1

کارگردان «بازجویی یک جنایت» به سراغ «بوف کور» رفت

سینماروزان: سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در پایان خرداد ماه میزبان محمدعلی سجادی با نمایش «بوف نه چندان کور» می‌شود.

به گزارش سینماروزان این نمایش که پیشتر قرار بود با عنوان «بازخوانی بوف کور در روشنا» در پایان خرداد به تماشاخانه ایرانشهر برسد با تغییراتی در عنوان و برخی عوامل تمرینات خود را آغاز کرده است.

این نویسنده، کارگردان و نقاش که آثاری همچون «بازجویی یک جنایت»، «مخمصه» و «شیفته» را در کارنامه دارد درباره نوع نگاه خود به متن «بوف کور» صادق هدایت و برداشتی که از آن انجام داده است، اظهار کرد: من پیش از این «بازخوانی بوف کور در روشنا» را در قالب فیلمنامه نوشته بودم ولی به این نتیجه رسیدم که صحنه‌ایتر است و بر صحنه تئاتر باید به تصویر کشیده شود. «بوف کور» یک متن ادبی است و باید ذات واژه‌ها به امری دیداری تبدیل شوند.

سجادی افزود: نمایش «بوف نه چندان کور » یک برداشت بسیار آزاد از «بوف کور» است تا در بخش دیداری و نمایشی به تصویر کشیده شود.

سجادی دو سال قبل و در یک تغییر فاز آشکار از سینمای جنایی-حادثه ای به سمت سینمای هنروتجربه ای رفت و فیلمی به نام «تمرینی برای یک اجرا» را ساخت که نتوانست مورد توجه قرار گیرد.




روايت مالک مجموعه تئاتر پاليز از رفتارهاي طبقه منورالفکر تئاتر⇐در روز سوم اجراي “عجايب المخلوقات” رضا ثروتي در ميانه اجرا به روي سن آمد و به بازيگران الفاظ ركيكي گفت!!!/از رضا ثروتي به خاطر ويدئويي كه در اينترنت منتشر كرده و توهين‌هايش در آن ويدئو و اتفاقات بعدش به پليس فتا شكايت كردم و تا آخرش هم هستم/يك تئاتر را بدون اينكه نام كارگردانش را بگويند در ايرانشهر دارند اجرا مي‌كنند. بهشان بگوييد اسم كارگردان كيست؟ مي‌گويند نمي‌توانيم اسمش را بگوييم! “اسمش را نبر” شده است!

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: بخش خصوصي در حال سرمايه‌گذاري روي ايجاد سالن‌هاي تئاتر است؛ سالن‌هايي كه مي‌تواند كمبود فضاهاي نمايشي متعلق به بخش دولتي و عمومي را جبران كند و به توسعه تئاتر كمك نمايد.

شايد اگر در جايي غير از ايران بخش خصوصي روي فرهنگ و هنر سرمايه‌گذاري كند، دولت تمام‌قد از اين كار حمايت كند، اما در اينجا كمي قضايا فرق مي‌كند. علي پاليزدار، سرمايه‌گذار و هنرمندي است كه مجموعه تئاتر پاليز را راه‌اندازي كرده است، اما در اولين اجراهاي اين تماشاخانه بخش خصوصي اتفاقي عجيب رخ مي‌دهد كه ماجراهايي را در پي داشته است.

پاليزدار در گفت‌و‌گو با «جوان» به انگيزه‌هايش از ساخت سالن تئاتر و اتفاقي كه برايش افتاده است، سخن مي‌گويد.

چه شد كه به فكر ساخت سالن خصوصي تئاتر افتاديد؟!
ايده من اين بود كه كمپاني راه‌اندازي كنم مانند كمپاني‌هايي كه در تمام جهان هستند و كار حرفه‌اي توليد آثار تئاتر و فيلم را انجام مي‌دهند. مي‌خواستم با سرمايه‌گذاري روي كارگردانان بزرگ و انجام كار‌هاي بزرگ، درآمدي را ايجاد كنم كه با آن بتوانم جوانان بااستعداد را معرفي كنم؛ كساني كه از دانشگاه‌ها آمده‌اند و براي كار نياز به فضا دارند.

