1

روسپی‌سوزی؛ از زکریا هاشمی و بیضایی و براهنی تا اوج؛ ایستاده در غبار یا نشسته در قلعه؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: ماجرای مردود شدن فیلمی ارگانی با عنوان “مسیح پسر مریم” در جشنواره فجر چهلم و مدعیات سازندگان آن مبنی بر حذف فیلم بخاطر ضدفساد بودن آن در تعارض با نگاه هیات انتخابی قرار گرفته که فیلم را از منظر فنی فاقد کیفیت لازم دانسته‌اند.

اول.

این فیلم را ارگانی با نام اوج تولید کرده که در سالهای اخیر اغلب در جشنواره فجر  بای نحو کان حاضر بوده و حالا که حذف در نخستین جشنواره فجر  مدیریت جدید را دیده، بدجور گرفتار خشم و عوارضش شده به طوری که سرانش به‌خاطر حذف از فجر، نشست خبری ویژه برگزار می‌کنند و هزاران کلمه حرف می‌زنند که از درستی عملکرد خود و نادرستی ردکنندگان فیلمشان بگویند.
مگر نه اینکه این جشنواره فجر همان جشنواره فجری است که در سالهای قبل پذیرای با آغوش باز  همه ی فیلمهای اوج با هر کیفیتی بوده؟ پس چرا در آن زمان ندیدیم که به بهانه تایید در فجر نشست بگذارند و از درستی تائیدکننده بگویند؟؟

دوم.

آنچه محل بحث قرار گرفته، مضمون فیلم ردّی اوج است. سازندگان، “مسیح پسر مریم” را فیلمی ضدّفساد(!) معرفی کرده‌اند. با انبوه اخباری که در سالهای اخیر درباره فسادهای کلان اقتصادی شنیده‌ایم اولین گمان این بود که فیلم مذکور یکی از همین مفاسد اقتصادی را افشا کرده و مثلا پشت پرده فرار خاوری از کشور را عیان کرده یا درباره عقبه حامی مافیای قیر، افشاگری کرده، ولی
وقتی شنیدیم که فیلم درباره روسپیان و آن هم روسپیان دوران پهلوی است و روایتی دارد از زندگی یک متشرع که می‌خواهد بفهمد چرا قوم و خویش‌اش به محله‌ای بدنام کشیده شده، واقعا آب سردی ریخته شد بر پیکره‌مان! فساد، فساد که می‌گفتید یعنی این؟

سوم.

روسپی و زیست‌بومش آن قدر در سینمای فارسی دستمالی شده بود که حتی یکی مثل عباس کیارستمی وقتی می‌خواست متاثر از نئورئالیست‌های اروپایی فیلمی مثل “گزارش” را بسازد باز در میانه‌های فیلم، بزمی بود و لعبتی و ماست و خیاری…
برخلاف تصورات اوج‌نشینان، ساختار حاکم بر سینمای قبل از انقلاب هیچ ممانعتی نداشت از تولید فیلم درباره بدی‌ها و پلیدی‌های روسپی و روسپی‌گری و سران حاکم رژیم سابق خیلی هم خوششان می‌آمد از اینکه سینماگران به جای فیلمسازی درباره مفاسد اقتصادی و اخلاقی خاندان سلطنتی و دربار و وابستگان دربار و امثالهم ، تا می‌توانند درباره قلعه، شهر نو و فاحشه و فاحشه‌خانه فیلم بسازند.
برای همین بود که انبوهی فیلم‌های این چنینی با حداقل سانسور روی پرده می‌رفتند و رئالیستی‌ترین اثر مرتبط با زنان بدنام یعنی “طوطی” نیز در همان دوران هم به شکل رمان و هم به شکل فیلم توسط زکریا هاشمی نوشته و کارگردانی شد.
بر این مبنا اینکه جماعت اوج‌نشین تصور کرده‌اند فیلمسازی درباره ی فواحش عصر پهلوی یعنی پیوستن به جنبش ضدفساد، سخت در اشتباهند که کل سینمای‌فارسی غوطه‌ور بود در فواحش و این، البته پوششی بود برای ندیدن مفاسد کلانی که به انقلاب اسلامی منجر شد.

چهارم.

