1

پاره ای از تناقضات پیرامونی از منظر بهمن فرمان آرا⇐در سال ۱۹۴۷ در آمريکا دستور دادند که افراد نمي‌توانند هم‌زمان، هم صاحب سينما، هم تهيه‌کننده و هم پخش‌کننده باشند، ولی سینمای ما الان[در سال ۲۰۱۹] گرفتار مونوپل افرادی شده که هم صاحب سینما هستند و هم تهیه کننده و هم پخش کننده!!/مزاري هم براي فيلم‌هاي هنري درست کرده اند با نام «هنر و تجربه»!!/مهندسی اکران به نفع یک اقلیت مثل این است که سینماگر مستقل را در رينگ بوکس بگذاريد، ‌يک دستش را از پشت ببنديد و بوکسور ديگر هر دو دستش آزاد باشد!!/مردم حالشان از اقتصاد و کم‌شدن ۸۰ درصدی ارزش پول ملی، بد است نه از تماشای فیلم های جدی!/صداوسيما و مديريت اشتباهش باعث شد GEM درست شود!/به جای این همه خرج کردن برای فیلمهای دولتی  چرا يک سينما در پاريس نمي‌خريم تا فقط فيلم‌هاي ايراني نشان دهيم؟! چرا بودجه های هنگفت را صرف خرید سینما در لندن و رم نمی کنیم؟؟/حتی نتوانستیم از مارکت افغانستان یا پاکستان برای صادرات فیلمهایمان استفاده کنیم!!/تا زمانی که کیارستمی زنده بود به فیلمهایش اکران نمیرسید و از زمانی که فوت شده  دست‌كم هشت فيلم به من پيشنهاد شده ببينم که راجع به عباس ساخته شده است!!/در آسيا مونتاژ خودرو را تقریبا هم‌زمان با کره‌جنوبي شروع کرديم ولی حالا کره‌جنوبي به جایی رسیده که هشت درصد مارکت جهان را دارد و ما هم دلخوشیم به صادرات تعدادی سمند به ونزوئلا يا پاکستان!!!/تهيه‌کننده‌هاي ما دلال پول شده اند و فیلم ۴۰روزه را شش، هفت ماه طول میدهند!!/ چهار ماه است پروانه ساخت «سوختن در آب، غرق‌شدن در آتش» را داده اند ولی اعلام رسانه ای نکرده اند!!!

سینماروزان: بهمن فرمان آرا از جمله کارگردانان بازمانده از سینمای قبل از انقلاب اسلامی است که همچنان سعی کرده بی وقفه فیلمسازی را ادامه دهد و تراوشات ذهنی خویش را از طریق فیلمهایش به مخاطب ارائه دهد.

بهمن فرمان آرا در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود با “شرق” شماری از تناقضات موجود در ساختار سینمای ایران را مرور کرده است و البته پیشنهاداتی را نیز برای حل این تناقضات ارائه کرده است.

بهمن فرمان آرا با انتقاد از مافیای اکران که از سالن تا تولید و پخش را در اختیار گرفته اظهار داشت: متأسفانه پخش فيلم در ايران در يک مدار بسته مي‌چرخد. کساني فيلم مي‌سازند که از روز اول مي‌دانند فيلمشان در عيد اکران خواهد شد؛ به دليل شرکتي که سرمايه‌گذار و پشتيبان اوست و مسائل ديگر. ما در ايران گرفتار چيزي شده‌ايم که سال 1947 در آمريکا دستور دادند که افراد نمي‌توانند هم‌زمان هم صاحب سينما، هم تهيه‌کننده و هم پخش‌کننده باشند، چون چنين موقعيتي مونوپلي است، بنابراين قانون گذاشتند هر کسي مي‌تواند يکي از شغل‌ها را داشته باشد. ما الان[سال 2019] گرفتار همان شده‌ايم؛ يعني صاحبان سينماها و کساني که با سالن سينماهاي مهم در ايران قرارداد دارند، خودشان تهيه‌کننده هستند و بهترين زمان اکران به فيلمشان تعلق دارد. اين يک مشکل است. اشکال عمده ديگر اين است که سينماها حق اين را پيدا کرده‌اند که زمان پخش فيلم من، به‌جاي 12 سانس نمايش، آن را به يک سانس تقليل دهند، اما فيلم ديگري را تا سانس 23 در يک روز اکران مي‌کنند، ولي فيلم من را فقط يک سانس و معمولا 11 صبح قرار مي‌دهند که نفروشد! درواقع در چنين مسئله‌اي دخل‌وتصرف مي‌شود. پس کسي که در فيلم من سرمايه‌گذاري مي‌کند (که هميشه کسي هست) چه گناهي کرده که اولا فيلم من اکرانش به تأخير بيفتد و بعد هم زمان اکران چنين بلايي سرش بياورند. به فلان آقا گفتم چرا چنين کاري مي‌کنيد که پاسخ داد سينماها دست ما نيست! درحالي‌که سينماها دست خودشان است و سانس‌هاي ۱۷ و ۱۹ و ۲۳ که بيشترين تماشاگر را دارند به فيلم‌هايي که خودشان مي‌خواهند میدهند!

