1

ادعاهای متناقض جلیل سامان که رزومه‌اش در کار با سازمان رقم خورده⇐هست و نيستم را صرف مبارزه(!!) با منافقين كردم ولي گفتند برو قسط آخرت را از قرارگاه اشرف بگير! /در صورتجلسه “زيرخاكي” نوشتند “نفس” تماما در دفاع از توده‌اي‌ها و منافقين است!/با حمایت حسین کرمی و مهدی روشن‌روان توانستیم “زیرخاکی” را به نتیجه برسانیم!!/آنچه خاندان پهلوي با قاجار كرد جمهوري اسلامي نتوانست با خاندان پهلوي بكند!!!/ شاه توانست قاجاري‌ها را در اذهان عمومي از سكه بيندازد ولي رسانه ملي نتوانست حكومت پهلوي را از چشم نسل جواني كه دوران گذشته را درك نكرده، بيندازد!

سینماروزان: اینکه حتی آنها که همه رزومه‌شان در همکاری با سازمان صداوسیما رقم خورده و به‌واسطه این سازمان نامی دست و پا کرده‌اند باز به نقد سازمان می‌پردازند خیلی عجیب است و احتمالا ترفندی برای رهایی از انگ سازمانی خوانده شدن!؟؟ ترفندی که جوابگو هم نیست چون خارج از سازمان هیچ دستاورد مشهودی از این جماعت به چشم نمی‌خورد.

جلیل سامان از تازه‌ترین کارگردانانی است که بخش عمده فعالیتش برای سازمان رقم خورده ولی باز از سازمان گلایه دارد ولی تناقض این ادعاها جایی رقم می‌خورد که از حمایت حسین کرمی(از مدیران بادوام سازمان) از پروژه اخیرش حرف می‌زند.
یا در جایی دیگر سامان از کم‌کاری تلویزیون در قبال بدنام کردن پهلوی حرف می‌زند ولی از این نمی‌گوید که این همان سازمانی است که کلی هزینه کرده برای سریال‌ساز شدن امثال ایشان که اتفاقا هم اغلب مشغول ساخت سریال درباره دوران پهلوی بوده!

جلیل سامان به تینا جلالی در اعتماد گفت: در سه‌گانه قبلي(پروانه-ارمغان تاریکی-نفس) من هست و نيستم را صرف مبارزه با منافقين كردم ولي با كمال ناباوري يكي از مديران بزرگوار به تهيه‌‌كننده «نفس» گفته بود برو قسط آخرت را از قرارگاه اشرف بگير! شوخيش هم بده! چرا چنین گفتند؟ چون روزبه ناهيد را نكشت! اين نگاه صرفا سياسي به موضوع كار ما راسخت مي‌كند. كار به جايي رسيد كه در صورتجلسه “زيرخاكي” كه منجر به رد شدن كامل فيلمنامه زيرخاكي بود نوشتند “نفس” تماما در دفاع از توده‌اي‌ها و منافقين است! خب من با اين آدم‌ها و اين مظنونين هميشگي چه كنم؟ مي‌گويند سامان هميشه از دنده چپ بلند مي‌شود! خيلي بايد احمق باشم كه طرفدار چپ و راست باشم! عملا چند تا سكانس توي “زيرخاكي” بود كه به واسطه آن اگر مخاطب كم‌شعور هم باشد، ميزان تنفر من از چپ‌ها و روشنفكرنماها را مي‌فهمد.

سامان درباره روند تولید “زیرخاکی” اظهار داشت: “زیرخاکی” را تهيه‌‌كننده به سازمان پيشنهاد داد ولي جواب آنها اين بود كه جليل سامان تا به حال يك لطيفه هم تعريف نكرده، چگونه مي‌تواند سريال كمدي بسازد؟ يكي از رفقا گفت: خبرشم خنده‌داره! البته بگويم ترسي ازاين بابت نداشتم و با اعتماد به نفس كامل كار كردم چون مطمئن بودم از پس قضيه برمي‌آيم. اما در مقام مقايسه نمي‌دانستم تا چه حد كار با موفقيت و جلب نظر مخاطب همراه مي‌شود.اينكه طنازي من را ديگران نفهمند گمانم به خاطر جديت من است يا شايد ميميك چهره‌ام (مي‌خندد). چند نمايشنامه هم در ژانر كمدي نوشته‌ام!!! چيزي كه برايم اهميت داشت اين بود كه حس كردم ديگر مخاطب حال و حوصله شنيدن تاريخ و انقلاب را در فضاي جدي ندارد و اينكه ديگر همه مرا با سازمان منافقين و درام‌ها و تراژدي‌هاي سنگين مي‌شناختند و كسي باور نمي‌كرد بتوانم روي اين طرح كار كنم. اين چالش براي خودم هم جذاب بود.