اگر باز کردن پای روسپیان به سینما یعنی مبارزه با فساد پس امثال بهرام بیضایی و رضا براهنی- که اولین آثار ادبی هنری بعد از انقلاب مرتبط با روسپیان را خلق کردند-بایستی پیشگامان مبارزه با فساد نام گیرند.
بیضایی سالها پیش فیلمنامه “آینه‌های روبرو” را نوشت که با آتش زدن یک محله بدنام توسط انقلابیون و فرار روسپیان آغاز می‌شد و در ادامه و با روایت مسیری که زن محوری داستان را به فحشا می‌کشاند از او معلولی ساخت به شدت سمپاتیک.
رضا براهنی نیز در بخش‌هایی از رمان “رازهای سرزمین من” روایتی ویژه دارد از یک روسپی که در گیرودار اتفاقات آتش سوزی خانه‌اش در بحبوحه ی انقلاب، پوست از سرش کنده می‌شود. در اینجا نیز باز لحن روایی براهنی طوریست که حس سمپاتیک نسبت به روسپی ایجاد شود.
حال باید دید تفاوت نگاه بیضایی و براهنی با همتایان خود در سینمای‌فارسی چه بود؟
در سینمای پیش از انقلاب، روسپی عمدتا در تقابل با قوّادی قرار می‌گرفت که از او بهره‌کشی می‌کرد و همین قوّاد در جای “بدمن” فیلم قرار می‌گرفت یعنی درست در نقطه مقابل آثار بیضایی و براهنی که به‌جای قواد ، “آتش‌زنندگان قلعه”  را به‌عنوان بدمن، آثارشان قراردادند و آنها را به طبقه و طیف مذهبی و مکتبی انقلابیون پنجاه وهفت منتسب دانستند!
اساسا همین انتقال جایگاه بدمن بود که باعث شد حملات بالایی نثار این دو شود به‌خصوص که بیضایی در ابتدای فیلمنامه‌اش و از زبان فاحشه‌ای با نام‌ “نزهت” میگوید: چی شده مشتری‌های دیروز حالا شدن پامنبری؟؟
دیالوگی که محسن مخملباف براساس آن حملات گسترده و سازمان یافته‌ای را علیه بیضایی و مدیریت فرهنگی دهه ی شصت، پیش برد؛ اگر باور ندارید خاطرات رسول ملاقلی‌پور فقید و چگونگی فیلمنامه‌نویس شدنش را بخوانید یا رجوع کنید به پنج ساعت گفتگوی محسن مخملباف با ابراهیم نبوی در مجله وقت سروش.

براهنی هم در رمانش تصویر عینی از سوختن یک  روسپی را  با  تکرار صریح و چند باره ی آیه “نزّاعه للشّوی” به‌معنای جدا شدن پوست از سر! به نمایش می‌گذارد.

ایستاده در غبار یا ...
ایستاده در غبار یا …؟؟

پنجم‌.

اوج از کجا برآمده؟ جز این است که از امتداد همان ایدئولوژی آمده که آثار امثال بیضایی و براهنی را می‌کوبید؟؟ اسلاف مدیران ارگانی موسوم به انقلابی نبودند که این نوع نگاه را به مدیران فعلی اوج که آن زمان به دنیا نیامده بودند به میراث گذاشتند؟؟

حالا اوج  می‌خواهد با همان نگاه چهل سال قبل امثال بیضایی و براهنی محصولاتی تولید کند که چه در متن و چه در اجرا حتی در حد و اندازه آثار دستیاران سه بیضایی و کپی‌کنندگان براهنی هم نیستند؟
اینکه بیضایی و براهنی فرسنگها دورتر از وطن زندگی کنند و نتوانند حتی بی‌خطرترین آثار خود را در وطن تولید و نشر کنند و از آن سو منکوب‌کنندگان سابق می‌خواهند از ایده‌های چهار دهه قبل آنها رونویسی کنند، خنده‌دار نیست؟
چه کاری است آخر؟
شماها که همه گونه مدعی هستید، تشریف ببرید استنفورد و بیضایی را محترمانه دعوت کنید تا بیاید همان “آینه‌های روبرو” را برایتان بسازد یا بروید فارابی- که حقوق اقتباس از “رازهای سرزمین من” را از رضا براهنی خریده بود- رایت را دریافت کنید و کنده  شدن پوست سر یک روسپی توسط انقلابیون را بازسازی کنید….

آخر.

