1

تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐اکران “خروج” از همین هفته+اکران “قتل عمد” از هفته آینده+موافقت با اکران فیلمهای خارجی صرفا با پرداخت کپی‌رایت

سینماروزان: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد فیلم سینمایی «قتل عمد» به کارگردانی سعید دولت‌خانی از چهارشنبه ۱۵ مرداد به سرگروهی سینما بهمن به نمایش درآید.

همچنین شورا مقرر کرد فیلم ارگانی «خروج» ساخته ابراهیم حاتمی کیا از چهارشنبه ۸ مرداد در گروه آزاد اکران شود.

به نظر میرسد عدم علاقمندی صاحبان آثار تازه برای اکران فیلمهایشان در روزهای کسادی سینماها، شورا را مجبور کرده به اکران آثاری مانند “خروج” تن دهد که پیشتر اکران آنلاین شده بودند.

شورای صنفی نمایش همچنین مصوب کرد اکران فیلم خارجی هم صرفا با خرید کپی رایت و از طریق شورا انجام شود و به این ترتیب پخش‌کنندگانی که رایت فیلمی خارجی را خریداری کرده‌اند می‌توانند برای اکران از طریق ثبت قرارداد در شورای صنفی نمایش اقدام کنند.




واکنش فرزاد موتمن به تلاشهای دو نهاد حاکمیتی برای احیای “درایوین-سینما”⇐خودروهای مناسب برای درایوین، اتومبیل‌های لش نیم قرن قبل آمریکا بودند و نه پراید و پژوهای تنگ تولید داخل!!/حتی شاسی بلندهای عمدتا چینی هم به درد درایوین نمی‌خورند!/اساسا درايوين‌ها، راه صحيح فيلم‌ديدن نبودند و برای همین از دهه ٨٠ به بعد عملا تعطيل شدند!!/آقایان حواسشان نیست که از دهه هفتاد به بعد درایوین به محل وقت‌گذراني جواناني تبديل شد كه در اتومبيل‌‌هایشان سرشان بيشتر به «كار»(!!) خودشان گرم بود!!

سینماروزان: تعطیلی کرونایی سینماها و عدم استقبال از اکران آنلاین موجب شده صاحبان فیلم “خروج” از محصولات اوج منسوب به سپاه که به اکران آنلاین تن داده بودند با همکاری نورتابان منسوب به بنیاد مستضعفان تبلیغاتی وسیع کنند برای اکران “خروج” در درایوین-سینمایی که نه در محلی ویژه و اختصاصی که در پارکینگ برج میلاد(!) راه انداخته‌اند.

این تبلیغات با واکنش فرزاد موتمن کارگردان سینما مواجه شده که با مرور تاریخچه درایوین، عملا آن را برای روزگار فعلی ناکارآمد دانسته.

متن یادداشت فرزاد موتمن را بخوانید:

چنان در تبليغات‌شان آورده‌اند «براي اولين‌بار»، ‌«سينما- ماشين» كه يك لحظه فكر مي‌كني حضرات اختراعي كرده‌اند اما خط اول تبليغ را كه مي‌خواني متوجه مي‌شوي منظورشان همان «درايو اين سينما» {Drive-in Cinema} است. ديده‌اند يا خوانده‌اند كه در روزهاي اخير با تعطيلي سينماها و رستوران‌ها در بسياري از كشورها به‌دليل گسترش بيماري كوويد١٩، بعضي از رستوران‌هاي بزرگ پاركينگ‌هاي خود را به «درايو اين سينما» تبديل كرده‌اند، گفته‌اند كه خوب ما هم بكنيم، اما تجربه تاريخي نشان مي‌دهد كه درايوين‌ها، راه صحيح فيلم‌ديدن نبودند و از دهه ٨٠ به بعد عملا تعطيل شدند و زمين‌هايشان براي ساخت مجتمع‌هاي تجاري مورد استفاده قرار گرفتند.

ايده ساخت درايوين از اوایل دهه 30 در آمريكا، براي استفاده آن دسته از تماشاگراني شكل گرفت كه نمي‌توانستند خودشان را منضبط كنند كه بر صندلي تنگ سالن سينما و نزديك به شخص ديگري بنشينند. (درواقع هم‌زمان با تعطيلي درايوين‌ها، از نيمه دوم دهـه 70، ساخت سينه‌پلكس‌ها، صندلي‌های پهن و دسته‌هاي عريض با جاي ليوان، آغاز شد، چيزي كه در ساخت مجتمع‌هاي سينمايي ما ناديده گرفته شده)، اساس ايده ساخت درايوين‌ها، برپايه راحت‌طلبي مخاطب شكل گرفت كه از اساس با تماشاي جدي فيلم، متغاير بود اما بزرگي و لش‌بودن اتومبيل‌هاي آمريكایي، اين ايده را عملي مي‌كرد. پس از جنگ جهاني دوم و در دوره «بيبي بوم»، درايوين‌ها بسيار گسترده شدند. پس از جنگ با تقسيم جديد بازارهاي جهاني بين كشورهـاي فاتح (متفقين)، آمريكا بسيار ثروتمند شد، خانواده‌ها پرجمعيت شدند. فقط در سال١٩٤٩، سه ميليون نفر به جمعيت آمريكا اضافه شد. حضور خانواده‌ها با شش، هـفت بچه پرسروصدا، تبديل به معضل شد و خانواده‌ها ترجيح دادند كه به «درايواين» بروند زيرا ديگر در اتومبيل‌هايشان كسي به آنها گوشزد نمي‌كرد كه بچه‌هاي‌شان را ساكت كنند، همين باعث افت كيفيت مشاهـده فيلم‌ها شد، چون عملا دقت و تمركزي در كار نبود، ديدن فيلم در درايوين فقط نوعي وقت‌گذراني محسوب مي‌شد. دوران «بيبي بوم» تا نيمه دهه 60 ادامه پيدا كرد. اتومبيل‌ها پهن‌تر و پهن‌تر شدند، اما اساسا فيلم‌هايي كه به «فيلم‌هاي تابستاني» معروف بودند در اين سينما‌ها به نمايش درمي‌آمدند؛ كمدي‌موزيكال‌هاي نه‌چندان جدي و «فيلم‌هاي ساحلي». از ابتداي دهه 70 به‌دنبال بحران انرژي و گراني بنزين، اتومبيل‌ها كوچك شدند تا كم‌مصرف باشند.

