1

ادعاهای حسین هدایتی در آخرین دفاعیاتش⇐فیروز دولت آبادی[حامی روزنامه ای به سردبیری فریدون جیرانی]  ۲۱ میلیارد تومان برای یک سریال و فیلم از بنده پول گرفته است!!/مهران برومند، داوود میرباقری، سیمافیلم و برخی دیگر نیز به من بدهکارند!!

سینماروزان: حسین هدایتی از سرمایه گذاران متمولی که در سالهای اخیر از فوتبال تا هنر فعالیتهایی داشت در آخرین جلسه دفاعیاتش ادعاهای تازه ای را علیه برخی افراد بیان کرد.

حسین هدایتی با اشاره به فیروز دولت آبادی که مدتی حامی انتشار روزنامه “سینما” به سردبیری فریدون جیرانی بود بیان داشت: سراغ افراد بانفوذ بروید و آن‌ها را محاکمه کنید. فیروز دولت آبادی سفیر دولت وقت در ترکیه ۲۱ میلیارد تومان برای یک سریال و فیلم از بنده پول گرفته است!! چرا او را محاکمه نمی‌کنید و موضوع دو سکه یک فوتبالیست را مطرح می‌کنید؟؟؟

وی افزود: ۴ سال است در دادسرای ناحیه سه شعبه ۱۲ علیه فیروز دولت‌آبادی طرح شکایت کرده ام، اما هنوز ترتیب اثر داده نشده است.

هدایتی ادامه داد: مهران برومند، داوود میرباقری، سیمافیلم و برخی دیگر نیز به من بدهکارند. همچنین از مجید عادلیان طلب داشتم و چکی بود که ۵ دست چرخید و به دست بابک زنجانی رسید که وی از شعبه ۶ بانک سرمایه وام می‌گیرد. در زندان افتاده‌ام، اموالم را غارت می‌کنند و پروژه‌هایم خوابیده است.




آشتی کنان جیرانی و بازیگر زن “پارک وی” با حمایت یک شرکت خودروساز؟!+عکس

سینماژورنال: روزنامه سینما به سردبیری فریدون جیرانی اولین جشن خود که در آن بهترین های جشنواره فجر معرفی خواهند شد را اواخر فروردین ماه برگزار خواهد کرد.

به گزارش سینماژورنال در این جشن که یک شرکت خودروساز حامی برگزاری آن است، برترین های جشنواره فجر به انتخاب هیات داوران روزنامه سینما معرفی خواهند شد.

نکته جالب مربوط به هیات داوران روزنامه سینما به ریاست ناصر تقوایی آن است که به غیر از حضور مینا اکبری دبیر شورای نویسندگان این روزنامه و چهره هایی چون همایون پایور، غلامرضا موسوی، حسین مهکام و فیروز دولت آبادی، بیتا فرهی بازیگر زن سینمای ایران هم در آن حضور دارد.

آگهی ترحیم به سفارش فرهی
فرهی که بیش از هر چیز به خاطر بازی در “هامون” مهرجویی چهره شد، هشت سال قبل در فیلمی به کارگردانی جیرانی به نام “پارک وی” بازی کرد ولی نتیجه نهایی همکاری با جیرانی مطلوب وی نبود چرا كه در اكثر صحنه هاي دلهره اي فيلم كه فرهي در آن خصور داشت مخاطب به جاي آنكه وحشتزده شود مي خنديد و اين  صحنه هاي هارور به كمدي ناخواسته تبديل شده بود كه همین دلخوری شديد فرهی را موجب شد و سبب ساز آن گردید که این بازیگر زن حین اکران اثر با ارسال یک آگهی نمادین برای تنها روزنامه سینمایی آن دوران، مرگ هنری خود را اعلام کرد!!

به نظر می رسد حضور بیتا فرهی در هیات داوران روزنامه جیرانی که غلامرضا موسوی تهیه کننده “پارک وی” هم در آن حضور دارد، می تواند نوعی آشتی کنان میان این دو نفر تلقی شود و هیچ بعید نیست به زودی همکاری مشترکی میان این دو نفر شکل گیرد.