سال‌ها پیش حوزه هنری با پرهیز از تن دادن به ممیزی مرسوم و با گرفتن ژست انقلابی‌گری چنان در مسیر اشتباهی و خودکامانه پیش رفت که از “گذرگاه” و “مهاجر”  به “مرد عوضی” رسید.
اینکه حالا جماعتی دیگر پس از یک دهه اوج‌نشینی همان مسیر را رفته‌اند و از تجربه‌ای ناب مثل “ایستاده در غبار” به فیلمسازی درباره روسپیان سمپاتیک(!!) شهرنو و سوختن‌شان در آتش خشم انقلابیون رسیده‌اند معنایی دارد جز آن که در این ملک و به خصوص در میان ارگان‌های متصل به بیت المال، چرخ هر بار از نو، اختراع می‌شود؟




انتقاد بازیگر فیلم ارگانی “منصور” از فیلم ارگانی “چ”!

سینماروزان/تینا جلالی: حميدرضا نعیمی بازیگر فیلم “منصور” به انتقاد از فیلم “چ” ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا پرداخته است. هم “منصور” و هم “چ” آثاری ارگانی هستند که اولی با حمایت اوج و دومی با حمایت فارابی ساخته شده است.

حميدرضا نعیمی به روزنامه اعتماد گفت: فيلم چ به نويسندگي و كارگرداني آقاي ابراهيم حاتمي‌كيا را وقتي ديدم براي من سوال بود كه شخصيت شهيد چمران در اين فيلم داراي چه ويژگي دراماتيكي است؟

نعیمی ادامه داد: خلاف شخصيت شهيد چمران و عملگرايي و تاثيرگذاري‌اش در دوران جنگ تحميلي، كاراكتر فيلم چ به‌شدت خنثي بود و هيچ ويژگي كاريزماتيكي ‌نداشت. به همين دليل خيلي نگران بودم كه فيلمنامه منصور وجه جذابي از شخصيت و زندگي شهيد منصور ستاري را به نمايش نگذارد.

حميدرضا نعیمی افزود: بي‌تعارف در طول ساليان سال، سينماي موسوم به دفاع مقدس (جنگي) چهره منصفانه‌اي از ارتش را در دوران هشت سال جنگ تحميلي نشان نداده است. در بعضي فيلم‌ها شخصيت‌هاي ارتشيان از نظر اعتقاد، ايمان، وطن‌پرستي، شجاعت و درك نيروهاي متافيزيكي بسيار عقب‌تر از شخصيت بسيجيان و پاسداران و حتي نيروهاي مردمي هستند. آنها شيك‌پوشاني تقريبا پوشالي هستند كه در پايان بعضي متنبه و بعضي رستگار مي‌شوند.

نعیمی گفت: تنها قهرمان ارتشي سينماي تجاري ما كه از اين نگاه غيرمنصفانه نجات مي‌يابد همان خلباني است كه در فيلم عقاب‌ها ساخته استاد ساموئل خاچيكيان توسط آقاي سعيد راد بازي شد. مثلا فيلم بلمي به سوي ساحل آقاي رسول ملاقلي‌پور را به ياد بياوريد كه در يكي از سكانس‌ها، شخصيت فيلم كه يكي از اعضاي سپاه پاسداران است سراغ يك ارتشي در دفترش مي‌رود و از او مي‌خواهد كه به آنها تجهيزات بدهد تا در جبهه جنوب در برابر دشمنان مقاومت كنند؛ اين صحنه با انتخاب بازيگر، شكل بازي، ديالوگ و دوبله خنده‌دار، يك چهره مضحك و كاريكاتوري را از ارتشيان نشان مي‌دهد. انگار نه انگار كه در اين كشور ناخدا صمدي و تكاورانش هم وجود داشته‌اند.

انتقاد بازیگر منصور از فیلم چ
انتقاد بازیگر منصور از فیلم چ




خروجی تازه‌ترین گفتگوی بهروز افخمی⇐کرونا مشخص کرد سینمای ایدئولوژیک و آپارتمانی دیگر مشتری ندارد!/سازمان اوج با موانع درونی روبروست!/سازمان اوج به انسداد رسیده است!/در دو سه سال اخیر، مورد درخوری از این سازمان ندیده‌ام!/اوج جسارت خود را از دست داده و به‌دنبال سازش با سینمای موجود است!/سینمای حاتمی‌کیا جریان‌ساز نیست!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: بن‌بست موجود در ارگان‌های متمول ارزشی که بیش از هر چیز ناشی است از دسته‌بندی سینماگران براساس ظواهر و نه تبحر، بارها در سینماروزان، نهیب زده شد و حالا بهروز افخمی کارگردانی که در سالهای اخیر متمایل به جریان ارزشی نشان داده نیز بر این بن‌بست صحه گذاشته است.

