1

خروجی تازه‌ترین گفتگوی بهروز افخمی⇐اینکه “عروس”، خط‌شکن بوده، مبالغه است!/خط‌شکنی برای “هامون” بود که یک سال زودتر ساخته شد؛ آن هم توسط مهرجویی که پشتیبانی حکومت را نداشت!/مهرجویی توانست “هامون” را بسازد چون محمد بهشتی موافق باز کردن فضا بود!/به‌محض اینکه مهدی نصیری و “کیهان” به حمایت از “عروس” پرداختند، تمام شبه‌روشنفکران موافق فیلم به مخالفش بدل شدند!/با بازگشایی سینماها “فرزند صبح” را به‌صورت محدود در دو یا سه سینمای فول‌سانس نمایش می‌دهیم و اواخر تابستان هم روانه اکران آنلاین خواهد شد/سینمای این روزگار آن قدر تاثیرگذار نیست که بتواند جلوی رفتاری خاص{مثل رفتار پدر رومینا اشرفی} را بگیرد

سینماروزان: بهروز افخمی این سالها را بیشتر از آن که به‌عنوان فیلمساز بشناسیم به‌عنوان مجری برنامه‌های سینمایی مختلف تلویزیون از “هفت” تا “نقدسینما” دیده‌ایم؛ برنامه‌هایی که اغلب به‌واسطه حمایت‌های مالی هنگفت تولید شده‌اند ولی در بیشتر موارد جز بازنشر مباحث مطروحه در رسانه‌های مستقل، دستاوردی نداشته‌اند.

اینکه چرا سازنده “عروس” که در زمان خود فیلم تاثیرگذاری بود به تاثیرپذیری رسیده را خود افخمی در گفتگویی تازه پاسخ داده.

بهروز افخمی با تردید در خط‌شکنی “عروس” به تینا جلالی در اعتماد گفت: صحبت‌هايي مبني بر اينكه فيلم «عروس» خط‌شكن بوده از آن حرف‌هايي است كه همان موقع يك عده مي‌گفتند ولي هر چه از آن مقطع دور شديم، مشخص شد بيشتر در اين حرف‌ها مبالغه كردند چون فكر مي‌كردند كه ديگر مردم آن زمان را به ياد نمي‌آورند. كافي است به شما يادآوري كنم فيلم «هامون» مهرجويي يك سال قبل از فيلم «عروس» با تمام جذابيت‌ها و به اصطلاح نكات ممنوعه فيلم ما ساخته شده است، اتفاقا در جشنواره هم نمايش داده شده بود و جايزه هم گرفته بود و خط‌شکنی برای آن فیلم بود.

افخمی ادامه داد: در آن فيلم بيتا فرهي بازي مي‌كرد و همه‌ چيز در «هامون» از ديالوگ تا نماي نزديك تا آرايش غليظ بازيگر زن و هر چيز ديگر كه قرار بود در فيلم «عروس» براي اولين ‌بار ديده شود يك سال قبلش ديده شده بود. تازه داريوش مهرجويي كه آن فيلم را ساخته بود، فيلمساز صاحب كارت سبز و آزادي يا صاحب اختيار در مقابل سانسور نبود و به پشتيباني و حمايت حكومت پشتش گرم نبود. وقتي هامون را ببينيد متوجه مي‌شويد وزارت ارشاد آن زمان – در دوران آقاي بهشتي – نه به خاطر اينكه رفاقت با كسي يا حمايت حكومتي از ديگري بلكه به طور كلي موافق باز كردن فضا بود. منظورم اين است كه آن زمان سانسوري به شکل امروز وجود نداشت. اين حرف‌هايي را كه بعد درباره «عروس» مي‌گفتند بيشتر محصول كار ژورناليست‌ها مي‌دانم؛ كساني كه مي‌خواهند الكي فضا درست كنند يا روايت جعلي جا بيندازند و یک فیلم را نادیده بگیرند تا فیلمی دیگر را مطرح کنند.

افخمی افزود: افسانه ديگري كه درباره فيلم «عروس» درست كرده بودند اين بود كه كيهان مخالف فيلم بوده و اين كاملا دروغ بود. واقعيت اين است كه كيهان و سردبير آن زمانش آقاي مهدي نصيري فيلم را خيلي پسنديدند و نقد موافق درباره اين فيلم نوشتند و اين باعث شد «عروس» هنگام نمايش عمومي مورد حمله سراسري منتقدان آن زمان قرار بگيرد. يعني در زمان جشنواره كه هنوز كيهان اظهارنظر نكرده بود ما يك نقد منفي هم نداشتيم، درست همان طور كه در زمان نمايش عمومي يك نقد مثبت نداشتيم، به اين دليل كه كيهان از فيلم تعريف كرده بود. اگر نقدهاي دوران جشنواره فيلم فجر سال 69 را كه درباره فيلم «عروس» نوشته شده بخوانيد، برايتان جالب خواهد بود. آن نقدها را يك طرف بگذاريد و نقدهايي كه در تابستان 70 هنگام نمايش فيلم منتشر شد يك طرف ديگر. بعد آنها را ورق بزنيد. انگار با دو فيلم مختلف مواجه هستيم. در نقدهاي اوليه هنگام جشنواره يك نظر مخالف درباره فيلم موجود نيست و همه دارند ازش تعريف مي‌كنند اما چهار ماه بعد فقط به اين دليل كه كيهان از فيلم «عروس» تعريف كرده لابه‌لاي نوشته‌ها يك نقد موافق هم پيدا نمي‌شود و همه دارند به فيلم بد وبيراه مي‌گفتند. با يك مورد باليني مواجه هستيم كه براي بررسي وضعيت شبه‌روشنفكران در سينماي ايران يا منتقدان در سينماي ايران بسيار خوب است. يعني اينكه اصلا بلد نيستند فيلم تماشا كنند. آنها فقط موضع سياسي خود را اعلام مي‌كنند. نكته جالب اينكه بعد از سال‌ها وارونه هم حرف مي‌زنند و مي‌گويند كيهان به فيلم «عروس» حمله كرد و خواستار سانسور آن بود ولی واقعیت این بود که به‌محض اینکه مهدی نصیری و “کیهان” به حمایت از “عروس” پرداختند، تمام شبه‌روشنفکران موافق فیلم به مخالفش بدل شدند!

بهروز افخمی با رد شایعات مرتبط بر تاثیرپذیری پدر رومینا اشرفی از “خانه پدری” و رد اینکه سینما می‌تواند جلوی رفتارهای متعصبانه را بگیرد اظهار داشت: به نظر من سينما ديگر آن سينماي 30 سال پيش نيست که بتواند باعث رفتاری خاص شود يعني اگر الان فيلم جسورانه ساخته شود هم آنقدر‌ها تاثير نمي‌گذارد كه 30 سال پيش مي‌توانست بگذارد. براي اينكه فيلم سينمايي را بايد روي پرده بزرگ ديد و در سالن تاريك و با حضور جمعيت. الان فيلم‌ها تماشاچي اصلي خود را گاهي در فضاي اينترنت پيدا مي‌كنند و گاهي وقت‌ها هم مخاطبان در صفحه‌هاي موبايل فيلم را تماشا مي‌كنند. من اگر جوان بودم و مي‌دانستم وقتي شصت و پنج سالم مي‌شود و تماشاگران قرار است از روي موبايل فيلم‌هايم را نگاه كنند اصلا دنبال فيلمسازي نمي‌رفتم (مي‌خندد) يعني آن تاثيراتي كه از آن صحبت مي‌كنيد و آن ابهت و امكان تاثير‌گذاري فيلم بستگي به شرايطي دارد كه فيلم با آن به مخاطب عرضه مي‌شود. پرده بزرگ جزو لوازم سينما و عرضه به مخاطب است. تاريك بودن سالن سينما جزو لوازم سينما است، حضور جمعيت جزو لوازم سينما است. اينكه مخاطب در سالن سينما موبايل نداشته باشد هم جزو لوازم سينما است. اگر همه اين نكات حاضر باشد ولي 10‌درصد تماشاگران در وسط فيلم، موبايل خود را روشن كنند و يواشكي با هم حرف بزنند اين ديگر اسمش سينما نيست و آن فيلم هم فيلم نيست. بنابراين معتقدم اين صحبت‌ها درباره سينماي امروز گزافه‌گويي است و به عقيده من آن سينما به معنايي كه مي‌شناختيم ناپديد شده است.

بهروز افخمی پیرامون وضعیت نمایش “فرزند صبح” گفت: با بازگشايي سالن‌هاي سينما نمايش «فرزند صبح» را آغاز مي‌كنيم، آن هم به صورت محدود.‌ “فرزند صبح” را به هنروتجربه نمی‌دهیم بلکه به‌صورت آزاد اکران خواهد شد با دو يا سه سينمای فول. سانس در تهران و يك سينما در مشهد و يك سينما هم در اصفهان « فرزند صبح» را اكران مي‌كنيم. اواخر تابستان هم آنلاين نمايش داده مي‌شود.




بهروز افخمی که زمانی چپ می‌زد و اخیرا به راست متمایل شده بیان کرد⇐هیچ‌کس با «عروس» مشکل نداشت؛ به‌محض آن که «کیهان» نقد موافق نوشت، همه مخالف شدند!/ در این مملکت کسانی که می‌گویند خیلی روشنفکر هستند، تاریک‌فکرترین و فاشیست‌‌‌ترین نیروها هستند/می‌خواهم صفحه‌ای به نام #فضای_مزاجی راه بیندازم و…

سینماروزان: بهروز افخمی بعد از حذف از «هفت» این روزها به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید فیلم تازه ایست. آخرین فیلمی که او ساخت، «روباه» بود که به تازگی وزیر اطلاعات به صراحت اعلام کرد با حمایت وزارت اطلاعات تولید شده است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان افخمی که زمانی با اصلاح طلبان وارد مجلس شد و حتی برای کاندیداهای سرشناس اصلاح طلبی فیلم تبلیغاتی ساخت در سالهای اخیر و شاید به واسطه حمایتهایی که جریان اصولگرا از «هفت»ش داشتند تا توانسته به نقد جریان روشنفکرنمایی و هوادارانش پرداخته است.

از جمله مصادیق این نقدها در گفتگویی با مجله «مهرنامه» منتشر شده که در آن در خلال روایتی از واکنشها به فیلم  «عروس» از این گفته که جماعت شبه‌روشنفکر هرچند در زمان جشنواره مخالفتی با «عروس» نداشتند اما به محض آن که «کیهان» به حمایت از فیلم پرداخت شروع کردند به تاختن به «عروس».

بهروز افخمی گفت: هیچ‌کس با  فیلم «عروس» هیچ مشکلی نداشت، بعد از آنکه به نمایش عمومی درآمد و «کیهان» نقد موافق نوشت، همه مخالف شدند! معلوم شد این روشنفکری ایران است که ظرفیت ندارد. ما بعد از عید همه‌اش با  این تهدید روبه‌رو بودیم که وقتی فیلم شروع بشود، کیهان شدیداً فیلم را می‌زند، این اتفاق نیفتاد… معلوم شد این داستان افسانه است که کیهان موضع ایدئولوژیک دارد. اتفاقاً موضع ایدئولوژیک را گروهی که به روشنفکر معروف هستند، در مورد فیلم «عروس» نشان دادند. به‌محض اینکه نقد موافق «کیهان» منتشر شد، دیگر ما هیچ نقدی از جانب فضای روشنفکری و از فضای سینمایی و… نداشتیم. فضا به طور کلی برگشت.

