1

گله‌مندی همیشگی داوود رشیدی و ماجرای دختران یک هنرستان خاص!

سینماروزان/پرستو فرهادی: احترام برومند همسر داوود رشیدی با نقبی به ممنوعیت تدریس بازیگری در هنرستان دخترانه سوره‌،  از گله همیشگی داوود رشیدی نسبت به مدیران هنری، حرف زد.

به گزارش سینماروزان، احترام برومند با اشاره به بی‌توجهی مدیران هنری نسبت به اهالی هنر به خبرگزاری ایسنا بیان داشت:  مسئله‌ای که آقای رشیدی همیشه از آن گله‌مند بود نگاه تحقیرآمیز مسئولان به هنر و به ویژه تئاتر بود که هر چند وقت یک بار به شکلی پررنگ یا کمرنگ مطرح می‌شد و هنوز هم می‌شود.

احترام برومند ادامه داد: این نگاه تحقیرآمیز همیشه باعث تاسف بوده بخصوص الان که می‌شنویم رشته نمایش از هنرستان دخترانه سوره حذف شده است. از این خبرها و اتفاق‌ها بوی خوبی به مشام نمی‌رسد و متاسفانه وضعیت ما در کشورمان به جز کرونا که مسئله همه دنیاست، مرتب دستخوش تغییرات سلیقه‌ای می‌شود. 

برومند تاکید کرد: داوود رشیدی بارها درباره استعداد زیاد نسل جدید بازیگران نسبت به دوره خودشان صحبت و از آن‌ها تقدیر می‌کرد پس چرا حالا باید در ذوق آن‌ها زده شود؟ چرا این نسل باید سرخورده شود؟ افسوس که توجه نمی‌کنیم همه مشکلات مردم، مالی و اقتصادی نیست و گاهی همین تصمیم‌ها تاثیر بدتری بر روح و روان جامعه وارد می‌کند.

احترام برومند گفت: یکی از آرزوهای من این است که مسئولان هنری از بین هنرمندان باسابقه و باتجربه افرادی را به عنوان مشاور خود انتخاب کنند تا شاهد چنین چیزهایی نباشیم. در موارد مشابه، آقای رشیدی همواره تاکید داشت که صنوف می‌توانند درخواست کننده باشند و در پیشبرد هنر و سیاست‌گذاری‌ها آن ها کمک کنند، نباید بگذاریم همه چیز و همه کس را دولت تعیین کند.  او در یکی از مصاحبه‌های خود تاکید کرده بود، مهمترین اشکال در سیاست‌گذاری و عملکرد کسانی است که مقوله تئاتر برای آن‌ها از درجه اهمیت پایینی برخوردار است و این را می‌توان در نوع نگاه آن‌ها به تئاتر به عنوان بچه یتیم هنر مملکت، تخصیص بودجه حقارت آمیز به آن و کمبود امکانات دید.




ابراز تاسف احترام برومند از نام‌گذاری خیابانی بی‌ربط به نام همسرش داوود رشیدی

سینماروزان: بیش از یک سال از تصمیم شورای شهر تهران برای نامگذاری خیابان معارف واقع در محدوده اوین به نام داوود رشیدی گذشته است و بناست به زودی سردیسی از داوود رشیدی را هم در این خیابان نصب کنند.

احترام برومند همسر داوود رشیدی از این نامگذاری ناخرسند است و با ابراز تاسف از نامگذاری خیابانی نامناسب به نام داود رشیدی به ایسنا گفت: پیش‌تر از طرف سازمان زیباسازی و بخش فرهنگی شهرداری که موضوع نامگذاری خیابان به نام هنرمندان را پیگیری می‌کنند، درباره نامگذاری خیابانی به نام آقای رشیدی سوال کردند. ما هم چند خیابان را پیشنهاد کردیم و نهایتا قرار شد با نظر خانواده، خیابانی را نامگذاری کنند اما متاسفانه چنین نشد.

برومند تاکید کرد: وقتی خیابانی را به نام کسی می‌کنند، باید ارتباط و شأن نزولی داشته باشد. یا منزل آن فرد در آن خیابان یا محلی هنری باشد ولی متاسفانه در انتخاب خیابانی که برای نامگذاری آقای رشیدی در نظر گرفته‌اند، به این موضوع توجهی نشده است.

او اضافه کرد: در چند ماه گذشته تلاش بسیاری کردم تا مساله را با آقای حق‌شناس رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی شورای  شهر تهران پیگیری کنم ولی موفق نشدم.

برومند تاکید کرد: نمی‌گویم خدای نکرده سوءنظر بوده. به هر حال زحمت کشیدند و با وجود مخالفت‌هایی که برای این نامگذاری‌ها وجود دارد، این کار را به انجام رساندند ولی نباید تنها به نامگذاری بسنده کنیم بلکه لازم است تناسب و شأن نزول این نامگذاری را هم مورد توجه قرار بدهیم!!




مرضیه برومند: کاسب‌هایی از جنس مرتضی احمدی کم شده‌اند و کاسبانی از جنس حسن پورشیرازی برج‌دار شده‌اند!!!

سینماروزان: دهم آبان ماه سالروز تولد مرتضی احمدی است؛ بازیگر، صداپیشه و خواننده ای که جزو بااخلاق ترین هنرمندان این دیار بود.

به گزارش سینماروزان مرضیه برومند کارگردان زن سینما و تلویزیون که سابقه همکاری و رفاقت دیرین با این هنرمند را داشت به بهانه سالگرد تولد او یادداشتی را برای “اعتماد” نوشته و در این یادداشت از مرام و اصالت این هنرمند سخن گفته است.

