1

ماجرای ممیزی کامل ده قسمت از #محله_بهداشت/بیژن بیرنگ مطرح کرد

سینماروزان: «محله برو بیا» در زمان خود، جلوتر از زمانه بود و به‌همین‌جهت لطف کردند و اجازه ندادند بیش از ۵ قسمت از فصل دوم آن‌ با عنوان #محله_بهداشت پخش شود!

#بیژن_بیرنگ با بیان مطلب فوق به هم میهن گفت: ما در سال ۱۳۶۱ در شرایطی به این نتیجه رسیدیم که باید برنامه‌ای آموزشی برای تلویزیون تولید کنیم. برنامه‌ای که به اتفاق زنده‌یاد مسعود رسام در دو سری ساخته شد؛ سری اول، «محله برو بیا» و سری دوم «محله بهداشت». من واقعاً به خاطر نمی‌آورم که بازیگران این دو سری برنامه چطور دور هم جمع شدند. فقط می‌دانم که داریوش مودبیان؛ کارگردان «محله برو بیا»، حسین فردرو؛ کارگردان تلویزیونی و باز هم داریوش مودبیان؛ کارگردان هنری «محله بهداشت»؛ بچه‌هایی را که پیش‌تر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کردند دور هم جمع کردند.

وی ادامه داد: بچه‌هایی که هسته اصلی‌شان؛ زنده‌یاد رضا ژیان بود و ازجمله آن‌ها می‌توان به حمید جبلی، آتیلا پسیانی، فاطمه معتمدآریا، فاطمه نقوی و سایر دوستان اشاره کرد. با جمع‌شدن این دوستان گرد یکدیگر، فصل اول ساخته شد و از آنجایی که مورد استقبال قرار گرفت، از ما خواسته شد فصل دوم را هم جلوی دوربین ببریم و ما «محله بهداشت» را در پانزده قسمت ساختیم.

سریال محله بهداشت+بیژن بیرنگ
سریال محله بهداشت+بیژن بیرنگ

او افزود: «محله برو بیا» در زمان خود، جلوتر از زمانه بود و به‌همین‌جهت لطف کردند و اجازه ندادند بیش از ۵ قسمت از فصل دوم آن‌ پخش شود! این‌ها همگی خاطره است و اصل قضیه، وجود بازیگرانی است که در آنجا حضور داشتند و موجب شکل‌گیری این برنامه‌ها شدند تا وارد حیطه‌ای تازه از نمایش و آموزش شویم. بازیگرانی که یکی از آن‌ها آتیلا پسیانی بود. من آتیلا پسیانی را بسیار پیش از ساخت این مجموعه‌ها می‌شناختم. هنگامی که دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک بودم و او را که فرزند بازیگر بزرگ، زنده‌یاد جمیله شیخی بود، به‌رغم نوجوانی‌اش در دانشکده می‌دیدیم. ما کمی از او بزرگ‌تر بودیم و شیطنت‌های بسیار با هم می‌کردیم. آتیلا با این‌که شاید نقش‌های «محله برو بیا» و «محله بهداشت»، مشابه سایر آثار روند کاری‌اش نبود اما توانست کنار دیگر بازیگران به یک مجموعه شکل دهد و موجب موفقیت آن شود.

بیرنگ گفت: سوالی که معمولاً در این موقعیت پرسیده می‌شود، ذکر پررنگ‌ترین خاطره‌ یا تصویری است که از هنرمند درگذشته در ذهن بازماندگان باقی مانده است، اما همه آن‌چه ما انجام می‌دادیم در ذهن من پررنگ است. اگر خاطرتان باشد، ما این سریال را در سال‌های شروع جنگ تولید کردیم و شما می‌توانید حدس بزنید که فضا چگونه بود. یکی از خوش‌ترین دوران‌های زندگی کاری من، هنگام ضبط این دو سری برنامه‌ بود که جلوی دوربین‌شان شاد و پرانرژی و پشت دوربین‌شان صدبرابر شادتر و پرانرژی‌تر بود. برای همین گمان می‌کنم اگر تنها به یک نام اشاره کنم، در حق دیگران ناسپاسی کرده‌ام. شاید سردسته همه این‌هایی که دیوانگی‌کردن را خوب بلد بودند، رضا ژیان بود که بسیار پیش‌از‌این‌ها از میان ما رفت، سپس مسعود رسام، بعد فردوس کاویانی و حالا آتیلا پسیانی. نمی‌دانم جریان چیست. خیلی از بچه‌های خیلی از کارهایی که ساخته‌ام، دیگر نیستند و گاهی این سوال برایم پیش می‌آید که وقتی دیگران نیستند، من در این میانه چه می‌کنم؟

او بیان داشت: امیدوارم فاطمه نقوی، همسر آتیلا پسیانی که خودش اولین نفری بود که در ایرانِ بعد از انقلاب در یک برنامه طنز تلویزیونی جلوی دوربین رفت و شاید بتوان نخستین بازیگر کمدی در ایرانِ بعد از انقلاب دانستش، همچنین ستاره و خسرو، فرزندان آتیلا پسیانی، تسلیت مرا بپذیرند. امیدوارم آن‌هایی که آتیلا را دوست داشتند و می‌دانیم که تعدادشان بسیار است، چون آتیلا بسیار دوست‌داشتنی بود نیز تسلیت مرا بپذیرند و بدانند که از صمیم قلب اندوهگینم. بیش‌ازاین نمی‌دانم چه بگویم.




بیژن بیرنگ کارگردان قدیمی مطرح کرد: الگوی سینمای کودک در ایران، الگوی سوسیالیستی بلوک شرق است!/در کشورهای بلوک شرق چون همه کارمند دولت بودند، فیلم کودک سفارشی درست می‌کردند تا بودجه ببرند!/متاسفم که برخی سینماگران، تمام چشم امیدشان به دست مدیران #فارابی است که سهیمه‌ای بگیرند و فیلم کودک دولتی بسازند!/خجالت‌آور است که فیلم‌های کودک دولتی گاهی حتی اکران هم نمی‌شود و در آرشیوها خاک می‌خورد!/دخالت ارگان‌ها در تولید فیلم کودک باعث تولید آثاری شده که حتی نمی‌توان پنج دقیقه آنها را تحمل کرد!/ تا این دیدگاه‌ها اصلاح شود نمی توانیم شاهد تحول در این گونه سینمایی باشیم!/برای رشد سینمای کودک چاره‌ای نداریم جز الگوبرداری از والت دیسنی!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: الگوی سینمای کودک در ایران سینمای سوسیالیستی بلوک شرق است و تا این دیدگاه اصلاح شود نمی توانیم شاهد تحول در این گونه سینمایی باشیم! تردید نکنید تا زمانی که سینما از دایره دولتی بودن خارج نشود و بخش خصوصی در آن سرمایه گذاری نکند و امید فیلمسازان فقط به بودجه های دولتی در بنیاد سینمایی فارابی باشد هیچ اتفاق مثبتی در سینمای کودک رخ نخواهد داد.

بیژن بیرنگ کارگردان با بیان فوق به سینماپرس گفت: سال گذشته کمپانی معروف والت دیزنی توانست بیشترین درآمد را در هالیوود داشته باشد چرا که تولیدات آن اغلب خانواده ها و بچه ها را به سمت خود جذب می کند اما آنچه ما به عنوان سینمای کودک می‌شناسیم سینمایی است که در آن نگاه کشورهای بلوک شرق موج می زند. در کشورهای بلوک شرق چون همه کارمند دولت بودند یک عده فیلم کودک درست می کردند تا بودجه ببرند…

بیرنگ سپس با بیان اینکه ما نیازمند سینمای خانواده هستیم اظهار داشت: ما نیاز به سینمایی داریم که در آن پرده‌دری نیست و صرفاً محیط آموزشی نیز وجود ندارد. ما نیازمند سینمایی سالم و مفرح هستیم همانند آنچه در آثار والت دیزنی مشاهده می کنیم که بتواند مردم را با اشتیاق به سالن های سینما بکشاند.

این سینماگر متذکر شد: ما به غلط در کشورمان یک سیستم بزرگ دولتی راه انداخته ایم که چند وزارتخانه از جمله وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای سینمای کودک دخیل هستند در صورتی که این کار غلط است و اقتصاد سینما نباید به صورت دولتی در چرخش باشد. اقتصاد سینما باید درون خود سینما بچرخد و درآمدزایی کند و مجدد برای تولیدات بعدی برایش هزینه شود.

کارگردان سریال های تلویزیونی «چاق و لاغر» و «خانه سبز» تأکید کرد: سینماگران فعال در حوزه کودک و نوجوان هرگز نباید امیدشان به بودجه های بنیاد سینمایی فارابی باشد. متأسفانه برخی دوستان ما در همین مرکز گسترش سینمای کودک که بنده هم عضوی از این مرکز هستم تمام چشم امیدشان به دست مدیران بنیاد سینمایی فارابی است که از آن ها سهیمهای بگیرند و فیلم دولتی بسازند و خجالت آور است که برخی از این فیلم های کودک دولتی حتی اکران هم نمی شوند و در آرشیوهای این نهاد خاک می‌خورند. دوستان سینماگر باید بدانند این سینمایی نیست که باید در پی آن باشند و هرگز نباید از نهادی مانند فارابی بخواهند که برای تولید فیلم بودجه ای در اختیار آن ها بگذارد.

این کارگردان سپس با بیان اینکه تولید فیلم کودک یا همان فیلم خانواده قمار بزرگ است اظهار داشت: اصولاً سینما محیط ریسک آوری است و خطرناک ترین سرمایه گذاری در آنجا است چرا که ممکن است سرمایه گذار را به خاک سیاه بنشاند، ممکن است همه پول هدر برود و تنها کسی باید دست به تولید فیلم بزند که به کار خود ایمان داشته باشد.

بیرنگ تأکید کرد: دوستان سینماگر باید بدانند هیچ اثر سینمایی به دست دولت راه نمی افتد؛ وقتی دولت بخواهد در تولید فیلم ها دخالت کند مسائلی مانند رانت و رفاقت به وجود می آید و در نهایت دخالت دولت در تولید فیلم کودک باعث گشته آثاری تولید می شود که مخاطب حتی نمی تواند ۵ دقیقه هم دیدن آن‌ها را تاب بیاورد.

کارگردان فیلم علی و غول جنگل یادآور شد: سینماگران عزیز نباید فراموش کنند که سینمای کودک در کشور ما دورانی طلایی داشت که متعلق به دهه ۶۰ بود و حتی به دهه ۷۰ هم نرسید؛ دلیل این اتفاق هم آن بود که آن زمان ما در سینمای بزرگسال محدودیت های فراوانی داشتیم و دستورات دولتی در این سینما بسیار زیاد بود اما فضا برای تولید آثار کودک باز بود و ترانه و موزیک و فضای فانتزی که در سینمای بزرگسال وجود نداشت در این آثار به کرات دیده می شد و از این رو این اتفاق باعث می شد تا بزرگسالان هم به سمت تماشای فیلم های کودک در سینما بروند.

بیرنگ در پایان این گفتگو افزود: وقتی دست سینمای بزرگسال بازتر شد و حالا کار به جایی رسیده که از این طرف بام افتاده دیگر فانتزی های آن دوران برای مردم جذاب نیست. ما اگر می خواهیم این سینما در کشورمان رونق بگیرد باید از کمپانی هایی نظیر والت دیزنی الگوبرداری کنیم و ببینیم آن ها چه کرده اند که توانسته اند بخش اعظمی از مردم جهان را پای تولیدات خود بنشانند و به این سودهای سرشار و کلان برسند؛ اگر این الگوبرداری درست و اصولی انجام شود ما هم می توانیم به آینده این گونه سینمایی بدون دخالت نهادهای دولتی مانند بنیاد سینمایی فارابی در کشورمان امیدوار باشیم.

بیژن بیرنگ: الگوبرداری از بلوک شرق باعث تولید انبوه فیلمهای بی مشتری گردید
بیژن بیرنگ: الگوبرداری از بلوک شرق باعث تولید انبوه فیلمهای بی مشتری گردید




اختصاصی سینماروزان⇐واکنش غلامحسین لطفی به اظهارات فرهاد جم : از #همسران حذف نشدم!/ تهیه‌کننده دبه کرد!/موافق حضور فرهاد جم نبودم+ریز ارقام قرارداد

سینماروزان/حامد مظفری: انتشار گفتگویی از فرهاد جم در سینماروزان درباره حذف غلامحسین لطفی از سریال #همسران با واکنش لطفی مواجه شد.

فرهاد جم به روزنامه فرهیختگان گفته بود: ابتدا قرار بود لطفی کارگردان و بازیگر نقش اصلی سریال باشد ولی تهیه‌کننده های کار (بیرنگ و رسام) نپذیرفتند و برای همین فردوس کاویانی جایگزین شد و رسام و بیرنگ خودشان کارگردانی کردند.

غلامحسین لطفی در واکنش به فرهاد جم به سینماروزان گفت: مرا از #همسران حذف نکردند بلکه بر سر رقم قرارداد به توافق نرسیدیم، تهیه‌کننده دبه کرد و با اینکه چند ماه درگیر سریال بودم و تمام کارهای سریال را انجام داده بودم رها کردم و رفتم.

