1

انتقاد داوود فتحعلی‌بیگی از بایکوت یک هنر آئینی در ساختار آموزش کشور⇐تعزیه، هنر مقاومت است و حتی دولت‌های اول و دوم پهلوی هم نتوانستند آن را حذف کنند پس چگونه است که اکنون به‌جای توسعه، آقایان مدیر این درس را حذف کرده‌اند؟/بهرام بیضایی در ابتدا دهه ۵۰ و در دانشکده هنرهای زیبا به تجزیه و تحلیل “تعزیه” می‌پرداخت ولی حالا در انتهای دهه ۹۰، “تعزیه” را به طور کامل از سرفصل دروس هنرهای زیبا حذف کرده‌اند!/آقایان چه‌فکر کرده‌اند که به‌جای یک ملت تصمیم می‌گیرند و هنر یک ملت را از رشته‌های دانشگاهی حذف می‌کنند؟ 

سینماروزان: تعزیه ازجمله هنرهای آیینی است که هرچند بیش از هر چیز به تاریخ تشیع و شهادت امام حسین(ع) گره خورده ولی برخی نیز ریشه‌های آن را به سالها پیش از ورود اسلام به ایران و سوگ سیاوش مربوط می‌دانند.

به گزارش سینماروزان حذف تعزیه از سرفصل دروس دانشگاهی رشته تئاتر با واکنش داوود فتحعلی‌بیگی از بازیگران و کارگردانان سرشناس که از فعالان هنرهای آیینی است مواجه گردیده.

داوود فتحعلی‌بیگی بازیگر و کارگردان پیشکسوت با اشاره به ریشه‌های تعزیه به تسنیم گفت: تعزیه به‌عنوان یک هنر آئینی و ایرانی یا به‌عبارتی ملی‌مذهبی به ثبت جهانی در سازمان جهانی یونسکو رسیده است. این هنر طبق اسنادی که موجود است نزدیک به ۳ قرن، به‌عنوان یک رسانه تلقی می‌شده و نماد هنر ایرانی و اسلامی و شیعی بوده است؛ تعزیه یک هنر جامعی است که همه مختصات یک هنر نمایشی را دارد و قابلیت این را دارد که به‌عنوان یک سرچشمه و الگو از سوی هنرمندان تئاتر مورد بهره‌برداری قرار بگیرد.

فتحعلی‌بیگی ادامه داد: در اوایل دهه ۵۰ به دانشکده هنرهای زیبا رفتم، در آنجا درسی داشتیم به‌عنوان هنر نمایش در ایران که استاد بهرام بیضایی آن درس را می‌گفتند. بیضایی به‌قدری درس نمایش ایرانی و خاصه بخش تعزیه را برای ما خوب تجزیه‌وتحلیل کردند که بنده شخصاً عنوان پایان‌نامه‌ام، عنوان شخصیت در تعزیه بود که بخشی از کتاب شبیه‌خوانی در تعزیه من را تشکیل می‌دهد که چند سال پیش چاپ شد. عجیب است که آن زمان بیضایی به راحتی و به تفصیل درس تعزیه را می‌گفت ولی حالا دستور حذف این درس را داده‌اند!

فتحعلی‌بیگی افزود: بعد از انقلاب در تصمیمی درست درس تعزیه بنا بر پیشنهاد و صلاحدید بعضی از اساتید توسعه پیدا کرد یعنی علاوه بر نمایش در ایران ۱ و ۲، درس‌های آشنایی با تعزیه و هم شیوه‌های نمایش در ایران و اجرای کارگاهی تعزیه به این دروس اضافه شد. در این سال‌ها ما دیده‌ایم و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که مطالعات زیادی راجع به تعزیه شده است، هم از بابت گردآوری نسخ و هم از بابت نوشتن رساله‌ها در دوره کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا و هم کتاب‌های پژوهشی و نسخ تعزیه چاپ شده است، حال سؤال اینجاست که چرا در انتهای دهه ۹۰ در دانشگاه هنرهای زیبا و به‌تبع آن در دانشگاه سوره، درس تعزیه را به‌جای توسعه حذف کردند؟؟

به گزارش سینماروزان این بازیگر خاطرنشان ساخت: بخش بزرگی از آنچه در دانشکده‌های تئاتر تدریس می‌شود تئاتر غربی است. حالا بعضی گفته‌اند اگر اسم درس را نمایش در آسیا بگذارند حق مطلب ادا شده است درصورتی‌که این‌طور نیست. تعزیه هنر ملی و مذهبی ماست و بسیاری از آن مفهوم هنر انسانی، اخلاقی و عقیدتی که امروز هم جامعه به آن نیاز دارد در دل نسخ تعزیه وجود دارد.