بهروز افخمی به خبرگزاری ایلنا گفت: در دوران کرونا مشخص شد که ایدئولوژی و فیلم‌های آپارتمانی و آنچه که ویژگی این سینمای ایدئولوژیک است دیگر مشتری ندارد. سینمایی که به آن اشاره کردید، زمینه مستند دارد و متوجه خود واقعیت است. معنای دقیق ایدئولوژی به معنای وارونه کردن واقعیت است و برون‌فکنی تصویری دروغین از واقعیت برای طبقه پولدار و خرده پولدار است که مشتری سینمای ایران بوده‌اند.

افخمی در مرور کارنامه ارگان ارزشی اوج بیان داشت: پس از ساخت چند فیلم، سازمان سینمایی اوج با موانعی درون خود برخورد کرده است. کسانی نگاه تندتری دارند و خواهان فیلم‌های ایدئولوژیک‌تر هستند و فیلم‌های حاضر را کافی نمی‌دانند. اگر چنین فیلم‌هایی ساخته شوند بازهم آثار نمایشی بدی خواهند بود. دلیل موضوع این است که فیلمسازانی مثل محمدحسین مهدیان که موفق به ساخت فیلم‌های خوب شده‌اند، حاضر نیستند روی به ساختن فیلم‌های تندتر بیاورند. به تبع این موضوع، این روند تبدیل به جریان نخواهد شد، به دلیل اینکه ایراداتی به کار آن‌ها وارد می‌شود.

افخمی ادامه داد: تصور می‌کنم این سازمان اوج به انسداد رسیده است. در دو سه سال اخیر، مورد درخوری از این سازمان ندیده‌ام…این موسسه تلاش می‌کند تا با سینمای موجود سازش کند. منظور من این است، اوج جسارت خود را از دست می‌دهد و سرنوشت آن معلوم است. سینمای موجود تعطیل شده و از بین رفته است. 

بهروز افخمی درباره کارنامه سینمایی ابراهیم حاتمی‌کیا که در سالهای اخیر بیشترین همکاری را با اوج داشته، گفت: زمانی ایشان اعلام کرده بود تا زمانی که فیلم بسازم، فیلم جنگی خواهم ساخت. او تلاش می‌کرد که آثارش ارتباطی با جنگ داشته باشند، جنگی که تجربه حضور در آن را داشت. فیلم‌های این کارگردان، کم و بیش با واقعیت تماس دارد. سینمای حاتمی‌کیا جریان‌ساز نیست و میلیون‌ها نفر مخاطب فیلم‌هایش نیستند یا عده‌ای فیلم‌های او را چندین بار نمی‌بینند. من تصور می‌کنم که حاتمی‌کیا فیلمسازی است که دغدغه‌های شخصی خود را دنبال می‌کند؛ این موضوع به هیچ عنوان بد نیست. به نظرم نباید عنوان جریان‌ساز به این فیلمساز نسبت داد.

افخمی افزود: فیلمسازی که بخواهد به صورت تعمدی جریان‌سازی کند، هیچگاه موفق نخواهد شد. من نیز نمی‌خواستم که به صورت تعمدی جریان‌سازی کنم. اینکه فیلمسازی جریان‌ساز باشد، امتیاز خود او به حساب نمی‌آید. این موضوع یک اتفاق است یعنی فیلمی در موقعیت اجتماعی و تاریخی خاص ساخته شده و به هدف زده است.

 




اظهارات رییس ده ساله سازمان ارزشی اوج⇐شرمنده‌ایم که هنوز فیلمی در تراز انقلاب تولید نکردیم!!/نزدیک به ۱۴۰ موسسه داریم که کار می‌کنند اما کارهای انجام شده در قبال انقلاب، چیزی نیست!!/تولید «به وقت شام»، «پایتخت ۵» و «۲۳ نفر» حاصل پیگیری‌های سردار سلیمانی بود!/سردار به خانمی متفاوت‌الظاهر گفت شما را دوست دارم!/سردار می‌گفت اگر یک روز نامزد انتخابات شوم آن روز دیگر…

سینماروزان: احسان محمدحسنی که نزدیک به ده سال است ریاست سازمان هنری-رسانه ای اوج را برعهده دارد به صراحت اعتراف کرد به اینکه هنوز فیلمی در تراز انقلاب تولید نشده!