بیتا فرهی و نیما شاهرخ شاهی در نمایی از "پارک وی"
بیتا فرهی و نیما شاهرخ شاهی در نمایی از “پارک وی”

 

آگهی جشن روزنامه جیرانی با حضور بیتا فرهی
آگهی جشن روزنامه جیرانی با حضور بیتا فرهی



مجري سابق “هفت” به كتابسازي روي آورد!+عکس

سینماژورنال: سرنوشت دو مجری قبلی “هفت” چندان شباهتی با هم ندارد.

به گزارش سینماژورنال فریدون جیرانی اولین مجری “هفت” بعد از خروج از این برنامه از یک طرف سریال “تعبیر وارونه یک رویا” را ساخت و از آن طرف هم سردبیری روزنامه “سینما” را برعهده گرفت که این دومی او را تا عضویت در هیأت انتخاب جشنواره فجر و حضور در جمع مشاوران دبیرخانه بین‌المل فجر پیش برد.

محمود گبرلو که به‌جای جیرانی به “هفت” آمده بود و حدودا دو سالی در این برنامه به اجرا می‌پرداخت بعد از حذف از “هفت” اما نتوانست فعالیت سینمایی چندانی داشته باشد.

تولید کتاب با گردآوری گفتگوهای برنامه “هفت”

 با این حال به تازگی خبری از این مجری سابق به سینماژورنال ارسال شده مبنی بر اینکه گبرلو نزدیک به 50 گفتگویی که حین حضور در “هفت” با برخی سینماگران و چهره های سینمایی ایرانی انجام داده بود را گردهم آورده و به یک کتاب بدل کرده است.

این کتاب “پنجاه گفت‌وگو- با هنرمندان سینمای ایران در قاب هفت” نام دارد که همه جور گفتگویی در آن وجود دارد؛ از گفتگو با کیمیایی و بنی اعتماد گرفته تا گفتگو با ده نمکی و عسکرپور.

نکته مرتبط با این کتاب آن است که تألیفی در آن صورت نگرفته و صرفا گردآوریهای گفتگوهای تلویزیونی گبرلو است و مشخص نیست که این گردآوری با رضایت شبکه سوم سیما به عنوان صاحب اصلی برنامه “هفت” بوده یا نه.

پنجاه گفتگو محمود گبرلو
پنجاه گفتگو




آیا جیرانی منتظر نتیجه انتخابات مجلس است؟

سینماژورنال: فریدون جیرانی کارگردان و نویسنده سرشناس سینما و تلویزیون ایران بعد از سالها که کار مطبوعاتی را کنار گذاشته بود از اواخر شهریورماه امسال مجددا درگیر کار روزنامه نگاری شده و به عنوان سردبیر، روزنامه “سینما” را منتشر می‌کند؛ روزنامه ای که یکی از چهره های توانمند عرصه مطبوعات سینمایی یعنی مینا اکبری رییس شورای نویسندگان آن است.

به گزارش سینماژورنال درباره اهداف راه اندازی این روزنامه سینمایی در حالی که یکی از صفحات آن به حوزه های سیاست و اقتصاد اختصاص دارد(!) شنیده هایی طرح شده مبنی بر آن که در نزدیکی انتخابات مجلس این روزنامه تبدیل خواهد شد به رسانه یکی از جناح‌های حاضر در انتخابات.