سامان ادامه داد: اساسا فيلمنامه اوليه‌اي كه نوشته بودم در شوراي رياست سازمان رد شد و گفتند اين فيلمنامه نبايد ساخته شود؛ خيلي هم سفت و سخت مخالف بودند. كلا از مقايسه قبل و بعد انقلاب به جز در حيطه آمار واهمه دارند. ولي در نهايت ما همان فيلمنامه اولیه را با كمك و پشتيباني آقاي مهدی روشن‌روان و آقاي حسین كرمي مدير وقت سيمافيلم به نتيجه رسانديم.

این کارگردان تاکید کرد: اگر حمايت‌هاي آقاي حسین كرمي نبود ما نمي‌توانستيم تا مرحله ساخت برسيم. فصل اول را مجوز گرفتيم و ساختيم. قصه فصل دوم از آنجايي كه در زمان حال مي‌گذشت و ما با سياستمدارهاي فعلي شوخي كرديم كاملا رد شد. چه بگويم؟ وقتي ما با گذشتگان نمي‌توانيم شوخي كنيم و به ما گفته مي‌شود شكنجه دوران طاغوت را مسخره مي‌كنيد، چگونه مي‌توانيم با نماينده مجلس فعلي مزاح كنيم؟ البته بايد از حمايت آقاي جواد رمضان نژاد مدير فعلي سيما فيلم و بهرنگ ملك‌محمدي مدير گروه سيما فيلم هم تشكر كنم خصوصا در مقطع پخش.

جلیل سامان در جایی دیگر از گفتگوی خود بی‌اشاره به نقش خودش در کیفیت محصولان رسانه ملی بیان داشت: آنچه خاندان پهلوي با قاجار كرد جمهوري اسلامي نتوانست با خاندان پهلوي بكند. يعني شاه توانست قاجاري‌ها را در اذهان عمومي از سكه بيندازد. ولي رسانه ملي نتوانسته هنوز حكومت پهلوي را همانقدر از چشم نسل جواني كه دوران گذشته را درك نكرده بيندازد! شايد خيلي‌ها دوست نداشته باشند اين حرف‌ها را بشنوند اما مايلم يك‌بار براي هميشه و با كمال تواضع مطلبي كلي را بگويم و آدم‌هاي تصميم‌گير هم يك‌بار بدون حب و بغض بشنوند و عصباني نشوند. بخش بزرگي از اين اشكال به صداو سيما وارد است، صداوسيما و همه مديران و هنرمندانش…




پژمان و ژاله در دور باطل!!⇔مقصر:سازمانی که آدم‌های اشتباهی را به کار می‌گمارد!

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: در دهه شصت اغلب آثاری که درباره تاریخ انقلاب ساخته می‌شد تصویری یک‌بعدی، کلیشه‌ای و شبیه به هم را نشان می‌داد. در این آثار ماموران ساواک آدمهای خنگ ، خرفت ،خشن ، زمخت با سبیلهای ازبنا گوش در رفته بودند که فاقد هرگونه هوش و زیرکی بودند و اغلب مبارزان، آدم های آرام ، متفکر، صبور و بسیار باهوش بودند که به سادگی از دست ماموران ساواک فرار میکردند و یا آنها را مچل می‌کردند.

این قضیه در سینمای جنگ هم تا زمان ظهور فیلمسازانی مثل رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا ادامه داشت و عراقی‌ها عموما خشن و احمق نشان داده می‌شدند.