محمدحسنی در برنامه “سلام صبح بخیر” شبکه سوم سیما بیان کرد: امروز جشن تولد انقلاب است خیلی از جوانان با وجود گذشت این همه سال هنوز یک فیلم سینمایی خوب درباره انقلاب ندیدند البته حتی چند باری خیز برداشتیم تا اثری درباره شهید بروجردی تولید کنیم، زندگی او جذاب و پر کشش است ولی تاکنون میسر نشده است. وقتی هنوز فیلمی در تراز انقلاب تولید نکردیم و باید بگوییم شرمنده ایم!! نزدیک به ۱۴۰ موسسه داریم که کار می‌کنند اما کارهای انجام شده در قبال انقلاب، چیزی نیست.

رییس اوج ادامه داد: در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم، آرام آرام صدای طبل انتخابات بلند می‌شود و به شکل غریبی همه احساس تکلیف می‌کنند. یادم است یک بار در پرواز دمشق به تهران حال حاج قاسم خوب نبود، زیر سرُم بود اما درباره افغانستان و گردان فاطمیون تعریف می‌کرد، وسط صحبت‌های او سوالی کردم، گفتم چرا او برای انتخابات به عنوان نامزد حاضر نمی‌شود، او لبخند تلخی زد و گفت اگر یک روز نامزد انتخابات شدم، آن روز دیگر آن قاسم سلیمانی سابق نیستم.

رییس اوج مدعی شد: حاج قاسم قبل از ساخت «پایتخت ۵» به من گفت دوست دارد تیم «پایتخت» را ببیند، بازدید او از پشت صحنه «۲۳ نفر» هم جالب بود، اصلاً باید بگویم ساخت «به وقت شام»، «پایتخت ۵» و «۲۳ نفر» حاصل پیگیری‌های او بود. اگر «پایتخت ۵» را با فصلهای قبل و بعدش مقایسه کنید، متوجه تفاوت‌ها می‌شوید چون آن «پایتختی» بود که نفس حاج قاسم به آن دمیده شده بود.

محمدحسنی تاکید کرد: یادم است در پشت صحنه «۲۳ نفر» حاج قاسم به عوامل انگشتری هدیه داد اما بعد از ملاقات متوجه حضور خانمی شد که از عوامل بود، حاج قاسم خواست با آن خانم صحبت کند به طوری که حتی همان خانم تعجب کرد. آن خانم به لحاظ ظاهری تفاوت‌هایی داشت که حاج قاسم گفت: دخترم شما فکر می‌کنید ما شما را دوست نداریم؟ این‌طور نیست. ما همه شما را خیلی دوست داریم. سپس حاج قاسم خودش پیگیری کرد تا هدیه‌ای به او بدهند!




در آستانه ده‌ سالگی⇐شفاف‌سازی مالی و اندیشه‌های مستقل به اوج خواهند رسید؟

سینماروزان: سازمان هنری-رسانه ای اوج از سال نود کار خود را رسما شروع کرد که دایره فعالیتش شامل ساخت فیلم سینمایی، سریال ، مستند ، انیمیشن ، طراحی و … می‌شود.

با این حال آنچه اوج را بیش از همه در معرض توجه عموم قرار می‌دهد، فیلم و سریال های آن است و آنچه در همه این سالها به پاشنه آشیل این سازمان بدل شده آن است که فقط با حلقه‌ای بسته از افراد همکاری می‌کند.

سازمان اوج طی ۹ سال گذشته بیش از ۲۰ فیلم و سریال ساخته که بسیاری از آن ها فاقد کیفیت هستند و توفیقی پیش مخاطب بدست نیاوردند. به‌غیر از یکی دو استثناء، موفقیت اوج هم فقط زمانی بوده که با چهره‌هایی که پیشتر امتحان خود را پس داده‌اند، کار کرده.

نخستین اقدام مهم سازمان اوج ، رفتن سراغ ابراهیم حاتمی کیا بود. اوج تا پیش از آن روی فیلم هایی هپچون “زیباتر از زندگی” انسیه شاه حسینی سرمایه گذاری میکرد اما این بادیگارد حاتمی کیا بود که فعالیت سینمایی اوج را در کانون توجهات قرار داد. اوج میدانست به نام معتبر ابراهیم حاتمی کیا نیاز دارد؛ از آن طرف حاتمی کیا بعد از دعوت و گزارش یک جشن دلخوری اش را از فراهم نبودن شرایط فیلمسازی مطلوب خود، بیان کرده بود. بنیاد فارابی امکانات ساخت چ را در اختیارش گذاشت و اوج زمینه ساخت بادیگارد را فراهم کرد. بعد از این فیلم، همکاری اوج و حاتمی کیا در قالب فیلم های به وقت شام و خروج ادامه یافت.