این کارگردان ادامه داد: شما در اکران عمومی «عروس» اصلاً نمی‌توانید یک نقد موافق پیدا بکنید در فضای روشنفکری که بر روزنامه‌ها و مجلات و… مسلط بود. اگر یک پرونده درست کنید که در آن مجموع نقدهای مربوط به فیلم «عروس» در زمان جشنواره را یک جا جمع کرده باشید و مجموعه نقدهای اکران عمومی را جای دیگر جمع کرده باشید، وقتی این دو کتابچه را ورق بزنید، انگار دارند راجع به دو تا فیلم صحبت می‌کنند، چون در کتابچه‌ اول که مربوط به روزهای جشنواره است، هیچ نقد مخالفی وجود ندارد و در کتابچه دوم هیچ نقد موافقی وجود ندارد!

افخمی خاطرنشان ساخت: می‌خواهم یک صفحه درست کنم و بعد هم اسمش را #فضای_مزاجی بگذارم و یک جمله هم زیر آن بنویسم که فضای مزاجی یعنی جایی که شما از روی بخار معده هرچه که دلت می‌خواهد می‌گویی و هرچه که به دهانت می‌آید می‌گویی و دنبال این نیستی که با عقل جور در می‌آید یا نه. این را از همان‌موقع یعنی سر نمایش عمومی «عروس» فهمیدم و فهمیدم که در این مملکت اتفاقاً همه‌چیز برعکس است؛ یعنی درست کسانی که می‌گویند خیلی ظرفیت دارند، خیلی اهل نقد هستند، خیلی می‌فهمند و خیلی روشنفکر هستند، اتفاقاً تاریک‌فکرترین، بی‌فکرترین، فاشیست‌‌مسلک‌ترین نیروهایی هستند که می‌توانید پیدا کنید. به قول یوسف میرشکاک روشنفکر نه روشن است و نه فکر می‌کند.




اشارات سرراست رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان⇐اگر امکان تبلیغ در ماهواره فراهم بود فروش آثار نوروزی ۲ برابر سال قبل می‌شد/اگر رسانه ملی از تبعیض دست برندارد سینماگران مجددا به سراغ ماهواره خواهند رفت

سینماروزان: افت محسوس فروش فیلمهای نوروزی نسبت به سال گذشته سبب ساز آن شده است که برخی از سینماگران چیدمان فیلمهایی که روی پرده رفته اند را عامل اصلی این افت فروش بدانند؛ چیدمانی که البته تفاوت چندانی با چیدمان سال قبل ندارد.

به گزارش سینماروزان تفاوت مهمتر میان اکران نوروز95 با نوروز96 حجم بالای تبلیغات آثار در شبکه ماهواره ای جم بود که سال قبل وجود داشت و امسال و بعد از تهدیدات نظارت ارشاد ردّی پررنگ از آن به چشم نمی خورد.

سیدضیاء هاشمی تهیه کننده باسابقه سینمای ایران که رییس جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران هم هست در گفتگو با «فارس» با اشاره به افت فروش آثار نوروزی کاملا سرراست درباره نقش حذف تیزرهای ماهواره ای در کاهش آمار فروش سخن گفته است.

سیدضیاء هاشمی درباره ترکیب اکران و تاثیر آن بر فروش فیلم‌ها در اکران نوروزی گفت: از دو جنبه باید به کاهش فروش فیلم‌ها در سال جدید  توجه کنیم؛ اول اینکه ترکیب اکران را هیچ فرد یا نهادی تعیین نمی‌کند و همین امر شاید موجب یک ناهماهنگی میان آثار باشد.  تهیه کنندگان و سینماداران با بررسی و مفاهمه به قرارداد نمایش فیلم می‌رسند  البته از اکران فیلم ‌ها مطلع می‌شوند اما همه عوامل به توافق صاحب اثر با سینمادار بستگی دارد. و نکته مهمتر این که ظرفیت نمایش فیلم در سینمای ایران به گونه ای نیست که چند فیلم پرفروش در کنار هم قرار گیرند و بتواند موفق عمل کنند. باید دو یا سه فیلم پرفروش در کنار آثار اجتماعی مناسب قرار گیرند تا اکران خوب حاصل شود.

تهیه کننده «عروس» و «روز فرشته» در ادامه توضیح داد: شورای صنفی نمایش و هیچ دستگاه دیگری نمی‌توانند در اکران فیلم‌ها دخالتی داشته باشند. برخی معتقدند ترکیب اکران را مانند سالهای دور به صورت جدول نمایش باید تعیین کنیم که این نکته را باید یادآور شوم که در سالهای گذشته تعداد سالن های تهران بیشتر از امروز بود و تعداد تولیدات با جدول تناسب داشت اما امروز این شرایط امکان پذیر نیست.

وی در ادامه به کاهش فروش فیلم در سینماها اشاره کرد و گفت: با توجه به آمار حدود 20 درصد مخاطب و فروش سینماها نسبت به سال گذشته پایین‌تر است. متاسفانه مخاطب به خوبی از وضعیت نمایش فیلم ها آگاه نیست.  رسانه ملی در ارائه تبلیغ به فیلم ها تبعیض و به اصطلاح خودی و ناخودی را سرلوحه قرار داده است از سوی دیگر برنامه های جذابی برای نوروز در نظر گرفته نشده است.  با این اوصاف و با حداقل  تبلیغات باز هم سینما خوب عمل کرده است.

هاشمی در ادامه تاکید کرد: رسانه ملی رقیب ندارد و همین امر باعث شده که کمتر به جذابیت در برنامه هایش توجه کند رقیب جدی رسانه ملی شبکه‌های ماهواره‌ای است که به صورت مداوم کالاهای صنعتی و تجاری را تبلیغ می‌کنند اما سینما امکان تبلیغ در این شبکه ها را ندارد و این ممنوعیت تنها برای سینما در نظر گرفته شده است زیرا برخی از کالاهای تجاری ، خوراکی و صنعتی برای تبلیغ در این شبکه‌ها با سبک زندگی غیرایرانی آماده و از سوی صاحبان صنایع به شبکه های خارجی  ارائه شده اند. اگر امکان تبلیغ در این شبکه ها برای سینما هم فراهم بود به جرات می‌توانم بگویم فروش فیلم‌های سینمایی 2 برابر نسبت به سال گذشته میشد زیرا فیلم‌های خوبی در سینماها اکران است.  عجیب است که محصولات ایرانی بدون هیچ مانعی در شبکه های ماهواره ای تبلیغ می شود اما فیلم‌های ایرانی امکان تبلیغ در این شبکه ها را ندارند. متاسفانه تبلیغات و بیلبوردهای شهری هم مانند تبلیغات رسانه ملی به صورت گزینشی به فیلمها ارائه میشود و در این میان کمیسیون فرهنگی مجلس باید نقش خود را به درستی ایفا کند.

رئیس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان درباره راهکاری برای افزایش مخاطب سینماها گفت: اگر برنامه سریع و آنی نداشته باشیم سینماها رونق خود را از دست خواهد داد. اگر مسئولین سینمایی و رسانه ملی فکری عاجل نکنند ممکن است به وضعیت رکود در سینما باز می‌گردیم و یا سینماگران برای بازگشت سرمایه به ناچار به سراغ تبلیغ در شبکه‌های ماهوا‌ره‌ای روی بیاورند. 




نیکی کریمی: شاید روزی تألیف هم کردم اما فعلا فقط ترجمه

سینماروزان: نیکی کریمی که این روزها “ربوده شده” را روی پرده دارد علاوه بر بازیگری و کارگردانی دستی هم در ترجمه دارد. وی در خصوص آثار ترجمه خود به “باشگاه خبرنگاران” گفت: من تا به امروز به ترجمه 4 کتاب پرداخته ام؛ که کتاب‌های «آوازهایی که مادرم به من آموخت/ زندگی نامه و خاطرات مارلون براندو»، «نور ماه بر درختان کاج/ مجموعه 100 شعر هایکو» و کتاب‌های «نزدیکی» و «عشق زمان غم» نوشته حنیف قریشی از آن جمله است.

به گزارش سینماروزان وی در ادامه در خصوص علت انتخاب آثار حنیف قریشی برای ترجمه تصریح کرد: حنیف قریشی نویسنده‌ای مدرن و پیشرو است که از خواندن آثارش بسیار لذت می‌برم و تصمیم گرفتم با ترجمه کتاب‌هایش سایر افراد را هم با این نویسنده انگلیسی پاکستانی آشنا کنم.

کریمی در بخش دیگری از سخنانش در خصوص رسالت مترجم در اجتماع گفت: از آن جایی که من یک مترجم حرفه‌ای نیستم نمی‌توانم به طور دقیق در این خصوص صحبت کنم اما به عنوان کسی که در این حوزه فعالیت دارد فکر می‌کنم با توجه به اینکه هر نویسنده و کتابی دنیای خاص خودش را دارد مترجم می‌تواند دنیای آن نویسنده و کتاب را برای خواننده به اشتراک گذارد. همچنین از نگاه یک کتابخوان حرفه‌ای ترجمه و متنی را دوست دارم که سلیس بوده و از ادبیات پیچیده ای برخوردار نباشد، علی الخصوص در حوزه رمان و کارهای اجتماعی ترجمه روان و سلیس را بیشتر می‌پسندم.

این بازیگر و مترجم در پایان در پاسخ به این سوال که ممکن است از او شاهد تألیف کتاب هم باشیم، خاطرنشان کرد: من فیلمنامه تمام فیلم‌هایی که ساخته‌ام را خودم نوشتم که اتفاقا این فیلم نامه‌ها سال پیش به چاپ رسیدند و در زمینه تالیف هم نمی‌دانم شاید یک زمانی کتاب نوشتم؛ اما در حال حاضر مشغول ترجمه تعدادی شعر هایکو از شاعران مختلف هستم.




ابوالفضل پورعرب همه چیز را گفت؛ از سرطان تا اعتیاد/ از چندهمسری تا دامادی هزاران عروس/از اتهام مصرف مسکرات تا پینگ‌پنگ بازی دردسرساز با نیکی کریمی

سینماژورنال: ابوالفضل پورعرب ستاره دهه هفتادی سینمای ایران این روزها با “سایه های موازی” اصغر نعیمی به سینماها آمده است.

به گزارش سینماژورنال این حضور بر پرده سینماها مجالی شده برای آن که فریدون جیرانی در “35” مقابل او نشسته و کمی از ناگفته هایش را عیان کند.