تماشاي فيلم در اتومبيل‌هاي تنگ دهه 70 در درايوين‌ها، طاقت‌فرسا بود. كم‌كم از اقبال عمومي از درايوين‌ها كاسته شد. آقایان حواسشان نیست به تدريج اين سينماها به محل وقت‌گذراني جواناني تبديل شد كه در اتومبيل‌هايشان سرشان بيشتر به «كار» خودشان گرم بود، آن بيرون هم يك فيلمي در حال اكران بود كه تماشايش دقت چنداني طلب نمي‌كرد. از نيمه دوم دهـه 70، اين سينما‌ها «دو فيلم با يك بليت» فيلم‌هاي رده ب، آثاري از «سينماي سياه‌پوستان» و «كمدي-‌جنسي»‌ها را نمايش دادند و از ابتداي دهـه 80 رو به تعطيلي گذاشتند.

در ايران در سال ١٣٤٩ درايوين سينماي ونك واقع در خيابان ونك با فيلم «روس‌ها دارن ميان» (نورمن جويسون)، افتتاح شد اما واقعا مورد استقبال قرار نگرفت و تعطيل شد و تجربه‌اش در سال‌هاي اخير تكرار نشد. در دوران تعطيلي فعلي حاكم بر سينماهاي دنيا، از درايوين مي‌توان به عنوان راهكاري موقتي استفاده كرد اما از آنجا كه ما اصلا درايوين سينما نداريم و فعلا در پاركينگ مي‌خواهند اكران‌هايي را برگزار کنند، به چند نكته بايد دقت داشت.

قبل از هر چيز مسئله كيفيت پخش تصوير و صداست؛ به خصوص صدا. با توجه با اينكه صداي اغلب فيلم‌هاي كنوني با سيستم «١/٥» كار شده‌اند، بايد برايش راه‌حلي در نظر داشت. چنانچه مثل قديم يك بلندگو به هر اتومبيل داده شود نتيجه‌اش شنيده‌نشدن بسياري از صداها خواهد بود و چنانچه بنا باشد كه از سيستم صوتي اتومبيل‌ها استفاده شود، همه‌چيز منوط خواهـد شد به سيستمي كه هر اتومبيل در اختيار دارد. بسياري از ماشين‌ها صدا را مونو خواهند شنيد و اين چندان مطلوب به‌نظر نمي‌رسد. البته تهيه‌كنندگاني كه فيلم‌هايشان را در درايوين به نمايش درمي‌آورند مي‌توانند براي اين اكران‌ها يك ميکس صداي مونو را در نظر بگيرند. نكته ديگر اين است كه تماشاي فيلم در اتومبيل‌هاي پرايد، رنو و اين پژوهاي تنگ و بسته‌اي كه در كشور ما توليد مي‌شوند، واقعا تجربه‌اي نچسب و عذاب‌آور خواهد بود، هرچه بيشتر از اتومبيل‌هاي بزرگ‌تر استفاده شود، بهتر است.
مسئله بعدي اين است كه در درايوين، فيلم‌ها را با ماشين‌هاي شاسي‌بلند عمدتا چینی تماشا نمي‌کنند. اين اتومبيل‌ها مانع ديد سرنشينان اتومبيل‌هاي ديگر مي‌شوند. با توجه به تعداد زياد ماشين‌هاي شاسي‌بلند در شهرهاي كنوني، احتمالا بايد به جايگاه ويژه‌اي براي اين ماشين‌ها فكر كرد و بالاخره تماشاي فيلم در اتومبيل واقعا جاي تمركز و دقتي را كه حين مشاهـده فيلم در سينما (يا حتي در سينماي خانگي) داريم، نمي‌گيرد. بد نيست بيشتر به كمدي‌ها كه تعدادشان كم هم نيست براي اكران در درايوين فكر كرد. شنيده‌شدن صداي خنده و قهقهه از اتومبيل‌هاي ديگر فضا را گرم مي‌كند.




تعابیر رسانه اصلاح‌طلب بر فیلم ارگانی “خروج”⇐دچار سردرگمي! يك ماراتن خسته‌كننده! ناکارآمد! ملال‌آور! محافظه‌کار! فاقد آنتاگونیست مشخص و قربانی تردیدهای سازنده!

سینماروزان: کیفیت دور از انتظار و لحن بلاتکلیف فیلم ارگانی “خروج” از همان نخستین رونمایی در جشنواره فجر مشخص بود و بسیاری رونمایی فیلم در جشنواره با اذعان به کیفیت اثر را پوست موز مگسان گرد شیرینی، زیر پای ابراهیم حاتمی‌کیا دانستند‌.

تعطیلی کرونایی سینماها گریزگاهی شد برای آن که “خروج” تن به اکران رسمی ندهد و مستقیم در فضای مجازی عرضه شود که هیچ سازوکار استاندارد و قابل اعتمادی درباره برآورد مخاطبانش وجود ندارد!

روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” اکران آنلاین “خروج” را زمینه‌ای کرده برای ارائه تحلیلی درباره این فیلم ارگانی.

متن تحلیل اعتماد را بخوانید:

دو سال پيش‌تر از آنكه «خروج» در سي و هشتمين جشنواره ملي فيلم فجر به نمايش درآيد، ابراهيم حاتمي‌كيا تكليف هواداران و منتقدانش را با فيلم معلوم كرده بود. اظهارات او در اختتاميه سي و ششمين جشنواره ملي فيلم فجر -چه از سر صداقت يا حريف‌طلبي- بيش از هر چيز همان دستاويزي بود كه او دراختيار هواداران و منتقدانش گذاشت تا پيش از ساخته شدن «خروج» له يا عليه آن موضع بگيرند. اما نسبت‌ فيلم با وقايع دي ماه 96 (پيش از وقايع سال پرآشوب 98)، شباهت‌هايي ميان دكتر آتشكار، مشاور رييس‌جمهور (محمدرضا شريفي‌نيا) با حسن روحاني و اساسا خود روايت و ارجاع آن به يك رويداد واقعي اين فرصت را دراختيار اهالي سياست گذاشت تا «خروج» را پيش از هر چيز حمله حاتمي‌كيا به دولت دوازدهم و شخص حسن روحاني تعبير كنند. اظهارات تند و تيز حاتمي‌كيا روي صحنه اختتاميه سي و ششمين جشنواره ملي فيلم فجر: «من فيلمساز وابسته‌ام، من فيلمساز اين نظامم.» براي اين گروه نه فقط دستاويزي براي قضاوت فيلم شد كه در اصل فرصتي بود براي هواداران و منتقدان كه شايد بيش از هر چيز به هواداري يا ضديت با او موضع‌ بگيرند. پس آيا «خروج» فيلمي است درباره انتقاد از سياست‌هاي اقتصادي دولت حسن روحاني؟ آيا فيلم حمله يك فيلمساز وابسته (به تعبير خود حاتمي‌كيا) به مخالفان نظام و تلاشي است براي جدا كردن منتقداني محق از ميان آناني كه با دستاويزهاي نادرست به نظام ضربه مي‌زنند؟ فيلم قطعا نشانه‌هاي كافي براي حاميان اين نگاه را دارد.
اگر «خروج» مي‌توانست ضرباهنگ نفسگير پرده اولش را حفظ كند، موضوع حتي پيچيده‌تر هم مي‌شد. اگر «خروج» فيلم خوبي مي‌بود (كه نيست)، لابد درگيري دو طرف حتي در زمانه كرونازده بالاتر هم مي‌گرفت كه نگرفت. اما فيلم خيلي زود دچار سردرگمي (ترديد) در شكل اجرايي شده و به‌ تبع آن تقريبا در تمامي پرده دوم به يك ماراتن خسته‌كننده تبديل مي‌شود. يك پايان پرتوان مي‌توانست ميانه ملال‌آور فيلم را نجات دهد، با اين‌ حال حاتمي‌كيا انگار ترجيح مي‌دهد مقدمه‌ نيرومندش بر فيلم را با پاياني كم‌شر و شور و در اصل محافظه‌كار به پايان برساند. به تعبير ديگر حاتمي‌كيا به دست خودش، «خروج» را به يك فيلم انتقادي عليه دولت فرو مي‌كاهد.
ابراهيم حاتمي‌كيا پيش‌تر از علاقه‌ا‌ش به فيلم‌هايي گفته بود كه در آن اسلحه هست. در سياهه اين قبيل فيلم‌ها، فيلم‌هاي پر زد و خورد (اكشن)، جنگي، وسترن و… جا مي‌گيرند. از آنجا كه فيلم‌هاي او به واسطه قهرمانان مرد و فضاهاي مردانه شناخته مي‌شوند، مي‌توان علاقه‌مندي‌‌اش به اين فيلم‌ها را شناسايي كرد. هر چند او هنوز و تا اين لحظه درباره منابع الهام اين فيلم صحبت نكرده، ولي آيا تعدد نماهاي باز و از بالا در دشت‌هاي وسيع، موسيقي كارن همايون‌فر كه بيشتر بازآفريني ملودي چند فيلم وسترن با حال و هواي ايراني است (كه باعث انتقاداتي از او در فضاي مجازي هم شد) و البته بازي‌ فرامرز قريبيان و روابط پيرمردها در ميانه قصه يا كيفيت‌ بصري فيلم در دشت‌هاي وسيع نشان‌دهنده الهام او از وسترن‌هاي متاخر است؟ پس آيا رحمت بخشي (فرامرز قريبيان) يك شِين (آلن لد) پا به سن گذاشته است كه حالا بايد دوباره در پي احقاق حقوق كشاورزان باشد؟
وسترن اما بيش از هر چيز به واسطه قهرمان اول تنهايش شناخته مي‌شود. همان چيزي كه احتمالا قرار است در هيبت رحمت بخشي تصوير شود؛ او تنهاست، به واسطه شهادت جمعي از همرزمانش در زمان جنگ كه همگي از اهالي روستا بوده‌اند، سال‌هاست كه خارج از آبادي زندگي مي‌كند. داستان عاطفي نافرجامي داشته كه داغش انگار هنوز تازه است. اگر دشت‌هاي وسيع را هم درنظر بگيريم يا حتي شباهت كاروان تراكتور به دليجان را، همه ‌چيز انگار براي بازآفريني يك وسترن كافي است. با اين‌ حال حاتمي‌كيا در تمامي پرده دوم فيلم (از خروج كاروان از عدل‌آباد گرفته تا رسيدن به قم) ترجيح مي‌دهد به جاي تاكيد بر قهرمان تنهاي منفردش، صحنه‌هايي از جماعت پيرمردها را نمايش دهد كه يا شيرين‌كاري مي‌كنند (هر چند كه در انجامش ناموفقند) يا در باب اقتصاد، فضاي مجازي، شبكه‌هاي معاند آن‌ور آبي يا ملاقات با رييس‌جمهور صحبت مي‌كنند. هر چند در نمونه‌هاي تاريخي اين شكل از فضاهاي شلوغ را لااقل مي‌توان در وسترن‌هاي هاوارد هاوكس به‌كرات يافت، اما سخت بتوان اين الگوي روايي را بر «خروج» منطبق كرد. پيش از هر چيز به خاطر تاكيد پرده اول روايت فيلم بر قهرمان مركزي و ديگر به خاطر حذف قصه‌هاي فرعي مرتبط با شخصيت‌هاي مكمل كه پيرمردها را فاقد قصه و در نتيجه در شاكله روايت بي‌معني مي‌كند. در نتيجه اين انتخاب پرده دوم «خروج» بيش از پيش ناكارآمد و البته ملال‌آور مي‌شود، چون هيچ ‌كدام از حكايت‌هاي كوتاه اين بخش نه جاذبه دراماتيك دارند و نه كمكي به مسير اصلي روايت و مضمون مي‌كنند.
اما جدا از نسبت يا شباهت فيلم به وسترن، مساله اصلي شايد اين باشد كه «خروج» اساسا درباره چيست؛ درباره شكل قانوني اعتراض و دوري جستن از روش‌هاي غيرقانوني؟ (اين تعبيري است كه رسانه‌هاي نزديك به جريان موسوم به اصولگرا تبليغ مي‌كنند) يا درباره انتقاد از سوءمديريت دولت؟ يا جست‌وجوي عدالت اجتماعي از دست رفته؟ (اين مضمون موردنظر فريدون جيراني در يادداشتش بر فيلم است). تمامي اين تعابير احتمالا ناشي از يك سوءتعبير هستند؛ «خروج» برخلاف ظاهر سه‌پرده‌اي‌ا‌ش در اساس تكليف ما را با آنتاگونيست معلوم نمي‌كند. پس تمامي تلاش رحمت بخشي و جماعت همراهش براي دست يافتن به حق از دست رفته‌شان قرار است چگونه احقاق شود؟ در شكل روايي فيلم مبتني بر يك قهرمان منفرد است كه با جماعتي از آدم‌هاي همسو با خودش راهي يك سفر مي‌شود. هدف از اين سفر ملاقات با رييس‌جمهور ذكر شده، اما موانع بر سر راه اين ملاقات كه به باور پيرمردها حلال مشكلات آنهاست، چيست؟ نظام عريض و طويل ديوان‌سالار؟ نيروهاي متعدد امنيتي؟ جوانان ناآگاه كه آب در آسياب دشمن مي‌ريزند؟ پس آيا فيلم در فقدان يك آنتاگونيست مشخص درباره ديوان‌سالاري است؟
ترديد دارم كه اين نگاه به فيلم به چنين صحنه‌پردازي نيازمند مي‌بود. حتي نمونه‌هاي مشابه از اين مضمون (فرد در برابر ديوان‌سالاري) مثلا «مرگ يك ديوان‌سالار» (توماس گوتيرز آلنا، 1966) هم درنهايت از چرخه ديوان‌سالاري به تعبيري از زندگي مي‌رسند (ديوان‌سالاري مانند چرخه زندگي بي‌معني است). ولي به نظر مي‌رسد كه «خروج» اتفاقا در تلاش است تا روندي معكوس را طي كند و مضمون پرشاخ و برگش را مدام كوچك‌تر كند تا آنجا كه حاتمي‌كيا ترجيح مي‌دهد فيلم به انتقادي از دولت فروكاسته شود. در نشست خبري فيلم در سي و هشتمين جشنواره ملي فيلم فجر هم فيلمساز در مقابل پرسش خبرنگاري كه از او درباره سكوتش درمورد وقايع سال 98 پرسيده بود، با لحني حق به جانب ما را به فيلمش ارجاع داده بود: «من توجهم با فيلممه.» پس آيا «خروج» نظر حاتمي‌كيا درباره همه مسائل اين دو سال گذشته است؟
«خروج» درباره يك ملاقات است و انگار نه صرفا ديدار با يك فرد (رييس‌جمهور) كه ديدار با يك باور، با يك عقيده است؛ در تمام طول فيلم از رييس‌جمهور با كمال ادب نام برده مي‌شود كه از يك‌طرف ابزاري است براي جلوگيري از انتقاد دولتي‌ها از فيلم ولي از سوي ديگر انگار توصيف يك عقيده و باور همراه با كمال احترام يا به صحنه اول ملاقات در مزرعه پنبه رجوع كنيد و هلي‌كوپترهايي كه از آسمان فرود آمده‌اند و درنهايت «خروج» درباره يك ترديد است؛ ترديد درباره آنچه در پايان بايد بر زبان آيد. به نظر مي‌رسد كه ترديد مهم‌ترين دشواري حاتمي‌كيا هنگام ساختن «خروج» بوده؛ ترديد از آنچه در پايان بايد گفته شود. شايد آشفتگي شكل فيلم و انتخاب نامعين ميان شكل قهرمان فردي (رحمت بخشي) و جماعت همراه بيش از آنكه صرفا يك ايراد شكلي باشد، ناشي از همين ترديد است. پس انگار ميانه ملال‌آور فيلم نه فقط نفس تماشاگر را مي‌گيرد كه در اساس ناشي از مشكل حاتمي‌كيا براي غلبه بر اين ترديد حاصل شده است. پس ترديد در مضمون يا آنچه بايد گفته شود به شكل فيلم هم تسري مي‌يايد تا «خروج» را از تك‌و‌تا بيندازد.
فريدون جيراني يادداشتش بر فيلم «خروج» را كه در فضاي مجازي به‌كرات نشر و بازنشر شد با اين جمله تمام مي‌كند: ««خروج» تندترين، سياسي‌ترين و تلخ‌ترين فيلم حاتمي‌كياست.» جيراني در همين يادداشت حاتمي‌كيا را «طبيعي‌ترين و روشن‌ترين شخصيت اين سينما» مي‌خواند «كه نقاب بر چهره ندارد.» «خروج» قرباني ترديد طبيعي‌ترين و روشن‌ترين شخصيت اين سينما شده و شايد از همين‌رو تلخ‌ترين فيلم او نيز باشد. 




