1

#دو_روز_دیرتر(اصغر نعیمی)؛ کشف اول!

سینماروزان/حامد مظفری:

+شروع سریع و قرارگیری بموقع در موقعیت با پلان های پی در پی و تاکید بر اکت و پرهیز از حرف.

+استفاده از بازیگر حرفه ای طنز به جای نابازیگر! نگاه کنید که فرهاد آئیش با عقبه طنزآلود پوپک و شمس العماره چه خوب نشسته در نقش غلامحسین عطارباشی که می‌تواند کاندیدای سیمره هم باشد؛ ایضا محمدرضا داوودنژاد در نقش پرویز نزول خوار باآبرو!! یا محمد فیلی در نقش رمال!
به همین راحتی بازیگر حرفه ای بیاورید و کاراکتر بسازید و دست بردارید از ورود بی رویه جی‌اف و بی‌اف و پارتنر.
نقشهای مکمل را هم باید به بازیگر حرفه ای سپرد تا فیلم حرفه ای تولید شود و این کلاهبرداری های هنری‌نما که نابازیگر می‌گذارند نقش اصلی و بازیگر حرفه ای را گذری می‌کنند تا هم پول ندهند و هم پوستردار باشند را باید طلاق داد.

+تلاش در جهت خلق کمدی موقعیت بر پایه مواجهه بین نسلی که از ماجرای فرزندآوری-بی فرزندی را مشتمل میشود تا تقابل طب سنتی-طب مدرن و ادامه در وطن-امتداد در غربت و… با حداقل اشارات اروتیک. این ناشی از همان قدرت کشف ثانی سیگنال است که لابلای دیالوگها قرار داده شده و البته ناشی از یک کشف اول(؟) که علت‌العلل تولید چنین فیلمی توسط نویسنده #زندگی_خصوصی است.

+پول به مثابه هرویین؟ هرویین‌سازان پولسازترند یا پولسازان، هرویین‌‌تن! پهلو به پهلوی ترادف تحت‌اللفظی واژه!؟

+پردیس احمدیه در موقعیت کمدی جواب داده و سینا مهراد روان تر از قبل و خیلی جلوتر از “شادروان”؛ کنترل درست اغلب به بازی منطقی منجر می‌شود.

+وصف حال؟ آن ماجرای پول نزولی و با بهره بالا که دم خروسی است دربرابر قسم حضرت عباس انواع و اقسام بانک ها و موسسات مالی که تیزرهایشان زندگی مان را آغشته کرده.

-حل مساله بغرنج با یک میراث ساده؟ مساله اقتصادی که ارجح است ولی آن پرهیز از زادوولد بابت گریز از مسئولیت چه؟

+تلاش برای قاب بندی تر و تمیز از تهران تا شمال و تعدد نما به جای محدود کردن اهل و عیال به آپارتمان و چار دیوار و وراجی های مبتلابه. اینها هم آپارتمان نشین هستند منتها همه‌ی زندگی همان کپیدن های آپارتمانی و شعار پرهیز از قضاوت که نیست.

فیلم دو روز دیرتر
فیلم دو روز دیرتر

+بیشتر کمدی ماجراجویانه است تا کمدی صرف به سبک روال تولید کمدی و شاید تجربه گرایی کارگردان در ژانرهای مختلف موجبِ روایت معلق و پرماجرا شده که حالا اگر کمدی‌باز هم نباشید آن جنس پیگیری حادثه جدید متعاقب حادثه ماضی است که کشش ادامه را می‌سازد.

+موتیف های خرد و کوچولو و موچولوی خود را هم دارد و مثلا آن خرافه بازی و قفل کردن زایمان یا وکلای مهاجرتی کلاهبردار در رفت و آمد یا تبدیل عطاری به فروشگاه فروش مکمل بدنسازی بلافاصله بعد از مرگ عطار یا آن متلکها به اقتصاد لرزان اهل قلم یا پیدا کردن اسم آرشاویر اشکانی برای نوزاد در شکم که خودش می‌تواند سوژه یک سناریوی کمدی باشد.

-دیالوگ:

نویسندگی که کار نیست، تو عملا بیکاری!
نزول حرامه! من پول میدم برای مشارکت!
قاتل اونه که پولشو نداره، هی بچه پس میندازه!




“دو روز دیرتر”؛ در کانون توجه در چهار نقطه پایتخت!

سینماروزان: هرچند حضور بازیگران گرانقیمت و شاخ طنز در برخی آثار فجر باعث سولداوت شدن سریع بلیت های آنها در پیش فروش جشنواره فجر شد ولی یک کمدی در جشنواره وجود دارد به نام “دو روز دیرتر” که بی بازیگر شاخ، رفته رفته و ظرف دو روز ابتدایی پیش فروش بلیت توانسته بخش عمده ظرفیت خود را پر کند.

“دو روز دیرتر” یک کمدی موقعیت است که بازیگران معمول آثار طنز را ندارد و کارگردان آن اصغر نعیمی که اتفاقا سابقه نگارش فیلمنامه بسیاری از کمدی‌های بفروش را هم داشته مسیر متفاوتی در پیش گرفته و دو بازیگر غیرروتین طنز را در نقشهای اصلی قرار داده.

سینا مهراد که بیش از هر چیز با سریال ملودرام “پدر” دیده شد و پردیس احمدیه که در آثار ملتهب مثل “محبوریم” و “پوست شیر” مورد توجه قرار گرفت زوج کمدی “دو روز دیرتر” را میسازند؛ فيلمي که نگاهی دارد به چرایی پرهیز زوجهای جوان از زادوولد. با همراهی فرهاد آئیش، گوهر خیراندیش، سیاوش چراغی‌پور، کمند امیرسلیمانی، محمدرضا داوودنژاد، محمد فیلی و…

نگاهی به سینماهای نمایش دهنده “دو روز دیرتر” حاکی است سانس های فیلم در پردیس های مدرن شمال و جنوب شهر از شمیران سنتر و اطلس مال تا تماشا و لوتوس تقریبا پر شده. پردیس های مدرن غرب و شرق از کوروش و زندگی تا نارسیس نیز بخش عمده بلیت های این کمدی را فروخته اند.

دو روز دیرتر؛ پرفروش در چهار نقطه پایتخت
دو روز دیرتر؛ پرفروش در چهار نقطه پایتخت

به نظر می‌رسد با رونمایی فیلم‌ها در روزهای ابتدایی جشنواره و دیده شدن آثار و عیان شدن کیفیت، دیگر ملاک سانس فوق‌العاده، جلب رضایت مخاطب خواهد بود و نه صرفا داشتن بازیگران تیپیکال طنز.

اصغر نعیمی در دو درام سیاسی “زندگی خصوصی” و “سایه های موازی” و حتی ملودرام “هایلایت” نشان داده بود که زیرکانه بلد است درباره موضوعات ممنوعه، داستان پردازی کند. باید دید ورود او به طرح مساله درباره ناگفته‌های گریز از فرزندآوری به چه نتیجه ای ختم شده؟




بازتولیدِ بیک ایمان‌وردی؛ راه نجات سینما!؟/اصغر نعیمی کارگردان مطرح کرد

سینماروزان/اصغر نعیمی(منتقد و کارگردان سینما): امروز در حالی وارد سالمرگ رضا بیک ایمانوردی شدیم که سینمای گرفتار در انواع و اقسام بحران‌ها، راه نجات خود را در بازتولید مایه‌هایِ همان سینمایی دیده که بیک ایمانوردی از واضح‌ترین نمادهای آن است و سال‌ها پیش قدغن شده بود.

او نقش مهمی در ساز و کار سینمای عامه پسند ایران داشت و با تیپ منحصر به فردی که _با همکاری منوچهر اسماعیلی به عنوان دوبلور_ ساخت فراتر از یک بازیگر صرف، شکل دهنده لحن فیلم، و با کارنامه‌ای پر تعداد بیش از یک دهه هنرپیشه‌ای تاثیرگذار در موفقیت فیلم‌ها بود؛ چیزی که امروز سینمای ایران از آن بی بهره است. سوای این، بیک ایمانوردی، جدا از شمایل همیشگی‌اش در فیلم‌های مفرح، در نقش‌های جدی نیز حضوری موفقیت آمیزی داشت که اوج آن را می‌توان در بازی غافلگیرکننده‌اش در درام تاثیر گذار “روسپی” به کارگردانی عباس شباویز دید. توانایی و انعطاف او در اجرای نقش‌های متفاوت و تیپ‌های متنوع در حدی بود که به حق او را “مرد هزار چهره” سینمای ایران لقب داده بودند.

رضا بیک ایمان وردی+داریوش اسدزاده
رضا بیک ایمان وردی+داریوش اسدزاده

دریغا که این هنرپیشه قدر نادیده در دیاری غریب سرنوشتی تراژیک یافت و سرانجام نیز در فقر و انزوا درگذشت. همیشه به این فکر می‌کنم که در آن سوی دنیا اگر مثلا بازیگری در تراز #ژان_پل_بلموندو دارند تا پایان عمر از او مثل گنجی گرانبها حراست می‌کنند و در سوگ درگذشتش برای وداع با او نیز مراسمی درخور و باشکوه تدارک می‌بینند اما اینجا هنرمندان تاثیرگذار را به حاشیه رانده، خانه نشین یا آواره غربت کرده و به جای‌شان نمونه‌های جعلی و غیر اصیل از آنان و آثارشان تولید و نمایش داده می‌شود!




هنرمند، آدم اضافی است مگر آن که مُرده باشد؟!/اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان مطرح کرد

سینماروزان: اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینما در یادداشتی با عنوان #آدم_اضافی به انتقاد از ساختارهایی پرداخت که به جای توجه به هنرمندان راستین به کاسبکاران غیرمتخصص بها میدهد و نتیجه آن هم سرخورده شدن بسیاری از هنرمندان اصیل و گاهی مرگ خودخواسته…

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

خودکشی سه نفر از اهالی سینمای ایران در چند ماه اخیر در کنار آمار بالای سکته‌های قلبی منجر به فوت در میان هنرمندان جوان و شیوع گسترده روحیه یاس و نومیدی، حاصل سیاست‌های مخرب و غیرعادلانه‌ای است که در این سال‌ها اهالی سینما را گرفتار خود کرده و هنرمند را نه به مثابه انسانی آزاد بلکه فردی وابسته و تسلیم اوامر آمرانه بالادستی‌ها می‌خواهد.

از کیومرث پوراحمد به ظاهر موفق که تقریبا هر سال فیلم می‌ساخت اما در شرایط نابسامان و احتمالا با مضامینی نه چندان دلخواه تا محسن جعفری راد منتقد و مستندساز که درمانده معیشت روزانه بود تا صدابردار کاربلدی همچون مازیار شیخ محبوبی با دوره‌های طولانی بیکاری و عسرت و مرگ‌های نابهنگام دیگر، همه محصول فقدان یک ساز و کار درست برای حراست از استعدادها و سرمایه‌های فرهنگی کشوری است که نه فقط در بخش هنر و سینما، که در تمام شئون اجتماعی، مردمش به حال خود رها شده‌اند.

موفقیت سرش را بخورد، شوربختانه در دورانی به سر می‌بریم که حتا کار شرافتمندانه و تامین معاش، نه در گرو سلامت، تخصص، استعداد یا سخت‌کوشی که وابسته به عواملی غیرمعمول و خارج از کنترل آدمی است که اگر جز این بود این‌همه آدم کم استعداد، ناسالم و غیرمتخصص فربه، موفق و پرکار نبودند.