متن کامل این یادداشت را بخوانید:

مردانه پاي حرفش مي‌ايستاد

آقاي مرتضي احمدي از آن دسته افرادي بودند كه با رفتن‌شان از اين دنيا، يك فرهنگ را با خودشان بردند. و دريغ و افسوس كه از اين فرهنگ كمتر به ما و نسل‌هاي بعد چيزي رسيد. مخصوصا جوان‌هاي اين روزها كه بايد منش، اخلاق و جوانمردي نسبت به كار و ديگران را از گذشتگان بياموزند. در تاريخ كشورمان ما بزرگاني داشته‌ايم كه جاي منش آنها خالي است. بزرگاني كه با عزت و آبرو زندگي كردند. آقاي مرتضي‌احمدي اخلاق حرفه‌اي داشتند. ايشان بسيار انسان مودب، وظيفه‌شناس، بلند نظر و در يك كلام انسان خيلي دوست داشتني‌اي بودند. به غير از اينكه افتخار داشته‌ام در چندين كار با آقاي «مرتضي ‌احمدي» همكاري داشته باشم، رابطه‌اي دوستانه بين من و ايشان برقرار بود. آقاي احمدي هر چند وقت يك‌بار به من تلفن مي‌كرد و جوياي احوال يكديگر مي‌شديم كه در اين كار هم ايشان پيشقدم بود و حال و احوال من و ديگر دوستان‌مان را مرتب و با‌حوصله مي‌پرسيد.

ادبیات متفاوت
اما نكته‌اي كه من از آقاي احمدي به ياد دارم و هميشه باعث مي‌شود ايشان در ياد من زنده باشد، گذشته از اشعاري كه ايشان داشتند و مي‌خواندند، عبارات و كلماتي است كه از ايشان باقي مانده و براي من خيلي جالب است. براي مثال ايشان به جاي اينكه از كلمه مفت و مجاني استفاده كنند، مي‌گفتند «مفت‌كلسي» يا به جاي اينكه از كلمه سيلي استفاده كنند، مي‌گفتند «چپلن‌چورني» كه وقتي آقاي احمدي اين كلمه را مي‌گفت قشنگ صداي سيلي را براي اطرافيان تداعي مي‌كرد. اين نوع صحبت كردن آقاي مرتضي‌احمدي خيلي بامزه بود. ايشان در سريال «آرايشگاه زيبا» از اين كلمه‌ها خيلي استفاده مي‌كرد و من هم همچنان بعضي از اين كلمات را در زندگي روزمره‌ام به كار مي‌برم.

كاسب‌هايي از جنس مرتضي‌ احمدي كمرنگ شده‌اند و به جاي آن كاسب‌هايی با بازي حسن ‌پور‌شيرازي برج‌دارند

صحبت “آرايشگاه‌ زيبا” شد و ياد نقش آقاي مرتضي‌احمدي در اين سريال افتادم. نقش آقاي احمدي در اين سريال كه كاسبي درستكار، واقعي و خيرخواه بود خيلي خوب به ايشان نشسته بود و در مقابل ايشان، كاسب جديدي بود كه نقش او را آقاي حسن‌ پورشيرازي بازي مي‌كرد كه بازي اين دو مقابل يكديگر خيلي جالب شده بود. الان كه ٢٦ سال از پخش اين سريال مي‌‌گذرد، كاسب‌هايي از جنس مرتضي‌ احمدي در آرايشگاه زيبا در جامعه كمرنگ شده‌اند و به جاي آن كاسب‌هاي ناصرخان با بازي حسن ‌پور‌شيرازي الان همين‌هايي هستند كه برج‌ها را در شهر دارند.

وقتي آقاي احمدي به خاك سپرده شد، منش او نيز به خاك سپرده شد
هرچند كه ياد و نام آقاي‌احمدي در بين ما زنده است و ايشان هم خود همت كرد كتاب و آلبوم موسيقي از خود به جا گذاشت كه همين چيزها تبلور فرهنگ گذشته شهر و مملكت است اما آنچه در اين چند خط مي‌خواهم بيان كنم و باعث حسرت و افسوس است، نبود منش اين افراد در جامعه است. وقتي آقاي احمدي به خاك سپرده شد، منش او نيز به خاك سپرده شد. در روزگار كنوني ديگر خبري از منش و مرام افراد قديمي در جامعه نيست.

آرایشگاه زیبا
آرایشگاه زیبا

قديم‌ها اخلاق ‌حرفه‌اي در بين بازيگران وجود داشت

آن قديم‌ها وقتي بازيگري قول مي‌داد كه در نقشي بازي مي‌كند، مردانه پاي قولش مي‌ايستاد يا اگر كارگرداني به بازيگر پيشنهاد بازي مي‌داد و آن بازيگر نمي‌توانست در آن نقش بازي كند، نفر بعدي كه كا‌ر‌گردان به او پيشنهاد كار مي‌داد، مي‌رفت از نفر اول براي شروع به كار در آن نقش اجازه مي‌گرفت. اما اين روزها ماشاءالله هزار ماشاءالله بازيگران كار را از دست هم قاپ مي‌زنند، بي‌احترامي مي‌كنند، نقش دزدي مي‌كنند.

قديم‌ها اخلاق ‌حرفه‌اي در بين بازيگران وجود داشت و مسووليت قبول مي‌كردند اما در اين روزگار برعكس شده است. الان سوپراستارها را صبح كه آفيش كني، ظهر سر صحنه مي‌آيند. با ديگر همكاران سرصحنه بدرفتاري مي‌كنند در صورتي كه قديمي‌هايي چون آقاي مرتضي ‌احمدي به ديگر همكاران خود كلي عزت و احترام مي‌گذاشت و در نتيجه اين رفتار فضاي خوبي به وجود مي‌آمد. من از كاركردن با افرادي چون مرتضي احمدي لذت مي‌بردم.

رقیه چهره آزاد  به من گفت ننه زودتر نقش من را بگير، يه وقت من مي‌ميرم و كارت نصفه نيمه مي‌ماند

خدا رحمت كند خانم «رقيه چهره‌آزاد» را. وقتي كه ايشان سكته كردند و بستري شدند در حال بازي در فيلم «الو الو من جوجوام» بودند. چند سكانس بيشتر از فيلم باقي نمانده بود كه اين اتفاق برايشان افتاد. روي همان تختخواب به من گفت كه ننه زودتر نقش من را بگير، يه وقت من مي‌ميرم و كارت نصفه نيمه مي‌ماند. فكر مي‌كرد مي‌ميرد و نمي‌خواست كار من نصفه بماند. مسووليت‌پذير بود.