حالا گفته های فریدون جیرانی در نمایشگاه مطبوعات هم بیش از پیش این ظن را تقویت می کند. جیرانی که آخرین تجربه کارگردانیش “تعبیر وارونه یک رویا” بود در تازه ترین گفتگوی خویش برنامه های فیلمسازیش را موکول کرده است به بعد از عید نوروز و آیا این معنایی دارد چز انتظار برای نتیجه انتخابات مجلس؟

قطعا تا عید نوروز فیلم نخواهم ساخت

فریدون جیرانی در نمایشگاه مطبوعات به “ایسنا” گفته است: قطعا تا عید نوروز فیلم نخواهم ساخت ولی بعد از عید نمی‌دانم چطور می‌شود. باید فضا و شرایط ر ا ببینیم. به هرحال میل به فیلمسازی با توجه به آماری که در بخش فیلمسازی وجود دارد، زیاد است اما این میل به فیلمسازی نشان‌دهنده رشد سینما نیست.

طبیعی است که یکی از معانی که از دو واژه “فضا” و “شرایط” که در خلال گفته های جیرانی وجود دارد متبادر می شود فضا و شرایط سیاسی است!

آخرین ساخته سینمایی جیرانی کمدی “خواب زده ها” بود که دو سال قبل ساخته شد و علیرغم فروش قابل قبول موردتوجه منتقدان قرار نگرفت.

پیش از “خواب زده ها” اما جیرانی یک ملودرام ملتهب به نام “من مادر هستم” را ساخته بود که علیرغم تحریم حوزه هنری، توجه همزمان مخاطبان و منتقدان را موجب شده بود.




چه کسی خبر معرفی فیلم مجیدی به اسکار را زودتر از بقیه به جیرانی داد؟/سخنگوی هیأت انتخاب فیلم پاسخ می‌دهد

سینماژورنال: در ساعات ابتدایی بامداد  شنبه چهارم مهرماه وقتی تصویر صفحه اول روزنامه “سینما” به سردبیری فریدون جیرانی در شبکه های اجتماعی قرار گرفت بیش از هر چیز تیتر یک آن جلب توجه می کرد.

به گزارش سینماژورنال این تیتر یک، خبر معرفی فیلم مجیدی به اسکار را در شرایطی می داد که هنوز هیات انتخاب فیلم برای اسکار به طور رسمی گزینه نهایی خود را اعلام نکرده بود.

سینماژورنال نخستین رسانه ای بود که این خبر را به نقل از روزنامه موردنظر منتشر کرد(اینجا را بخوانید) و بعد از سینماژورنال نیز بسیاری دیگر از رسانه ها در این باره خبررسانی کردند.

این اتفاق موجب شد ساعاتی بعد از انتشار خبر، هیات معرفی فیلم برای اسکار نیز مجبور شود خبر این انتخاب را رسانه ای کند اما سوال اینجا بود که خبر اصلی را چه کسی در اختیار رسانه جیرانی قرار داده است؟

فیلم مجیدی هم مانند “جدایی…”؟!!!

امیر اسفندیاری سخنگوی هیات انتخاب فیلم برای اسکار در این باره به “شرق” می گوید: با صراحت اعلام می‌کنم که از طرف کمیته انتخاب، خبر انتخاب فیلم تا پیش از اعلام رسمی جایی گفته نشد.

وی ادامه می دهد: به هر حال در مورد فیلم جدایی “نادر از سیمین” و “محمد رسول‌ا..(ص)” گمانه‌زنی‌های بسیاری وجود داشت که احتمال معرفی این دو فیلم بیشتر است و کمیته انتخاب هم فارغ از تمامی این حواشی نظرش را اعلام کرد.




فریدون جیرانی: یک کار اطلاعاتی و امنیتی در سطح ملی انجام دادم و به آن افتخار می‌کنم!

سینماژورنال/علی کیانی موحد – ایمان کوچکی: همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه یک باره ورق برگشت. صحبت از سریال «تعبیر وارونه یک رویا» است.

آخرین ساخته فریدون جیرانی که به یک باره از میانه‌های کار روندی را دنبال کرد که به انتقادهای بسیاری منجر شد و نظر مردم درباره این سریال تغییر کرد.

همین موضوع باعث شد تا فریدون جیرانی را سوال پیچ کنیم که چرا سریالش علیرغم شروع طوفانی، خیلی بد به پایان رسید.