لطفی درباره رقم قرارداد گفت: بنا بود که ماهیانه ۹۰۰ هزار تومان دستمزد بگیرم که رقم نامعقولی هم نبود ولی به ناگاه رقم قرارداد به ۶۰۰ هزار تومان تقلیل پیدا کرد و این شد که ترجیح دادم در پروژه نباشم.

غلامحسین لطفی درباره ترکیب مدنظرش برای سریال هم بیان کرد: من موافق حضور فرهاد جم در نقش علی نبودم و الویتم بازیگر دیگری بود که اگر می‌آمد چه بسا نتیجه کار بهتر میشد‌.

این هنرمند باسابقه تاکید کرد: اصولا آدمی نیستم که اجازه دهم فرد یا جریانی مرا حذف کند چون باید چارچوب مرا بپذیرند و همکاری میسر شود وگرنه خودم کنار میکشم و اجازه نمی‌دهم کار به حذف بکشد.

غلامحسین لطفی: از سریال همسران حذف نشدم/تهیه‌کننده دبه کرد
غلامحسین لطفی: از سریال همسران حذف نشدم/تهیه‌کننده دبه کرد




موضع متفاوت دو رسانه اصولگرا نسبت به اظهارات کارگردان سريال‌هاي ماندگار تلویزیون⇐کیهان: آقای کارگردان! چرا زیر سوال می‌برید؟/جوان: آقای کارگردان! شما اشتباه نکردید!

سینماروزان: اظهارات بيژن بیرنگ کارگردان باسابقه تلویزیون درباره پوزش‌طلبی بابت امید واهی دادن به مخاطبان در سریالهایش با واکنش متفاوت دو رسانه اصولگرا مواجه شد.

ابتدا واکنش روزنامه کیهان به حرفهای بیرنگ را بخوانید:

درحالی که امیدبخشی به مردم در سینمای روز جهان به عنوان یک ارزش شناخته می‌شود، در بخشی از جامعه نمایشی و سینمایی ما امید تبدیل به یک ضدارزش شده است؛ طوری که حتی یکی از برنامه‌سازها از دادن امید به مردم در آثار قدیمی‌اش عذرخواهی کرد.

سیاستگذاری جشنواره‌های غربی و همچنین رویکرد غلط آموزشی در دانشکده‌ها و مراکز خصوصی باعث شده است که امید در بین بخشی از بدنه سینمای ایران به یک ناهنجاری و ضدارزش تبدیل شود؛ طوری که برخی از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته سینما در گزارشی که اخیرا در کیهان منتشر شد گفتند که در بین دانشجویان هنر «یاس» تقدیس می‌شود و نشانه آوانگارد بودن محسوب می‌شود!

اما اتفاق شگفت انگیز این است که یک برنامه‌ساز و فیلم‌ساز با تجربه و پیشکسوت هم تحت تأثیر این گونه جو‌سازی‌ها قرار گرفته است، تا آنجا که حتی آثار دوران درخشان فعالیت هنری خودش را هم زیر سؤال برده است. بیژن بیرنگ که ساخت سریال‌های خاطره ‌سازی مثل «خانه سبز» را در کارنامه‌اش دارد، در مصاحبه‌ای گفته که «برای ساخت «خانه سبز» عذر می‌خواهم؛ ناراحتم که به مردم امید واهی دادیم» هر چند که بیان چنین جملاتی از سوی بعضی از هنرمندان در دوران افول و بیکاری به عنوان یک نوع «واکنش روانی» شناخته می‌شود، اما همین مصاحبه و سخن بیژن بیرنگ، خود گویای جدی بودن جریان تزریق و ترویج یأس و نا امیدی در فضای فرهنگ و هنر و به ویژه سینمای ایران دارد. حتی شنیده می‌شود که بعضی از فیلمسازها به دلیل عدم تبعیت از سوی گروه‌های فشار و صاحب نفوذ در سینما به خاطر عدم پیروی از این جریان تحت فشار یا بایکوت قرار می‌گیرند. جریانی که دقیقا برعکس صنعت سینما و سریال ‌سازی سطح اول جهان که در پی احیای امید و زندگی بین مردم است عمل می‌کند.

حالا یادداشت جواد محرمی دبیر فرهنگی روزنامه جوان بر اظهارات بیرنگ را بخوانید:

با بيژن بيرنگ چندبار تلفني مصاحبه كرده‌ام، هنرمندي است كه چند ويژگي شخصيتي از او در ذهن ماندگار مي‌شود، بي‌ريا و يكرنگ است و نسبت اين صفت با نام خانوادگي‌اش جالب است. متواضع است، چندباري كه براي مصاحبه تماس گرفتم ابداً كوچك‌ترين ردي از خودبزرگ‌بيني در گپ و گفت با او حس نكرده‌ام. به خبرنگاري كه او را نديده و نمي‌شناخت اعتماد كرد و اين ويژگي قطعاً از خوش‌بيني او به آدم‌ها ناشي مي‌شود. در گفت‌وگو به شدت صميمي و دوستانه رفتار مي‌كند و همه اينها اگر در وجود هر آدمي باشد، انرژي مثبتش را نمي‌شود حس نكرد و اين از سبز بودن روح كارگردان خانه سبز حكايت دارد. بيرنگ در چند مصاحبه‌اي كه با او داشتم از تلخي سريال‌هاي صداوسيما گلايه داشت و معتقد بود زندگي عادي به قدر كافي تلخي دارد و هنرمند بايد از اين تلخي كم كند نه اينكه بر آن بيفزايد. معتقد بود فيلم و سينما بايد حال آدم‌ها را خوب كند نه اينكه حال آنها را بگيرد. حرف‌هاي تازه بيژن بيرنگ كه در قالب يك ويدئو در فضاي مجازي پخش شد، ذهن مرا درباره او ذره‌اي تغيير نداد. آدم‌ها هميشه ممكن است حس و حال يكساني نداشته باشند. از سياق حرف‌هاي كارگردان خانه سبز معلوم است كه عده‌اي او را به خاطر ساخت سريال‌هايش در نزديك به سه دهه پيش متهم به ماله‌كشي براي وضع موجود كرده‌اند! اين ديگر خيلي غيرمنصفانه است، مثلاً فكر كنيد سريالي مثل دنياي شيرين دريا كه حكايت‌هايي از زندگي خانواده‌اي شمالي را ترسيم مي‌كرد، با چه خط‌كش و متر و معياري مي‌تواند توجيه‌گر معضلات قلمداد شود. آيا غير از اين است كه اميد عنصر و جوهر اصلي هنر است و بدون آن هنر شكل نمي‌گيرد؟ اگر قرار باشد هنرمند همان مصائب و رنج‌ها و دردهاي جامعه را به شكلي دردناك‌تر و رنج‌آورتر و صعب‌انگيزتر جلوي چشم مخاطب قرار دهد، واقعاً كار بزرگي صورت داده؟ مثلاً درباره آلودگي هواي تهران اگر يك نقاش در آثارش به عنوان يك تذكر از زيبايي‌هاي يك شهر پاك كه مي‌تواند تصويري آرماني باشد، روي بوم نقش بزند و به شكلي كنايه‌وار مخاطب را به ياد آنچه بايد باشد، بيندازد، به رسالت خود بهتر عمل كرده يا وقتي كه در يك شهر خسته و دلزده از آلودگي تابلوهايي كريه‌تر از آنچه هست، ترسيم كند؟ اساساً گوشزد كردن و اشاره كردن به زيبايي‌ها و خوبي‌ها به نوعي در خودش اعتراض به وضعيت حاضر و مطالبه شرايط مطلوب را هم دارد.
آيا نشان دادن اخلاق خوب و غلبه دادن خوبي‌ها در يك اثر هنري جامعه را به سمت خير رهنمون مي‌كند يا ضريب دادن به بدي‌ها و بداخلاقي‌ها؟ معتقدم اتفاقاً كاري كه بيژن بيرنگ در آثارش مي‌كرد، دقيقاً همان رسالتي بود كه يك هنرمند موظف به انجام آن است و قطعاً نام آن ماله‌كشي نيست، فكرش را بكنيد، همه هنرمندان يك سرزمين تصميم بگيرند در اعتراض به برخي ناملايمات به زشتي‌هاي جامعه ضريب داده و زيبايي‌ها را به كل نديد بگيرند، واقعاً بر سر چنين جامعه‌اي چه خواهد رفت و سؤال اساسي‌تر اين است كه آيا مطالبه جامعه از هنرمندان اين است كه مشكلات آنها را به شكلي خام با خشونت و بي‌رحمي غليظ‌تر از آنچه هست در معرض ديد بگذارند؟ زندگي آدم‌ها مخلوطي از غم و شادي، شكست و موفقيت، عشق و نفرت و در يك معنا سياهي و سفيدي است و اين نسبت مي‌تواند در آدم‌ها كم يا زياد باشد و هنرمند به همان نسبت كه در بازنمايي زندگي آدم‌ها تن به افراط و تفريط مي‌دهد، اثرش را از هنر بي‌بهره مي‌كند. آقاي بيرنگ شما اشتباه نكرديد و كارتان را درست انجام داديد، اجازه ندهيد عده‌اي خوبي‌هاي شما را به جاي بدي بهتان قالب كنند، جامعه در هيچ شرايطي نبايد اميد خود را از دست بدهد. هميشه سبز بمانيد.




این هم حرفهای ابوالفضل جلیلی که از جمله دستاوردهای سینمای گلخانه‌ای است⇐نام بیژن بیرنگ را بر فیلم اولم نزدم چون فکر کردم او شاکی خواهد شد!!/مقصودلو گفت، ابوالفضل بی‌سواد! پاشو بیا خانه ما که کمی شعور یاد بگیری!!/احمد محمود به‌خاطر دزدی دیالوگ، می‌خواست در گوشم بزند!!/نصرت کریمی پرسید از کدام کار من خوشت می‌آید و من گفتم از صدای شما!!/اگر وزیر ارشاد بودم، به اپوزیسیون‌نمایان می‌گفتم به هر که می‌خواهید فحش بدهید و به بچه مسلمان‌ها می‌گفتم شما هم جواب این فحش‌ها را دهید!/”یک داستان واقعی” کاندیدای شیر طلایی ونیز بود که ضرغامی گفت باید سریع جشنواره را ترک کنید!!/یک داور اروپایی به من گفت برخی فیلمسازان ایرانی گمان می‌کنند ما احمقیم و با گذاشتن فقرهای خیالی در فضای ایران، به آنها جایزه می‌دهیم!

سینماروزان: اظهارات بیژن بیرنگ علیه ابوالفضل جلیلی و طرح این مدعا که فیلمنامه “میلاد” را او نوشته ولی جلیلی نامش را کنار فیلمنامه نیاورده(اینجا را بخوانید) مجالی شده برای پاسخ ابوالفضل جلیلی و البته طرح مباحثی درباره سينما.

جلیلی که ازجمله فیلمسازان رشدیافته در سینمای گلخانه‌ای دهه شصت است به روزنامه فرهیختگان گفت: من وقتی اولین فیلم بلندم که “میلاد” بود را می‌خواستم بسازم، چون قبل از آن فیلم کوتاهی ساخته بودم که آقای بیرنگ سناریوی آن را ساخته بود، با ایشان آشنا بودم و اول سراغ خودش رفتم. بیرنگ نویسنده بسیار خوبی است و به‌علاوه فوق‌العاده انسان دوست‌داشتنی و شریفی هم هست. منتها نمک او با نمک من جور نبود. فیلم کوتاهی که ساخته بودم و فیلمنامه‌اش را ایشان نوشت، مطرح شد و جایزه هم گرفت، اما سکانس‌هایی داشت که من می‌گفتم این صحنه‌ها لوس است. حالا فیلم بلند می‌خواستم بسازم.

جلیلی اظهار داشت: من داستانی را تعریف کردم و به آقای بیرنگ دادم که آن را سناریو کند. بعد این سناریو را خواندم و دیدم به دل من نمی‌نشیند. مخصوصا صحنه‌های سیاسی جالب نشده بود. مثلا صحنه‌هایی داشت که ساواک می‌ریزد و پدر یک بچه را دستگیر می‌کند، اینها را یک‌جور طنز نوشته بود. او خیلی خوب نوشته بود، ولی به سبک من نمی‌خورد. من ایراد گرفتم و اصلاحاتی را خواستم. آن زمان زیر نظر گروه کودک بودیم و بیشتر، آنها درباره کار تصمیم گرفتند. گفتم من از این، فیلمنامه دیگری درمی‌آورم و تغییرات زیادی در آن دادم. چون این فیلمنامه تغییر کرد، گفتم اگر اسم او را بنویسم، این آدمی است که تجربه دارد و من بار اول است که کار می‌کنم؛ حتما شاکی خواهد شد که این فیلمنامه من نیست، چرا روی فیلم مزخرفت اسم من را گذاشتی؟ البته سناریو 70 درصد تغییر کرده بود.