شباهت رضا عطاران و فرامرز قریبیان به‌زعم ابوالحسن داوودی!/چه شد که داوودی از قریبیان به‌جای خسرو شکیبایی استفاده کرد؟

سینماروزان: اکران آنلاین تازه ترین فیلم فرامرز قریبیان با عنوان “خروج” فرصت تماشای شمایل تازه این بازیگر در سینما را از مخاطبان گرفته است و چه بسا که این بسنده کردن به اکران آنلاین به نفع قریبیان هم شده باشد که کیفیت زیرحد انتظار “خروج” به شکست در سینماها منجر نشود.

فرامرز قریبیان بازیگر توانایی است ولی اینکه ابوالحسن داوودی او را که شمایلی کاملا جدی دارد همتای رضا عطاران کمدین پولساز سینما بداند قابل توجه است.

ابوالحسن داوودی با اشاره به ویژگیهای مشترک قریبیان و رضا عطاران که با اولی در “مرد بارانی” و با دومی در “هزارپا” همکاری داشته به هفت صبح گفت: من فقط دو بازیگر را دیدم که هیچ گاه دانش بازیگری و کارگردانی را قاطی نمیکنند. یکی قریبیان و دیگری رضا عطاران.

داوودی ادامه داد: عطاران و قریبیان سرصحنه خودشان را کاملا در اختیار ذهنیت و تصویر کارگردان قرار میدهند و تصور خودشان را قالب نمیکنند. ممکن است تصورشان را درمیان بگذارند ولی اصراری بر اجرایش ندارند.

داوودی با ذکر خاطرات تولید “مرد بارانی” بیان داشت: خسرو شکیبایی با فیلم قرارداد داشت و حتی چند هفته ای روخوانی داشتیم و تمرین هم کردیم ولی چون فیلمبرداری “میکس” و “مرد بارانی” همزمان شده بود و چون خسرو در هر دو نقش اصلی داشت این شد که من یک تصمیم انقلابی گرفتم و نقش را به قریبیان پیشنهاد کردم و ایشان هم پذیرفت.

داوودی ادامه داد: بسیار خوشحالم که با قریبیان همکاری کردم کمااینکه اگر این نقش را با خسرو شکیبایی انجام میدادیم میشد شبیه یکی دیگر از نقشهایی که با همان فیزیک و صدا و حرکت بدن خودش انجام داده ولی اتفاقی که با قریبیان افتاد بشدت ماندگار شد.




برادران اوج! اگر الگوریتم اکران آنلاین “خروج” واقعا موفق و سودآور بوده هرچه‌زودتر مابقی فیلمهای‌تان را روانه اینترنت کنید!

 

سینماروزان: کاملا قابل پیش‌بینی بود که ارگان تولیدکننده “خروج”حاتمی‌کیا که نومید از نمایش در سینماها، فیلم را روانه اکران آنلاین کرده بلافاصله بعد از قاچاق فیلم، به آماردهی پیرامون اقبال بالای بازدیدکنندگان-حتی با بلیت ۱۲هزار تومانی-بپردازد.

این نوع آماردهی که یادآور آمار میزان مخاطبانی است که مدیران تلویزیون از سریالهای خود ارائه می‌دهند می‌تواند کمک‌حال احسان محمدحسنی رییس سازمان هنری-رسانه‌ای اوج در برهه پیش‌رو باشد که از زیربار انتقادات مرتبط با چرایی اکران آنلاین -بدون فراهم آوردن زمینه‌ای محافظت‌شده برای جلوگیری از قاچاق- برهد ولی گویا رییس اوج و مشاوران و مدیرانش به عواقب این آماردهی‌ها توجهی ندارند.

