1

انعکاس گفتگویی منتشرنشده از #خسرو_سینایی در سالروز رحلت⇐خوش‌ترین خاطره‌ام همراهی عبدالله اسفندياری بود در تولید #کوچه‌های_عشق!!/می‌دانستم #در_کوچه‌های_عشق و #کوچه_پاییز با مردم ارتباط چندانی نمی‌گیرند!/ #عروس‌_آتش را با این اعتقاد اولیه ساختم که اول با مردم خودمان ارتباط برقرار کند!/ فیلم‌هایی مثل «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «دکل» و … را در ذهن دارم!/ یادم می‌آید #دکل را دوست داشتم/اجازه ندادند فیلم جنگی #کویر_خون را بسازم و بعد خواستار ارائه تحلیل بر کُپی روسی آن شدند!/وقتی برای فیلم من، ده‌ها شورا باید نظر دهند، وای به حال بقیه!!/چرا باید به سلیقه فرانسوی‌ها فیلم بسازیم؟/چرا به فکر بازار منطقه نیستیم؟/چرا به دنبال این نمی‌رویم که از مرز ترکیه تا مرز هند، از مرز کشورهای شمالی و از جنوب تا عربستان و… بازار سینما را تسخیر کنیم؟/چرا بسنده کرده‌ایم به یکی دو جشنواره محفلی؟

سینماروزان: همزمان با سالگرد فوت خسرو سینایی خالق #عروس_آتش، روزنامه جام‌جم گفتگویی منتشرنشده از او را ارائه داده که خواندن بخش‌هایی از آن، جالب است.

خسرو سینمایی که تا لحظه آخر و علیرغم همه نامرادی‌ها در وطنش ماند با نقد هنر جشنواره‌ای بیان داشت: این درد روشنفکری ما در تاریخ بوده که با جامعه‌اش قهر می‌کرده. در حالی که اوست باید آگاهی داشته باشد و به مردم آگاهی بدهد. نباید با فرمول‌های وارداتی زندگی کنیم. باید آن فرمول‌ها را بشناسیم، هضم کرده و فراموش نکنیم در کدام مقطع تاریخی و کدام نقطه جغرافیایی ایستاده‌ایم. ما بین عراق و افغانستان و قرقیزستان و… هستیم، در سوئیس که زندگی نمی‌کنیم، ولی می‌توانیم پایه‌های درستی برای فرزندان‌مان بگذاریم.

خسرو سینایی تاکید کرد: چرا وقتی یک فرانسوی یا آلمانی از ما تعریف می‌کند دستپاچه می‌شویم و او متر و معیار ما می‌شود؟ همیشه گفته‌ام از این‌که سینمای ما در جشنواره‌های خارجی موفق است خوشحالم؛ اما سینمای ما این ظرفیت را دارد که از مرز ترکیه تا مرز هند و بالیوود آن، از مرز کشورهای شمالی و از جنوب تا عربستان و… بازارشان را تسخیر کند.

این کارگردان اظهار داشت: چرا باید به سلیقه فرانسوی‌ها فیلم بسازیم؟! مهم‌ترین اتفاقی که در صورت توجه به بازار منطقه می‌افتد، شکوفایی اقتصاد سینماست. چون سینمای ما از ترک‌ها و عرب‌ها و تاجیک‌ها و… بهتر است و فرهنگ و تاریخمان به هم نزدیک‌تر است. آسیا یک قاره بزرگ است که باید با آگاهی خودش را کشف کند. چرا بسنده کرده‌ایم به یکی دو جشنواره محفلی؟

سینایی در تحلیل خودش بر سینمای جنگ بیان داشت: من فیلم‌هایی مثل «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «دکل» و … را در ذهن دارم. یادم می‌آید #دکل را دوست داشتم؛ هرچند به لحاظ تکنولوژی پخته نبود. فیلم روراستی بود و نشان می‌داد که این آدم‌ها و فضا را می‌شناسد. فکر می‌کنم چند اتفاق افتاده است؛ بچه‌های معتقدی که به فیلمسازی علاقه‌مند بودند، صمیمیت لازم را داشتند، ولی فیلمسازی‌شان پخته نشده بود. به این ترتیب یک‌سری موضوعات خوب، خام مطرح شد و حیف شد و به همین دلیل با استقبال مردم مواجه نگردید. برخی از فیلمسازان دفاع‌مقدس در شروع کارشان خیلی خالص‌تر بودند؛ ولی در ادامه راه سعی کردند ادای روشنفکرهای مشهور را دربیاورند و همین جا کار خود را خراب کردند. به عبارتی هرچقدر این فیلمسازی به پختگی نزدیک شد، لحظات صمیمی جذاب در آثار کمتر شد.

خسرو سینایی با گلایه از نگاهی که او را خودی ندانسته و نگذاشته درباره جنگ فیلم بسازد گفت: در سال ۱۳۶۱ داستان کوتاهی به اسم «کویر خون» نوشتم. مفهوم کلی‌اش این بود که انسان‌ها به خودی خود با هم دوست هستند و بین هر آدمی با آدم دیگری از کشور دیگر می‌تواند دوستی شکل بگیرد. آن چیزی که باعث می‌شود این دو نفر همدیگر را بکشند، پدیده‌ای به اسم جنگ است. معروف است که در جنگ جهانی اول در اروپا سربازان دو طرف در طول روز با هم می‌جنگیدند و غروب در خط مرزی جبهه با هم شطرنج بازی می‌کردند. به نظر من کویر خون یک بیان انسانی قابل دفاع بود که گفتند صلاح نیست این داستان ساخته شود و این خیلی مرا متأسف کرد، چون معتقد بودم در صورت ساخته شدن، بسیار عمیق از آب درمی‌آمد. با این همه وقتی حدود سه سال پیش بنا به درخواست آقای احمدزاده فیلمنامه‌ای براساس آن داستان نوشتم، نتیجه شوراهای مختلف باز فرصت ساخت این داستان را فراهم نکرد.

سینایی ادامه داد: از طرف دیگر می‌دانید چه اتفاقی افتاد؟ یک هفته پیش مسئول سینمای معناگرای بنیاد سینمایی فارابی از من خواست فیلمی روسی به نام «فاخته» را ببینم که جوایزی از جشنواره‌های خارجی کسب کرده بود و به‌عنوان یک فیلم شاخص راجع به آن بحث کنم. دیدن فیلم، نمکی بر زخم من پاشید. فاخته همان داستان کویر خون من بود. فیلمنامه من ساخته نمی‌شود ولی از فیلمی با همان مضمون به‌عنوان نمونه سینمای معناگرا یاد می‌شود. دلیلش هم این است که به هم اعتماد نمی‌کنیم. پس غیبت برخی فیلمسازان در عرصه سینمای دفاع مقدس، مسأله نخواستن آنها نیست؛ بلکه نوعی بی‌اعتمادی و خودی را نپذیرفتن است و الان می‌بینیم که یک جریان و واقعه تاریخی با ابعاد و موضوعات مختلف به دلیل همین بی‌اعتمادی فرصت مطرح شدن پیدا نمی‌کند.

این فیلمساز بیان داشت: وقتی برای ساخت فیلم من ده‌ها شورا باید نظر بدهد و همه این شوراها ۳۸ سال سابقه فیلمسازی‌ام را فراموش می‌کنند و اهمیت نمی‌دهند که من عمر و آبرویم را در این حرفه گذاشته‌ام، در وهله اول ارتباط من را با اثر قطع می‌کنند.  فیلم «مثل یک قصه» من لطمه خورد. مهم‌ترین صحنه‌هایش را حذف کردند ولی خوش‌ترین خاطره من اعتمادی است که آقای عبدا… اسفندیاری زمان ساخت «در کوچه‌های عشق» به من کرد. یک روز نزد او رفتم و گفتم: «می‌خواهم یک فیلم بسازم. من شاید امتحانم را در سینمای این کشور پس داده‌ام. نگذارید ارتباط عاطفی و گرم من با اثر قطع شود و دیگر انگیزه درونی نداشته باشم.» گفت: «کمک می‌کنم. حالا چه می‌خواهی بسازی؟» گفتم: «آبادان خراب شده. می‌خواهم بگویم برگردیم و آن را بسازیم.» موافقت کرد. انصافا در هیچ لحظه‌ای از فیلم هیچ‌کس دخالتی نکرد و تا امروز هم هیچ‌کس به یک فریم آن دست نزده است، چون اعتماد وجود داشت. وقتی کسی به من اعتماد می‌کند، من هم خود را موظف می‌دانم به او اعتماد کنم. این اولین فیلم ایرانی بود که در جشنواره کن نمایش داده شد و بعد از آن شاید به ۲۰ جشنواره هم رفت. آن فیلم را با دست خالی ساختیم ولی حاصل اعتماد بود. همیشه معتقدم اگر در تنگنای ایدئولوژی و در کنج سیاست‌زدگی‌ها قرار نگیریم و ارتباطات انسانی‌مان را درست کنیم، می‌توانیم به هم اعتماد کنیم.