جلیلی تاکید کرد:  الان که حرفه‌ای شده‌ام می‌دانم که باید اسم او را جزء نویسندگان می‌نوشتم. آن زمان نمی‌دانستم باید چه کار کنم. من آن زمان گفتم که داستان را عوض کردم و ایشان گفت به من ربطی ندارد، هرکاری کردید مشکلی نیست. بعدا این فیلم پخش و استقبال شد. او هم یک‌روز به شوخی گفت خوب ساختید و اسم من را ننوشتید. گفتم مگر باید می‌نوشتم؟! من واقعا نمی‌دانستم باید اسم او را بنویسم. ولی فیلمنامه واقعا متفاوت شده بود. به هرحال به ایشان حق می‌دهم، البته این عمدی نبود و هدف این نبود که بگویم فقط خودم کار کردم. من آن زمان حتی خجالت می‌کشیدم بیان کنم کارگردان هستم. اگر فیلم را دیده باشید نوشته‌ام کارگردان جلیلی!

جلیلی درباره مواجهه با احمد محمود نویسنده سرشناس گفت: شبی بهمن مقصودلو که منتقد فیلم است، به ایران آمده بود و من را به خانه خود دعوت کرد. با من همیشه این‌طوری صحبت می‌کرد؛ ابوالفضل بی‌سواد! امشب چند نفر می‌آیند خانه ما. پاشو بیا اینجا که یک کمی شعور یاد بگیری! آن شب احمد محمود آنجا بود. من آقای احمد محمود را خیلی دوست دارم و به‌نظرم قوی‌ترین رمان‌نویس است. فضای خوبی بود و همان‌جا از من پرسید کارگردانی را می‌خواهم پیدا کنید که دیالوگ‌های سکانسی از فیلم او از داستان همسایه‌های من دزدیده شده است و او نه اسم من را نوشته، نه حتی از من اجازه گرفته است. اسم فیلم را پرسیدم. بعد از توضیحاتی که داد متوجه شدم منظورش من هستم. چندتا دیالوگ فیلم را از احمد محمود برداشته بودم؛ چون دیالوگ‌نویسی من بسیار ضعیف است. به او گفتم اگر این کارگردان را ببینید چه کار می‌کنید؟ گفت محکم در گوش او می‌زنم. گفتم در گوش من بزنید چون کارگردان کار من هستم.

جلیلی ادامه داد: بعد گفتم من آن زمان بچه بودم و خجالت می‌کشیدم بگویم من قسمتی از دیالوگ داستان شما را برداشتم. از فیلم من تعریف کرد و همین زمینه رفاقت ما را فراهم کرد. همان شب که با احمد محمود بودم به من گفت با افراد دیگری که اینجا هستند صحبت کنید شاید از آنها هم چیزی برداشته باشید.

این کارگردان افزود: همان شب من با آقای نصرت‌الله کریمی صحبت کردم. وقتی حرف می‌زد، خیلی صدای او زیبا بود. به من گفت از شما خوشم می‌آید. گفتم من هم از شما خوشم می‌آید. پرسید از کدام کارهای من خوشت می‌آید که گفتم همین‌جا که دیدم‌تان، وقتی صحبت می‌کنید از صدای شما خوشم می‌آید! اتفاقا ظرف نیم‌ساعت فضا خودمانی شد. از آقای کریمی چیزی برنداشته بودیم.

جلیلی با تاکید بر اینکه ساخت فیلم‌های تلخ فقط برای بچه‌های مستقل، ممنوع است، گفت: آنها که اسپانسرهای مهم و معروف دارند و تهیه‌کننده‌هایشان خودی است هرچه تلخ‌تر بسازند، مجوز می‌گیرند ولی ما بیخودی هستیم. فرض کنید یکی از همین آدم‌های مهم دولتی فیلمی بسازد و فیلم او صحنه‌هایی داشته باشد، درحالی‌که اگر فیلم من باشد مرا بیرون می‌کنند. آنها می‌گویند آن باید پخش شود و قبول می‌کنند و این رانت و پارتی‌بازی است.

جلیلی تاکید کرد: این مشکل مملکت است، مشکل افراد نیست. اگر من وزیر ارشاد جمهوری اسلامی بودم، به اپوزیسیون‌نمایان می‌گفتم هر فیلمی می‌خواهید بسازید و به هر که می‌خواهید فحش بدهید. آن وقت به بچه مسلمان‌ها -که خود را جزء آنها می‌دانم- می‌گفتم شما هم جواب این فحش‌ها و ابهامات را بدهید. فیلمی بسازید که تماشاچی بگوید حرف شما درست‌تر است.

ابوالفضل جلیلی با طرح مدعایی پیرامون جشنواره ونیز گفت: ما فیلم “یک داستان واقعی” را ساختیم و به‌قدری مورد استقبال قرار گرفت که به ونیز رفتیم و کاندیدای شیر طلایی ونیز شدیم، منتها آن زمان آقای ضرغامی معاونت سینمایی بود. وسط جشنواره به آقای طالب‌زاده- که همراه من بود- گفت باید سریع جلسه را ترک کنید. ما آمدیم و فیلم‌مان هم از جشنواره جدا افتاد ولی بهترین استقبالی که از فیلم‌های من شده، همین فیلم “یک داستان واقعی” بوده است!

جلیلی با اشاره به ارتباطش با ضرغامی بیان داشت: من ضرغامی را دوست دارم و زمانی با هم بچه‌محله بودیم ولی کلا یکباره حرکات اینچنینی می‌کنند، چون ضرغامی بود، نمی‌خواهم بیان کنم!

ابوالفضل جلیلی با انتقاد از سیاه‌نمایی‌های تصنعی برخی آثار جشنواره‌ای گفت: من در فستیوالی خارجی داور بوده‌ام و فیلمی از ایران برای کارگردان معروفی آمده بود. یک داور اروپایی به من گفت برخی فیلمسازان ایرانی گمان می‌کنند ما احمقیم و با گذاشتن فقرهای خیالی در فضای ایران، به آنها جایزه می‌دهیم! الان ‌همه، همه‌چیز را می‌دانند، درمورد هر کشوری در اینترنت جستجو کنید، همه‌چیز را می‌فهمید و همه همدیگر را می‌شناسند و این طور نیست که بشود با سیاه‌نمایی، جایزه را گدایی کرد! بهتر است فیلمسازان ایرانی به اصل سینما رجوع کنند و نه ایده‌های نخ‌نما.




درددل‌های بیژن بیرنگ کارگردان خاطره‌ساز تلویزیون که مدتهاست بیکار است⇐فیلمنامه‌نویس اولین کار ابوالفضل جلیلی بودم ولی نامم را در قسمت “با تشکر…” زدند!!/ فقط پخش پنج قسمت از “محله بهداشت” موجب شد گرفتار پنج‌سال ممنوعیت و محرومیت از کار شوم!/قرار بود فصل سوم “همسران” را بسازیم ولی مشکلات مالی مانع حضور فردوس کاویانی شد!/مهدی هاشمی و گلاب آدینه گزینه‌های اصلی بازی در “خانه سبز” بودند!/فقط یک مصراع ترانه “سبز سبزم ریشه‌دارم…” برای صالح‌علاء بود/خسرو شکیبایی دیالوگ‌ها را از پیچیدگی خارج و به آنها شعور اضافه می‌کرد!/این اواخر کدام کار را دیده‌اید که در جهت بهبود حال مردم باشد؟/دیگر دوست ندارند که زن‌ها را باشعور نشان دهیم!/ در اکثر آثار اخیر، زن‌ها یا بدجنس هستند یا شعور ندارند و خاله‌زنک هستند!/افرادی حرف‌گوش‌کن، رُند بازار سریال‌سازی شده‌اند و حتی دزدی را توجیه می‌کنند!!/در سریالهای‌شان دزد را قهرمان می‌کنند و نشان می‌دهند که اگر در این مملکت دزد نباشی، کلاهت پس معرکه است!!

سینماروزان: بیژن بیرنگ کارگردان سریالهای خاطره‌انگیز “همسران”، “خانه سبز” و “این خانه دور است” بعد از تجربه ناکام “عشق تعطیل نیست” ، نزدیک به شش سالی می‌شود که کلا از کارگردانی کناره گرفته ولی هرازگاهی در گفتگوهایی، آرای خود درباره وضعیت سریال‌سازی را بیان می‌کند.

بیرنگ در گفتگویی تفصیلی با روزنامه فرهیختگان درکنار ذکر خاطرات از تولید سریالهای مختلف، به نقد جریان روز سریال سازی پرداخته است.

متن پرسش و پاسخ روزنامه فرهیختگان با بیژن بیرنگ را بخوانید:

*در اولین فیلم ابوالفضل جلیلی «میلاد» نام شما در تیتراژ جزء قسمت «با تشکر» آمده است. شما در آن پروژه چه نقشی داشتید؟

من فیلمنامه‌نویس کار بودم.

*عجیب است اما جلوی عنوان نویسنده نام‌های دیگری گذاشته‌اند

دوست دارند اینطوری انجامش بدهند؛ فیلمنامه را برمی‌دارند و کمی تغییر می‌دهند و به نام خودشان ثبت می‌کنند.

*مدیران دهه شصت با شما نسبت به دیگر همکاران‌تان سازگارتر بودند؟

برای کار کردن دوران سختی بود. “محله برو بیا” پخش شد و موفق بود. سری بعد “محله بهداشت” را ساختیم که پنج قسمت آن پخش شد و بعد آن را از روی آنتن برداشتند و در ادامه پنج‌سال ممنوعیت و محرومیت از کار و خانه‌نشینی بود؛ خاطرات قشنگی از آن دوران ندارم.

*چرا این اتفاق برای مجموعه افتاد؟

از کار خوش‌شان نیامد! روزنامه کیهان آن زمان نوشت «صدای پای آرام غرب» که اینها حرف‌های کمی نبود.

* آن روزها رسانه‌ها خیلی روی کار شما تاثیر داشتند؟

رسانه چندانی نبود؛ کیهان بود و اطلاعات.

در همان سال‌های سخت که می‌فرماید خاطره خوبی ندارید، تعدادی از بهترین کارهایتان را تولید کردید تا اینکه می‌رسیم به سریال «همسران». به‌نظر می‌رسد قبل خانه سبز باشد و در دو سری ساخته شد و موفق بود اما سری سوم آن تولید نشد که گویا به‌دلیل مشکل مالی شما با فردوس کاویانی بود…

بله، فصل سوم همسران بود که به خانه سبز تبدیل شد.

* با آقای کاویانی غیر از مسائل مالی هم موردی داشتید؟

به‌هرحال با هم اختلاف داشتیم.

یعنی غیر از مسائل مالی؟

بیشتر مسائل مالی بود.

چطور فصل سوم همسران تبدیل می‌شود به خانه سبز؟

همین‌طوری به‌وجود آمد. می‌خواستیم در لوکیشنی که همسران را می‌ساختیم، یک سریال دیگر بسازیم، چون فصل سوم قرار نبود دیگر ساخته شود. با مسعود رسام صحبت کردیم و گفتیم باید شکل این خانه را تغییر بدهیم، چون همین‌طوری که نمی‌شود در آن یک کار دیگر ساخت. ایشان گفت که سبزش می‌کنیم. ما هم آنجا را سبز کردیم و اسم کار را گذاشتیم خانه سبز.

بعد از اینکه دیوار را رنگ کردید، ترانه خانه سبز را هم ساختید؟

اول قرار بود آقای صالح‌علا شعر آن را بسراید و یک مصرعش را هم گفته بود که «سبز سبزم ریشه دارم» منتها هر چقدر منتظر شدیم ایشان باقی کار را نگفت. ما هم باید به‌هرحال ترانه‌ای را روی کار می‌گذاشتم. این بود که رفتیم پیش آقای دهقان‌یار که آهنگساز کار بود. آقای رسام یک بیت گفت و من یک بیت گفتم و خواننده شروع به خواندن کرد و این ترانه شد. آقای صالح‌علا هم بعدا ما را دید و بارها گفت که شعر من را برداشتید و استفاده کردید، ما هم گفتیم که شما دیر کردی و نمی‌شد صبر کرد.

خیلی از چیزها برای همسران آماده شده بود و تبدیل شد به خانه سبز. مهرانه‌ مهین‌ترابی به همین شکل از سریال همسران وارد خانه سبز شد؟

حقیقت این است که حتی اول قرار نبود آقای شکیبایی در این مجموعه بازی کند، بلکه قرار بود آقای مهدی هاشمی این نقش را بازی کنند و نقش مقابل هم همسرشان خانم گلاب‌ آدینه باشند، منتها با آنها هم به توافق نرسیدیم و شانس آوردیم که آقای شکیبایی کار را قبول کرد. بعد متن‌ها را تغییر دادیم و بر مبنای خسرو شکیبایی و باقی دوستان آن را نوشتیم. تعامل بازیگرها با هم و با ما در این مجموعه بسیار عالی بود و هر هفته یک قسمت تولید می‌کردیم.

*ظاهرا قرار بود «عشق تعطیل نیست» ادامه‌ای بر خانه سبز باشد ولی چنانکه مشخص است، تعامل بازیگرها با شما در آن سریال خوب نبود.

افتضاح بودند؛ تهیه‌کننده یا همان سرمایه‌گذار که پول نداشت. آقای گ. هم که برای خودش سوپراستاری بود و زیر بلیت هیچ‌کس نمی‌رفت. پنج قسمت کار کردیم و بعد من آن را تعطیل کردم و گفتم با این گروه نمی‌شود کار ساخت…آقای گ. بد بازی و اذیت کرد و تعطیل کردیم تا کار را با یک گروه دیگر انجام بدهیم که دیگر نشد.