اصلی‌ترین عاقبت آماردهی بالایی که اوج از سوددهی آنلاین “خروج” ارائه داده، این است که سایر فیلمهای اوج هم باید مستقیما روانه اکران آنلاین شوند.

اگر گردانندگان اوج آن قدر توانمندند که در اوج قاچاق مجازی میتوانند در کمتر از یک هفته، یک میلیارد از “خروج” بکشند حتما قادرند که لااقل هفته‌ای نیم میلیارد از فیلمهایی نظیر “روز بلوا”، “لباس شخصی”، “آبادان یازده شصت”، “کیک زرد” و “کارو” و… بیرون بکشند.

به خصوص که برخلاف اکران در سینماها، اکران آنلاین نه سقف زمانی دارد و نه حفظ کف فروش در سرگروه و به این ترتیب گردانندگان اوج می‌توانند خیلی زود و بی‌کمترین هزینه جانبی به پول برسند.
پس برادران اوج بشتابید که تا واکسن کرونا یافت نشده و همچنان سینماها بسته‌اند، سودآوری آنلاین آثارتان را به نظاره بنشینید.




در شرایطی که نت‌فلیکس رایگان شده و کلی کانال تلویزیونی آمریکای جهان‌خوار(!) به‌صورت مفت و مجانی در نت عرضه شده⇐برای تماشای آنلاین فیلم ارگانی “خروج” بلیت ۱۲هزارتومانی تعیین کرده‌اند!

سینماروزان/حامد مظفری: شیوع کرونا در بیشتر نقاط جهان اسباب تعطیلی سینماها و خانه‌نشینی مردم را موجب شده و در این شرایط بسیاری از سامانه‌های ویدیوی درخواستی یا تلویزیون‌های پروتکلی با رایگان کردن آرشیو خود کوشیده‌اند شرایط سرگرم‌سازی مخاطبان قرنطینه در خانه را فراهم کنند.

باورش سخت است ولی نتفلیکس بخش عمده آرشیو خود را رایگان کرده و در ایالات متحده نیز دامنه‌ای گسترده از شبکه‌های تلویزیونی از شبکه‌های فیلم و سریال تا شبکه‌های ورزشی و خبری-تحلیلی به‌صورت مجانی در اینترنت قابل استفاده هستند. بماند که برخی از شبکه‌های کاربرمحور نیز مبالغی هنگفت صرف کمک به بیماران کرونایی کرده‌اند.

در ایران اوضاع چطور است؟؟ هیچ کدام از سامانه‌های ویدیوی درخواستی که اغلب هم‌ با واسطه یا بی‌واسطه متصل به بیت‌المال هستند، رایگان نشده‌اند و البته که همچنان کاهش حجم اینترنت به‌هنگام استفاده از این سامانه‌ها هویداست که کم و بیش همه می‌دانند سود این اینترنت‌خواری به جیب که می‌رود.

در همین شرایط برای عرضه آنلاین فیلمی ارگانی به نام‌ “خروج” با بلیت ۱۲هزارتومانی چنان منتی بر سر مخاطب می‌گذارند که انگار بناست آرشیو چهل سال اخیر سینمای ایران را با کیفیت 4k و به رایگان به مخاطب عرضه کنند.
باز اگر با یک محصول قابل‌توجه سینمای ایران مواجه بودیم این منت‌گذاری قابل هضم بود ولی وقتی رونمایی “خروج” در جشنواره اخیر فجر هم چندان توجهی از سوی مخاطبان به‌دنبال نداشت و فیلم خیلی زود از فهرست آرای مردمی حذف شد دیگر چه نیاز به این همه منت بر سر عرضه آنلاین فیلم؟؟

حداقل اگر فیلمی را که با منابع عمومی تولید شده به‌رایگان و صلواتی عرضه می‌کردند این منت‌گذاری توجیه‌پذیر بود ولی اینکه فیلم ارگانی “خروج” را-که در کارنامه سازنده‌اش هم جزو نشیب است و نه فراز- با بلیت ۱۲هزارتومانی به‌صورت آنلاین عرضه می‌کنند جای پرسش دارد.

بهتر نیست ارگانهای متصل همان طور که میلیاردها تومان از پول ملت را صرف تولید آثاری می‌کنند که هیچ بدعتی در محتوا یا ساختار ندارند کمی هم برای ولی‌نعمتان واقعی خود ارزش قائل بودند و همین “خروج” را رایگان ارائه می‌کردند و بعد منتش را سر مخاطب می‌گذاشتند؟؟
نمی‌شود که هم با پول ملت و به‌نام خدمت به ملت، فیلم تولید کرد و هم دوباره برای نمایش این فیلم‌ به ملت، از ملت پول خواست؛ آن هم در این اوضاع کرونایی که میلیونها نفر از این ملت گرفتار تعطیلی صنوف و خوردن از ذخیره‌ای هستند که عنقریب است به ته برسد.

بهتر نیست همه متصلین به منابع عمومی به حرمت بودجه‌های هنگفتی که از جیب ملت برداشته‌اند، لطف کنند و در برابر این ملت، کمی احترام پیشه کنند و مدام بر سرشان منت نگذارند؟؟

پی‌نوشت: دم اوج گرم که فهمید از گل سرسبد تولیداتش که “خروج” بوده در اکران آبی گرم نمی‌شود و با حفظ آبروی خود، فیلم را راهی فضای مجازی کرد! بد نیست برادران اوج همین دست‌فرمان را برای دیگر تولیدات خود و ازجمله “روز بلوا”، “لباس شخصی”، “کیک زرد”، “آبادان…” و “کارو” هم درنظر بگیرند و با ایجاد یک بسته، تمام فیلمها را راهی فضای مجازی کنند و خلاص.




اظهارنظر سیدضیاء هاشمی درباره عرضه اینترنتی فیلم آخر حاتمی‌کیا

سینماروزان: رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان تاکید کرد اقدام ابراهیم حاتمی‌کیا برای انتشار فیلم «خروج» در فضای مجازی را فتح بابی برای شکست انحصار اکران در سینمای ایران می‌داند.

سید  ضیاء هاشمی تهیه‌کننده سینما و رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان طی یادداشتی از تصمیم ابراهیم حاتمی‌کیا برای عرضه اینترنتی فیلم سینمایی «خروج» پیش از اکران عمومی حمایت کرد.