خسرو سینایی تاکید کرد: فیلم‌هایی ساختم مثل «در کوچه‌های عشق» و «کوچه‌پاییز» که می‌دانستم با مردم ارتباط آنچنانی برقرار نمی‌کند. تا این‌که «عروس‌آتش» را با همان اعتقاد اولیه ساختم که فیلم اول با مردم خودمان ارتباط برقرار کند و همین‌طور هم شد و در جشنواره فیلم فجر آن سال فیلم منتخب تماشاگران شد و در خارج از کشور هم هر جا رفت موفق بود. گرچه در تلویزیون آن بلا بر سرش آمد. وقتی من چنین رفتارهایی می‌بینم، چگونه می‌توانم اعتماد کنم؟

انعکاس گفتگویی از خسرو سینایی در سالروز فقدانش
انعکاس گفتگویی از خسرو سینایی در سالروز فقدانش




حرفهای قاسم قلی‌پور تهیه‌کننده در خانه هنرمندان⇐باعث تاسف است که راستگو بودن خسرو سینایی را “ایراد” دانستند!!/”عروس آتش” محرومیت‌های جدی کشید و “به فرموده‌” از رقابت‌های جهانی کنار رفت!/ به دلیل استقبال بالا از “عروس آتش”، ۲۲ کپی از آن چاپ شد ولی…/ درنهایت دفتر پخش برای من چکی فرستاد به مبلغ کمی بیش از ۲۵ هزار تومان!!!

سینماروزان/هاتف مظفری: “عروس آتش” محکوم نشد اما محرومیت‌های جدی کشید و «به فرموده» از رقابت‌های جهانی کنار رفت و…

به گزارش سینماروزان، قاسم قلی‌پور تهیه‌کننده “عروس آتش” با بیان مطلب فوق در شب نمایش “عروس آتش” در خانه هنرمندان گفت: حکمایی مثل خسرو سینایی به هیچ پسوند و پیشوندی نیاز ندارند؛ کمااینکه دیگر بزرگان را نیز به نام یاد می‌کنیم نظیر نیما و فردوسی. از او بسیار آموخته‌ام و امروز بسیار دلتنگ هستم. خسرو سینایی اصیل‌ترین آدمی است که در این حرفه شناخته‌ام. اصیل به این معنا که از هیچ فیلم و اثری کپی نمی‌گرفت. شاعر و موسیقیدان، فیلمبردار و مترجم و کارگردان و مهم‌تر از همه خسرو سینایی بود. یادش گرامی است و نامش مانا.

وی افزود: یکبار دوستی می‌گفت شاید یکی از ایرادات او زیاده از حد نجیب و راستگو بودنش بود و این گزاره تلخ و تاسف‌باری است که بخواهیم راستگو بودن را ایراد بدانیم! او نه خودش چیزی را جار می‌زد و نه جارچی داشت. گوهری بود که کمتر قدرش را دانستیم. هنوز هم فیلمنامه‌هایی دارد که شوربختانه متولد نشدند. برای من لذت‌بخش و باعث افتخار بود که با او همکاری کردم.

قاسم قلی پور با بیان خاطره‌ای گفت: وقتی برای انتخاب بازیگران «عروس آتش» با خسرو سینایی گپ می‌زدیم و طبیعتا به دنبال سوپراستار نبودیم، من پیشنهاد دادم از سعید پورصمیمی دعوت کنیم. خسرو سینایی گفت: ممکن است قبول کند زیرا نقش اول نیست. من گفتم: «به او پیشنهاد می‌دهم.» در جلسه هیات داوری خانه سینما بود در جمعی همراه با استاد پورصمیمی نشسته بودیم و به او گفتم: «کجا می‌روی؟» گفت:«خانه» و من از او دعوت کردم با هم به یک قهوه‌خانه در دربند برویم و در آنجا قصه را برایش تعریف کردم. سعید پورصمیمی گفت: «قصه خوبی است.» از او پرسیدم: «به ما کمک می‌کنی؟» گفت: «بله» و فردای آن روز به دفتر آمد و یک ماه بعد او سر فیلمبرداری «عروس آتش» در اهواز بود و من در جلسه خانه سینما قصه را برای جمعی تعریف کردم. خاطرات زیادی از این فیلم دارم. ۲۱ سال پیش دوران فیلم‌های به اصطلاح «تین‌ایجری» و جوانانه بود و یک فیلم مثل «عروس آتش» در خوزستان روی کاغذ می‌توانست محکوم شود. البته محکوم نشد اما محرومیت‌های جدی کشید و «به فرموده» از رقابت‌های جهانی کنار رفت و این «به فرموده»‌ها اتفاقا قدر و قیمت آن را بیشتر کرد.

وی خاطر نشان کرد: به لحاظ اقتصادی و فروش هم فیلم سند جذابی دارد. در آن دوران فیلم‌ها می‌توانستند دو اکران داشته باشند. در اکران اول عمده هزینه‌ها به تبلیغات و زدن بیلبورد و … مربوط بود اما در اکران دوم دیگر این هزینه‌ها وجود نداشت و هرچه فیلم فروش داشت بازگشت سرمایه محسوب می‌شد. فیلم وقتی به اکران دوم می‌رسید که کپی‌های زیادی داشته باشد و به دلیل استقبال از «عروس آتش»، ۲۲ کپی از آن چاپ شد. دفتر توزیع برای من چکی فرستاد که هنوز آن را خرج نکرده‌ام و مبلغش ۲۵۶۲۴ تومان(کمی بیش از ۲۵ هزار تومان) بود!

وی افزود: باز هم احساس کردیم باید «به فرموده» خیلی کارها را نکنیم. قرار شد تلویزیون فیلم را پخش کند که دقایقی از آن سانسور و حذف شد و خسرو سینایی را دلگیر کرد. امروز گسترش رفتار عشیره‌ای زیاد شده است و شایسته است او را ستایش کنیم که ۲۱ سال قبل در این باره هشدار داده بود.




تازه ترین اظهارات خسرو سینایی پیش روی مدیرانی که عاشق عکس گرفتن با تابوت هنرمندان اند⇐برای امثال من مجال فعالیت نیست ولی فیلم‌هایی مبتدیانه ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است!!/یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم به خورد ملت میدهند که واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام!!/به من اجازه فیلمسازی نمیدهند و درعین حال از من دعوت میکنند که عضو هیات داوران فلان جشنواره شوم!!

سینماروزان: خسرو سینایی ازجمله سینماگران سرشناس ایرانی است که متاسفانه به دلایل مختلف در سالهای اخیر بیکار بوده! بیکاری امثال سینایی که بیش از هر چیز به نبود حامی برای تولید بازمیگردد را کنار بودجه های میلیاردی که فقط صرف هزینه های جاری و پشتیبانی زیرمجموعه های دولتی سینما میشود بگذارید یک واقعیت تکان دهنده عاید میشود و آن هم تجاهل مدیریت دولتی سینما در حمایت از این پیشکسوتان.

خسرو سینایی با اشاره به خط کشی های بی فایده در سینمای ایران به شهروند گفت: من فیلمساز هستم و بسته به موضوع پیش‌رو تصمیم می‌گیرم که فیلم مستند بسازم، مستند داستانی یا سینمایی داستانی، در صورتی که به اشتباه همیشه مُهر قدیمی مستندساز بودن را در این حرفه به من زده‌اند. این مهر باعث شده نتوانم بسیاری از کارها را انجام دهم. هیچ وقت نمی‌خواستم وارد بازار فیلم شوم، می‌خواستم استقلال خود را حفظ کند. هر زمانی هم که امکان ساختن فیلم داشته‌ام از “زنده باد” و “عروس آتش” گرفته تا بقیه آثارم در محافل بین‌المللی جایزه گرفتم، بنابراین آنها نمی‌توانستند بگویند سینایی فیلمسازی بلد نیست. می‌گفتند بله… ولی مستندساز است، در صورتی که این حرف دروغ است و چندین دهه ادامه دارد.

سینایی ادامه داد: نمی‌گذارند من و امثال من فیلممان را بسازیم و یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم اجتماعی یا مستندنمایی همه جا پخش می‌کنند، واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام، اینها که مستندنگاری نیست، یکسری تصویر گویاست.