فتحعلی‌بیگی تاکید کرد: تعزیه، هنر مقاومت است و خودش هم در مقابل دولت‌های اول و دوم پهلوی و در مقابل فشارهایی که به‌اشکال مختلف به او وارد آمده مقاومت کرده است و خوشبختانه به‌برکت عاشورای امام حسین(ع) و به‌برکت مردم علاقه‌مند به این هنر و پایمردی تعزیه‌خوانان پیشکسوت این هنر هنوز باقی مانده است. سؤال اینجاست؛ چرا این آقایان مدیر آموزش فرهنگی این درس را حذف کردند درصورتی‌که خودشان می‌دانند هنر تعزیه از جنبه نمایش سوای از جنبه عقیدتی چقدر ارزش دارد؟ این‌ها لازم بود که این درس را توسعه دهند یا خودشان پیشنهاد بدهند و پیش‌قدم بشوند تا رشته ای مستقل در رابطه با هنرهای نمایشی سنتی در دانشگاه دایر شود تا کسانی که دوست دارند این هنر را یاد بگیرند به آنجا مراجعه کنند.

بازیگر “سگ‌کشی” و “کتاب قانون” بیان داشت: طبیعی است کسی با خواندن دو واحد درس تعزیه‌خوان نمی‌شود اما بوده‌اند دانشجویانی که تحت تأثیر همین دو واحد درس علاقه‌مند به تعزیه شده‌اند و رفته‌اند دنبالش تا بفهمند و به ارزش‌های معنوی و هنری‌اش پی ببرند. ما سؤال‌مان از این آقایان مدیر این است که؛ چه‌فکر کرده‌اند که به‌جای یک ملت تصمیم بگیرند و هنر یک ملت را از رشته‌های دانشگاهی حذف کنند؟ باید پاسخگو باشند و به‌نظر من باید همه کسانی که نسبت به این آب‌وخاک و این فرهنگ و هنر و اندیشه که منجر به پیدایش هنر شبیه‌خوانی شده است، احساسی دارند نسبت به این مقوله اعتراض بکنند تا نه‌تنها درس آشنایی هنر شبیه‌خوانی مجدد در دانشکده‌های تئاتر راه‌اندازی شود بلکه پافشاری کنند تا رشته نمایش‌های آئینی سنتی یا رشته هنرهای ایرانی که بخشی از آن هنر شبیه‌خوانی است دایر شود.الآن دو دانشگاه سوره و فرشچیان، پیش‌قدم شدند و طرحی را نوشته‌اند و امیدوارم وقتی به وزارت علوم می‌فرستند آن شورایی که برای رشته‌های هنری تصمیم‌گیری می‌کنند، اجازه بدهند این رشته دایر شود، چون ما مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا تا این هنرها را به‌صورت دانشگاهی و آکادمیک ارائه ندهیم به‌راحتی ماندگار نمی‌شود به‌علت اینکه ما یک مرکز ملی نمایش‌های آئینی سنتی هم نداریم.

فتحعلی‌بیگی ادامه داد: این‌همه ساختمان قدیمی در تهران وجود دارد که شهرداری آن‌ها را خریداری کرده است یا میراث فرهنگی آن را مرمت و دایر کرده است ولی هنوز یک مکان ثابت و اختصاصی برای اجرای تعزیه نداریم. یعنی نمی‌شود یکی از این همه ساختمان را به مرکز ملی شبیه‌خوانی اختصاص دهند؟ به جایی هم برنمی‌خورد و بودجه عجیب‌وغریبی هم نمی‌خواهد. حداقلش آن است که این هنر ملی حفظ می‌شود و زمینه‌های بهره‌برداری از آن در نمایش معاصر فراهم می‌شود، از بین نمی‌رود و هم اینکه زمینه‌های پژوهش برای آن فراهم می‌شود.

داوود+فتحعلی+بیگی
داوود+فتحعلی+بیگی




ادعای نیکی کریمی درباره تاثیرپذیری کیارستمی از وی!!

