1

انعکاس گفتگویی منتشرنشده از #خسرو_سینایی در سالروز رحلت⇐خوش‌ترین خاطره‌ام همراهی عبدالله اسفندياری بود در تولید #کوچه‌های_عشق!!/می‌دانستم #در_کوچه‌های_عشق و #کوچه_پاییز با مردم ارتباط چندانی نمی‌گیرند!/ #عروس‌_آتش را با این اعتقاد اولیه ساختم که اول با مردم خودمان ارتباط برقرار کند!/ فیلم‌هایی مثل «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «دکل» و … را در ذهن دارم!/ یادم می‌آید #دکل را دوست داشتم/اجازه ندادند فیلم جنگی #کویر_خون را بسازم و بعد خواستار ارائه تحلیل بر کُپی روسی آن شدند!/وقتی برای فیلم من، ده‌ها شورا باید نظر دهند، وای به حال بقیه!!/چرا باید به سلیقه فرانسوی‌ها فیلم بسازیم؟/چرا به فکر بازار منطقه نیستیم؟/چرا به دنبال این نمی‌رویم که از مرز ترکیه تا مرز هند، از مرز کشورهای شمالی و از جنوب تا عربستان و… بازار سینما را تسخیر کنیم؟/چرا بسنده کرده‌ایم به یکی دو جشنواره محفلی؟

سینماروزان: همزمان با سالگرد فوت خسرو سینایی خالق #عروس_آتش، روزنامه جام‌جم گفتگویی منتشرنشده از او را ارائه داده که خواندن بخش‌هایی از آن، جالب است.

خسرو سینمایی که تا لحظه آخر و علیرغم همه نامرادی‌ها در وطنش ماند با نقد هنر جشنواره‌ای بیان داشت: این درد روشنفکری ما در تاریخ بوده که با جامعه‌اش قهر می‌کرده. در حالی که اوست باید آگاهی داشته باشد و به مردم آگاهی بدهد. نباید با فرمول‌های وارداتی زندگی کنیم. باید آن فرمول‌ها را بشناسیم، هضم کرده و فراموش نکنیم در کدام مقطع تاریخی و کدام نقطه جغرافیایی ایستاده‌ایم. ما بین عراق و افغانستان و قرقیزستان و… هستیم، در سوئیس که زندگی نمی‌کنیم، ولی می‌توانیم پایه‌های درستی برای فرزندان‌مان بگذاریم.

خسرو سینایی تاکید کرد: چرا وقتی یک فرانسوی یا آلمانی از ما تعریف می‌کند دستپاچه می‌شویم و او متر و معیار ما می‌شود؟ همیشه گفته‌ام از این‌که سینمای ما در جشنواره‌های خارجی موفق است خوشحالم؛ اما سینمای ما این ظرفیت را دارد که از مرز ترکیه تا مرز هند و بالیوود آن، از مرز کشورهای شمالی و از جنوب تا عربستان و… بازارشان را تسخیر کند.

این کارگردان اظهار داشت: چرا باید به سلیقه فرانسوی‌ها فیلم بسازیم؟! مهم‌ترین اتفاقی که در صورت توجه به بازار منطقه می‌افتد، شکوفایی اقتصاد سینماست. چون سینمای ما از ترک‌ها و عرب‌ها و تاجیک‌ها و… بهتر است و فرهنگ و تاریخمان به هم نزدیک‌تر است. آسیا یک قاره بزرگ است که باید با آگاهی خودش را کشف کند. چرا بسنده کرده‌ایم به یکی دو جشنواره محفلی؟

سینایی در تحلیل خودش بر سینمای جنگ بیان داشت: من فیلم‌هایی مثل «از کرخه تا راین»، «برج مینو»، «دکل» و … را در ذهن دارم. یادم می‌آید #دکل را دوست داشتم؛ هرچند به لحاظ تکنولوژی پخته نبود. فیلم روراستی بود و نشان می‌داد که این آدم‌ها و فضا را می‌شناسد. فکر می‌کنم چند اتفاق افتاده است؛ بچه‌های معتقدی که به فیلمسازی علاقه‌مند بودند، صمیمیت لازم را داشتند، ولی فیلمسازی‌شان پخته نشده بود. به این ترتیب یک‌سری موضوعات خوب، خام مطرح شد و حیف شد و به همین دلیل با استقبال مردم مواجه نگردید. برخی از فیلمسازان دفاع‌مقدس در شروع کارشان خیلی خالص‌تر بودند؛ ولی در ادامه راه سعی کردند ادای روشنفکرهای مشهور را دربیاورند و همین جا کار خود را خراب کردند. به عبارتی هرچقدر این فیلمسازی به پختگی نزدیک شد، لحظات صمیمی جذاب در آثار کمتر شد.

خسرو سینایی با گلایه از نگاهی که او را خودی ندانسته و نگذاشته درباره جنگ فیلم بسازد گفت: در سال ۱۳۶۱ داستان کوتاهی به اسم «کویر خون» نوشتم. مفهوم کلی‌اش این بود که انسان‌ها به خودی خود با هم دوست هستند و بین هر آدمی با آدم دیگری از کشور دیگر می‌تواند دوستی شکل بگیرد. آن چیزی که باعث می‌شود این دو نفر همدیگر را بکشند، پدیده‌ای به اسم جنگ است. معروف است که در جنگ جهانی اول در اروپا سربازان دو طرف در طول روز با هم می‌جنگیدند و غروب در خط مرزی جبهه با هم شطرنج بازی می‌کردند. به نظر من کویر خون یک بیان انسانی قابل دفاع بود که گفتند صلاح نیست این داستان ساخته شود و این خیلی مرا متأسف کرد، چون معتقد بودم در صورت ساخته شدن، بسیار عمیق از آب درمی‌آمد. با این همه وقتی حدود سه سال پیش بنا به درخواست آقای احمدزاده فیلمنامه‌ای براساس آن داستان نوشتم، نتیجه شوراهای مختلف باز فرصت ساخت این داستان را فراهم نکرد.

سینایی ادامه داد: از طرف دیگر می‌دانید چه اتفاقی افتاد؟ یک هفته پیش مسئول سینمای معناگرای بنیاد سینمایی فارابی از من خواست فیلمی روسی به نام «فاخته» را ببینم که جوایزی از جشنواره‌های خارجی کسب کرده بود و به‌عنوان یک فیلم شاخص راجع به آن بحث کنم. دیدن فیلم، نمکی بر زخم من پاشید. فاخته همان داستان کویر خون من بود. فیلمنامه من ساخته نمی‌شود ولی از فیلمی با همان مضمون به‌عنوان نمونه سینمای معناگرا یاد می‌شود. دلیلش هم این است که به هم اعتماد نمی‌کنیم. پس غیبت برخی فیلمسازان در عرصه سینمای دفاع مقدس، مسأله نخواستن آنها نیست؛ بلکه نوعی بی‌اعتمادی و خودی را نپذیرفتن است و الان می‌بینیم که یک جریان و واقعه تاریخی با ابعاد و موضوعات مختلف به دلیل همین بی‌اعتمادی فرصت مطرح شدن پیدا نمی‌کند.

این فیلمساز بیان داشت: وقتی برای ساخت فیلم من ده‌ها شورا باید نظر بدهد و همه این شوراها ۳۸ سال سابقه فیلمسازی‌ام را فراموش می‌کنند و اهمیت نمی‌دهند که من عمر و آبرویم را در این حرفه گذاشته‌ام، در وهله اول ارتباط من را با اثر قطع می‌کنند.  فیلم «مثل یک قصه» من لطمه خورد. مهم‌ترین صحنه‌هایش را حذف کردند ولی خوش‌ترین خاطره من اعتمادی است که آقای عبدا… اسفندیاری زمان ساخت «در کوچه‌های عشق» به من کرد. یک روز نزد او رفتم و گفتم: «می‌خواهم یک فیلم بسازم. من شاید امتحانم را در سینمای این کشور پس داده‌ام. نگذارید ارتباط عاطفی و گرم من با اثر قطع شود و دیگر انگیزه درونی نداشته باشم.» گفت: «کمک می‌کنم. حالا چه می‌خواهی بسازی؟» گفتم: «آبادان خراب شده. می‌خواهم بگویم برگردیم و آن را بسازیم.» موافقت کرد. انصافا در هیچ لحظه‌ای از فیلم هیچ‌کس دخالتی نکرد و تا امروز هم هیچ‌کس به یک فریم آن دست نزده است، چون اعتماد وجود داشت. وقتی کسی به من اعتماد می‌کند، من هم خود را موظف می‌دانم به او اعتماد کنم. این اولین فیلم ایرانی بود که در جشنواره کن نمایش داده شد و بعد از آن شاید به ۲۰ جشنواره هم رفت. آن فیلم را با دست خالی ساختیم ولی حاصل اعتماد بود. همیشه معتقدم اگر در تنگنای ایدئولوژی و در کنج سیاست‌زدگی‌ها قرار نگیریم و ارتباطات انسانی‌مان را درست کنیم، می‌توانیم به هم اعتماد کنیم.

خسرو سینایی تاکید کرد: فیلم‌هایی ساختم مثل «در کوچه‌های عشق» و «کوچه‌پاییز» که می‌دانستم با مردم ارتباط آنچنانی برقرار نمی‌کند. تا این‌که «عروس‌آتش» را با همان اعتقاد اولیه ساختم که فیلم اول با مردم خودمان ارتباط برقرار کند و همین‌طور هم شد و در جشنواره فیلم فجر آن سال فیلم منتخب تماشاگران شد و در خارج از کشور هم هر جا رفت موفق بود. گرچه در تلویزیون آن بلا بر سرش آمد. وقتی من چنین رفتارهایی می‌بینم، چگونه می‌توانم اعتماد کنم؟

انعکاس گفتگویی از خسرو سینایی در سالروز فقدانش
انعکاس گفتگویی از خسرو سینایی در سالروز فقدانش




حرفهای قاسم قلی‌پور تهیه‌کننده در خانه هنرمندان⇐باعث تاسف است که راستگو بودن خسرو سینایی را “ایراد” دانستند!!/”عروس آتش” محرومیت‌های جدی کشید و “به فرموده‌” از رقابت‌های جهانی کنار رفت!/ به دلیل استقبال بالا از “عروس آتش”، ۲۲ کپی از آن چاپ شد ولی…/ درنهایت دفتر پخش برای من چکی فرستاد به مبلغ کمی بیش از ۲۵ هزار تومان!!!

سینماروزان/هاتف مظفری: “عروس آتش” محکوم نشد اما محرومیت‌های جدی کشید و «به فرموده» از رقابت‌های جهانی کنار رفت و…

به گزارش سینماروزان، قاسم قلی‌پور تهیه‌کننده “عروس آتش” با بیان مطلب فوق در شب نمایش “عروس آتش” در خانه هنرمندان گفت: حکمایی مثل خسرو سینایی به هیچ پسوند و پیشوندی نیاز ندارند؛ کمااینکه دیگر بزرگان را نیز به نام یاد می‌کنیم نظیر نیما و فردوسی. از او بسیار آموخته‌ام و امروز بسیار دلتنگ هستم. خسرو سینایی اصیل‌ترین آدمی است که در این حرفه شناخته‌ام. اصیل به این معنا که از هیچ فیلم و اثری کپی نمی‌گرفت. شاعر و موسیقیدان، فیلمبردار و مترجم و کارگردان و مهم‌تر از همه خسرو سینایی بود. یادش گرامی است و نامش مانا.