جوابهای وی آن قدر عجیب است که بعضا می مانی این اتفاقات واقعا رخ داده یا خود ماجراهای یک سناریوی تراژیک است؛ از بی پولی در ارمنستان تا عجله تلویزیون که باعث شد در تدوین به کار ضربه بخورد.

این گفتگو پیش از این در “تماشاگران امروز” منتشر شده است.

*چه اتفاقی افتاد که فریدون جیرانی دوباره به مطبوعات بازگشته است؟!

(باخنده) دیگر حوصله فیلمسازی ندارم! برای سن من سخت است. الان پشت میز می نشینم و به دیگران دستور می دهم اما فیلمسازی حوصله ای می خواهد که دیگر ندارم. سریال سازی هم چون طولانی است خیلی سخت تر است برای من. در این سریال یازده ماه مشغول به کار بودم که انرژی زیادی از من گرفت. باز فیلم سینمایی حداکثر دوماه کار دارد و می توان آنرا تحمل کرد.

*نقدهایی که به سریال شما شده خوانده اید؟!

تا چند قسمت پایانی نقد آنچنانی به سریال نبود. در فضای مجازی ارتباط خوبی با کار برقرار شده بود و مردم سریال را دوست داشتند. در مطبوعات هم نقد منفی نبود و چند یادداشت در مطبوعات و سایتها کار شده بود. از قسمت بیست و چهارم تا آخر به یکباره حمله به سریال شروع شد. پس از نقدهای منتقدین، تماشاگران عادی نیز در صفحات مجازی به انتقاد از ما پرداختند. به جز قسمت آخر که تماسهای تلفنی شد و به شدت کار را زیر سوال بردند، بازخورد مثبت زیادی داشتیم.

*اکثر انتقادات هم به پایان بندی سریال بود…

پایان بندی در سریالهای ایرانی به یک معضل تبدیل شده است! یک سری محدودیتها وجود دارد و از سوی دیگر فیلمنامه ها معمولا کامل نیستند و به دلیل آنکه سر صحنه کامل می شوند، پایان بندی دچار مشکل می شود. همزمانی پخش و ساخت هم باعث می شود که کار با سرعت بیشتری تولید شود و کارگردان به ناچار قید برخی از سکانسها را بزند!

*گفته می شود پایان بندی سریال این نبوده و عوض شده است!

نه، پایان بندی همین بود که مشاهده کرده اید. یعنی قرار بود شخصیت اصلی از مرز رد شود و افرادی که دزدیده شده اند را به صورت قهرمانانه نجات دهند. به همین دلیل ابتدا به ارمنستان رفتیم و مجبور شدیم صحنه پایانی را قبل از صحنه ماقبل فینال بگیریم. از سوی دیگر به شرایط مالی بدی خوردیم و صحنه فینال آنچه می خواستیم از کار درنیامد.

*چه مسائل مالی؟!

در ارمنستان پول نداشتیم. روزهای آخر در بی پولی کامل بودیم!

*مگر امکان دارد؟!

این اتفاق افتاد. داستانش طولانی است و به درد خوانندگان شما نیز نمی خورد. آنها سریال را دیدند و پشت صحنه این قضیه به دردشان نمی خورد. مردم می گویند فیلم برایشان مهم است و پشت پرده اش اهمیتی ندارد!

*اصلا اینگونه نیست. اتفاقا برای همه خوانندگان ما این سوال به وجود آمده که چرا این سریال این گونه تمام شد؟ پس محافظه کاری را کنار گذاشته و داستان حضورتان در ارمنستان را تعریف کنید…