گفتند معتاد شده و ایدز گرفته

پورعرب در این گفتگو با اشاره به دوران سخت بیماریش گفت: اگر واقعا ستاره بودیم چرا زمانی که سرطان داشتم و در بیمارستان بودم هیچ کس سراغم نیامد؟ چرا گفتند معتاد شده؟ چرا گفتند ایدز گرفته؟ چرا همین آقای ضرغامی حالی از ما نپرسید؟ همان موقع “وضعیت سفید” را کار می کردم اما یک نفر از همین سریال سراغ ما نیامد. البته مردم لطف داشتند و پشت در بیمارستان بودند اما همکاران من چه سینمایی چه تلویزیونی هیچ کدام نیامدند!

وی ادامه داد: حتی مرگ مرا در تلویزیون اعلام کردند و اینکه در سردخانه است و بناست تشییع شود بدون اینکه بدانند در بیمارستانیم. در نهایت هم با یک عذرخواهی سر و تهش را هم آوردند.

پورعرب با نقد رفتارهای مدیران سینمایی بیان داشت: فقط در حرف در حمایت از هنرمند دم می زنند. مجید میرزاییان فوت شد و حتی من خودم خبر نداشتم! چرا؟ چون کسی به فکرش نبود و حتی خانواده اش برای گرفتن قبر در قطعه هنرمندان کلی دوندگی کردند.

سرطان خوش خیم اثنی عشر داشتم

به گزارس سینماژورنال پورعرب در توصیف بیماریش گفت: سرطان اثنی عشر خوش خیم داشتم که با شکستگی جناغ سینه ام ایجاد شده بود؛ جناغ سینه وارد اثنی عشر شده بود و همین مشکل ایجاد کرده بود. خوشبختانه سرطانم درمان شد.
وی ادامه داد: چهار سال درگیر بیماری بودم و هرچند سرطانم خوش خیم بود اما آزار روحی آن به اندازه سرطان بدخیم بود. تمام مدت منتظر بودم یک نفر به من سر بزند اما جز خانواده هیچ کس نیامد. چرا؟ یعنی این قدر مضر بودیم برای جامعه؟ خیلی عجیب است…

حسرت شنا در خزر به دلم ماند

پورعرب با اشاره به دردسرهای شهرت گفت: سی سال ویلا داشتم شمال و حسرت به دل شنا در دریا ماندم مبادا آن که بگویند با مایو رفته شنا! جرات شرکت در مهمانیها را نداشتم مبادا عکس یا فیلمی درآید.

وی ادامه داد: اینجا هنرپیشه ها مدام زیر ذره بین اند تا معلوم شود چند همسر دارند. آنجا اگر کسی درباره تعداد همسران آل پاچینو مطلب می زند به دنبال کشف دلایل چند همسری است اما اینجا هدف، تخریب هنرمند است. انگار فقط برخی هنرمندان هستند  چند بار ازدواج کرده اند و بقیه، نه.

عبدا.. اسفندیاری مدام سرمی رسید

این بازیگر با ذکر خاطراتی از فضای امنیتی پشت صحنه فیلمها در دهه های قبل بیان داشت: سر همان فیلم “عروس” در پشت صحنه کار و در گچسر و البته به دعوت افخمی با نیکی کریمی پینگ پنگ بازی کردیم. فردایش عبدا.. اسفندیاری آمد و گفت چرا پینگ پنگ بازی کرده اید؟؟؟
وی ادامه داد: در رشت و سر فیلمی دیگر به کارگردانی رسول صدرعاملی، ایشان گفت با بازیگر زن مقابلت قبل از فیلمبرداری قدم بزن و تمرین کن تا ترس بازیگر مقابل بریزد و من علیرغم میل باطنی این کار را کردم. فردایش دوباره عبدا.. اسفندیاری پیدایش شد و گفت چرا؟؟؟
پورعرب در نقد این واکنشها بیان داشت: تازه اسفندیاری کسی است که خود را شاگرد مکتب شریعتی می داند و “فاطمه فاطمه است” را خوانده. اما یادم است در پشت صحنه کاری اخوی آقای خامنه ای آمد و ایشان مرا با عنوان “داماد هزار عروس” معرفی کرد! آیا این درست بود؟

پورعرب با اشاره به رفتارهای یکی از روسای اداره نظارت  و ارزشیابی سالهای قبل گفت: حمید خاکبازان جایزه جشنواره پیونگ یانگ برای “عروس” را به من نداد. ایشان بعد از “بهشت پنهان” که در آلمان فیلمبرداری شد ما را خواست و با طرح مضامینی مثل مصرف مسکرات در آلمان می خواست ما را ممنوع الکار کند که من رفتم سر سریال امام حسن(ولایت عشق) که البته نذر هم داشتم برای حضور در این کار. به ضرغامی هم گفتم خاکبازان محمل می گوید و من اصلا معده درد دارم و نمی توانم مسکرات بخورم!!
پورعرب افزود: خاکبازان میگفت من شمشیر حضرت عباسم و مگر می شد در برابر وی کاری کرد.

شبکه های ماهواره ای روانتر کار می کنند

پورعرب در جایی از گفتگویش با اشاره به حضور برخی از بازیگران و عوامل در شبکه ماهواره ای جم گفت: شبکه های آن طرف روانتر دارند کار می کنند و بچه های ما هم می روند و کار می کنند. اما اگر همه بروند آبرویی برای ما می ماند؟

نظرات پورعرب درباره برخی چهره ها

–پرویز پرستویی: عالی، خوب، حاتمی کیا

–عزت ا.. انتظامی: تاریخ بازیگری ایران و یادآور فیلم گاو

–خسرو شکیبایی: جزو باغی هستند که…

–جمشید مشایخی: جزو نوابغند

–حامد بهداد: جزو خوبهاست

–فردین: آقای بازیگر و جزیی از تاریخ بازیگری

–بهروز وثوقی: جزو نوابغند

–شهاب حسینی: جزو خوبها

–نیکی کریمی: جزو خوبها و اگر بد هم بود برای من جزو خوبهاست چون تعصب دارم روی “عروس”

–هدیه تهرانی: جزو خوبها

–باران کوثری: دختر بسیار خوبی است و از “نرگس” که دختر کوچکی بود یادم مانده. یک بار تو خیابان منو دید گفت عمو سلام و من نشناختم و تا گفت بارانم…

–ترانه علیدوستی: جزو خوبها




فرزند ابوالفضل پورعرب: شایعه نسازید، حال پدرم خوب است

سینماژورنال: در جهان متکی بر پیشرفت تکنولوژی به ویژه در روزگار گسترش ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی همواره سعی بر این بوده است که از این گونه امکانات درجهت سرعت بخشیدن به انتشار اخبار واقعی و جلوگیری از بروز شایعات استفاده کنیم، با این حال چون در کشور ما ابتدا تکنولوژی می‌آید و سال‌ها می‌گذرد تا فرهنگ استفاده از تکنولوژی نهادینه شود این گسترش ارتباطات در کنار مفید فایده بودن در بزنگاه‌های سیاسی-اجتماعی، هرازگاه اسباب حاشیه‌سازی‌های بی‌مورد می‌شوند.

به گزارش سینماژورنال از جمله این حواشی انتشار شایعاتی درباره بروز بیماری لاعلاج، به کما رفتن و البته مرگ چهره‌های مطرح عرصه هنر و فرهنگ است. شایعاتی که از یک طرف نگرانی‌هایی را در میان دوستداران این چهره‌ها ایجاد می‌کنند و از طرف دیگر خانواده‌های آنها را به شدت ناراحت.

در روزهای گذشته این شایعه سازی دامن ابوالفضل پورعرب بازیگر سینما و تلویزیون را گرفت. این شایعه که درباره درگذشت پورعرب بود زودتر از حد تصور در فضای مجازی بازنشر شد و حتی بسیاری از رسانه‌های مرجع را هم به اشتباه انداخت.

حال پدرم خوب است

 پوریا پورعرب، فرزند این بازیگر سینما با انتقاد از این شایعات به «صبح نو» گفت: خوشبختانه حال پدرم بسیار خوب است و نمی‌دانم چنین شایعاتی از کجا بیرون می‌آید. حداقلش این است که باید با خودمان تماس بگیرند و سپس خبر را منتشر کنند.

وی ادامه داد: واقعاً از ساختن و پخش این گونه شایعات که در خور ملت فهیم ما نیست متأسف و متاثریم. پدرم این روزها حال خوبی دارد و در روزهای گذشته هم در دیدارهای مردمی تازه‌ترین فیلمش «سایه‌های موازی» حضور داشت ضمن اینکه جدی‌تر از قبل کار بازیگری را دنبال خواهد کرد.

پوریا پورعرب با اشاره به اینکه مخاطبان شایعات انتشار یافته در فضای مجازی را باور نکنند خاطرنشان ساخت: شایعه‌سازی کار چند لحظه است و اینکه برای عده‌ای سرگرمی شده یا تفریح وقتی با جان آدم‌ها سروکار داریم واقعاً غیرمنطقی نیست؟ امیدوارم که مخاطبان از این به بعد اخبار این گونه درباره پدرم را فقط از کانال‌های رسمی پیگیری کنند.

بازگشت به سینما با “سایه های موازی”
ابوالفضل پورعرب 55 ساله فارغ التحصیل بازیگری از دانشسرای هنر است و در دهه 70 یکی از ستاره‌های مطرح سینمای ایران بود که توانست با آثاری چون «عروس»، «دو روی سکه»، «آواز تهران» و «نیش» در کانون توجه مخاطبان سینما قرار گیرد.
پورعرب به دلیل ابتلا به یک بیماری جسمی در سال‌های اخیر فعالیت بازیگری کمتری داشته است با این حال با «سایه‌های موازی» به سینما بازگشته است. فیلمی اجتماعی به کارگردانی آقای اصغر نعیمی که آقای شهاب حسینی هم در آن ایفای نقش می‌کند. او بناست در “کاناپه” کیانوش عیاری مجددا بازیگری در کنار شهاب حسینی را تجربه کند.




چرا این بخش از حرفهای افخمی دیده نشد؟

سینماژورنال: گفتگوی چند روز قبل بهروز افخمی با یکی از روزنامه های اصولگرا حواشی بسیاری را رقم زد.

به گزارش سینماژورنال اصلی ترین حاشیه هم حول یکی از نقاط میانی گفتگوی افخمی ایجاد شد که در آن جشنواره هایی مانند کن را جشنواره دگرباش‌ها دانسته بود!

رسانه های اغلب اصلاح طلب به خاطر این بخش از صحبتهای افخمی به شدت به او تاختند ولی هیچ کدام از این رسانه ها بخشهایی از گفتگو که افخمی درباره روش فیلمسازی بی‌بازدهی رضا میرکریمی و برخی از همسلکانش با بودجه‌های دولتی و البته وضعیت فعلی خانه سینما حرف زده بود را مورد توجه قرار ندادند.

میرکریمی فکر می‌کند دولت باید پول بدهد تا او فیلم بسازد و کسی هم نبیند

افخمی در بخشی از گفتگویش با “وطن امروز” درباره رضا میرکریمی چنین گفته بود:  میرکریمی لیبرال شده، به معنای ایرانی‌اش! این رفتار، رفتار یک آدم با نگاه اشرافی و تافته جدابافته است که فکر می‌کند دولت باید پول بدهد تا او فیلم بسازد و کسی هم نبیند تا اینکه احتمالا در جشنواره‌های خارجی موفقیت پیدا کند.