سینماروزان: نیکی کریمی بازیگری که در این سالها به‌عنوان کارگردان هم فعالیت داشته است نزدیک به یک دهه قبل فیلمی با نام “سوت پایان” را ساخت که روایتی بود از کشمکشهای یک زوج مستندساز؛ فیلمی که برخی آن را ملهم از سالهای معاشرت نیکی کریمی با عباس کیارستمی و به‌خصوص اتفاقات پشت صحنه تولید مستند “تعزیه” دانستند که نیکی به‌عنوان دستیار کیارستمی حضور داشت.

بعدتر بعضی جلوتر رفتند و کل کارنامه نیکی کریمی به‌عنوان فیلمساز را متاثر از کیارستمی دانستند با این حال نیکی کریمی خودش اساسا به تاثیرپذیری یکسویه اعتقاد ندارد.

نیکی کریمی درباره سختی‌های فعالیت به‌عنوان یک زن در جامعه مردانه به اندیشه‌پویا گفت: من با مبارزه و کشمکش به جایی که الان هستم، رسیدم. فکر می‌کنم همه خانم‌ها این‌طور هستند. در این جهان مردسالار که جامعه ما هم بیشتر به این درد مبتلاست، شخصا با تلاش و مبارزه کار کردم.

این بازیگر با اشاره سالهای رفاقت و همنشینی با عباس کیارستمی ادامه داد: همیشه دو نفر آدم روی هم تاثیر متقابل می‌گذارند. مثلا فیلم “ده”کیارستمی که راجع به زنان است بعد از مستند “داشتن و نداشتن” ساخته شد که من درباره یک زن و دغدغه‌هایش ساخته بودم.

نیکی کریمی با تاکید بر تاثیری که کیارستمی از وی گرفته بیان داشت: همیشه در جامعه ما می‌خواهند بگویند فقط خانم‌ها هستند که تحت‌تاثیر یک مرد بوده‌اتد ولی قطعا تاثیرگذاری همیشه متقابل است و زن و مرد هر دو بر هم تاثیر میگذارند.




اظهارنظر آهنگساز “شب دهم” درباره شیوع موسیقی “اوپس اوپس” در عزاداری محرم

سینماروزان: عزاداری سید و سالار شهیدان همان قدر که می تواند مجالی باشد برای زنده نگه داشتن آرمانهایی که امام سوم شیعیان به خاطر آن خود را فدا کرد در سالهای اخیر و به دلیل بی اطلاعی برخی از نوحه خوانان سبب ساز ورود نوعی ملودی های ریتمیک بی ربط به عزاداری به فضای سوگواری شده است.

به گزارش سینماروزان فردین خلعتبری آهنگساز توانای ایرانی که در کارنامه اش ساخت موسیقی سریال عاشورایی “شب دهم” را دارد و البته آهنگساز آثاری نظیر “اتوبوس شب”، “به رنگ ارغوان”، “کیفر” و “چ” بوده است در گفتگویی با “اعتماد” درباره شیوع این نوع موسیقی ریتمیک که در اصطلاح عوام “اوپس اوپس” خوانده می شود به عزاداری محرم اظهارنظر کرده است.

متن کامل صحبتهای خلعتبری درباره این ماجرا را بخوانید:

مهمترین بخش این موسیقی ریتم است

در موسیقی اوپس اوپس یا عوامانه مهم‌ترین بخش ریتم می‌شود یعنی عنصر ریتم مهم‌تر از خود موسیقی است. تمام موسیقی‌های عامیانه جهان را وقتی نگاه کنید عنصر اصلی عنصر ریتم می‌شود درصورتی‌که در تمام موسیقی‌های کلاسیک ماجرا، ماجرای پلی فونی و رفتار ریتم-پلی فونی است. چرا؟ چون‌که موسیقی‌های پاپ، گرایش مستقیمی به چیزی مثل رقص دارند و این گرایش در ریتم می‌آید و ریتم محور می‌شود.