قرار بود کارگردان اکشن هنگ کنگی و چند بدلکار به ارمنستان بیایند و صحنه های نهایی را به آنها بسپاریم. قرارداد کاری ما هم بسته شد. ما همراه گروه به ارمنستان رفتیم اما سینه موبیل در مرز گیر کرد! اجازه ترخیص به آن ندادند و برخی از بچه ها هم خواستند زرنگی کنند و برای آنکه هزینه هایمان کم شود، قند و شکر و یک سری مایحتاج این چنینی را هم در سینه موبیل جای دادند! بماند که این کار باعث شد سه برابر خرج کنیم! وسایل فیلمبرداری در مرز گیر کرد و ما پانزده روز در ارمنستان بیکار و منتظر بودیم! تمام گروه هم در ارمنستان حاضر بود و هر روز هزینه سرسام آوری داشتیم. تمام برنامه ریزی ما به هم ریخت. تنها شانس ما این بود که دوربین را با هواپیما آوردیم و از بچه ها خواستم وسایل نور و صدا و امکانات محدودی را اجرا کنند تا کار را شروع کنیم. اجاره این وسایل هم سه برابر ایران بود. بچه ها این کار را انجام دادند و پس از پانزده روز بیکاری، با این وسایل گران کار کردیم. یک هفته با سختی کار کردیم تا سینه موبیل آزاد شد. اینگونه بود که تمام پول ما خرج شد. زمانی که به خانه امن انتهای قصه رسیدیم به بی پولی مطلق رسیدیم. همان زمان مدیر هتل ما را تهدید کرد که اگر تا فردا پولشان را ندهیم، ما را از هتل بیرون خواهد انداخت! شب به سختی توانستم آقای پورمحمدی را پیدا کردم و توضیح دادم که در ارمنستان چه خبر است. وی هم صبح کمی پول برای ما فرستاد و توانستیم هتل را راضی نگه داریم که ما را بیرون نیندازند! برخی دوستان هم تلفنی کنند که تلویزیون پول ندارند و همین پول هم به سختی پیدا شده و کار را جمع کرده و به ایران بیایید. بلافاصله کارگردان بدلکار را کنسل کردیم و خودمان ماندیم و سکانس آخر. به همین دلیل خیلی از صحنه ها را حذف کردیم. در چهل و هشت ساعت و به سرعت سکانس نهایی را گرفتیم و به ایران بازگشتیم. من می دانستم که پایان بندی نقص دارد. در ایران با مشاورمان صحبت کردیم و قرار شد به ارمنستان بازگردیم و برخی صحنه را ها دوباره بگیریم. بودجه مان را هم تامین کردیم و آماده این کار شدیم که از شبکه اعلام شد قرار است پخش آغاز شود. ما در حال تدوین قسمت سوم بودیم که این خبر را به ما دادند. با شبکه تماس گرفتم و حتی التماس کردم که کار را پخش نکنند و هیچ فردی به حرف ما گوش نداد.

*عجله تلویزیون برای پخش چه بود؟!

کنداکتور خالی بود و از سوی دیگر مذاکرات هسته ای به نتیجه رسیده بود و دوستان فکر می کردند اگر کار پخش نشود، تازگی خود را از دست می دهد. سریال من، سریال همزمان پخش و تولید نبود. از جنس سریالهای ملودرام نبود که همزمان با تدوین، آنرا پخش کنیم. سریال من باید کامل تدوین می شد، سپس بازبینی انجام می دادیم و صحنه هایی را کم یا اضافه می کردیم. پنج قسمت تدوین شده بود که سه قسمت نهایی شده بود و دو قسمت دیگر راف کات بود. به همین دلیل هم می گفتند پنج قسمت نهایی شروع خیلی خوبی داشت و به تدریج از جذابیت کار کاسته شد. از دید من سریال جاسوسی باید بالای پنجاه دقیقه باشد اما تلویزیون گفت زمان را کم کرده و تعداد را زیاد کنیم! از این لحاظ اختلاف نظری با مدیران داشتیم. تصمیم من حداکثر هجده قسمت بود اما مدیران اصرار داشتند در بیست و هفت قسمت کار به پایان برسد. به همین دلیل مردم می گفتند ما سریال را آب بسته ایم درحالیکه اصلا این هدف را نداشتیم.