سالن‌هاي خصوصي تئاتر در ايران چندان خوش‌نام نيستند، به اين معني كه استانداردهاي لازم سالن‌هاي حرفه‌اي را ندارند و اصلاً ساختمان‌شان به منظور ديگري ساخته شده است. با اين فضا كه نمي‌شود كار‌هاي بزرگ كرد!
من هم دلم نمي‌خواست يك خانه قديمي را بردارم و بگويم اينجا سالن تئاتر است، رفتم در مركز تهران زميني 2 هزار متري را پيدا كردم و از آنجايي كه تحصيلاتم معماري است و درباره طراحي سالن‌هاي نمايش تحقيقات داشته‌ام، مجموعه‌اي را طراحي كرده‌ام كه بتوان در آن كار حرفه‌اي كرد. الان هم دارم سالن جديد را مي‌سازم كه به زودي تكميل مي‌شود.

برسيم به مجموعه تئاتر پاليز و اتفاقي كه براي اولين اجراي اين سالن افتاد، براي خوانندگان روزنامه اتفاق را شرح مي‌دهيد؟
براي شروع كار مجموعه خودم از رضا ثروتي دعوت كردم كه دو كار «مكبث» و «عجايب‌المخلوقات» را اجرا كند. در روز سوم اجراي «عجايب المخلوقات» بود كه رضا در ميانه اجرا به روي سن آمد و تئاتر را قطع كرد و به بازيگران الفاظ ركيكي گفت. من به عنوان مالك مجموعه به وي تذكر دادم و ماجرا گذشت. دو روز بعد بازيگران نمايش سطل‌هايي را كه براي تخليه آب كولر‌ها در سالن بود، برداشتند و آب، كف سالن را برداشت و كفپوش سالن را كه از چوب روسي است، خراب كرد. چوب‌ها باد كردند، بوي بدي سالن را گرفته بود و ديگر امكان اجراي نمايش در آنجا نبود. من هم گفتم تا آنها سالن را تعمير نكنند حق اجرا و بليت‌فروشي ندارند و گيشه را تعطيل كردم.

بعداز آن چه اتفاقي افتاد؟
من سالن را تعطيل كردم و گفتم حق اجرا ندارند، ولي كارم اشتباه بود و براي تعطيلي نمايش بايد مي‌رفتم از مركز هنرهاي نمايشي نامه مي‌آوردم. رضا ثروتي هم يك بي‌اخلاقي بزرگ در فضاي مجازي كرد و به معناي واقعي هرچه دلش خواست به من گفت.

اينكه گفته مي‌شود ثروتي به خاطر اختلاف با شما سر اجراي نمايش «عجايب‌المخلوقات» ممنوع‌الفعاليت شده، صحت دارد؟!
من از رضا براي اجرا شكايت نكرده‌ام و فكر نكنم به خاطر اين موضوع ممنوع‌الكار شده باشد چون همين الان كارش در ايرانشهر دارد اجرا مي‌شود. يك اتفاق عجيب افتاده كه يك تئاتر را بدون اينكه نام كارگردانش را بگويند، دارند اجرا مي‌كنند. بهشان بگوييد اسم كارگردان كيست؟ مي‌گويند نمي‌توانيم اسمش را بگوييم! اسمش را نبر شده است. اين هم از عجايب روزگار است كه با كسي كه رفتار غيراخلاقي داشته به اين راحتي رفتار مي‌شود و حداقل نمي‌گذارند مدتي از كاري كه سر اجرا كرده بگذرد، بعد دوباره به وي كار بدهد. به تازگي نيز كار جديدي به نام «فهرست» را كه از كارهاي ثروتي است بدون اينكه نامش را ببرند، اجرا مي‌كنند! اين رفتار در يكي از بهترين سالن‌هاي تئاتر در كشور تعجب‌آور نيست؟!

چرا ايرانشهر دارد بدون اعلام نام كارگردان نمايش وي را اجرا مي‌كند؟
فكر كنم به خاطر برخورد‌هاي زشتي كه ثروتي با بازيگران داشته به مشكل خورده ولي آنها مي‌خواهند به هر نحو شده به وي كار بدهند، بايد از خودشان پرسيد كه چرا نمايش را بدون اسم كارگردان اجرا مي‌كنند. شايد گفتن اسم كارگردان زشت است! اما در مورد اجراي نمايش در تئاتر پاليز به ما گفتند با هم صلح كنيم!