وی افزود: یکبار دوستی می‌گفت شاید یکی از ایرادات او زیاده از حد نجیب و راستگو بودنش بود و این گزاره تلخ و تاسف‌باری است که بخواهیم راستگو بودن را ایراد بدانیم! او نه خودش چیزی را جار می‌زد و نه جارچی داشت. گوهری بود که کمتر قدرش را دانستیم. هنوز هم فیلمنامه‌هایی دارد که شوربختانه متولد نشدند. برای من لذت‌بخش و باعث افتخار بود که با او همکاری کردم.

قاسم قلی پور با بیان خاطره‌ای گفت: وقتی برای انتخاب بازیگران «عروس آتش» با خسرو سینایی گپ می‌زدیم و طبیعتا به دنبال سوپراستار نبودیم، من پیشنهاد دادم از سعید پورصمیمی دعوت کنیم. خسرو سینایی گفت: ممکن است قبول کند زیرا نقش اول نیست. من گفتم: «به او پیشنهاد می‌دهم.» در جلسه هیات داوری خانه سینما بود در جمعی همراه با استاد پورصمیمی نشسته بودیم و به او گفتم: «کجا می‌روی؟» گفت:«خانه» و من از او دعوت کردم با هم به یک قهوه‌خانه در دربند برویم و در آنجا قصه را برایش تعریف کردم. سعید پورصمیمی گفت: «قصه خوبی است.» از او پرسیدم: «به ما کمک می‌کنی؟» گفت: «بله» و فردای آن روز به دفتر آمد و یک ماه بعد او سر فیلمبرداری «عروس آتش» در اهواز بود و من در جلسه خانه سینما قصه را برای جمعی تعریف کردم. خاطرات زیادی از این فیلم دارم. ۲۱ سال پیش دوران فیلم‌های به اصطلاح «تین‌ایجری» و جوانانه بود و یک فیلم مثل «عروس آتش» در خوزستان روی کاغذ می‌توانست محکوم شود. البته محکوم نشد اما محرومیت‌های جدی کشید و «به فرموده» از رقابت‌های جهانی کنار رفت و این «به فرموده»‌ها اتفاقا قدر و قیمت آن را بیشتر کرد.

وی خاطر نشان کرد: به لحاظ اقتصادی و فروش هم فیلم سند جذابی دارد. در آن دوران فیلم‌ها می‌توانستند دو اکران داشته باشند. در اکران اول عمده هزینه‌ها به تبلیغات و زدن بیلبورد و … مربوط بود اما در اکران دوم دیگر این هزینه‌ها وجود نداشت و هرچه فیلم فروش داشت بازگشت سرمایه محسوب می‌شد. فیلم وقتی به اکران دوم می‌رسید که کپی‌های زیادی داشته باشد و به دلیل استقبال از «عروس آتش»، ۲۲ کپی از آن چاپ شد. دفتر توزیع برای من چکی فرستاد که هنوز آن را خرج نکرده‌ام و مبلغش ۲۵۶۲۴ تومان(کمی بیش از ۲۵ هزار تومان) بود!

وی افزود: باز هم احساس کردیم باید «به فرموده» خیلی کارها را نکنیم. قرار شد تلویزیون فیلم را پخش کند که دقایقی از آن سانسور و حذف شد و خسرو سینایی را دلگیر کرد. امروز گسترش رفتار عشیره‌ای زیاد شده است و شایسته است او را ستایش کنیم که ۲۱ سال قبل در این باره هشدار داده بود.




اظهارنظر محمدرضا اصلانی پیش‌روی مدیران فارابی که با میلیاردها تومان بودجه باز عاجزند از حفظ سرمایه‌های زنده سینما ⇐برای فیلم سینایی سرمایه نبود ولی سي برابر آن سرمايه براي فيلم موهني كه اصلا معلوم نيست چرا بايد ساخته شود، هزينه شد!!؟

سینماروزان: خسرو سینایی فقید نزدیک به یک دهه انتهایی عمر خود را صرف تلاش برای یک درام تاریخی با عنوان “قطار زمستانی” کرد.

به گزارش سینماروزان “قطار زمستانی” بنا بود مروری داشته باشد بر زندگی مهاجرانی که در زمان جنگ جهانی دوم از لهستان به ایران آمده بودند و سینایی بعد از مواجهه با مزار برخی از آنان در آرامگاه ارامنه دولاب، به فکر ساخت فیلمی براساس هجرت از لهستان به ایران افتاده بود.

سینایی خیلی تلاش کرد که “قطار زمستانی” را به سرانجام برساند ولی نهادهای دولتی سینمای ایران بودجه لازم برای تولید را دراختیارش نگذاشتند ولی عجبا که در زمان رحلت سینایی، مدیران همان نهادها پشت سر هم پیام تسلیت فرستادند!!

محمدرضا اصلانی که خود نیز همچون سینایی با کم‌لطفی مدیران سینمایی روبروست در رثای سینایی به اعتماد گفت: من امروز بابت اين فراهم نبودن زمينه‌های کار برای بزرگان كه فرصت‌هاي زيادي را از هنر و فرهنگ ما گرفته، افسوس مي‌خورم. اين افسوس فقط به حال كسي مانند خسرو سينايي نيست، بلكه افسوس به حال همه ماست. همه «ما»يي كه همه ‌چيز براي پرواز كردن داريم اما فضايش را نه!  هنرمند ما طرح و ايده براي ساخت يك اثر جدي هنري دارد اما سرمايه نيست، فضاي مساعد نيست، همكاري و… نيست.

اصلانی با اشاره به تلاشهای ناکام سینایی برای ساخت “قطار زمستانی” گفت: برای سینایی که امتحانش را پس داده، حمایت و سرمایه نبود بعد مي‌بينيم سي برابر آن سرمايه براي فيلم موهني كه اصلا معلوم نيست چرا بايد ساخته شود، هزينه مي‌شود. هنرمند با مشكل كمبود سرمايه روبه‌رو مي‌شود و مي‌بينيم كه سرمايه‌هاي هنگفتي به نام هنر از بين مي‌رود و گم مي‌شود و به كارهاي مجهول‌الهويه نسبت داده مي‌شود!!

به گزارش سینماروزان بد نیست بدانید خسرو سینایی در پاییز ۹۶ به صراحت اعلام کرده بود که برآوردش برای تولید “قطار زمستانی” هشت میلیارد است ولی فارابی به بهانه آن که نیمی از این بودجه باید از طرف لهستانی فراهم شود، از حمایتش سرباز زد!

این همان فارابی است که شفاف‌سازی حسین انتظامی مشخص ساخت تنها برای نه ماه از سال ۹۹ نزدیک به ۸.۵میلیارد فقط هزینه پشتیبانی کرده است!
این همان فارابی است که باز شفاف‌سازی انتظامی مشخص ساخت سال قبل رقمی معادل ۱۸میلیارد و ۷۰۰میلیون بودجه داشته برای حمایت از فیلمهای فاخر!(اینجا را بخوانید)

چرا امثال سینایی هیچ سهمی از این بودجه‌های فاخر نداشته‌اند؟؟
فارابی برپا شده برای حمایت از امثال خسرو سینایی یا دریافت بودجه‌های میلیاردی به‌اسم پشتیبانی و امور جاری؟؟؟

 

محمدرضا اصلانی+خسرو سینایی
محمدرضا اصلانی+خسرو سینایی




در حسرت ساخت “قطار زمستانی” و بعد از سالها دوری از مناسبات جاری سینما⇐ خسرو سینایی درگذشت+متن کامل آخرین گفته‌های سینایی علیه مدیرانی که جلوی کارهایش را گرفتند

سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان بااخلاق و باسابقه سینما به علت ابتلا به کرونا درگذشت.

به گزارش سینماروزان خسرو سینایی در ده سال اخیر به دنبال ساخت یک پروژه تاریخی با نام “قطار زمستانی” با مضمون مهاجران لهستانی مقیم ایران بود ولی باوجود همه وعده و وعیدها هیچ حمایتی ندید تا در نهایت اجل به سراغش آمد…

خسرو سینایی متولد ۱۳۱۹ ساری فارغ‌التحصیل کارگردانی و فیلم‌نامه‌نویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین بود.

سینایی از سال ۱۳۴۶ در وزارت فرهنگ و هنر و از سال ۱۳۵۲ در تلویزیون ایران شروع به کار کرد. او فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۵۸ با کارگردانی فیلم “زنده باد…” آغاز کرد.

فیلم سینمایی «عروس آتش» مشهورترین ساخته خسرو سینایی است که از هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. سینایی یک فیلم با مضمون زندگی صادق هدایت با نام “گفتگو با سایه” را هم ساخت که چندان قدر ندید.

«کویر خون»، «مثل یک قصه»، «مرثیه گمشده» و «هیولای درون» از  دیگر آثار او هستند.

سینایی بعد از “عروس آتش” سالها تلاش کرد برای راه انداختن “قطار زمستانی” ولی بدبختانه طرفی نبست.

با روی کار آمدن دولت تدبیر به سینایی وعده حمایت از تولید “قطار زمستانی” داده شد اما بعد از کلی سردوانی، به سینایی حمایتی اندک دادند تا “جزیره رنگین” را بسازد؛ فیلمی لوباجت و شریف که به بدترین شکل اکران شد به گونه‌ای که سینایی بارها به گلایه از این روش فیلمسوزی پرداخت.

خسرو سینایی آخرین بار چهار ماه قبل در گفتگویی تند به انتقاد از مدیرانی پرداخته بود که به وی اجازه فیلمسازی نمیدهند ولی دعوتش میکنند که داور فلان جشنواره شود.

سینایی گفته بود: نمی‌گذارند من و امثال من فیلممان را بسازیم و یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم اجتماعی یا مستندنمایی همه جا پخش می‌کنند، واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام، اینها که مستندنگاری نیست، یکسری تصویر گویاست.

سینایی با گلایه از تبعیضها بیان داشته بود: در همین دو‌سال اخیر هم که اوضاع اقتصادی کمی بدتر شده است، بارها دیده‌ام فیلم‌هایی ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است. اینها تاوان مستقل‌بودن است.

سینایی افزوده بود: دلم می‌سوزد که بارها از این کلمه استاد استفاده می‌کنند، می‌گویند استاد! بیایید تشریف بیاورید هیأت ژوری و داور فلان جشنواره باشید، می‌گویم اگر من فیلمساز هستم، بگذارید کارم را بکنم!

متن کامل آخرین گفتگوی خسرو سینایی را اینجا بخوانید.




تازه ترین اظهارات خسرو سینایی پیش روی مدیرانی که عاشق عکس گرفتن با تابوت هنرمندان اند⇐برای امثال من مجال فعالیت نیست ولی فیلم‌هایی مبتدیانه ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است!!/یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم به خورد ملت میدهند که واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام!!/به من اجازه فیلمسازی نمیدهند و درعین حال از من دعوت میکنند که عضو هیات داوران فلان جشنواره شوم!!