مشخص است که در سینمای امروز، و البته در سطح وسیع‌تر در جامعه، برای موفقیت و حتی زنده ماندن فقط داشتن استعداد سازگاری با قدرت کافی است. در چنین احوالی زرنگ‌ها به هزار ترفند و زد و بند می‌زنند و  می‌برند و آن‌ها که ساده، به ظاهر بی دست و پا، آسیب‌پذیر، حساس‌ یا فاقد توان سازگاری هستند جا می‌مانند، زیر پای زرنگ‌ها له می‌شوند و می‌میرند یا گرفتار افسردگی و انزوا، با آرزوی مرگ، منتظر آن می‌مانند. البته در روزگاری به سر می‌بریم که متاسفانه این‌ها عارضه‌ای عمومی است اما شدت آسیب‌های آن در میان هنرمندان شدیدتر است چرا که فعالیت هنری و کار سینما علاوه بر معیشت، جنبه‌های ذوقی و روانی فرد را هم درگیر خود می‌کند تا حدی که اختلال در آن عملا به یک بحران در هویت و فروپاشی کامل روحی می‌انجامد.

این میان توقع بیهوده و ساده‌لوحانه‌ای است که از مدیران و مسئولان توقعِ تلاش یا عزمی برای تغییر این روند مخرب داشته باشیم. آن‌ها که سکان مدیریت و مسئولیت را بر عهده دارند خود برای بقا، سیاست اتحاد با زرنگ‌ها را پیشه کرده‌اند و به نظر می‌رسد حوصله‌شان از طیف وسیع آدم معمولی‌ها سر رفته.

اصغر نعیمی
اصغر نعیمی

کاهش منابع و بحران اقتصادی این ترجیح را به وجود آورده که هر چه کمتر، بهتر. در برنامه‌های اصلاح نژادی هم سیاست این بود که افراد پیر، بیمار، ضعیف زودتر حذف شوند. در چنین محاسبه‌ای هنرمند و در این‌جا سینماگر اساسا آدم به دردنخوری است، مگر این‌که هنرش در خدمت منافع باشد یا با آن برای‌مان پول بسازد. جز این اگر بود، مرده‌اش بهتر است تا این‌که زنده باشد الکی نق بزند و با انتظاراتش دست و پاگیر به دردبخورها و پولسازها باشد.

در این تفکر هنرمند و روشنفکر آدم اضافی و مزاحمی است. برای همین سینماگری که خودکشی می‌کند یا می‌میرد ناگهان ارج و احترام ویژه میابد، چون در این معادله هنرمند خوب، هنرمند مرده است.




#اصغر_نعیمی کارگردان کمدی پرفروش #خط_استوا متذکر شد: ریسک اکران را پذیرفتم ولی تاکنون نه شهرداری حمایت کرده و نه تلویزیون!/چرا شهرداری به جشنواره بیلبورد داد ولی به اکران سینماها نمی‌دهد؟/آیا مخاطبانی که به جشنواره می‌روند، با مخاطبانی که به سینما می‌روند تفاوت دارند؟/چرا برخلاف وعده‌ها نه شهرداری و نه تلویزیون هیچ حمایتی از بخش خصوصی نمی‌کنند؟

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: کمدی خط استوا ساخته اصغر نعیمی در حالی اکران خود را با پخش خانه‌فیلم استارت زده که از همین ابتدای اکران با توجه مخاطبان روبروست با این حال هیچ حمایت تبلیغاتی از سوی شهرداری یا تلویزیون نصیب فیلم نشده.

اصغر نعیمی درباره چرایی این اوضاع به خبرگزاری ایسنا گفت: تصور نمی‌کنم اتفاق تازه‌ای در زمینه حمایت‌های تبلیغاتی و از این جهت که مثلاً تلویزیون همکاری جدیدی را با سینما شروع کرده یا شهرداری همکاری خاصی را برای فیلم ما ترتیب داده، اتفاق افتاده باشد.

وی ادامه داد: البته شهرداری هر وقت تمایل داشته باشد به شکل‌های مختلف با سینما همکاری داشته مثل همین چند هفته قبل که برای جشنواره فجر بیلبوردهای زیادی را اختصاص داده بود و سوال من اینجاست که چرا شهرداری این بیلبوردها را به اکران سینمای ایران اختصاص نمی‌دهد و در طول سال از اکران سینما حمایت نمی‌کند؟

نعیمی متذکر شد: آیا مخاطبینی که به جشنواره فجر می‌روند، با مخاطبینی که در طول سال به سینما می‌روند تفاوت دارند؟ آیا این حمایت به این دلیل است که جشنواره فجر اتفاقی دولتی است و شهرداری خود را ملزم به حمایت از آن می‌داند؟ و اینکه چرا برخلاف تمام وعده‌هایی که مبنی بر حمایت از بخش خصوصی داده می‌شود، حتی در شکل حداقلی هم حمایتی از این فیلم‌ها صورت نمی‌گیرد؟

این کارگردان که سابقه سال‌ها نویسندگی دارد تاکید کرد: به طور کلی در حال حاضر در شرایطی هستیم که همه چیز به ساعت و دقیقه تغییر می‌کند و هر تصمیمی برای هر جنبه از کار یا زندگی، درصد خیلی بالایی از ریسک را در خود دارد. اکران و سینما هم از این شرایط اقتصادی و اجتماعی ما جدا نیستند و ما ریسک کردیم و فیلم خود را اکران کردیم. آیا نباید حمایت تبلیغاتی شهری-تلویزیونی نصیب سینماگرانی شود که ریسک اکران در چنین شرایطی را متقبل میشوند؟؟

اصغر نعیمی کارگردان فیلم خط استوا
اصغر نعیمی کارگردان فیلم خط استوا




طنازی در سواحل بالی؛ استارت اکران نوروز۱۴۰۲ با #خط_استوا+پوستر

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: با اکران کمدی #خط_استوا توسط موسسه پخش خانه‌فیلم، استارت اکران نوروزی از سوم اسفندماه زده می‌شود.

کمدی خط استوا که تصویربرداری آن در جزیره بالی اندونزی انجام شده را اصغر نعیمی از منتقدان و نویسندگان باسابقه سینما کارگردانی کرده است. نعیمی نگارش درام ملتهب #زندگی_خصوصی و ساخت #بی‌وفا و #هایلایت را در کارنامه دارد.

فرهاد اصلانی، سیامک انصاری و آزاده صمدی، بازیگران این فیلم کمدی هستند.

خط استوا، اولین فیلمی است که در قالب اکران نوروز، از سوم اسفندماه به روی پرده می‌رود. با توجه به اینکه ماه مبارک رمضان از سوم فروردین آغاز می‌شود بنابراین بسته اکران نوروزی به‌مانند سالیان گذشته، از اواخر اسفند آغاز نمی‌شود و فیلم‌ها ترجیح می‌دهند نمایش خود را از اسفندماه آغاز کنند تا بتوانند تا عید فطر بر روی پرده بمانند.

به جز #خط_استوا طی دو هفته آینده بر تعداد فیلم‌های اکران‌شده در قالب اکران نوروزی افزوده میشود.

پوستر فیلم خط استوا
پوستر فیلم خط استوا




اصغر نعیمی کارگردان سینما روی آنتن زنده مطرح کرد⇐چرا سینمای خصوصی را مجبور می‌کنند با فرمایشات نظارت فیلم بسازد؟/مگر دولت، پول فیلمهای خصوصی را می‌دهد که می‌خواهد بر آن نظارت کند؟/دولت می‌تواند برای محصولات فارابی و مرکز گسترش و ارگان‌های دولتی، تعیین تکلیف کند ولی برای بخش خصوصی، نه!/فقط در سایه همدلی می‌توان سینما را ارتقا داد و ممیزان نباید با نگاه از بالا به فيلمسازان نگاه کنند‌!/به تمام نیروهای نظارتی پیشنهاد می‌کنم از امثال جمال شورجه یاد بگیرند که هیچ‌گاه عقده یا سلیقه شخصی خود را بر نظارت حاکم نکرد!/جمال شورجه صریحا می‌گفت من با فیلمنامه شما موافق نیستم ولی کمک می‌کنم که پروانه بگیرید!/نظارت را باید نهایتا به سمت یک شورای واحد ببریم مشتمل بر نماینده کارگردانان، نماینده تهیه کنندگان و یک نماینده دولت و خلاص!/وقتی بالاترین مقام مملکت می‌گوید کلید حل مشکل دست سينماگران است یعنی باید به سينماگران اعتماد کرد!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: اصغر نعیمی کارگردان و نویسنده سینما روی آنتن زنده شبکه خبر به انتقاد از نظارت پیش از تولید فیلم پرداخت.

اصغر نعیمی در برنامه شهرفرنگ شبکه خبر بیان داشت: چرا سینمای خصوصی را مجبور می‌کنند با فرمایشات نظارت فیلم بسازد؟ مگر دولت، پول فیلم را می‌دهد که می‌خواهد بر آن نظارت کند؟ دولت می‌تواند برای محصولات فارابی و مرکز و ارگان‌های دولتی، تعیین تکلیف کند ولی برای بخش خصوصی چه کرده‌اید که انتظار دارید مدام بر این بخش، تحکم کنید؟

نویسنده “زندگی خصوصی” با رد ادعاهای برخی ممیزان درباره تولید محصولات نازل در سینمای ایران گفت: نظارت در سینمای ایران باید به حداقل برسد چون در دنیا پاک‌ترین نوع سینماها را داریم چون نه نماهای جنسی داریم و نه خشونت‌های فیزیکی آن چنانی و نه پرده‌دری‌های مرسوم در سینمای غرب.

این کارگردان ادامه داد: شورای ساخت نباید در مقام سفارش دهنده قرار گیرد و باید کنار فیلمساز باشد. شورای پروانه‌ ساخت باید فضایی ایجاد کند که فیلمساز، احساس امنیت کند. همان فیلم “لیلی با من است” که مطلوب برخی نیروهای نظارتی است اگر با تیم بازیگران دیگری ساخته می‌شد، شاید به اثری مبتذل بدل می‌گردید. پس این پروسه ساخت است که معلوم می‌کند نتیجه فیلم چه خواهد شد.

کارگردان “خط استوا” بیان داشت: نظارت نباید سلبی باشد و باید ایجابی باشد. وقتی شورای ساخت با کلی‌گویی و اینکه “فیلمنامه را بهتر کن” جلوی صدور پروانه ساخت را می‌گیرد، معلوم است که فیلمساز را دلزده می‌کند.

نعیمی با اشاره به تغییر و تحولات سینمایی در کشور گفت: فردا اگر خواستم پروانه ساخت فیلمنامه‌ای انتقادی درباره دولت فعلی را بگیرم، آیا پروانه می‌دهند؟ یا به بهانه سیاه‌نمایی، اجازه نمی‌دهند.

اصغر نعیمی گفت: در شورای ساخت دولت اعتدال به فیلمنامه “هایلایت” من دو ماه گیر دادند تا پروانه ساخت دهند ولی همان فیلم با رای قاطع به جشنواره رفت و پروانه نمایش گرفت و تحسین هم شد. چرا؟ چون در شورای ساخت، فیلم ساخته‌نشده را قضاوت کردند.

این کارگردان با اشاره به معدود نیروهای نظارتی بااخلاق گفت: بد نیست از جمال شورجه یاد کنم که جزو مسلمان‌ترین سينماگران این مملکت است. جناب شورجه هیچگاه سلیقه شخصی خود را در نظارت دخالت نمی‌داد. او صریحا می‌گفت من با فیلمنامه شما موافق نیستم ولی کمک می‌کنم که پروانه بگیرید و کمک می‌کرد که همه فیلمسازان بتوانند کار کنند. به تمام نیروهای نظارتی پیشنهاد می‌کنم از امثال جمال شورجه یاد بگیرند که هیچ‌گاه عقده یا سلیقه شخصی خود را بر نظارت حاکم نکرد.

اصغر نعیمی را تاکید بر عبث بودن ممیزی پیش از تولید گفت: نظارت را باید نهایتا به سمت یک شورای واحد ببریم مشتمل بر نماینده کارگردانان، نماینده تهیه کنندگان و یک نماینده دولت و خلاص و تازه آن هم برای نظارت پس از تولید! بیش از این واقعا کارگشا نیست‌.