بخشهای موسیقی سوگواری

 مثلا در آثاری که برای موسیقی تعزیه و مراثی است دو بخش‌داریم. یک بخش آوازی که با مفاهیم اولیه به‌صورت آواز خوانده می‌شود و بخش دیگر که بخش نوحه است. یعنی در سینه‌زنی که با ریتم‌های تکرارشونده نوحه خوانده می‌شود و کمی از بخش روضه که در آن آواز خوانده می‌شود سبک‌تر است. در قدیم اگر به بخش‌های آوازی که به‌صورت آوازی توسط نوازنده‌های ردیف نواخته می‌شد نگاه کنید می‌بینید که بخش‌های آوازی که در جریان مستقیم ریتم‌های تکرارشونده نیست خیلی از قطعات ریتمیک و رنگی بیشتر است. این یعنی قطعات رنگی و ریتمیک کمتر در موسیقی ایرانی بوده است. حتی خیلی از نوازنده‌های ماهر و به درجه استادی رسیده یا آوازخوانانی که استاد بودند تصنیف نمی‌خواندند و تصنیف را می‌دادند به کسی بخواند که به لحاظ وزن، توانایی کمتری دارد. یعنی آنهایی که ردیف‌خوانی می‌کردند تصنیف را می‌دادند به آدم‌های دیگری که بخوانند. به همین ترتیب، روضه‌خوان‌ها، وقتی‌که روضه‌شان تمام می‌شد (که روضه نسبت نزدیک‌تری با مفهوم داشت، مفهومی که داشتند راجع به آن روضه‌خوانی و صحبت می‌کردند مثلا راجع به روضه سیدالشهدا، علی‌اکبر و…)، مستدل‌تر راجع به موضوع تاریخی صحبت می‌کردند و بعد وقتی‌که تمام می‌شد، می‌خواستند یک شوری در جمعیت ایجاد کنند و کسی می‌آمد و نوحه می‌خواند. الان این نوحه اصل شده است و روضه در درجه بعد قرارگرفته است.

فردین خلعتبری
فردین خلعتبری

مردم هم بیشتر به نوحه می پردازند

شما همین الان هم که نگاه می‌کنید می‌بینید آن چیزی که بیشتر مردم به آن می‌پردازند نوحه است و نه روضه. آن روضه‌ها در ردیف خوانده می‌شد. بسیاری از روحانیان ردیف را می‌شناختند و این مساله در یک سلسله‌ای بود که آن بخش مداحی بخش سبک‌تر و کمتر وزین بود. اما الان به دلیل اینکه مردم دوست دارند که شور و شعف‌شان را در جریان ریتمیک بیشتر پی بگیرند، بخش نوحه و سینه‌زنی ریتمیک که متاثر از موسیقی پاپ دوران ما است به همان موسیقی اوپس اوپسی که شما می‌گویید رسیده است. یعنی این ظرفیت را داشته که عنصر ریتمیک آن این حالت را پیدا کند.

هر چه عنصر موسیقی سنگین تر باشد احترام برانگیزی بیشتر می شود

وقتی نوحه‌های منطقه کربلا را نگاه می‌کنید و می‌خوانید متوجه می‌شوید که به ادوار نزدیک است؛ بحث دور و ایقاعات و ادوار است. قدیم‌تر این اتفاقاتی که در زمینه ریتم می‌افتاد به ادوار و ایقاعات و دور و به شعرهای پیچیده‌تر و وزن‌های سنگین مربوط بود و هرکسی شعر می‌گفت وزن‌های سنگین‌تر را به کار می‌برد. به همان نسبت وقتی این سنگین‌تر شود و عنصر موسیقی سنگین‌تر و ثقیل‌تر باشد با توجه به اینکه خود معنای اصلی ماجرا، خیلی فرهنگی و ریشه‌دار است سعی می‌شد تا به سنگین‌ترین و وزین‌ترین شکل ممکن شعر گفته شود و شعر و کلمات وزینی داشته باشد و احترام‌برانگیز باشد.

ادبیاتی مانند “جونم” از کجا آمده؟

اما الان شما شعرها را هم که نگاه کنید می‌بینید که شعر و ریتم و ملودی همگی دارای شکل ساده‌تر و بی‌نهایت سهل‌انگارانه‌تر شده است. اشکالی ندارد ساده باشد اما سهل‌انگاری بد است. به همان ترتیب در کلمات هم این وضعیت به وجود می‌آید. یعنی به ادبیات محاوره نزدیک‌تر می‌شود و کلمات بعضا سخیف به کار برده می‌شود و از اولیاي دین به سهل‌انگارانه‌ترین شکل ممکن یاد می‌شود. مثلا کلمه «جونم» به‌کاربرده می‌شود.من نمی‌دانم که اینها چگونه با اولیاي دین این‌گونه خودمانی شده‌اند که جونم به کار می‌برند. این خودمانی شدن بیش‌ازحد از کجا آمده است؟