در سال 94 که “بادیگارد” ساخته شد، سازمان اوج از فیلم “ایستاده در غبار” هم رونمایی کرد. جسارت نهفته شده در فیلم ، تحسین‌ها را برانگیخت و نشان داد اوج برای انجام کارهای «متفاوت» قد علم کرده است. محمدحسین مهدویان پیشتر با ساخت مستند “آخرین روزهای زمستان” توانایی اش را به اثبات رسانده بود اما این اوج بود که جسارت کرد و پروژه مهم زندگی حاج احمد متوسلیان را به او سپرد. فیلم سینمایی “ایستاده در غبار” یک دستاورد مهم دیگر داشت و آن هموار شدن مسیر فیلمسازی مهدویان است.

هشت سریال تاکنون با مشارکت سازمان اوج ساخته شده. “آسمان من” اولین سریال اوج است که می توان آن را اثری قابل قبول دانست؛ هر چند تبدیل به سریالی جریان ساز نشد. “پایتخت 5” به همراه “آقازاده” شاخص‌ترین سریال های اوج هستند که هر دو جزو آثار استراتژیک محسوب می‌شوند.

صف سریالهای شکست خورده اوج اما طولانی تر است؛ “سر دلبران”، “در میان خاکستر”، “مینو” و “گیله وا” آثاری هستند که در زمان پخش مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار نگرفتند. سریال نوجوانانه اوج با اسم “محرمانه” دیگر تلاش شکست خورده اوج است. این سریال قرار بود خلا آثار نمایشی برای نوجوانان را پرکند اما به دلیل ضعف فیلمنامه ، کارگردانی و بازیگری عملا شکست خورد.

سازمان اوج در سریال‌سازی کارنامه ای شکست خورده دارد. برای همین سال ۹۵ چاره را در همکاری با یک «بِرند» دید. “پایتخت” سریالی محبوب بود و اوج می‌توانست از این ویژگی بهترین نفع را ببرد. اوج سرمایه ساخت سریال را تامین کرد و نتیجه ای که در نهایت به دست آمد هم به سود سازندگان پایتخت بود و هم سازمان اوج. از یک طرف سازندگان اجازه یافتند تا برخی خطوط قرمز را به خدمت جذایبت سریال در بیاورند. از آن طرف منویات اوج درباره داعش برآورده شد.

تازه ترین تصمیم اوج مشارکت در ساخت سریال خانگی “آقازاده” بوده است. آن طور که حامد عنقا (تهیه کننده سریال) گفته، او سال 97 سراغ سریالی با موضوع مفاسد اقتصادی می رود و سازمان اوج در ادامه با سریال “آقازاده” همراه می شود. عنقا در گفتگو با فرهیختگان شیوه تعامل اوج و آقازاده را این گونه روایت کرده است: « همراهی و مشارکت ما با سازمان اوج یک مشارکت فکری درباره موضوع مبارزه با مفاسد بود و اینکه مخاطب حرف هایمان را فقط یک قشر خاص قرار ندهیم.»

همکاری اوج در همراهی با سریالی ضد فساد البته برایش خالی از هزینه هم نبوده است. با این حال “آقازاده” با وجود همه نقدها، نسبتا مورد پذیرش مخاطب قرار گرفته و همزمان برای مخاطب خاص، باب تازه ای درباره لزوم مبارزه جدی با مفاسد مختلف گشوده است. اینکه این روند سریال‌سازی را اوج ادامه دهد یا نه معلوم نیست.

در میان تولیدات سینمایی سازمان اوج هم آثار شکست خورده زیاد دیده می شود. شرایط وقتی وخیم است که بدانیم آن چه این سازمان در یک سال اخیر ساخته با انتقاد همگانی مواجه بوده اند. حتی “خروج” ابراهیم حاتمی کیا یکی از بدترین فیلم های او لقب گرفته است.
“روز بلوا” دیگر محصول جدید اوج است که سال پیش در جشنواره فجر رونمایی شد و نقدهای منفی منتقدان را به خود دید.
نظرها درباره “لباس شخصی”( که در جشنواره سال پیش رونمایی شد) به تند و تیزی روز بلوا نبود؛ با این حال این فیلم هم کپی دست چندم ماجرای نیمروز لقب گرفته است.
اوج سال پیش “آبادان یازده 60” را هم در جشنواره داشت که چندی پیش روی پرده سینماها رفت. این فیلم که از حجم بالای دیالوگ شبیه به نمایشهای رادیویی شده بود نیز نتوانست نظر منتقدان را جلب کند.
از دیگر فیلم های شکست خورده اوج می توان به “هیهات”، “سوء تفاهم” و انیمیشن سینمایی “فهرست مقدس” اشاره کرد. این آثار هم از سوی منتقدان پس زده شده اند و هم مخاطبان.