افخمی با اشاره به طیف میرکریمی ادامه داده بود: تصور می‌کنند آدم‌های ممتازی‌اند. در سینما دو-سه سال است این جریان خیلی اعتماد به نفس پیدا کرده و فکر می‌کند حق طبیعی‌اش است که بودجه دولتی را بگیرد به شکل‌های مختلف مصرف کند و مردم فیلم‌هایش را نبینند. ظاهرا یک گروه اشراف‌زاده مسلمان هم پیدا شدند.

خانه سینما بودجه می‌گیرد و در جاهای بیهود صرف می‌کند

بهروز افخمی که اجرای فصل سوم برنامه “هفت” را هم برعهده دارد درباره کم کاری خانه سینما در اموز صنفی هم چنین گفته بود: خانه سینما حزب نیست و نباید از آن استفاده حزبی شود اما می‌دانم کار خودش را به‌عنوان یک تشکیلات صنفی درست انجام نمی‌دهد؛ مثلا درباره بیمه هنرمندان و کار‌های صنفی. چیزی شبیه بازنشستگی برای هنرمندانی که سن و سالی از آنها گذشته و کار ثبت شده و پرونده واقعی دارند بیشتر از یک‌میلیارد تومان در ماه هزینه نمی‌برد و گرفتن این پول از ارشاد برای آنها کاری ندارد، چرا که گاها می‌بینیم همین بودجه‌ها را می‌گیرند و در جاهای بیهوده‌ای مصرف می‌کنند.




یک بانوی روزنامه‌نگار خطاب به ۳۰ بازیگر زن ناراضی⇐نیکی کریمی هم دیگر توقع نقش “عروس” را ندارد، شما که جای خود دارید

سینماژورنال: ماجرای نامه ای که سی تن از بازیگران زن تلویزیون به معاون سیما نوشته بودند و در آن از بی اخلاقی های حاکم بر پشت صحنه تولیدات تلویزیونی گلایه کرده بودند(اینجا را بخوانید) هرچند با واکنش صریح معاون سیما و این جمله مواجه شد که در تلویزیون فساد نداریم(اینجا را بخوانید) اما اظهارنظرات مختلف پیرامون آن نامه همچنان وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال در یک اظهارنظر تازه دنیا خمامی بانوی روزنامه نگار ایرانی با نگارش یادداشتی پنج بخشی که در “صبا” منتشر شده هم پاسخ فقیهه سلطانی بازیگر زنی را که اولین بار ماجرای این نامه را فاش کرد را داده و همتایانی دیگر که زیر این نامه را امضاء کرده اند.

به اعتقاد این بانوی روزنامه نگار این ذات هنر بازیگری است که با بالا رفتن سن و البته کلیشه شدن در کاراکترهای تکراری و از آن مهمتر دست بردن در چهره و جراحیهای مختلف در صورت، باعث کم شدن دایره نقشهای پیشنهادی به بازیگران می شود.

سینماژورنال متن کامل یادداشت این روزنامه نگار را ارائه می دهد:

دیگر تقریبا عادت کرده‌ایم

1. دیگر تقریبا عادت کرده‌ایم که هر شش‌ ماه یک بار با دو جریان خبری مواجه شویم؛ یکی بحث دستمزدهای بازیگران و دیگری بحث فساد در سینما و تلویزیون! این بار کلید ماجرا با گفت‌وگوی فقیهه سلطانی، یکی از بازیگران تلویزیون زده شد که دلیل کم‌کاری یا بیکاری‌اش را مربوط به موضوعات فرامتنی دانست. او تلویحا اشاره داشت که در تلویزیون ماجرا از این قرار شده که به بازیگرانی که ازدواج کرده‌اند، نقش نمی‌دهند و از طرف دیگر پیشنهادات غیراخلاقی از جانب تهیه‌کننده‌های سریال‌های تلویزیونی باعث می‌شود تا ما که به اصول اخلاقی‌مان پایبند هستیم، نتوانیم کار کنیم.

خانم فقیهه سلطانی باید به سیر طبیعی زندگی ایمان آورد و بداند که هرچه سن آدم‌ها بیشتر می‌شود کارایی آن‌ها کمتر می‌شود و شاید موفقیت‌هایی که در دوران جوانی حاصل می‌شود، در سال‌های بعد دیگر مثل سابق تکرار نشود. شما هم در دورانی که جوان بودید نقش‌های اصلی زیادی در سریال‌های تلویزیونی که عموما با توفیق آنچنانی هم مواجه نبود، بازی کردید و به نظر می‌آید بیشتر از آن‌که دنبال مقصر درمیان سازندگان و عوامل تولید آثار بگردید باید به این فکر کنید شاید توانایی‌های شما و آن 29 نفر دیگر در این حوزه آنقدر چشمگیر نیست که هرتهیه‌کننده‌ای را مجاب کند تا از گزینه‌های دیگرش بگذرد و به شما یا شراره رخام یا معصومه کریمی، آرام جعفری و… فکر کند.

همه بازیگران روزی از دوران اوج و پرکاری خودشان فاصله می‌گیرند

2. همه بازیگران روزی از دوران اوج و پرکاری خودشان فاصله می‌گیرند و به دوره افول در این حوزه نزدیک می‌شوند و این ربطی به حاشیه‌های کاری ندارد؛ رخدادی طبیعی و مسبوق به سابقه است.

نیکی کریمی هم دیگر توقع ندارد که نقش «عروس» را بازی کند و رو به کارگردانی، عکاسی و نگارش کتاب آورده، همان‌طور که بیتا فرهی و فریماه فرجامی دیگر انتظار ندارند نقش‌ اصلی پروژه‌های کیمیایی و مهرجویی باشند. جای این سه اسم صدها ستاره دیگر داخلی و خارجی می‌توانید بگذارید که پذیرفته‌اند کارایی‌شان و ستاره بودنشان تنها می‌تواند محدود به دوره‌ای مشخص از زندگی‌شان شود.

در ایران و در تمام دنیا این روال طبیعی و تعریف شده است و معمولا بازیگران در دوره میان‌سالی با این افسردگی مواجه می‌شوند که چرا دیگر برای اغلب پروژه‌ها انتخاب نمی‌شوند؛ همه «مریل‌استریپ» نخواهند شد که تا کهن‌سالی بدرخشند!

بازیگری که توان حرف زدن عادی هم ندارد چگونه انتظار نقش اصلی را دارد

3. صداوسیما با ورشکستگی علنی مواجه است و بودجه‌های محدود صرف تولید پروژه‌های الف می‌شود و از طرف دیگر تولید فیلم تلویزیونی متوقف شده است و نمی‌توان انتظار داشت تهیه‌کننده‌ای که حالا فرصتی برای او به وجود آمده تا در شرایط پرخطر سریال بسازد، برای نقش‌های اصلی مجموعه‌اش بازیگری را انتخاب کند که صورتش درگیر انواع و اقسام جراحی‌های زیبایی شده و توان حرف زدن عادی را هم ندارد، یا بازیگری را که در همه سریال‌های کارنامه‌اش، مشابه هم بازی کرده و هیچ لحظه اعجاب‌انگیزی خلق نکرده، برای نقش اصلی انتخاب کند یا کاراکتر حساس فیلمنامه‌اش را به بازیگری بسپارد که تمام دغدغه‌اش از این هنر، دیده شدن مجازی و بالا رفتن تعداد فالوئرهای صفحه ایسنتاگرامش است و در انواع و اقسام مراسم‌ها حضور دارد و دیگر هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد.

یعنی بقیه همه گناهکارند؟

4. در بخشی از این نامه آمده است: «چگونه است که اکثریت بانوان موجه این حرفه به دلیل تشکیل خانواده و ازدواج که توصیه و دستور اسلام است در تلویزیون و سینمای جمهوری اسلامی ناخواسته از میدان به در می‌شوند» این یعنی که ستاره ‌اسکندری، اندیشه فولادوند، آزاده صمدی، مهراوه شریفی‌نیا، گلاره عباسی، شبنم مقدمی، پریوش نظریه و… همه با نگاهی که شما و آن 29 نفر دیگر در یادداشتتان داشتید، خدای ناکرده گناهکار هستند یا در جامعه بازیگری فقط شما و آن 29 نفر دیگر به زندگی زناشویی‌تان پایبند هستید و بازیگران دیگر…

حالا که کلید ماجرا را زده اید تا پایان بمانید

5. در سیستم و چرخه معیوب کاری این فقط بازیگر نیست که در پشت صحنه تلویزیون و سینما در معرض خطر قرار دارد که در هر نهاد، سازمان و اداره‌ای نقصان‌هایی وجود دارد و افرادی پیدا می‌شوند که دائما در حال اشتباه کردن هستند اما زیر سوال بردن کل سیستم کاری، تنها یک‌جور توهین به خود و دیگران است.

این‌که شما می‌گویید در سیستمی کار می‌کنید که تهیه‌کننده‌هایش ارتباط‌های بیماری با بازیگرانشان دارند، تنها موجب محکوم کردن همکاران شماست و تئوری توهم توطئه‌ای را نشان می‌دهد که همه گناهکار هستند مگر این‌که خلافش ثابت شود.

ما در قانون، مجرم خیالی نداریم و وقتی اتهامی را می‌زنید باید آن را به اثبات برسانید، اگر نمی‌خواستید قضیه را رسانه‌ای کنید، پس نمی‌بایست دست به این اقدام منفعلانه می‌زدید و برای پررنگ کردن خودتان مصاحبه می‌کردید. حالا که کلید این ماجرا را زده‌اید حداقل برای اثباتش هم که شده تا پایان بمانید، بلکه دیگر پرونده این ماجرا در تلویزیون بسته شود و ما هم بدانیم که فضای تلویزیون با اعتراض شما پاک می‌شود.




رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان⇐مردم نطنز برای تفریح باید بروند جن ببینند؟/ تفریح دیگر مردم ممکن است این باشد که بروند پای بساط!!/ ۳ میلیارد بودجه به تولید آثار هنر و تجربه اختصاص داده شده؛ این آثار در مجموع باید ۹ میلیارد بفروشند تا هزینۀ تولید را برگردانند/ترکیه در همسایگی ما ۳هزار سالن سینما دارد و ما فقط ۵۰ سالن استاندارد داریم/بین‌الملل فارابی و سازمان سینمایی به جای یافتن سرمایه‌گذاران خارجی برای تولید مشترک، بیشتر به دنبال جشنواره‌هایی هستند که در آنها بهشان خوش بگذرد/داشتن آکادمی سینما{مدرسه عالی سینما} دردی را دوا نمی‌کند چون افرادی که در آن تدریس می‌کنند همان‌ تئوری‌های منسوخ را آموزش می‌دهند

سینماژورنال: سیدضیاء هاشمی که چندی قبل مجددا به عنوان رییس جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما انتخاب شد بعد از تولید “زمهریر” در سال 88 فیلم دیگری را تولید نکرده است و بیشتر درگیر فعالیتهای صنفی بوده است.

