1

ادعای شگفت‌انگیز مشاور جشنواره کوتاهی که تا قبل از ورود به انجمن، هیچ سابقه مشهود فیلمسازی نداشته⇐مردمی کردن فیلم کوتاه به فاجعه‌ای ختم می‌شود که سال های بعد اثرش را خواهیم دید!!

سینماروزان: اینکه در سینمای ایران مدام افرادی بدون سابقه مشهود سینمایی مناصب مدیریتی را اشغال می‌کنند یک طرف قضیه است و اینکه همین افراد بی‌عقبه سعی می‌کنند بعد از ورود به سینما، تصورات ابتر ذهنی خود را در محافل رسمی با صدای بلند جار بزنند، طرف دوم ماجراست.

اینکه آرش عباسی مشاور جشنواره فیلم کوتاه با کدام عقبه در فیلم و سینما به‌مجرد حضور صادق موسوی در انجمن وارد انجمن سینمای جوان شده بر ما نامعلوم است ولی اینکه ایشان نشست خبری جشنواره فیلم کوتاه را مجالی می‌کند برای طرح ادعاهایی که حتی رییس‌اش هم جرات تایید آنها را ندارد جای سوال دارد.

آرش عباسی فرموده است: فیلمساز کوتاه فیلمش را برای مخاطب عام نمی‌سازد و مردمی کردن فیلم کوتاه اشتباه فاحشی است که در چند وقت اخیر اتفاق افتاده است. در یکی دو سال گذشته اکران فیلم کوتاه سیاست قابل نقدی است که این موضوع را از جانب خودم می گویم. بحث اقتصادی و مردمی کردن فیلم کوتاه به فاجعه‌ای ختم می شود که سال های بعد اثرش را خواهیم دید.

عجیب نیست؟؟ در حالی که تلاش اغلب سینماگران کوتاه، پیدا کردن مجالی برای دیده شدن آثار است و اساسا از همین رهگذر است که جشنواره‌ای با نام کوتاه با بودجه هنگفت دولتی برگزار می‌شود آن وقت مشاور جشنواره کوتاه مدعی فاجعه‌بار بودن مردمی کردن فیلم کوتاه است!

اگر مردم نباید فیلم کوتاه، ببینند پس چرا فیلم کوتاه ساخته می‌شود و اصلا چرا انجمن سینمای جوان راه افتاده و اصلا چرا بودجه‌های هنگفت دولتی صرف دیوان‌سالاری انجمن می‌شود؟؟ آقای آرش عباسی به ما بگویند اگر بنای فیلم کوتاه، دیده شدن توسط مردم نیست چه اصراری است بر پابرجایی انجمن سینمای جوانی که در یک فقره و طبق شفاف‌سازی اخیر سازمان سینمایی بیش از ۳میلیارد فقط هزینه پشتیبانی‌اش شده!؟؟

به‌نظر می‌رسد نه تنها تلاش درست و اصولی برای مردمی کردن فیلم کوتاه، فاجعه‌بار نباشد بلکه فاجعه اصلی آنجاست که علیرغم همه هزینه‌ها برای تولید فیلم کوتاه، حتی مخاطبان پیگیر سینمای ایران هم حداقل شناختی از موفق‌ترین آثار کوتاه هم ندارند.

آیا بودجه‌های عمومی در اختیار انجمن سینمای جوان قرار میگیرد که صرفا سالانه تعدادی فیلم تولید شده و در جشنواره کوتاه به نمایش دربیاید و تمام؟؟؟ اگر هدف غایی، چنین است چه نیازی است به واسطه‌گری انجمن؟؟ میتوان با حداقل هزینه، اپلیکیشنی جامع طراحی کرد و و بدون اتلاف هزینه‌های میلیاردی برای پشتیبانی(!) و صرفا براساس سوابق افراد، بودجه تولید را توزیع کرد و خلاص. نمی‌شود؟؟؟




آیا یادداشت کارگردان باعث شد لادن مستوفی قید بازی در اثر مشهور تولستوی را بزند؟

سینماروزان: لادن مستوفی که با بازی در «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی که بعدتر همسرش شد به جامعه بازیگری معرفی شد در همه این سالها بازیگر گزیده کاری بوده است.

به گزارش سینماروزان مستوفی در این سالها در کنار حضور در تلویزیون و مجموعه هایی مانند «پریا» و «جلال الدین» در حیطه تئاتر هم تجربیاتی مانند «سقراط» و «ادیپوس» را داشته است. او بعد از همکاری با آرش عباسی در نمایش «نویسنده مرده است» بنا بود در کار اخیر او «آناکارنینا»ی لئو تولستوی هم ایفای نقش کند ولی علیرغم صبحتهای قبلی با کارگردان قید این همکاری را زد.