چه صلحي ؟!
مركز هنرهاي نمايشي گفت اصلاً نبايد با كارگردان برخورد مي‌كردم و كار بايد از طريق تهيه‌كننده پيش مي‌رفت. جالب است كه به خاطر هتك حرمت من هيچ كاري نكردند و گفتند با هم صلح كنيم. مركز چند نفر بزرگ‌تر تئاتر را به عنوان شورا معرفي كرد و آنها گفتند بخشي از پولي را كه تهيه‌كننده به خاطر يك ماه اجرا به من داده بود به وي برگردانم.

خسارتي كه به شما بابت سالن وارد شد هم جبران شد؟!
من 82 ميليون تومان براي يك ماه اجرا از تهيه‌كننده گرفته بودم كه قرار شد 45 ميليون آن را به تهيه‌كننده برگردانم. بالاخره هم من و هم آنها كوتاه آمديم.

پس ديگر شكايتي از رضا ثروتي نداريد؟!
از رضا به خاطر ويدئويي كه در اينترنت منتشر كرده و توهين‌هايش در آن ويدئو و اتفاقات بعدش به پليس فتا شكايت كردم و تا آخرش هم هستم. الان هم پليس در حال تكميل پرونده است.

الان وضعيت سالن پاليز به چه صورتي است؟
كف سالن را تعمير كردم و قرار است «نامه‌هاي عاشقانه از خاورميانه» و «سرآشپز» در آن اجرا شود.




تیتر یک رسانه اصولگرا درباره تماشاخانه ایرانشهر⇐تماشاخانه‌اي كه قرباني رفيق‌بازي‌هاي مديرانش شده است

سینماروزان: تنزل سطح نمایشهایی که در ماههای اخیر در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است با انتقاد مختلفی روبرو شده است.

به گزارش سینماروزان از یک سو مخاطبان تئاتربین حرفه ای انتقاداتی در این باره را در شبکه های اجتماعی طرح کرده اند و از سوی دیگر رسانه ها نیز نقد خود را در این باره داشته اند.

روزنامه اصولگرای “جوان” نیز در گزارشی با تیترهای “تماشاخانه‌اي كه قرباني رفيق‌بازي‌هاي مديرانش شده است” و  “تاخت و تاز درجه چندم‌ها در ايرانشهر” به نقد نحوه گزینش آثار برای اجرا در این تماشاخانه رفته است.

متن کامل گزارش “جوان” را بخوانید:

تماشاخانه ای که زمانی داود رشیدی و حمید سمندریان در آن تئاتر اجرا می کردند

تماشاخانه ايرانشهر زير نظر شهرداري تهران اداره مي‌شود و به لحاظ امكانات از استانداردهاي لازم برخوردار است. اين تماشاخانه به دليل حمايت‌هاي مادي شهرداري فرصت مناسبي را براي كارگردان‌هاي تئاتر مهيا كرده تا با فراغ بال و به دور از استرس‌هاي مالي ناشي از فروش بليت آثارشان را به روي صحنه ببرند.

 اين مكان زماني يكي از پاتوق‌هاي فرهنگي و هنري پايتخت به شمار مي‌رفت و كارگردان‌هاي بزرگ و صاحب‌‌نامي همچون حميد سمندريان و داود رشيدي به اجراي نمايش در آن مي‌پرداختند اما اين روزها به واسطه سوء مديريت و رفيق‌بازي‌هاي برخي افراد نظير دبير شوراي سياستگذاري تماشاخانه ايرانشهر با آثاري نازل، ضعيف و سطحي روبه‌رو شده است.

غلبه روابط بر ضوابط
نمايش‌هاي يكي، دو ساله اخير تماشاخانه به واسطه انتخاب‌هاي غيركارشناسانه و روابط دوستانه به طور تأسف‌برانگيزي بي‌كيفيت و كم‌مخاطب شده، به گونه‌اي كه جايگاه تماشاخانه ايرانشهر به عنوان قطب نمايش كشور نزد مخاطب‌ها تنزل يافته است. بعضي تماشاخانه‌هاي تازه‌تأسيس خصوصي با امكانات بسيار كمتر از ايرانشهر عملكرد بهتري در به روي صحنه بردن آثار با كيفيت و جذب مخاطب داشته‌اند. براي نمونه نمايش‌ «فاوست»كه هم‌‌اكنون در حال اجراست و نمايش‌ دوره پيش تماشاخانه به نام «زناني كه به بزها خيره شده‌اند» نمونه بارز انتخاب‌هاي گزينشي و بدون بررسي بوده‌اند؛ اتفاقي كه سال گذشته براي نمايش «پينوكيو» هم افتاد و نشان داد در خوانش نمايشنامه‌ها بررسي لازم صورت نمي‌گيرد و روابط حرف اول را در اجرا گرفتن مي‌زند.