به گزارش سینماژورنال این تهیه کننده و فعال صنفی که سابقه تولید آثاری چون “عروس”، “روز شیطان” و “اعتراض” را در کارنامه دارد به تازگی در گفتگویی تفصیلی با سایت رسمی جامعه صنفی تهیه کنندگان سعی کرده پاره ای دیدگاههایش را درباره اوضاع سینمای ایران در سالی که گذشت و چشم انداز آن در سال آینده اعلام کند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی سیدضیاء هاشمی را ارائه می دهد:

وضعیت سینمای ایران در سالی که گذشت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما سال ۹۳ را با مجموع فروش حدود ۳۵ میلیارد تومان تمام کردیم اما امسال مجموع فروش از ۷۴ میلیارد تومان عبور کرده و می‌شود گفت که به لحاظ اقتصادی سال خوبی برای سینمای ایران بوده. این اتفاق توسط جریان خاصی رخ نداده بلکه به طور معمول در دوره‌ها و زمان‌هایی، تغییراتی به وجود می‌آید و خیلی پارامترها در کنار هم قرار می‌گیرند و این ارقام را به وجود می‌آورند. می‌توان انتظار این را هم داشت که اگر به لحاظ اقتصادی اتفاق خاصی برای کشور نیفتد، فروش در سال بعد حدود بیست سی درصد رشد کند. یعنی این تصور را داریم که فروش بالای ۱۰۰ میلیارد را به راحتی داشته باشیم. این طبیعی است چون ما رشد ۲۰-۳۰ درصدی در جامعه می‌بینیم و ضمن اینکه درصدی هم قیمت بلیط‌ها افزایش می‌یابد.

البته نسبت به سال گذشته با افزایش حدود ۵ میلیونی تعداد مخاطبان سینمای ایران هم روبرو بودیم.

تعداد مخاطبان ما آن‌طور که باید افزایش جدی پیدا نکرده. اگر این اتفاق را نسبت به دهۀ چهل در نظر بگیریم که جمعیت تهران حدود دو میلیون نفر بوده و فیلم‌های «قیصر» و «گنج قارون» مخاطب میلیونی داشتند، نمی‌توانیم ادعا کنیم که در حال حاضر مخاطبان زیادی داریم.

 

برای بعد از انقلاب هم اخیراً روزنامۀ سینما یک آمار از هفتاد و یک فیلم پرمخاطب سینما منتشر کرد و جالب اینکه تعداد مخاطبان این فیلم‌ها حداقل دو میلیون نفر بوده.

بله و اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد، برای یک فیلم، فقط در تهران مخاطب بالای دو میلیون نفر داشتیم. آن هم با وجود بسته بودن فضای آن دوران و محدودیت‌هایی که سینماها داشتند. خب الان دیگر آن محدودیت‌ها وجود ندارد و فضای بازتری را شاهد هستیم.

 

بپردازیم به آمار منتشر شده در روزنامۀ سینما. نکتۀ جالبی که در آن آمار دیدم، مخاطب ۸.۶ میلیونی فیلم «عقاب‌ها» بود. این در حالی است که آمار کل فروش سینماهای ایران در سال جاری حدود ۱۲ میلیون نفر است. به نظر شما چرا زمانی یک فیلم چنین جماعت عظیمی را به سالن‌های سینما می‌کشاند و امروزه ۵۸ فیلم روی هم رفته ۱۲ میلیون نفر را؟

دلایل زیادی وجود دارد. همین ۱۲ میلیون هم به نظرم خوب است. اضافه شدن پردیس سینمایی کورش، پردیس زندگی، پردیس آزادی و همچنین پردیس ملت بود که افزایش مخاطبان در سال‌های اخیر را رقم زد. قبل از ساخته شدن این پردیس‌ها واقعاً وضعیت اسف‌باری داشتیم.

 

به نظرم پردیس ساختن به تنهایی بحران مخاطب را رفع نمی‌کند. بیشتر تولیدات سینمای ایران در سال‌های اخیر فاقد کیفیت لازم برای جذب مخاطب عام هستند و به همین دلیل مخاطبان را از سالن‌های سینما گریزان می‌کنند.

الان بحث من سالن است. سالن نمایش خودش مخاطب جذب می‌کند. حتی فیلم‌های ضعیف در پردیس‌ کورش یا پردیس آزادی هم دارای مخاطب خاص خود هستند. به نظرم همین پردیس‌ها زمینه‌ساز شدند تا بخشی از مخاطبان خاموش دوباره با سینمای ایران آشتی کنند. ما به طور بالقوه دارای بیست میلیون سینمارو هستیم و اگر برای آن‌ها سالن سینمای مناسب به اندازۀ کافی داشته باشیم، تعداد مخاطبان سینمای ایران افزایش چشمگیری می‌یابد. لذا کمبود سالن‌های استاندارد باعث شده تا تعداد قابل توجهی از مخاطبان را از دست بدهیم.

 

…و کیفیت فیلم‌ها؟

بدیهی است که اگر کیفیت فیلم‌های ما بهتر از این شود، قطعاً در سالن‌های غیراستاندارد هم می‌توانیم فروش خوبی داشته باشیم. ما ضعف کیفیت را به طور کلی داریم که از چند جنبه قابل بررسی است و به طور تیتروار به آن‌ها اشاره می‌کنم: یکی بحث مضمون است. مضمون‌هایی که فیلمسازان ما انتخاب می‌کنند موضوع روز نیستند و جذابیتی برای جامعه ندارند. دیگری ساخته شدن فیلم‌های رئالیستی است که به نظرم برای سینمای ایران سم مهلکی است. اینکه هر فیلمنامه‌نویس و هر کارگردانی تصور کند که آنچه در اجتماع می‌بیند را باید به فیلم سینمایی تبدیل کند، نتیجه‌اش تولید آثاری می‌شود که از تخیل و رویاپردازی دور هستند. سینما نیاز به رویا دارد.

مثل آثار هالیوودی.

سینمای ایران این توان را ندارد که آثار بیگ پروداکشن به سبک هالیوودی تولید کند اما می‌تواند در زمینۀ قصه حرفی برای گفتن داشته باشد. سینمای ما باید به سمت قصه‌گویی و رویاپردازی برود. مخاطب در همه جای دنیا از این نوع سینما استقبال می‌کند. اما متأسفانه فیلمنامه‌نویسان ما رویاپرداز نیستند و انگار هرگونه رویاپردازی در آن‌ها سرکوب شده.

 

به نظر من تعداد قابل توجهی از فیلمنامه‌نویسان ایرانی افرادی هستند فاقد هرگونه خلاقیت و قریحۀ قصه‌گویی.

من هم می‌‌خواهم بگویم که این‌ها احتمالاً دارای رویا نیستند. به نظر من هم با تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی چندان آشنا نیستند و استعداد قصه‌گویی هم ندارند. به همین خاطر است که به سمت رئالیسم می‌روند. اگرچه سینمای رئالیستی در اروپا می‌تواند جذابیت‌هایی داشته باشد، اما میزان استقبال مخاطبان ایرانی از چنین آثاری نشان داده که این فیلم‌ها آن‌قدر برای مخاطب عام جذابیت ندارند که بخش عمدۀ تولید سالانۀ سینمای ایران را به خود اختصاص دهند. فیلم‌های رئالیستی به لحاظ اقتصادی برای سینمای ایران سم مهلک هستند.

 

نکتۀ دیگری هم هست و آن اینکه فیلمسازان اروپایی بلدند چطور فیلم‌های رئالیستی بسازند ولی در سینمای ایران صرفاً دارند ادای فیلمسازان اروپایی را درمی‌آورند و کاملاَ مشخص است که در پس چنین تقلیدهای ناآگاهانه و بعضاً ناشیانه هیچ اندیشه‌ای به چشم نمی‌خورد. با این حال، چنین فیلم‌هایی در خود اروپا هم مخاطبی ندارند و اگر فروش فیلم‌ها در کشورهای اروپایی را دنبال کنید، می‌بینید که آنجا هم فیلم‌های هالیوودی پرطرفدارترند.

این فیلم‌ها در واقع به طور محدودی عرضه می‌شوند و اصلا توان رقابت با فیلم‌های هالیوودی را ندارند. در گوشه‌ای حضور دارند و یک جورهایی شبیه به همین فیلم‌های «هنر و تجربه» خودمان هستند. هیچ خاصیتی ندارند.

 

سیدضیاء هاشمی
سیدضیاء هاشمی

در گروه «هنر و تجربه» هم سال گذشته نزدیک هفتاد فیلم اکران شد و روی‌هم‌رفته فقط ۳۶ هزار نفر را به سالن‌های سینما کشاند!

هنر و تجربه واقعا مخاطبی ندارد. این نوع سینما بیشتر به شوخی شبیه است. آماری هم که در این زمینه منتشر شده نشان می‌دهد که بخش عمدۀ فروش کل این گروه متعلق به سه چهار فیلم است.

 

حالا برای تولید این آثار چقدر هزینه صرف شده؟

سه میلیارد بودجه به تولید آثار هنر و تجربه اختصاص داده شده و این آثار در مجموع باید نه میلیارد بفروشند تا هزینۀ تولید را برگردانند.

 

با این اوصاف، تولید چنین فیلم‌هایی چیزی جز اتلاف بیت‌المال و خیانت به ملت نیست. آخر بر اساس کدام عقل سلیم باید برای مخاطب ۳۶۰۰۰ نفری ۷۰ فیلم در سال تولید و یا اکران شود؟

تولید چنین فیلم‌هایی اگرچه به نظرم غلط است اما باعث می‌شود که عده‌ای از سینماگران بیکار نمانند. مثل چاه کندن در یزد است. چاه می‌کنند و به آب نمی‌رسند ولی چاه‌کن‌ها به نان و نوا می‌رسند. یا دوستی تعریف می‌کرد که در شهری در استان کرمانشاه هتلی ساخته بودند. صاحب هتل بعد از سه سال که دید هتل هیچ رونقی ندارد دستور داد آن را خراب کنند و هتل را از نو بسازند. شغل این‌طوری به وجود می‌آید. این مصداق بارز «هنر و تجربه» است!

 

نظرتان راجع به فیلم‌هایی که با جنجال رسانه‌ای و مواردی از این قبیل مطرح می‌شوند و مخاطب برای تماشایشان کنجکاو می‌شود چیست؟

این نوع فیلم‌ها به این دلیل مطرح می‌شوند که به جاهای ممنوعه ورود می‌کنند. وگرنه آن‌ها هم جذابیتی ندارند. بخشی از این فیلم‌ها، که نمی‌خواهم اسم‌شان را بیاورم، استانداردهای لازم را ندارند. اما مردم به خاطر نبود فیلم جذاب به این‌ها مراجعه می‌کنند. باز خدا را شکر که بعضی از این فیلم‌ها فروش هفت ـ هشت میلیاردی کرده‌‌اند. سینماگران ما توان این را دارند که خیلی بهتر به چنین مضمون‌هایی بپردازند ولی یک نوع سانسور درونی باعث شده که آن‌ها از حداکثر توانایی‌ خود نتوانند بهره ببرند.