سینماروزان: خسرو سینایی ازجمله سینماگران سرشناس ایرانی است که متاسفانه به دلایل مختلف در سالهای اخیر بیکار بوده! بیکاری امثال سینایی که بیش از هر چیز به نبود حامی برای تولید بازمیگردد را کنار بودجه های میلیاردی که فقط صرف هزینه های جاری و پشتیبانی زیرمجموعه های دولتی سینما میشود بگذارید یک واقعیت تکان دهنده عاید میشود و آن هم تجاهل مدیریت دولتی سینما در حمایت از این پیشکسوتان.

خسرو سینایی با اشاره به خط کشی های بی فایده در سینمای ایران به شهروند گفت: من فیلمساز هستم و بسته به موضوع پیش‌رو تصمیم می‌گیرم که فیلم مستند بسازم، مستند داستانی یا سینمایی داستانی، در صورتی که به اشتباه همیشه مُهر قدیمی مستندساز بودن را در این حرفه به من زده‌اند. این مهر باعث شده نتوانم بسیاری از کارها را انجام دهم. هیچ وقت نمی‌خواستم وارد بازار فیلم شوم، می‌خواستم استقلال خود را حفظ کند. هر زمانی هم که امکان ساختن فیلم داشته‌ام از “زنده باد” و “عروس آتش” گرفته تا بقیه آثارم در محافل بین‌المللی جایزه گرفتم، بنابراین آنها نمی‌توانستند بگویند سینایی فیلمسازی بلد نیست. می‌گفتند بله… ولی مستندساز است، در صورتی که این حرف دروغ است و چندین دهه ادامه دارد.

سینایی ادامه داد: نمی‌گذارند من و امثال من فیلممان را بسازیم و یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم اجتماعی یا مستندنمایی همه جا پخش می‌کنند، واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام، اینها که مستندنگاری نیست، یکسری تصویر گویاست.

این کارگردان افزود: با دیدن اینها احساس می‌کنم به حرفه‌ام توهین شده است. هر کسی با یک دوربین کوچک فیلم ساخته و می‌گوید که فیلمساز هستم. فیلم‌ها را با نوعی زرنگی به کانال‌های خارجی می‌فروشند، اما آدم از دیدن‌شان شرمنده می‌شود. نسلی ۵٠‌سال روی این موضوع کار کرد تا بگوید فیلم چیست و مستند چیست، اما حالا…. نمی‌شود که یکسری تصویر بگیرید، روی آن صدا بگذارید و بگویید مستند است. به اینها که مستند نمی‌گویند.

سینایی با اشاره به ذبح آخرین فیلمش “جزیره رنگین” در هنروتجربه بیان داشت: وقتی در آن زمان از آن مدیران هنروتجربه پرسیدم چطور فیلم را اکران کردید که پس از ۶ ماه فقط ۴‌میلیون و ٢٠٠‌هزار تومان فروخت؟ در جوابم گفت بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم.
سینایی افزود: منظورم این نیست که هرگز فیلم بفروش نسازیم، می‌گویم هر فیلمی جایگاه خود را دارد و باید به آن امکان زندگی داد. قصدم این بود که در همه نقاط ایران براساس فرهنگ آن منطقه، با هنرمندان و داستان‌های همان منطقه فیلم‌هایی ساخته شود تا مردم با کشور خود بیشتر آشنا شوند، ولی با حرف‌هایی که آنها به من گفتند دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و ندارم. مدت‌ها بود که تصمیم گرفته بودم سکوت کنم.

سینایی با گلایه از تبعیضها گفت: در همین دو‌سال اخیر هم که اوضاع اقتصادی کمی بدتر شده است، بارها دیده‌ام فیلم‌هایی ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است. اینها تاوان مستقل‌بودن است، پذیرفتم، (فیلم نمی‌سازم) به اندازه کافی فیلم ساخته‌ام.  با این شرایط نمی‌توانم فیلمم را بسازم، حالا شاید برای خودم کارهایی انجام دهم و در خانه با دوستانم فیلم بسازم، اما این‌طور نه. شاید عده‌ای بگویند تنبلی است که نمی‌خواهد فیلم بسازد، اما فیلم‌ساختن بودجه می‌خواهد. بعد از ۵٢سال توقع دارم از تجربیاتی که طی این سال‌ها کسب کرده‌ام، در ساختن فیلمی استفاده کنم که کمی بودجه بیشتری نسبت به بقیه نیاز دارد، جوان تازه‌کار نیستم که فیلم یک ربعه بسازم و دلم خوش باشد. این را نمی‌خواهم، بیش از ١٠٠ فیلم ساخته‌ام و الان دیگر نمی‌توام به خاطر اینکه فیلم ساخته باشم بروم دم در اتاق کسی بنشینم.

سینایی افزود: دلم می‌سوزد که بارها از این کلمه استاد استفاده می‌کنند، می‌گویند استاد! بیایید تشریف بیاورید هیأت ژوری و داور فلان جشنواره باشید، می‌گویم اگر من فیلمساز هستم، بگذارید کارم را بکنم. آدم بنده هیچ چیز نباشد جز خداوند، من بنده فیلمسازی نیستم، ولی فیلمسازی را با عشق دنبال کردم و سعی کردم حرمت آن را حفظ‌کنم، اما آنجایی که یک نفر -که معلوم نیست از کجا آمده- بگوید بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم، دیگر جای من نیست.




درددلهای خسرو سینایی در باب فیلم ضدجنگی که نزدیک به سه دهه قبل ساخت⇐منتقدان سوییسی و آلمانی میگفتند خون تازه ای را در رگهای سینما جاری ساخته ای ولی در ایران بعد از چهار روز توقیف شدیم!!!/همانها که آن زمان به تندی علیه مان موضع گرفتند حالا میگویند اشتباه کرده ایم!!

سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان محجوب سینمای ایران پنج سال بعد از “جزیره رنگین” که اکرانی مهجور داشت نتوانسته فیلم تازه ای بسازد ولی هرازگاه با بازگویی درددلهایش از کار در سینما مورد توجه قرار میگیرد.

به گزارش سینماروزان خسرو سینایی به تازگی درنمایش نسخه پالایش شده فیلم ضدجنگ «در کوچه‌هاي عشق» که نزدیک به سه دهه قبل تولید شد از واکنشهای متناقص به این فیلم گفت.

خسرو سينايي با اشاره به نمايش «در کوچه‌هاي عشق» در بخش «نگاه ويژه‌» جشنواره کن گفت: منتقدان سوئيسي و آلماني که «در کوچه‌هاي عشق» را در اين جشنواره ديده بودند، اعلام کردند اين نوع فيلم‌ها خون تازه‌اي در بدن سينما جاري مي‌کند؛ اين در حالي است که با نمايش همين فيلم در ايران، بعد از سه، چهار روز مخالفت کردند و طبعا از پرده پايين کشيده و توقیف شد!!

او ادامه داد: اين فيلم اندکي پس از پايان جنگ و در کوچه‌هاي خاکي و نيمه‌ويران آبادان ساخته شد؛ آن‌هم در دماي 50 درجه و حتي بيشتر که گاهي تحمل چنين شرايطي را بسيار دشوار مي‌کرد. بااین‌حال وقتي با دل و جان کار مي‌کني، اين دشواري‌ها برايت رنگ مي‌بازد و آنچه مي‌ماند، تلاشي عاشقانه براي ساخته‌شدن اثری دسته‌جمعي است.

او همچنين درباره برخورد برخي منتقدان ایرانی با فيلم خود گفت: «وقتي سال‌ها مي‌گذرد، همان آدم‌ها که نقدهاي بعضا تندي درباره فيلم نوشته‌اند، وقتي در خيابان تو را مي‌بينند، مي‌گويند: «فلاني، زمان اکران فيلمت چيزهايي درباره‌اش نوشتم که حالا فکر مي‌کنم اشتباه بوده است». در سال‌هاي گذشته بارها اين اتفاق افتاده است.

سينايي افزود: هنر و سينما، به‌خصوص وقتي بخواهي در آن مستقل بماني، به پوست کلفت نياز دارد. البته هرکدام از اين برخوردها ضربه‌ای شديد بوده، اما هربار که صورت گرفته پوست امثال من کلفت‌تر شده و درد کمتري را منتقل کرده است.




به بن‌بست رسیدن ساختاری دولتی که میلیاردها هزینه‌اش شد؟!⇐خسرو سینایی: فروش فیلم آخرم در «هنروتجربه» به اندازه یک وعده ناهار گروه تولید هم نشد!!!

سینماروزان: از همان اوان راه اندازی گروه دولتی هنروتجربه در زمان رییس معزول سینما، رسانه های مستقل به انتقاد از کمیت گرایی این گروه و تلاش برای تبدیل آن به ساختاری کارمندمحور و دور از جریان آزاد اکران پرداختند ولی افسوس که آن انتقادات جدی گرفته نشد و در این سالها مدام فیلمسازان حاضر در این گروه بوده اند که به انتقاد از آن پرداختند و حالا فیلمسازی محجوب مانند خسرو سینایی هم علنا به انتقاد از این گروه پرداخته است.

خسرو سینایی که آخرین فیلمش «جزیره رنگین» در هنروتجربه اکران شد، درباره چرایی عدم تولید فیلمی تازه به «ایسنا» گفت: پیشنهادهایی به من شده و چند سوژه در ذهن دارم اما در شرایط موجود سینما هرکاری بخواهی انجام بدهیم به بن‌بست می‌خوریم. من سعی‌ام را می‌کنم اما باید ببینیم به کجا می‌رسم. موضوعاتی هست که اگر بشود انجام می‌دهم اما در نهایت اصراری برای انجام آن ندارم زیرا عملاً دیدم که سینما مخارج اش را از طریق گیشه‌اش مشخص می‌کند و به هر دلیلی در زمان اکران آن را می‌سوزاند. با توجه به فعالیت‌هایی که تاکنون داشته‌ام و در این سنی که هستم شرایطی ندارم که بخواهم بگویم اثری شاهکار ساخته‌ام.

خسرو سینایی همچنین یادآور شد: من دلم می‌خواست فیلم‌هایی بر اساس فرهنگ بومی نقاط مختلف ایران با بازیگران بومی و همراهی یکی دو چهره سینمایی بسازم تا مردم ایران مملکت خود را بشناسند اما با توجه به فروشی که مثلا از مستند «جزیره رنگین» به دست آمد که به اندازه یک وعده ناهار اعضای گروه هم نشد، امکان اینکه بتوانیم این راه را ادامه دهیم بسته شد. بر این اساس کار فیلمساز فیلم ساختن است اما نحوه اکرانش نیاز به حمایت دارد.