در متن این یادداشت آمده است:«ابراهیم حاتمی کیا را از سال‌های جوانی‌اش می‌شناسم، از نگاه متفاوت او در سینمای مستند و جنگ و نگرش آرمان‌گرایانه‌اش در سینمای اجتماعی تا پیشروبودنش در نقدهای تند رویدادهای پیرامون جامعه؛ فیلمسازی که طی دهه‌ها ارتباط با مردم همواره متمایز عمل کرده و این بار نیز خویشتن خود را در آزمون دیگری قرار می‌دهد، قید حال خوب تماشای فیلمش بر پرده سینما در کنار مردم را زده تا در این روزهای سخت، حال مردم را با دیدن خروج آن هم در خانه‌هایشان بهتر کند.
ابراهیم این بار نیز خط شکن بود تا در زمانه طمع و حسادت و عطش دیده شدن بر پرده عریض سینما، به سان حاج کاظم میدان‌دار روایت مردانی باشد که در این روزگار تلخ و نامراد، جای خالی‌شان سخت پُرشدنی است.
این تصمیم بزرگ و جسارت قابل تقدیر را فتح بابی بدانیم برای شکست هیمنه و انحصار مدیریت پخش و نمایش سنتی سینمای ایران.
اطمینان داشته باشیم خلاقیت، هوشمندی، جسارت، اصالت و جامعه‌پذیری در تصمیم‌های بزرگ، توامان با نقد بی‌خردان، یک سو نگران و کوته نظران روبرو خواهد بود.
امیدوار باشیم این اقدام بزرگ، واهمه مدیران و دیگران را به تصمیمی جسورانه، متفاوت و خلاقانه بدل سازد.»




کیفیت پایین آثار ارگانی جشنواره، صدای “کیهان” را هم درآورد⇐چرا گریمهای “لباس شخصی” نچسب و رفتار کاراکترها، وحشیانه است؟؟/چرا “روز بلوا” جسارت نداشته به سراغ خاندان‌هایی برود که سرنخ اختلاس دست آنهاست؟/چرا “خروج” در قد و قواره فیلمهای قبلی حاتمی‌کیا نیست و پلان آخرش هم آب سردی است بر آتش اشتیاق مخاطبان؟؟

سینماروزان: بسان چند سال اخیر، امسال هم فیلمهای ارگانی سهمی قابل توجه از جشنواره فجر را به خود اختصاص داده بودند ولی عجبا که نامدارترین ارگانی‌ساز سینمای ایران هم به‌نام درام معترضانه، یک کمدی ناخواسته تحویل ملت داده بود.

کیفیت آثار ارگانی جشنواره امسال آن قدر پایین بوده که حتی صدای روزنامه “کیهان” را که اغلب حامی این آثار بوده، درآورده است و این روزنامه را وادار کرده به انتقاد از فیلمهای ارگانی “لباس شخصی” و “روز بلوا”.
“کیهان” هرچند “خروج”حاتمی‌کیا را امیدوارانه خوانده ولی باز این فیلم را نسبت به کارهای قبلی حاتمی‌کیا نقد کرده.

روزنامه “کیهان” نوشت: در فیلم«لباس شخصی»، مخاطب با یکی دیگر از موضوعات مهم و ارزشمند تاریخ انقلاب اسلامی یعنی موضوع حزب توده‌ای و خیانت‌های آنها به انقلاب و نظام اسلامی و آرمان‌های آن درقالب فعالیت‌های مخفی، مواجه است. اما به‌رغم ارزشمندی موضوع این اثر، نوع روایت و پرداخت این موضوع مهم در فیلم، قابل تأمل است. نوع گریم نچسب نیروهای اطلاعات سپاه و شیوه‌های رفتاری بی‌نزاکت حتی با یکدیگر، رفتارها و اعمال توأم با خشونت و در برخی مواقع وحشیانه آنها، چه دیدگاهی در مورد آنها به مخاطب القا می‌کند؟!

این روزنامه‌ ادامه داد: یکی از نیروهای اطلاعات که در کسوت لباس روحانیت هم هست و بقیه نیروها در نماز جماعت به او اقتدا می‌کنند، در بازجویی‌هایش از یک نیروی ساواکی، چنان خشونتی به خرج می‌دهد که منجر به کشته شدن او در زیر بازجویی می‌شود؛ اما نه نفوذی بودن او در فیلم مشخص و شفاف می‌شود و نه، مورد بازخواست فرماندهان رده بالا قرار می‌گیرد. یا حضور شخصیت اصلی فیلم در جمع خانواده و رابطه سرد بین او و همسرش، چنان به ذوق مخاطب می‌زند که انگار مخاطب دلش می‌خواهد به او بگوید، بهتر است تو به وضعیت مملکت کوچک درون خانواده‌ات بپردازی و عطای اصلاح مملکت برون خانواده‌ات را به لقایش ببخشی.

“کیهان” افزود: اینکه کارگردان اثر، به در پیش گرفتن رویه «حفظ بی‌طرفی» در روایت و پرداخت موضوع در فیلم، تأکید داشته باشد، بیشتر به بهانه‌ای برای گریز از هرگونه کاستی‌های فیلم و تبرئه کردن خود شبیه است تا دلیل منطقی و قانع‌کننده برای مخاطبانی که فیلم دیدن برای آنها فقط سرگرمی نیست و اندیشه‌ورزی پیرامون آن، جزیی جدایی‌ناپذیر از آنها در دیدن فیلم است.

“کیهان” درباره فیلم ارگانی “روز بلوا” نوشت: در فیلم «روز بلوا»، کارگردان، روی یک موضوع مهم و به روز اقتصادی و اجتماعی، یعنی موضوع «اختلاس‌های اقتصادی» دست گذاشته است که درد اکثر مردم در جامعه کنونی ایران اسلامی است. این فیلم، گرچه در ابتدا به مذاق مخاطب زخم‌خورده از وضعیت اقتصادی جامعه، خوش می‌آید، اما دقیقه‌ها که می‌گذرد و فیلم، کم‌کم به انتهای خود نزدیک می‌شود، آنها را ناامید می‌کند. شخصیت اصلی فیلم، یک روحانی جوان شیک است. او ابایی از داشتن یک زندگی لاکچری ندارد. در خانه‌ای بزرگ و بسیار خوب زندگی می‌کند. ماشین گرانقیمت دارد؛ حتی ساعت مچی که به دستش می‌بندد و کادوی عروسی است که پدرزنش به او هدیه داده است، چنان می‌ارزد که جای دستمزد هکر یه لا قبای فیلم می‌شود. انگار فقط ظاهراً حواسش به حلال و حرام باشد، بقیه قضایا حل است. دلش هم به موسسه خیریه‌ای خوش است که او به همراه همسر و پدرزنش، از مدیران ارشد و اصلی آن هستند. وقتی روحانی شیک فیلم، متوجه اختلاسی می‌شود که ظاهراً دارد به پای او هم نوشته می‌شود، سعی می‌کند به دنبال یافتن سرنخ‌های اصلی باشد. اما همین پیگیری‌هاست که زمینه ناامیدی مخاطب را فراهم می‌کند. چون اختلاس‌ها ظاهراً فقط به یک نفر می‌رسد و انگار نه انگار که اتفاقاً در این روزهای مملکت، سر هر نخی که کشیده می‌شود، به خاندان‌هایی می‌رسد که کمتر کسی جرأت افشاگری آنها را دارد.