نعیمی گفت: چرا به سينماگران اعتماد ندارند؟ فقط در سایه همدلی می‌توان سینما را ارتقا داد و ممیزان نباید با نگاه از بالا به فيلمسازان نگاه کنند‌. فیلمساز حرفه‌ای در ذهنش می‌داند کدام پلان اصلاحیه می‌خورد و اینکه به خاطر یک یا دو نمونه خاص، کل سینما را زیر سوال ببریم نادرست است. وقتی بالاترین مقام مملکت می‌گوید کلید حل مشکل دست سينماگران است یعنی باید به سينماگران اعتماد کرد‌. ما با قوانین مشکل نداریم بلکه با سلیقه مشکل داریم.




حرف حساب یک کارگردان سینما⇐چطور است که فیلم کودک را به بهانه کرونا از پرده پایین می‌کشید ولی جشنواره پرهزینه کودک را در دل کرونا برگزار می‌کنید؟/چرا سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی به‌جای صرف بودجه برای برگزاری جشنواره، بودجه خود را صرف حمایت از معیشت اهالی سینما نمی‌کنند؟؟

سینماروزان: تعطیلی سینماها به بهانه کرونا و درعین حال برگزاری جشنواره پرهزینه کودک در دل کرونا، تناقضی را شکل داده که همچنان مدیران سینمایی از پاسخگویی به آن عاجزند.

به گزارش سینماروزان اصغر نعیمی کارگردان سینما با گوشزد گردن این تناقض اظهار داشت: جشنواره پرهزینه فیلمهای کودک و نوجوان درحالی در دل کرونا برگزار می‌شود که در همین ایام، نمایش فیلم “پیشی میشی” که در ژانر کودک و در بخش خصوصی تولید شده فقط بعد از چند روز اکران و علیرغم اقبال مخاطبان، به بهانه کرونا، از پرده پایین می‌آید؛ فیلمهای دیگر هم همین سرنوشت را یافته‌اند.

این کارگردان ادامه داد: در همین اوضاع شاهدیم که هزاران نفر از دست‌اندرکاران سینمای ایران از تولید تا کارکنان سینماها گرفتار مشکلات معیشتی فراوان هستند. واقعا چرا سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی به‌جای صرف بودجه برای برگزاری جشنواره یا تولید فیلمهای جدید، بودجه خود را صرف حمایت از معیشت اهالی سینما نمی‌کنند؟؟




یک کارگردان سینما خطاب به وزیر ارشاد⇐ انفعال و بي‌عملي شما، مجموعه وزارت ارشاد و سازمان سينمايي در پي بحران اخير شيوع ويروس كرونا مايه حيرت است!/آيا وظيفه شما و سازمان سينمايي تنها در بگير و ببند، تيز كردن قيچي سانسور و آقا بالاسر هنرمندان بودن به وقت ساخت آثارشان خلاصه ميشود؟/بي‌ راه‌اندازی كارگروه نمی‌توان دريافت كه شب عيد بايد بخشي از بريز و بپاش‌هاي ميلياردي جشنواره‌ها و مجامع را صرف بسته حمايتي از سينماگران كرد؟؟/آن دسته از عوامل سینما كه هرگز از خوان دستمزدهاي كلان و بودجه‌هاي ميلياردي بهره نبرده‌اند، در ذهن و برنامه‌هاي شما جايگاهي دارند؟/چرا بخشی از میلیاردهای تلف‌شده در پروژه‌های فاخر را صرف اعطای کمک‌هزینه به سینماگران نمی‌کنید؟؟/تا دير نشده دامن خود و همكاران‌تان را از اتهام انفعال پاك كنيد! در غير اين صورت انفعال شما و همكاران‌تان در اين روزها هرگز از ياد اهالی سینما نميرود

سینماروزان: انفعال مدیران ارشاد و سازمان سینمایی در جبران ضرر و زیان وارده به سینماگران بخاطر شیوع کرونا و بی‌توجهی کامل به بدنه سینما از بابت تخصیص عیدی یا توزیع سبدکالا در شب عید، با انتقاد یک کارگردان و نویسنده مواجه شد‌.

اصغر نعیمی کارگردان سینما با گلایه از انفعال ارشاد و زیرمجموعه سینمایی‌اش خواستار واکنش وزیر ارشاد به این انفعال شد‌.

متن نامه اصغر نعیمی خطاب به وزیر ارشاد را بخوانید:

جناب آقاي سيد عباس صالحي! با سلام! انفعال و بي‌عملي شما، مجموعه وزارت ارشاد و سازمان سينمايي در پي بحران اخير شيوع ويروس كرونا مايه حيرت است و اگر به همين نحو غيرمسئولانه اين برهه را بگذرانيد در تاريخ خواهد ماند كه درست در دوران دشواري كه اهالي سينماي ايران نيازمند تدبير و ياري مسئولين وزارت ارشاد و امور سينمايي بودند، مقامات مسئول در كنج عافيت تنها نظاره‌گر رنج كشيدن هنرمندان بودند؛ بي آنكه سر سوزني برنامه و تمهيد براي كاستن از بار اين رنج داشته باشند.

جناب وزير! آيا وظيفه شما و سازمان سينمايي تنها در بگير و ببند، تيز كردن قيچي سانسور و آقا بالاسر هنرمندان بودن به وقت ساخت آثارشان خلاصه ميشود.
اين روزها كه با توقف توليدات چشم انداز اقتصادي نگران كننده اي مقابل چشم دست اندركاران سينماي ايران است برنامه شما براي كمك و حمايت از اين قشر نجيب چيست؟

آن دستيار فيلمبردار، مجري گريم، دستيار كارگردان، مجري گريم و ديگر عواملي كه هرگز از خوان دستمزدهاي كلان و بودجه هاي ميلياردي بهره نبرده اند در ذهن و برنامه هاي شما جايگاهي دارند؟

اگر عزمي باشد به عنوان مثال به تمام چهار هزار عضو خانه سينما نفري دو ميليون تومان عيدي يا كمك هزينه بدهيد تازه مي شود هشت ميليارد تومن كه تنها بخشي از بودجه يك پروژه به اصطلاح فاخر شما است.

اميدوارم اين وسط فقط دغدغه تعطيلي سينماها و اعتراض صاحبان سينما را نداشته باشيد و حواس تان متوجه بدنه صنف باشد نه آن هايي كه در اين سال ها بيشترين منافع را برده اند.

قطعا تعطيل كردن صدور پروانه ساخت، توقف توليدات، مشكلات معيشتي اهالي سينماي ايران را مضاعف مي كند. راه حل شما چيست؟ نگوييد با تشكيل فلان كارگروه در حال بررسي هستيم، بي‌كارگروه هم مي توان دريافت كه شب عيد بايد بخشي از بريز و بپاش هاي ميلياردي توليد فيلم و برگزاري جشنواره ها و مجامع را صرف بسته حمايتي از سينماگران كرد.

آقاي وزير! من شما و زير مجموعه شما در وزارت ارشاد را متهم مي كنم به اينكه در دشوارترين روزها سينماگران ايراني را به حال خود رها كرديد و ياري شان نداديد، اما اميد دارم تا دير نشده دامن خود و همكاران تان را از اين اتهام پاك كنيد.

در غير اين صورت انفعال شما و همكاران تان در اين روزها هرگز از يادمان نميرود و سينماگران ايراني فراموش نخواهند كرد كه مديران شما فقط مدير روزهاى خوش پشت ميز نشين و از موضع بالا حرف بزن هستند، نه مرد روزهاي سخت و همدل هنرمندان.
مطمئن باشيد اين در تاريخ مي ماند.




صدور پروانه نمایش یک کمدی-فوتبالی با تغییر تهیه‌کننده!+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای دو فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

کمدی-فوتبالی “خط استوا” با محوریت سفر رییس فدراسیون فوتبال به اندونزی از جمله فیلمهای پروانه‌گرفته است. “خط استوا” را اصغر نعیمی به تهیه‌کنندگی حمید پنداشته ساخته بود ولی حالا پروانه نمایش به نام سعید خانی صادر شده!

فهرست فیلمهای پروانه گرفته به شرح ذیل است:

— “خط استوا” به تهیه کنندگی سعید خانی ، کارگردانی اصغر نعیمی و نویسندگی محمدرضا آریان

–“آینده” به تهیه کنندگی سید ضیا هاشمی، کارگردانی و نویسندگی امیر پورکیان




واکنش یک کارگردان مستقل به انفعال برگزیدگان جشنها و جشنواره های متعدد پیرامونی⇐چرا همكاران وقتی روي سن میروند فقط لبخند میزنند و از هيات داوران تشكر میکنند؟؟؟/چرا وقتی روی سن میروند از مطالبات زمين مانده سينماگران و حقوق صنفي مغفول اهالی سینما نمیگویند؟؟/چرا برگزیدگان محافل مختلف، زبان گوياي مردمي نیستند كه اين روزها زير بار مشكلات اقتصادي و معيشت له شده اند؟؟!/خوش و خرم و خندان جوري جايزه مي گيرند كه گويي ساكنين خوشبخت سياره ای ديگر هستند!!!

سینماروزان: برگزاری محافل مختلف سینمایی در ایران از جشنواره ها گرفته تا جشنها با قدرت ادامه دارد و به نظر میرسد همچنان یکی از سودآورترین روشها برای خرج بودجه های فرهنگی برگزار کردن جشن و جشنواره باشد.

باز اگر این جشنها و جشنواره ها مجالی برای بازگو کردن دغدغه های صنفی اهالی سینما و مردم بود شاید تحملشان راحتتر بود ولی حالا که حتی یک اظهارنظر انتقادی از این محافل بیرون نمی آید، چه؟؟؟

اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان مستقل ایرانی در نوشتاری با عنوان «شاخ گربه»، سترونی این محافل را به چالش کشیده.

متن نوشتار اصغر نعيمي را بخوانید:

تعداد جشن ها و جشنواره هاي سينماي ايران روز به روز بيشتر مي شود. در همين چند هفته اخير جشن حافظ دنياي تصوير، جشنواره فيلم شهر، جشنواره سينما توروز در كيش، جشن آكادمي و… برگزار شدند و دوستان و همكاران عزيز ما روي سن رفتند، تشويق شدند، لبخند زدند، جايزه گرفتند و از هيات داوران و احتمالا همكاران شان تشكر كردند.

جايزه ها مبارك شان باشد اما آيا همين كافي است؟

من كه نديدم و نشنيدم هنرمندي حين جايزه گرفتن يا دادن آن از فرصت استفاده كند و صداي همكارانش باشد، از سينماگري بگويد كه محكوم به زندان شده يا در بازداشت است، موضعي در برابر سانسور بگيرد، يا اگر اينها را كنشي سياسي مي داند حداقل از مطالبات زمين مانده سينماگران و حقوق صنفي بگويد يا زبان گوياي مردمي باشد كه اين روزها زير بار مشكلات اقتصادي و معيشت له شده اند.

اين ميزان محافظه كاري و آسه آمدن و رفتن، اين بي توجهي مطلق به تعهد و مسئوليت اجتماعي هنرمند اصلا قابل درك و پذيرش نيست.

دوستي به مزاح مي گفت كاش حداقل آن بالا يك فحشي به ترامپ بدهند يا يك مرگ بر آمريكايي بگويند كه آدم حس كند دغدغه اي دارند و حرفي براي گفتن.

خلاصه همه خوش و خرم و خندان جوري جايزه مي دهند و جايزه مي گيرند كه گويي ساكنين خوشبخت سياره ديگري هستند.




یک کارگردان سینما در نوشتاری طنازانه متذکر شد⇐درست همان زماني كه علي مطهري در پي يافتن عاملين ضبط و پخش كليپ “جنتلمن” نظريه صادر ميكرد، خانواده هاي بسياري حتی نان شب براي خوردن نداشته اند!!!