سینایی با اشاره به مهجوریت اکران آثار آلترناتیو بیان داشت:  وقتی صحبت از فیلم فرهنگی می‌کنیم باید امکان نمایش عمومی آن را هم فراهم کنیم. هنگامی که این اتفاق نمی‌افتد و مسائل مادی تعیین کننده سرنوشت فیلم است دیگر من کاری از دستم برنمی‌آید. حدود دو سال پیش در زمانی که بیشتر فیلم‌های سینمایی حدود ۱۵ میلیارد و ۲۰ میلیارد فروش داشتند و فیلم من در گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش درآمده بود، به یکی از مسئولان غیردولتی که نقش بسیار مهمی دارد گفتم با توجه به این شرایط چگونه است که درآمد حاصل از فروش فیلم من به اندازه یک وعده ناهار اعضای گروهم هم نشده است؟ او در پاسخ به من گفت: “بفروش بساز” تا اکران خوب بگذاریم!




انتقاد خسرو سینایی از وضعیت نامناسب اکران فیلم آخرش در هنروتجربه‌ای که بودجه میلیاردی دارد⇐قید فیلمسازی را زدم/علاقه ندارند فيلم‌هاي من ديده شود!/مي‌خواهند امثال بنده نباشيم!

سینماروزان: قصه پرغصه اکران در گروهی ایزوله به نام هنروتجربه که میراث رییس معزول سینماست در تمام مدت زمان راه‎اندازی این گروه وجود داشته و علیرغم بودجه میلیاردی که صرف این گروه شده همچنان انتقادات فیلمسازان این گروه است که گاه و بیگاه شنیده میشود.

به گزارش سینماروزان غلبه کمیت محصول در این گروه در جهت ارائه بیلان کاری بالا موجب شده برخی فیلمهای این گروه حداقلی از فضای اکران را هم نداشته باشند و نتیجه اش هم نه کم دیده شدن بلکه ندیده شدن محصولات است.

خسرو سینایی کارگردان سرشناس سینمای ایران آخرین فیلمش «جزیره رنگین» را برای اکران به هنروتجربه داد اما قلّت شدید سانسهای فیلمش باعث شد با یک مهجوریت فراوان فیلم روی پرده برود.

سینایی که به تازگی مجموعه ای از اشعارش را آهنگسازی کرده و خود خوانش آنها را برعهده داشته و در یک کتاب صوتی به نام «یادگاری» عرضه کرده است در گفتگویی که با «شرق» داشته با انتقاد از وضعیت اکران «جزیره رنگین» به صراحت از این گفته که برخی علاقه ای ندارند امثال او باشند ولی وی پوست کلفت تر از اینهاست.

خسرو سینایی درباره چرایی انتشار یک کتاب صوتی تعریضی زد به وضعیت اکران فیلم آخرش و گفت: چندي‌پيش مهرداد اسکويي به من اين پيشنهاد را داد که چرا خود شما براي اشعارتان موسيقي نمي‌سازيد و آهنگ‌سازي نمي‌کنيد. من هم که اين روزها قيد فيلم‌سازي‌ام را زده‌ام، ‌از اين پيشنهاد استقبال کردم و با خودم گفتم که رشته دانشگاهي‌ام موسيقي است و چه چيزي از اين بهتر!

خسرو سینایی با اشاره به اینکه از این به بعد فقط برای خودش فیلم میسازد و به فکر اکران آن نخواهد بود اظهار داشت: شما بهتر از من مي‌دانيد که آخرين فيلم من «جزيره رنگين» به چه شکلي اکران شد! وقتي برخي‌ها دوست ندارند فيلم من ديده شود، خب من ديگر مقاومت نمي‌کنم. اين فيلم حدود چهارميليون‌وخرده‌اي فروش کرد. خب اين نکته چه معنايي مي‌دهد؟ مگر اينکه برخي علاقه ندارند فيلم‌هاي من ديده شود. هرچند پول مهم است. اما من هيچ‌وقت به دليل پول فيلمي نساخته‌ام. مي‌سازم چون بايد بسازم. اما درعين حال نمي‌توانم چشمم را روي تبعيض‌ها ببندم و آنها را ناديده بگيرم. به هر حال چنين مسائلي در سينماي ما وجود دارد. من هم گفتم حالا که سينما من را نمي‌خواهد، ‌من هم رهايش مي‌کنم. ديدم فرصت مناسبي است که به علايق ديگرم بپردازم که هم فضاي بهتري دارد و هم چالش‌هاي شبيه محيط سينما را ندارد.

وی با تأکید بر اینکه حرفهایش به منزله عقب نشینی از سینما نیست ادامه داد: من بارها به اين نوع مسائل اعتراض کرده‌ام. اما کو گوش شنوا! کم‌کم متوجه شدم که انگار برخي‌ها مي‌خواهند امثال بنده نباشيم! درست است که برخي‌ها دوست ندارند ما نباشيم. اما من به قولي پوست کلفت‌تر از اينها هستم که کنار بکشم و از رو نمي‌روم. به قول دوستي ما شبيه «شيوا» خداي هندو‌ها هستيم که با وجود دست‌هاي متعدد او، ‌اگر يکي از دستانش را قطع کنند، ‌دست ديگري دارد. به همين دليل کار هنري‌ام را انجام مي‌دهم و از حرکت نمي‌ايستم.




روایت خسرو سینایی از دختری اتریشی که قافیه را به او باخت، مدیر یک وزارتخانه که او را تحقیر کرد و امتحانی که او در آن قبول شد و شهیدثالث، نه!

سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت سینمای ایران فارغ از تجربیات سینمایی اش یک موزیسین هم هست. او تحصیل‌کرده موسیقی است و در سالهای جوانی و پیش از آن که به سراغ تحصیل سینما بیاید در وین درس موسیقی خواند.

به گزارش سینماروزان خسرو سینایی که در ایران و قبل از سفر به اتریش موسیقی و ساز آکاردئون را آموخته با اشاره به کیفیت متفاوت سطح نوازندگی در ایران با اتریش به “شرق” گفت: در اکتبر ١٩٥٨ وارد وین شدم. خانه‌ای که در آن اقامت کردم متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بود که در جنگ کشته شده بود. همسر بیوه این استاد دو فرزند داشت که من هم شدم فرزند سوم این خانواده. در اتاقی که به من تعلق گرفت، یک پیانوی رویال بود و قفسه‌های آن پر از نت‌های موسیقی. البته من به قصد تحصیل در رشته معماری به اتریش رفتم که در کنار آن به موسیقی هم بپردازم. قبل از واردشدن به آکادمی موسیقی، حدود یک سال نزد استاد پرویز منصوری به فراگیری موسیقی پرداختم.

سینایی ادامه داد: خانم صاحبخانه وقتی دید که یک آکاردئون دارم، من را به یکی از دوستان همسرش معرفی کرد که رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین بود. وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمده‌ام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری هم‌سن‌وسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. آکاردئون من بزرگ‌ترین آکاردئون موجود در ایران بود و همیشه فکر می‌کردم بهترین و بزرگ‌ترین آکاردئون را دارم، اما آکاردئونی که این دختر داشت را تابه‌حال در زندگی‌ام ندیده بودم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باخته‌ام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک ‌بار جایزه دوم جهانی را دریافت‌ کرده بود. استاد به من گفت اگر می‌خواهم مثل این دختر بنوازم باید هرچه را تابه‌حال یاد گرفته‌ام از یاد ببرم و تا پنج سال اجازه روی‌صحنه‌رفتن را ندارم. پذیرفتم و ادامه دادم.

من در امتحان ورودی دانشکده سینما قبول شدم اما شهیدثالث، نه

خسرو سینایی که ابتدا در وین معماری خوانده بود اما نتوانسته بود فارغ التحصیل این رشته شود درباره ورود به دانشکده سینما اظهار داشت: سرخوردگی در معماری و علاقه به موج نوی سینمای آن زمان من را تشویق کرد در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت ‌کنم. من یکی از هشت نفر پذیرفته‌شده در امتحان سینما از بین ١٢٠ نفر بودم. در همان سال سهراب شهیدثالث هم در امتحان شرکت کرده بود؛ اما چون زبان آلمانی‌اش ضعیف بود، به صورت مستمع ‌آزاد پذیرفته شد؛ به این معنی که شش ماه در کلاس‌ها شرکت کند و اگر در این مدت توانست هم‌پای باقی دانشجویان حرکت‌ کند، آن‌موقع به‌صورت رسمی پذیرفته می‌شود. البته به علت ناراحتی ریه نتوانست ادامه بدهد و به فرانسه رفت و من بعدها او را در ایران دیدم.

مدیرکل وزارت فرهنگ گفت سرپله بایست و از کارمندان فیلم بگیر

این کارگردان سینما پیرامون بازگشت به ایران بیان داشت: بعد از بازگشت به ایران برای کار به وزارت فرهنگ و هنر رفتم؛ مدیر‌کل به من گفت هرچه تابه‌حال درس خواندی به‌جای خود، کاری که باید بکنی این است که سرپله‌ها بایستی و از کارمندانی که وارد می‌شوند فیلم بسازی؛ بسیار به من برخورد، از آنها خواستم اجازه بدهند من یک فیلم کوتاه بسازم؛ این فیلم راجع به یک لحاف‌دوز دوره‌گرد بود که اولین فیلم من در ایران و یک فیلم هشت‌دقیقه‌ای بود که با استقبال روبه‌رو شد. سال بعد فیلمی ساختم به‌نام «آن سوی هیاهو» که در زمان ساخت آن، سهراب شهیدثالث به ایران بازگشته بود و برای ساخت فیلم از او دعوت به همکاری کردم و این فیلم آغاز ورود شهیدثالث به سینمای ایران بود. 




خسرو سینایی: برگزاری بزرگداشت در جشنواره کوتاه به درد من نمی‌خورد؛ باید بتوانم فیلم بسازم/نمی‌دانم “جزیره رنگین” چگونه در “هنروتجربه” اکران شد که در مجموع بیشتر از چهار میلیون تومان فروش نداشت! که نیمی از آن را هم به فارابی دادیم!!! چطور بهتر از این می‌توانند زیرآب یک فیلم‌ساز را بزنند؟!

سینماروزان: خسرو سینایی با ورود به مرز ٥٠سالگی فعالیت هنری خود، ‌در سی‌وسومین جشنواره فیلم کوتاه تهران تجلیل می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “شرق” ضمن ارج‌نهادن به چنین حرکت‌هایی، بد نیست مسئولان مربوطه هم به فیلم‌سازی امثال سینایی اهمیت بیشتری بدهند تا بتواند کار خود را به‌راحتی انجام دهد.

او و هم‌نسلانش در سنی نیستند که دنبال سرمایه‌گذار بگردند. او سرشار از تجربه و انگیزه برای فیلم‌ساختن است. این انگیزه‌ها را پاس بداریم و به هنرمندان فقط به‌مثابه زینت‌المجالس نگاه نکنیم.