 

خب، اگر به مضمون‌های حاد نپردازند، فیلم‌های خنثی و بی‌خاصیتی می‌سازند که مثل آثار «هنر و تجربه» به سینمای کشور آسیب می‌رساند. چه اصراری هست که چنین فیلم‌هایی تولید شود؟

همان قضیۀ چاه کندن در یزد و هتل ساختن در کرمانشاه است. روزی یک سری سینماگر از این طریق درمی‌آید و برای مخاطب هیچ خاصیتی ندارد. پول از دولت یا نهادها می‌آید و به این‌ها می‌رسد تا فیلم بسازند. کسی هم این فیلم‌ها را تماشا نمی‌کند اما سازندگانشان به نان و نوایی می‌رسند. خودش یک حسن است!

 

یک بار کنجکاو شدم بدانم که آیا مخاطب ایرانی از گرایشات روز گیشۀ جهانی تبعیت می‌کند یا خیر. پس از مکاتبه با مسئولان تعدادی از این سایت‌ها، متوجه شدم که مخاطب ایرانی هم همان فیلم‌هایی را بیشتر دانلود می‌کند که در گیشۀ جهانی فروش بالایی دارند، خصوصاً دنباله‌ها. جالب است که شش فیلم از ده فیلم پرفروش تاریخ سینما هم دنباله هستند.

بله، این فیلم‌ها در خارج محبوبیت زیادی دارند اما برای اینکه سینمای ایران به سمت تولید چنین فیلم‌هایی برود باید فضاسازی کرد. این به نظرم کار دپارتمان فیلمنامه است که سینماگران ما را برای تولید چنین آثاری تشویق و حمایت کند.

قطعاً دپارتمان فیلمنامه در سال آینده دنباله‌سازی و توجه بیشتر به ژانرهای تریلر، فانتزی، ماجرایی ـ حادثه‌ای، انیمیشن و وحشت (ژانرهای محبوب گیشۀ جهانی) را در دستور کار خود قرار خواهد داد. اما معضلی که در سینمای ایران با آن مواجه هستیم این است که هرگاه ضرورت حرکت سینمای ایران به سمت تولید چنین فیلم‌هایی مطرح می‌شود، عده‌ای سینماگر و منتقد اظهار می‌کنند که هالیوود یا حتی بالیوود چنین آثاری را تولید می‌کنند و نیازی نیست که سینمای ما به سراغ چنین ژانرهایی برود، بلکه بهتر است تمرکز تولید ما روی درام‌های اجتماعی باشد. حال آنکه این درام‌های اجتماعی، صرف‌نظر از اینکه فیلم‌های مردۀ اکران ما راتشکیل می‌دهند، در اغلب موارد دنباله‌روی سینمای اروپا هستند. سؤال من این است که تقلید از فیلمسازان شکست‌خوردۀ اروپایی که آثارشان در قارۀ خودشان هم محبوبیت چندانی ندارد چه سودی به حال سینمای ایران دارد؟ چرا سینمای ما نباید به دنبال تقلید از آثار موفق در گیشۀ جهانی باشد؟

در واقع، ساخت این نوع فیلم‌ها نیازمند مطالعه، تحقیق و البته زحمت بسیار است. دوستان فیلمنامه‌نویس یا فیلمساز ما اگر آثار رئالیستی را ترجیح می‌دهند برای این است که نوشتن و تولید آن‌ها ساده بوده و نیاز به زحمت چندانی هم ندارد. از دور و برشان الهام می‌گیرند و فیلمنامه‌ای می‌نویسند و سپس آن را می‌سازند.

جالب اینجاست که مخاطب عام در همه جای دنیا برای فرار از همین «دور و بر» به سالن‌های سینما پناه می‌برد تا صنعت سرگرمی او را به سفری یکی دو ساعته به دنیایی به مراتب بهتر، جذاب‌تر و مهیج‌تر ببرد.

دقیقاً. به همین خاطر است که تأکید دارم رئالیسم آفت سینمای ایران است. سینما بدون مخاطب معنایی ندارد و اگر می‌خواهیم مخاطبان انبوه را به سالن‌های سینما بازگردانیم، سینمای ایران باید به سمت تولید فیلم در ژانرهای محبوب گیشۀ جهانی حرکت کند. این حرف که چون هالیوود و بالیوود آن تیپ فیلم‌ها را می‌سازند پس ما نباید بسازیم اساساً بی‌معنی است. همین فیلم‌های رئالیستی که به قول شما بخش عمدۀ آثار مردۀ سینمای ایران را تشکیل می‌دهند اصولاً تقلید از فیلمسازان هنری اروپا و کشورهای دیگر هستند. جالب است که زمانی در سینمای ایران تقلید از آثار تارکوفسکی و کیارستمی مد شد و امروزه تقلید از آثار اصغر فرهادی. مطرح کردن مسائلی چون بکر بودن ایده و تازگی فیلم و … به نظرم بیشتر یک شوخی است زیرا با توجه به قدمت صد و خرده‌ای سالۀ سینما و تعداد کشورهایی که در عرصۀ سینما فعال هستند، اصولاً فیلمی وجود ندارد که نظیرش قبلاً ساخته نشده باشد. حالا ما به دلیل محدودیت یا موارد دیگر به تمام تولیدات تاریخ سینما دسترسی نداریم و نمی‌توانیم به طور دقیق بگوییم فلان فیلم چند نمونۀ مشابه خارجی دارد. فیلم‌های پرفروش دنیا در سال‌های اخیر هم قبلاً مشابه‌شان ساخته شده. اما مخاطب عام به این قضیه توجهی ندارد و بیشتر به دنبال سرگرم شدن است. بنابراین، سینمای ایران باید به سمت تولید فیلم‌هایی همسو با گرایش مخاطب جهانی در گیشه حرکت کند تا چرخ اقتصادش تندتر بچرخد.

همین تقلید از آثار شکست‌خورده باعث شده که آسمان سینمای ایران این‌قدر کم ستاره شود و ستاره‌های فعلی سینمای ایران هم آن درخشش سابق را نداشته باشند.

بله. اکثر فیلم‌های ایرانی که در سال‌های اخیر ساخته شده‌اند موضوع جذابی ندارند و در آن معدود مواردی هم که فیلمنامه‌ها دارای شخصیت‌های جذابی هستند، تهیه‌کنندگان و فیلمسازان این ریسک را نمی‌کنند که از بازیگر نه چندان مطرح استفاده کنند تا ستاره‌های جدیدی در سینمای ما ظهور کنند.

در هفتمین فیلم از سری «جنگ ستارگان» به جای قهرمان مرد، از قهرمان زن استفاده شد و فیلمساز نقش‌آفرینی آن را به بازیگری گمنام سپرد و او با درخشش در این فیلم به یکی از ستارگان نوظهور صنعت سینما تبدیل شد.

ما هم در گذشته این کار را کرده‌ایم. در فیلم‌ «عروس» که من تهیه‌کنندۀ آن بودم، نیکی کریمی وضعیت مشابهی داشت. در فیلم دیگرم، «شوکران»، هدیه تهرانی هنوز موقعیت خود را به عنوان ستارۀ سینما تثبیت نکرده بود ولی آنجا هم ریسک کردم و در هر دو بار این ریسک جواب داد و ستاره‌های جدیدی به سینمای ایران معرفی شدند. بنابراین، نه تنها فیلمنامه‌نویسان ما باید به سراغ موضوعات جذاب بروند و قهرمان‌های مرد یا زن خلق کنند، بلکه فیلمسازان و تهیه‌کنندگان ما هم باید این ریسک را بکنند که ایفای این نقش‌ها را به بازیگرهای ناشناخته اما بسیار مستعد بسپارند تا سینمای ایران شاهد ظهور ستاره‌های جدیدی باشد.

 

با توجه به اوضاع کنونی سینمای ایران، افزایش کمّی تولیدات سالانۀ سینمای ایران را به صلاح می‌دانید؟

یکی از چیزهایی که امسال به شدت میان تهیه‌کنندگان مطرح است و در شورای عالی تهیه‌کنندگان طرح موضوع شده، این است که تولیدات را کنترل‌شده کنیم. با تعداد سالن نمایشی که داریم، ظرفیت تولید بیش از شصت فیلم در سال را نداریم. بیش از این یعنی آفت. اگر افرادی به دنبال ساختن فیلم‌های بیشتر هستند باید بروند به سمت سینمای خانگی و تله فیلم.

 

جذابیت برای مخاطب عام و تنوع ژانری را چه کسی کنترل می‌کند؟ همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، گیشه نشان می‌دهد که مخاطب عام علاقۀ چندانی به درام‌های اجتماعی ندارد.

ما نمی‌توانیم خیلی این قضیه را کنترل کنیم. به کشاورزی ما نگاه کنید. سال گذشته کمبود سیب‌زمینی داشتیم. امسال همۀ سیب‌زمینی‌ها را تبدیل به کود کردند چون روی دست‌شان مانده بود.

 

باز سیب‌زمینی اضافه به این درد می‌خورد که آن را به کود تبدیل کنند! آیا بهتر نیست که شورای عالی تهیه‌کنندگان به این قضیه ورود کند و مثلاً تصویب کند که از ۶۰ فیلمی که تهیه‌کنندگان در هر سال تولید می‌کنند، فقط نیمی از آن‌ها درام اجتماعی باشد؟

تقریباؐ شدنی است ولی از لحاظ قانونی نمی‌توان فشار ایجاد کرد. به توافق میان ما تهیه‌کنندگان بستگی دارد.

 

چون از نظر اقتصادی هم تولید درام‌های اجتماعی چندان توجیهی ندارد.

برای آن‌هایی که تولید می‌کنند، دارد! آن‌ها سودشان در تولید است.

 

اما اکران نوروزی. شورای صنفی نمایش فیلم‌های اکران نوروز را هم معرفی کرده. به نظرتان این ترکیب برای اکران نوروزی مناسب است؟

متأسفانه دخالت دولت در این انتخاب‌ها نقش داشته. دولت احساس کرده که باید دخالت کند و به نظرم در این زمینه اشتباه محض کرده. به هر حال چاره‌ای نیست و باید این را بپذیریم. با وجود دو فیلم کمدی «پنجاه کیلو آلبالو» و «من سالوادور نیستم» ترکیب فیلم‌های اکران نوروزی چندان هم بد نیست.

به نظرتان بهتر نبود تعداد فیلم‌های شاد و مفرح برای اکران نوروزی بیشتر از این دو مورد باشد؟ مثلاً نمی‌شد «بارکد» را هم به این دو فیلم اضافه کرد؟

تعداد فیلم‌های شاد و مفرح سینمای ایران زیاد نیست. فیلم‌هایی مثل «بارکد» را برای زمان‌های دیگر هم نیاز داریم. درست است که عید برای اکران موقع مناسبی است ولی باید توجه داشت که تعداد مخاطب ما محدود است و اگر تمام فیلم‌های مخاطب‌پسندمان را عید یا حتی در شش ماه اول سال اکران کنیم، از شهریور به بعد کفگیر سینمای‌مان ته دیگ می‌خورد و دیگر فیلم مناسبی برای مخاطب نداریم. بنابراین، باید یک تقسیم‌بندی مناسبی صورت بگیرد و به نظرم «بارکد»، برای اکران دوم عید یا حتی تابستان جذابیت بسیار زیادی دارد. یا برای مهرماه نیاز به فیلم‌های خوبی داریم.