این کارگردان افزود: با دیدن اینها احساس می‌کنم به حرفه‌ام توهین شده است. هر کسی با یک دوربین کوچک فیلم ساخته و می‌گوید که فیلمساز هستم. فیلم‌ها را با نوعی زرنگی به کانال‌های خارجی می‌فروشند، اما آدم از دیدن‌شان شرمنده می‌شود. نسلی ۵٠‌سال روی این موضوع کار کرد تا بگوید فیلم چیست و مستند چیست، اما حالا…. نمی‌شود که یکسری تصویر بگیرید، روی آن صدا بگذارید و بگویید مستند است. به اینها که مستند نمی‌گویند.

سینایی با اشاره به ذبح آخرین فیلمش “جزیره رنگین” در هنروتجربه بیان داشت: وقتی در آن زمان از آن مدیران هنروتجربه پرسیدم چطور فیلم را اکران کردید که پس از ۶ ماه فقط ۴‌میلیون و ٢٠٠‌هزار تومان فروخت؟ در جوابم گفت بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم.
سینایی افزود: منظورم این نیست که هرگز فیلم بفروش نسازیم، می‌گویم هر فیلمی جایگاه خود را دارد و باید به آن امکان زندگی داد. قصدم این بود که در همه نقاط ایران براساس فرهنگ آن منطقه، با هنرمندان و داستان‌های همان منطقه فیلم‌هایی ساخته شود تا مردم با کشور خود بیشتر آشنا شوند، ولی با حرف‌هایی که آنها به من گفتند دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و ندارم. مدت‌ها بود که تصمیم گرفته بودم سکوت کنم.

سینایی با گلایه از تبعیضها گفت: در همین دو‌سال اخیر هم که اوضاع اقتصادی کمی بدتر شده است، بارها دیده‌ام فیلم‌هایی ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است. اینها تاوان مستقل‌بودن است، پذیرفتم، (فیلم نمی‌سازم) به اندازه کافی فیلم ساخته‌ام.  با این شرایط نمی‌توانم فیلمم را بسازم، حالا شاید برای خودم کارهایی انجام دهم و در خانه با دوستانم فیلم بسازم، اما این‌طور نه. شاید عده‌ای بگویند تنبلی است که نمی‌خواهد فیلم بسازد، اما فیلم‌ساختن بودجه می‌خواهد. بعد از ۵٢سال توقع دارم از تجربیاتی که طی این سال‌ها کسب کرده‌ام، در ساختن فیلمی استفاده کنم که کمی بودجه بیشتری نسبت به بقیه نیاز دارد، جوان تازه‌کار نیستم که فیلم یک ربعه بسازم و دلم خوش باشد. این را نمی‌خواهم، بیش از ١٠٠ فیلم ساخته‌ام و الان دیگر نمی‌توام به خاطر اینکه فیلم ساخته باشم بروم دم در اتاق کسی بنشینم.

سینایی افزود: دلم می‌سوزد که بارها از این کلمه استاد استفاده می‌کنند، می‌گویند استاد! بیایید تشریف بیاورید هیأت ژوری و داور فلان جشنواره باشید، می‌گویم اگر من فیلمساز هستم، بگذارید کارم را بکنم. آدم بنده هیچ چیز نباشد جز خداوند، من بنده فیلمسازی نیستم، ولی فیلمسازی را با عشق دنبال کردم و سعی کردم حرمت آن را حفظ‌کنم، اما آنجایی که یک نفر -که معلوم نیست از کجا آمده- بگوید بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم، دیگر جای من نیست.




روایت خسرو سینایی از دختری اتریشی که قافیه را به او باخت، مدیر یک وزارتخانه که او را تحقیر کرد و امتحانی که او در آن قبول شد و شهیدثالث، نه!

سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت سینمای ایران فارغ از تجربیات سینمایی اش یک موزیسین هم هست. او تحصیل‌کرده موسیقی است و در سالهای جوانی و پیش از آن که به سراغ تحصیل سینما بیاید در وین درس موسیقی خواند.

به گزارش سینماروزان خسرو سینایی که در ایران و قبل از سفر به اتریش موسیقی و ساز آکاردئون را آموخته با اشاره به کیفیت متفاوت سطح نوازندگی در ایران با اتریش به “شرق” گفت: در اکتبر ١٩٥٨ وارد وین شدم. خانه‌ای که در آن اقامت کردم متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بود که در جنگ کشته شده بود. همسر بیوه این استاد دو فرزند داشت که من هم شدم فرزند سوم این خانواده. در اتاقی که به من تعلق گرفت، یک پیانوی رویال بود و قفسه‌های آن پر از نت‌های موسیقی. البته من به قصد تحصیل در رشته معماری به اتریش رفتم که در کنار آن به موسیقی هم بپردازم. قبل از واردشدن به آکادمی موسیقی، حدود یک سال نزد استاد پرویز منصوری به فراگیری موسیقی پرداختم.

سینایی ادامه داد: خانم صاحبخانه وقتی دید که یک آکاردئون دارم، من را به یکی از دوستان همسرش معرفی کرد که رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین بود. وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمده‌ام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری هم‌سن‌وسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. آکاردئون من بزرگ‌ترین آکاردئون موجود در ایران بود و همیشه فکر می‌کردم بهترین و بزرگ‌ترین آکاردئون را دارم، اما آکاردئونی که این دختر داشت را تابه‌حال در زندگی‌ام ندیده بودم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باخته‌ام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک ‌بار جایزه دوم جهانی را دریافت‌ کرده بود. استاد به من گفت اگر می‌خواهم مثل این دختر بنوازم باید هرچه را تابه‌حال یاد گرفته‌ام از یاد ببرم و تا پنج سال اجازه روی‌صحنه‌رفتن را ندارم. پذیرفتم و ادامه دادم.

من در امتحان ورودی دانشکده سینما قبول شدم اما شهیدثالث، نه

خسرو سینایی که ابتدا در وین معماری خوانده بود اما نتوانسته بود فارغ التحصیل این رشته شود درباره ورود به دانشکده سینما اظهار داشت: سرخوردگی در معماری و علاقه به موج نوی سینمای آن زمان من را تشویق کرد در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت ‌کنم. من یکی از هشت نفر پذیرفته‌شده در امتحان سینما از بین ١٢٠ نفر بودم. در همان سال سهراب شهیدثالث هم در امتحان شرکت کرده بود؛ اما چون زبان آلمانی‌اش ضعیف بود، به صورت مستمع ‌آزاد پذیرفته شد؛ به این معنی که شش ماه در کلاس‌ها شرکت کند و اگر در این مدت توانست هم‌پای باقی دانشجویان حرکت‌ کند، آن‌موقع به‌صورت رسمی پذیرفته می‌شود. البته به علت ناراحتی ریه نتوانست ادامه بدهد و به فرانسه رفت و من بعدها او را در ایران دیدم.

مدیرکل وزارت فرهنگ گفت سرپله بایست و از کارمندان فیلم بگیر

این کارگردان سینما پیرامون بازگشت به ایران بیان داشت: بعد از بازگشت به ایران برای کار به وزارت فرهنگ و هنر رفتم؛ مدیر‌کل به من گفت هرچه تابه‌حال درس خواندی به‌جای خود، کاری که باید بکنی این است که سرپله‌ها بایستی و از کارمندانی که وارد می‌شوند فیلم بسازی؛ بسیار به من برخورد، از آنها خواستم اجازه بدهند من یک فیلم کوتاه بسازم؛ این فیلم راجع به یک لحاف‌دوز دوره‌گرد بود که اولین فیلم من در ایران و یک فیلم هشت‌دقیقه‌ای بود که با استقبال روبه‌رو شد. سال بعد فیلمی ساختم به‌نام «آن سوی هیاهو» که در زمان ساخت آن، سهراب شهیدثالث به ایران بازگشته بود و برای ساخت فیلم از او دعوت به همکاری کردم و این فیلم آغاز ورود شهیدثالث به سینمای ایران بود. 




خسرو سینایی: برگزاری بزرگداشت در جشنواره کوتاه به درد من نمی‌خورد؛ باید بتوانم فیلم بسازم/نمی‌دانم “جزیره رنگین” چگونه در “هنروتجربه” اکران شد که در مجموع بیشتر از چهار میلیون تومان فروش نداشت! که نیمی از آن را هم به فارابی دادیم!!! چطور بهتر از این می‌توانند زیرآب یک فیلم‌ساز را بزنند؟!