سینماروزان: هفته ای نیست که گرانی سرسام آور یک کالای خوراکی از ماکارونی گرفته تا پیاز و خرما شگفتی ساز نشود و در عین حال برخی سیاستمداران سرگرم اظهارنظر در موضوعاتی همچون حرکات موزون کودکان با قطعات زیرزمینی هستند.

اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینما در نوشتاری طنازانه با نقد این تناقضات آورده است: اندي گفته «خوشگلا بايد برقصن» اما ساسي مانكن علي مطهري را به چالش شنيدن آهنگ جنتلمن و رقصيدن با آن دعوت كرده! پيش از آن نیز بچه مدرسه اي هاي متولد دهه هشتاد و نود، با خواندن اين ترانه ممنوعه و رقصيدن با آن آموزه هاي رسمي رايج را به چالش كشاندند و وزير آموزش و پرورش را دچار دوگانگي «فريب يا نفوذ» كردند و مشخص شد ذهن جناب وزير در تحليل اين جريان توان درك دلايل ديگر را ندارد.

نعیمی ادامه داد: همزمان خبر رسيد كه ايران هم خيلي ريز و سوسكي اقدام به خروج از برجام كرده و به احتمال زياد قيمت ارز و سكه از اين هم بالاتر مي رود و با افزايش قريب الوقوع قيمت ها از جمله بنزين تورمي حداقل پنجاه درصدي در انتظارمان است و رفيق من ديشب تا صبح نگران اين بود كه شش ماه ديگر كه موعد اجاره خانه اش تمام مي شود با اين وضعيت چه خاكي به سرش بريزد.

این کارگردان خاطرنشان ساخت: قابل توجه اين كه، درست همان زماني كه علي مطهري در پي يافتن عاملين ضبط و پخش كليپ جنتلمن داشته از خودش نظريه صادر مي كرده، دور از چشم او خانواده هاي بسياري حتا نان شب براي خوردن نداشته اند و چند شب قبل از اين اظهار نظر آقاي مطهري و دعوت به رقص او توسط ساسي مانكن، آقاي صدا ابي هم در عروسي پسرش با آهنگ جنتلمن رقصيد و به ما فهماند، بر خلاف نظر اندي كه «خوشگلا بايد برقصن» در كنار خوشگلا خوش قلب ها و مهربان ها هم مي توانند -و بايد- برقصند!!




واکنش پرطعنه یک کارگردان سینما به نتایج اختتامیه فجر⇐مي خواهي مثل كرم بخزي به رده بالاتر؟! مالیدی داداش!!

سینماروزان: اختتامیه جشنواره فجر و پیشتر از آن اعلام فهرست کاندیداهای بخشهای مختلف، اظهارنظرات مختلفی را موجب شد؛ اظهاراتی غالبا با نقد به چینش هیأت داوری و البته عملکرد این هیأت.

اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینمای ایران با قرار دادن تصویری از تندیس سیمرغ جشنواره فجر در صفحه اجتماعیش و با مرور یک رمان روسی، واکنشی نمادین نشان داده به اختتامیه فجر.

متن واکنش اصغر نعیمی را بخوانید:

به جا است بخش هايي از رمان «كلاه پوستي براي رفيق يفيم سيمونوويچ راخلين» با ترجمه بيژن اشتري را براي تان نقل كنم، حكايت نويسنده اي كه در مسير دستيابي به كلاه پوستي اهدايي انجمن نويسندگان شوروي كارش به جنون مي كشد.
كارتينيوف پوزخندي زد و گفت: «دروغ مي گويي. چيزي كه تو به دنبالشي كلاه نيست. تو مي خواهي به رده بالاتر، به طبقه برتر، راه پيدا كني. مي خواهي مثل كرم بخزي به رده بالاتر. مي خواهي به تو كلاهي داده شود از جنس همان كلاهي كه من دارم و مي خواهي با تو طوري برخورد شود كه با من برخورد مي شود؛ مي خواهي با من برابر و يكسان باشي، با مني كه دبير اتحاديه نويسندگان شوروي ام، عضو كميته مركزي ام، نماينده مجلس اعلاي شوروي ام، برنده جايزه لنينم، معاون شوراي جهاني صلحم… آن وقت مي خواهي همان كلاهي را بگذاري سرت كه من مي گذارم؟ نه دوست من، چنين چيزي امكان ندارد. اگر مي خواهي يكي از ما باشي پس بايد در ديگر حيطه ها هم برابري را بپذيري. بايد مثل من شجاعانه و بي هيچ عذاب وجداني بنويسي: هميشه با حزب، هميشه با مردم. و بايد براي ده سال، بيست سال، سي سال در جايگاه هيئت رئيسه بنشيني و قيافه يك آدم جدي و بد خلق به خودت بگيري. بايد چند صد سخنراني تشريفاتي اداري ايراد بكني. تنها در اين صورت است كه كلاهت را خواهند داد. در غير اين صورت – ماليدي داداش!.. فقط كافي نيست كه عليه ما نباشي. تو بايد طرفدار ما باشي و علناً اين طرفداري را هم در نوشته هايت و در سخنانت ابراز كني، در اين صورت به همه چيز و همه جا مي رسي»




بالاخره قرارداد اکران درام ملتهب «هايلايت» منعقد شد!

سینماروزان: بالاخره بعد از ماهها انتظار قرارداد اكران درام ملتهب «هايلايت»اصغر نعیمی بسته شد و اين فيلم بعد از جشنواره فجر اكران مى شود.

به گزارش سینماروزان قرارداد اکران این فیلم با سعيد سعدى در موسسه پخش نسیم صبافیلم بسته شد.

ساسان سالور تهیه کنند “هایلات” که از مدت ها پیش به دنبال عقد قرار داد و اکران این فیلم در زمان مناسب تری بود، در این باره گفت: به طور کلی رویکرد کلی شرکت های پخش برای فیلم های اجتماعی مستقل همیشه همینطور بوده و “هایلایت” هم که داستان و فضای اجتماعی دارد، از این قائله مستثنی نیست. خیلی از پخش کننده ها اغلب تمایلی به این فیلم ها ندارند به همين دليل اكثرا براى اكران، شيوه و زمان كارهاى اين چنينى به مشكلاتى برميخوريم كه بارها از آن گفتيم.

او با اشاره به يكى از اين مشكلات افزود: با تمام این ها ما تلاش کردیم تا در یک زمان خوب “هايلايت”را اکران کنیم، اين در حالى است كه در مقطعی ترافیک اکران ایجاد شده بود و با کسی هم قرارداد نبستیم و منتظر ماندیم تا این ترافیک کمتر شود.

به گفته سالور زمان قطعی اکران این فیلم بعد از جشنواره  مشخص خواهد شد.

گفتنى است كه در درام عاشقانه “هایلایت” که به گونه ای ظریف یک ارتباط ملتهب را آسیب شناسی کرده بازیگرانی چون پژمان بازغی، آزاده زارعی، سام قریبیان، الهه حصاری، مینا وحید و جمشید هاشم پور حضور دارند.




واکنش یک کارگردان مستقل سینمای ایران به سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل⇐در اين سخنراني باز ما مردم دل‌مُرده و غمگين و مسائل حياتي‌مان فراموش شد!/آیا برای دادن شعارهای تکراری نیاز به سفر به نیویورک بود؟؟/چرا نویسندگان متن سخنرانی به‌جای توجه به شرایط فعلی ملت ایران، بر حرفهایی بارها گفته‌شده در باب حقوق بین‌الملل اصرار کردند؟/ چرا سخنرانی روحانی نتوانست حتی اندکی از التهابات بازار و نگرانی‌های جامعه کم کند؟؟/عجیب بود که بعد از سخنرانی روحانی باز قیمت دلار افزایش پیدا کرد!!/یعنی حضور رییس جمهور در سازمان ملل نمی‌توانست حتی برای چند ساعت هم که شده به بازار، آرامش دهد؟

سینماروزان: حضور حسن روحانی رییس جمهور دوازدهم در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل هرچند با اقبال رسانه های اصلاح طلب مواجه شده اما رسانه های مستقل و مخاطبانی که فشارهای اقتصادی وارده به جامعه بیش از همه بر رنج آنان می افزاید، واکنشهایی نه چندان خوشایند به متن سخنرانی داشتند.

اصغر نعیمی از نویسندگان و کارگردانان مستقل سینمای ایران که نگارش درام سیاسی «زندگی خصوصی» و کارگردانی رمانس-سیاسی «سایه‌های موازی» را در کارنامه دارد با نگارش یادداشتی صریح، پرسشهایی کلیدی را درباره سخنرانی حسن روحانی در نیویورک بیان کرده است. پرسشهایی که رسیدن به پاسخ آنها میتواند کمک حال رییس جمهور در محافل آتی بین الملل باشد.

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

«دور از اجتماع غمگين»

سخنراني روحاني در سازمان ملل به تمام معني نوميد كننده يا حداقل بي خاصيت، بدون كاربرد و نامتناسب با شرايط حساس داخلي بود. در حالي كه مردم ايران زير بار فشار سوء مديريت اقتصادي در حال له شدن هستند و خروج امريكا از برجام اين بحران را مضاعف كرده اين سخنراني نتوانست حتا اندكي التهابات بازار و نگراني هاي جامعه را كاهش دهد. نمونه اش هم ادامه روند افزايش قيمت دلار بعد از اين سخنراني بود، يعني حضور و سخنان رييس جمهور در سازمان ملل حتي براي چند ساعت هم نتوانست به بازار ملتهب آرامش بدهد.
به نظرم نويسندگان متن سخنراني استراتژي نامناسبي را انتخاب كردند و به جاي توجه بر تاثير اين سخنراني بر شرايط فعلي ملت ايران، آن را تبديل به متني نه چندان بديع، احساساتي و البته گوش‌نواز درباب حقوق بين الملل كردند. حرف هايي بارها گفته شده در شرايط مختلف كه البته تكرارشان در قالب چنين متن ظاهرا شورانگيزي بي ضرر و در عين حال بي منفعت است و گرهي از مشكلات فراگير امروز مردم، به خصوص در مساله مهم معيشت، باز نكرد. از سوي ديگر بعيد مي دانم اين سخنراني در عرصه سياست خارجي هم تاثير بگذارد چون حاوي مطلب جديدي نبود.
اشاره و تأكيد رييس جمهور بر اينكه براي مذاكره نيازي به عكس دو نفره نيست، نكته اي كه چند ساعت قبل از سخنراني هم حسام الدين آشنا در كانال تلگرامي اش نوشته بود، نيز سطح سخنراني را به به يك مجادله غيرديپلماتيك تقليل داد.
خلاصه اينكه در اين سخنراني هم باز ما مردم، مردم دلمرده و غمگين، و مسائل حياتي مان فراموش شد و اين عرصه هم وسيله اي شد براي عرض اندام مسئولين و دادن شعارهاي تكراري، كه براي اين كارها هم نياز به سفر به نيويورك نبود.

اصغر نعیمی
اصغر نعیمی



اعتراض اصغر نعیمی کارگردان مستقل سینمای ایران به طیف موسوم به روشنفکر⇐چرا محمود دولت آبادی که صف اول افطاری روحانی بود درباره اوضاع معیشتی مردم حرف نمیزند؟!/اصغر فرهادی که تا قبل از دریافت اسکار مدام نامه مینوشت چرا خاموش است؟!/ نظر حسین علیزاده درباره شرایط این روزهای ایرانیان چیست؟!/سیدعلی صالحی چرا سکوت کرده؟؟

سینماروزان: اوضاع سیاسی-اقتصادی ایران در یکی از ملتهب ترین دوران خود قرار دارد و خاموشی طیف موسوم به روشنفکر، پرسشهای جدی اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان مستقل سینمای ایران را به دنبال داشته است.

نعیمی با نگارش یادداشتی پرسشهایی کلیدی از نمادهای جریان موسوم به روسنفکری و بی تفاوتی شان نسبت به اوضاع جامعه را طرح کرده است.