*نمی‌ترسیدید که کارهایتان شعاری از آب دربیاید؟ مثلا همین خانه سبز پر است از دیالوگ‌های شاعرانه.

متن‌هایی که من می‌نوشتم، گاهی اوقات خیلی شعاری به‌نظر می‌رسید، چون راجع‌به ایده‌آل‌ها و حقیقت صحبت می‌کردیم نه واقعیت ولی وقتی آقای شکیبایی آنها را بازی می‌کرد، دیالوگ‌ها از پیچیدگی خارج و به آنها شعور اضافه می‌شد؛ جوری می‌شد که مخاطب درک می‌کرد و می‌فهمید. به این ترتیب دیالوگ‌ها هر چقدر هم عمیق بود، برای مردم قابل‌درک و فهم می‌شد. این خصلت آقای شکیبایی بود.

*جای خالی “خانه سبز” را در آثار امروزمان حس می‌کنیم؟ چرا دیگر کارهایی به آن سبک و با آن جهان‌بینی نداریم؟ چرا دیگر مثل سابق فعالیت ندارید؟

به‌هرحال دوره ما هم گذشته است. آن حرف‌ها شاید حرف مردم باشند و احتیاج داشته باشند که بشنوند، اما عده‌ای هم هستند که دل‌شان نمی‌خواهد گفته شوند، مثلا همیشه کارهای ما برای زن ارزش قائل بود و در آنها زن‌های ما آدم‌های باشعوری بودند اما امروز دوست ندارند که ما زن‌ها را باشعور نشان دهیم؛ نمونه‌اش هم کارهایی که امروز می‌بینید در آنها اکثر زن‌ها یا بد یا بدجنس هستند یا شعور ندارند و خاله‌زنک هستند. دیگر بین‌شان مثلا دریا را پیدا نمی‌کنید؛ دختری ۱۵ ساله که می‌تواند یک ده را بچرخاند یا عاطفه خانه سبز یا مهین همسران که می‌توانند با مردشان دیالوگ برقرار کنند. از یک جایی به بعد اینها جرم تلقی و از این صحبت شد که شما زن‌ها را پررو می‌کنید. ظاهرا جامعه زن توسری‌خور را بیشتر دوست داشت. این را به ما گفتند که شما در دوره‌ای زن‌ها یا جوان‌ها را پررو کردید. جوری بیان شد که اینها هرکدام‌شان جرم تلقی می‌شوند. زمانی اینها خوب بودند و ما داشتیم کارمان را می‌کردیم اما الان دیگر نمی‌شود چنین شخصیت‌هایی را خلق کرد. البته منظورم مهین امروزی است نه مهین ۲۰ سال پیش. اینها جای تناسخ دارند و این همان جهان‌بینی است که صحبت‌ کردیم و انگاری امثال ما دیگر رند بازار نیستیم!

*خصوصیت آنها که رُند بازار هستند، دقیقا چیست؟

همه‌چیز را گوش می‌کنند، به هر قضیه‌ای تن می‌دهند و اگر لازم باشد دزدی را هم توجیه می‌کنند و هزار کار دیگر. ما چنین آدم‌هایی نیستیم، مثلا از یکی می‌خواهند سریالی بسازد و در آن نشان بدهد که اگر در این مملکت دزد نباشی، کلاهت پس معرکه است، دزد را قهرمان می‌کنند و قبح دزدی را می‌ریزند که عده‌ای بتوانند بدزدند و کاری کنند که ناگهان ۳سه‌هزار میلیارد تبدیل به یک عدد بشود. مثل الان که کرونا یک عدد شده است و می‌گویند امروز ۵۰۰، ۶۰۰ یا ۷۰۰ نفر مردند. نمی‌گویند ۶۰۰ یا ۷۰۰ خانواده عزادار شدند، فقط می‌گویند ۶۰۰ نفر مردند و کم‌کم می‌بینیم که این برای مردم عادی می‌شود؛ در مسائل اجتماعی هم این‌طوری است. به‌هرحال عدم مدیریت‌، نبود دانش و آگاهی‌ که  عده‌ای مقصر آن هستند باید جوری توجیه شود. عده‌ای هم بلدند این کار را کنند، من بلد نیستم، چون چیزی که به آن اعتقاد نداشته باشم،نمی‌گویم. من دغدغه‌ام نیازهایی است که حس می‌کنم جامعه من دارد و همین دغدغه‌مندی‌ها باعث می‌شود سریالی مثل خانه سبز یا همسران بعد از ۲۰ یا ۲۵ سال همچنان برای مردم تازه باشد، به‌خاطر اینکه هنوز حرف‌هایشان تازه هستند. من و آقای رسام هم اینطوری فکر می‌کنیم اما الان دوره ما گذشته است و آدم‌های دیگر راحت‌تر کار می‌کنند.

*یعنی شما نمی‌توانید به‌گونه‌ای با این فضا تعامل داشته باشید که لااقل کار خودتان را بسازید؟

به یک نفر گفتند برو کلاه بیاور، رفت برای خودشیرینی سر طرف را آورد. الان چنین آدم‌هایی می‌توانند کار کنند. بعد هم اسپانسرها چه کسانی هستند؟ بخشی از اسپانسرها همان‌هایی که پول‌های کثیف دست‌شان است. درنتیجه سفارش‌هایی که می‌دهند، سفارش‌هایی است که توجیه کار خودشان باشد. این همان جهان‌بینی است که به ما نمی‌خورد و یک فیلم را ساختن اینقدر ارزش ندارد که آدم بخواهد برایش سیاه را سفید کند. واقعیت این است که اینها مملکت‌شان را دوست ندارند، بلکه خواسته‌های خودشان را دوست دارند. این اواخر کدام کار را دیده‌اید که در جهت بهبود حال مردم باشد؟ من وطنم را خیلی دوست دارم. اصلا فکر اینکه یک‌ وقت کاری کنم که یک هم‌وطنم اشتباه برداشت کند و تصمیمی بگیرد که بد باشد، برایم ترسناک است. وقتی می‌گوییم عاشق مردم‌مان هستیم، عشق غیر از مسئولیت که چیزی نیست.

*درحال‌حاضر هیچ‌انگیزه و آرزویی برای ساخت فیلم یا سریال ندارید؟

همیشه دوست داشتم کمدی موزیکال بسازم اما باید شرایطش پیش بیاید. دوسال قبل می‌خواستم بسازم که خدا را شکر سر نگرفت، چون با این کرونا و ماجراهای آن و وضعیت سینماها به مشکل برمی‌خورد. 20سال است که کار نکرده‌ایم. گاهی درد آدمی آنقدر زیاد می‌شود که دستش به قلم نمی‌رود. می‌گوید من راجع‌به چه چیزی بنویسم و چه امیدی به مردم بدهم؟




چرا “همسران در آفریقا” ساخته نشد؟⇒بیژن بیرنگ توضیح داد

سینماروزان: سریال “همسران” ازجمله سریالهای تولیدی رسانه ملی است که همچنان بازپخش‌هایش نیز مورد توجه ومحبوب است. بیژن بیرنگ که همراه با مسعود رسام فقید، کارگردانی این سریال را برعهده داشت به‌تازگی از برنامه‌هایش برای تولید نسخه سینمایی این مجموعه با عنوان “همسران در آفریقا” سخن گفته است.

به گزارش سینماروزان بیژن بیرنگ با اشاره به نگارش ورسیون سینمایی مجموعه به جام‌جم گفت: اتفاقا نسخه سینمایی سریال را هم با عنوان “همسران در آفریقا” نوشتیم و داستانی مهیج داشتیم با محوریت سقوط هواپیمای کمال و زنش و خواهرزاده و شوهرش در آفریقا!

بیرنگ ادامه داد: داستان با سقوط هواپیما در آفریقا شروع می‌شد و در ادامه با حضور کمال و همراهان در قبیله‌ای بدوی، اتفاقات متعدد و غریبی برای آنها رخ می‌داد؛ اتفاقاتی پر از طنازی و شیرینی که می‌شد کلی هم مخاطب جلب کند.

بیرنگ در چرایی عدم تولید “همسران در آفریقا” گفت: چند نکته مهم باعث ساخته نشدن این فیلم شد. در وهله اول فردوس کاویانی تمایلی نداشت که دوباره در نقش کمال بازی کند و بین مردم با این نقش شناخته شود. هر چند که مخاطبان او را با این نقش می‌شناختند ولی خودش از نقش خسته شده بود و به‌دنبال نوآوری بود. بحث مهم دیگر بحث رایت سریال بود که مدیران آن زمان تلویزیون اجازه چنین کاری یعنی ساخت نسخه سینمایی را نمی‌دادند ولی همچنان هم معتقدم اگر مدیران موافقت کنند می‌شود آن طرح را با قدری پالایش به جریان انداخت.

 

همسران+در+آفریقا
همسران+در+آفریقا




واکنش بیژن بیرنگ به ادعای حاتمی کیا درباره نمایندگی بیضایی⇐شما نماینده خودتان و امثال خودتان هستید!/شما همانهائى هستيد كه دهه شصت را براى امثال بيضائى تنگ و تار كرديد و استاد را ناچار به هجرت!/من و مسعود رسام هیچ گاه الطاف(!) شما درباره فیلم “سیندرلا” را فراموش نکردیم!/قهرمانان اصلی مقاومت، مردمی هستند که برای دریافت حقوقشان در هفت تپه ها فریاد میزنند!!

سینماروزان: اظهارات ابراهیم حاتمی کیا در افتتاحیه جشنواره مقاومت و طرح ادعای نمایندگی همه اهالی سینما و از جمله بهرام بیضایی، با واکنش بیژن بیرنگ نویسنده و کارگردان مواجه شد.

متن واکنش بیژن بیرنگ به اظهارات حاتمی کیا را بخوانید:

شما نماينده آنها نيستيد و نماينده عزيزمان استاد بيضائى كه حتما نيستيد!!! شما نماينده خودتان و امثال خودتان هستيد و من حتم دارم كه شما شاگرد خوبى هم نيستيد. من و مسعود رسام هيچوقت الطاف(!!) شما را در مورد فيلم سينمایی “سيندرلا” كه آن را تبديل به تجربه اى تلخ كرديد، فراموش نميكنيم…

شما لياقت فهم حق استاد و شاگردى را نداريد كما اينكه با من كه استادتان بودم در دانشكده نداشتيد. قرارم با خودم بود كه هميشه سكوت كنم ولى افاضات شما بيش از اندازه… بود و متأسفانه نتوانستم سكوت كنم…

شما همانهائى هستيد كه دهه شصت و همه دهه ها را براى امثال بيضائى تنگ و تار كرديد و استاد را ناچار به هجرت. همان كسى كه ذرات وجودش براى اين آب و خاك و فرهنگ ايران می تپید… بگذريم…

چه خوب به هم جايزه ميدهيد و يادتان ميرود كه قهرمانان مقاومت اصلى ايران همين مردمند كه در هفت تپه ها براى دريافت حقوقشان بايد هفته ها فرياد بزنند و سكوت شما را تحمل كنند!

واکنش بیژن بیرنگ به اظهارات حاتمی کیا
واکنش بیژن بیرنگ به اظهارات حاتمی کیا




کارگردان «خانه سبز» خطاب به رییس جمهور و وزرایی که در برنامه‌های تلویزیونی حضور می‌یابند⇐مردم می‌خواهند بدانند تکلیف این همه فساد و اختلاس چه می‌شود؟!/اگر برنامه‌ای برای رودررویی با مردم دارید باید برای پاسخ به این سوال باشد

سینماروزان: حضور اخیر محمدجواد ظریف در برنامه «حالا خورشید»رضا رشیدپور و آخرین گفتگوی تلویزیونی حسن روحانی که با مرتضی حیدری انجام شد به دلیل آن که نتوانست مجالی برای طرح اصلی ترین پرسشهای این روزهای شهروندان باشد انتقادبرانگیز شد.

بیژن بیرنگ کارگردانی که آثاری همچون «خانه سبز»، «همسران» و «دنیای شیرین دریا» را در کارنامه دارد با اشاره به این گفتگوها به «اعتماد» گفت: شرايط اقتصادي و اجتماعي اين روزها، مردم را گرفتار هزارويك سوال بي‌جواب كرده است. سوال‌هايي كه انتظار مي‌رود مسوولان پاسخگوي آن باشند و درباره آن به مردم جواب دهند. مردم مي‌خواهند بدانند كه در آينده اوضاع اقتصادي چه مي‌شود، در سياست داخلي و خارجي چه اتفاقي رخ مي‌دهد، تكليف اين ‌همه فساد و اختلاس چه مي‌شود و…

بیرنگ ادامه داد: در چنين شرايطي اگر برنامه‌اي براي رودررويي با مردم داريم بايد برنامه‌اي براي پاسخ به اين سوال‌ها باشد. اگر صرف حضور در برنامه‌اي سرگرمي و تفريحي داشته باشيم و نخواهيم كه به سوال‌ها جواب دهيم، نه برنامه ارزش و اعتبار دارد و نه اين حضور دليل موجه. حضور در يك برنامه‌اي كه قرار است چالشي باشد، محوريت مشخص داشته باشد و به سوال‌هاي مردم جواب دهد، اگر تبديل به برنامه‌اي بدون هدف، نمايشي و با حرف‌هايي پراكنده شود، بي‌احترامي به خواست مردم است.