اصالت به‌شدت زير سوال است

قديم‌ها آدم‌ها اين‌طوري بودند. شريف و درجه يك بودند. همين آقاي رشيدي كه شوهرخواهر من بود، مي‌ديدم كه با چه مسووليتي سعي مي‌كرد منظم و مرتب باشد. نسل اين افراد اصالت داشت. حالا اصالت به‌شدت زير سوال است و من از اين موضوع متاسفم. قديمي‌ها عشق به كار داشتند. اما حالا چي؟ جوانان بايد ياد بگيرند كه وقتي كسي وارد كار فرهنگي مي‌شود بايد با عشق و اخلاق كار را انجام دهد و احساس مسووليت داشته باشد. جاي مرتضي ‌احمدي در اين روزگار در بين ما بسيار سبز است. همچنان ما در پرتو حضورشان هستيم و از دانسته‌ها و گنجينه حرفه‌اي كه در سينه داشتند و براي ما به جا گذاشتند، استفاده مي‌كنيم.




نصب سنگ مزار داوود رشیدی+عکس

سینماژورنال: در روزهای ابتدایی بعد از درگذشت داوود رشیدی تصاویری از وضعیت نابسامان مقبره وی در رسانه ها منتشر شد.

به گزارش سینماژورنال بعد از انتشار آن تصویر احترام برومند همسر این هنرمند از این گفت که تا زمان نصب سنگ مزار نمی توان شرایط مقبره را کنترل کرد.

حالا سنگ مزار داوود رشیدی بر روی مقبره ایشان نصب شده است؛

سنگ مزاری که نوشته مطلوب خود هنرمند با عنوان “آمدم دیدم و رفتم…” روی آن نقش بسته است.

سنگ مزار داوود رشیدی
سنگ مزار داوود رشیدی



به‌جای مرثیه‌سرایی بر درگذشتگان⇐زنده بودن را جشن بگيريم

سینماژورنال/نازنین متین‌نیا: چهره خندان داوود رشيدي، شهر را در آغوش گرفته؛ در هر اتوبان و خيابان اصلي كه مي‌روي، يادي از تازه درگذشته دنياي سينما و تئاتر در شهر نشسته. بيلبوردها يا از «آمدم، ديدم و رفتم…» او مي‌گويند يا قطعه‌اي شعر غم‌انگيز در غم فراق رشيدي دارند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” در شب، اين بيلبوردها بيشتر توجه جلب مي‌كنند؛ زير نور چراغ‌هاي كوچك، مي‌درخشند و به آدم‌ها يادآوري مي‌كنند؛ آدم بزرگي از اهالي هنر از اين شهر رفته است و جاي خالي‌اش هم ديگر پر نمي‌شود. داوود رشيدي، بازيگر بزرگي بود.

هنرمندي همعصر و معاصر ما كه سال‌هاي سال زندگي‌اش را براي دنياي نمايش و بازيگري وقف كرد. بازيگري كه هنوز خاطره نقش‌هايش در ذهن مردم هست و احتمالا باقي هم خواهد ماند. يادآوري شهري از چنين بازيگري، يك قدرداني ساده است.

حضوری که شهروندان را دلزده نمی‌کند
يك نشانه ساده براي نمايش ارزشمندي هنرمندان در شهري كه زندگي در آن پرشتاب و پر از دغدغه است و يك مكث كوتاه اينچنيني، مي‌تواند شهروندان در حال گذر را اندكي دور از زندگي و دغدغه‌هاي معاش كند و اندكي به جهاني ديگر ببرد؛ جهاني كه در آن زندگي والا و ارزشمند، اثرگذاري هنرمند و در خاطره‌ها ماندن، فضيلت است و اين فضيلت بايد يادآوري شود.

همان طور كه پيش از رشيدي و در همين تابستان، چهره عباس كيارستمي روي بيلبوردها آمد. كارگردان بزرگي كه جهان سينما را با مرگش عزادار كرد و كمترين نشانه از اين همراهي در عزاداري جمعي، همان بيلبوردهايي بود كه چهره كيارستمي را با اشعارش در شهر پراكنده كرد. كيارستمي نه‌تنها روي بيلبوردها بود كه اگر به در و ديوار شهر نگاه مي‌كرديد، نقشي از او را با اسپري سياه و توسط هنرمندان گرافيتي ايراني، پيدا مي‌كرديد.

اين حضور پررنگ نه‌‌تنها شهروندان را دلزده نمي‌كرد و حالا هم در مورد داوود رشيدي دلزده نمي‌كند كه اتفاقا برعكس، واكنش‌هايي مثبت و خوب به همراه دارد. هردوي اين چهره‌ها براي مردم مهم بودند و حضور آنها روي بيلبوردها رسمي و گرافيتي‌هاي غيررسمي، نمايش همراهي مديران شهري با مردم اين شهر و آنچه دوست دارند، شد.

سوال اینجاست…

اما سوال اينجاست كه آيا مردم اين شهر تنها دوست دارند تصويري از عزيز تازه درگذشته را در شهر و روي بيلبوردها ببينند؟ آيا تنها يادآوري آنكه از دست رفته جايز است و نمي‌شود چهره‌اي ديگر از عالم هنر كه معاصر است و همزمان در عصر ما و در زير آسمان اين شهر نفس مي‌كشد را ببينيم و در زندگي روزمره پردغدغه، لحظه‌اي به او و نقش مهم و تاثيرگذارش فكر كنيم؟ چه مي‌شود اگر اين شهر پر شود از چهره‌هايي كه عمري براي هنر و فرهنگ تلاش كردند و همچنان در حال تاثيرگذاري هستند؟ و…


اين سوال‌ها و سوال‌هايي از اين دست مهم هستند. چون تصور شهري كه تنها به تازه درگذشته‌ها نگاه مي‌كند و مردمان زنده‌اش را فراموش مي‌كند، تصور شهري خاكستري و پرتنش است. مرگ هنرمند و اين آگاهي كه ديگر جاي خالي او پر نمي‌شود براي سرزميني كه قرن‌ پشت قرن چهره‌هاي تاثيرگذار فرهنگي و هنري داشته، دردناك است.