هر چه آدمی موقرتر باشد ادبیاتش هم سنگین تر است

 آدم موقر و آدمی که سنگین است وقتی می‌خواهد به عواطف خودش پاسخ دهد با همان سنگینی پاسخ می‌دهد، یعنی به این فکر می‌کند که اگر عاطفه‌ای را در سطح اعلای روابط عاطفی خودش می‌خواهد بروز بدهد و به سطح عالیان برسد از وزین‌ترین حالت ممکن و کلمات اعلای موجود استفاده کند. برای ابراز عشق و علاقه و محبت سنگین‌ترین را انتخاب می‌کند. اشعار حافظ، سعدی و مولوی را نگاه کنید، اینها وقتی به عزیزترین چیز زندگی‌شان می‌پردازند با وزین‌ترین و سنگین‌ترین کلمات آن را ابراز می‌کنند. یک سری هم هستند که از این منصبت برخوردار نیستند و کلمات و جمله‌بندی‌های‌شان در ابراز احساس و عشق و علاقه‌شان سطحی است. آنجایی اتفاق بد می‌افتد که این سطحی‌نگری به جامعه تعمیم داده می‌شود.برای همین می‌بینید که معرفت عمومی نسبت به همه‌چیز کم می‌شود. حتی کتاب‌های مربوط به چیزی را که دارند راجع به آن سوگواری می‌کنند مطالعه نمی‌کنند. کتاب‌هایی که نویسندگان آن آدم‌های اندیشمند بودند و به موضع از روی اندیشه نگاه کرده‌اند را کاری ندارند و به سطحی‌ترین نوع کتاب‌ها شاید می‌پردازند.

چند نفر “حماسه حسینی” شهید مطهری را خوانده اند؟

مثلا آقای مطهری کتابی به نام “حماسه حسینی” دارند و می‌توان یک محاسبه آماری کرد و دید از کسانی که به هیات‌ها می‌روند چند نفر این کتاب را خوانده‌اند.کتاب آقای مطهری یعنی کسی که آن زمان تئوریسین بوده را مطالعه نمی‌کنند و احادیث نه‌چندان سره را مطرح می‌کنند. تعبیری که از یک ماجرای دینی در سالیان دور در پشت آن بوده و به معرفت تعبیر می‌شده است چرا به لحاظ رفتاری، یا به لحاظ منش و حتی لحاظ علمی و ادبی؛ تبدیل به یک‌چیز سطحی می‌شود. بیاییم از خودمان سوال کنیم که چرا به این تبدیل می‌شود؟ ریشه‌های آن را باید بررسی کرد. من از موسیقی به اینجا رسیدم و بقیه چه فیلسوف و مردم‌شناس و چه جامعه‌شناس و بیشتر از همه فلاسفه باید این معضل را بررسی کنند که چه دلیلی دارد.




دلنوشته نيكي كريمي درباره عباس كيارستمي+ماجرای مسافرت این بازیگر و کیارستمی به شهرهای مختلف برای ساخت یک مستند

سینماژورنال: نیکی کریمی بازیگر زن سینمای ایران که در سالهای اخیر کارگردانی را هم تجربه می‌کند به واسطه چند سال نزديكي به فضاي كاري عباس کیارستمی از جمله چهره هایی است که خواندن پیام تسلیتش بر مرگ کیارستمی می تواند جالب باشد.

به گزارش سینماژورنال در اوائل دهه هشتاد  کیارستمی فیلمی مستند با نام “تعزیه” را ساخت؛ مضمون این فیلم درباره تعزیه بود و کیارستمی برای ساخت آن به همراه نیکی کریمی به عنوان دستیار اصلی و چند نفر دیگر به شهرهای مختلف ایران رفتند و از مردم در حال تماشاي تعزیه فیلم‌برداری کردند. آنها به قوچان، اصفهان، شمال، قم و برخی شهرهای دیگر رفتند و از تعزیه های مختلف فیلم گرفتند که همین فیلمها در نهایت تبدیل شد به مستند “تعزیه”.

در مستند “تعزیه” نیکی کریمی دستیار کیارستمی و يكي از  تصوير برداران بود و جالب اینجاست که نطفه اوليه داستان فيلم “سوت پايان” نيز براساس ماجرایی واقعي  كه كريمي هنگام تصوير برداري اين مستند با آن مواجه مي شود، شكل گرفت.