این کارگردان افزود: مردم از مسوولان و وزرا انتظار پاسخگويي دارند، چون مشكلات به عملكرد آنها گره خورده و از برنامه‌اي كه ادعاي شفافيت دارد هم انتظار مطرح شدن اين مشكلات را. وقتي مجري برنامه با سوال‌هايي بدون عمق، برنامه‌ريزي دقيق پيش برود و برنامه را تبديل به برنامه‌اي تفريحي و بدون عمق كند، نه‌تنها اين انتظارها برآورده نمي‌شود كه بايد بگوييم همچنان در پاسخگويي به مردم و ساخت «تاك‌شويي» حرفه‌اي شكست خورديم و به مردم هم بي‌احترامي كرديم.




ادعای کارگردان «خانه سبز» و «همسران»⇐پردیسهای سینمایی، جایی «خطرناک» برای پدر خانواده است!!

سینماروزان: شکننده بودن اقتصاد سینما سبب ساز آن شده که با هر بحران اقتصادی این جمعیت سینمارو باشد که کاهش یابد و در روزهایی که قیمت سکه و ارز به انفجار رسیده هم به غیر از کمدیهایی که عاملی هستند برای دور کردن شهروندان از دردسرهای اقتصادی، بقیه آثار گیشه مناسبی ندارند.

بیژن بیرنگ کارگردانی که در تلویزیون سریالهایی مانند «خانه سبز» و «همسران» را تولید کرده و تجربیاتی نظیر «علی و غول جنگل» و «سیندرلا» را در سینما دارد اعتقادش این است که در دوران ریاضت اقتصادی، به پردیس رفتن خطرناکترین برای سرپرستان خانواده است چون ممکن است بخش مهمی از موجودیشان را از کف دهند.

گفتگوی روزنامه «جوان» با بیرنگ را بخوانید:

عوامل مؤثر در اقبال یا اکراه مخاطب برای رفتن به سینما را در فضای کنونی که شاهد کم شدن جمعیت آماری سینما‌رو‌ها هستیم، چه مؤلفه‌ای می‌دانید؟
همه چیز به شرایط روحی افراد بستگی دارد. موضوعات اقتصادی و برخی دلمشغولی‌های مردم و اینکه لازم است عرصه بازار و اقتصاد به یک ثبات نسبی دست پیدا کند تا حدودی باعث تمرکز بیشتر مردم در رابطه با دخل و خرج خانواده و هزینه‌های جاری شده است.
خود شما که در عداد هنرمندان محسوب می‌شوید هم چنین ملاحظاتی برای رفتن یا نرفتن به سینما دارید؟
من و همسرم چند روز پیش برای دیدن فیلم به یکی از این پردیس‌های سینمایی رفتیم و بر خلاف همیشه که بلیت پیدا نمی‌شد و باید از قبل رزرو می‌کردیم، توانستیم بلیت تهیه کنیم. یک مدتی را به تماشای پوستر و عکس فیلم‌های روی پرده گذراندیم، اما هر کاری کردیم دیدم میلی برای رفتن به سالن و تماشای فیلم نداریم! در صورتی که قبل از این و تا همین پارسال آدم برای وقت‌گذرانی هم که بود به سینما می‌رفت و بالاخره یک فیلمی را تماشا می‌کرد. الان در وهله اول ذهن مخاطب درگیری‌های دو دو تا چهارتایی دارد. 
برای مرتفع کردن چنین مسئله‌ای، نیازمند امید‌آفرینی نسبت به آینده هستیم. نکته دیگری که در این زمینه اثرگذار بوده، بحث گرانی بلیت سینماهاست. من با یکی از پخش‌کننده‌ها صحبت می‌کردم می‌گفت: شاید به ظاهر فروش برخی آثار نسبت به پارسال بالا باشد، اما جمعیت مخاطبی که برای هر فیلم به سینما می‌رود با تعداد نفراتی که قبلاً به سالن سینما می‌رفتند، بالا نبوده است. یعنی این فروش بالا به دلیل گران‌شدن بلیت ایجاد شده است. از یک طرف شما می‌بینید که مثلاً مبلغ ۱۵ هزار تومان برای بلیت یک فیلم، پول کمی نیست. در واقع اگر یک خانواده سه یا چهار نفری بخواهند برای تماشای یک فیلم به سینما بروند با توجه به پول بلیت و تنقلات و کرایه ماشین و… چیزی در حدود ۲۰۰ هزار تومان باید هزینه کنند. خب این مبلغ ۲۰۰ هزار تومان در شرایط فعلی که یک فضای سودجویانه‌ای در بازار و اقتصاد توسط برخی دلالان به وجود آمده، مبلغ قابل‌توجهی است که در هزینه‌کرد ماهانه هر خانوار می‌تواند صرف خرید یا تهیه مایحتاج مهم‌تر و اولویت‌دارتر آن خانواده گردد. اصلاً من اگر خودم بخواهم یک چنین هزینه‌ای برای دیدن چنین فیلم‌هایی بکنم، با خودم می‌گویم، این اسراف است.
در واقع سینما و فیلم دیدن در سالن جزو اولویت خانوار قرار نمی‌گیرد؟
قطعاً در اولویت خانواده قرار نمی‌گیرد. وقتی شما می‌بینید که عده‌ای سودجو برای پر کردن جیب و حساب خودشان ارزاق و مواد مورد نیاز جامعه را هر روز به یک بهانه‌ای گران‌تر می‌کنند، خب معلوم است که دغدغه برای شما ایجاد می‌شود و همین ۲۰۰ هزار تومان را سعی می‌کنید که برای خرج و مخارج مهم‌تر و دارای اولویت هزینه کنید، نه برای سینما رفتن!
برای خانواده سخت است که چنین کاری را انجام بدهد. از طرفی دیگر امروزه سالن‌های سینما در مجموعه‌های تجاری یا پردیس‌های سینمایی قرار دارند. پردیس‌ها این حسن را دارند که شخص هم می‌تواند خرید بکند و سرش گرم مغازه‌ها و فروشگاه‌های آنجا بشود و هم اینکه به سالن سینما برود و فیلم مورد علاقه‌اش را ببیند. ولی خب، به نظر من این پردیس‌ها جای خطرناکی برای پدر خانواده است (با خنده). شاید چند ساعتی را که خانواده برای رفتن و برگشتن به پردیس‌ها و سینما صرف می‌کنند، خوشایند باشد، اما بعد از آن پدر خانواده باید دوباره برای مخارج چرتکه بیندازد!
خب ما تا الان به جیب پدر خانواده و خرج و مخارج پرداختیم! بد نیست به دلایل دیگر رکود و عدم اقبال مخاطب به تولیدات سینمایی هم بپردازیم. 
اگر از نظر فیلم هم بخواهیم حرف بزنیم باید بگویم که فیلم‌ها و محتوایشان در یک دایره تکرار موضوع و محتوا می‌افتند. این البته از قبل هم بوده مثلاً یک روزگاری آثار سینمایی کلاه‌مخملی‌ها زیاد شد و مثل یک تب همه‌گیر در میان فیلمسازان بروز کرد. این در حالی است که به غیر از چند اثر که شاید قدری حرفه‌ای‌تر و حساب‌شده‌تر کار می‌کنند، بقیه آثار دچار مشکل می‌شوند.
در حوزه کمدی هم همینطور است؟
بله. در حوزه آثار کمدی هم همین حرکت دایره‌وار که بیشتر یک نوع بازگشت به عقب است، وجود دارد. شما برخی از آثار کمدی را می‌بینید که به دلیل استقبال مخاطبان یا فروش بالای یک فیلم طنز، عده‌ای به فکر می‌افتند که به چنین کاری اقدام کنند و فیلم‌های مشابه و ضعیف با یک موضوع یا رویکرد ساخته می‌شود که در پس‌زدن مخاطب و نرفتن مردم به سینما تأثیر‌گذار است.
در حوزه ژانر اجتماعی نیز سینمای ما تجربه دوار فیلمسازی بر محور یک موضوع را تا حد زیادی داشته است. 
به نظر من این تکرار‌ها انگیزه‌ها را از بین می‌برد. البته در رابطه با حوزه‌هایی مثل اجتماعی، خانوادگی یا مفاهیمی از این دست، متأسفانه فیلم‌های درستی در بازار نیست. آن چیزی هم که هست تلخ است، تلخ! به نظر من که این دسته از آثار خیلی تلخ هستند. هم فیلم کمدی فید‌بک بد می‌دهد و هم فیلم اجتماعی و این دقیقاً بر خلاف موضعی است که مسئولان درباره سینما اعلام کردند و شعار ایجاد و راه‌اندازی سینمای امید را می‌دادند، در حالی که سینمای امروز و آنچه روی پرده می‌رود نسبت به امید و امید‌آفرینی، خالی‌تر از همیشه است.
متأسفانه فیلم تلخ به دلیل محتوای گزنده‌اش نه‌تن‌ها باری را از روی دوش مخاطبان برنمی دارد، بلکه با یادآوری و تصویر‌کردن تلخی‌ها باری بر دوش او می‌افزاید. خب طبیعی است که این تلخکامی‌ها از به وجود آوردن هر گونه جریان امید‌بخش و امیدآفرین، عاجز بوده و در مقابل تماشاگری که برای تسکین آلام یا بهتر شدن حال و احوالش به سینما آمده دستانش تهی است. چرا من باید بروم اینگونه فیلم‌ها را ببینم؟! چرا من باید به سینما بروم؟! این مسائل است که دست به دست هم می‌دهند تا افراد حتی حال سینما رفتن را هم نداشته باشند. الان وقت و زمان فراغت مردم پای تلویزیون و برنامه‌هایش بهتر می‌گذرد. هر چند در تلویزیون هم گاهی اشتباهاتی می‌شود که گفتنش فضای خودش را می‌طلبد.
برای تغییر اوضاع چه باید کرد؟!
شاید یک خانه تکانی لازم باشد، شاید هم نیازمند صبر بیشتر در این حوزه هستیم. در هر صورت به نظر من سینما رفتن در این اوضاع اشتباه است. باید آرزو کنیم تا حالمان خوب شود. من گمان می‌کنم الان و امروز همدردی، هم‌حسی و دوست‌داشتن هموطنانمان بهترین کار است.



سه روز بعد از انتشار نقطه‌نظر رهبری نسبت به “بابا لنگ دراز”⇐کارگردان “خانه سبز” از تولید سریال ایرانی “بابا لنگ دراز” خبر داد

سینماژورنال: در روزهای گذشته یکی از مدیران سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با نام محسن چینی فروشان روایتی را طرح کرده بود درباره نقطه نظر مقام معظم رهبری به داستان “بابا لنگ دراز”.

به گزارش سینماژورنال چینی فروشان در دومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی و رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر رمان «تن تن و سندباد» اثر محمد میرکیانی گفته بود: در دیداری رهبر انقلاب فرمودند فیلم “بابا لنگ‌ دراز” را بیاورید من ببینم چون داستان آن را در گذشته خوانده‌ام و می‌خواهم فیلم آن را نیز ببینم. این فیلم یک فیلم سالم است ولی با رویکردی آمریکایی یعنی شما پرچم آمریکا را در تمام صحنه‌ها می‌بینید و ما اگر تمام وقت خود را صرف چنین کاری کنیم موفق بوده‌ایم.

حالا سه روز بعد از آن روایت بیژن بیرنگ کارگردان سریالهای “همسران” و “خانه سبز” از تولید سریالی تلویزیونی برآمده از داستان “بابا لنگ دراز” خبر داده است.

سریالی با حضور چهار زوج و دو دختر مجرد

بیژن بیرنگ درباره این سریال که طرح آن به شبکه دوم سیما ارائه شده به “ایسنا” گفت: این مجموعه نگاهی به داستان مشهور «بابا لنگ دراز» دارد و بابا لنگ دراز تمهیدی برای این مجموعه جدید است که مبنای آن کمدی خواهد بود. اما لحظات عاطفی هم خواهد داشت.

بیرنگ درباره داستان این مجموعه نیز توضیح داد: داستان «بابا لنگ‌دراز» درباره چهار زوج و دو دختر که دانشجو هستند روایت شده است.

پس از شکست در شبکه نمایش خانگی

به گزارش سینماژورنال آخرین محصول دست بیژن بیرنگ سریالی بود مختص شبکه خانگی با عنوان “عشق تعطیل نیست” با بازی محمدرضا گلزار، مهناز افشار، شهرام حقیقت دوست و بهنوش بختیاری که بعد از پخش اولین قسمت کپی برداری آن از سریال آمریکایی “فرندز” مورد انتقاد قرار گرفت.

دیری نگذشت که این انتقادات گره خورد با گلایه هایی که بازیگران این مجموعه از حضور در این سریال داشند. گلایه هایی که به نظر می رسید بخشی از آن ناشی از بدقولیهای مالی تهیه کننده سریال بوده است.

در نهایت نیز عمر این سریال که بنا بود در 26 قسمت تولید شود به بیشتر از پنج قسمت نرسید و تولید آن برای همیشه متوقف شد.

بیرنگ اما شکست این سریال را قبول نداشت و در گفتگوهایش از طرحهایی گفت که بعضی اوقات به نتیجه می رسد و بعضی اوقات، نه. وی البته در پاسخ به گلایه های مالی بازیگران سریال هم از این گفت که بازیگرانش به اندازه دستمزدی که انتظار داشتند برای کار انرژی نگذاشته اند.