نظارتی وجود ندارد
گويا مديران تماشاخانه ايرانشهر با خيال راحت دست به گزينش آثار دوستانشان مي‌زنند و نظارت خاصي بر شيوه كار‌شان صورت نمي‌گيرد و نگراني‌اي بابت پاسخگويي ندارند. همين موضوع حاشيه امني براي اين مديران درست كرده تا با ادامه اين روش و ايجاد مافياي هنري، فرصت را براي افراد نزديك به خودشان مهيا كنند و اهميتي به ديگر هنرمندان ندهند.

اين تبعيض قائل شدن در حالي صورت مي‌گيرد كه برخي كارگردان‌هاي باذوق و استعداد اما بي‌نام و نشان كه رفاقتي با مدير تماشاخانه‌هاي مهم شهر ندارند بايد براي هر شب اجرا در يك تماشاخانه خصوصي با حداقل امكانات شبي 300 تا 400 هزار تومان هزينه كنند.

متأسفانه بايد اذعان كرد تغيير مديريت در اين مركز فرهنگي و هنري نه تنها اتفاق مثبتي را رقم نزده بلكه يك عقبگرد براي اين مجموعه به شمار مي‌رود. با يك مقايسه ساده مي‌توان افت كيفي و كم شدن مخاطبان تماشاخانه ايرانشهر را در چند سال اخير به وضوح مشاهده كرد؛ بحراني كه انگار براي مديران و مسئولان شهرداري چندان مهم نيست و چند سالي است در روي همان پاشنه خراب مي‌چرخد.




بهنام تشکر: آوردن چهره‌های سینمایی به تئاتر یک مسکّن بود و وقتی تأثیرش از بین رفت، درد را دو برابر کرد

سینماژورنال: بهنام تشكر از جمله بازيگران تئاتر است كه پس از حضور در تلويزيون شناخته شد. «ساختمان پزشكان» سريالي بود كه تشكر با ايفاي نقش دكتر نيما به مخاطبان تلويزيون معرفي شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” با وجود اينكه حضورش در تلويزيون و به ويژه حضورش در كنار هومن برق‌نورد، زوجي را به وجود مي‌آورد كه مخاطبان دوست داشتند اما او همواره خود را دلبسته تئاتر مي‌داند. «خداي كشتار»، «خرس»، «روايت بسته شده به دم اسبي كه از پا نمي‌افتد» از جمله تئاترهايي است كه در آنها بازي كرده است.

«ساختمان پزشكان»، «دزد و پليس» و «دودكش» هم جزو آثار او در تلويزيون است البته در كنار اينها صداپيشگي و دوبله هم در كارنامه كاري او ديده مي‌شود. او كه به عنوان يكي از بازيگران توانمند تئاتر شناخته مي‌شود نقدهاي تندي نسبت به وضعيت كنوني تئاتر ما دارد. درباره همين موضوع با او به گفت‌وگو نشسته‌ايم.