مرگ هنرمند نشانه‌اي از يك پايان تلخ است. اما زندگي هنرمند و زنده بودنش، نمايشي از يك دريچه بزرگ اميدواري است. نمايشي كه مي‌گويد همچنان مي‌شود اميدوار بود و همچنان مي‌شود منتظر خلقي تازه در فرهنگ و هنر ماند. هنرمندي كه زنده است، جان يك جامعه را با زندگي هنري‌اش زنده نگه مي‌دارد و چه خوب است كه اين جان زنده، هر روز و هر لحظه به مردمان اين شهر يادآوري شود. در روزگار معاصر ما و از هر طرف كه به عالم هفت‌گانه هنر نگاه كنيم، چهره‌اي درخور و شايسته براي افتخار پيدا مي‌كنيم.

بیلبوردها را با نمایش زندگان رونق دهیم

در موسيقي شجريان، چكناواريان، فرهاد فخرالديني و… را داريم. در عالم ادبيات محمود دولت‌آبادي، احمدرضا احمدي و… را. دنياي سينما ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، رخشان بني‌اعتماد، داريوش مهرجويي و… را در آغوش گرفته. هنرهاي تجسمي حضور سرحال و فعال آيدين آغداشلو، پرويز تناولي و… را تجربه مي‌كند.

دنياي نمايش همچنان علي نصيريان، جمشيد مشايخي، عزت‌الله انتظامي و… را دارد. هركدام از اين چهره‌ها مي‌توانند براي افتخار يك سرزمين كافي باشند، براي غروري كه روح اين سرزمين را زنده نگه مي‌دارد. پس چرا بايد صبر كنيم و دست روي دست بگذاريم و نه به مردم اين شهر نشانه‌اي از حضور آنها بدهيم و نه به آنها بگوييم كه ارزش نقش پررنگ آنها در هنر را مي‌دانيم و از همعصر بودن با آنها خوشحاليم. چرا بيلبوردهاي شهري ما بايد مناسبتي و طرحي از غم داشته باشند؟ اين بيلبوردها مي‌توانند نمايشي ديگر باشند؛ نمايشي از يك حضور پررنگ و زنده و همچنان موثر.

داوود رشیدی
تشییع داوود رشیدی



در مراسم تشییع داوود رشیدی اتفاق افتاد⇐تشکر همسر این بازیگر از رییس دولت اصلاحات و انتقاد جمشید مشایخی از مسئولان هنری+عکس

سینماژورنال: مراسم بدرقه پیکر داود رشیدی با تمجید علی نصیریان از این هنرمند، انتقاد جمشید مشایخی از یاد نکردن هنرمندان در زمان زنده بودن و تشکر ویژه‌ احترام برومند از مردم و رییس دولت اصلاحات برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایسنا” صبح یکشنبه 7 شهریور ماه تالار وحدت میزبان حضور مردم، هنرمندان و مسئولان شد تا داود رشیدی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون به آرامگاه ابدی‌اش، قطعه هنرمندان بدرقه شود.

مراسم با تلاوت قرآن مجید و ورود خانواده این هنرمند (احترام برومند، مرضیه برومند، لیلی رشیدی،بهرام شاه‌محمدلو و..) و آمبولانس حامل پیکر داود رشیدی حوالی ساعت 9:20 دقیقه آغاز رسمی شد و حوالی ساعت 10:15 پیکر داود رشیدی از تالار وحدت به قطعه هنرمندان بهشت زهرا منتقل شد.

چرا تا زمانی که زنده ایم حالمان را نمی پرسند؟

جمشید مشایخی از جمله هنرمندان حاضر در مراسم در سخنانی انتقادی بیان کرد: چرا زمانی که عزیزی در بین ماست راجع به او صحبت نمی‌کنیم، اصلا او را نمی‌بینیم و وقتی از دنیا می‌رود آن وقت چه حرف‌ها و مطالبی می‌شنویم، عجیب است.

او گفت: زمانی که ایشان بیمار بود چطور کسی به سراغش نیامد. حالا چه فایده دارد؟! چه فایده دارد بنده از ایشان تعریف کنم. فقط بگویم خانم برومند همسر ایشان در مدتی که داود رشیدی بیمار بود خیلی زجر کشید و به همین دلیل برایش احترام ویژه‌ای قائلم.

او با اشاره به همکاری‌های مشترک خود با داود رشیدی اضافه کرد: امیدوارم قبل از اینکه کسی از دنیا برود از او یاد کنیم.

هرگز نمی خواستم برای بدرقه بیایم

علی نصیریان هنرمند دیگری بود که در جایگاه حضور یافت و در حالی که متأثر بود، گفت: داود! من هرگز نمی‌خواستم به این تالار برای بدرقه تو به سفر آخرت بیایم. من می‌خواستم با تو روی این صحنه باشم.

او افزود: داود رشیدی یکی از ستون‌های استوار تئاتر جدید ایران است و منظورم از تئاتر جدید جنبش و نهضتی است که توسط فارغ‌التحصیلان بازیگری در اواسط دهه 30 شروع شد و در دهه 40 به ثمر رسید.

این بازیگر سینما و تئاتر ادامه داد: تئاتر معاصری که از آن صحبت می‌کنم، با تئاتر لاله‌زار و چین متفاوت و براساس کار مدرن دنیا بود و ما کم کم آن را یاد گرفتیم چرا که هنرمندانی همچون سمندریان، پری صابری، داود رشیدی و خجسته کیا آمدند به ما پیوستند و بدنه جدید معاصر تئاتر را غنا بخشیدند.

نصیریان با اشاره به کارهای متفاوت و خاصی که داود رشیدی برای اجرای تئاتر انتخاب کرد و نیز نمایش «در انتظار گودو» که با معرفی ساموئل بکت هوای تازه‌ای را وارد تئاتر ایران کرد، گفت: او با شهامت، جسارت و مهارت بود و یک نقطه عطف در کار خود و تئاتر ایران محسوب می‌شد.

این بازیگر با اشاره به اینکه ممتازترین بخش هنرمندی داود رشیدی کارگردانی او در تئاتر بود به بازیگری و فعالیت‌های او در آموزش اشاره کرد و افزود: او کارهای زیادی برای توسعه و پیشرفت تئاتر انجام داد و خدماتش به لحاظ اجرا و نیز کارگردانی، میزانسن و بازیگری در فرهنگ و هنر این سرزمین بارز بود.