متن یادداشت نعیمی را بخوانید:

به روشنفکران خاموش کشورم فکر میکنم.
راستي چرا روشنفكران و هنرمندان تراز اول ما نسبت به مسايل سياسي، اجتماعي مهم و چالش برانگيز كم توجه و عموما بدون واكنش هستند؟
به عنوان مثال چرا در فقره اخير نوسانات اقتصادي كه موجب بروز تنش هاي جدي و بحران در عرصه اجتماعي شده يا مثلا مورد مهم و بحث برانگيز مذاكره يا عدم مذاكره با امريكا سكوت كرده اند و جامعه و حتا حاكميت را از نظرات خود – كه با توجه به اعتبارشان بسيار هم مي تواند تاثيرگذار باشد- مطلع و آگاه نمي كنند؟
مگر مي شود يك هنرمند و روشنفكر عقيده و نظر سياسي يا اجتماعي نداشته باشد؟ پس چرا اين آرا و نظرات ابراز نمي شوند؟
مثلا خود من خيلي كنجكاوم درباره درستي يا نادرستي مذاكره با امريكا، نظر آقاي اصغر فرهادي كه پیش از دریافت اسکار در مسئله «گور خواب ها» به رييس جمهور نامه نوشت و به دليل اقدامات ترامپ هم نتوانست در مراسم اسكار حاضر شود، را بدانم.
يا كنجكاوم بدانم آقاي محمود دولت آبادی كه به رغم انتقادات گسترده در صف اول مراسم افطار رييس جمهور حاضر شد، نظرش درباره عملكرد دولت در زمينه اقتصادي و تاثير سياست هايش بر معيشت مردم ايران چيست؟
اصلا چرا نبايد بدانيم آهنگساز خلاق و پيشرويي چون حسين عليزاده كه چند سال پيش طي متن شيوايي از دريافت نشان افتخاري شواليه دولت فرانسه امتناع كرد، چه نظري درباره شرايط اين روزهاي مردم ايران دارد. يا بسيار متعجبم استاد سيدعلي صالحي، به عنوان شاعري كه همواره كنش گر بوده، چرا در اين زمان سكوت كرده.
سياهه اين افراد مي تواند به تعداد تمام روشنفكران و هنرمندان ايراني كه به هر دليل خاموش مانده اند و مايل نيستند از اعتبارشان براي تاثير بر اوضاع امروز ايران و كمك به هم وطنان خويش استفاده كنند، ادامه پيدا كند.
نسلي از روشنفكراني كه سكوت كردند و توجه ندارند كه تاريخ اين گوشه نشيني و عافيت طلبي را فراموش نخواهد كرد.




بالاخره پروانه نمایش ملودرام مستقل «هایلایت» هم صادر شد+پوستر

سینماروزان: ملودرام «هایلایت»اصغر نعیمی از جمله آثار مستقل حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و ششم فیلم فجر بود که تصویرسازی سمپاتیک آن از موقعیتی بحرانی گمانه هایی را مبتنی بر سختی صدور پروانه نمایش برای آن رقم زد.

با این حال به تازگی و پنج ماه بعد از رونمایی فیلم در جشنواره فجر پروانه نمایش آن صادر شده است و ساسان سالور تهیه کننده «هایلایت» به دنبال آن است که در بهترین زمان آن را روی پرده بفرستد.

پژمان بازغی، آزاده زارعی، سام قریبیان، مینا وحید، الهه حصاری و جمشید هاشم پور از بازیگران اصلی «هایلایت» هستند.

«هایلایت» ملودرامیست که بر بستری عاشقانه قرارگیری آدمی در موقعیتی بحرانی را روایت میکند؛ موقعیتی که ایرانیان زیاد درباره اش شنیده اند اما تازه وقتی خودشان درون موقعیت قرار میگیرند است که می فهمند شنیدن فاصله ای بعید دارد با درک موقعیت.

هایلایت-اصغر نعیمی
هایلایت-اصغر نعیمی



حسین فرحبخش در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی خود اظهار داشت⇐برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند یعنی ۹ میلیون بهره گرفتند!/تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است «پویافیلم» است/در همه این سالها نه شکایت مالی داشته‌ایم و نه شکایت اخلاقی/بسیاری از کسانی که ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند!!!/در سال ۷۶ با افتخار به ناطق نوری رأی دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند/در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم؛ در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رأی دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رأی دادم!!/در زمان سیف‌الله داد آزادی عمل داشتیم تا صادقانه فیلم بسازیم/دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر بود/اولین بار در سال ۵۶ حسن روحانی را در مسجد ارگ دیدم/هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان ذاتا حقه‌بازند!/حمایت خاتمی از روحانی، بازی سیاسی است و ربطی به روحانی ندارد/سی نفر آدم ثابت هستند که از سال ۷۲ تاکنون خانه سینما را در دست گرفته‌اند/این سی نفر از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی گرفتند و…/کسی که در مجمع عمومی خانه سینما رأی حداقلی می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود/در اتاق سجادپور همیشه به روی مراجعه‌کنندگان باز بود! /وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است /زمان تولید «شارلاتان» رضاداد گفت حداقل فیلمی مثل «کما» بساز اما زمان اکران «کما» ما را تحت فشار گذاشتند/در دهه شصت به‌خاطر ساخت «گردباد» با مضمون تفاله‌های اتمی پدرم را درآوردند اما الان به‌خاطر ساختش ازم تشکر می‌کنند!/اگر بتوانید قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید «فیلمفارسی» را هم از سینما حذف خواهید کرد!/قاسم جعفری را فقط بعد از ۴ روز از «عطش» کنار گذاشتم چون با همه درگیر شد؛ از فرهاد آییش تا اصغر نعیمی!

سینماروزان: در میان انبوهی از سینماگران ایرانی که حرفهایشان را در دلشان نگه می‌دارند و حتی وقتی بی‌عدالتی می‌بینند جرأت اظهارنظر شفاف درباره آن را ندارند حسین فرحبخش جزو معدود سینماگران ایرانی است که اغلب سعی کرده حرفهایش را شفاف و بی‌پرده بزند.

به گزارش سینماروزان فرحبخش که در کنار تولید ده ها محصول برای سینمای بدنه، سابقه کارگردانی آثاری همچون «عطش» و «زندگی خصوصی» و «مستانه» را هم دارد تازه‌ترین گفتگویش که با «نزدیک» صورت گرفته را هم مجالی کرده برای امتداد اظهارنظر شفاف درباره ادوار مختلف سینمایی مملکت و کارنامه کاری خودش.

متن کامل گفتگوی حسین فرحبخش را بخوانید:

اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که بر خلاف ادعای همیشگی شما مبنی بر اینکه تنها تهیه‌کننده‌ در سینمای ایران هستید که آثارتان با سرمایه شخصی ساخته می‌شوند، حالا کسی مدعی است که اتفاقا شما راه‌های وام گرفتن را خوب بلدید.

بسم ا… الرحمن الرحیم. من هیچ وقت نگفتم که وام نمی‌گیرم. به من اصلا وام نمی‌دهند. شاید در طول این سال‌ها و حدود ۵۰ فیلمی که ساختم تنها برای ۵ یا ۶ فیلم وام گرفته باشم. وام‌هایی هم که ما گرفتیم مربوط به زمان سیف‌الله داد بود که به همه وام می‌دادند.

به همین خاطر هم گفتید که دوران سیف‌اله داد بهترین دوران مدیریت سینمایی ا‌ست؟

نه، ربطی به این موضوع ندارد. دوران سیف‌اله داد از این جهت که همه فیلمسازان آزادی عمل داشتند و می‌توانستند هر چه می‌خواهند بسازند بهترین دوران سینمایی بعد از انقلاب است.

پس شما هم وام گرفتید؟

بله گرفتم، اما در مقابل رقمی که بقیه گرفتند بسیار ناچیز بوده است. مثلا اگر به بقیه ۵۰۰ میلیون تومان دادند به من ۱۰۰ میلیون دادند. البته من این وام را نه به خاطر اینکه گشایشی در کارم شود، بلکه تنها به خاطر اینکه حقم بود گرفتم. الان هم که هفت هشت سالی می‌شود که به ما وام نداده‌اند و مهم‌تر از همه‌ این حرف‌ها اینکه ما تمام وام‌هایی را که گرفتیم پس دادیم و حتی یک ریال بدهی به فارابی نداریم. برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند و ۹ میلیون بهره گرفتند. اسناد همه‌شان هم موجود است. در حالی که درست در همان زمان ۵۰۰ میلیون از کل سینماها طلب داشتیم.

وقتی کارنامه کاری شما را مرور می‌کنیم می‌بینیم با بسیاری از بازیگران و عوامل سینما، از عامه‌پسند تا روشنفکر کار کرده‌اید و همگی حداقل یک بار با عنوان‌های مختلف با شما کار کرده‌اند. فکر می‌کنید چرا همین‌ها هر زمان حرف ابتذال در سینمای ایران می‌شود از فیلم‌های شما نام می‌برند؟

اینکه شما می‌گوئید سند حقانیت ماست. ما رنگ و لعاب عوض نمی‌کنیم و در اصول و مرام عین روز اول‌مان خیلی شفاف هستیم. بسیاری از کسانی که الان ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند و ما به همه‌ جا رساندیمشان. همین الان هم وقتی ما را می‌بینند تا زانو خم می‌شوند و می‌گویند غیر از تو کسی را به عنوان تهیه کننده قبول نداریم.

پس علت اصلی این انتقادات چیست؟ چرا بسیاری حسین فرح‌بخش را نماد جریان فیلمفارسی در ایران می‌دانند، در صورتی که مشابه فیلم‌های شما را تهیه‌کننده‌های دیگری هم می‌سازند؟

حسادت! این فعالیت مستمر ما آقایان را آتش می‌زند. از ۲۳ سالگی که وارد سینما شدم تا امروز نگاه مسئولین و منتقدان ذره‌ای برایم اهمیت نداشته است. چه تعریف کنند و چه فحش بدهند، همیشه کار خودم را کرده‌ام و همین مسئله خیلی‌ها را آزار داده است. در تمام این سال‌ها هر دولتی با هر نگاه سیاسی آمده ما حاضر بودیم و فیلممان را ساختیم، ولی بقیه این طور نیستند. یا خودشان را به جریانات سیاسی وصل کردند و ادامه دادند، یا هر پنج شش سال یک فیلم می‌سازند و یا کاملا به حاشیه رفته‌اند.

خب شاید علت استمرار شما هم این باشد که سعی کردید با هر دولتی که سر کار آمده کنار بیایید و همراهش بشوید. در دوره اصلاحات «آواز قو» را ساختید و در دوران احمدی‌نژاد با شمقدری و سازمان سینمایی وقت در یک جبهه قرار گرفتید و در دوره روحانی هم که صراحتاً از ایشان حمایت کردید

بنده مطلقا سیاسی نیستم و بر اساس تغییراتی که جامعه می‌کند خودم را تغییر می‌دهم، ولی اصول و نگاهم هرگز تغییر نمی‌کند. در سال ۷۶ با افتخار به آقای ناطق نوری رای دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند. در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم. در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رای دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رای دادم. وقتی هم شمقدری رئیس سازمان سینمایی شد، من قبلا ایشان را ندیده بودم و در همان دیدار اول به او و سجادبور گفتم که من به موسوی رای داده‌ام، اما الان احمدی‌نژاد را به عنوان رئیس جمهور قبول دارم. بارها به شمقدری گفتم اگر می‌خواهید بمانید باید مثل سیف‌الله داد باشید. دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر است. اگر سر تعطیلی خانه سینما با شمقدری همراهی می‌کردند، سینمای ما جهت‌گیری‌های جدیدی پیدا می‌کرد و ما الان گرفتار این شرایط نبودیم. ریل‌گذاری‌های جدیدی می‌شد که به نفع سینما بود.