بهتر است قضاوت تاریخ را همیشه مانند تابلویی ارزشمند روبه‌روی خود قرار دهیم. به همین بهانه با خسرو سینایی گفت‌وگو کردیم:

‌آقای سینایی! مطلع هستید که سی‌وسومین جشنواره فیلم کوتاه تهران قرار است برای شما بزرگداشتی برگزار کند؟
نه. خبر ندارم.
‌یعنی به شما اطلاع نداده‌اند؟‌
فقط قرار است منتخبی از فیلم‌های مستندم مانند «حاج مصور»، «حسین یاوری»، «شرح حال»، «میان سایه و نور» و «گواهان تاریخ» را به نمایش بگذارند. البته به نظرم این نوع بزرگداشت‌ها خیلی به درد فیلم‌سازانی مانند من نمی‌خورد.
‌چطور؟
آنچه برای هر فیلم‌ساز مهم است، ‌این است که بتواند فیلم بسازد. یعنی دولت‌ها موقعیتی برای فیلم‌سازان فراهم کنند تا آنها بتوانند کار خودشان را انجام دهند.
‌بعد از «جزیره رنگین» چرا دیگر فیلم نساختید؟
خب برای ساخت این فیلم کلی ضرر کردم!
‌مگر فروش فیلم چقدر شده بود؟
حدودا چهار میلیون تومان.
‌جدی می‌گویید؟!
کاملا. من در افتتاحیه فیلم که در موزه سینما به نمایش درآمد، افرادی مانند احمد مسجدجامعی را دعوت کردم، ‌اما آن‌قدر کیفیت صدا و تصویر بد بود که همان اوایل نمایش فیلم از سالن خارج شدم و در فضای موزه، گوشه‌ای نشستم تا اصلا شاهد چنین چیزی نباشم. ضمن اینکه گفته بودند این فیلم در گروه «هنر و تجربه» اکران خواهد شد، ‌اما نمی‌دانم چگونه اکران شد که در مجموع فروش چیزی حدود چهار میلیون تومان بیشتر نداشت! که نیمی از آن را به بنیاد سینمایی فارابی دادیم، چون شریک فیلم بود. سهم بنده هم دومیلیون و ٣٠ هزار تومان شد که درنهایت به دلیل هزینه‌های تمام‌شده، فقط یک‌ میلیون تومان برای من باقی ماند! به نظر شما چطور بهتر از این می‌توانند زیرآب یک فیلم‌ساز را بزنند؟!
‌شما خودتان دلیل این مشکل را می‌دانید؟
من خودم می‌دانم که چه کسانی می‌خواهند من فیلم نسازم. اما آنها هیچ‌وقت نمی‌توانند. آنها این قدرت را ندارند که من را خرد کنند. چون پیش از صحبت با شما داشتم روی موسیقی فیلم جدیدم کار می‌کردم. درنهایت من دور از هرگونه غوغا کار خودم را انجام خواهم داد.
‌چرا هیچ‌وقت اسامی این افراد را مطرح نمی‌کنید؟
به دلیل اینکه من اهل این‌جور کارها نیستم. اما درباره این مسائل و ریشه‌هایش باید در زمان دیگری مفصل صحبت کنیم. اما مگر مسئولان ما مدت‌ها درباره مسائل محیط زیست و گردشگری صحبت نمی‌کنند؟
‌البته.
پس فیلم «جزیره رنگین» فرصت مناسبی بود که به این دغدغه‌ها بپردازد و در سطح وسیعی باب این مسائل را باز کند. در این زمینه حرف زیاد است. اما بهتر است که بگذریم!
‌آقای سینایی! با توجه به اینکه جشنواره فیلم کوتاه تهران، ‌سی‌وسومین دوره خود را برگزار خواهد کرد، آیا به نظر شما فیلم کوتاه می‌تواند سکوی پرش مناسبی برای ساخت فیلم بلند باشد؟‌
این‌گونه که شما می‌گویید، خیر. مثل این می‌ماند که بگوییم خیام، ‌رباعی می‌سرود تا بعدا بتواند قصیده بگوید! بالاخره هر چیزی سر جای خودش معنا می‌دهد. درحالی‌که ما می‌توانیم در فیلم کوتاه، ‌انواع و اقسام گونه‌های سینمایی را بیان و تجربه کنیم. درحالی‌که فیلم بلند حرفه‌ای چنین امکاناتی را در اختیار ما قرار نمی‌دهد. چون اصلا امکان تجربه در آن وجود ندارد.
‌ شما این جمله را که «فیلم‌سازی کوتاه ما حرفه‌ای شده» چگونه تحلیل می‌کنید؟
اگر بخواهم معنایی برای این جمله پیدا کنم،‌ می‌توان گفت در کشورمان جوانان بااستعدادی داریم که فیلم‌های کوتاه خوب می‌سازند. نمونه موفق آن هم کسی مثل مهرداد اسکویی است که آن‌قدر فیلم کوتاه ساخت و زیربنای فیلم‌سازی را در خود محکم کرد که امروز توانست جوایز متعددی را از جشنواره‌های مطرح دنیا دریافت کند.
‌ یا همین‌طور شهرام مکری و سعید روستایی که در ساختن‌ فیلم‌ کوتاه ‌ موفق عمل کردند و حالا هم در سینمای حرفه‌ای حرفی برای گفتن دارند.
کاملا.
به نظر شما آیا هر کشور صاحب سینما، ‌به فیلم‌سازی کوتاه نیاز دارد؟
خب همه اینها به یکدیگر وابسته و پیوسته‌اند. وقتی درک درست سینما در فیلم‌سازان شکل گرفت، هر کسی بسته به نوع خلاقیتش راهی را در پیش گرفت. مثل هنرمندان تجسمی که گرایش‌های مختلفی مثل نقاشی، ‌گرافیک، ‌کاریکاتور و… را انتخاب می‌کنند که در جای خود محترم‌‌اند. منتها از آنجا که سینما به مسائل اقتصادی متکی است در زمینه‌های تبلیغات، ستاره‌سازی،‌ امکانات سینمایی و… شرایط و مناسبات خاصی را می‌طلبد.
‌ شما از جمله فیلم‌سازانی هستید که در قیاس با هم‌نسلان خود فیلم‌های کوتاه بسیاری ساخته‌اید. آیا از این نظر فرصتی بهتر برای حضور بهتر در سینمای حرفه‌ای پیدا کردید؟‌
اتفاقا بزرگ‌ترین اشتباه من این است که پیش از انقلاب که حتی زودتر از هم‌نسلانم کارم را شروع کردم، ‌بسیار فیلم کوتاه ساختم. درحالی‌که چنین انرژی‌ای را باید برای ساخت دست‌کم پنج فیلم بلند سینمایی می‌گذاشتم. آن زمان مانند امروز به فیلم کوتاه اهمیت داده نمی‌شد.
‌این روزها مسائل فیلم کوتاه را پیگیری می‌کنید؟
من این روزها هیچ چیزی را پیگیری نمی‌کنم. فقط در گوشه دنجی کار خودم را انجام می‌دهم.

 




دو دهه تقابل حاتمی‌کیا-کیارستمی با مرگ کیارستمی به پایان رسید؟؟؟/”قلندر” در دایره واژگان حاتمی‌کیا چه معنایی دارد؟

سینماژورنال/حامد مظفری: در میان پیامهای تسلیتی که برای درگذشت عباس کیارستمی از سوی چهره های مختلف سینما صادر شد بیش از همه پیام تسلیت ابراهیم حاتمی‌کیا جلب توجه می‌کرد.

به گزارش سینماژورنال ساعاتی بعد از مرگ کیارستمی، حاتمی‌کیا در یادداشتی نوشت: روحت قرین رحمت اصل‌ترین قلندر سینمای ایران.

این یادداشت و استفاده از صفت “قلندر” برای توصیف کیارستمی به قدر کافی دوپهلو به نظر می‌رسید و مشخص نبود که حاتمی‌کیا در استفاده از لفظ “قلندر” بر وجه مثبت این واژه به شخصیتی دارای عزت نفس تکیه داشته یا شخصیتی گریزان از اجتماع!

دو دهه تقابل

برای آن که بتوانیم به دریافتی کاملتر از منظور حاتمی‌کیا برسیم باید به مرور ارتباط وی با کیارستمی در طی دو دهه اخیر بپردازیم.

ابراهیم حاتمی کیا به هنگام زندگانی کیارستمی از جمله فیلمسازانی به شمار می‌رفت که چندین بار وی را مورد انتقاد شدید وی قرار داده بود.

شاید روترین انتقاد حاتمی‌کیا خطاب به کیارستمی به هنگام ساخت فیلم “آژانس شیشه ای” بازگردد که حاتمی کیا در این فیلم کاراکتر کارگردانی را خلق کرد بلحاظ ظاهری کاملا شبیه به کیارستمی. این کاراکتر  بارانی به تن و عینک آفتابی به چشم در میان حاضران در آژانس کاکتوسی قرار داشت که اعضایش گروگان “حاج کاظم” بودند.

مجید مشیری ایفاگر این کاراکتر بود و این کاراکتر در طول فیلم به صراحت از این می‌گفت که کارگردان است و برای تهیه بلیت جهت شرکت در جشنواره‌ای خارجی به آژانس کاکتوس آمده است!

آژانس شیشه ای
نمایی از “آژانس شیشه ای”/مجید مشیری در شمایل کیارستمی در میان عزت‌ا.. مهرآوران و حبیب رضایی

شخصیت پردازی حاتمی کیا برای این کاراکتر در این جهت صورت گرفته بود که این کارگردان آدمی نشان داده شود که به حضور در بحثهایی که میان حاج کاظم و گروگانهای مختلف-یا به تعبیر حاج کاظم “شاهد”های مختلف- صورت می‌گیرد علاقه ای ندارد و همه سعیش این است که شرایط خروج از آژانس و احتمالا پریدن به سمت جشنواره‌ای خارجی را فراهم آورد.

حین فیلم حتی برخوردی فیزیکی هم میان این کارگردان و “حاج کاظم”(با بازی پرویز پرستویی) که انگار از این همه بی تفاوتی این کارگردان به تنگ آمده صورت میگیرد…

رضا کیانیان و پرویز پرستویی در نمایی از "روبان قرمز"
رضا کیانیان و پرویز پرستویی در نمایی از “روبان قرمز”

در سالهای بعدتر و در آثاری مانند “روبان قرمز” و تصویرسازی کاراکتر یک افغان شوریده مسلک با بازی رضا کیانیان نیز طعنه‌هایی به خلق و خوی رفتاری کیارستمی به چشم می‌خورد؛ درست در فضایی که پرویز پرستویی نیز شمایلی از حاتمی کیا را تداعی می کرد…

طعنه به سینمای جشنواره‌ای و دوپاسپورته‌ها

این تقابلات نمادین در سالهای بعد همراه شد با انتقادات شفاهی حاتمی کیا از کیارستمی و سبک فیلمسازی او در دهه شصت.

از جمله این انتقادات شفاهی به ابتدای سال 93 بازمی‌گشت که حاتمی‌کیا با حضور در برنامه “راز” نادر طالب‌زاده با انتقاد از سینمای جشنواره‌ای که کیارستمی از پیشروانش بود بیان داشت:  همکاران من اگر نمی‌خواهید حرف مردم را بزنید پس زنده باد سینمای جشنواره ای؛ آن ور آبیها کیف هم می‌کنند از کارتان! برخی فیلمسازان واقعا درگیر ردکارپت شده اند. این دوپاسپورته‌ها بویژه در حوزه فرهنگ یعنی چه که اتفاق افتاده؟ چرا طرف یک پایش این ور است و یک پایش آن ور؟ این غم‌انگیز است برای ما که برخی تا می‌بینند خبری است دنبال عافیت باشند و جای دیگر بروند. اگر از این مملکتی پای آن بایست.