سینماروزان: خسرو سینایی با ورود به مرز ٥٠سالگی فعالیت هنری خود، ‌در سی‌وسومین جشنواره فیلم کوتاه تهران تجلیل می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “شرق” ضمن ارج‌نهادن به چنین حرکت‌هایی، بد نیست مسئولان مربوطه هم به فیلم‌سازی امثال سینایی اهمیت بیشتری بدهند تا بتواند کار خود را به‌راحتی انجام دهد.

او و هم‌نسلانش در سنی نیستند که دنبال سرمایه‌گذار بگردند. او سرشار از تجربه و انگیزه برای فیلم‌ساختن است. این انگیزه‌ها را پاس بداریم و به هنرمندان فقط به‌مثابه زینت‌المجالس نگاه نکنیم.

بهتر است قضاوت تاریخ را همیشه مانند تابلویی ارزشمند روبه‌روی خود قرار دهیم. به همین بهانه با خسرو سینایی گفت‌وگو کردیم:

‌آقای سینایی! مطلع هستید که سی‌وسومین جشنواره فیلم کوتاه تهران قرار است برای شما بزرگداشتی برگزار کند؟
نه. خبر ندارم.
‌یعنی به شما اطلاع نداده‌اند؟‌
فقط قرار است منتخبی از فیلم‌های مستندم مانند «حاج مصور»، «حسین یاوری»، «شرح حال»، «میان سایه و نور» و «گواهان تاریخ» را به نمایش بگذارند. البته به نظرم این نوع بزرگداشت‌ها خیلی به درد فیلم‌سازانی مانند من نمی‌خورد.
‌چطور؟
آنچه برای هر فیلم‌ساز مهم است، ‌این است که بتواند فیلم بسازد. یعنی دولت‌ها موقعیتی برای فیلم‌سازان فراهم کنند تا آنها بتوانند کار خودشان را انجام دهند.
‌بعد از «جزیره رنگین» چرا دیگر فیلم نساختید؟
خب برای ساخت این فیلم کلی ضرر کردم!
‌مگر فروش فیلم چقدر شده بود؟
حدودا چهار میلیون تومان.
‌جدی می‌گویید؟!
کاملا. من در افتتاحیه فیلم که در موزه سینما به نمایش درآمد، افرادی مانند احمد مسجدجامعی را دعوت کردم، ‌اما آن‌قدر کیفیت صدا و تصویر بد بود که همان اوایل نمایش فیلم از سالن خارج شدم و در فضای موزه، گوشه‌ای نشستم تا اصلا شاهد چنین چیزی نباشم. ضمن اینکه گفته بودند این فیلم در گروه «هنر و تجربه» اکران خواهد شد، ‌اما نمی‌دانم چگونه اکران شد که در مجموع فروش چیزی حدود چهار میلیون تومان بیشتر نداشت! که نیمی از آن را به بنیاد سینمایی فارابی دادیم، چون شریک فیلم بود. سهم بنده هم دومیلیون و ٣٠ هزار تومان شد که درنهایت به دلیل هزینه‌های تمام‌شده، فقط یک‌ میلیون تومان برای من باقی ماند! به نظر شما چطور بهتر از این می‌توانند زیرآب یک فیلم‌ساز را بزنند؟!
‌شما خودتان دلیل این مشکل را می‌دانید؟
من خودم می‌دانم که چه کسانی می‌خواهند من فیلم نسازم. اما آنها هیچ‌وقت نمی‌توانند. آنها این قدرت را ندارند که من را خرد کنند. چون پیش از صحبت با شما داشتم روی موسیقی فیلم جدیدم کار می‌کردم. درنهایت من دور از هرگونه غوغا کار خودم را انجام خواهم داد.
‌چرا هیچ‌وقت اسامی این افراد را مطرح نمی‌کنید؟
به دلیل اینکه من اهل این‌جور کارها نیستم. اما درباره این مسائل و ریشه‌هایش باید در زمان دیگری مفصل صحبت کنیم. اما مگر مسئولان ما مدت‌ها درباره مسائل محیط زیست و گردشگری صحبت نمی‌کنند؟
‌البته.
پس فیلم «جزیره رنگین» فرصت مناسبی بود که به این دغدغه‌ها بپردازد و در سطح وسیعی باب این مسائل را باز کند. در این زمینه حرف زیاد است. اما بهتر است که بگذریم!
‌آقای سینایی! با توجه به اینکه جشنواره فیلم کوتاه تهران، ‌سی‌وسومین دوره خود را برگزار خواهد کرد، آیا به نظر شما فیلم کوتاه می‌تواند سکوی پرش مناسبی برای ساخت فیلم بلند باشد؟‌
این‌گونه که شما می‌گویید، خیر. مثل این می‌ماند که بگوییم خیام، ‌رباعی می‌سرود تا بعدا بتواند قصیده بگوید! بالاخره هر چیزی سر جای خودش معنا می‌دهد. درحالی‌که ما می‌توانیم در فیلم کوتاه، ‌انواع و اقسام گونه‌های سینمایی را بیان و تجربه کنیم. درحالی‌که فیلم بلند حرفه‌ای چنین امکاناتی را در اختیار ما قرار نمی‌دهد. چون اصلا امکان تجربه در آن وجود ندارد.
‌ شما این جمله را که «فیلم‌سازی کوتاه ما حرفه‌ای شده» چگونه تحلیل می‌کنید؟
اگر بخواهم معنایی برای این جمله پیدا کنم،‌ می‌توان گفت در کشورمان جوانان بااستعدادی داریم که فیلم‌های کوتاه خوب می‌سازند. نمونه موفق آن هم کسی مثل مهرداد اسکویی است که آن‌قدر فیلم کوتاه ساخت و زیربنای فیلم‌سازی را در خود محکم کرد که امروز توانست جوایز متعددی را از جشنواره‌های مطرح دنیا دریافت کند.
‌ یا همین‌طور شهرام مکری و سعید روستایی که در ساختن‌ فیلم‌ کوتاه ‌ موفق عمل کردند و حالا هم در سینمای حرفه‌ای حرفی برای گفتن دارند.
کاملا.
به نظر شما آیا هر کشور صاحب سینما، ‌به فیلم‌سازی کوتاه نیاز دارد؟
خب همه اینها به یکدیگر وابسته و پیوسته‌اند. وقتی درک درست سینما در فیلم‌سازان شکل گرفت، هر کسی بسته به نوع خلاقیتش راهی را در پیش گرفت. مثل هنرمندان تجسمی که گرایش‌های مختلفی مثل نقاشی، ‌گرافیک، ‌کاریکاتور و… را انتخاب می‌کنند که در جای خود محترم‌‌اند. منتها از آنجا که سینما به مسائل اقتصادی متکی است در زمینه‌های تبلیغات، ستاره‌سازی،‌ امکانات سینمایی و… شرایط و مناسبات خاصی را می‌طلبد.
‌ شما از جمله فیلم‌سازانی هستید که در قیاس با هم‌نسلان خود فیلم‌های کوتاه بسیاری ساخته‌اید. آیا از این نظر فرصتی بهتر برای حضور بهتر در سینمای حرفه‌ای پیدا کردید؟‌
اتفاقا بزرگ‌ترین اشتباه من این است که پیش از انقلاب که حتی زودتر از هم‌نسلانم کارم را شروع کردم، ‌بسیار فیلم کوتاه ساختم. درحالی‌که چنین انرژی‌ای را باید برای ساخت دست‌کم پنج فیلم بلند سینمایی می‌گذاشتم. آن زمان مانند امروز به فیلم کوتاه اهمیت داده نمی‌شد.
‌این روزها مسائل فیلم کوتاه را پیگیری می‌کنید؟
من این روزها هیچ چیزی را پیگیری نمی‌کنم. فقط در گوشه دنجی کار خودم را انجام می‌دهم.

 




آیا فقدان کارآمدی شورای داوری خانه سینما به تأسیس شورایی جدید در سازمان سینمایی منجر شده است؟/آیا شهاب حسینی مستقیما به دادسرا رفت؟⇐رییس شورای داوری خانه سینما پاسخ می‌دهد

سینماژورنال: رییس سازمان سینمایی امروز چهارشنبه سی ام دی ماه خبر از راه اندازی شورای حل اختلاف سینما در سازمان سینمایی داد.

به گزارش سینماژورنال آن طور که حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی بیان کرده است شورای حل اختلاف سینما بناست به منظور صیانت از اهالی سینما با حضور نمایندگانی از قوه قضائیه، سازمان سینمایی و معتمدین سینما تشکیل شود

حجت ا.. ایوبی در این باره گفته است: این شورا با حضور نمایندگان قوه قضائیه، نمایندگانی از سازمان سینمایی و معتمدین اهالی سینما در مکانی که سازمان سینمایی در اختیار شورا قرار می دهد، تشکیل می شود و مسائل فیمابین اهالی سینما را حل و فصل می کند.