چه جهت‌گیری‌هایی؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟

یک مثال می‌زنم. در سال ۹۰ فیلم‌های توقیفی را چه کسی اکران کرد؟ مگر حوزه تحریم نکرد و نمایندگان مجلس هم نگفتند که باید فیلم‌ها توقیف شوند؟ اما شمقدری همه را پخش کرد. اتفاقی که در تاریخ بی‌نظیر است. حتی فیلم‌هایی را هم که از قبل توقیف بودند اکران کرد.

این موضوع را که گفتند جریان آقای مشایی در ساخت فیلم «زندگی خصوصی» از شما حمایت کرد رد می‌کنید؟

مگر «زندگی خصوصی» فیلمی در جهت تایید دولت احمدی‌نژاد است؟ همان زمان روزنامه ایران علیه فیلم ما مطلب نوشت که این فیلم علیه دولت است. من با این سابقه کسی نیستم که فارابی یا فلان نهاد و جریان به من بگویند چه چیزی بسازم یا نسازم. این حرف‌ها فقط برای خراب کردن است. تمام اسناد مالی فیلم موجود است.

شما در فیلم هم اصولگراها را می‌زنید و هم اصلاح‌طلب‌ها را. کاراکتر سعید نیک‌پور را هم در قالب یک الگو و قهرمان معرفی می‌کنید که نطقی که در یکی از مهم‌ترین سکانس‌ها می‌کند کاملا در حال و هوای صحبت‌های جریان مشایی و احمدی‌نژاد است. این ادعا که ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاح طلب! ما جریان سوم‌ هستیم!

این را مطلقا قبول ندارم. قسمت اول حرفت را قبول دارم. «زندگی خصوصی» هم علیه اصولگراهاست و هم علیه اصلاح‌طلبان. حرف‌هایی که سعید نیک‌پور می‌زند نماد بارز همان اعتدالی ا‌ست که همواره مدافعش بودم و نمونه مشخص آن صحبت‌های مقام معظم رهبری و آقای هاشمی ا‌ست.

و آقای روحانی؟

بله دقیقا. من اولین ‌بار در سال ۵۶ آقای روحانی را در مسجد ارگ دیدم و پای منبر سخنرانی ایشان بودم. عید سال ۹۲ با یکی از مقامات بالای دولت آقای روحانی حرف می‌زدم و به ایشان گفتم اگر روحانی بیاید قطعا رای می‌آورد و حتی در همین انتخابات هم مطمئن بودم که او برنده خواهد شد. من اصولگرا و اصلاح‌طلب را ذاتا حقه‌باز می‌دانم.

خب یکی از این دو جریان الان حامی اصلی آقای روحانی‌اند!

جریان اصلی حامی آقای روحانی از حلقه اعتدالیونی ا‌ست که نه اصولگرا هستند و نه اصلاح‌طلب!

حمایت تمام قد آقای خاتمی از ایشان را چطور می‌بینید؟

این حمایت‌ها بخشی از بازی‌های گروه‌های سیاسی‌ است و ربطی به آقای روحانی ندارد.

برگردیم سر صحبت اصلی و ارتباط شما با دولت‌های مختلف. در حاشیه‌های خانه سینما و در صف‌کشی دو طرف دعوا، طرف مقابل شما به لحاظ فکری و خط مشی تقریبا یکدست بودند؛ اما بین شما و مثلا آقای سهیلی و شمقدری و سجادپور به‌جز مخالفت با طرف مقابل چه اشتراکی وجود داشت؟

اشتراک من و آقای شمقدری در این بود که هر دو از باز شدن فضای سینما دفاع می‌کردیم. اتفاقا خانه سینمایی‌ها بودند که به خاطر مصلحت شخصی و مسائل جناحی سراغ حوزه رفتند و کل سینما را زیر سئوال بردند. ما با خانه سینمایی که مسجد ضرار باشد مخالفیم و باید آن خانه را ویران کرد. سی تا آدم از سال ۷۲ تا الان دارند آنجا را می‌چرخانند. گفتند فرح‌بخش مخالف کار صنفی‌ است. منی که اولین تشکیلات صنفی بعد انقلاب را تاسیس کردم و همواره منافع جمع را بر منافع خودم ترجیح دادم. من با شمقدری هیچ ارتباط خطی و فکری ندارم و از بعد دوران مدیریت تنها دو بار ایشان را در مراسم ختم دیده‌ام، اما آن زمان که کار درست را انجام می‌داد از او حمایت کردم.

این تعاریف شما شامل حال آقای سجادپور هم می‌شود؟

در تاریخ بعد از انقلاب مدیرکلی بهتر از سجادپور ندیدم. در اتاقش همیشه به روی مردم باز بود و ساعت ۱۲ شب اگر یک کارگر فنی هم تماس می‌گرفت، تلفنش‌ را جواب می‌داد. چرا باید جناحی فکر کنیم؟ چون سجادپور برای زمان احمدی‌نژاد است بگوئیم آدم بدی بود؟ از طرف دیگر برعکس آن گروه مدیرانی که الان هستند اصلا جواب مردم را نمی‌دهند.

پس چرا این قدر از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنید؟

حمایت من از آقای روحانی ربطی به وزارت ارشاد ندارد. اتفاقا وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است. دولت روحانی در چهار سال اول هیچ کاری برای سینما نکرد، اما حمایت من از دولت روحانی، حمایت از کلیت دولت است.

شما به عنوان یکی از منتقدین اصلی خانه سینما با سابقه‌ای که داشتید، چرا هیچ وقت نامزد مدیر عاملی نشدید؟

نمی‌خواستم.

چرا؟ هم نفوذ داشتید و هم با آقای شمقدری هم سلیقه بودید.

تمایلی به کار در این شرایط نداشتم. در سال ۸۲ نایب رئیس خانه سینما و همیشه مشغول کار صنفی بودم. از طرف دیگر شرایط خانه سینما به‌قدری آشفته و به‌هم ریخته بود که فکر می‌کردم نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد. کسی که در مجمع عمومی خانه سینما ۱۴ رای می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود.

خب حضور شما می‌توانست همان خانه تکانی باشد.

می‌دانستم که با حضور در آن جمع رانت‌خوار نمی‌شود تغییری را به وجود آورد. شمقدری تنها کسی بود که جلوی آنها ایستاد و در ابتدا موفق هم شد.

یعنی قدرت و نفوذ این افراد از شما که ارتباطات زیادی هم در داخل و هم در خارج سینما دارید، بیشتر است؟

اگر ما نبودیم که اصلا الان شرایط دیگری برقرار بود. به خاطر حضور امثال ماست که اینها جرئت انجام برخی کارها را ندارند. اما همین جمع سی نفره جوری طراحی کردند که قدرت بین آنها دست به دست می‌شود. با رانت می‌توانند بودجه چند میلیاردی بگیرند و جشنواره برگزار کنند، از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی بگیرند و…

منشأ این همه قدرت و رانت کجاست؟

منشا این قدرت از بازمانده‌های مدیریت دهه۶۰ است. مدیران آن زمان عوامل و آدم‌های خود را گذاشتند و رفتند و امروز می‌بینیم مدام به افراد مختلف هجمه وارد می‌کنند. یک بار از ابتذال می‌گویند و بار دیگر برچسب سیاسی می‌زنند. رفتارهای آنها مرا به یاد سیاست معاویه می‌اندازد که بره‌های کوچک را به بچه‌ها می‌داد و همه‌ جا پخش می‌کرد که اینها از طرف معاویه‌ است و بعد عوامل خودش بره‌ها را می‌کشتند و این بار می‌گفت این کار علی ا‌ست و به این شکل زمینه را برای حذف رقیب و ادامه حیات سیاسی خود مهیا می‌کرد. حالا کار این افراد انحصارطلب هم با دیگران همین است.

آقای فرح‌بخش! من هیچ وقت ارتباط بین این حرف‌های مذهبی شما و فیلم‌هایی را که تولید کرده‌اید  نفهمیدم. از همین فیلم آخری که کارگردانش هم بودید و خیلی حرف و حدیث داشت شروع کنیم. چه ارتباطی است میان کسی که می گوید دنباله‌روی اهل‌بیت(ع) است و در تمام مصاحبه‌های خود حداقل دو سه حدیث روایت می‌کند، با فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن»؟

اول این را بگویم که قرار نبود این فیلم را من بسازم؛ اما یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری پای آرش معیریان شکست و ما هم چون از قبل برنامه‌ریزی کرده بودیم نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم و این شد که تصمیم گرفتم خودم کارگردانی کنم. از طرف دوم چه منافاتی بین فیلم و اهل‌بیت(ع) هست؟ این دو تا را نباید با هم قاتی کرد.

این حجم بالای شوخی‌های جنسی منافاتی با اعتقادات شما ندارد؟

معیار شما چیست؟ هیچ کدام از شوخی‌های فیلم «پا تو کفش من نکن» هیچ منافاتی با شرع و قانون و هنجارهای ما ندارد. بعد هم ما که نگفتیم این فیلم را اهل‌بیت(ع) تقدیم می‌کنند که … ما می‌گوئیم این فیلم برای سرگرمی مردم ساخته شده است. من اعتقادی به اینکه فیلم حتما باید پیام خاصی داشته باشد ندارم. البته اگر فیلمسازی هم فیلم سرگرمی ساخت و هم حرف مهمی زد باید دستش را بوسید.

یعنی اگر زمان به عقب برگردد باز هم این فیلم را می‌سازید؟

قطعا نه. ساخت این فیلم اصلا کار من نیست. اگر فیلم را ساختم فقط به خاطر این بود که نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم. روی فیلم هیچ ادعایی ندارم. فقط می‌گویم فیلمی که ساخته‌ام که منافاتی با شرع ندارد.

ولی من در مورد شوخی‌های فیلم هنوز قانع نشده‌ام.

کدام شوخی‌ خلاف شرع است؟ بگوئید تا توضیح بدهم.

دیالوگ‌هایی مشابه اینکه؛ “اسپری بزنیم بحثمون به تاخیر می‌افته…” یعنی چه؟

این مورد وقتی درست است که تو کلام را مقطع کنی. وقتی جمله ادامه دارد این معنا را ندارد.

اصلا علت مطرح شدن این شوخی چیست؟ چیزی جز تداعی همان مفاهیم مبتذل جنسی؟

این طوری که باید کل سینما را تعطیل کنیم! این شوخی‌ها فقط برای خندیدن مردمی‌ است که آمده‌اند سرگرم شوند و تفریح کنند. یک جمله‌ای بود در فیلم که آدم مریضی مثل ایل‌بیگی که خیلی با او مشکل داشتیم، به آن ایراد گرفت و در نهایت هم حذفش کردیم. بعضی جملات با نحوه اداهای مختلف و با پس و پیش کردن فعل و فاعل معانی مختلفی می‌دهند. اگر نگاه مریض باشد، این جملات یک معنا دارند و اگر نگاهمان اعتدالی باشد اصلا این حرف‌ها پیش نمی‌آیند.

برای کسی که تقریبا بیست سال پیش (سال ۷۹) «آواز قو» را ساخته است که نامزد دریافت بهترین فیلم از جشن خانه سینما شده و فیلم‌هایی مثل «کما» یا «عطش» را هم در کارنامه دارد که بالاخره حداقلی از کیفیت را دارند، ساختن فیلمی مثل «پا توکفش من نکن» خیلی جالب نیست. چرا به ساخت این فیلم‌ها رسیدید؟

این فرمایش تو را می‌فهمم. اینکه وقتی تو ۲۰ را داری چرا می‌روی سراغ ۱۰؟ خیلی صادقانه بگویم این حرف را رد نمی‌کنم و قبول دارم. حالا شاید از همین جمله من هم سوء استفاده کنند، ولی من می‌گویم کارنامه آدم‌ها را باید در مجموع دید. حتی بهترین فیلمسازان دنیا هم در کارنامه کاریشان فیلم‌های خوب و بد و متوسط دارند. یک چیز دیگر هم اینکه یک وقت‌هایی شرایط جامعه طوری است که فیلمی می‌سازی که خیلی باب میلت نیست و نمی‌توانی از آن دفاع کنی.