آرش عباسی که در ایتالیا به تحصیل اشتغال دارد و هرازگاه برای اجرای تئاتر به ایران می آید در گفتگو با «شرق» رد پیشنهاد بازی در «آناکارنینا» از سوی مستوفی را درست بعد از یادداشتی دانسته که او درباره این بازیگر نگاشته است.

آرش عباسی درباره چرایی عدم حضور مستوفی در «آناکارنینا» گفت: ایده «آناکارنینا» زمانی که در ایتالیا بودم، به ذهنم رسید. ایده که چه عرض کنم، در ابتدا فقط یک تصویر داشتم. مدت‌ها بود دلم می‌خواست روی «آناکارنینا» کار کنم؛ اما به نظرم اقتباس از آثار معروف به همان شکل از بیهوده‌ترین کارهای جهان است. دنبال چیز تازه‌ای می‌گشتم؛ اما چیزی پیدا نمی‌کردم. فقط یک تصویر داشتم از نمایشی به اسم «آناکارنینا». تصور می‌کردم در تالار وحدت قرار است اجرا کنم، در انتهای صحنه قطار در ایستگاه متوقف می‌شود و آنا از آن پیاده می‌شود و به سمت جلوی صحنه حرکت می‌کند، در پیشانی صحنه می‌ایستد و شروع می‌کند به دیالوگ‌گفتن: دالی عزیز، من از سن‌پترزبورگ تا مسکو آمدم که… . این اولین تصویری بود که در این اجرا به این شکل اجرایش نکردم. از همان لحظه اول آنا برایم لادن مستوفی بود. تا دو سال این تنها تصویری بود که از نمایشی به اسم «آناکارنینا» داشتم. یک خط هم نمی‌توانستم بنویسم. اساسا در ایتالیا چیزی نتوانستم بنویسم؛ اما بالاخره ایده را پیدا کردم. «آناکارنینا» در یک برنامه زنده تلویزیونی.

وی ادامه داد: آن زمان در سفری که به ایران داشتم، ایده را با لادن در میان گذاشتم و شروع به نوشتن کردم. نقطه‌ضعف بزرگی در نوشتن دارم و آن هم این است که هم با بازیگر ذهنی‌ام می‌نویسم، هم به جای شخصیت‌ها اعم از زن و مرد بازی می‌کنم و می‌نویسم. اولین اشکالش این است که آن بازیگر برای آن نقش در ذهنم حک می‌شود. تا حد ممکن از خصوصیات آن بازیگر برای شخصیت استفاده می‌کنم و دومین ایرادش این است که گاهی شیفته بعضی نقش‌ها می‌شوم. چنان غرق‌شان می‌شوم که دلم نمی‌خواهد کسی آن را بازی کند. در نمایش‌نامه «زیرزمین» همین اتفاق افتاد و یک بار خودم آن را  بازی کردم. در «همه‌چیز درباره آقای ف» هم همین شد.

عباسی افزود: در «آفتاب از میلان طلوع می‌کند» هم همین اتفاق افتاد و در «نویسنده مرده است» هم همین شد. به جز مورد آخر در بقیه موارد به خاطر شیفتگی‌ام به نقش، هم خودم لطمه خوردم و هم کار. در حال اصلاح‌کردن این نقطه‌ضعف هستم و روی خودم کار می‌کنم که دچار چنین معضلی نشوم؛ اما مورد اول راه ندارد. باید با این شرایط بسازم. همان‌طور‌که از اول لادن مستوفی را برای «آناکارنینا» دیده بودم و فکر نمی‌کردم بازیگر دیگری این نقش را بازی کند. در زمان اجرای «نویسنده مرده است» یادداشتی درباره لادن مستوفی نوشته بودم و پایانش را این‌طور تمام کرده بودم که لادن فقط باید دیر خسته شود تا همه اتفاقات خوب یکی‌یکی برایش بیفتد. یک هفته بعد پیش‌بینی‌ام درست از آب درآمد و لادن گفت که نمی‌تواند در «آناکارنینا» کار کند. از یک طرف فکر می‌کنم خسته شده بود و از طرف دیگر آن‌قدر که من به او و کارش اعتقاد دارم، او به من و کارم اعتقاد نداشت. حق طبیعی‌اش هم هست؛ پس ناگزیر بعد از اینکه مطمئن شدم مثل اتفاقات «نویسنده مرده است» قرار نیست بگوید: داشتم برایت بازی می‌کردم و واقعا تصمیم گرفته است در «آناکارنینا» نباشد، اولین کارم این بود که متن را دوباره بازنویسی کردم و همه نشانه‌هایی را که برای بازی او گذاشته بودم، حذف کردم؛ عذاب‌آور‌ترین کار ممکن یک ماه قبل از اجرا؛ اما شبانه‌روز کار کردم تا ردپایش را از نمایش‌نامه حذف کنم؛ اگرچه به طور کامل این اتفاق نیفتاد.