    فكر مي‌كنيد وضعيت تئاتر ما در دهه ٩٠ نسبت به دهه‌هاي قبل چه تغييري كرده است؟
زماني كه ما كار تئاتر مي‌كرديم در دهه ٧٠ و اوايل دهه ٨٠ اتفاقات خوبي مي‌افتاد. اگر به سينما و تلويزيون نگاه كنيد، اكثر بازيگرهايي كه آمدند به تلويزيون و مورد توجه مردم قرار گرفتند، در آن دهه كار كردند. به نظرم دهه طلايي بعد از انقلاب است ولي از نيمه دوم دهه ٨٠ همه‌چيز رو به افول رفت. انگار تعريف‌ها عوض شد. نتيجه اينكه تك و توك بازيگران تئاتري مي‌بينيم كه كارشان مورد توجه قرار مي‌گيرد. اتفاقات خوب در تئاتر ما نسبت به آن دهه كم مي‌افتد.
    و به نظر شما نقش دولت در اين اتفاق چقدر است؟
به نظرم آن‌طور كه بايد و شايد همه‌مان داريم زندگي مي‌كنيم و مي‌بينيم كه چه بر ماگذشته و چرايي اين قضيه چرايي مبهمي نيست. به لحاظ سياستگذاري، اينكه كالاي فرهنگي به نام تئاتر در دولت قبل زياد كالاي آنچنان مهمي نبوده است. نه تنها مهم نبوده كه اگر موفق مي‌شدند آن را تعطيل كنند، مي‌كردند. در اين دوره هم، مي‌دانم دولت فعلي اين دغدغه را دارد كه مردم مايحتاج اوليه خود را تامين كنند. آدم بايد اول زنده بماند تا از زنده بودنش لذت ببرد. ما تمام معضلات دولت فعلي را مي‌دانيم و درك مي‌كنيم و مي‌دانيم به سرعت حل نمي‌شود اما اميدوارم كه گام‌هاي بلندتري برداشته شود تا به فرهنگ هم برسيم. مقوله فرهنگي و به خصوص تئاتر آنقدرها براي دولت هزينه بردار نيست و هزينه‌هاي ويژه‌اي نيست. اگر نيم نگاهي كنيد به پول‌هايي كه هزينه شده شايد يك هزارم اين پول‌ها مي‌توانست تئاتر و سينماي اين كشور را به رشد اعلايي برساند و اين به نگاه دولت‌ها بر‌مي‌گردد. اينقدر در دولت قبل حفره ايجاد شد و همه‌چيز نابود شد كه حالا حالاها بايد دنبالش بدويم.
    به هر حال الان بخش خصوصي در حد بضاعت دارد وارد حوزه تئاتر مي‌شود. اما خيلي‌ها هم معتقدند كه با ورود پول به تئاتر حواشي و مسائلي كه در سينما هست دامن تئاتر را هم خواهد گرفت.
من كمي با اين مشكل دارم. مثل فوتبال ما شده. يعني از آن موقع كه پول وارد شده و از راهش وارد نشده اين مشكل در فوتبال ايجاد شده است. مثلا از اوايل دهه ٨٠ كه پول وارد فوتبال شد، ليگ ما را نابود كرد. در تئاتر آوردن چهره‌هاي سينمايي فقط يك مُسكن بود وقتي تاثيرش از بين برود درد را دو برابر كرده. سليقه مردم را به سمتي بردند كه مردم بيايند و فقط بازيگران مطرح سينما را ببينند و نمايش‌هاي ديگر را نمي‌بينند و اين بلايي است كه سر تئاتر ما آمده است. علت هم مديران سالن‌ها هستند. مدام گفتند بازيگر بفروش بياوريد تا كارتان بفروشد. تنها چيزي كه فكرش را نكردند اين بودكه كيفيت كارها مطلوب هست يا نه.
    پس شما با ورود بازيگران تلويزيون و سينما به تئاتر مخالف هستيد؟
من اصلا مخالفتي ندارم كه به تئاتر بيايند ولي الان نگاه كنيد كجا هستند؟ هنوز هم هستند؟ فصل تئاتر پاييز و زمستان است درست مثل سينما. بعدش شما در نيمه دوم مي‌بينيدكه بازيگران سينما كه حق هم دارند، بايد به سينما بروند چون سينما به‌شان احتياج دارد و بايد بروند و ناگهان جوي مي‌آيد و فارغ از اينكه پيامدآن را بدانيم درگير آن جو مي‌شويم. ناگهان مي‌بينيم خبري از آنها نيست و همه‌اش هم تقصير مديران سالن‌هاست كه كارگردان‌ها را مجاب كردند. سليقه آنها را دستكاري كردند. حتي به نفع بازيگران سينما هم نبود و بازيگران تئاتري كه چندين و چند سال سابقه تئاتر دارند بايد خانه‌نشين شوند.
    الان سالن‌هاي خصوصي زيادي هستند و هر روز هم بيشتر مي‌شوند. فكر مي‌كنيد اين سالن‌هاي خصوصي مي‌توانند كمكي به رفع اين مشكلات كنند؟
من خودم به سالن‌هاي خصوصي احاطه ندارم. سعي كردم هر سال يك تئاتر داشته باشم. اتفاقا مشكل اصلي از خود ايرانشهر شروع شده. به حساب اينكه يك مدير كارنامه موفقي داشته باشد و با طيب خاطر كار كند. به نظر مي‌رسد كارگردان‌ها را مجاب كرده و ببخشيد اين لفظ خيلي بد است كه«بازيگران بفروش را بياورند». در صورتي كه ما ديديم تئاترهايي بوده كه فقط بازيگران تئاتر بودند و اتفاقا فروش‌هاي خيلي خيلي بهتري به نسبت تئاترها با بازيگران سينما داشته‌اند. من اصلا مخالف نيستم و اين را تاكيد مي‌كنم. فقط مي‌گويم ما جو گير مي‌شويم و بدون حساب وكتاب جلو مي‌رويم. وقتي مي‌روي براي سالن، اول مي‌گويد بازيگرانت چه كساني هستند؟! تو متن را رها كردي اول مي‌پرسي بازيگرانت؟! و منتظر است كه دو نفرشان از تلويزيون و سينما باشند. به هر حال اين اتفاق افتاده و اين جو آب روان است. با تميز و كثيف بودنش كاري ندارم بايد به سمت خوبي هدايت شود.




