1

!!!alejandro gonzález KIAEEtu

“عصر بخبندان” کاملا متکی است بر شیوه روایت غیرخطی؛ شیوه ای که الخاندرو گونزالس ایناریتوی مکزیکی تبار شهرۀ آن است و حالا کیایی هم کوشیده عشق خود به سینمای داستانگو را پیوند بزند با شیوه کاری ایناریتو!

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: “عصر یخبندان” تازه ترین فیلم مصطفی کیایی ادامه منطقی مسیری است که با “خط ویژه” آغاز شده! همچنان یک آقازاده رانتی است که بدمن فیلم وی است و البته همین آقازاده است که بخش عمده ای از تعقیب و گریزهای فیلم را شامل میشود.

با این حال “عصر یخبندان” دو تفاوت عمده با “خط ویژه” دارد؛ یکی از آنها پایان شومی است که آقازاده داستان پیدا میکند و دوم که مهمتر از هر چیز دیگری است ساختاری است که کیایی برای بیان داستان پرشخصیتش برگزیده.

چند تابلو بجای یک تابلو

کیایی که میدانسته روایت فیلمی پرشخصیت اگر به شیوه کلاسیک صورت گیرد ممکن است اسباب خستگی مخاطب را موجب شود اثرش را براساس روایت غیرخطی پیش می برد. روایتی که در آن به جای تماشای یک تابلوی نقاشی، چند تابلوی نقاشی به واسطه اله مانی مشترک که میان هر دو تابلو مشترک است عرضه می شود.

این شیوه روایی “عصر یخبندان” را به شدت شبیه میکند به آثار الخاندرو گونزالس ایناریتو کارگردان مکزیکی تبار و از جمله آثاری چون “عشق سگی”،‌”بابل” و “21 گرم”! البته که تاثیرپذیری از نگاه طنازانه کوئنتین تارانتینو در جنایی “داستانهای عامه پسند” –که البته این هم ساختار غیرخطی داشت- در نقاطی از فیلم که اخوی مصطفی کیایی وارد داستان میشود رخ می نمایاند.

جلوتر از تجربه های ایرانی

“عصر یخبندان” بلحاظ ساختار در سینمای ایران یکتا نیست چراکه پیشتر نیز کارگردانانی چون ابوالحسن داوودی در “تقاطع” چنین ساختاری را تجربه کرده بود اما بلحاظ پالایش کردن متدی که فیلم مطابق آن پیش رفته “عصر یخبندان” حتی از “تقاطع” هم جلوتر است چراکه کیایی سعی کرده تمام حفره هایی که در دو سوم ابتدایی فیلمش و بواسطه تغییر پی در پی کاراکترها و رفت و آمد مدام بین آنها ایجاد می گردد را در یک سوم انتهایی پر کند.

ساختار متقاطع “عصر یخبندان” این نیاز را ایجاد کرده که کیایی در دل آن درباره مضامین مختلفی صحبت کند؛ از اعتیاد به مخدرهای صنعتی که تفریح جوانان روزگار ما شده تا خیانتهای زناشویی که حرف اصلی سریالهای ماهواره ای است!

متلکهایی از زبان برادر

البته که کیایی جاهایی از فیلمش را نیز با متلکهای سیاسی-اجتماعی پر کرده و طبیعی است که این متلکها هم از زبان کاراکتر برادرش که انگاری امضای نهایی او بر کارهایش است بیان شود.

متلکهایی که از یارانه گرفته تا فروش طرح ترافیک و بطالت دامنگیر سربازان حین خدمت وظیفه عمومی را دربرمیگرد با این حال آنچه در فیلم اصل است و به نفع آن نتیجه گیری میشود جزایی است که آدمیان در همین دنیا بابت اعمال خود می پردازند.

عشق به بدنه سینما حتی در ساختار متقاطع

کیایی عشق خود به بدنه سینما را حتی در ساختار متقاطع هم حفظ میکند برای همین است که یک دم از قصه گویی غافل نمی ماند و سعی میکند ابتدا داستان جفاکاریهای انسانی را بیان کند و در ادامه از داستان بازتاب جفاکاریها بگوید و در نهایت سرنوشت محتوم آدمهای جفاکار را نیز در قالب داستانکهایی متداخل بیان کند.

مصطفی کیایی با “عصر یخبندان” همان کاری را کرده که انتظارش می رفته؛ یک سینمای عامه پسند با سبک و سیاقی متفاوت و البته با بازی گرفتن از یک تیم حرفه ای از بازیگران مطرح سینما از فرهاد اصلانی، مهتاب کرامتی و آنا نعمتی گرفته تا سحر دولتشاهی، ژاله صامتی و بهرام رادان!

یک نیمه بدمن “چهارانگشتی”+یک نیمه آقازاده جفاکار

تقریبا بازیهای تمامی بازیگران از اصلانی گرفته تا کرامتی و صامتی که این آخری فقط چند دقیقه در فیلم حضور دارد عالی است اما امان از بهرام رادان؛ بهرام رادان در نیمه ابتدایی “عصر یخبندان” شمایلی کاملا مشابه آنچه در “چهارانگشتی” از او دیده ایم را ارائه میکند اما باز هم جای شکرش باقیست که به واسطه کنترل کیایی و سعی بر گرفتن یک بازی متفاوت از آنچه تاکنون از وی دیده ایم، نیمه دومی روان تر از او می بینیم.