سازمان اوج حضوری پررنگ در برنامه سازی دارد که بیشتر آنها در قالب مستند روی آنتن رفته اند. اگر بخواهیم به موارد موفق اشاره کنیم ، فقط به مستند “خانه ما” می‌رسیم. این مسابقه مستند البته بعد از شش فصل دچار تکرار شده اما در هر حال مخاطب خاص خود را داشته است.
“خانه ما” با هدف تربیت ذهن مخاطبان برای رسیدن به سبک زندگی مبتنی بر صرفه جویی ساخته شد.

در مقابل، مسابقه های “فرمانده” و “ضد گلوله” برغم پروداکشن پرهزینه مورد استقبال بیننده قرار نگرفتند. یا برنامه “اقیانوس آرام” نتوانست پاسخی درخور به نیازهای نوجوانان بدهد. ساختار خشک و حرف های کلی و کلیشه ای، مهم ترین عوامل شکست برنامه هستند.

اوج بنا شد که بازوی مدرن ارزشیون در تولید محصول هنری باشد ولی درنهایت اشتباه ارگانهای ارزشی پیشین در دسته‌بندی افراد و واسپاری پروژه فقط به حلقه‌ای بسته از افراد و درعین حال عدم شفاف‌سازی مالی درباره عملکرد، دامن اوج را هم گرفته.

اوج می‌توانست خرق عادت کند و هم با باز کردن فضا برای اندیشه‌های مستقل و هم با شفاف‌سازی مالی عملکردش، مسیری نو گشاید در کارنامه ارزشیون. آیا مدیران بالادست اوج در شرف ده‌سالگی و تغییر و تحول احتمالی در این ارگان، این دو مهم را از منصوبین خویش خواهند خواست؟




داستان مسافران سفر ناتمام؟!⇐”قسم” آماده نمایش شد+عکس

سینماروزان: فیلم سینمایی “قسم” به کارگردانی محسن تنابنده و تهیه کنندگی الهام غفوری  و جلیل شعبانی آماده نمایش شد.

به گزارش سینماروزان با پایان مراحل فنی فیلم سینمایی “قسم” به کارگردانی محسن تنابنده و تهیه کنندگی الهام غفوری و جلیل شعبانی آماده نمایش شد.

در فیلم سینمایی “قسم” مهناز افشار، سعید آقاخانی، حسن پورشیرازی، مهران احمدی، نقش آفرینی می کنند.

در خلاصه داستان آن آمده است : به جان نياز،قصاص بخواي بچه رو ميگيرم طلاقت ميدم جان يه دونه خترمونو قسم خوردم كه بدوني اينكارو ميكنم به جان نياز.

اولین نمایش این فیلم در جشنواره فیلم فجر چهارشنبه 10بهمن در سینما راگا خواهد بود و پنجشنبه ۱۸ بهمن ساعت 21:30 در پردیس ملت برای سینما رسانه ها به نمایش درمی آید.

عوامل این فیلم عبارتند از:

نویسنده و کارگردان: محسن تنابنده، مدیر فیلمبرداری: تورج اصلانی، مدیر تولید: حسن مصطفوی،طراحی و ترکیب صدا:‌حسین ابوالصدق، تدوین: خشایار موحدیان، موسیقی: یحیی سپهری شکیب، مشاور کارگردان: سیروس مقدم، صدابردار: مهدی ابراهیم زاده، طراح گریم:‌عباس عباسی، اصلاح رنگ و نور:‌سهراب نوربخش، طراح صحنه:‌بابک پناهی، طراح لباس: فرحناز نادری، دستیار کارگردان (فاز یک): مصطفی تنابنده، دستیار کارگردان (فاز دو): علیرضا نجف زاده، برنامه ریز:‌رضا سخایی، طراح جلوه های ویژه میدانی: ایمان کرمیان، طراح جلوه های ویژه بصری:سعید خلیلی ، طراح گرافیک و مدیر هنری: سیروس سلیمی، مدیرتبلیغات : میثم معراجی، مدیر روابط عمومی: علی زادمهر، تهیه کنندگان: الهام غفوری، جلیل شعبانی

قسم

قسم

قسم

 




تناقض درجه اول⇐محسن چاووشی که این سالها حمایت «ژن خوب»ها و جریانات متصل(!) را داشته در آلبوم تازه‌اش می‌خواند: دلیر ماندی و نان را به خون زدی که نمیری!!