شورایی به موازات شورای داوری خانه سینما؟ بدون حضور نماینده خانه سینما؟

نکته اما اینجاست که پیش از این در خانه سینما هم یک شورای حکمیت موسوم به شورای داوری وجود داشته است که وظیفه اش رسیدگی به اختلافات اهالی سینما بوده است.

از آن طرف مطابق آنچه رییس سازمان سینمایی بیان کرده در شورای حل اختلاف سینما هیچ حرفی از حضور نماینده خانه سینما نیامده است.

این مسأله آیا ناظر به آن نیست که شورای داوری خانه سینما کارکرد خود را از دست داده و برای همین سازمان سینمایی تصمیم به راه اندازی شورایی جدید گرفته است؟

حدس من این است که شورای حل اختلاف سازمان سینمایی برای صیانت از اهالی سینما در برابر مراکز قضایی است

قاسم قلی پور رییس شورای داوری خانه سینما در گفتگو با سینماژورنال با اشاره به نقش این شورا در حل مشکلات اهالی سینما بیان داشت: به جرأت می توانم در اغلب موارد مشکلات و درگیریهای اهالی سینما از طریق این شورا حل می‌شد و حالا چرا شورای مجزایی بناست در سازمان سینمایی تشکیل شود را من نمی دانم.

وی ادامه داد: حدس من این است که شورای حل اختلاف سازمان سینمایی برای صیانت از اهالی سینما در برابر مراکز قضایی است و نمی تواند موازی کاری با فعالیتهای شورای داوری خانه سینما داشته باشد.

ارتباط مستقیمی میان شورای داوری خانه سینما و قوه قضاییه وجود نداشت

این تهیه کننده سینما با اشاره به اینکه در شورای داوری خانه سینما نماینده قوه قضاییه حضور نداشته افزود: در شورای داوری نمایندگان صنوف سینمایی و یک نماینده از وزارت ارشاد حضور داشتند و ارتباط مستقیمی میان این شورا و قوه قضاییه وجود نداشت اما قوه قضاییه رأی شورای داوری را قبول داشته است.

اینکه چند درصد از موارد مطروحه در شورای داوری خانه سینما به نتیجه نمی رسیدند و سر از محاکم قضایی درمی آوردند سوالی است که قلی‌پور در پاسخ به آن اظهار داشت: اساسا خیلی کم اتفاق می‌افتاد که نتوانیم مسأله ای را با حکمیت در شورای داوری حل کنیم. به راحتی به شما میگویم کمتر از 5 درصد درگیریها لاینحل باقی می‌ماند و به قوه قضاییه ارجاع می‌شد.

شهاب حسینی به شورای داوری خانه سینما نرفت؟

یکی از درگیریهای متأخر سینمای ایران مربوط به ماجرای اختلاف شهاب حسینی و تهیه کننده فیلم اولش “ساکن طبقه وسط” بود که شهاب برای حل اختلاف خود با این تهیه کننده به دادسرای فرهنگ و رسانه رفت.

بسیاری در زمان طرح شکایت در دادسرا این پرسش را طرح کردند که چرا شهاب برای حل مشکل از شورای داوری خانه سینما استفاده نکرده است؟ شنیده های سینماژورنال حکایت از آن داشت که شهاب حسینی برای حل مشکلات خود با همکاران اول بار به شورای داوری مراجعه کرده اند و اتفاقا شورای داوری هم با حکمیت به اختلافات آنها رسیدگی کرده است اما چون نتیجه این داوری از سوی مقامات بالادستی اجرایی نشده است شهاب حسینی مجبور شده است برای احقاق حق به دادسرای فرهنگ و رسانه برود.

اما قاسم قلی‌پور با رد حضور این بازیگر در شورای داوری خانه سینما به سینماژورنال گفت: تا آنجا که من بخاطر دارم شهاب حسینی اصلا به شورای داوری خانه سینما نیامد که ما در این باره جلسه بگذاریم. ایشان این طور تشخیص داد که مستقیما شکایت خود را به قوه قضاییه ببرد.

شورای داوری در همه این سالها به اندازه کافی مفید بوده است

تهیه کننده “آتش سبز” و “عروس آتش” در انتهای گفتگوی خود با سینماژورنال در پاسخ به این سوال که آیا عدم مفیدفایده بودن شورای داوری خانه سینما نبوده که باعث شده سازمان سینمایی نیز شورای حل اختلاف سینما را تشکیل دهد گفت: طبیعتا شورای داوری در همه این سالها به اندازه کافی مفید بوده است و سینماگران بهتر از ما بر مفیدفایده بودن آن اعتقاد دارند. من و دیگر همکاران این شورا هم وقت و هم انرژی کافی برای شورای داوری گذاشته ایم و سعی کرده ایم به نوبه خود از طریق این شورا بخشی از مشکلات اهالی سینما را حل کنیم.




طعنه بازیگر “شبهای روشن” به همکارانی که با یک نمایشگاه عکس به اندازه ۲۰ سال یک عکاس درآمد کسب کرده‌اند/روایت از برنامه‌هایی که برای کارگردانی دارد/ماجرای کسب درآمد از سینما برای پرداختن به نقاشی و…

سینماژورنال: مهدی احمدی بازیگریست که بیش از هر کاراکتر دیگری به خاطر بازیهایش در “شبهای روشن” و “عروس آتش” شناخته می شود.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر سینما که از دیرباز به هنر نقاشی هم می پرداخته این روزها رمانسی با محوریت موسیقی با نام “ارغوان” را روی پرده دارد.

احمدی قصد دارد به زودی تعدادی از نقاشیهایش را نیز در گالری فروزان به تماشا بگذارد.

وی در تازه ترین گفتگوی خود که با بهناز شیربانی در “شرق” انجام شده علاوه بر ذکر نکاتی درباره بی توجهی منتقدان به یکی از بهترین فیلمهایش “شبهای روشن” از این گفته که این روزها درگیری با هنرهای تجسمی برای برخی هنرمندان شبیه مد شده است.

در نمایشگاه‌های نقاشی‌ام از کار و روابط سینمایی‌ام برای تبلیغات استفاده نکردم

مهدی احمدی در پاسخ به این سوال که  تا چه حد فعالیت بازیگری شما در دیده‌شدن هنر دیگر شما که نقاشی است تأثیرگذار بوده می گوید: حقیقتش این است که در همه این سال‌ها از اینکه فعالیت سینمایی‌ام در کارهای نقاشی‌ام سایه بیندازد، پرهیز کرده‌ام. اگر دقت کرده باشید در این ٢٠ سال در نمایشگاه‌های نقاشی‌ام از کار و روابط سینمایی‌ام برای تبلیغات استفاده نکردم، دوست ندارم نقاشی را به یک‌سری تبلیغات آلوده کنم. برای حرفه نقاشی آن‌قدر احترام قائلم که معتقدم تنها اثر است که باید خودش را نشان بدهد. همان‌طور که درباره سینما هم به همین شکل فکر می‌کنم و معتقدم که یک فیلم خوب تأثیرش را خواهد گذاشت.

تنها با یک نمایشگاه عکس از لحاظ مادی به موقعیتی رسیدند که یک هنرمند تجسمی اگر شانس بیاورد بعد از ٢٠ سال به آن موقعیت می‌رسد

وی ادامه می دهد: اساسا خیلی اهل شلوغ‌کردن نیستم. من تنها کارم را انجام می‌دهم. این روحیه و نوع تفکر من است، نمی‌گویم خوب است یا بد. خیلی‌وقت‌ها بعضی از دوستان بازیگر با گذاشتن تنها یک نمایشگاه عکس از لحاظ مادی به موقعیتی رسیدند که یک هنرمند تجسمی که سال‌ها جدی کار کرده است اگر شانس بیاورد بعد از ٢٠ سال به آن موقعیت می‌رسد. تازه اگر برسد!

ابزارهایی که برای آرتیست‌بودن انتخاب می‌کنند عمدتا ابزارهای دم‌دستی است

این بازیگر خاطرنشان می سازد: معتقدم که با یک یا دو نمایشگاه نمی‌توان آرتیست شد. آرتیست‌بودن مراتبی دارد و رکن اساسی آن این است که با آن هنر واقعا زندگی کنیم. بعضی‌وقت‌ها چیزهایی مد می‌شود. شاید الان هنرمندبودن مد است! همه دوست دارند آرتیست باشند و دوست دارند با این واژه یک وجهه هنری پیدا کنند. اما چون مراتب هنرمندشدن بسیار سخت است، برای همین ابزارهایی که برای آرتیست‌بودن انتخاب می‌کنند عمدتا ابزارهای دم‌دستی است.