فرمان آرا در توصیف مهندسی اکران به نفع یک اقلیت بیان داشت:  مهندسي در پخش و فيلم‌ساختن و حتي بودجه درست‌کردن است. با کساني که بودجه‌هاي دولتي مي‌گيرند کاري ندارم. ولي زماني که برخی فيلم‌ها از اول اکرانشان در نوروز و عیدفطر مشخص مي‌شود مثل اين است که شما سینماگر مستقل را در رينگ بوکس بگذاريد، ‌يک دستش را از پشت ببنديد و بوکسور ديگر دو دستش آزاد باشد. خب معلوم است سینماگر مستقل بازنده خواهم بود. اين سيستم مهندسي‌شدن به اين شکل است.

این کارگردان با گلایه از نگاه اقتصادی حاکم بر اکران گفت: هميشه «اقتصاد» نقش مهمي در چنين اتفاقاتي داشته. به اين بهانه مزاري هم براي فيلم‌هاي هنري درست کرده اند به نام «هنر و تجربه»!!

فرمان آرا با رد نگاهی که اعتقاد دارد به دلخوری مخاطبان از آثار جدی گفت: مردم از فيلم‌هاي من اوقاتشان تلخ نيست. به اقتصاد و کم‌شدن 80 درصد ارزش پولمان نگاه کنيد. مردم حالشان از اين نظر بد است. فيلمي که موضوعي جدي را مطرح مي‌کند، حال ملتي را بد نمي‌کند بلکه کاهش مدام ارزش پول ملی است که حال مخاطب را بد کرده!

بهمن فرمان آرا با بیان اینکه پروانه ساخت فیلمی را گرفته که سازمان سینمایی رسانه ایش نکرده گفت: آخرين فيلم‌نامه‌ام که پروانه ساخت گرفته، «سوختن در آب، غرق‌شدن در آتش» نام دارد که از شعر چارلز بوکوفسکي(شاعر آمریکایی-آلمانی) گرفته شده؛ اما جالب اين است که چهار ماه است به آن پروانه ساخت داده‌اند! اما به دلايلي – که به من نمي‌گويند – اعلام رسانه‌اي نکرده‌اند! …اعلام نکرده‌اند ديگر! من هم خيلي در‌اين‌باره عجله نکردم. هر زمان بودجه اين فيلم فراهم شود- با بودجه کنترل‌شده – شروع مي‌کنم!

فرمان آرا با انتقاد از بریز و بپاش برای تولید فیلمهای دولتی گفت: اين همه خرج مي‌کنيم؛ چرا يک سينما در پاريس نمي‌خريم تا فقط فيلم‌هاي ايراني نشان دهيم؟؟ حتی در لندن و رم و… هم میتوانیم اين کار را انجام دهيم.

این کارگردان در جایی دیگر از حرفهایش گفت : مارکت پاکستان و افغانستان مي‌توانست سينماي ما باشد. در خانه سينما افرادي هستند که مي‌خواهند اين کار انجام شود اما آنها يک رأي در بين 50 رأي ديگر هستند.

بهمن فرمان آرا در انتقاد از کیفیت محصولات تلویزیون اظهار داشت: صداوسيما و مديريت اشتباهش باعث شد GEM درست شود؛ چون در داخل جواب تماشاگر را نمي‌دهند. چرا بايد اين همه تلويزيون شبکه‌هاي خارجي داشته باشيم که مردم براي اخبار واقعي داخل ايران به آنها گوش کنند؟

فرمان آرا با اشاره به مورد عباس کیارستمی بیان داشت: فيلم‌هاي کيارستمي را تا دو، سه سال اخير در ايران نمايش نمي‌داديم؟ به‌خاطر اينکه مي‌گفتند نمي‌فروشد!!…از زماني که عباس فوت کرده دست‌كم هشت فيلم به من پيشنهاد شده ببينم که راجع به عباس ساخته شده است!!

این کارگردان با اشاره به عقب ماندگی صنعتی کشور اظهار داشت: در آسيا مونتاژ ماشين را زمان رژيم قبلي تقریبا هم‌زمان با کره‌جنوبي شروع کرديم. کره‌جنوبي هشت درصد مارکت جهان را دارد و ما دلخوشیم به صادرات تعدادی سمند به ونزوئلا يا پاکستان!!

بهمن فرمان آرا با نقد ساختار تهیه کنندگی در سینمای ایران گفت: بايد تهيه‌کننده داشته باشيم که نداريم. تهيه‌کننده‌هاي ما دلال پول هستند چراکه ساخت هيچ‌کدام از اين فيلم‌ها نبايد شش، هفت ماه طول بکشد. «بن‌هور» که نمي‌سازيم. زماني که هيچ چيز درباره سينما نمي‌دانيد، (فقط پول را مي‌شناسيد) مجبوريد نوکر دست‌به‌سينه کارگردان باشيد. فيلمي را که مي‌توان در 40 روز ساخت، چرا بايد شش ماه طول بکشد؟! و خيلي موارد ديگر. با عباس کيارستمي، بيضايي، اصلاني و خسرو هريتاش کار کرده‌ام اما هيچ‌کدام از اين فيلم‌ها 90 روز و صد روز طول نمي‌کشيد. چون برنامه‌ريزي بود.