روایت بهنوش بختیاری از بدحسابی تهیه کنندگانی که میلیون برایشان پول خرد است…

سینماژورنال: بیژن بیرنگ کارگردانی که هنوز هم به خاطر ساخت “همسران” و “خانه سبز” می شناسیمش اخیرا درگیر تولید یک سریال به نام “عشق تعطیل نیست” شد.

به گزارش سینماژورنال این سریال که برای توزیع در شبکه‌ نمایش خانگی ساخته می‌شد قرار بود در 26 قسمت 50 دقیقه‌ای به مخاطبان عرضه شود اما در همان قسمت‌های ابتدایی تعطیل شد و ناتمام باقی ماند.

بهنوش بختیاری از جمله بازیگران این مجموعه با نگارش یادداشتی اجتماعی درباره برآورده نشدن تعهدات مالی سرمایه‌گذاران این سریال و پرداخت نشدن کامل دستمزدش سخن گفته است.
متن کامل این یادداشت را در ادامه می خوانید:

نه دستمزدمان را دادند و نه حتی برگه قرارداد را
یادتونه دوسال پیش سریالی به بازار آمد به نام “عشق تعطیل نیست”؟
یادمه با چه عشق زلالی کار رو به عشق عزیزانی که ازشون چیز یاد گرفتم شروع کردیم و نصفه موند..

اما با وجود اسپانسرهای رنگارنگ و دفاتری که برای رفتن به داخلش باید هفت خوان رستم رو طی می‌کردیم و افرادی که میلیون براشون پول خرد بود دستمزد من و چندین شخص دیگه در نهایت بی‌احترامی پرداخت نشد و حتی برگه قراردادی هم به ما تحویل داده نشد که مبادا روزی کسی بتواند شکایت کند. هیچ عذرخواهی، هیچ توضیحی.

سرمایه گذاران ما را پاس دادند به تهیه کننده
و حالا من یک معذرت از طرف مسولان این سریال به شما بدهکارم که ما با فقط مردم رو فریب دادیم..و در عمل عشق به انسان‌ها نه تنها تعطیل بلکه بی‌انصافی و حق‌الناس همه جا رو گرفته..خیلی صبر کردم اما سرمایه گذارانی که اسمشون رو کامیون نمیکشه مارو پاس دادن به تهیه کننده و اونا مارو پاس دادن به بقیه و در نهایت دستمزدهای ما مثل خیلی از کارای دیگمون پرداخت نشد.

اگر مصیبت بزرگی سرتان آمد بدانید…
هرگز دوست نداشتم کار به این‌جا بکشه ولی وقتی یک وقت دو دقیقه‌ای هم برای ما گذاشته نشد که توضیح این بی‌انصافی در اوج پولداریشون داده بشه فهمیدم عشق خیلی وقته تعطیل شده.

این روزها خیلیا در سینما تلویزیون دارن این کار رو با عوامل کار چه بازیگر چه عوامل پشت صحنه که سخت ترین کار دنیا رو با جان و دل انجام میدن میکنن. اما همه میگن عیبی نداره و خدا انشالله جوابشون رو بده. ولی یادتون باشه وقتی مصیبت‌های عظیم سرتون اومد بدونید جایی حق کسانی را خورده اید و این غیر انسانی‌ترین رفتاریه که آدما میتونن با هم داشته باشن.

تهمت خوردیم که بازیگران به عشق اعتقاد نداشتند
ما هم از هیچکس شکایت نکردیم. اما ما پیش خدا شکایت کردیم..از زحمتی که کشیدیم در خیلی از کارها و با موبایل‌های خاموش و چک های برگشتی و توضیحات از سر باز‌کنی روبرو شدیم. تازه تهمت هم خوردیم که بازیگرها به عشق اعتقاد نداشتن..

من هنوز مستاجرم
آدمهایی که ماشین فروشند و قیمت هر ماشینشون زیر صد میلیون نیست.آدمهایی که خانه‌های میلیاردی دارن..و به ولایت علی که من هنوز مستاجرم. تمام پستهای من رو ببینید حتی یه سفر خارجم ندارم و نتونستم حقم را از این جماعت حقه باز دروغگو بگیرم و این از انسانیتم بود نه نفهمیدنم. ما هنوز به نجابت و حرف آدما و معرفت معتقدیم و این نتیجشه که بیرونمون خیلی‌ها رو میسوزونه و تومون خودمون رو..
عشق تعطیل است.. یاعلی




کارگردان “همسران” و “خانه سبز”: گلزار عشق را نمی‌شناسد و نمی‌خواهد بشناسد!

سینماژورنال: پس از آن‌که محمدرضا گلزار علت جدایی خودش از گروه سازنده‌ی سریال «عشق تعطیل است» را ضعف متن این سریال دانست، بیژن بیرنگ از پشت‌صحنه این سریال و ماجراهایی سخن گفته که این بازیگر به وجود آورده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از مطلبی که فاطمه پاقلعه نژاد برای “تماشاگران امروز” نگاشته بیرنگ که هم کارگردان این سریال بود و هم نویسنده متن آن از ماجراهایی سخن گفته که باعث شده این سریال پس از قسمت پنجم زمین‌گیر شود.

سریال «عشق تعطیل است» برای پخش در شبکه نمایش خانگی تولید شد و خیلی زود ساخت آن متوقف شد.

محمدرضا گلزار در گفت‌وگو با “باشگاه خبرنگاران “گفته بود: علت جدایی من و تیم سازنده از این پروژه دور بودن متن اثر از سلیقه من بود… اگر بخواهم در خصوص جزئیات جدا شدن از پروژه خانگی «عشق تعطیل نیست» بگویم همین كافى ست كه همه باهم انصراف دادیم، یعنی قبل از شروع قسمت 6 من به‌شخصه و به خاطر خواسته جمعی گروه، کارگردان را صدا کردم و از او خواستم متن را به خاطر عدم علاقه مردم به آن عوض کند و نویسنده جدیدی به گروه اضافه کند که کارگردان زیر بار چنین کاری نرفت و ترجیح داد که کار را متوقف کند. این شد که همه باهم انصراف دادیم و پروژه متوقف شد.

مشکل تعطیلی را آقای گلزار ایجاد کردند و سرمایه گذار

 بیژن بیرنگ که ساخت سریال‌های پرمخاطبی مثل «همسران» و «خانه سبز» را در کارنامه‌ کاری‌اش دارد اما گفته که او این سریال را تعطیل نکرده و در انتخاب بازیگر برای این مجموعه اشتباه کرده است.

او بابیان این مطلب که بعضي از دوستان درك نكردند چه‌کاری قرار است انجام بدهند، گفته: «نه خانم مهناز افشار مشكلي داشت و نه باقي دوستان. اين مشكل را آقاي گلزار به وجود آوردند و سرمايه‌گذار.»

گلزار از طرف سرمايه‌‌گذار به من تحميل شد

او گفته: «آقای گلزار از طرف سرمايه‌‌گذار به من تحميل شد به این شکل كه اين سريال را در صورتي مي‌توانيم بسازيم كه آقاي گلزار باشد. ايشان اين سبك بازي را بلد نيست، در لحظات عاطفي مشكل دارد، در خنداندن مشكل دارد، جنس كمدي كار ما یک كمدي كلام است و احتياج به يك مقدار کار تئاتری دارد و هر كلمه‌اي باعث مي‌شود كلمه ديگر به وجود بيايد و اين بايد مخاطب را بخنداند و يك نوع بذله‌گويي خاص از بازيگر مي‌خواهد که ایشان با این جنس کار مشكل دارد.»

او اضافه کرده: «البته اين بذله‌گويي را به نظرم باقي دوستان مثل آقاي حقیقت دوست و خانم افشار داشتند و شيرين و خيلي خوب بودند. حتي زانيار خسروي، آقاي خمسه، خانم مهرانه مهين‌ترابي و بازيگرهاي جديدي مثل حديث ميراميني، خانمي كه نقش دختر كوچك را بازي مي‌كردند، داشتند و به یک‌شکلی همراه كار بودند. مثلاً خانم افشار از روز اول معتقد بود كه اين كار جديدي است و تمام سعي‌مان را بايد بكنيم كه اين اتفاق بيفتد. آقاي خمسه همين‌طور، خانم مهرانه مهين‌ترابي هم. تنها كسي كه اين ميان مانع كار بود به نظر من آقاي گلزار بود.»

گلزار عشق را نمی شناسد

این کارگردان گفته: «آقاي گلزار به نظر من بايد ياد بگيرد که با سوپراستار بودن و با طمطراق و يراق وارد صحنه شدن و گوش به حرف كارگردان نسپردن و اينكه من همين هستم و بايد باشم، چون از من در بيرون چنين انتظاري است، نمي‌تواند يك كار جديد را به وجود بياورد. تلویحاً چندین بار اين اواخر به ایشان گفتم ما آدم‌هايي مثل خسرو شكيبايي يا فردوس كاوياني و باقي بازيگرهايي كه در طول اين سال‌ها با آن‌ها کارکرده‌ام، داشته‌ايم که این‌گونه نبوده‌اند.»

او معتقد است که اين اولین بار بوده که چنین رفتاری را می‌دیده و برايش جاي تعجب داشته كه يك بازيگر خودش را به كارگردان و متن نسپرد و دائم با جملات و كلماتي كه مي‌گويد عناد داشته باشد؛ «اگر بخواهم خيلي روراست باشم شايد به اين دليل كه ما صحبت از اين كرديم كه عشق و ارتباطات بايد چطور باشد و چطور بايد سعي كنيم عشق تعطيل نشود و من فكر مي‌كنم آقاي گلزار با حديث عشق خيلي فاصله داشت. به نظرم ايشان عشق را نمي‌شناسند و نمي‌خواهند بشناسد.»

متاسفانه ایشان کلماتی که در آنها شعور بود را به شعار بدل کرد

 بیرنگ گفته: «نتيجه كار ایشان نشان داد كه براي چنين كاري ساخته نشده‌اند. ايشان یقیناً نمي‌توانند آقاي شكيبايي باشند. من هميشه اين مورد را درباره آقاي شكيبايي گفته‌ام كه ایشان كسي بودند كه كلمات و جملاتي را كه به نظرشان شعار بود تبديل به شعور مي‌كردند، ولي ما متأسفانه در اين كار شاهد بوديم كه كلماتي كه در آن شعور بود تبديل به شعار شد و اين غیرقابل‌پذیرش است.»

این نویسنده تأکید کرده: «آقاي گلزار كسي بود كه به اين تجربه صدمه زد و من اگر مي‌توانستم سري دوم را بسازم با آدم‌هاي ديگري كار مي‌كردم كه اگر هم به‌اندازه ايشان شناخته‌شده نباشند، ولي حداقل با اعتماد و عشق كار ‌كنند. مگر مي‌شود با بيرنگ کارکرد و به او اعتقاد نداشت و بعد هم بگويد نويسنده بايد عوض مي‌شد؟ اصلاً ايشان در آن حدي است كه بتواند بگويد نويسنده عوض كنيد؟ كدام نويسنده‌اي در ايران مي‌تواند در سبك و سياق من بنويسد؟ من به دوستان نويسنده توهين نمي‌كنم، ولي هر كس سبك خاص خودش را دارد و چطور يك آدم مي‌تواند بعد از 36 سال كه بيرنگ کارکرده، بگويد شما سبك و سياقت را عوض كن و جور ديگر اين سريال را بسازيم و ادامه دهيم؟ البته ايشان از طرف سرمايه‌گذار حمايت می‌شد و خب نتيجه‌‌اش همين شد كه مي‌بينيد.»




آشنایی با دو پرونده‌ای که مهناز افشار سر چهارراه گشود!!!

سینماژورنال: اتفاقاتی که در ماههای اخیر حول و حوش زندگی شخصی مهناز افشار رخ داده است سبب ساز آن گشته است که بسیاری از چهره های روزنامه نگاری درباره این اتفاقات اظهارنظر کنند.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین مورد هوشنگ گلمکانی که در کنار مسعود مهرابی و عباس یاری یکی از سه ضلع مجله قدیمی “فیلم” را تشکیل داده است نیز با نگارش یادداشتی طنزآلود در وبلاگ شخصی اش در این باره اظهارنظر کرده است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت گلمکانی را ارائه می دهد:

بعد از متلکها دو پرونده سر چهارراه گشود

خانم مهناز افشار پس از سقلمه‌ها و سیخونک‌ها و متلک‌های ناروایی که پارسال در پی ازدواجش از کاربران فضای مجازی به سویش بارید و دم نزد و تحمل کرد، انگار به تلافی، دو پرونده جداگانه سر چهارراه گشود که به‌قاعده خیلی زود بسته می‌شوند.