“کیهان” تاکید کرد: ظاهراً پرداختن به موضوع مهمی مانند اختلاس هم، دل و جرأت خاصی می‌خواهد که پیامدهای بعدی‌اش را هم به جان بخرد؛ و الا فیلم، همچنان ابتر می‌ماند و مخاطبی که به ذوقش خورده است.

“کیهان” درباره “خروج” نوشت: فیلم «خروج»، حاتمی‌کیا دست روی سوژه‌ای گذاشته است که برداشتی از یک موضوع واقعی است؛ کشاورزان یک منطقه دور از پایتخت با تراکتورهای خود به سوی مرکز ریاست جمهوری در تهران می‌روند تا حرفشان را به گوش رئیس‌جمهور برسانند. گرچه همزمانی این فیلم، با دوران مسئولیت و حاکمیت دولت فعلی و ریاست جمهوری حسن روحانی همراه شده است و برداشت برخی این است که این یک فیلم سفارشی علیه دولت حاکم فعلی و ریاست جمهوری اوست، اما فارغ از انواع برداشت‌ها، موضوع مهمی که حاتمی‌کیا دست روی آن می‌گذارد، موضوعی قابل اعتناست. موضوعی که شیوه روایت و پرداختن به آن، شاید در قد و قواره فیلم‌های قبلی حاتمی‌کیا نباشد، اما در جای خود، سر و گردن خیلی بالاتری از خیلی از فیلم‌هایی است که در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به نمایش درآمد؛ فیلم‌هایی که برخی از آنها حتی محصول کار پیشکسوتانی از سینمای ایران هستند که هنوز بعد از گذشت چهل پنجاه سال از دوران فیلمسازی‌شان، در فضای دهه چهل و پنجاه سیر می‌کنند و حتی وقتی می‌خواهند روایتی از دهه 90 ایران داشته باشند، اسیر همان فضای دهه چهل پنجاه قبل از انقلاب‌‌اند. خروج، قهرمان دارد، قصه دارد؛ ظلم‌ستیز است و دادخواهی دارد؛ اما با همه اینها، پلان آخر فیلم، انگار آب سردی بر آتش اشتیاق مخاطب است که او را دچار شوک می‌کند. جایی که قهرمان فیلم در مقابل تلاطم و سوال و جواب‌های جوان مقابل خود در بازداشتگاه، فقط سیگار می‌طلبد.




#خروج ( #ابراهیم_حاتمی_کیا )؛ رحمت در راه اژدها!/مطمئنید نام کارگردان، آرش معیریان نیست؟؟/یعنی آی.کیوی ده‌نمکی بالاتر است؟؟

سینماروزان/مسعود احمدی:

➕ویدیوکلیپ ابتدایی که از فرود هلی‌کوپتر تا به فنا رفتن مزرعه پنبه تا تمرکز از راه دور بر رییس جمهور عمامه سفید را دربرمی‌گیرد خیلی بهتر از کلیپ‌های کوجی زادوری و در حد و اندازه کارهای الک کارتیو و بهمن تیرگان است!!!

➖ پراکندگی حاد روایت بلافاصله پس از آن ویدیوکلیپ تر و تمیز با ورود به داستان زندگی پسر مرزبان #رحمت که مشخص نیست از ابتدا مرزبان بوده یا بعد از اتفاقات ماه‌های اخیر از مدافع حرم تغییر ماهیت داده به مرزبان؟

➖هر کدام از اهالی روستا با یک لهجه حرف می‌زنند و #رحمت_بخشی هم با لحن فیلمهای کالت بازیگرش!

➖حتی نکرده برای فرامرز قریبیان کاراکتر طراحی کند و قریبیان با لحن #سناتور و #ترن پرت شده به عدل‌آباد!! کجاست رحمت؟؟

➕به‌کارگیری بازیگرانی نظیر جهانگیر الماسی، مهدی فقیه، اکبر رحمتی، محمد فیلی و آتش تقی‌پور در پروژه‌ای ارگانی بعد از سالها بیکاری در سینما، نیکو است! امید که این اجتماع قدما با تخصیص دستمزدهایی در شان ایشان همراه بوده باشد و حداقل خمس بودجه تولید به این پیشکسوتان رسیده باشد!

➖از دل این سوژه می‌شد یک کمدی تر و تمیز درآورد؛ منوط به اینکه یک کمدی‌نویس کنار خود داشت ولی چون خودشان عقل کل هستند نیازی به همکار ندارند و همین است که نماهای دردناک، حسی برنمی‌انگیزد و نماهای پرجروبحث، خنده‌دار می‌شود؛ یکی مثل آرش معیریان کنار پروژه بود، یک کمدی خالتور حسابی درمی‌آمد!

➖تدوین اشتباه و پر از نماهای اضافی!

➖تعقیب و گریز در مزرعه بلال شبیه شده به تعقیب گراز در مزرعه برنج در #باشو

➖خیلی تلاش شده با گریمی سنگین، ضعف اجرای پانته‌آ پناهیها پوشانده شود ولی وقتی یک زن را سوار تراکتور می‌کنی تا متهم نشوی به تبعیض جنسیتی، باید هم کابین تراکتور زن را حجله ببندی بلکه با خنده‌دار شدن، شدت ضعف اجرا کاهش یابد

➖تاکید مکرر بر اینکه روستاییان معترض، پدر شهید هستند جز توجیه دریافت بودجه ارگانی، کارکرد دیگری دارد؟؟ یا شاید حاتمی‌کیا هم مثل بودجه‌دهندگانش فکر می‌کند که در توجه به شهروندان، درجه‌بندی داریم؟

➖موتیف تکراری ارسال نامه به رییس جمهور؛ ادای احترام است به برخی محصولات تولیدی دوران احمدی‌نژاد از #گیرنده تا #تلفن_همراه_رییس_جمهور و #پایتخت ؟؟

➖کپی‌برداری سکانس معرفی رحمت نزد مشاور رییس جمهور از سکانس معرفی زاپاتا در #ویوا_زاپاتا

➖بلاتکلیفی در پایان‌بندی! البته تقصیر حاتمی‌کیا نیست‌‌چون آن قدر اتفاقات ریز و درشت در سه ماه گذشته از اعتراضات بنزینی تا ترور سردار تا سقوط هواپیما روی داده که واقعا جمع کردن فیلمی با مضمون اعتراض را کار حضرت فیل کرده! ولی حداقل انتظار از حاتمی‌کیا این بود که فیلمی با چنین پایان‌بندی را اصلا به جشنواره ندهد بلکه تا اکران به ایده‌ای منطقی برای پایان داستانش برسد

?سکانس
–آب گرفتگی مزرعه با نوای ساکسیفون

?کاراکتر
–رییس شورای عدل‌آباد با بازی جهانگیر الماسی

?دیالوگ
–خدا کنه امامزاده پاستور حاجت بده!!