با دوربین دست‌گرفتن نمی‌توان آرتیست شد

احمدی با اشاراتی که مشخص است طعنه ایست به برخی از بازیگران سینما بیان می دارد: با دوربین دست‌گرفتن بدون هیچ پشتوانه تجسمی نمی‌توان آرتیست شد. اینکه یک نمایشگاهی شلوغ شود و همه راجع به آن حرف بزنند و در هر رسانه‌ای تبلیغاتش سر به فلک بزند لزوما نشان‌دهنده ارزش هنری آثار ارائه‌شده نیست. از نظر من مخاطبان آثار یک آرتیست معمولا خیلی زیاد نیستند. ویژگی یک آرتیست هم این است که معمولا از زمان خودش جلوتر است و به همین دلیل ممکن است خیلی درک نشود و مخاطبانش کمتر باشد. به نظر من باید نسبت به تفکیک هنرمند و غیرهنرمند و چگونگی ارزش‌نهادن بر آثار بیشتر از این هوشیار باشیم و به دنبال آموزش خود باشیم تا هر چیزی را به‌عنوان آثار هنری به خوردمان ندهند.

“شب‌های روشن” در زمان خودش اصلا مورد توجه اهالی نقد و رسانه قرار نگرفت و همه درباره این فیلم سکوت کردند

مهدی احمدی درباره بی توجهی به “شبهای روشن” هنگام اکران آن می گوید: اتفاقا “شب‌های روشن” در زمان خودش اصلا مورد توجه اهالی نقد و رسانه قرار نگرفت و همه درباره این فیلم سکوت کردند. اما در جواب سؤال‌تان باید بگویم که قبل‌تر از شب‌های روشن، زمانی که فیلم«عروس آتش»را در سال ١٣٧٨ بازی کردم پیشنهادهای زیادی برای بازی داشتم. حتی قبل‌تر از آن زمانی که در فیلم «در کوچه‌های عشق» در سال ١٣٦٨ بازی کردم هم این اتفاق افتاد. بازی در چند فیلم سینمایی به من پیشنهاد شد و این در صورتی بود که نه بازیگر بودم و نه کسی من را می‌شناخت. با این حال بازی در آن فیلم‌ها را نپذیرفتم چون تمرکزم روی نقاشی بود. در ١٠ سال فقط در فیلم «کوچه پاییز» آقای سینایی بازی کردم.

کارکردن با فرزاد موتمن در آن مقطع برایم جالب بود

به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: بعد از بازی در فیلم «عروس آتش» تعداد پیشنهاد‌های سینمایی‌ام بیشتر شد و در فیلم‌های «تک‌درخت‌ها»، «هفت پرده» و «رای باز» بازی کردم. کارکردن با فرزاد موتمن در آن مقطع برایم جالب بود. «هفت پرده» فیلم‌نامه خوبی داشت و سعید عقیقی برایش زحمت زیادی کشیده بود. درآن زمان فیلم‌هایی که پیشنهاد می‌شد، ارزشش را داشت که به خاطرشان از آتلیه نقاشی‌ام بیرون بزنم و مقابل دوربین بازی کنم.

احمدی تأکید می کند: «شب‌های روشن» یک پیشنهاد خوب از سمت سعید عقیقی بود. سعید، فیلم‌نامه‌ای نوشته بود و از من خواست تا آن را بخوانم و برای بازی نقش اصلی به آن فکر کنم. من هم سعی کردم خصوصیاتی را که متعلق به شخصیت است، پرورش بدهم. البته در آن زمان برای رسیدن به آن شخصیت من کاملا در یک انزوای خود خواسته بودم؛ چراکه نمی‌شد با آن فیلم‌نامه جور دیگری زندگی کرد. شاید چند ماه بعد از فیلم‌برداری باز هم درگیر شخصیت بودم و نوع زندگی من کاملا عوض شده بود و خیلی سخت از نقش فاصله گرفتم. اما خدا را شکر که نتیجه داد و یکی از فیلم‌های ماندگار سینمای ایران شد.

باید از میان کارهایی که پیشنهاد می‌شود بهترین‌ها و کم‌ایراد‌ترینش را انتخاب کرد تا فراموش نشوی

این بازیگر محجوب درباره معیارهایش در انتخاب نقش اظهار می دارد: موارد زیادی است که در زمان خودش قابل بحث است که چرا یک فیلم را برای بازی انتخاب کردم در‌حالی‌که مورد توجه نبوده یا فیلم‌نامه خوبی نداشته است. چیزی که در سینما، بسیاری از بازیگران به آن قائل هستند این است که باید در سینما حضور داشت و از میان کارهایی که پیشنهاد می‌شود بهترین‌ها و کم‌ایراد‌ترینش را انتخاب کرد تا فراموش نشوی.

خیلی وقت‌ها نیاز مالی‌ام را از سینما تأمین کرده‌ام تا بتوانم روی نقاشی‌ام تمرکز کنم

وی ادامه می دهد: از طرف دیگر باید زندگی کرد. خیلی وقت‌ها نیاز مالی‌ام را از سینما تأمین کرده‌ام تا بتوانم روی نقاشی‌ام تمرکز کنم و این یک واقعیت است. فیلم‌هایی که با تمام وجودم در آنها حضور داشتم، بیشتر از ٧،٨ مورد نبوده است. متأسفانه فیلم‌نامه‌هایی به دستمان می‌رسد که اصلا قابل‌خواندن نیستند. شانس یک بازیگر برای انتخاب فیلمنامه خوب و بازی در یک نقش خاص و متفاوت بسیار کم است و فکر نمی‌کنم این تنها مشکل من به‌عنوان بازیگر باشد. اینکه در این شرایط من با احتیاط بیشتری کار می‌کنم به این دلیل است که زندگی من از راه نقاشی نیز تأمین می‌شود. اما خیلی چیزها دست به دست هم می‌دهد و انتخاب‌ها را سخت‌تر می‌کند.

دو فیلم‌نامه کوتاه دارم که آماده ساخت است

این بازیگر البته برنامه هایی هم برای کارگردانی دارد. وی می گوید: به این موضوع{کارگردانی} فکر کردم. خیلی هم مصمم هستم این کار را انجام دهم. شاید هنوز وقتش نرسیده. در حال حاضر دو فیلم‌نامه کوتاه دارم که آماده ساخت است. نه اینکه خودم آنها را نوشته باشم چون اساسا اهل نوشتن نیستم اما فیلم‌نامه‌های خوبی است که آماده ساخت است. شاید آنها را بسازم. ایده‌هایی برای ساختشان دارم و گاهی استوری‌بورد‌هایی می‌کشم و می‌دانم چه می‌خواهم. اما نمی‌دانم دقیقا چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟




پسرعموی فرخ‌نژاد در نقش فرخ‌نژاد!+عکس

سینماژورنال: از جمله نمایشهایی که در هفته های اخیر روی صحنه رفته “عاشقانه های ناآرام” بوده است؛ نمایشی که به دلیل عدم سابقه کافی کارگردانش مریم جلالی و اینکه با وجود تازه کار بودن به او امکان اجرا در تالار وحدت داده شده به شدت حاشیه ساز شده بود و البته انتقاد خانه تئاتر را هم برانگیخت.

به گزارش سینماژورنال این نمایش برای آن که بتواند مخاطبان عام را به سالن بکشاند جمعی از چهره های سرشناس سینمای ایران و از جمله محمدرضا فروتن، فریبرز عرب نیا و نیکی کریمی را بعنوان بازیگر به خدمت گرفته بود.

“عاشقانه های ناآرام” با گرته برداری مستقیم از آنچه محمد رحمانیان انجام می دهد با تلفیق موسیقی و اجرا به بازسازی صحنه ای سکانسهای عاشقانه برخی از آثار مهم سینمای ایران و جهان و از جمله “روسری آبی”، “عروس آتش” و “هامون” پرداخته بود.

فارغ از اجرای نمایشی بی ربط با فضای معنوی ماه رمضان در این ماه، ایفای نقش بازیگران با هاچ.اف(!) و البته جدایی فروتن از کار از جایی به بعد، یکی از نکات این نمایش حضور پسرعموی حمید فرخ نژاد بعنوان یکی از بازیگران بود.