تقابل در جشنواره مقاومت به اوج رسید

چند ماه بعد در مهرماه 93 و در اختتامیه جشنواره مقاومت حاتمی‌کیا با طعنه‌هایی تندتر به کیارستمی تاخت و چنین گفت: عزیزکرده‌ای از سینمای ایران، اخیرا حرف‌هایی زده و شهدا را قربانی جنگ دانسته است. من مصاحبه این کارگردان را چندین‌بار دیدم. البته همیشه می‌دانستم که جریانی وجود دارد که نسبت به جنگ و دفاع مقدس بی‌تفاوت است. از همین‌رو از استادان خود که در راس آنها سیدمحمد بهشتی قرار دارد می‌خواهم که نگاه خود را نسبت به این اظهارنظر بیان کنند.

اعتراض ابراهیم حاتمی‌کیا به آن بخش از اظهارات عباس کیارستمی مربوط می‌شد که چند ماه قبلتر در حاشیه جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه سیراکیوز آمریکا بیان شده بود.

کیارستمی در آن جلسه گفته بود: یک‌هفته قبل از اینکه اینجا بیایم یکی از فیلمسازانی که سال‌ها فیلم جنگی ساخته {اشاره به ابراهیم حاتمی‌کیا} فیلم‌های پرهزینه جنگی – و البته با مخاطب کمتر- برای اینکه مخاطب ایرانی دیگر حوصله جنگ نداشت، بنابراین بودجه‌های خیلی سنگین می‌گیرد و فیلم‌های جنگی می‌سازد، گوش من را پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم می‌جنگیدیم کیارستمی داشت دنبال دفترچه دوستش می‌گشت. “خانه دوست کجاست” یکی از پربیننده‌ترین فیلم‌هایی بود که من ساختم، درواقع همه‌جای دنیا آن را می‌شناسند.

این کارگردان ادامه داده بود: “خانه دوست کجاست” ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت می‌کرد. اما فیلم‌های تو نماند چون تو راجع به دوره‌ای از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن دوره هم بچه‌ها را به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند و حالا پس از سال‌ها می‌شود راجع به آنها فکر کرد که آنها چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی نداشت.

ابراهیم حاتمی‌کیا در دیگر اظهارات خود در اختتامیه جشنواره مقاومت ۹۳ عباس کیارستمی را کارگردانی معرفی کرد که همواره مورد حمایت وزارت‌خارجه بوده است.

 اشاره اخیرش به جریان دریافت جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ توسط کیارستمی مربوط می‌شود که در زمان خود در پی کش‌وقوس‌های فراوان در ساختمان بهارستان، ‌دکتر علی‌اکبر ولایتی، ‌وزیر امورخارجه وقت، در معرفی‌شدن فیلم «طعم گیلاس» به جشنواره فیلم کن تاثیرگذار بود.

عباس کیارستمی بعد از اظهارات حاتمی کیا وقتی مخاطب سوالی قرار گرفت مبنی بر اینکه نظرش نسبت به صحبتهای حاتمی کیا چیست فقط بیتی از اشعار سعدی را خواند و گفت: «گر خسته‌دلی نعره زند بر سر کویی / عیبش نتوان گفت که بی‌خویشتن است آن.»

عیادتی رسمی به اهتمام حبیب

این تقابلات و نیش و کنایه ها ادامه داشت تا شدت یافتن بیماری سرطان عباس کیارستمی در فروردین 95 و چندین بار بستری شدن وی در بیمارستان.

شدت یافتن بیماری سبب ساز آن شد که دو ماه قبل از مرگ، حاتمی‌کیا از عباس کیارستمی عیادت کند. این عیادت هم نه در خانه کیارستمی و فضایی صمیمانه که به هنگام یکی از چک‌آپ‌های بیمارستانی‌ کیارستمی در فضایی کاملا رسمی فراهم شد.

جالب است که حلقه واسطه میان حاتمی‌کیا و کیارستمی برای ترتیب دادن این عیادت نویسنده‌ای به نام حبیب احمدزاده بود که در سالهای اخیر به عنوان مشاور فیلمنامه هم در کنار امثال کیومرث پوراحمد و خسرو سینایی حضور داشته و هم کنار امثال حسن برزیده و پرویز شیخ‌طادی.

آیا ماجرا ادامه دارد؟

مرور همه این اتفاقات برای طرح این پرسش بود که آیا تقابلات حاتمی‌کیا-کیارستمی با مرگ کیارستمی پایان پذیرفته است؟ یا آن که خیلی زود این تقابلات در جایی دیگر و محفلی دیگر و این بار با نیش و کنایه به همروان کیارستمی امتداد خواهد یافت؟

باید منتظر ماند و اتفاقات تازه را رصد کرد…




ادعای جالب خسرو سینایی⇐ صادق هدایت کسی بود که روی عکس رضاشاه شاخ کشید

سینماژورنال: “گفتگو با سایه” ساخته خسرو سینایی یکی از معدود آثار سینمای ایران درباره صادق هدایت است؛ اثری که البته به هنگام ساخت در دهه هشتاد چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت.

به گزارش سینماژورنال یکی از دلایل این بی توجهی شایعاتی بود که درباره هدف خسرو سینایی از ساخت این فیلم طرح شده بود و از جمله آنها نیت مالی برای ساخت اثری در جهت زیر سوال بردن شخصیت هدایت.

خسرو سینایی در نشستی که به بهانه نمایش این فیلم اخیرا در خانه هنرمندان انجام شده، با گلایه از اتهاماتی در این باره که او پول گرفته تا با ساخت این فیلم هدایت را تخریب کند از این گفت که صادق هدایت شخصیتی بوده که روی عکس رضاشاه شاخ کشیده بود و برای همین خانواده اش از ترس عواقب این رفتار او را روانه هندوستان کردند.

حرف زدن در مورد هدایت با ضجه و ناله، نگاهی توهین آمیز به او محسوب می‌شود

سینایی در این نشست گفت: حرف زدن در مورد هدایت با ضجه و ناله، نگاهی توهین آمیز به او محسوب می‌شود. صادق هدایت انسانی متفکر، هنرمند و احساسی بود و نباید از این نویسنده‌ بزرگ تصویری درهم شکسته ارائه دهیم.

وی ادامه داد: در فرهنگ ما از تراژدی و مظلوم واقع شدن، قهرمان می‌سازند. به زور مظلوم می‌سازیم تا او را به بت تبدیل کنیم. هدایت کسی بود که روی عکس رضاشاه شاخ کشیده بود و خانواده از ترس او را به هند فرستادند.

عده‌ای گفتند سینایی پول گرفته تا هدایت را تخریب کند

کارگردان  “عروس آتش” خاطرنشان ساخت: در این فیلم قصد نداشتیم بت سازی یا بت شکنی کنیم. همین امر باعث شد متاسفانه عده‌ای بگویند سینایی پول گرفته تا هدایت را تخریب کند. افرادی صاحب نام با این حرف‌ها، بحث فرهنگی را سخیف می‌کنند.

سینایی همچنین در مورد ساختار فیلم و نزدیک شدن به سینمای اکسپرسیونیستی گفت: تلاش ما این بود که به فضای اکسپرسیونیستی نزدیک شویم و علی لقمانی نیز در این راه تلاش زیادی به خرج داد. فضای فیلم مستند-داستانی بسیار به فیلم داستانی شبیه می‌شود و فضاسازی در آن اهمیت زیادی پیدا می کند؛ فضاسازی ست که می‌تواند حس را به بیننده منتقل کند، ضمن اینکه اثر هنری ساختاری مجتمع دارد و همه‌ عناصر آن در کنار هم روی بیننده تاثیر می گذارد.

پس از ده سال کماکان درباره فیلم سکوت شده

وی تأکید کرد: توقع داشتم با ساخت این فیلم، گفتمانی بین اهل فرهنگ ایجاد شود ولی متاسفانه پس از ده سال از ساخت فیلم کماکان در مورد آن سکوت شده و اسمی از آن به میان نمی‌آید. مساله، ایجاد گفتمانی فرهنگی است که برای نسل‌های آینده روشنگر باشد. «گفتگو با سایه» را برای تدریس در دانشکده ادبیات تفلیس استفاده می‌کنند، اما در اینجا با بایکوت و سکوت مواجه شده است.

اگر آن عشق در زندگی هدایت باقی می ماند شاید دست به خودکشی نمی زد

خسرو سینایی همچنین درباره این طرز تلقی فیلم که عشق به «ترز» باعث خودکشی هدایت شده اظهار داشت: برای من «ترز» نماد عشقی بود که اگر در زندگی هدایت باقی می‌ماند، شاید در آن روز دست به خودکشی نمی‌زد. می پذیرم که این مساله صرفا یکی از بسیار عواملی بود که در نهایت به خودکشی هدایت منجر شد.

 




خسرو سینایی: فیلم تازه‌ام را دفتری در شیراز به‌طور غیرقانونی در اینترنت آپلود کرد!/هیچ تقاضایی برای دریافت نشان هنری نداشتم

سینماژورنال: خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت ایرانی در جشنواره سی و سوم فجر فیلمی را داشت با نام “جزیره رنگین”؛ فیلمی که هرچند در بخش مسابقه نمایش داده نشد اما جزو فیلمهای مطلوب مخاطبان جشنواره بود.

به گزارش سینماژورنال نکته عجیب درباره این فیلم اما به قاچاق اینترنتی آن و آپلود شدن اش در یکی دو سایت اینترنتی بازمی گردد. سینایی در تازه ترین گفتگویش که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده هم درباره این قاچاق اینترنتی حرف زده و هم درباره ویژگیهای فیلمش.

سینایی در جایی از این گفتگو نیز به صراحت اعلام کرده برخلاف آنچه توسط مدیران بیان شده وی برای دریافت نشان هنری درجه یک هیچ تقاضایی نداشته و شخص مدیران بوده اند که دوست داشته اند به وی نشان دهند!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی سینایی را ارائه می کند.