تقدیر از رییس دولت اصلاحات

در ادامه مراسم احترام برومند همسر مرحوم داود رشیدی با اشاره به اینکه قصد نداشت صحبت کند اما واقعیت‌هایی وجود دارد که باید آن‌ها را بگوید، گفت: همه به ما محبت کردند، دولتی و غیردولتی، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و همه مردم از شهرهای دور و نزدیک. آن‌ها همه کار حاضر بودند انجام دهند، مثلا از یزد برای ما پسته بفرستند و از رشت برنج. خیال همه شما راحت.

وی خطاب به مردم افزود: شما اینقدر خوبید که دولتمردان هم قطعا تحت تأثیر شما قرار می‌گیرند. وقتی مردم ما را دوست دارند دولتمردان هم مجبور می‌شوند ما را دوست داشته باشند.

برومند گفت: آقای مشایخی ممنونم که از من یاد کردید. آقای نصیریان من بدون داود رشیدی هیچم. او بود که سال‌ها زندگی ما را با آبرو، زحمت و کوشش اداره کرد.

همسر مرحوم داود رشیدی در بخش پایانی صحبت‌های خود با تشکر از رئیس جمهور و دیگر افرادی که پیامی برای تسلیت صادر کرده بودند، گفت: من سیاسی نیستم اما در کنار همه کسانی که پیامی صادر کردند آقای خاتمی هم پیامی فرستادند. ایشان برای دیدن داود رشیدی به منزل ما آمدند و این را که می‌گویم به خدا سیاسی نیست. من از پیام همه تشکر می‌کنم اما چون پیام ایشان در جایی منتشر نشده حق‌شان را ادا و در اینجا تشکر می‌کنم.

او در پایان از حاضران خواست که برای شادی روح کیارستمی و داود رشیدی صلوات بفرستند.

داوود رشیدی
مراسم تشییع داوود رشیدی



قالیباف آخرین آرزوی داوود رشیدی را برآورده می‌کند+عکس

سینماژورنال: محمدباقر قالیباف شهردار تهران در صفحه اجتماعی خود عکسی از داود رشیدی منتشر کرد و درباره آخرین آرزوی او نوشت.

به گزارش سینماژورنال قالیباف در کنار تصویر رشیدی نوشت: داود رشیدی یکی از هنرمندان خوب شهر و سرزمین مان بود. کسی که همه به بزرگی او اذعان داشتند. فقدان او برای همه ما سخت است. امیدوارم خدای بزرگ رحمتش کند.

قالیباف ادامه داد: ایشان چندی قبل نامه‌ای به من ارسال کرده بود و یکی از آخرین آرزوهای خود را بهسازي تئاتر سنگلج عنوان کرده بود. امیدوارم به زودی این آرزوی او را برآورده کنیم.

متن اجتماعی قالیباف برای رشیدی
متن اجتماعی قالیباف برای رشیدی



نمایش “پری” تقدیم به زنده یاد داوود رشیدی

سینماژورنال: شانزدهمین اجرای نمایش «پری» به نویسندگی خیرالله تقیانی پور و کارگردانی امیر غفارمنش به زنده ‌یاد داوود رشیدی تقدیم شد.

به گزارش سینماژورنال در این برنامه که شامگاه پنجم شهریورماه انجام شد، امیرغفارمنش کارگردان نمایش «پری»‌، این مصیبت را به خانم مرضیه برومند و لیلی رشیدی تسلیت گفت و افزود: رشیدی دعوت نامه حاتمی را پذیرفت و امروز نمایش «پری» به او تقدیم می شود. نمایش پری که با استقبال پر شور هنرمندان بزرگ کشور رو به رو شده‌، سیزده روز دیگر در سالن حافظ به روی صحنه می رود و تا کنون هنرمندانی همچون محمد حسین لطیفی، حسین محب اهری، مریم امیرجلالی، جلیل فرجاد، بهزاد خداویسی، زیبا بروفه، پویا امینی، مرجانه گلچین، سوسن پرور، شهرام قائدی، فرهاد قائمیان، نگار عابدی، روزبه معینی، سمانه پاکدل، مونا فرجاد، مارال فرجاد، بهرام بهرامیان، نغمه نظری، فقیهه سلطانی، پندار اکبری، اتابک نادری، جلال الدین دری، مهدی لباف، آرش برهانی، آتیه جاوید، رویا بختیاری، پوران مرادی، فاطمه امینی، سعید بیگی، علی صالحی، میرشاد ماجدی، علی شوری، کریم قربانی، نریمان، مجید علیان، بیژن طاهری، حبیب زرینام، مرتضی یکه، معصومه کریمی، حسن اسدی و مهشید حبیبی به تماشای آن نشسته‌اند.

امیر کربلایی زاده‌، مجید یاسر، سامان دارابی، یزدان فتوحی، مهدی زمین پرداز، کامبیز امینی، علیرضا مهران، فرزاد حاتمیان، محمد خداوردی، امیر حشمی، آرش دولتی و با حضور آزاده زارعی در این اثر نمایشی به ایفای نقش می‌پردازند.
از دیگر عوامل این نمایش می توان به: تهیه کننده: حمید علی نژاد‌، مدیر تولید: سعید نقدزاده‌، طراح صحنه و لباس: علیرضا مهران‌، دستیارکارگردان: فرشاد ارج‌، آهنگساز: علی المعی‌، خواننده: ساسان پاشایی فر‌، روابط عمومی: مهدی سربازی‌، منشی صحنه: رضوانه عبیری و مشاور رسانه ای: مهدی سلیمانی برچلویی اشاره کرد.

www.paritheater.ir
Instagram: pari_theater
رزرو بلیت: ۰۹۱۲۳۸۶۱۰۸۶

اجرای این نمایش که از پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ آغاز شده است به وقایع دوران قحطی می پردازد که در پی بسته شدن مکتب خانه توسط شاه و تبدیل آن به انبار غلات، عده ای از آنان به مطربی پناه آورده اند و بر حسب اتفاق به جشن دربار دعوت می شوند اما…
این نمایش تا پنجشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۵ هر‌شب ساعت ۲۱ در سالن حافظ واقع در خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت اجرا خواهد شد.