به جز این در “سوت پایان” شخصیت اصلی مرد فیلم که یک کارگردان است بی شباهت به کیارستمی نبود و بسیاری تأثیرپذیری نیکی کریمی از کیارستمی را عامل اصلی این شباهت دانستند.

متن کامل دلنوشته اجتماعی نیکی کریمی در رثای کیارستمی را بخوانید:

از ديشب دايم اين شعر ترجيع بند ذهنم شده ، چرا ؟ “ما هيچ
ما  
نگاه … ” 
حدود دو ، سه هفته پيش بود كه زنگ زد و براي ديدنش به خانه اش رفتم… كتمان نميكنم كه از ديدنش به شدت جا خوردم… روي تختي كنار پنجره ، رو به روي باغچه خوابيده بود ، سعي کردم با شوخی و خنده فضا را عوض کنم… به خودش اشاره كرد و گفت: ” خراب كردن…” گفتم اين حرفها چيه؟ عمل كردي ، خوب ميشي …”
اما نشد … راست مي گفت ، خراب كرده بودند …
عملش را مي گفت…
و الان … نتیجه ی ناگزیر فراتر رفتن از سطح انتظار عموم، فاصله گرفتن از سطح شناخت آنان هم هست.
شاید همین است که آشفته بازار يادداشت نوشتن و تسلیت گفتن هاي رفتنت، صرفا سرشار از جمله سازی با نام و کارهای توست.
آن هم براي تويي كه فرسنگ ها از ابتذال و ميان مايگي دور بودي 
كجا بودند اين غريبه هاي دير آشنا؟
خانه دوست كجاست؟
بيخود نيست كه یاد اين شعر سهراب می افتم كه ورد كلامت بود: ” ما هيچ ،
ما نگاه … “




درگذشت و خاکسپاری پدر تعزيه ايران در سکوت کامل+عکس

سینماژورنال: جابر عناصری تعزیه‌شناس و استاد فلسفه دانشگاه تهران 28 فروردین ماه درگذشت و در سکوت خبری به خاک سپرده شد.

به گزارش سینماژورنال گویا دلیل این خاکسپاری در سکوت وصیت خود عناصری بوده که علاقه ای به هیاهو به هنگام درگذشتش نداشته است؛ این مساله از سوی آناهیتا عنصری فرزند وی نیز تایید شده است.

متولد اردبیل و امتداد تحصیل تا لندن

جابر عناصری در سال ۱۳۲۴ در محله معمار اردبیل به دنیا آمد. پدرش کربلایی علی عناصری از شبیه‌خوانان بود. جابر عناصری تحصیلات مقدماتی را در شهر اردبیل و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون تهران با کسب مقام اول در رشته ادبی در میان تمامی دانش آموزان ایران به انجام رساند و سپس وارد دانشگاه تهران شد و تا سطح دکترای فلسفه و علوم تربیتی در ایران و کسب تخصص در انگلستان (دانشگاه لندن) به تحصیل ادامه داد.

این پژوهشگر برجسته پس از اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصی مردم‌شناسی در انگلستان با تکیه بر پژوهش‌های قبلی خود، به تحقیق درباره خاورمیانه، جنوب غرب آسیا و به‌ویژه مسائل فرهنگی ترکیه و ایران و افغانستان پرداخت. وی ۴۱ سال در دانشگاه‌های تهران به‌عنوان استاد ممتاز به تدریس و تحقیق اشتغال داشت و بیش از چهل کتاب در زمینه فرهنگ ایران به رشته تحریر در آورده و صدها دانشجو تربیت کرده بود. وی از طرف مراکز فرهنگی به‌خاطر فعالیت‌هایش در عرصه هنر تعزیه و شبیه‌خوانی، لوح ویژه پدر تعزیه دانشگاهی ایران را دریافت کرده بود.

«شناخت اساطیر ایران بر اساس طومار نقالان»، «شبیه‌خوانی کهن الگوی نمایش‌های ایرانی»، «مردم‌شناسی و روانشناسی هنری»، «عاشق‌ترین عاشقان فرهنگ»، «فرهنگ و پژوهش» و «نسیم خاطرات» از جمله آثار منتشرشده از زنده‌یاد جابر عناصری است.

جابر عناصری
جابر عناصری