سینماروزان: محسن چاووشی در روزهای اخیر به خاطر عدم ارائه مجوز آلبومی به نام «ابراهیم» و تهدیداتش مبنی بر انتشار بی مجوز این آلبوم در کانون توجه قرار گرفته است. رفتاری که با واکنش مدیر دفتر موسیقی ارشاد مبنی بر صدور مجوز با انجام اصلاحات همراه شد.

به گزارش سینماروزان در این اوضاع دمویی از آلبوم «ابراهیم» هم توسط محسن چاووشی منتشر شده که در بخشی از آن چاووشی چنین میخواند: تو را که بست به گاری که روز مزد عذابی/لگد زدند به شیری که صبر غرش او بود/شکست یوزیلنگی که رام و آینه‌خو بود/و از فراز دهانی سقوط کرد عقابی/دلیر ماندی و نان را به خون زدی که نمیری/به هرزه پا ندواندی از این دوندگی آخر/ چه میرسد به جماعت جز آخوری و طنابی

اینکه چاووشی در این قطعه کوشیده ولو به نماد هم که شده از گرفتاریهای کف جامعه بگوید قابل تأمل است اما چگونه میتوان از مخاطبی که در این سالها مراودات مختلف چاووشی با افراد و جریانهای متصل(!) را دنبال کرده انتظار داشت همدردی چاووشی را بپذیرد؟؟

محسن چاووشی به غیر از همین آلبوم «ابراهیم» که با حمایت هادی حسینی برادرزاده محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دوم احمدی نژاد و شوهرخواهر اصغر پورمحمدی از مدیران سالیان رسانه ملی تولید شده در آلبوم قبلیش هم از حمایت حمیدرضا عارف آقازاده محمدرضا عارف که مدعی «ژن خوب» داشتن بود بهره برد.

ایشان در سریال «شهرزاد» هم از حمایت محمد امامی تهیه کننده ای که به خاطر درگیری با ماجرای پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان مدتی در بازداشت به سر می برد برخوردار بود ضمن اینکه ایشان در ماههای اخیر همکاریهایی هم با موسسات ارگانی وابسته به سازمان هنری-رسانه‌ای اوج داشته است.

در این شرایط آیا مخاطبان همدردی چاووشی را می‌پذیرند؟ و آیا این همدردی مصداق بارز رطب خوردن و در عین حال منع رطب کردن نیست؟

بخشهایی از اجرای چاووشی را اینجا ببینید.




تولید دومین سریال رمضان۹۶ با بودجه سازمان ارزشی اوج⇐با حضور کارگردان و تهیه‌کننده آثار شکست خورده

سینماروزان: بعد از حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج از تولید فصل پنجم سریال «پایتخت» جهت پخش در رمضان96 حالا این سازمان متمول بودجه تولید یک سریال دیگر باز هم برای پخش در رمضان 96 را تأمین کرده است.

به گزارش سینماروزان این سریال «سرّ دلبران» نام دارد که محمدحسین لطیفی کارگردانی آن را در تهران و یزد با حضور بازیگرانی نظیر محمد کاسبی،‌ فرهاد قائمیان، اسماعیل محرابی، جعفر دهقان و برزو ارجمند انجام خواهد داد. لطیفی کارگردانی است که آخرین تجربه کارگردانی اش سریال رمضانی «پادری» نتوانست با اقبال مخاطبان روبرو شود و آخرین کار سینمایی اش «اسب سفید پادشاه» هم یکی از شکست خوردگان اکران 94 بود.

تهیه کننده سریال هم محمدرضا شفیعی است که آخرین کار سینمایی اش «هیهات» که آن هم با سرمایه اوج تولید شد نه توانست به جشنواره فجر راه یابد و نه در اکران توفیقی پیدا کرد. آخرین کار تلویزیونی این تهیه کننده هم «تنهایی لیلا» بود که به هنگام پخش، مدام مواجه بود با انتقاد مخاطبان.

اینکه چطور شده کارگردان و تهیه کننده ای که حتی در مدیوم تلویزیون هم کارنامه شان بیشتر متکی بر کمّیت است و نه کیفیت مجددا واجد صلاحیت حمایت ارگانی برای تولید سریال شده اند جای پرسش دارد.