خاطره‌نگاری مسعود ده‌نمکی از تماس تلفنی داوود رشیدی بعد از اکران “اخراجیها۲”

سینماژورنال: درگذشت داوود رشیدی به مانند مرگ بسیاری از هنرمندان دیگر مجالی را فراهم کرده برای نقد و نظر و احیانا خاطره نگاری درباره این بازیگر.

به گزارش سینماژورنال مسعود ده نمکی نیز درگذشت داوود رشیدی را مجالی کرده برای ذکر خاطره ای از این بازیگر که مربوط میشود به بعد از اکران “اخراجیها2”.

ده نمکی با انتشار عکسی از داوود رشیدی در صفحه اجتماعیش نوشته است: بعد از اکران شگفت انگیز “اخراجی ها2” بود که {رشیدی}تماس گرفتند و گفتند: «من موی خودم را در سینما سفید کرده ام می دانم کشاندن این جمعیت به سینما کار آسانی نیست برای هر کدام از ما در طول عمر حرفه ای مان شاید فقط یکبار اتفاق بیافتد.کااری به حرف این و آن ندارم این استقبال مردم از فیلم تو سینما را دوباره زنده کرد به سهم خودم قدر این زحمت را می دانم مردم هم قدر می دانند آن چیز که می ماند محبت مردم است نه جایزه و تقدیر نامه.» باز به معرفت او .خدا رحمتش کند.




داوود رشیدی درگذشت

سینماژورنال: داوود رشیدی بازیگر تئاتر سینما و تلویزیون بعد از مدتی درگیری با عوارض بیماری آلزایمر صبح امروز 5 شهریورماه به دلیل سکته قلبی درگذشت.

به گزارش سینماژورنال احترام برومند همسر این بازیگر در گفتگو با سینماژورنال با اعلام این خبر از این گفت که پیکر داود رشیدی 9 صبح یکشنبه 7 شهریور ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع می‌شود.

داوود رشیدی در سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد. وی از خاندان حایری مازندرانی دارای اصالت بابلی است. پدر او عبدالامیر رشیدی و پدربزرگش علامه ابن‌الشیخ حائری از روحانیان مشروطه خواه و جدش آیت‌الله زین‌العابدین حائری مازندرانی از مراجع تقلید عصر قاجار است.

داوود رشیدی تحصیلات متوسطه را (به دلیل فعالیت‌های دیپلماتیک پدرش) در ترکیه و پاریس به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. (فارغ‌التحصیل کنسرواترا ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر و لیسانس حقوق سیاسی از دانشگاه ژنو).

پایه گذاری گروه تئاتر امروز

او اولین بار زمانی که هفت ساله بود توسط دختر عمه‌اش دکتر طوسی حایری به عبدالحسین نوشین برای بازی در نمایش مردم معرفی شد. در سال ۱۳۴۳ به تهران آمد و در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد.

سپس گروه تئاتر امروز را پایه‌گذاری نمود، که هنرپیشگانی مانند پرویز فنی‌زاده، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، سیاوش طهمورث، مرضیه برومند و سوسن تسلیمی، به عضویت در این گروه درآمدند.

رشیدی در سال ۱۳۵۲ از اداره تئاتر به تلویزیون ملی ایران رفت و در سمت مدیریت گروه نمایش‌ها و سرگرمی‌های آن سازمان (شامل: سریال‌ها، مسابقات، تئاترهای تلویزیونی) مشغول به کار گردید.

کارنامه ای پربار

رشیدی از سال ۱۳۵۰ با فیلم سینمایی «فرار از تله» وارد عرصه بازیگری سینما گردید و علاوه بر بازیگری و کارگردانی در سینما، تلویزیون و تئاتر به تهیه کنندگی سینما نیز روی آورد.

داوود رشیدی طی 4 دهه حضور در سینما در بسیاری از خاطره انگیز و از جمله “کمال الملک”، “گلهای داوودی”، “شیلات”، “بی بی چلچله”، “هیولای درون”، “راه افتخار” و “تردید” ایفای نقش کرده بود.

 در تلویزیون نیز رشیدی کارنامه ای پربار داشت و از جمله در سریالهای “هزاردستان”، “امام علی”، “تنهاترین سردار”، “معصومیت از دست رفته”، “مختارنامه” و “کلاه پهلوی” سابقه نقش آفرینی داشت.




روایت همسر داوود رشیدی از بازی در تازه‌ترین فیلم فرهادی

سینماژورنال: احترام برومند ‌مجری محبوب سال‌های کودکی‌مان، بعد از چند سال دوری از فضای سینما با بازی در سه فیلم، دوباره به سینما بازگشت.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” او که همسر داوود رشیدی و خواهر مرضیه و راضیه برومند است، در دوره‌ای به‌عنوان یکی از بهترین مجری‌های تلویزیون برای کودکان برنامه اجرا می‌کرد.

به بهانه بازی در سه فیلم، با این گوینده پیش‌کسوت گفت‌وگو کردیم. ضمن اینکه در کارنامه کاری احترام برومند، نویسندگی نمایش‌نامه هم دیده می‌شود.