* سوال بعدی من درباره قهرمان داستان شماست. یک قهرمان خیالی!

نه، قهرمان داستان من خیالی نبود. متاسفانه در ایران خودمان را باور نداریم. زمانی که شورای قبلی طرح کار ما را خواند، برایش جالب بود که مامور اطلاعات کار باهوشانه انجام می دهد! از بس قهرمان در ایران نساخته ایم، وقتی قهرمان سازی می کنیم یا می گویند هندی شد، یا آبکی یا در نیامد و یا اینکه سوپرمن است! همه قهرمانهای سریالهای خارجی سوپرمن هستند! شاید پرداخت ما به قدرت پرداخت سریالهای خارجی نبود چراکه شرایط تولید آنگونه سریالهای را نداریم. هیچ کجای دنیا، صحنه ترور را در خیابان اصلی شهر نمی گیرند. صحنه های ترور را ایام تعطیل در خیابانهای بالای شهر گرفتیم. در نقاط دیگر جهان، این کار را در استودیو انجام می دهند. هفتاد درصد سریال در دکور است و تنها سی درصد آن در بیرون استودیو هست. ما این طراحی و دکور را هم در ایران نداریم. در زمینه اکشن سازی به شدت در سینما و تلویزیون ایران ضعف وجود دارد.

*زمانی که سریال ساخته شد، وزارت اطلاعات در جریان تولیدش بود؟!

بله، مشاور ما آقای اصفهانی ارتباط مستقیم با وزارت داشت و بعدتر هم که به عنوان سناریست به گروه پیوست و در تمام صحنه ها حضور داشت. شاید برخی صحنه ها نیازی به بودن وی نبود اما در تمام صحنه هایی که به وزارت اطلاعات ارتباط داشت، وی حضور داشت و دیالوگها را هم نوشته بود. هفتاد درصد دیالوگهای اطلاعاتی و امنیتی برای آقای اصفهانی بود. نکاتی که به نظر حساس می رسید را وی در وزارت مطرح می کرد تا زمان پخش دچار مشکل نشویم. از سوی دیگر برخی از داستانهای این سریال واقعی بود و تمام اطلاعات را از خود وزارت می گرفتیم.

*اینگونه داستانها در فیلمهای سینمایی بهتر جواب نمی گرفت؟

فیلمهای جاسوسی در ایران محکوم به شکست هست! تجربه این کار را آقای افخمی داشت و مشاهده کردید که کار وی نگرفت. سردی فضای جاسوسی و نداشتن قهرمان مشخص، باعث می شود کار سرد شود و بیننده آنرا پس بزند.

*خیلی سال هم هست که در سینما و تلویزیونمان قهرمان نداشتیم…

در ایران داستان قهرمان سازی از بین رفته است. البته در دنیا هم نگاه به قهرمان تغییر کرده. البته در سریال سازی آمریکایی هنوز قهرمانهای سوپرمن مانند وجود دارند. قهرمانی که با پلیدی ها می جنگد و حتی اگر رییس جمهور پلید است، قهرمان با رییس جمهور هم می جنگد. آنها اگر قهرمان می سازند تا انتهای قضیه می روند و از چیزی نمی ترسند! شما نمی توانید قهرمان بسازید و آنرا خاکستری نکنید و به وی نپردازید. همینکه ما توانستیم یک جاسوس را در سازمان انرژی اتمی نشان دهیم، کلاهمان را بالا انداختیم. انرژی هسته ای به خوبی با ما راه آمد و همکاری کرد. اگر این همکاری نبود، حتی آن جاسوس را در سریال نمی توانستیم داشته باشیم.

*ترس نداشتید که منتقدان بگویند فریدون جیرانی سریال سفارشی ساخته است؟!