یعنی می‌شود این طور گفت که ساخت فیلمی مثل «با تو کفش من نکن» از وفق دادن با جامعه حاصل می‌شود؟

یک مقداریش وفق دادن است و بخش دیگر هم شرایط فیلمسازی است. چرا از دوران سیف الله داد حمایت می‌کنم؟ به خاطر اینکه همه افراد آزادی عمل داشتند که هر چه می‌خواهند بسازند، ولی الان فیلمساز امنیت ندارد، یعنی تمام تمرکزش روی فیلم نیست و نگران حواشی و مسائل مختلف است. در زمان داد و شمقدری چون احساس امنیت کاملی وجود داشت، من «اواز قو» و «زندگی خصوصی» را ساختم. البته باز هم بگویم که دو سال اول شمقدری حتی از زمان داد هم بهتر بود. در این زمان‌ها به هیچ چیزی جز فیلمم فکر نمی‌کردم. به اعتقاد من مسئولین و منتقدین هیچ کدام قابل اعتماد نیستند.

این جمله خیلی کلی و مبهم است!

بگذار خاطره‌ای را بگویم. «کما» را اکران کرده بودیم و «شارلاتان» را کلید زده بودیم. رفتیم برای گرفتن وام از فارابی که آقای رضاداد گفت این چه فیلمی است؟ حداقل فیلمی مثل «کما» بساز! یادشان رفته بود که درباره «کما» چه حرف‌هایی زدند و ما را تحت فشار قرار دادند. جالب اینجاست که سال بعد سر «عروس فراری» هم گفتند بابا حداقل یک چیزی مثل «شارلاتان» بساز!

جدی می‌گویید؟در مقابل «عروس فراری» به شما گفتند فیلمی مثل «شارلاتان» بساز؟

بله! دقیقا! به خاطر همین است که می‌گویم اصلا کاری با حرف‌های اینها ندارم. من در سال ۶۴ فیلمی ساختم به نام «گردباد» که اولین فیلم در باره تفاله‌های اتمی بود. همین الان هم هر بار تلویزیون این فیلم را پخش می‌کند، از مقامات امنیتی و سیاسی و فرهنگی زنگ می‌زنند و از من تشکر می‌کنند، ولی در زمان ساخت فیلم پدر من و قدکچیان را در آوردند. به خاطر همین چیزها همیشه به اجتهاد خودم عمل کرده‌ام.

شما که در سال ۸۲ فیلمی کمدی مثل «کما» را ساخته‌اید، اگر در همان مسیر ادامه می‌دادید امروز بعد از سیزده چهارده سال به جای «آس و پاس» و «خالتور» و «پا تو کفش من نکن» باید فیلم‌های بهتری را از شما می‌دیدیم.

«کما» فقط یک فیلم کمدی نبود و من در آن خیلی حرف‌های اجتماعی مهمی می‌زنم.

من بحث ساختاری دارم، درباره فرم و سر و شکل فیلم‌ها. فیلمی مثل «کما» یک حداقل‌هایی را رعایت می‌کند، اما در یک سری از فیلم‌های شما هیچ حداقلی رعایت نمی‌شود.

علتش همان حرف‌هایی است که می‌خواهم بزنم. به خاطر آن حرف‌ها باید فیلمت سر و شکل دیگری داشته باشد. حساب فیلم‌هایی مثل «کما» و «زندگی خصوصی» و «آواز قو» با «شارلاتان» و «عروس فراری» و «پا تو کفش من نکن» کاملا از هم جداست. آنها فیلم‌های ماندگاری خواهند بود و اینها نه! این فیلم‌ها فقط برای سرگرمی ساخته شده‌اند.

این ماندگاری را از چه جهتی می‌گوئید؟

 من ده سال پیش رفته بودم آمریکا و برایم خیلی جالب بود که مردم از بین این همه فیلم ایرانی که در آنجا به نمایش درامده بود، تنها از سه فیلم یاد می‌کردند؛ «کما»، «آواز قو» و «مارمولک». هیچ فیلم دیگری را نمی‌شناختند. مثلا فیلمی مثل «مارمولک» با اینکه ساختار خیلی معمولی دارد و کمال تبریزی هم فیلم بهتر از «مارمولک» خیلی ساخته، ولی این فیلم ماندگار شده است.

انتقاد دیگری که به کارهای حسین فرح‌بخش وارد است این است که می‌گویند او فیلم‌های قبل از انقلاب را با حذف چند صحنه و چند دیالوگ عینا بازسازی می‌کند. اصلا ارتباط شما با سینمای قبل از انقلاب چیست؟

من همه فیلم‌های قبل از انقلاب را دیده‌ام و افتخار هم می‌کنم. همان طور که فیلم‌های بعد از انقلاب را دیده‌ام و دنبال می‌کنم. سینمای قبل از انقلاب هم جزئی از فرهنگ این مملکت هست و قابل حذف نیست. مثلا شما می‌توانید دوره قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید؟ این را هم بگویم که اگر قدیمی‌ها و قبل از انقلابی‌ها نبودند ما امروز نبودیم که فیلم بسازیم و همان طوری که بارها گفته‌ام واژه‌ای به نام «فیلمفارسی» را اصلا قبول ندارم. ما قبل از انقلاب فیلم‌های مبتذل و مزخرف داشتیم و فیلم‌های متوسط و خوب هم داشتیم.

فیلم های مورد علاقه شما از سینمای قبل از انقلاب چه فیلم هایی هستند؟

انتخاب اولم بدون شک «خشت و آینه» ابراهیم گلستان است. بهترین فیلمی‌ است که قبل از انقلاب دیده‌ام و خیلی هم دوستش دارم. قبل از انقلاب ما سه دسته فیلم داریم؛ فیلم مبتذل، فیلم مزخرف و فیلم خوب و بعد از انقلاب هم فیلم خوب داشتیم و فیلم بد و فیلم سطحی. ما چیزی به نام فیلم مبتذل بعد از انقلاب نداریم. فرهنگ ابتذال چیز دیگری‌ است. آن دیوانه‌ای که می‌گوید نماد ابتذال نمی‌فهمد چه می‌گوید.

شما فیلم‌هایتان را از روی فیلم‌های قبل از انقلاب می‌سازید؟

من از شما سئوال می‌کنم اولا این کار چه اشکالی دارد؟ بعد هم اینکه اگر شما بتوانید یک فیلم آن زمان را که بسیاری از مسائل ممنوعه در آن وجود دارند با شرایط روز آداپته کنید یعنی یک داستان جدید. اصلا شما همین موبایل را ببین که امروز به یکی از ابزارهای ضروری زندگی تبدیل شده و آن زمان اصلا نبوده است. همین مسئله کوچک خط اصلی قصه را تغییر می‌دهد. پس اصلا چنین حرف‌هایی درست نیستند. در حال حاضر بازسازی فیلم‌های قبل از انقلاب اصلا غیرممکن است.

حد فاصل اواخر دهه ۸۰ تا سال ۹۴ فیلم‌های شما با یک افت مخاطب و فروش رو به رو شد، اما از سال گذشته باز هم کمدی‌های شما در جدول اکران به فروش بالایی رسیدند و در همین روزها هم با «خالتور» با فروش بیش از۷ میلیارد رتبه هفتم فروش سال را در اختیار خود دارید، علت این استقبال مجدد را در چه می‌دانید؟

سعی کردیم به سلیقه مردم و تماشاگر نزدیک‌تر بشویم و فیلم‌هایی بسازیم که مردم بیشتر دوست دارند. این را هم بگویم که فکر می‌کنم همین که ما سرپا هستیم و فیلم می‌سازیم یعنی موفق بوده‌ایم، چون بدون اینکه از جایی حمایت یا توسط نهاد یا ارگانی شارژ شویم داریم فیلم می‌سازیم. در سال ۸۶ فیلم «زن ها فرشته‌اند» را در مجموع با ۲۰۰ میلیون تومان ساختم و فیلم در تهران و شهرستان حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون فروخت، اما اگر همین امروز بخواهم این فیلم را بسازم با هزینه‌های تبلیغاتی که آن زمان داشتم بالای چهار میلیارد هزینه خواهد داشت و فیلم هم حدود ۴۰۰ میلیون خواهد فروخت. البته من مهم‌ترین علت را خواست و اراده خدا می‌دانم که در طول همه این سال‌ها هیچ کدام از فیلم‌های ما ضرر نداده و هرکسی خواست با سند و مدرک ثابت می‌کنم.

پس فیلم‌هایی مثل «دردسر بزرگ»، «پس‌کوچه‌های شمرون»، «نازنین» و «شانس عشق تصادف» هم برای شما سوددهی داشتند؟

همه فیلم‌هایی که در طول این سال‌ها ساختیم یا فروش بالایی داشتند یا فروش متوسطی داشتند و در بدترین شرایط به سود حداقلی رسیده‌اند. مهم‌تر اینکه در تمام این سال‌ها هیچ کسی از ما نه شکایت مالی کرده، نه اخلاقی. تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است پویافیلم است.

برسیم به حکایت ساخت فیلم «عطش» و پاسخ شما به ادعای ساخته شدن این فیلم را که توسط آقای جعفری مطرح شد بشنویم

من از وقتی گفتگوی شماره قبل شما را خواندم از طرف نزدیکان و عوامل خود فیلم با این درخواست مواجه شدم که جواب این فرد را برای ثبت در تاریخ بدهم، وگرنه اصلا این فرد در حدی نیست که بخواهم به او جواب بدهم. کسی که آمده دفتر من و به من التماس کرده که با او کار کنم حالا گفته است که شنیدم فرح‌بخش آدم خوبی است! تو اصلا کی هستی که بخواهی درباره من صحبت کنی؟ وای به حال من که روزی آدمی مثل جعفری بخواهد از من تعریف کند.

ما قاسم جعفری را اصلا نمی‌شناختیم تا اینکه یک روز به دفتر ما آمد و یک فیلمنامه به نام «لحظه گرگ و میش» را به ما فروخت که ما اصلا هیچ وقت آن را نخواندیم! با امتیاز آن، فیلم «گروگان» (اصغرهاشمی) را که آقای مطلبی فیلمنامه‌اش را نوشته بود ساختیم و اسم قاسم جعفری و یک نفر دیگر ـ یوسف رضا رئیسی ـ را هم به عنوان نویسنده زدیم. اینکه این فرد ادعا کرده فیلمنامه «گروگان» را به شریک ما خانم منیژه حکمت فروخته‌ اصلا صحت ندارد.

در تمام این سال‌ها فقط من و آقای در پویافیلم علیخانی بودیم. از همین جا مشخص است که این آدم دروغ می‌گوید و طوری این دروغ را راحت و عادی بیان می‌کند که خودش هم باورش می‌شود. او ذاتا آدم دروغ‌گویی است. بعد از این اتفاق این آقا هر چند وقت یک بار به دفتر ما می‌آمد و می‌گفت من عاشق دفتر شما هستم و … یک فیلمی هم ساخت در این حد فاصل به نام «ماه مهربان» که به‌ زور من و آقای علیخانی را برد فارابی تا فیلم را ببینیم و من هم گفتم این چه افتضاحی ا‌ست که ساخته‌ای!

رفت و آمدهای این آقا به دفتر ما ادامه داشت تا اینکه در اردیبهشت سال ۸۱ ما در تنکابن مشغول ساخت فیلم «رز زرد» (داریوش فرهنگ) بودیم که به من تلفن کرد و گفت در تلویزیون ممنوع‌الکار شده‌ام و می‌خواهم با شما یک فیلم کار کنم. گفتم من که الان شمال هستم. وقتی برگشتم با هم صحبت می‌کنیم، ولی آمد شمال و یک فیلمنامه به ما داد به نام «خواب برفی» و برگشت تهران. فیلمبرداری «رز زرد» تمام شد و من درگیر اسباب‌کشی منزل بودم که یک روز آمد و دوباره اصرار کرد که این فیلم را بسازیم و در ادامه گفت من در ساخت فیلم هم شراکت می‌کنم. جعفری می‌دانست که ارشاد به او مجوز ساخت فیلم نمی‌دهد و می‌خواست به اعتبار من مجوز ساخت بگیرد و به من گفت حیات و ممات من در ساخت این فیلم است.