‌زمان طولانی از بازی‌تان در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» آقای صدرعاملی می‌گذرد و تازه امسال در سه فیلم حضور پیدا کردید. چرا؟
آقای وحید موسائیان پیشنهاد خواندن فیلم‌نامه‌شان را به من دادند. وقتی آن را خواندم، به نظرم رسید فیلم‌نامه قشنگی است. البته با توجه به مسائل داخلی خانوادگی‌ام در شک و تردید بودم. اما خانواده‌ام مرا ترغیب کردند در این فیلم بازی کنم. درنهایت من هم قبول کردم. از انتخابم هم پشیمان نیستم. امیدوارم حاصل کارم رضایت‌بخش باشد.
‌نقش راحتی بود؟ ‌
اصلا، نقش راحتی نبود و من هنوز فکر می‌کنم چقدر شهامت به خرج دادم که در این فیلم بازی کردم. البته فیلم هنرپیشگان زیادی دارد. نظیر آقایان رضا کیانیان و افشین هاشمی و ‌خانم‌ها بیتا فرهی و رعنا آزادی‌ور. فیلم زندگی دو خواهر سالخورده به نام قشنگ و فرنگ را به نمایش می‌گذارد و مسائل پیرامون این دو خانم سالخورده را تعریف می‌کند. من نقش یکی از آن خواهران را بازی می‌کنم و نقش خواهر دیگری را هم خانم منظر لشگری. برخی از لوکیشن‌ها هم در دوبی، تهران و فرانسه بود ولی بازی من فقط در تهران بود.
‌چه مدت در این فیلم بازی داشتید؟
معمولا فیلم‌برداری هر فیلمی میان ٤٠ روز تا دو ماه طول می‌کشد. من هم می‌توانم بگویم نصف این روزها در لوکیشن فیلم‌برداری حضور داشتم.
‌خانم برومند! آیا تمایل دارید بار دیگر به‌عنوان مجری یا گوینده در تلویزیون برنامه اجرا کنید؟ ‌
اگر برنامه خوبی که هویت داشته باشد و به من پیشنهاد شود، حتما حضور خواهم یافت. منظورم این است که در این برنامه بتوانم هویت خودم را داشته باشم و به علایق و سلیقه من نزدیک باشد. نظیر طرح مسائل اجتماعی یا موضوعاتی پیرامون کودکان. البته در برنامه‌های آقای ضابطیان گاهی حضور داشتم. حتی در برنامه «صدبرگ». ایشان همیشه به من لطف دارند. گاهی متنی را به من می‌دهند که بخوانم. البته جوان‌هایی مثل ایشان و افرادی که در سنین ٤٠ تا ٥١ سال هستند، همیشه نسبت به حضور من در تلویزیون حس نوستالژیک دارند.
‌الان که صدای شما را می‌شنوم، همچنان جوان، ‌جاندار و دلنشین است و واژگان و حروف را به‌درستی ادا می‌کنید. موردی که مجری‌های ما فاقد آن هستند.
خب من تهرانی اصیل هستم. چیزی که اغلب هنگام شنیدن رادیو و بیش از آن، موقع نشستن جلوی تلویزیون مرا اذیت می‌کند، ‌این است که اغلب کلمات فارسی توسط مجری‌ها درست ادا نمی‌شود. البته شاید مجری‌ها در تهران بزرگ نشده‌اند یا بنا به دلایلی دیگر. من فکر می‌کنم برای رفع این معضل بهتر است مجری‌ها آموزش ببینند. میزان سوادشان بررسی شود و حتی بر این اساس گزینش شوند.
‌ضمن اینکه صدایی برای مخاطب جذابیت دارد که خسته‌کننده نباشد، چیزی که در صداهای مجری‌های قدیمی کمتر  شنیده می‌شد؟
امروز را نمی‌توان با گذشته مقایسه کنید. در گذشته تنوع شبکه وجود نداشت. زمان برنامه‌ها هم محدود بود. در‌حالی‌که امروز تعداد شبکه‌ها و برنامه‌ها زیاد شده و واقعا مدیریت چنین جایی خیلی سخت است. اما همه این مسائل بهانه‌ای نمی‌شود که به‌راحتی از کنارش گذشت. هرچند که گوینده‌ها و مجری‌های بااستعداد زیاد داریم. حتی الان هم از چند سال گذشته بهتر شده‌اند. ولی بااین‌حال گاهی اوقات آدم به مواردی برمی‌خورد که چندان خوب نیست. مثل پوشیدن لباس‌هایی که زیبا نیستند. بالاخره هر گوینده‌ای باید قیافه استاندارد داشته باشد. لباس‌هایش هماهنگ باشد. حتی این مسئله به میهمانان هم تسری پیدا ‌می‌کند و مثلا می‌بینیم در برنامه هنری یا روشنفکرانه، میهمان کاپشن می‌پوشد که هیچ سنخیتی با محتوای آن برنامه ندارد.
‌به چه دلیل در فیلم آقای هاشم‌زاده، ‌دستیار کارگردان و برنامه‌ریز کهنه‌کار سینما، ‌بازی کردید؟
ایشان را از سال‌ها قبل می‌شناسم و نقشی که پیشنهاد کرد را دوست داشتم. همین‌طور نسبت به آقای صمیمی‌پور ارادت دارم. به نظرم فیلم‌نامه هم خوب بود و به این دلایل در آن بازی کردم.
‌تجربه بازی مقابل دوربین آقای فرهادی چطور بود؟ ‌
بازی‌ام در فیلم «فروشنده» مثل قطر‌ه‌ای است در دریا. نقشم کوتاه بود. اما خوشحالم هرچند کوتاه با آقای فرهادی کار کردم. ایشان بسیار خوش‌اخلاق، صبور و فروتن هستند. امیدوارم آقای فرهادی از همکاری با من پشیمان نشده باشد.
‌و علت حضورتان؟ ‌
آقای فرهادی هم نسبت به مجری‌گری خانم برومند نوستالژی داشتند. درواقع خاطره‌بازی بود.




توضیحات همسر داوود رشیدی درباره نامه ای که خطاب به سلحشور نوشته شده!

سینماژورنال: چند روزی میشود نامه ای منسوب به داوود رشیدی در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد.

به گزارش سینماژورنال در این نامه نگارنده با ادبیاتی تند به فرج ا.. سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون تاخته است.

منتسب کردن این نامه به داوود رشیدی موجب شده همسر داوود رشیدی انتساب هر گونه متن و اظهارنظری به این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون را در فضای مجازی تکذیب کرد.

احترام برومند به “ایسنا” گفت: متأسفانه اخیرا نامه‌ خیلی زشت و مستهجنی منتسب به داود رشیدی خطاب به یکی از کارگردانان کشورمان در فضای مجازی منتشر شده که بدین وسیله آن را تکذیب می‌کنم.

وی ادامه داد: هیچ وقت آقای رشیدی چنین نامه‌ای را ننوشته و ایشان حتی در بدترین شرایط هم چنین واکنش‌هایی نداشته‌اند.

برومند خاطرنشان ساخت: امیدوارم دیگر شاهد این بداخلاقی‌ها در فضای مجازی نباشیم و از این فضا به جای تخریب مردم در جهت درست استفاده شود.