اسیدپاشی و قتل در تماشاخانه ایرانشهر!!!+عکس

سینماژورنال: مقوله اسیدپاشی که سال قبل اجتماع ایران اخبار دردآوری را درباره آن شنید این قابلیت را دارد که در ساختار هنرهای نمایشی به تحلیل گذاشته شود.

به گزارش سینماژورنال حسین فرحبخش در سومین فیلم خود “مستانه” اشاراتی به این مقوله داشت و امسال نیز یکی دو تهیه کننده مشهور سینمایی فیلمنامه هایی با محوریت معضل اسیدپاشی را در دستور کار قرار داده اند.

سهم هنر تئاتر ایران نیز از این معضل کم نبوده است و به تازگی نمایشی در تماشاخانه ایرانشهر روی پرده رفته است که با صراحت در این باره تصویرسازی می کند.

این نمایش “کامنت” نام دارد که کارگردانی آن را یوسف باپیری برعهده دارد. نوید محمدزاده که بعد از بازی در “عصبانی نیستم” شهرتی فراوان یافت از جمله بازیگران ای کار است و در کنار وی نیز  بهرام افشاری، ستاره پسیانی، هوتن شکیبا و بهار کاتوزی ایفای نقش می کنند.

این نمایش در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است.

فرمهای مختلف در خدمت مفاهیم مختلف

“کامنت” که نگارش متن آن را  بهار کاتوزی و محمد منعم برعهده داشته اند ساختار قصه گوی کلاسیک ندارد و سعی می کند در فرمهایی مرتبط با موضوعات مختلفی که در نمایش ارائه میشود به مخاطب اطلاعات ارائه کند.

این اثر هرچند بلحاظ روایت، گنگ و مبهم به نظر می رسد و درک روابط آدمها و ماهیت کاراکترهایش نیاز به دقت فراوان دارد اما در طرح معضلات اجتماعی کاملا صریح و آشکار عمل می کند. از جمله این طرح معضلات درباره دو مقوله اسیدپاشی و قتل است.

کامنت
کامنت

شوخی دردناک با اسیدپاشی

به گزارش سینماژورنال در یکی از صحنه های این نمایش ماجرای شوخی زشتی به نام اسیدپاشی که سال قبل با آن روبرو بودیم روایت میشود؛ در این صحنه دو پسر به ناگاه به سمت دختری که در حال حرکت در خیابان است آمده و شیشه ای که به نظر می رسد حاوی اسید است روی او می پاشند.

البته که اسیدی در کار نیست و آب است که به صورت دختر پاشیده میشود اما رعب و وحشتی که به این واسطه هم بر دختر و هم بر مخاطب وارد میشود کم از رعب و وحشت قرارگیری در موقعیت اسیدپاشی نیست.

ساتور در شکم دختربچه

به گزارش سینماژورنال یکی دیگر از معضلات اشاره شده در نمایش قتل است که در روزگار ما شیوع فراوان یافته است.

اما در اینجا نه قتل آدمهای بزرگ به دست هم که قتل کودکان را می بینیم. دختربچه ای به خانه پسربچه ای می رود و پسرک که روحی ناآرام دارد و بنظر میرسد بیمار روانی است چاقویی را در شکم دختربچه فرو کرده و سپس با سیم او را خفه می کند و با ساتور به جان دخترک می افتد!

فاصله گذاریهایی که به فراموشی این دو اتفاق منجر نمی شود

“کامنت” نمایشی است با فاصله گذاریهایی که مرتب مخاطب را از یک وضعیت به وضعیت دیگر می برد اما بعد از سیر کلی نمایش و عبور از وضعیتهای مختلف بیش از هر چیز همین روایت دردناک اسیدپاشی و قتل است که به یاد مخاطب می ماند.