او در تمام فیلم‌هایش، هم شکایت اخلاقی داشته و هم شکایت مالی. سر فیلم «قاصدک» با ابوالفضل پورعرب درگیر شد و با وساطت من قضیه حل شد. از خانم کیان‌افشار هم که در فیلم آخرش «عین شین قاف» بازی کرده است می‌توانید در باره این فرد و شخصیتش سئوال کنید. پنجه بسیاری از بازیگران سینما در صورت ایشان جا انداخته است.

در نهایت به ارشاد رفتیم و مجوز ساخت «خواب برفی» را گرفتیم. من از همان زمان پیمان معادی را هم آوردم و هر کاری می‌کردیم می‌دیدیم فیلمنامه این کار جواب نمی‌دهد. از طرفی جعفری گفته بود ۳۰ میلیون هم سرمایه می‌آورد تا در۲۰ درصد فیلم شراکت داشته باشد و ما هم به‌‌رغم اینکه تا به حال با کسی شراکت نداشته‌ایم، اما قبول کردیم. ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد و ایشان پولی پرداخت نکرد. سرانجام تصمیم گرفتیم قصه دیگری را به نام «عطش» را با طرحی از خودم که آقای پیمان معادی نوشته بود بسازیم.

در زمان نوشتن فیلمنامه جدید جعفری چون تعادل عصبی نداشت هر روز با یکی از عوامل فیلم دچار تنش می‌شد. یک روز به فرهاد آئیش (بازیگردان فیلم) توهین و روز دیگر به پیمان معادی فحاشی می‌کرد. او را کنار کشیدم و گفتم این فیلم صاحب دارد و حق ندارد این برخوردها را سر صحنه داشته باشد. شروع کرد به خودش رکیک‌ترین فحش‌ها را دادن! او را آرام کردم و گفتم فعلا در مرحله پیش‌تولید هستیم و خواستم قضیه همان جا تمام شود. فیلمبرداری شروع شد و در همان سه چهار روز اول به اصغر نعیمی دستیار فیلم گفت از فردا سر صحنه نیا! دیدم به هیچ شکلی نمی‌شود با این آدم کنار آمد و او مدام سر هر مسئله‌ای به عوامل مختلف فحاشی می‌کند و بر خلاف رویه‌ای که در تمام این سال‌ها داشتم و در حین فیلمبرداری از آبدارچی گرفته تا عوامل بالاتر کسی را حتی اگر ضعیف بود تغییر ندادم، مجبور شدم او را کنار بگذارم و چون هیچ کارگردان دیگری حاضر به قبول کار نبود، تصمیم گرفتم خودم فیلم را کارگردانی کنم.

این آدم بعد از اینکه او را کنار گذاشتیم خواهش کرد که آبرویش را نبریم، اما رفت و همه جا دروغ گفت. ادعا کرده است که ۸۵% فیلم را او ساخته است، در حالی که اگر همه فیلم‌های جعفری را جمع کنید، یک سکانس مثل «عطش» نمی‌توانید پیدا کنید. از طرف دیگر پشت صحنه‌های فیلم موجود است که من آنها را منتشر خواهم کرد. چطور یک آدم در چهار روز می‌تواند ۸۵% یک فیلم را بسازد؟ البته از همان چهار روز هم دو روز آن تکرار کردم! زمانی که ایشان را کنار گداشتم فیلم پشت صحنه موجود است همه خوشحال شدند، چون جعفری موجود غیرقابل تحملی است.

یک چیز دیگر هم بگویم. فکر می‌کنید چرا گفتگوی شماره قبل شما با قاسم جعفری را کیهان منعکس می‌کند؟ چون قاسم جعفری و حسین شریعتمداری دو روی یک سکه‌اند.  آقای شریعتمداری و جعفری هر دو از یک قماش‌ و سمبل ابتذال‌اند. معنی واقعی ابتذال فرهنگی که می‌گویند این دو نفر هستند. اصلا جدای از بحث فیلم «عطش»، شما ببینید این آدم چه ادعاهای عجیبی کرده است؟ اصلا کیارستمی تو را حساب می‌کرد که حالا بخواهد با تو بنشیند و حرف بزند؟ من ضرغامی و لاریجانی را از نزدیک می‌شناسم. اصلا تو را به دفترشان راه نمی‌دهند. این جمله من خیلی مهم است که تمام افرادی که با او کار کردند، از او ناراضی بودند و به همین خاطر است که امروز به عنوان یک عنصر نامطلوب از سینما حذف شده است. کسی در سینما و تلویزیون نیست که با او کار کرده باشد و در آخر کارشان به زد و خورد نکشیده باشد

شما البته همیشه به مخالفان خود جواب‌های تند و تیزی می‌دهید

مثلا کدام مورد؟ نام ببر.

مثلا همین جوابی که به قاسم جعفری دادید، یا نامه‌های تندی که برای آقایان احمد خاتمی امام‌جمعه تهران و حسین شریعتمداری نوشتید. در میان سیاسیون هم کمتر می‌شود نمونه چنین نامه‌هایی را دید و …

آن شخصیت‌های سیاسی آبروی مرا بردند و من هم جواب آنها را دادم. به من تهمت زدند و من از خودم دفاع کردم. در جمهوری اسلامی اگر برانداز نباشید و صداقت خودت را ثابت کرده باشید، در بیان هر اندیشه و دیدگاه انتقادی آزادید.




اصغر نعیمی در یادداشتی بر فیلم تازه محمدهادی کریمی متذکر شد⇐موفقيت «كمدي انساني» علامت خوبي است بر اثبات وجود مخاطبيني که از سینما تجربه‌های ناب و تازه می‌خواهند

سینماروزان: «کمدی انسانی» از جمله محصولات مستقل سینمای ایران است که با حداقل سالن فول سانس و در بدترین دوره اکران که در آستانه و مقارن جشنواره است روی پرده رفته و بدون هر گونه تبلیغ محیطی توانسته در آستانه فروش میلیاردی قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان اصغر نعیمی که به مانند محمدهادی کریمی خالق «کمدی انسانی»، سعی زیادی داشته بی آلودگیهای ارگانی در سینمای مستقل کار کند، با نگارش یادداشتی درباره «کمدی انسانی» موفقیت این اثر در ارتباط گیری با مخاطب را نشانه ای دانسته بر فهم بالای مخاطبانی که نیاز دارند به گونه های مختلف سینمایی.

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

«كمدي انساني» تازه ترين اثر محمد هادي كريمي اين روزها -يعني در بدترين زمان ممكن- اكران شده و در نهايت توانسته مخاطب خود را يافته و در نمايش عمومي موفق باشد.

من اين فيلم را به دلايل متعدد دوست دارم و معتقدم بهترين و شخصي ترين فيلم دكتر محمدهادي كريمي است.

دكتر كريمي از همان اولين آثار خود به دنبال يافتن لحن و شيوه اي متناسب با جهان ذهني اش، كه بتواند مخاطب اين جايي را هم درگير و اقناع كند، در چرخشي محسوس از ملودرام محض به سمت سينمايي شاعرانه با زمينه هاي قوي اجتماعي توانسته فيلم به فيلم جلو آمده و حالا در «كمدي انساني» با غلبه كامل بر وسوسه تلفيق عناصر ملودراماتيك با جهان پيچيده ذهني خود، موفق شده در نحوه روايت به انسجام و در لحن و ساختار به قوام و پختگي چشمگيري دست پيدا كند. از اين نظر «كمدي انساني» اثري قائم به ذات است.

اينجا با اثري مواجه هستيم كه جدي و با اعتماد به نفس است، براي مخاطب به هيچ قيمتي دلبري نمي كند و در عين جديت در روايت در اجرا و ساختار هم كم فروشي يا ارزان فروشي نكرده و به نفس سينما احترام گذاشته. حاصل فيلمي شده كه بر خلاف بسياري از آثار اين روزهاي سينماي ايران به يك معنا «سينما» است و مناسب پرده بزرگ، نه قاب كوچك تلويزيون.

استقبال خوب مخاطب هم نشان از موفقيت اين وجوه تمايز و اقبال يافتن فيلم نزد تماشاگران دارد.

من به عزم و همت محمدهادي كريمي كه در جريان مستقل سينماي ايران علاوه بر نگارش و كارگرداني يك تنه بار سنگين تهيه و توليد چنين اثر فاخري را بر دوش گرفته، آفرين مي گويم.

موفقيت «كمدي انساني» علامت خوبي است بر اثبات وجود مخاطبيني فهيم براي سينماي ايران كه بايد سلايق و نيازهاي شان مدنظر قرار بگيرد. مخاطبيني كه در بازار سينماي ايران به دنبال تجربه هاي نو و تازه هستند و از آنها استقبال مي كنند. اين را از اين جهت مي گويم كه مطمئن هستم «كمدي انساني» اگر در زمان بهتر وشرايط مناسب تر اكران مي شد مي‌توانست موفقيتي چند برابر كسب كند.

اما حالا كه قرار نيست با اين حسرت كام خود را تلخ كنيم، ترجيح مي دهم پيشنهاد كنم تا فرصت باقي است تماشاي اين فيلم خوب را بر پرده سينما از دست ندهيد.




«هایلایت»⇐جسارت انعکاس سمپاتیک ذهنیت زن خائن!!

سینماروزان/حامد مظفری:

مثبت: انعکاس درددل زن خائن ! نه زن مشکوک به خیانت! نگاه جسورانه ایست اگر …

منفی: خط کلی درام قرار میگرفت و نه در پس زمینه!

منفی: بخش عمده زمان فیلم به سوژه نه چندان به روز سوءظن به آدمیان به کما رفته می پردازد و نگاه جسورانه شنیدن حرفهای زن خائن فقط یک سوم انتهایی را تشکیل میدهد! چرا؟ به دلیل ممیزی؟ بلایی که بر سر «سایه های موازی» اصغر نعیمی هم آمد و مایه های سیاسی تا حد ممکن تعدیل شد اینجا اساس نگاه را تعدیل کرده؟!

مثبت: تیتراژ متفاوت با زاویه نگاهی از درون به بیرون معدن

مثبت: شکل گیری آرام عاشقانه در دل شک و تردید به خیانت پارتنرهای سابق

کاراکتر:

— مربی تیراندازی با بازی آزاده زارعی ؛ زارعی با رفتارهایی واقع گرانه وضعیت پادرهوای زنی که تازه بعد از به کما رفتن متوجه خیانت میشود را درآورده!

پلان:

–ماندن سیگار مشتعل در زیرسیگاری و دود شدن و ترکیب با هوای آلوده پیرامونی

–سرازیری اشک از چشم زن مشکوک به خیانت در کما بلافاصله بعد از پرسش نامزدش در چرایی خیانت

–قایم کردن دختر در حمام به خاطر ورود پدر نامزد به خانه(lol)

دیالوگ:

–وقتی سعید اومد، فکر کردم تنهایی تموم میشه اما نشد!(زن خائن در توجیه خیانت)

–من وسیله انتقام تو نیستم! ما نباید مثل اونا باشیم(زنی که بهش خیانت شده خطاب به مردی که بهش خیانت شده)

–کوروش وکیل طلاقم بود!!

–دلم میخواد یه کاری کنم اما نمیدونم چه کاری؟؟

–ممنونم برای همه چی
اون مرد!

گاف:

–بعد از یک هفته کما، میک آپ «نسرین» کامل باقی مانده

حامد مظفری
حامد مظفری