برای اکران عمومی «جزیره رنگین» چه برنامه‌ای در نظر گرفتید؟
تمام سعی و تلاشمان بر این است که فیلم اکران شود. همان‌طور که می‌دانید، من با بنیاد سینمایی فارابی شریک هستم و با وجود اتفاقی که در دفتری در شیراز رخ داد و فیلم را غیرقانونی در سایتی آپلود کردند، می‌خواهیم هرچه‌زودتر فیلم اکران شود.
واکنشتان درقبال این عمل غیرقانونی چه بود؟
موضوع را با ستاد مبارزه با قاچاق و کمیته صیانت از آثار فرهنگی در میان گذاشتیم و آنها قضیه را پیگیری می‌کنند، همان‌طور که آقای دکتر ابطحی در رسانه‌ها به آن اشاره کردند. البته ما هم باور نمی‌کردیم که تااین‌حد قضیه پیش برود و کار به دانلود از سایت کشیده شود. هرچقدر هم فکر می‌کنم نمی‌دانم چگونه این‌گونه شد! اما ظاهرا این‌روزها این رویه کم‌کم دارد به رسمی نامألوف تبدیل می‌شود.
با وجود اکران عمومی‌نشدن فیلم، واکنش مخاطبان را درباره فیلم در اکران‌های محدود و فرهنگی چگونه دیدید؟
همان‌طور که می‌دانید من این فیلم را نساختم تا در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید، بلکه ساختم تا مخاطبان از هر قشری با آن ارتباط برقرار کنند. چون فیلمی نیست که منطبق بر عادت متداول تماشاگر سینمارو باشد. بنابراین در وهله نخست برخی از مخاطبان فیلم را دوست دارند و برخی‌ها هم نمی‌دانند که چه برخوردی با آن داشته باشند ولی بعدا به آن عادت می‌کنند و آن را می‌پسندند. گروهی هم اصلا این نوع سینما را نمی‌پسندند. ولی ما سعی می‌کنیم فرهنگ و روابطی را در حد خود و بضاعتمان جا بیندازیم و پیشنهادی مطرح کنیم. البته قصد ارائه راه‌حل نداریم. ولی با هدفی مشخص با ساخت این فیلم قصد داشتیم فرهنگی گسترش یابد و بتوانیم بحثی را در سطح عمومی مطرح کنیم. هرچند که در این فیلم تبلیغ جزیره هرمز را نکردیم ولی از طریق آن به موضوع موردنظرمان پرداختیم.
حالا اگر هم در این مسیر جزیره هرمز مطرح شود، چه اشکالی دارد؟
اشکالی ندارد. منتها برخی‌ها معتقدند ما فقط به‌دنبال تصاویر کارت‌پستالی بودیم! درحالی‌که اگر محیط‌زیست جایی قابلیت تصاویر کارت‌پستالی داشته باشد، چه اشکالی دارد از آن هم استفاده کنیم؟ منتها ما به آن اکتفا نکردیم و از طریق جزیره هرمز خواستیم حرفمان را بزنیم. چون فیلم نکاتی را مطرح می‌کند که بهتر است فقط به رویه آن توجه نشود و به اعماق فیلم هم توجه شود.
چرا اسم فیلم را «جزیره رنگین» انتخاب کردید؟
معمولا، هدف فیلم‌ها مانند نامشان، آخر مشخص می‌شود. شاید «جزیره رنگین» اولین فیلمم باشد که نامش را از روز نخست انتخاب کردم. اما، به‌هرحال پس از حدود ٥٠ سال کار هنری این را یاد گرفته‌ام که اجازه دهم هر ماجرایی روال طبیعی‌ خود را طی کند و ببینم اصلا این روال طبیعی چه می‌گوید. به‌نظرم، برای طرح فضای یک جامعه در فیلم باید در آنجا زندگی کرد. آدم‌ها را شناخت و با آنها زندگی کرد. درواقع، آنها هستند که به من می‌گویند چه کنم. من نیستم که به آنها می‌گویم چه کنند. البته، من از آنها می‌آموزم و بعد آن را برای فیلم تنظیم می‌کنم. این راهی است که شخصا برای ساخت فیلم‌هایی که به جامعه مربوط می‌شوند، انتخاب می‌کنم.
در فیلم چه می‌خواستید بگویید؟
بیش از هرچیز فعالیت دکتر احمد نادعلیان و رفتارش با محیط‌زیست مرا ترغیب کرد که به این سمت کشیده شوم. البته فعالیت آقای دکتر احمد نادعلیان را دیده بودم. اما آن زمان به فیلم‌ساختن به این شکل فکر نکرده بودم. حتما در جریان هستید که آن زمان بیش از سه‌سال صبر کردم تا فیلم «قطار زمستانی» را بسازم. حتی اعلام آمادگی هم کرده بودم. فیلمی داستانی در مورد مهاجران لهستانی است که به ایران آمدند. استاد عزت‌الله انتظامی – که به ایشان ارادت دارم- به این فیلم علاقه داشت و می‌گفت خسرو آرزو می‌کنم این فیلم را با هم کار کنیم. من در لهستان هم گفته بودم وقتی طرف ایرانی، آقای انتظامی است، طرف لهستانی باید یکی از بهترین بازیگران شما باشد. این فیلم داستان عاشقانه پیرمرد و پیرزنی است که در قطار روبه‌روی هم نشسته‌اند و به مرور کشف می‌کنند که وقتی در اردوگاه بودند – در ١٥، ١٦سالگی- عاشق و معشوق بودند ولی نمی‌توانستند با یکدیگر صحبت کنند. متأسفانه آن فیلم تا این لحظه نشده! بعد از اینکه دیسک کمرم را جراحی کردم، به خودم گفتم دیگر فیلمی را که از دلت نیست نساز؛ البته تاکنون فیلم‌های زیادی ساخته‌ام، اما سعی کرده‌ام حرمت حرفه‌‌ام را حفظ کنم. نزدیک به ١٢٠ – ١١٥ فیلم ساخته‌ام و اگر از من بپرسید کدام از دلت برآمده، می‌گویم چهار، پنج فیلم. در این مسیر علاقه‌مند شدم به حرکت‌هایی فرهنگی که در جزیره هرمز شده بود بپردازم.
چرا در اغلب فیلم‌هایتان از مهدی احمدی، به‌عنوان بازیگر استفاده می‌کنید؟
خب اگر نقشی به ایشان نخورد، از ایشان استفاده نمی‌کنم. اما جدا از این مسئله، آقای احمدی هنرمند قابلی هستند. موسیقی و نقاشی را می‌شناسند و با سینما کاملا آشنایی دارند. منتها شاید از آن دسته بازیگران جنجالی نباشند که به‌دنبال کسب شهرت باشند، اما هنرمند صادقی هستند.
روز دوشنبه فیلمتان در خانه هنرمندان به نمایش درآمد. علت این اکران چه بود؟
تعدادی از عوامل بومی و افرادی که در فیلم در جزیره هرمز شرکت داشتند، به تهران آمدند و عده‌ای هم هنوز فیلم را ندیده‌اند و می‌خواستند در تهران فیلم را ببینند. خانه هنرمندان هم فضای مناسبی برای اکران فیلم ایجاد کرد به‌همین‌دلیل تصمیم گرفتیم به شکل محدود فیلم را برای این عزیزان به نمایش بگذاریم.
به‌تازگی به شما نشان درجه یک هنری دادند. نظرتان دراین‌باره چیست؟
واقعیت این است که در همه کشورها رسم بر این است که اگر خواستند از زحمات افراد و هنرمندان قدردانی کنند به آنها نشان می‌دهند. البته درباره این نشان باید بگویم هیچ‌کس تقاضا نکرد، دست کم من تقاضایی نداشتم. حالا از این مسئله چگونه برداشت می‌شود فرق می‌کند. عکس‌العمل‌ها بستگی به تصمیم آدم‌ها دارد، اما نکته‌ای وجود دارد؛ اینکه من کار خودم را انجام می‌دهم و به ‌کارم ادامه خواهم داد. حالا اگر در این مسیر کسی از من قدردانی کرد، تشکر می‌کنم. وقتی انگلستان و فرانسه به کسی نشان می‌دهد اینها به تفکر هیأت انتخاب بستگی دارد و هر هنرمندی هم این نشان را می‌گیرد، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمی‌شود. من هم سعی می‌کنم کار خودم را انجام بدهم. حالا هرکسی می‌تواند هر نوع عکس‌العملی داشته باشد.
 می‌گویند هنرمند نباید از دولتمردان چیزی یا نشانی دریافت کند. نظرتان درباره این دیدگاه چیست؟
اتفاقا اینها مسائلی است که در فیلم «جزیره رنگین» مطرح شد. اگر کسی «لژیون دونور» فرانسه را گرفت آیا معنایش این است که وابسته به دولت فرانسه است؟ اگر فلان جشنواره به کسی و فیلمش جایزه داد، بدین معنی است که هنرمند از دیدگاهش دست می‌کشد؟ به نظرم باید این نوع نگاه‌ها بررسی شوند. ضمن اینکه من اصولا با کسی برخوردی نمی‌کنم و معتقدم هرکسی عقایدی دارد بر آن اساس تصمیم می‌گیرد. منتها پیشنهادم این است که معیارها مشخص شود، برای اینکه گاهی معیارها قاتی می‌شود و جایگاه افراد مشخص نیست. با معیارهای مشخص، اعتراض‌های کم‌تری می‌تواند صورت بگیرد. مثلا اگر بنده دوستی را به ناهار دعوت می‌کنم، آیا صرفا به‌دلیل احترامی است که برای او قائلم یا اینکه به واسطه آن ناهار باید معیارهایش عوض شود و من از او تقاضایی داشته باشم؟ همه این‌ها در تصمیم‌گیری و نتیجه تأثیر می‌گذارد.
فیلم بعدی‌تان را کی خواهید ساخت؟
من ٣٤ سال پیش فیلم‌نامه «یک شهر، یک راه، یک عمر» را نوشتم و قرار است در زادگاهم، شهر ساری، این فیلم را بسازم؛ منتها هنوز بودجه فراهم نیست. آن موقع هم بودجه فراهم نبود! درصورتی که چندین برابر این بودجه‌ها صرف کارهای دیگر می‌شود تا این شهر معرفی شود. حدود ١٥روز پیش به من خبر دادند بودجه لازم فراهم نشده، من هم به این نتیجه رسیده‌ام که به آقایان نمی‌توان اطمینان کرد. به هر حالت به این نوع زندگی‌کردن عادت کرده‌ام و این نوع مشکلات همیشه هست.
شما به‌دلیل ساخت فیلم «مرثیه گمشده» شهرت زیادی در لهستان دارید. به‌تازگی فیلم «جزیره رنگین» هم در لهستان به نمایش درآمد. واکنش‌ها چطور بود؟
سمینار بین‌المللی «تاریخ و تحولات سینمای لهستان» به همت فیلم‌سازان مستقل این کشور برگزار شد و بخشی از سمینار به فیلم‌شناسی من اختصاص داده می‌شود.
 فیلم «جزیره رنگین» در کاخ قدیمی زامِک در شهر پوزنان لهستان به نمایش درآمد و برایم خیلی جالب بود که بیشتر تماشاگران که عموما فیلم‌سازان جوان بودند، بعد از دیدن فیلم از من می‌پرسیدند چگونه می‌توان به جزیره هرمز رفت؟
استادی که برای شاگردانش فیلم را به نمایش درآورد، گفت یکی از راه‌های فیلم‌سازی مستند – داستانی همین فیلمی است که امروز در جهان و برای بیشتر فیلم‌سازان اروپایی متداول شده که با نگاه شخصی‌شان دنبال می‌شود. او توجه فیلم‌سازان جوان را به مستند- داستانی معطوف کرد و آن را نویددهنده ساخت فیلم‌های قابل‌تأمل در این حوزه می‌داند.
من هم پاسخ دادم سال‌هاست در فیلم‌هایی مثل «کوچه پاییز» و «گفت‌وگو با سایه» این راه را دنبال می‌کنم. فکر می‌کنم هر موضوعی چارچوب و ساختار خود را می‌طلبد و به‌دنبال آن نحوه بازی‌گرفتن از بازیگران و سایر مسائل مطرح می‌شود.




