1

کارگردان “مخمصه” محو فیلم اسکاری سال…

سینماژورنال: برنده شده “مرد پرنده ای” تازه ترین فیلم الخاندرو گونزالس ایناریتو در اسکار 2015 سبب ساز آن شده که در میان محافل سینمایی کشور نقطه نظرات فراوانی درباره این فیلم مطرح شود.

نقطه نظراتی که برخی در حمایت از این انتخاب است و برخی نیز در رد آن.

به گزارش سینماژورنال محمدعلی سجادی کارگردان صاحب نام ایرانی که یکی از معدود علاقمندان تولید آثار جنایی-ماجرایی در سینمای ایران است با نگارش یادداشتی که آن را در اختیار “اعتماد” قرار داده به تحسین “مرد پرنده ای” پرداخته و برای توصیف آن عبارت “شنا در لحظات” را به کار برده است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت سجادی که به واسطه ساخت “بازجویی یک جنایت”، “مخمصه” و “شیفته” می شناسیمش را ارائه می دهد.

مردي كه پرنده نيست ولي روزگاري پرنده بود
مرز ميان تئاتر و سينما، وهم و واقع، ديده شدن و ديده نشدن، شهرت و گمنامي، براي ما كجاست؟ مردي كه پرنده نيست ولي روزگاري پرنده بود اكنون به خزيدن تن مي‌دهد يا پرواز مي‌كند؟ براي حفظ خويش به عنوان بازيگر، يا آدمي كه مي‌خواهد ديده شود، چشم‌ها را خيره خويش كند، چه جاي مناسب‌تري همچون صحنه نمايش؟

خيلي‌ها به نزديكي تئاتر و سينما باور دارند همچون زن و شوهر
بله تئاتر مي‌تواند بازيگري همچون ريگن (مايكل كيتون) را كه روزگاري در اوج بود، همچون مرد پرنده‌اي قهرمان فيلم‌هاي اكشن و فانتزي هاليوودي، جايي براي ترميم و بازيابي خويش باشد؟ اهالي تئاتر چه نگاهي به ستاره‌هاي سينما كه براي آزمون خويش، يا آزمودن ديگران در توانايي و عدم توانايي شان دارند؟

منتقد سابقا مشهور (ليندزيدانكن) يكي از روزنامه‌هاي معروف قديمي تابيتا نام دارد. در برخوردش در آن نوشگاه نيويوركي به او مي‌گويد كه او يك بازيگر هاليوودي پفكي است و او قصد دارد نمايشنامه ريگن «وقتي از عشق مي‌گوييم از چه مي‌گوييم» را با تمام توان مورد هجوم قرار دهد. چون او را تبلور سرگرمي و سرمايه مي‌بيند كه تئاتر را به لجن كشيده است. هرچند خيلي‌ها به نزديكي تئاتر و سينما باور دارند. گويي همچون زن و شوهر! هم يكديگر را دوست دارند و هم باهم ستيز مي‌كنند تا پاي مرگ!

چرا دیده نمی شویم؟
خب همين نگاه و روايت فيلم «ايناريتو» به ما نشان مي‌دهد كه روياها و موقعيت‌ها در همه جا گويي يكسان است. در همين جا، همين روزها مي‌تواني چشم باز كني و ببيني كه چنين حس و حساسيتي وجود دارد.
هنرجويان جوانم كه اين روزها به واسطه تجربه ديگر دمخورشان هستم، گاه با چشمان خيس از اين درد مي‌نالند «من چرا ديده نمي‌شوم… ١٥ سال است كه دارم كار مي‌كنم ولي ديده نمي‌شوم… اين ستاره‌هاي سينما از جان تئاتر چه مي‌خواهند… مي‌خواهند براي خودشان آبرويي دست و پا كنند؟» و نظاير اين.

محمدعلی سجادی
محمدعلی سجادی

چقدر میتوان در اوج ماند؟
بازيگري كه در اوج است مي‌خواهد در اوج بماند ولي چقدر مي‌تواند چنين شود؟ بازيگري كه در خيابان‌هاي تئاتر برادوي، گفتاري از مكبث را بازي مي‌كند تا مگر مردپرنده‌اي ببيندش و به ميان چشم‌هاي بسيار برود.
اما خودِ مرد پرنده‌اي با آن همزادش در ستيزاست؛ بازيگري كه در زندگي شخصي‌اش، ميان ويرانه‌ها درپي كورسويي است مگر تا پريدني ديگر. او به بازنگري در زندگي‌اش با همسر سابق و دخترش كه از بازپروري برگشته رويكردي ديگر دارد.

وقت سیگار کشیدن پشت در می ماند و …
اما صحنه كليدي به نظرم، آن صحنه‌اي است كه مرد پرنده‌اي وقت سيگار كشيدن پشت در مي‌ماند و مجبور مي‌شود در شرايط تصادفي و ناگهاني تن به برهنه شدن و راه رفتن در واقعيت بدهد و بداهه‌پردازي را با موقعيت نمايشي بياميزد. اين شگفت برايم بسيار جذاب بود. تلاقي كار استوديويي و خياباني و… و آنچه من از رئاليسم مي‌فهمم.

له له می زدیم برای آنتونیونی
اما جناب آلخاندرو ايناريتو در پردازش اثرش به نمافصل‌هاي پيچ در پيچ دوربين و صحنه آرايي‌هاي شناور و ناايستا متوسل شده است. اگر روزگاري اين كار شگفتي‌ساز بود، حال شعبده‌اي به نظر مي‌رسد كه هر كم كاركرده‌اي مي‌تواند بدان دست يابد. از آبل گانس تا ولز و يانچو و هيچكاك… اين شعبده در خور به فراخوراثرشان جذاب بود. يادم نمي‌رود آن نما فصل «حرفه خبرنگار» آنتونيوني كه در جشنواره جهاني فيلم تهران غوغا به پا كرده بود و ما له له مي‌زديم تا اين شگفتي را ببينيم و ديديم.

دست ایناریتو درد نکند
حال با امكانات ديجيتالي البته سهل شده ولي بازهم آسان نيست. مهم اين است كه اين تمسك تصويري و پردازش چقدر به‌كار آمده؟ ايناريتو در يكپارچه نشان دادن وهم و خيال و واقع از اين شگرد به نحو مطلوبي سود برده است. نمايشي از هرآنچه كه واقعيت را مي‌سازد و اين شنا در لحظات بسيار خشنود‌كننده است. بازي‌ها و ميزانسن‌ها و… موقعيت ديگري را براي نگاهيدن مي‌طلبد و خودِ فيلم هم. دستش درد نكند آن هم در چنين زمستان سينمايی.