پسرعمو بجای پسرعمو

علی مردانه پسرعموی فرخ نژاد که در سینمای ایران بیشتر به عنوان دستیار کارگردان و کمتر به عنوان بازیگر فعالیت داشته است در اپیزودی از این نمایش که بازسازی “عروس آتش” خسرو سینایی بود در نقش “فرحان” که در منبع اقتباس توسط فرخ نژاد ایفا شده بود بازی کرد.

جالب اینجاست که بازی مردانه به اعتقاد برخی از مخاطبان نمایش در حد و اندازه های ستارگانی بود که بلیت نمایش بخاطر حضور آنها به 100 هزار تومان رسیده بود!! البته که این مساله نه به کیفیت بالای کار مردانه که به کیفیت پایین کار چهره های مطرح حاضر در کار بازمیگشت.

اغلب آنها که “عاشقانه های ناآرام” را دیده اند از تپقهای این ستارگان سابق گلایه داشته اند و این نکته را مطرح کرده اند که بازیگرانی که تسلط بر اجرای زنده ندارند چرا بازی در این نمایش را پذیرفته اند.

علی مردانه در کنار دستیاری آثاری چون “همخانه”، “گشت ارشاد”، “بیتابی بیتا”، “برلین منهای هفت” و “صندلی خالی” سابقه ایفای نقش در آثاری چون “زادبوم”، “تاج محل” و “زندگی با چشمان بسته” را هم داشته است.

مردانه سال گذشته در نقش “آرش” در سریال “پرده نشین” بازی کرده بود و اخیرا هم در دومین ساخته سینمایی ابراهیم ابراهیمیان به نام “عادت نمی کنیم” بازی کرده است.

علی مردانه
علی مردانه در کنار حامد کمیلی در نمایی از “پرده نشین”



استمداد تهیه‌کننده “عروس آتش” از “کلاه قرمزی”، “پسرخاله”، “فامیل دور” و البته “جیگر” برای تولید پروژه سینمایی ایرباس!!!/کارگردان پروژه فردا از آمریکا به تهران می‌آید

سینماژورنال/حامد مظفری: هر سال به دوازدهم تیر ماه یعنی سالروز حمله وحشیانه ناو آمریکایی یو.اس.اس.وینسنس به ایرباس مسافری ایران که نزدیک می شویم حجم فراوان نقدها و گزارشها نسبت به کم کاری سینما درباره تصویرسازی این رویداد دردناک است که رسانه ها را دربرمیگیرد.

به گزارش سینماژورنال یک پای این گزارشها هم عموما فیلمسازان شکست خورده ای هستند که ادعا می کنند برای تولید آثار سینمایی و تلویزیونی درجه اول(!!!) مرتبط با این رویداد برنامه دارند اما کسی دست آنها را نمی گیرد. منظور از دستگیری هم در اینجا همان تخصیص بودجه های میلیاردی است.

در این بین کسی نمی پرسد که اگر رویدادی به عظمت سقوط یک هواپیمای مسافربری توسط ناوی آمریکایی، ملی محسوب می شود چرا کسی با سرمایه شخصی و برای ادای دین به مملکت خویش، به تولید محصول تصویری برای آن دست نمی زند؟

طبیعی است که می توان وارد گود شد و بلحاظ سخت افزاری کمک نهادهای ذینفع را همراه خود داشت اما اینکه برای تولید پروژه ای ملی-میهنی هم درست به مانند تولید پروژه ای مرتبط با معرفی کالای یک شرکت بیمه ای به دنبال بودجه ارگانی باشیم با ذات تولید ملی هماهنگی ندارد.

یکی از کارگردانانی که سالهاست به دنبال ساخت درامی سینمایی درباره این اتفاق است و البته در این مسیر تا توانسته از هزینه شخصی مایه گذاشته سعید اسدی است. اسدی که سابقه کارگردانی درامهایی پر اوج و فرود و البته مخاطب پسند نظیر “آواز قو” و “سیب سرخ حوا” را داشته است سالها پیش از این بعد از پایان تحصیلات سینمایی خود در آمریکا اصلا به ایران آمد که به عنوان اولین کار فیلم “یو.اس.اس.وینس…” را با مضمون حمله به ایرباس بسازد اما قرارگیری در چرخه تهیه کنندگان تجاری از یک سو و بوروکراسی سیستمهای دولتی از طرف دیگر مسیر او را تغییر داد.

تولید با همکاری تهیه کننده “عروس آتش”

اسدی از چهار سال قبل به طور جدی تری عزم خود را جزم کرده که تولید “یو.اس.اس.وینس…” را پیش ببرد. او با همکاری قاسم قلی پور تهیه کننده ای که بیش از هر چیز بخاطر تولید “عروس آتش” می شناسیمش چندین بار فیلمنامه اثر را بازنویسی کرده و البته به ورسیونی نسبتا کامل از آن دست یافت.

وی بودجه ابتدایی تولید کار را نیز پس انداز شخصی اش قرار داده و حتی در برهه ای از زمان برای پیش تولید هم وارد عمل شد اما در بخش سخت افزاری قضیه وقتی بنا شد ارگانهای مرتبط با موضوعات ملی-میهنی پای پیش گذاشته و از تولید حمایت کنند فقط و فقط وعده بود که نصیب اسدی شد.

دقیقا برای همین بود که تولید این کار باز هم به تعویق افتاد. برای آگاهی از تازه ترین وضعیت پروژه به سراغ سعید اسدی رفتم تا بپرسم بالاخره “یو.اس.اس.وینس…” به کجا رسیده است.

در سالروز حادثه ایرباس سوار هواپیما می شوم و به ایران می آیم

بعد از پرس و جوی اولیه فهمیدم که اسدی ترک وطن کرده و آن قدر از بوروکراسی سیستمهای سینمایی دولتی سرخورده شده که قصد بازگشت به ایران هم ندارد. با این حال شماره تماس او را یافته و فقط یک سوال پرسیدم که آیا پروژه ای که برای تولیدش به ایران آمده بود را بایگانی کرده یا همچنان به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید آن است.

اسدی هم به شدت مختصر به سینماژورنال گفت: این پروژه یک تهیه کننده باتجربه دارد و او بیشتر از هر کس می تواند در این باره به شما توضیح دهد. هر سوالي داريد از ايشان بپرسيد…

پرسيدم قصد بازگشت به ايران را نداريد؟ گفت: چرا، سوم جولاي(دوازدهم تيرماه) يعني در سالروز حادثه ايرباس سوار هواپيما مي شوم و در روز چهارم جولاي، روز ملي آمريكا به ايران ميرسم.

تولید با حمایت کلاه قرمزی و رفقا!!!

وقتی به سراغ قاسم قلی پور تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” هم که رفتم داده تازه ای نصیبم نشد. قلی پور که بعد از همکاری هشت سال قبلش با محمدرضا اصلانی در “آتش سبز” کار دیگری را تولید نکرده با بیان اینکه هیچ اتفاق تازه ای درباره پروژه جدیدش روی نداده از سینماژورنال فرصتی خواست که دلنوشته اش درباره ماجراهای مربوط به این پروژه را مکتوب کند؛ دلنوشته ای که برای نگارش آن تنها ساعتی وقت گذاشت و خواندن آن به اندازه تأثر، لبخند را هم بر لب مخاطب می نشاند.

متن کامل دلنوشته تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” را که در اختیار سینماژورنال قرار داده شده در ادامه بخوانید:

دوازدهم تیرماه بیست و هفتمین سالگرد فاجعه ایرباس که امید به ساخت فیلم آن را داشتم…اگرچه تاکنون تلاش و پیگیری من در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلم سینمایی “یو.اس.اس.وینس…” در راستای فاجعه هواپیمای ایرباس به جایی نرسید ولی به احترام قربانیان این ترور ناجوانمردانه آمریکا، ناامید نیستم.

شاید با اجازه حمید خان مدرسی و حمیدجان جبلی و ایرج میرزا طهماسب و به یاری “کلاه قرمزی” و “جیگر” در جلب نظر و حمایت یک “فامیل دور” باشیم تا سرمایه نسبتا پرهزینه این فیلم ملی را فراهم کنم. صدالبته پشتیبانی “پسرخاله” هم بسیار مفید خواهد بود.

به قول ابوالقاسم خان حالت: “پارگی را به صراحت نتوان فاش نمود/به کنایت سخن از طرز رفو باید گفت”.




خسرو سینایی: هویدا با “گاو” مخالف بود و شدیدا از “قیصر” دفاع کرد!

سینماژورنال: خسرو سینایی کارگردان بااخلاق و محجوب وطنی که یک فیلم به شدت رنگارنگ و سرخوشانه به نام “جزیره رنگین” را آماده اکران دارد کمتر پیش آمده که درباره ناشناخته های زندگیش حرف بزند.