خسرو سینایی: هویدا با “گاو” مخالف بود و شدیدا از “قیصر” دفاع کرد!

سینماژورنال: خسرو سینایی کارگردان بااخلاق و محجوب وطنی که یک فیلم به شدت رنگارنگ و سرخوشانه به نام “جزیره رنگین” را آماده اکران دارد کمتر پیش آمده که درباره ناشناخته های زندگیش حرف بزند.

 به گزارش سینماژورنال سینایی به سبب حجب و حیایی ذاتی کمتر از خود می گوید و اغلب سعی می کند شنونده خوبی برای پیشنهادات و انتقادات باشد.

 با این حال گپ صمیمانه ای که عسل عباسیان در “شرق” با او زده سبب ساز آن شده است که وی واضحتر از همیشه درباره خواسته هایش حرف بزند.

 سینایی در این گپ از آرزویش برای ناهار خوردن با آنتونی هاپکینز گفته و البته بزرگترین اتفاق زندگیش را داوری در نخستین جشنواره فیلم تهران دانسته است؛ جشنواره ای که در آن هم “قیصر” حضور داشته و هم “گاو” و این طور که سینایی روایت میکند فریدون هویدا برادر نخست وزیر وقت با “گاو” مشکل داشته است.

 سینماژورنال متن کامل گفته های سینایی را ارائه می دهد:

“سالامی علیکم”؛ فیلمی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشت

-فیلمی که به‌تازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت یا برایم جالب بود: متأسفانه در ایران هم شناخته‌شده نیست اما نمونه یک فیلم مفرح و خوش‌ساخت است که در نهایت خیلی از حرف‌ها را در ارتباطات بین‌فرهنگی بیان می‌کند. فیلمی از علی احدی‌صمدی، جوان خوش‌فکر ساکن آلمان به نام «سالامی علیکم.» همه فکر می‌کنند من دنبال فیلم‌های خیلی خاص هستم. در حالی که درباره «سالامی علیکم» صرفا چون فیلم توسط کسی ساخته شده که معلوم است سینما را بلد است و خیلی حرف‌ها برای زدن دارد، آن را دوست دارم.

فیلم بعدی ام یک اثر کلاسیک است
-فیلم بعدی سینمایی‌ام: قطعا یک فیلم داستانی کلاسیک است با بازیگرانی که برای مردم شناخته‌شده‌اند. من انواع ژانر فیلم را امتحان کرده‌ام و برایم مهم است فیلم تازه‌ام متفاوت با جزیره رنگین باشد. برای من وقتی یک فیلم ساخته شد، تمام می‌شود و هر فیلمی با فیلم قبلی اگر متفاوت نباشد حوصله‌ام را سر می‌برد.

برای الهام گرفتن به درون خودم می روم
– برای الهام‌گرفتن در فعالیت هنری‌ام می‌روم به: درون خودم. جوشش خلاقه با قرارگرفتن در فضایی مؤثر است. من نمی‌توانم بگویم آن فضا چه چیز می‌تواند باشد. ممکن است شما در بیغوله قرار بگیرید و تکانتان بدهد و به ایده برسید و ممکن است گاهی هم در فضای زیبا ایده بگیرید. مهم سفر درونی است. هرروز موسیقی گوش می‌دهم و کتاب می‌خوانم و به درون خودم می‌روم تا به ایده‌های تازه برسم.

هنر عاملیست برای زیباتر زندگی کردن
– اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم هنر عبارت است از: عاملی برای زیباترزندگی‌کردن.

شاهکار هنری باید در موزه باشد
– اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم کدام شاهکار هنری را برای خود خریداری می‌کنم؟
شاهکارهای هنری باید در موزه‌ها باشند و در جاهایی که خوب حفاظت می‌شوند. قصد تملک ندارم و فکر می‌کنم باید از یک شاهکار هنری فقط لذت برد. اثر باارزش باید جایی باشد که همه از آن لذت ببرند. هنر برایم ابزار تجارت نیست. البته بماند که امیدی ندارم دیگر ثروتی هنگفت به دست بیاورم و علاقه‌ای هم البته به آن ندارم.

دوست دارم با آنتونی هاپکینز ناهار بخورم
– کارگردان یا بازیگری که تمایل دارم با او ناهار بخورم؟
اگر زنده بودند فلینی و برگمان و البته در میان زندگان آنتونی هاپکینز. اما به‌طورکلی از کسی برای خودم بت نمی‌سازم.

زندگی بزرگترین معلم است
– بزرگ‌ترین معلمم: خود زندگی.

با ستاره ها مشکل دارم؟!
– بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره من این است که گفته شود:
با ستاره‌ها مشکل دارم. اگر ستاره‌ای به نقشی بخورد و امکانات هنری‌اش را نشان دهد، خیلی هم استقبال می‌کنم.

به لذت بردن از زندگی فکر می کنم
– اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار باشید؟

من بیشتر به لذت‌بردن از فعالیت هنری فکر می‌کنم. ماندگاری دست ما نیست. عوامل مختلفی می‌خواهد که در زمانه‌های مختلف این عوامل متفاوتند. اگر اثری از ارزش‌های واقعی برخوردار باشد، شانس ماندگاری دارد.

فیلمهایی که نساخته ام…
– اگر در رشته هنری‌ام به عقب برگردم، آرزو می‌کنم:
فیلم‌هایی را که نساخته‌ام بسازم؛ فیلم‌هایی مثل پانته‌آ، یک راه یک شهر یک عمر، صورتگران عصر خون، سپید جامه و دادگاه تلویزیونی.

پزشک می شدم
– چه‌کاره بودم اگر کسی نمی‌شدم که حالا هستم؟
می‌توانستم پزشک باشم چون شغل سنتی خانوادگی‌مان بود. یادم هست وقتی دنبال سینما رفتم، همه به‌نوعی شوکه بودند، نمی‌دانستند عاقبتم چه خواهد بود. گاهی که پیش می‌آید فیلمی تکه‌تکه می‌شود یا اتفاقی در کارم مرا ناراحت می‌کند؛ اعضای خانواده و فامیل به من مشاوره می‌دهند. یک‌بار در این مشاوره‌ها از من پرسیدند دوست داشتی چه‌کاره می‌شدی؟ بازهم رسیدم به اینکه باز هم می‌خواستم کارگردان شوم. آنها هم گفتند پس مشکلاتش را هم بپذیر.

جهان به سمت فاجعه می رود
– آرزوی زندگی‌ام: این است که دنیای ما به جهت مثبت‌تر و بهتری حرکت کند. جهان در شرایطی قرار گرفته که به سمت فاجعه می‌رود به‌خصوص در زمینه محیط‌زیست. نباید یادمان برود ساکنان زمینی هستیم که نسبت به آن مسئولیم و ارتباطات انسانی با ظهور تکنولوژی کمرنگ می‌شود اما باید تلاش کنیم فراموش نشوند؛ آرزویی که به آسانی تحقق نمی‌یابد.

هویدا از “قیصر” دفاع کرد و من از “گاو”
– جالب‌ترین اتفاقی که طی این سال‌ها در سینما برایم افتاده؛
این بود که در اولین جشنواره فیلم تهران عضو هیأت‌داوران بودم؛ همان جشنواره‌ای که «گاو» و «قیصر»، رقیب هم بودند. در آن هیأت‌داوران، جوان‌ترین فرد بودم و ناشناخته. شدیدا از گاو حمایت کردم چون فکر می‌کردم یک سینمای فرهنگی را در سطح کشور مطرح می‌کند. متأسفانه فریدون هویدا، برادر نخست‌وزیر وقت با من مخالف بود و شدیدا از قیصر دفاع کرد.
به‌خاطر سابقه همکاری‌اش با نشریه «کایه‌دو سینما»ی فرانسه، همه به حرف او گوش دادند. تمام بحث ما تا یک شب طول کشید و نهایتا مدیر جشنواره، مهندس محسن فروغی گفت: بحث کافیست و رأی بگیریم. در آن رأی‌گیری من و فرخ غفاری که به گاو رأی دادیم، بازنده شدیم ولی اشتباهی که من کردم این بود که وقتی گفتند حالا قیصر برگزیده شده، برای اینکه تشتت آرا در رأی داوران احساس نشود، به‌جای اکثریت آرا بگوییم اتفاق آرا. اینجا به‌دلیل بی‌تجربگی پذیرفتم. دو روز بعد مرحوم هژیر داریوش و هوشنگ بهارلو مرا دیدند و گفتند تو چرا به گاو رأی ندادی؟ گفتم من دادم. آنها هم گفتند ولی اعلام شد به اتفاق آرا قیصر انتخاب شده. گفتم من اشتباه کردم و این تجربه را نداشتم که این موضوع هم می‌تواند ایجاد سوءتفاهم کند. امروز خوشحالم که «گاو» جای خودش را در تاریخ سینما به‌عنوان فیلم فرهنگی موفق تثبیت کرد




خسرو سینایی: در جشنواره هایی چون برلین و کن انتخاب آثار برآمده از کیفیت نیست /فیلمهای بین‌الملل فجر بدون لحاظ کردن جنبه‌های سیاسی انتخاب شوند

سینماژورنال: خسرو سینایی کارگردان سرشناس ایرانی که در جشنواره سی و سوم فجر با “جزیره رنگین” در بخش خارج از مسابقه حضور داشت با انتقاد از لحاظ کردن پارامترهای سیاسی در جشنواره هایی چون کن و برلین از دبیرخانه بین الملل فجر خواست سراغ جنبه های سیاسی نرود.

 به گزارش سینماژورنال خسرو سینایی انتخاب فیلم‌های معتبر برای حضور در جشنواره را یکی از ویژگی‌های اصلی جشنواره‌ای معتبر دانست و خاطرنشان کرد: باید فیلم‌هایی برای شرکت در جشنواره انتخاب شوند که شایستگی لازم را داشته باشند و بدون در نظر گرفتن جنبه‌های سیاسی و… در لیست نمایش قرار بگیرند.

 وی ادامه داد: باید فیلم‌هایی برای شرکت در جشنواره انتخاب شوند که شایستگی لازم را داشته باشند و بدون در نظر گرفتن جنبه‌های سیاسی در لیست نمایش قرار بگیرند.

انتخاب آثار کن و برلین برآمده از کیفیت آثار نیست

 سینایی یادآور شد: متاسفانه در جشنواره‌های معتبری مانند برلین و کن و نظایر آنها با نگاهی که معتقدم تنها برآمده از کیفیت آثار نیست (بلکه برگرفته از باورهای شخصی و… است) فیلم‌ها انتخاب و ارزیابی می‌شوند.

 کارگردان “عروس آتش” خاطرنشان ساخت: طبیعی است که این‌گونه برخوردها در سطح بین‌المللی می‌تواند به اعتبار جشنواره‌ها لطمه بزند.