 

بله و به نظرم فیلم‌هایی مثل «ابد و یک روز» برای اکران مهرماه و «بادیگارد» برای فصل تابستان مناسب‌تر بودند.

به هر حال خواستۀ تهیه‌کننده هم دخیل است. نمی‌توانیم آن‌ها را در نظر نگیریم. ما که دخالتی نداشتیم ولی اگر به فرض ما هم بودیم، باز هم درخواست این تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها این بود که فیلم‌هایشان در عید اکران شوند. قرار گرفتن «بادیگارد» در این فهرست هم به نظرم مناسب است و وجود یک فیلم اکشن استاندارد به ترکیب اکران نوروزی تنوع می‌بخشد. البته من هم اعتقاد دارم که اکران تابستانی برای این فیلم بیشتر جواب می‌دهد.

 

چرا این اکشن‌ها در سینمای ایران کم ساخته می‌شوند؟

خب، توانایی ساخت این اکشن‌ها را هر فیلمسازی ندارد. اکشن‌های پلیسی هم در سینمای ایران جواب نمی‌دهند.

 

اخیراً مصاحبه‌ای را از شما در سایت سینماپرس خواندم که در آن عنوان کرده بودید که دولت فعلی در توسعۀ زیرساخت‌های سینمای ضعیف عمل کرده است. می‌شود در این باره بیشتر توضیح بدهید؟

من اعتقاد دارم که جمهوری اسلامی در تمام دوره‌ها در حق سینما جفا کرده است. این بحثی بود که در مصاحبه با سینماپرس مطرح کردم اما آن‌ها فقط مواردی که علیه دولت آقای روحانی بود را کار کردند و بقیه را کنار گذاشتند. آنجا هم تأکید کردم که این مسئله اصلاً ربطی به دولت فعلی ندارد. دولت‌های آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد همگی نسبت به سینما جفا کردند و دولت‌های بعدی هم همین رویه را ادامه خواهند داد. ما فاقد زیرساخت‌های لازم برای توسعۀ سینما هستیم. اصل زیرساخت هم سالن است. همین کشور ترکیه که در همسایگی ما قرار دارد ۳۰۰۰ سالن سینما دارد و ما با این جمعیت، حداقل باید ۱۵۰۰ سالن را داشته باشیم. اما در حال حاضر ۳۰۰ سالن داریم که فقط ۵۰ تای آن‌ها استاندارد هستند و بیشتر فروش سینمای ایران مال آن سالن‌هاست. بنابراین، دولت، شهرداری‌ها و همۀ ارگان‌های ذی‌ربط در حق سینما جفا کردند. اگر من جای دولت بودم دستور می‌دادم همان‌طور که مسجد جدید می‌سازند، در کنارش سالن سینما هم بسازند. چون مسجدروها حتی اگر به مسجد هم دسترسی نداشته باشند، باز جایی را برای عبادت پیدا می‌کنند. ما باید به فکر جذب مردم عادی باشیم که اگر به سالن سینما دسترسی نداشته باشند، ممکن است به خاطر فقدان تفریح و سرگرمی، به انحراف و فساد کشیده شوند.

 

پس نقش معاونت سینمایی چیست؟

معاونت سینمایی برنامۀ خاصی را نمی‌تواند پیاده کند. دوره‌اش چهار سال است. سال اول و آخر که کار خاصی نمی‌تواند انجام بدهد و فقط دو سال می‌ماند که این مدت برای برنامه‌های زیربنایی کافی نیست. دولت که هشت سال روی کار است باید از همان سال اول برای کل این دوره برنامه‌ریزی کند و قطعاً فرصت لازم را برای کار دارد اما هیچ دولتی تا به حال این کار را نکرده است. الان سال سوم دولت آقای روحانی هم دارد تمام می‌شود و عملاً کاری برای سینما انجام نشده. در چهار سال دوم هم که دیگر زمانی برای این کار نمی‌ماند. اگر ما تهیه‌کنندگان همت کنیم، شاید قانونی از طریق مجلس تصویب بشود که مثلاً شهرداری‌ها را ملزم کند که اگر جایی برج یا مجتمع تجاری ساخته می‌شود، حتماً باید دارای سالن سینما هم باشد. شما هر جای کشور را نگاه کنید پر از این برج‌ها و مجتمع‌ها شده. حتی نقاط دورافتاده. من به بعضی از روستاها سفر کردم که دیگر از حالت روستا خارج شده و عملاً شکل شهر به خود گرفته‌اند اما فاقد سالن سینما هستند. باورکردنی نیست که شهرستان نطنز هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن فاقد سالن سینما بوده. چرا؟ مردم نطنز برای تفریح باید بروند جن ببینند؟ خب معلوم است که می‌روند جن می‌بینند. در این زمینه شکی نباید داشته باشیم. تفریح دیگر مردم ممکن است این باشد که بروند پای بساط. به نظرم یک نهضت سالن‌سازی باید راه بیفتد و نه تنها در شهرهایی مثل نطنز، که در هرکدام از پارک‌های شهرهای بزرگ یک سالن سینما بسازند. منظورم سالن ارزان‌قیمت با ظرفیت ۲۰۰ نفر است نه از آن سالن‌های بزرگ و تجملی. اسم این طرح را هم می‌گذاریم «سینما پارک».

 

به نظرتان لازم است که قانونی تحت عنوان «صنعت سینما» در مجلس به تصویب برسد؟

به شدت. اصلاً صنعت سینما یکی از نکات مهمی است که اگر در مجلس تصویب شود که چه بهتر، وگرنه ما طرح را دنبال می‌کنیم تا مصوبۀ هیئت دولت را بگیریم. صنعتی شدن سینمای ایران واجب است و در این طرح توسعۀ زیرساخت‌ها از جمله سالن‌سازی مطرح می‌شود. آن موقع می‌توان حتی امام جمعه‌ها را هم قانع کرد که بخشی از وجوهاتشان را به سینما اختصاص دهند! این بحث را در شورای راهبردی سینمای ایران هم مطرح کردیم و قرار شد که در سال آینده برای تصویب آن در مجلس یا هیئت دولت اقدامات لازم صورت بگیرد.

 

یکی از راه‌های دیگر کمک به صنعت نوپای سینمای ایران می‌تواند این باشد که اسپانسرها به طور مثال معادل ۱۰ تا ۱۵ درصد بیش از مبلغی که برای تولید فیلم سینمایی هزینه می‌کنند مشمول تخفیف مالیاتی شوند.

اتفاقاً یکی از قوانین می‌تواند همین باشد. ان‌شاالله بعد از عید این در دستور کار شورای راهبردی قرار می‌گیرد تا بتوان از طریق هیئت دولت آن را به صورت یک مصوبه درآورد. اگر بتوان از طریق مجلس آن را به تصویب رساند که خیلی بهتر است. مثلاً این را هم می‌توان به تصویب رساند که دستگاه‌ها یک یا دو درصد از بودجۀ سالانۀ خود را صرف سینما کنند و این رقم از مالیات آن‌ها کم شود.

 

شما به چیزی به نام «فصل مردۀ اکران» اعتقاد دارید؟

نه. فصل مرده را ما به وجود می‌آوریم. سال‌ها عید برایمان مهم نبود. یادم می‌آید «شوکران» را که اکران کردیم، از روز اول تا چهاردهم فروش چندانی نکرد. البته پرستارها که اعتراض کردند فروش آن بالا رفت! اما این فروش بالا بعد از چهاردهم اتفاق افتاد. این دیگر به دولت ربطی ندارد. به پخش‌کننده‌ها هم نمی‌توان امیدی داشت. اما اگر ما تهیه‌کننده‌ها برنامه‌ریزی مناسبی داشته باشیم، به همراه سینمادارها می‌توانیم همۀ فصل‌ها را زنده کنیم. ما داریم به سمتی می‌رویم که در آینده‌ای نه چندان دور شورای صنفی نمایش برچیده شود و تصمیم‌گیری‌ها به تهیه‌کننده‌ها و سینمادارها واگذار شود.

 

در همین روزهای میان جشنواره تا عید که طبق یک باور نادرست هیچ فیلمی نمی‌فروشد، امسال دو فیلم میلیاردی «من سالوادور نیستم» و «کوچه بی‌نام» را داشتیم.

ما در گذشته هم این کار را کرده بودیم. مثلاً آقای ساداتیان فیلم «دایره زنگی» را بیست و سوم اکران کرد و بعد از عید هم رفت و فروش مناسبی هم داشت. آقای سرتیپی هم اگر اشتباه نکنم «رسوایی ۱» را در این زمان اکران کرد و آن هم خوب فروخت. بنابراین، اگر فیلم خوب و جذاب برای نمایش داشته باشیم، چیزی به نام فصل مرده نداریم و در واقع، فیلم‌های مرده هستند که «فصل مردۀ اکران» را رقم می‌زنند. وگرنه سینما نمرده و مخاطب هم زنده است اما فیلم مرده در سینمای ایران فراوان داریم!

 

روزنامۀ سینما هم در آخرین شمارۀ‌ امسال خود آمار جالبی از این فیلم‌های مرده را داده. از ۵۸ فیلم اکران شدۀ امسال ۳۹ فیلم ضرر داده‌اند که در واقع، فهرست فیلم‌های مردۀ امسال را تشکیل می‌دهند.

به نظرم تعداد فیلم‌های ضررده نسبت به قبل کمتر بوده چون سینمای ما از لحاظ قاعده سینمای ورشکسته‌ای است. علتش هم دولتی بودن این سینماست. اگر دولت از تولید چنین فیلم‌هایی حمایت نکند، در آینده شاهد کاهش چشمگیر آن‌ها خواهیم بود. اینکه می‌گویم دولت، منظورم فقط دولت آقای روحانی نیست، بلکه دولت‌های نظام جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز است که با دخالت‌های نابجا در امور سینما و با تزریق پول‌های بی‌حدوحساب وضعیتی را پدید آورده‌اند که سود برخی از فیلم‌های ایرانی عملاً در تولیدشان است. با توجه به این اوضاع، ۳۹ فیلم مرده رقم بسیار خوبی است. ما قبلاً بیش از این ضرر می‌دادیم. به همین دلیل بود که در ابتدای گفتگو عنوان کردم که سینمای ما سال خوبی را پشت سر گذاشته. الان تعداد فیلم‌های سودده به ۱۳-۱۴ مورد می‌رسد و ۶-۷ فیلم هم بازگشت سرمایه دارند که این آمار خوبی است.

اما سینمای آمریکا فیلم‌های سودده بیشتری دارد. حتی فیلم‌های مستقل آن هم به سودهای کلانی می‌رسند.