 به گزارش سینماژورنال سینایی به سبب حجب و حیایی ذاتی کمتر از خود می گوید و اغلب سعی می کند شنونده خوبی برای پیشنهادات و انتقادات باشد.

 با این حال گپ صمیمانه ای که عسل عباسیان در “شرق” با او زده سبب ساز آن شده است که وی واضحتر از همیشه درباره خواسته هایش حرف بزند.

 سینایی در این گپ از آرزویش برای ناهار خوردن با آنتونی هاپکینز گفته و البته بزرگترین اتفاق زندگیش را داوری در نخستین جشنواره فیلم تهران دانسته است؛ جشنواره ای که در آن هم “قیصر” حضور داشته و هم “گاو” و این طور که سینایی روایت میکند فریدون هویدا برادر نخست وزیر وقت با “گاو” مشکل داشته است.

 سینماژورنال متن کامل گفته های سینایی را ارائه می دهد:

“سالامی علیکم”؛ فیلمی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشت

-فیلمی که به‌تازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت یا برایم جالب بود: متأسفانه در ایران هم شناخته‌شده نیست اما نمونه یک فیلم مفرح و خوش‌ساخت است که در نهایت خیلی از حرف‌ها را در ارتباطات بین‌فرهنگی بیان می‌کند. فیلمی از علی احدی‌صمدی، جوان خوش‌فکر ساکن آلمان به نام «سالامی علیکم.» همه فکر می‌کنند من دنبال فیلم‌های خیلی خاص هستم. در حالی که درباره «سالامی علیکم» صرفا چون فیلم توسط کسی ساخته شده که معلوم است سینما را بلد است و خیلی حرف‌ها برای زدن دارد، آن را دوست دارم.

فیلم بعدی ام یک اثر کلاسیک است
-فیلم بعدی سینمایی‌ام: قطعا یک فیلم داستانی کلاسیک است با بازیگرانی که برای مردم شناخته‌شده‌اند. من انواع ژانر فیلم را امتحان کرده‌ام و برایم مهم است فیلم تازه‌ام متفاوت با جزیره رنگین باشد. برای من وقتی یک فیلم ساخته شد، تمام می‌شود و هر فیلمی با فیلم قبلی اگر متفاوت نباشد حوصله‌ام را سر می‌برد.

برای الهام گرفتن به درون خودم می روم
– برای الهام‌گرفتن در فعالیت هنری‌ام می‌روم به: درون خودم. جوشش خلاقه با قرارگرفتن در فضایی مؤثر است. من نمی‌توانم بگویم آن فضا چه چیز می‌تواند باشد. ممکن است شما در بیغوله قرار بگیرید و تکانتان بدهد و به ایده برسید و ممکن است گاهی هم در فضای زیبا ایده بگیرید. مهم سفر درونی است. هرروز موسیقی گوش می‌دهم و کتاب می‌خوانم و به درون خودم می‌روم تا به ایده‌های تازه برسم.

هنر عاملیست برای زیباتر زندگی کردن
– اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم هنر عبارت است از: عاملی برای زیباترزندگی‌کردن.

شاهکار هنری باید در موزه باشد
– اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم کدام شاهکار هنری را برای خود خریداری می‌کنم؟
شاهکارهای هنری باید در موزه‌ها باشند و در جاهایی که خوب حفاظت می‌شوند. قصد تملک ندارم و فکر می‌کنم باید از یک شاهکار هنری فقط لذت برد. اثر باارزش باید جایی باشد که همه از آن لذت ببرند. هنر برایم ابزار تجارت نیست. البته بماند که امیدی ندارم دیگر ثروتی هنگفت به دست بیاورم و علاقه‌ای هم البته به آن ندارم.

دوست دارم با آنتونی هاپکینز ناهار بخورم
– کارگردان یا بازیگری که تمایل دارم با او ناهار بخورم؟
اگر زنده بودند فلینی و برگمان و البته در میان زندگان آنتونی هاپکینز. اما به‌طورکلی از کسی برای خودم بت نمی‌سازم.

زندگی بزرگترین معلم است
– بزرگ‌ترین معلمم: خود زندگی.

با ستاره ها مشکل دارم؟!
– بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره من این است که گفته شود:
با ستاره‌ها مشکل دارم. اگر ستاره‌ای به نقشی بخورد و امکانات هنری‌اش را نشان دهد، خیلی هم استقبال می‌کنم.

به لذت بردن از زندگی فکر می کنم
– اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار باشید؟

من بیشتر به لذت‌بردن از فعالیت هنری فکر می‌کنم. ماندگاری دست ما نیست. عوامل مختلفی می‌خواهد که در زمانه‌های مختلف این عوامل متفاوتند. اگر اثری از ارزش‌های واقعی برخوردار باشد، شانس ماندگاری دارد.

فیلمهایی که نساخته ام…
– اگر در رشته هنری‌ام به عقب برگردم، آرزو می‌کنم:
فیلم‌هایی را که نساخته‌ام بسازم؛ فیلم‌هایی مثل پانته‌آ، یک راه یک شهر یک عمر، صورتگران عصر خون، سپید جامه و دادگاه تلویزیونی.

پزشک می شدم
– چه‌کاره بودم اگر کسی نمی‌شدم که حالا هستم؟
می‌توانستم پزشک باشم چون شغل سنتی خانوادگی‌مان بود. یادم هست وقتی دنبال سینما رفتم، همه به‌نوعی شوکه بودند، نمی‌دانستند عاقبتم چه خواهد بود. گاهی که پیش می‌آید فیلمی تکه‌تکه می‌شود یا اتفاقی در کارم مرا ناراحت می‌کند؛ اعضای خانواده و فامیل به من مشاوره می‌دهند. یک‌بار در این مشاوره‌ها از من پرسیدند دوست داشتی چه‌کاره می‌شدی؟ بازهم رسیدم به اینکه باز هم می‌خواستم کارگردان شوم. آنها هم گفتند پس مشکلاتش را هم بپذیر.

جهان به سمت فاجعه می رود
– آرزوی زندگی‌ام: این است که دنیای ما به جهت مثبت‌تر و بهتری حرکت کند. جهان در شرایطی قرار گرفته که به سمت فاجعه می‌رود به‌خصوص در زمینه محیط‌زیست. نباید یادمان برود ساکنان زمینی هستیم که نسبت به آن مسئولیم و ارتباطات انسانی با ظهور تکنولوژی کمرنگ می‌شود اما باید تلاش کنیم فراموش نشوند؛ آرزویی که به آسانی تحقق نمی‌یابد.

هویدا از “قیصر” دفاع کرد و من از “گاو”
– جالب‌ترین اتفاقی که طی این سال‌ها در سینما برایم افتاده؛
این بود که در اولین جشنواره فیلم تهران عضو هیأت‌داوران بودم؛ همان جشنواره‌ای که «گاو» و «قیصر»، رقیب هم بودند. در آن هیأت‌داوران، جوان‌ترین فرد بودم و ناشناخته. شدیدا از گاو حمایت کردم چون فکر می‌کردم یک سینمای فرهنگی را در سطح کشور مطرح می‌کند. متأسفانه فریدون هویدا، برادر نخست‌وزیر وقت با من مخالف بود و شدیدا از قیصر دفاع کرد.
به‌خاطر سابقه همکاری‌اش با نشریه «کایه‌دو سینما»ی فرانسه، همه به حرف او گوش دادند. تمام بحث ما تا یک شب طول کشید و نهایتا مدیر جشنواره، مهندس محسن فروغی گفت: بحث کافیست و رأی بگیریم. در آن رأی‌گیری من و فرخ غفاری که به گاو رأی دادیم، بازنده شدیم ولی اشتباهی که من کردم این بود که وقتی گفتند حالا قیصر برگزیده شده، برای اینکه تشتت آرا در رأی داوران احساس نشود، به‌جای اکثریت آرا بگوییم اتفاق آرا. اینجا به‌دلیل بی‌تجربگی پذیرفتم. دو روز بعد مرحوم هژیر داریوش و هوشنگ بهارلو مرا دیدند و گفتند تو چرا به گاو رأی ندادی؟ گفتم من دادم. آنها هم گفتند ولی اعلام شد به اتفاق آرا قیصر انتخاب شده. گفتم من اشتباه کردم و این تجربه را نداشتم که این موضوع هم می‌تواند ایجاد سوءتفاهم کند. امروز خوشحالم که «گاو» جای خودش را در تاریخ سینما به‌عنوان فیلم فرهنگی موفق تثبیت کرد