جلیل سامان با ساخت مجموعه‌هایی مثل “ارمغان تاریکی” ، “پروانه” و “نفس” نشان داد که دغدغه اصلیش پرداختن به جریانات سیاسی دهه پنجاه و شصت و فعالیتهای مبارزاتی نیروهای مختلف چپ و مذهبی بود؛ در این آثار عمدتا جوانی پاک و منزه و از همه چیز بی‌خبر با افکار چپ درگیر شده و بعد از مدتی به بلوغ فکری می‌رسید!!

“زیرخاکی” آخرین ساخته سامان نیز در امتداد همان تصویرسازی قبلی ولی با تم طنز محسوب می‌شود با این حال فقدان درام و عدم شخصیت‌پردازی مناسب باعث شده “زیرخاکی” در کارنامه خود سامان هم محصولی ضعیف به نظر برسد.

سامان در خلق کمدی چندان موفق نیست و به کپی از آثار موفق این سالها که اکثرا در سینما در ژانر کمدی با محوریت دهه‌های قبل مثل “نهنگ عنبر” و “مصادره” و “آشوب” ساخته شده‌اند، پرداخته است.

استفاده از دو بازیگری که در این سالها نشان داده‌اند که در حوزه سینمای کمدی توانمند هستند یعنی پژمان جمشیدی و ژاله صامتی هم فقط تلف کردن توانایی این بازیگران و گرفتن بازیهای ناپخته و کلیشه‌زده از آنها است.

ژاله صامتی که در این سالها در قالب زنان سنتی مقتدر ، عصبی مزاج حسابی جا افتاده است تقریبا همان شخصیت زن سنتی و تند مزاج کمدیهای “ضدگلوله” و “نیش زنبور” را ارائه می‌کند و انگار نه انگار او همان بازیگریست که اخیرا ازش درامهای تاثیرگذار “پسرکشی” و “درخونگاه” را دیده‌ایم!

از آن بدتر بازی اعصاب خرد کن و بدون طراوت ، جذابیت و شیرینی پژمان جمشیدی است که با دندان قروچه حرف زدن که از فرط تکرار اعصاب خردکن میشود به هیچ وجه آن پژمان جمشیدی طناز و شیرین کارهای قبلیش نیست.

تصویر کلیشه‌ای و تک‌بعدی از ساواک و ساواکی‌ها که آلت دست ساده‌لوحی میشوند که دنیایش فقط در پیدا کردن گنج خلاصه می‌شود اساسا بنیادهای قابل باور بودن موقعیتهای ایجاد شده را زیر سوال میبرد و بیشتر شاهد تیپ‌هایی از یک سری آدم خشن و بدون فکر و اندیشه هستیم.

از همه بدتر ابله نشان دادن ارتش زمان پهلوی است که یک افسر ساده یک موشک حساس را خیلی راحت از محیط پادگان بیرون می برد و مستشاران امریکایی را حد آدمهای خنگ نشان میدهد که فقط به دنبال عتیقه‌خری هستند؛ آدمهایی که اگر به این میزان خنگ و نادان بودند سلطه نیم قرنی بر ایران نداشتند و با این ساده‌لوح نشان دادن، ارزش نیروهای انقلابی در سقوط رژیم پهلوی برای نسل جوان زیر سوال نمی‌رود؟؟

استفاده از شوخی‌هایی نظیر رقصیدن فریبرز با پسرش با آهنگهای قدیمی دهه پنجاهی که خوراک جانمایی در اینستاگرام است اوج خلاقیت کارگردان مجموعه محسوب می‌شود ولی آیا چند تیپ، مقادیری رقص و خاطره‌بازی با گذشته برای ساخت یک سریال کافی است؟؟ مطمئنا نه و نشات‌گرفته از روش غلط انتخاب کارگردان در رسانه ملی.

در اشتباهی بودن موقعیتهایی که رسانه ملی پیش‌روی آدمها میگذرد همین بس که سامان بعد از ساخت سه سریال دهه پنجاهی نتوانسته در “زیرخاکی” حتی طراحی صحنه تداعیگر چهار دهه قبل را داشته باشد و مدام تیپ‌ها را به دل بیابان می‌برد که کلا صحنه‌آرایی را فاکتور بگیرد!!!

 

پژمان جمشیدی و ژاله صامتی بازیگران زیرخاکی
پژمان جمشیدی و ژاله صامتی بازیگران زیرخاکی