–دیدن گندم به صرفه نیست، ماشین کاشتن جاش!

–شما هم ببینی پدرزن آینده‌ت وسط دعواس، جوگیر
میشی

–ملا زبون ملا رو بهتر از همه میفهمه

?جوک
–رییس جمهور، رییس همه س

–ریش حنابسته ملا با بازی مهدی فقیه

–محمد فیلی با شمایل #بسیم_بیک سریال #روزی_روزگاری

–تک چرخ اکبر رحمتی(مش خیرالله) با تراکتور فیات!!

–شریفی‌نیا با گریم حسن روحانی و ادبیات حاجی گرینوف #اخراجیها در نقش مشاور روحانی!!

⁉️پرسش

–اوج که علاقمند کمدی‌سازی است چرا بر روی ده‌نمکی که هم مومن و هم انقلابی و هم خودی است و هم علاقه وافر به کمدی‌سازی دارد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند؟؟ چه کاریست کمدی‌سازی با افراد غیرمتخصص!

☑️نتیجه فنی

–ده‌نمکی از حاتمی‌کیا باهوش‌تر است که #زندانیها را به جشنواره نداد و مستقیم روانه اکران کرد. آن یکی خیلی خوب تغییر اوضاع را درک کرد و با تغییر بازی، حاشیه امن برای فیلمش خرید تا به اکران برسد ولی این یکی انگار حتی یک مشاور آگاه کناردستش نبوده که درباره ریسک بالای رونمایی چنین فیلم مغشوشی در جشنواره بهش هشدار دهد؟؟!!




رفتن به سراغ ریشه‌های عبری “خروج” از کجا نشات گرفته؟؟ فرعون فیلم حاتمی‌کیا کیست؟؟

سینماروزان/محمد شاکری: ابراهیم حاتمی‌کیا که در کنار مجید مجیدی ازجمله مدعیان جشنواره‌ای است که حتی یک نفر هم‌سنگ این دو در هیات داورانش وجود ندارد به تازگی از پوستر “خروج” رونمایی کرده.

در میان آثار متعلق به اوج که سرمایه‌گذار فیلمهای اخیر حاتمی‌کیا باشد، پوستر “خروج” سروشکلی استانداردتر دارد که بلاشک ناشی از حساسیت‌های خود کارگردان است با این حال آنچه بر پوستر جلب نظر می‌کند برگردان انگلیسی عنوان فیلم است.

حاتمی‌کیا واژه exodus را به‌عنوان معادل خروج انتخاب کرده بی آن که چرایی این انتخاب مشخص باشد.

داستان خروج”حاتمی‌کیا درباره دهاقینی است که گرفتار سیل شده و کارد به استخوانشان رسیده و برای تظلم‌خواهی روانه مرکز می‌شوند؛ با شباهت‌های این خط داستانی با درام‌های روستایی متعدد و از آثار تبلیغی برای انقلاب سفید شاه مخلوع گرفته تا نمونه‌هایی به‌یادماندنی مثل”بلوچ” و “خاک” کیمیایی کاری نداریم و فعلا به‌دنبال کشف دلیل استفاده از exodus به‌عنوان معادل “خروج” هستیم؟

متبادرترین تلقی از exodus ، خروج بنی‌اسرائیل از مصر و رفتن به سمت فلسطین است! آیا “خروج”حاتمی‌کیا هم خروج از زیر یوغ فرعون و رسیدن به ارض موعود است!؟؟ اگر این طور باشد و دهاقین حاتمی‌کیا معادل بنی‌اسرائیل قرار داده شوند در آن صورت فرعون “خروج” کیست؟ دولت روحانی یا…؟

اساسا اینکه در ترجمه “خروج” به سراغ ریشه‌های عبری رفته‌اند از کجا نشات گرفته؟ از ترس ورود به ریشه‌های خروج در فقه اسلامی؟ در فقه اسلام، “خارجی” کسی یا جریانی است که از حکومت خروج کرده و از این منظر، “خارجی” یا “خروج‌کننده” بار معنایی کاملا منفی دارد.

آنچه از “خروج”حاتمی‌کیا پیداست نگاهی همدلانه با خروج‌کنندگان است. همین تفاوت شگرف معنای خروج‌کنندگان حاتمی‌کیا با خروج‌کنندگان در فقه است که موجب شده از exodus به‌عنوان معادل فیلم حاتمی‌کیا استفاده شود؟؟

یعنی از ترس مقایسه شدن خروج‌کنندگان فیلم با خوارج صدراسلام؟؟ یا از واهمه قیاس‌سازی با آنها که امام سوم(ع) را خروج‌کرده و خارجی قلمداد کردند، از ریشه‌های عبری خروج برای معادل‌سازی استفاده شده؟؟

اگر این فرض، درست باشد آن گاه حاتمی‌کیا چه پاسخی خواهد داشت بر معادل‌سازی فرعون؟؟

به‌مانند “آژانس شیشه‌ای” فرعون و فرعونیان همان دولت و دولتیان ناکارآمد هستند و باز آتش به اختیاران هستند که بناست با حکم حکومتی به داد دهاقین برسند؟؟

 

پوستر “خروج” و برگردان exodus بر پوستر




صدور پروانه ساخت “خروج”حاتمی کیا بعد از انتخاب بازیگر!!!+صدور یک پروانه دیگر  

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر با ساخت دو فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان “خروج” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا که بلحاظ مضمونی با “دادشاه” و “بلوچ” و”خاک” مقایسه شده از جمله فیلمهای پروانه گرفته است. جالب است که پروانه ساخت “خروج” بعد از انتخاب فرامرز قریبیان برای ایفای نقش اصلیش صادر شده است.

سهیل بیرقی فیلمساز “من” و “عرق سرد” هم پروانه ساخت “عامه پسند” را به تهیه کنندگی خودش(!) گرفته است.

فهرست کامل پروانه های صادره به شرح ذیل است:

–“عامه پسند” به تهیه‌کنندگی ،کارگردانی و نویسندگی سهیل بیرقی

–“خروج” به تهیه‌کنندگی حبیب الله والی نژاد،کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمی کیا