شکایت از کارگردان “مرگ ماهی”
اولی در هفته‌های پیش از جشنواره فجر بود که از روح‌الله حجازی کارگردان “مرگ ماهی” شکایت کرد که برای بازی با او قرارداد بسته شده اما بدون فسخ قرارداد، بازیگر دیگری به جایش انتخاب کرده‌اند.
این موضوع البته ربطی به خود ماهی (اعم از ماهی دریا و رودخانه و پرورشی و کنسروی‌اش) و مرگ ماهی و بحران محیط‌زیست ندارد که باز بخواهیم پای سگ‌ها را به میان بکشیم و تجمع کنیم و بیانیه بدهیم و اینستاگرام کنیم اما موضوع به‌هرحال قابل طرح در مجامع صنفی و قضایی هست که می‌توانند در موردش تصمیم بگیرند و حکم صادر کنند. تا آن موقع از هر نوع اظهارنظری خودداری می‌کنیم. وگرنه اصلا به ما چه که عکس حاملگی مردم را چاپ کنیم؟

عذرخواهی به خاطر بازی در سریال “عشق تعطیل نیست”

پرونده دوم مربوط است به عذرخواهی خانم افشار به خاطر بازی در سریال “عشق تعطیل نیست” که بیژن بیرنگ برای شبکه خانگی ساخته است. طرح موضوع در صفحه اینستاگرام مهناز افشار کمی مبهم است. گفته است که می‌شده قضیه بارداری را هم وارد قصه کرد که نشده. بابت ساخت و مشکلات و … هم چیزهای مبهمی گفته. از بازیگران و سایر عوامل هم تشکر کرده. از آن طرف شهرام حقیقت‌دوست یکی دیگر از بازیگران این سریال هم به «اتفاقات این سریال» اعتراض کرده که نفهمیدیم چی بوده.
بیژن بیرنگ هم بعد از آنها لب به سخن گشود و توضیح‌هایی داد که از آنها هم سر درنیاوردیم اما چون اصولا دل‌مان نمی‌خواهد سر از کار دیگران دربیاوریم و در امور مردم فضولی کنیم، نپرسیدیم که چی به چی هست. خب اگر دل‌شان می‌خواست توضیح روشن‌تر و دقیق‌تری بدهند شاید خودشان بلدند. حتما می‌خواستند قضیه همین قدر مبهم باشد.

به ما چه ربطی دارد که بپرسیم عشق تعطیل است یا دایر؟

در این صورت به ما چه ربطی دارد که بپرسیم عشق تعطیل است یا دایر؟ حتی همین الان اگر با ما تماس بگیرند و بخواهند توضیح دقیق بدهند و روشنگری کنند، ما که گوش‌مان به این حرف‌ها بدهکار نیست، چون مثل همان‌ها فکر می‌کنیم عشق که تعطیل نیست. به قول خورخه خامس خمینز معروف به «خروس ختافه» شاعر گمنام اسپانیایی: «خیزید و خز آرید که خوف خط و خالت/ عشق اونه که نگی متأسفم» [در بعضی نسخ این جوری ثبت شده: عشق اونه که حالت خوب باشه]. علتش هم این است که فرنگی‌ها شاید ندانند قافیه یعنی چه و همین جوری یک چیزی می‌گویند. وگرنه ما که می‌دانیم عمرا اگر بخواهیم همچین چیزی بگوییم این جوری بگوییم، حتی اگر شاعر نباشیم.




تولید فصل دوم “عشق تعطیل نیست” برای شبکه دوم سیما؟/بیژن بیرنگ: صحت ندارد! فصل دوم را با قصه‌ای تازه و تغییر بازیگران برای شبکه خانگی تولید می‌کنیم

سینماژورنال: پخش فصل اول سریال “عشق تعطیل نیست” تازه ترین کار بیژن بیرنگ چنان که باید مورد پسند مخاطبان قرار نگرفت و بناست داستان فصل اول در قسمت پنجم به پایان برسد.

به گزارش سینماژورنال این پایان یافتن فصل اول سریال همراه شده است با شایعه ای درباره ملاقات بیرنگ با محمدرضا جعفری جلوه مدیر شبکه دوم سیما و اینکه بناست فصل دوم سریال برای شبکه دوم سیما تولید شود.

ادامه تولید “عشق تعطیل نیست” در شبکه دوم صحت ندارد

با این حال بیژن بیرنگ کارگردان این مجموعه در گفتگو با سینماژورنال با رد این شایعه بیان می دارد: این خبر صحت ندارد و هیچ ملاقاتی با مدیر شبکه دوم نداشته ام که بخواهم برای ادامه تولید “عشق تعطیل نیست” با آنها رایزنی کنم.

وی ادامه می دهد: البته که کارم با “عشق تعطیل نیست” تمام نشده است و حتما فصل دوم آن را می سازم اما مساله اینجاست که قصه فصل اول مان در حد همین 5 قسمت بود و باید در این قسمت به اتمام می رسید.

از ابتدا هدفمان روایت داستانهای مختلف در فصلهای مختلف بود

کارگردان آثاری چون “خانه سبز” و “همسران” با اشاره به اینکه از ابتدا ایده اش درباره “عشق تعطیل نیست” بیان داستانهای مختلف در فصلهای مختلف بوده به سینماژورنال می گوید: از همان زمان پیش تولید هدفمان این بود که لوکیشن ثابتی داشته باشیم برای برای اینکه در فصلهای مختلف داستانهای مختلف را روایت کنیم. داستان فصل اول درباره ناپدید شدن یک زن و تلاش همسر برای پیدا کردن او بود که این داستان هم در قسمت پنجم به اتمام می رسد.

بیژن بیرنگ درباره وضعیت ادامه تولید این سریال می گوید: برای فصل دوم داستان دیگری را آماده دارم که باید ابتدا آن را نگارش کنم و سپس وارد پیش تولید شویم.

در قصه جدیدم آدمهایی جدید وجود دارند

این نویسنده و کارگردان خاطرنشان می سازد: در قصه جدیدم آدمهایی جدید وجود دارند و طبیعی است که لااقل بخشی از بازیگران تغییر خواهند کرد.

نارضایتی از بازیگران فعلی هم در تغییر تیم بازیگران تاثیرگذار بوده

وی درباره اینکه چقدر از این تغییر بازیگران در فصل دوم “عشق تعطیل نیست” به نارضایتی او از تیم فعلی بازیگران بازمیگردد بیان می دارد: مطمئنا این نارضایتی هم تاثیرگذار بوده است اما فارغ از آن چون داستان تازه ای را برای روایت درنظر گرفته ام ترجیح می دهم با بازیگرانی تازه وارد کار شوم.

بیرنگ در انتهای گفتگو با سینماژورنال می گوید: انشاا.. فصل دوم را هم برای شبکه خانگی تولید خواهیم کرد.




پرستو گلستانی: کاراکترم در “همسران” را بیرنگ براساس شخصیت خودم نوشت/ باندبازیهای سینما و تلویزیون نومیدم کرده است

سینماژورنال: پرستو گلستانی بازیگر زن قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون سالها پیش از این در سه اپیزود از سریال “همسران” به ایفای نقش پرداخته بود.

به گزارش سینماژورنال گلستانی در آن اپیزودها در نقش دختری کمی شیرین عقل به نام “صحرا” ظاهر شده بود که سعی می کرد راحتی و بی آلایشی زندگیش را به مخاطبان نشان دهد.

پرستو گلستانی که در سالهای اخیر در تلویزیون کم کارتر شده در گفتگویی با “نوآوران” کاراکترش در “همسران” را دوست داشتنی ترین نقش اش دانسته است.

بیرنگ کاراکترم در “همسران” را برای من نوشته بود

گلستانی در پاسخ به این سوال که کدام کارش را بیشتر دوست دارد می گوید: در همه این سالها کارهایی بوده است که به آنها علاقه داشته ام اما سریال “همسران” را بیشتر از همه دوست دارم. به گزارش سینماژورنال گلستانی ادامه می دهد: هنوز هم بعد از این همه سال سه قسمتی که در این سریال با عنوان “صحرا دختری که ستاره ها را چید” بازی کردم بیش از هر کار دیگری دوست دارم.

این بازیگر می افزاید: کاراکترم در این سه قسمت را بیژن بیرنگ براساس شخصیت خودم و برای من نوشته بود؛ دختری  که کودک بود و تا ابد هم کودک باقی ماند استثنائا شبیه من بود. من هنوز هم کودک هستم و همین عشق به کودکی باعث میشود برای کودکان کار کنم.

باندبازیهای سینما و تلویزیون نومیدم کرده است

پرستو گلستانی درباره کم کاری سالهای اخیرش در تلویزیون بیان می دارد: من کم کار نشده ام بلکه گزیده کار شده ام…در اغلب سریالها و فیلمها نبود قصه مناسب، حضور آدمهای غیرحرفه ای و نابلد و باندبازیهای معروف و بی حساب و کتاب بودن شرایط کاری است که رخ می نماید. اینهاست که آدم را ناراحت و نومید می کند.




انتقادات بیژن بیرنگ از محمدرضا گلزار و مهناز افشار؛ فقط توقع دستمزدشان را داشتند…

سینماژورنال: “عشق تعطیل نیست” تازه ترین تجربه سریال سازی بیژن بیرنگ در همان ابتدای راه به حاشیه کشیده شد.

به گزارش سینماژورنال این حاشیه ها سبب ساز آن شدند سریالی که بنا بود فصل اولش در 12 قسمت تولید شود تا 5 قسمت بیشتر دوام پیدا نکند.

از همه بدتر اینکه توزیع قسمتهای ابتدایی این محصول نیز نتوانست بلحاظ مالی بازگشت سرمایه لازم را برای این سری داشته باشد.

بیژن بیرنگ در تازه ترین گفتگویش که با بهناز شیربانی در “شرق” انجام شده سعی کرده در کنار اشاراتی که به سوابق کاریش دارد از دلایل شکست زودهنگام “عشق تعطیل نیست” سخن گوید.

بیرنگ بی علاقگی بازیگران کار به اثری که برای کار در آن دستمزد گرفته اند را مهمترین مشکل این سریال دانسته است و البته که تیغ تیز انتقادات به بازیگران نیز دو بازیگر اصلی کار یعنی گلزار و افشار را دربرمی گیرد.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی بیرنگ را ارائه می دهد.