داریوش فرهنگ در نقش جوانی داوود رشیدی؟+عکس

سینماژورنال: شاید کمتر کسی است که بداند داریوش فرهنگ از جمله بازیگرانی است که در برهه ای از زمان برای ایفای نقش در سریال “هزاردستان” تست گریم شده بود.

به گزارش سینماژورنال عبدا.. اسکندری گریمور “هزاردستان” به تازگی تصویری از فرهنگ را با تست گریم این سریال منتشر کرده است؛ تصویری که با کمی دقت در آن شباهتهای فراوانش با کاراکتر “مفتش شش انگشتی” سریال مشخص می شود.

ِآیا فرهنگ بنا بود در این سریال نقش جوانی “مفتش شش انگشتی” را بازی کند؟!

جالب است که بدانیم در نهایت هم نقش جوانی و هم میانسالی مفتش را داود رشیدی ایفا کرد که از اساتید تئاتر داریوش فرهنگ بوده است.

داریوش فرهنگ با تست گریم "هزاردستان"
داریوش فرهنگ با تست گریم “هزاردستان”



“آتقی” سریال “آینه عبرت”: با فروش لیزینگی فیات و تویوتا، فیلم می‌ساختم/در ۱۳ سال زندان فقط ۵ سال تحویل کنار خانواده بودم

سینماژورنال: جواد گلپایگانی بازیگر کاراکتر “آتقی” سریال “آینه عبرت” که بیشتر از ده سال در زندان به سر می برد بالاخره زمستان سال قبل آزاد شد.

به گزارش سینماژورنال دلیل اصلی زندانی شدن وی درگیری اش در دو ماجرای تصادف بود که یکی از آنها به قنل غیرعمد منجر شده بود.

با این حال تا تابستان سال قبل کسی چیزی از او نمیدانست تا گفتگوی یک روزنامه نگار خوش ذوق به نام پوریا ذوالفقاری با او اسباب توجهات را نسبت به او موجب شد و دیری نگذشت که نیکوکاران به یاری وی شتافتند.

گلپایگانی در یکی از تازه ترین گفتگوهایش که با معین پاکزاد در “سرنخ” انجام شده درباره کسب و کارش قبل از زندانی شدن و البته روزهای زندان صحبت کرده است.

زمان “آینه عبرت” لیزینگ خودرو داشتم

این بازیگر که قدیمی که سابقه تهیه کنندگی هم دارد درباره تجارتی که درآمد آن را خرج سینما می کرده بیان می دارد: من به هنگام تولید “آینه عبرت” یک شرکت لیزینگ خودرو داشتم و خودروهایی مثل ایسوزو، فیات و تویوتا می فروختم و درآمد همین شرکت بود که در تولید فیلم به من کمک می کرد. به گزارش سینماژورنال گلپایگانی ادامه میدهد: با این حال یک بار سر فیلم “آقای شانس” با بازی اکبر عبدی چون فیلم فروش خوبی نداشت مجبور شدم خانه ام را بفروشم و اجاره نشین شوم.

جواد گلپایگانی درباره چگونگی خلق کاراکتر “آتقی” می گوید: آن زمان شرکتم در خیابانی بود که هر روز افراد معتاد زیادی در آن رفت و آمد میکردند و تمام حرکات و رفتارهایشان را زیرنظر داشتم و برای نقشم از آن استفاده کردم.

پیرمرد 74 ساله کار دستم داد

“آتقی” سریال “آینه عبرت” با اشاره به آغاز مشکلاتش بیان می دارد: آغاز بدبختیهای من به تابستان سال 80 برمیگردد که از گلپایگان در حال بازگشت به تهران بودم که ناگهان یک پیرمرد 74 ساله از وسط جاده سردرآورد و متاسفانه با او تصادف کردم. پیرمرد جانش را از دست داد و من باید پول دیه که 70 میلیون بود را پرداخت می کردم اما چون پول نداشتم به زندان افتادم.

جواد گلپایگانی
جواد گلپایگانی در کنار محمود دینی بازیگر مقابلش در “آینه عبرت”

آمدم که رضایت بگیرم اما دوباره تصادف کردم

وی ادامه می دهد: شش ماه زندان بودم و با قید ضمانت آزاد شدم بلکه بتوانم رضایت خانواده متوفی را بگیرم اما نه تنها رضایت ندادند که بار دیگر تصادف کردم و این بار جوان دیگری را زیر گرفتم و این بار هم به پرداخت 6 میلیون دیه محکوم شدم. این گونه بود که باز هم به دلیل عدم تمکن مالی به زندان افتادم.

فقط عرب نیا، کنگرانی، رشیدی و فرحبخش به دیدنم آمدند

جواد گلپایگانی که سابقه تهیه آثاری چون “مزدوران”، “شیطان” و “شجاعان ایستاده می میرند” را دارد با اشاره به سختیهای دوران زندان اظهار می دارد: در سیزده سالی که زندان بودم فقط 5 بار سال تحویل را کنار خانواده بودم. به گزارش سینماژورنال او می افزاید: در این دوران فقط فریبرز عرب نیا، سعید کنگرانی، داوود رشیدی، حسین فرحبخش و تعدادی دوستان به سراغم آمدند و حتی مقداری پول هم برای کمک دادند که قبول نکردم.

11 بهمن گفتند آزادی

وی درباره ماجرای آزادیش می گوید: اوایل امسال بود که مصاحبه ای داشتم و همان گزارش باعث شد شرایط آزادیم فراهم شود. تا قبل از آن هیچ کس از سرنوشتی که دچارش بودم خبر نداشت اما بعد از آن مصاحبه و بازنشر آن در یک سایت سینمایی خیرین گلپایگانی در جریان قرار گرفتند و دست به کار شدند تا آزادم کنند…در نهایت غروب 11 بهمن 93 بود که گفتند وسایلت را جمع کن که آزادی.

چندین داستان در زندان نوشته ام که میخواهم آنها را بسازم

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که چهره اش هم کاملا درهم شکسته درباره برنامه هایش برای آینده بیان می دارد: میخواهم یک تولیدی لباس راه بیندازم و شرکت لیزینگم را هم فعال کنم. چندین داستان در زندان نوشته ام که دلم میخواهد آنها را بسازم.