اول اینکه این سریال سفارشی نبود، دوم اینکه سفارشی ساختن کار بدی نیست! کارگردان حرفه ای نباید از این حرفها بترسد. من یک کار اطلاعاتی و امنیتی در سطح ملی انجام داده و به آن افتخار می کنم. وارد فضایی شدم که با افتخار پای آن می ایستم. درباره سفارشی سازی یک توضیح بدم. هیچ فردی به من نگفت که برو یک سریال جاسوسی بساز و این کارها را انجام بده! من و آقای اصفهانی می خواستیم یک فیلم جاسوسی بسازیم که سرانجام به این سریال ختم شد. اگر فردا به من بگویند که بازهم چنین سوژه ای هست و بیا آن را بساز، با کمال میل این کار را انجام خواهم داد اما درباره این سریال، حتی این حرف را به من نزدند.

*چه اتفاقی افتاد که شما به ساخت کار اکشن و جاسوسی روی آوردید؟! اساسا ژانر کاری شما بسیار متفاوت با این کار است.

برای شما حقیقت را می گویم. سریال «Homeland» را مشاهده کردم و بسیار به آن علاقمند شدم. (باخنده) همین باعث شد یک سریال جاسوسی شبیه آن بسازم. درباره تغییر سبک کار هم بگویم که در تمام دنیا یک کارگردان حرفه ای، اکثر ژانرها را تجربه می کند، از ملودرام تا اکشن. من خودم را یک کارگردان حرفه ای می دانم و علاقه دارم همه سبکهای مختلف را تجربه کنم. از سوی دیگر هیچ چیز در ایران برنامه ریزی شده نیست! یعنی نمی توانم بگویم ممکن است سال دیگر کار درام تولید کنم یا اکشن.

*در ابتدای گفتگو گفتید، یکی از ایرادات فیلمها و سریالهای ایرانی فیلمنامه است. اینکه فیلمنامه به روز دست کارگردان می رسد و از این دست حرفها.

مشکل تلویزیون در این قضیه است. هشتاد درصد سریالها تنها سه یا چهار قسمتش نوشته و تولیدش شروع شده و به تدریج در حین کار قسمتهای دیگر نوشته شده و به دست کارگردان می رسد. اکثر مواقع نیز نویسنده و کارگردان دو فرد متفاوت هستند، البته در سریال من اینگونه نبود چراکه خودم سابقه نوشتن دارم. تصور ندارم در آمریکا به اینگونه باشد. یعنی آنجا نوشته که تکمیل شد، کار ساخت شروع می شود. البته در ترکیه هم مثل ایران است با این تفاوت که آنها پخش به روز ندارند. این سیستم در سریالهای کمدی و خانوادگی جواب می دهد اما در سریالهای جاسوسی جواب نمی دهد. در کارهای جاسوسی باید همه چیز مشخص باشد و بعد تولید شروع شود.

*از آنجا که خود شما نویسنده سریالتان بودید، چرا سریال را تکمیل نکره و بعد سراغ تصویربرداری نرفتید؟!

(می خندد) زمانی که قرار شد سریال را شروع کنم، پنج قسمت را آماده کردم و با دویست صفحه خلاصه داستان، کار را شروع کردم. بازیگران هم در ابتدا خلاصه داستان را خواندند و سناریو را برای خواندن به آنها ندادیم. برخی حتی خلاصه داستان را هم نخواندند. مشکلات و عجله برای ساخت باعث شد که کار را کامل ننویسم.

*خیلی از آمریکا و سریالهای آمریکایی حرف زدید، شرایط در آنجا چگونه است؟

در آنجا یک فرد به اسم تهیه کننده اجرایی وجود دارد که به همه چیز اشراف داشته و متن را می گیرد، سپس سرمایه گذار پیدا کرده و در انتها با کارگردان برای تولید کار به توافق می رسد. در ایران به این گونه نیست. این حرف را به عنوان یک کارگردان به شما می زنم، در ایران کارگردان سالاری وجود دارد. یعنی من فریدون جیرانی طرحی را به شورا می دهم و وقتی تصویب شد، برای خودم تهیه کننده ام را انتخاب می کنم!