‌شما همیشه آغاز‌گر اتفاقات جدید در تلویزیون بوده‌اید، مثال بارز آن ساخت سریال‌هایی مثل «همسران» یا «خانه سبز» بود که در زمان خود اتفاق جدیدی به حساب می‌آمد. در شبکه نمایش خانگی سراغ ساخت «شام ایرانی» رفتید و این اواخر هم سریال «عشق تعطیل نیست» که لحن و فضای بسیار متفاوتی دارد. اما تجربه‌های اخیر شما در شبکه نمایش خانگی پس از مدتی متوقف شد، گویا قرار است «عشق تعطیل نیست» هم با گروهی متفاوت‌تر ادامه پیدا کند. اما دقیقا ماجرا چیست؟
درباره ماجرای آغازگربودن اتفاقات جدید، فکر می‌کنم باید به کمی قبل‌تر از این دوسریال برگشت یعنی زمانی که من به ایران آمدم و«محله بروبیا» و «محله بهداشت» را ساختم. اما نتیجه آن این شد که چندسال نتوانستم کار کنم.
‌چرا؟
خب این موضوعی است که شاید الان بتوانم به آن اشاره کنم. بخشی از پاسخ این پرسش در صحبت‌های خود شماست. من کارم را با فرمی آغاز کردم که در ایران ناشناخته بود و بعد از ساختن این کارها تمام سبک‌وسیاق کار من زیرسوال رفت. نمی‌توانم اسمش را ممنوع‌الکاری بگذارم اما به من گفتند که دیگر این‌سبکی کار نکن. بعد از آن هرچه می‌نوشتم، به این بهانه که باز با آن سبک است رد می‌شد.
‌برای سریال‌های «همسران» و «خانه‌سبز» هم همین اتفاقات رخ داد؟ یعنی دچار جرح‌وتعدیل شد؟
طبعا سریال «همسران» در زمان خودش ایده جدیدی بود. بزرگ‌ترین ایرادی که به آن می‌گرفتند این بود که چرا اینقدر زن و مردها با هم صحبت می‌کنند؟ یا چرا اینقدر با هم شوخی می‌کنند؟ شاید اگر چند اتفاق مثبت برای سریال نمی‌افتاد، سریال نمی‌توانست به‌راحتی روی آنتن برود. یکی از این اتفاقات خوب این بود که در آن سال ماهنامه «فیلم» و مجله «گزارش فیلم» ما را به‌عنوان بهترین سریال سال انتخاب کردند و بعد در نهایت خود تلویزیون مجبور شد در اولین جشنواره‌اش ما را به‌عنوان بهترین سریال انتخاب کند. به‌نظرم شاید در «همسران» برای نخستین‌بار بود که یک خانم بازیگر وارد کار کمدی شد و یادمان نرود سال‌های سختی را پشت‌سر گذاشتیم و موانع سخت‌تری داشتیم. به همین منوال در «خانه‌سبز» همین موانع را پشت‌سر گذاشتیم. بعدتر وقتی سریال «سرزمین سبز» را ساختیم، ١٠سال پخش نشد و بعد از ١٠سال طوری پخش شد که اصلا بیننده نداشته باشد.
‌شما بعد از تجربه‌های موفقی که در تلویزیون داشتید، به‌مرور وارد شبکه نمایش خانگی شدید و تصور می‌کنم نام بیژن بیرنگ به‌عنوان کارگردان می‌تواند تضمینی برای دیده‌شدن اثر باشد. اصلا چه شد که شبکه نمایش خانگی را انتخاب کردید؟ احساس کردید که دیگر نمی‌توانید در تلویزیون کار کنید یا اینکه اساسا به فکر تجربه متفاوت‌تری بودید؟
از نظر من کارکردن با بخش خصوصی جذابیت عجیبی دارد. نام این مدیوم، سینمای خانگی است و به‌نوعی طعنه به سینما می‌زند یعنی شما چیزی تولید می‌کنید برای کسانی که در خانه‌هایشان با سیستم نمایش خانگی می‌توانند اثری را ببینند. از نظر من کارکردن در این مدیوم ریسک محسوب می‌شود و البته همیشه برایم جذاب بوده. هنوز هم جذاب است و فکر می‌کنم فضای خوبی برای کارکردن دارد. ضمن اینکه محدودیت‌هایی را که در یک رسانه عمومی‌تر مثل تلویزیون هست، ندارد. شبکه نمایش خانگی چالش بزرگی است و مشکلات خاص خودش را دارد.
‌تصور می‌کنم درحال‌حاضر مشکلاتش برای شما بارزتر شده، گویا بیشترین چالش را با بازیگرانتان در«عشق تعطیل نیست»داشتید. آیا بازیگران اصلی شما تعهد لازم را نسبت به کار نداشتند؟
به‌نظرم همه‌چیز از جایی خراب می‌شود که در کاری از بازیگرانی که جنس بازی آنها مطابق با فضای اثر نیست استفاده کنید. قطعا برای این جنس کار، بازیگران خاصی نیاز است. برای من اهمیت دارد که بازیگرانم به کار اعتقاد داشته باشند. قطعا من در ابتدا بازیگرم را بر‌حسب اینکه آمده تا سبک‌وسیاقی خاص را تجربه کند و او هم این شرایط را پذیرفته است انتخاب کرده‌ام. در مرحله بعد حرف‌هایش را در مورد کار شنیده‌ام و در نهایت تمام انرژی‌ام را برای اجرای مطلوب کار ‌گذاشته‌ام. «عشق تعطیل نیست»سبکی بود که همیشه آرزوی ساخت آن را داشتم. من کمدی «سیت کام»را به‌عنوان فرمی از ساخت سریال کمدی همیشه دوست داشتم؛ سبکی که شاید با آغازبه‌کار رادیو در جهان به‌وجود آمد و بعد وارد تلویزیون شد. این نوع کمدی به‌عنوان یک نمونه برنامه‌سازی تلویزیونی روی مسایل خانوادگی تاکید دارد. آدم‌های این جنس کار افراد شوخ‌طبعی هستند و در بسیاری از موارد این نوع کار جلو تماشاگر اجرا و ضبط می‌شود و بیشتر شبیه تئاتر است و در فضای ١٨٠درجه دکور ساخته می‌شود. در این نوع کار عکس‌العمل‌های تماشاگر بسیار مهم است. عده‌ای فکر می‌کنند خنده‌های تماشاگران در هنگام ضبط چنین آثاری در لحظه شکل می‌گیرد، در صورتی که این‌طور نیست. واقعیت این است که در آن جنس کار هم یکسری خنده به کار اضافه می‌شود و حتی در زمان اجرا هم اگر تماشاگر در صحنه هست، خنده‌های آنها توسط عده‌ای کنترل می‌شود. یعنی آدم‌هایی هستند با پرچم‌های رنگی مختلف که مقابل تماشاگر می‌ایستند و با بالابردن پرچم‌ها به تماشاگران می‌گویند در چه لحظاتی بخندند یا غمگین شوند. حتی در تاک‌شوهای «اپرا» نیز این قانون صدق می‌کند.
این نوع ادبیات نمایشی را که اساس آن «گگ» است، دوست دارم. در ایران «گگ»نویس کم داریم. شاید بهترین آنها شومن‌هایی هستند که در مجالس عروسی یا اعیاد مذهبی برنامه اجرا می‌کنند و با تماشاگر شوخی می‌کنند و به‌نظرم جا دارد که این جنس کمدی وارد ادبیات نمایشی ما شود و شاید برای مخاطبان ما هنوز کمی ناشناخته است.
‌اتفاقا می‌خواهم به عکس‌العمل‌های مردم در مدت پخش سریال اشاره کنم. تصور می‌کنم فرمی که شما برای ساخت این سریال استفاده کردید، زمانی طولانی نیاز دارد تا جایش را میان مردم باز کند و انگار هنوز برای عده‌ای بسیاری غریبه است…
کاملا درست است. اما باز به نکته‌ای که در صحبت‌های پیشینم اشاره کردم، برمی‌گردم. یعنی نوع بازیگری که خودش را به این سبک‌وسیاق کار بسپارد. همه بازیگرانی که من در «عشق تعطیل نیست» داشتم، خیلی معتقد به این سبک کار نبودند. اگرچه انتخاب کرده بودند و قرار بود با هم این مسیر را ادامه بدهیم اما در عمل این اتفاق نیفتاد. شاید اگر کمی خودشان را به جریان سریال می‌سپردند، اتفاقات بهتری می‌افتاد.
وقتی از شبکه نمایش خانگی حرف می‌زنیم چارچوب‌های خاص خودش را دارد. مثل اینکه باید هزینه‌هایش را از خرید و استقبال مردم تامین کند. بنابراین مخالف یا موافق‌بودن مردم با این نوع کار تاثیر بسیار زیادی در فروشش می‌گذارد و شاید اصلا منجر به شکست کار شود و نتوان ادامه داد. شاید شبکه نمایش خانگی برای آزمون این نوع کار مدیوم خوبی نباشد. واقعیت این است که شرط حیات شبکه نمایش خانگی حمایت از آن است. به‌نظرم به همان اندازه که از سینما حمایت می‌شود باید از شبکه نمایش خانگی هم حمایت شود. شبکه نمایش خانگی مثل بچه‌ای می‌ماند که پدر و مادرش مشخص نیست و متاسفانه این مدیوم برای اکثر بازیگران ما مثل زنگ تفریح شده است که وقتی را هم در اینجا بگذرانند و بازدهی مالی خوبی هم برایشان داشته باشد.
‌یعنی برای ادامه کار تردید دارید؟
تردید ندارم. اما تصور می‌کنم باید با گروهی کار کنم که بتواند خرج و دخلش را تامین کند.
‌یعنی در ابتدا انتخاب محمدرضا گلزار و مهناز افشار با این ذهنیت اتفاق نیفتاد؟
من مشکلی با این دو بزرگوار نداشتم. هردو آنها با انرژی تمام سرکار حاضر شدند اما تصور می‌کنم جنس کار من با سابقه و پیشینه آنها کمی تفاوت داشت. مشکلات در جای دیگری هم هست؛ اینکه ما تا امروز باید ١٢قسمت آماده می‌کردیم، در حالی که من فقط پنج‌قسمت سریال آماده دارم. قطعا این اتفاق به سوپراستارهای ما مربوط نمی‌شود. بسیاری از دوستان در این کار تمام‌وقت حضور نداشتند. این فضای به‌شدت بدی است که بازیگران ما همزمان در چندکار حضور دارند.
‌به‌نظر تمرکزی برای بازیگر باقی نمی‌گذارد… .
بله، به عقیده من هم تمرکزی نمی‌گذارد. از طرفی نمی‌توان برنامه‌ریزی درستی برای حضور آنها در کار داشت. شاید برخی هم با خودشان بعد از مدتی فکر کنند که اصلا انتخاب درستی داشته‌اند یا نه؟ اصلا متوجه نمی‌شوم چرا باید این شک وجود داشته باشد؟ فرض بر این است بازیگری که از ابتدا کاری را انتخاب می‌کند باید به آن اعتقاد داشته باشد و دیگر جای بحثی باقی نمی‌ماند. موضوع دیگر درباره دستمزدهای دوستان است. خوب است که عوامل و بازیگران توقعات دستمزدی‌شان را داشته باشند. اما بحثی هم وجود دارد و آن اینکه در مقابل این دستمزد تا چه حد انرژی و توان گذاشته شده است؟ و خوب است که در بخش خصوصی چنین نگاهی داشته باشیم. سرمایه‌گذار هم قطعا به بازگشت سرمایه‌اش فکر می‌کند و توقع انجام کاری باکیفیت را دارد و نباید به او به چشم کسی نگاه کرد که می‌توان مدام از او پول درخواست کرد. این شبیه آن است که با نگاه مارکسیستی و سوسیالیستی بخواهید مملکت سرمایه‌داری داشته باشید. به نظر می‌آید این‌روزها همه به دنبال مادیات هستند و تعهد به کار کم شده است.
من هم چندین‌سال بود که از فضای کار دور شده بودم و آشنایی زیادی با این اتفاقات نداشتم. اما انگار که این طرز تفکر باب شده است و هرکس به خودش اجازه می‌دهد تا وقتی دستمزدش پرداخت نشده کار را ادامه ندهد. به‌نظرم همه اینها از بی‌عشقی به کار نشأت می‌گیرد. شاید حقیقتا دیگر کسی به کاری که انجام می‌دهد، عشق نمی‌ورزد.
‌این اتفاقات باعث نمی‌شود بیژن بیرنگ برای ادامه کار دلسرد شود؟ و یا به نوعی، از ادامه کار پشیمان؟
نه، من که پشیمان نیستم و دلم می‌خواهد کار ادامه پیدا کند. خوشبختانه طرح ما به‌گونه‌ای نبود که یک قصه دنباله‌دار را روایت کنیم. در هر قسمت داستانی مجزا تعریف می‌شود و شاید این حسن کار است.
‌بازیگران قسمت‌های بعدی سریال انتخاب شده‌اند؟
ذهنیتش را دارم. گاهی فکر می‌کنم که شاید در انتخاب بازیگران سری اول شتاب‌زده عمل کردم. من در آثارم معمولا خیلی از بازیگران شناخته‌شده یا سوپراستار استفاده نمی‌کنم. مثلا در «محله بروبیا» بازیگران برای اولین بار مقابل دوربین می‌رفتند. بازیگرانی مثل آتیلا پسیانی، اکبر عبدی، حمید جبلی و حتی خانم معتمدآریا که ارادت زیادی به او دارم در آن کار صداپیشگی یکی از عروسک‌ها به نام «کله» را انجام داد. در سریال «خانه‌سبز» و «همسران» هم همین‌طور بود. تنها در سریال «خانه‌سبز» بود که خسرو شکیبایی به‌عنوان سوپراستار حضور داشت. در مجموعه خسرو شکیبایی یک استثنا است و در هیچ حیطه‌ای نمی‌گنجد. او عاشق کار و زندگی بود.
شاید بد نباشد که در این فرصت خاطره‌ای از او تعریف کنم. در سریال «خانه‌سبز» طبعا در کنار بازیگران، نابازیگرانی را هم در کار داشتیم از یک‌راننده آژانس گرفته تا پرستار و… من می‌دیدیم که آقای شکیبایی اگر قرار است با آنها بازی کند چندین‌ساعت وقت می‌گذارد و با آنها صحبت می‌کند. گاهی از او می‌پرسیدم که چرا این کار را انجام می‌دهد؟ پاسخش این بود که اگر او نقشش را خوب بازی نکند روی بازی او هم تاثیر خواهد داشت. حقیقتا کلماتی که از زبان خسرو شکیبایی بیرون می‌آمد و دیالوگ‌های سریال بود با اعتقاد بیان می‌شد. گاهی جملات پیچیده و طعنه به فلسفه‌زده من در ظاهر رنگ‌وبوی شعار داشت و در فضای آرمان‌گونه دیالوگ‌ها گفته می‌شد اما او این کلمات را تبدیل به شعور می‌کرد. چون با اعتقاد و از عمق وجودش بیان می‌کرد.
همین‌الان که سریال مجددا پخش می‌شود می‌توانید این اتفاق را با دقت بیشتری ببینید. «خانه‌سبز» نمی‌خواست واقعیت اجتماع را نشان بدهد، بلکه حقیقت را بیان می‌کرد و مخاطب باورش می‌کرد. آدم‌های «خانه‌سبز» هرکدام با اعتقاد به فضایی که در آن نفس می‌کشیدند روح قصه را باور کردند و همراه شدند. شاید در اینگونه کارها نباید از حضور آدم‌هایی استفاده کرد که اعتقادی به این جنس کار ندارند. ما در سریال «عشق تعطیل نیست» از این صحبت می‌کنیم که اصلا عشق باید چطور باشد و اصلا ارتباط بین زن و مرد باید چطور باشد. امیدوارم که در سری بعد آدم‌های معتقد‌تری را پیدا کنم.
‌از «خانه‌سبز» صحبت کردید. فکر می‌کنید دلیلش چیست که این سریال هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود؟
برای اینکه از حقیقت صحبت می‌کنیم. واقعیت‌ها همیشه عوض می‌شوند اما حقیقت تغییر نمی‌کند. حقیقت اینکه خانواده‌ها چطور می‌توانند کنار هم سبز باشند، کهنه‌شدنی نیست. درواقع هرجا از آرمان‌های یک انسان صحبت می‌شود به مرور رنگ‌وبوی کهنگی نمی‌گیرد و با هربار نگاه‌کردنش به فکر وادارت می‌کند. سخت است آدم‌های زیادی کنارت باشند و احساس تنهایی کنید. متاسفانه «عشق تعطیل نیست» این احساس را به من داد. ما در سریال این نکته را نقد می‌کنیم اما عملا اتفاق افتاد.