معادلات سینمای آمریکا که برای اکران جهانی فیلم تولید می‌کند، با معادلات سینمای ایران فرق می‌کند. ما چون مثل آن‌ها در سراسر جهان دارای مخاطب نیستیم، تمام تمرکزمان بر داخل است که سه حوزۀ اکران، تلویزیون و سینمای خانگی را داریم. اگر تلویزیون به قیمت مناسب همین فیلم‌های ضررده را بخرد، آن‌ها به بازگشت سرمایه می‌رسند. اما این اتفاق نمی‌افتد و لذا ما تلویزیون را عملاً نداریم. وضعیت سینمای خانگی هم که به خاطر قاچاق و شبکه‌های ماهواره‌ای چندان مساعد نیست و روی پولی که از این بخش نصیب فیلم‌های ایرانی می‌شود نباید زیاد حساب باز کرد. فقط اکران می‌ماند که آن هم به خاطر عدم زیرساخت‌های مناسب آن را هم نصفه و نیمه داریم. با این اوصاف، با شرایط بسیار خوبی روبرو بودیم و امید است که در آینده وضعیت سینما بهتر شود.

 

با این حال سینمای ما همچنان ورشکسته است.

قطعاً همین‌طور است چون ما ۱۰۰ میلیارد تومان هزینۀ تولید داشتیم، و این تازه بدون احتساب فیلم‌هایی مثل «محمد» است که بودجه‌های آنچنانی می‌گیرند. سینمای ما با آن هزینۀ تولید باید ۳۰۰ میلیارد تومان عایدی داشته باشد تا به سود برسد اما این رقم ۷۰ میلیارد تومان است. با این حال، این میزان فروش سینمای ورشکستۀ ما را نسبت به آینده امیدوارتر کرده.

 

اگر دولت برای تولید فیلم‌ها هزینه نکند و در عوض، این پول صرف توسعۀ زیرساخت‌ها، مثلا ساخت سالن‌های جدید و نوسازی سالن‌های فرسوده، شود بهتر نیست؟

قاعدتاً اگر دولت دست از تولید بردارد و در این بخش سرمایه‌گذاری کند، کیفیت تولیدات ایرانی افزایش می‌یابد. البته دولت دوست دارد به سینما کمک کند، ولی نوع کمک‌هایش اصلاً به نفع سینما نیست. دولت در واقع دارد ماهی در اختیار سینماگرها قرار می‌دهد در حالی که ابزارش را باید به سینماگرها بدهد و نحوۀ کار با آن را آموزش دهد. ابزار، تکنولوژی و تجربه چیزی است که سینمای ما به آن نیاز دارد. داشتن آکادمی سینما هم در این زمینه دردی را دوا نمی‌کند چون افرادی که در آن تدریس می‌کنند آموزش‌های روز را ندیده‌اند که بخواهند آن را منتقل کنند، همین‌ تئوری‌های منسوخی که با آن‌ها آشنا هستیم را آموزش می‌دهند که اصلاً به درد نمی‌خورد!

 

اما دخالت‌های بیرونی در امور سینما. حتماً مطلع هستید که فیلم «من سالوادور نیستم» چند روز قبل با اتفاق عجیبی روبرو شد و نیروهای اماکن به سردر سالن‌های نمایش‌دهندۀ این فیلم حمله کردند و گویا دلیل این حمله، جذابیت اکترس برزیلی آن بوده است. نظر شما راجع به این حمله چیست؟

رفتار اماکن متأسفانه رفتار اصولی‌ای نبود. قابل دفاع هم نیست. بالاخره یک نهاد نظامی است. احتمالاً یک نیروی سرخود احساس تکلیف کرده و عقیده داشته شرع مقدس اجازۀ این کار را به او داده. اما بعد به سرعت سروصداها خوابید. خیلی نمی‌توان گفت که یک برنامه‌ریزی قبلی وجود داشته تا از این طریق سینما را نابود کنند. به نظر ناآگاهی بوده. امیدواریم دیگر این اتفاق‌ها نیفتد. البته در جمهوری اسلامی این مسائل زیاد پیش می‌آید. حالا باز خدا را شکر که این یک نهاد قانونی بوده. خیلی مواقع گروه‌های خودسر و غیرقانونی این کارها را می‌کنند.

 

به نظر شما رییس سازمان سینمایی نباید در این مورد قاطعیت به خرج می‌داد؟

در واقع این بخشی از وظایف سازمان سینمایی است و احتمالاً این قضیه را پیگیری کرده‌اند و ما از آن بی‌اطلاعیم.

 

حالا موضوع حملۀ اماکن در شورای عالی تهیه‌کنندگان مورد بررسی قرار گرفت؟

بله. حملۀ اماکن در شورای عالی تهیه‌کنندگان طرح موضوع هم شد اما متأسفانه احساسی که ما نسبت به فیلم داشتیم، آن‌ها نداشتند. با وجود اینکه من این موضوع را مطرح کردم و خواستم که برخورد صورت بگیرد، الان خوشحالم که سایر اعضای شورای عالی چنین نکردند، چرا که ممکن بود توجهات معطوف به حملۀ اماکن شود و این کار غیرقانونی را نهادینه کند. اگر بی‌سروصدا از روی چنین مسائلی رد شویم بهتر است.

 

اخیرا یک نقل قول از آقای ایوبی خواندم که گفته بودند اولویت سازمان سینمایی در سال آینده تولید مشترک با کشورهای همسایه است. نظر شما در این باره چیست؟

ببینید، این اولویت همیشگی سینمای ما بوده. اما من هیچ‌وقت در این کار جدیت ندیدم. آقای ایوبی از کسانی است که به این کار علاقه‌مند است، بالاخره رایزن فرهنگی بوده و با این قضیه آشنایی بیشتری دارد اما بسته بودن سینمای ایران باعث می‌شود که ما کمتر بتوانیم به سمت تولیدات مشترک برویم. به هر حال، به نظرم این کار شدنی است ولی همت می‌خواهد. من خودم به عنوان رییس یک صنف آن‌قدر وقت ندارم که به چنین مواردی رسیدگی کنم، چه برسد به رییس سازمان سینمایی که با مسائل و پیچیدگی‌های بسیار بیشتری مواجه است. البته می‌توان گروهی را تشکیل داد که چنین موضوعی را پیگیری کند. متأسفانه عده‌ای در سینمای ما به دنبال این هستند که بروند در جشنواره‌های خارجی خوش بگذرانند و برای تولید مشترک جدیتی به خرج نمی‌دهند. ما با خیلی از کشورهای حاشیۀ خلیج‌فارس و همسایگانی چون ترکیه می‌توانیم تولیدات مشترک خوبی بسازیم. مثلاً همین «من سالوادور نیستم» با همکاری سینماگران کشوری ساخته شده که هیچ وجه مشترکی با ایران ندارد، اما فیلم موفقی است و خیلی خوب دارد می‌فروشد. همچنین فیلم «سلام بمبئی» که دارد در هند ساخته می‌شود. باید به این تولیدات توجه شود. حالا ما سعی داریم در صنف خودمان این کار را انجام دهیم. خوشبختانه قربان محمدپور به کمک ما نیازی نداشته اما اگر بتوان برای فیلمش کاری کرد، ما به شدت حمایتش می‌کنیم. خیلی هم نباید انتظار داشته باشیم که دولت به این فیلم‌ها کمک کند. اصلاً هرچه دولت از این فیلم‌ها فاصله بگیرد بهتر است.

 

خب وقتی به سمت تولید مشترک برویم می‌توان سرمایه‌گذار خارجی هم جذب کرد.

یقیناً. تولید مشترک به دلیل مسائل مالیاتی و … خیلی می‌تواند برای سرمایه‌گذاران خارجی جذابیت داشته باشد. متأسفانه روابط بین‌الملل فارابی و سازمان سینمایی به جای یافتن و جذب چنین سرمایه‌گذارانی، بیشتر به دنبال جشنواره‌هایی هستند که در آن بهشان خوش بگذرد. اگر صنف وارد این بخش شود اتفاق بهتری می‌افتد البته به شرطی که نمایندگان آن به دنبال جذب سرمایه‌گذار خارجی باشند و نه خوش گذراندن در جشنواره‌های خارجی.

 

سؤال آخر. آیا تغییرات سیاسی اخیر در کشور می‌تواند در سال آینده به رونق سینمای ایران کمک کند؟

قطعاؐ. با این یکدستی که در مجلس و دولت به وجود آمده، امیدوارم که فشار موجود بر سینما کمتر شود و اگر این اتفاق بیفتد، سینمای ایران توفیق بیشتری خواهد داشت




فيلم “محمد رسول ا..(ص)” مجيدي هفتادم جدول شد⇔اسامي هفتاد فيلم پرمخاطب بعد از انقلاب اسلامی

سینماژورنال: “محمد رسول ا..(ص)” فیلم اخیر مجید مجیدی شرایط ویژه ای را در اکران تجربه کرد.

به گزارش سینماژورنال این فیلم نه تنها در بدعتی تاریخی با داشتن دو سرگروه سینمایی روی پرده رفت که قرارداد اکران آن هم بدون سقف زمانی و بدون لحاظ کردن کف فروش تنظیم شد.

اکران این فیلم از اوایل شهریورماه آغاز شد و تا اواخر اسفند ادامه می یابد یعنی چیزی حدودا 25 هفته روی پرده خواهد ماند.

فیلم اخیر مجیدی بلحاظ فروش به مرز 15 میلیارد رسیده است و بدین لحاظ پرفروش ترین فیلم سینمای ایران است اما آیا این فیلم پرمخاطب ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است؟

فیلم مجیدی رتبه 70 اُم جدول پرمخاطب ترین فیلمهای بعد از انقلاب اسلامی

روزنامه “سینما” به سردبیری فریدون جیرانی به تازگی با احتساب متوسط قیمت بلیت در سالیان متفاوت لیستی از پرمخاطب ترین فیلمهای ایرانی ارائه داده است که در این لیست نام فیلم اخیر مجیدی در رتبه 70 دیده میشود آن هم در حالی که از میان فیلمهای سالیان اخیر “ورود آقایان ممنوع”، “شهر موشها2″، “اخراجیها2” و “اخراجیها3” بالاتر از این فیلم دیده میشوند.

پرمخاطب ترین فیلم تاریخ سینمای بعد از انقلاب اسلامی “عقابها” است و بعد از آن “کانی مانگا” و “اخراجیها2” دیده می شوند.

لیست ده فیلم اول پرمخاطبها را در ادامه بخوانید:

1-عقابها

2-کانی مانگا

3-اخراجیها2

4-بگذار زندگی کنم

5-گذرگاه

6-تاراج

7-اجاره نشینها

8-عروس

9-خواستگاری

10-آدم برفی

لیست کامل پرمخاطب ترین آثار سینمای ایران را در زیر ببینید و جایگاه فیلم اخیر مجیدی را مقایسه کنید با 69 فیلمی که بالای این فیلم آمده اند.

پرمخاطب ترین فیلمهای بعد از انقلاب اسلامی

پرمخاطب ترین فیلمهای بعد از انقلاب اسلامی/برای وضوح تصویر کلیک کنید