1

شناختِ خود و فهمِ دیگری/مجید کوهکن مؤلف کتاب سینما دیالوگ مطرح کرد

سینماروزان/محمد صف شکن: «سینما دیالوگ» پلی است بین سینما و ادبیات. جایی که حرف¬های بامزه¬ی فیلم¬ها جدا از قالب سینمایی  هویت می¬یابند و مستقل از فیلم ها به حیات خویش ادامه می¬دهند. سینما دیالوگ برای آنها که فیلم را دیده-اند خاطره و نوستالژیست و برای آنهایی که ندیده¬اند، ترغیب  و کنجکاویست؛ تا بتوانند در دوران رکودِ سینما همچنان ارتباطشان را با بخشی از خاطره جمعیِ خود حفظ و علاقه¬مندی هایشان را در فیلم¬ها و کلمات جستجو کنند.

سینما دیالوگ در واقع تنها جایی است که اسم فیلمنامه¬نویسان بالاتر از بازیگران و کارگردان¬ها آمده است و بر همین اساس این کتاب تکریم فیلمنامه¬نویسان نیز هست؛ نویسندگانی که  ایده و اساس اولیه فیلم-ها از آنهاست اما نسبت به دیگر عوامل، شانس و شهرت کمتری دارند.
تاکنون چاپ های متعددی از این کتاب برای دانشجویان سینما و تئاتر توسط نشر دانشگاهیِ «فخراکیا» منتشر شده است. پایگاه نمایش خانگی به بهانه چاپ جدید سینما دیالوگ گفتگوی مفصلی با «مجید کوهکن» پدیده آورنده آن انجام داده است که ما را با مفهوم دیالوگ و محتوای این کتاب بیشتر آشنا می-کند. مجید کوهکن فارغ التحصیل ارشد کارگردانیِ تئاتر از دانشگاه هنر است و سالها در حوزه ادبیات و سینما قلم زده است.
• قدیمی ترین تعریف دیالوگ به 2500 سال پیش برمی گردد، آیا پیشرفت و تاثیر گذاری آن، به اندازه قدمت آن است؟ و اینکه تعریف خاص شما از دیالوگ چیست؟
• تعریفِ تازه، پشتوانه می خواهد. وقتی شما یک تعریف ارائه کردید باید آن تعریف را اثبات کنید. جامع و مانعش کنید تا حد و حدودش مشخص باشد. تعریف تازه، دلیل می خواهد. باید ضرورت بازتعریف مشخص باشد. چرا تعریف جدید ارائه می دهید؟ چون تعاریف پیشین پاسخگو نیستند. در خصوص دیالوگ لزوم چندانی به تعریف تازه نیست چون  تعاریف گذشته هنوز کارکرد دارد. در همه این قرن ها تعریف دیالوگ تغییر چندانی نکرده  است اما در فضاها و دوره های مختلف رویکرد آن یکسان و ثابت نمانده است. فلسفه و فلسفیدن با گفتگو شروع شد و پس از آن بود که دیالوگ از یک واژه خاص فراتر رفت و به یک مفهوم تبدیل شد، مقابلِ تک صدایی قرار گرفت و کسی که معتقد به دیالوگ شد دیگری برایش مهم گردید. چند صدایی در جامعه جان گرفت و گفتمان پدیدار گشت.
با درک و کاربست دیالوگ بود که ما گذشته را بررسی کردیم. به نقد خودمان دست زدیم و پی بردیم ارتباط در سنت و فرهنگ ما شکلی یک سویه داشته است. قرن ها به جای دیالوگ، مونولوگ کرده و می کنیم و چون تک گویی مورد وثوق حاکمان بوده از آن برای نفوذ و تسلط استفاده کرده¬اند و بر همین روال مونولوگ زمینه های استبداد را هموار کرده است. و گویی که این تبدیل به سنت ما شده است. همینطور سنت شنیداری ما نیز تک صدایی است. چون موسیقی ما موسیقی تک صدایی بوده است. اصولاً یک موسیقی چند صدایی برای شنونده ایرانی سنگین بوده است گوشش آمادگی شنیدن آن را نیافته است تک نوازی را ترجیح داده. اما وقتی از یک ارکستر سمفونیک حرف می زنیم در واقع جهانی را ترسیم کرده ایم که در آنِ واحد، حرفهای مختلفی زده می شود که البته  این صداها همراه و هماهنگند. ادبیاتمان هم به همین شکل بوده است. در شعر کلاسک ما یک نفر دارد حرف می زند و همه را از زاویه خودش می بیند. متلکلم وحده¬ای که به دیگران اجازه سخن گفتن نمی دهد حتی به معشوقه ای که از او شکوه و شکایت دارد. با مطالعه این حوزه ها بود که پی بردیم در جامعه ما اساساً دیالوگ شکل نگرفته است. دیالوگ در واقع ارتباطی دوسویه است که منجر به شناخت خود و فهم دیگری می شود.
• آیا می شود دیالوگ را همان گفتار هنری دانست؟! در شرایطی که بسیاری از دیالوگ ها اصلا هنری نیستند و صرفا مکالمات ساده و روز مره اند.
• اگر گفتار در مورد هنر، گفتار هنری محسوب می شود این در ماهیت دیالوگ تاثیری ندارد. و می¬توانیم شکل¬های مختلفی از گفتار داشته باشیم:  گفتارِ روانکاوانه، گفتار فلسفی و.. اما اینجا صحبت از گفتگویی است که مشخصاً در قالب فیلم صورت می گیرد و می تواند انواع گفتارها را شامل شود نه تنها هنر را. چون سینما یک جهان است و همه این ها را در برمی گیرد. ما با مکالمات روز مره و ساده در واقع کار چندانی نداریم چون مفهوم خاصی را جز آنچه می گویند منتقل نمی کنند و ممکن است برای فضای فیلم ضروری به نظر برسند اما خارج از آن زمینه، بیهوده به نظر می رسند. در کل ما با دیالوگهایی مواجه ایم که نقشی فراتر از دادن اطلاعات و پیشبرد روایت فیلم دارند.
• پس چه تفاوتی بین این دو نوع دیالوگ وجود دارد؟
• سوال بسیار به جایی است. ما در زبانمان هر دو نوع این گفتگوها را به جای هم به کار می بریم در حالی که با هم تفاوت دارند. مثلا در انگلیسی ما یک دیالوگ “Dialogue” داریم که ریشه یونانی دارد و یک مکالمه یا همان “Conversation” .
” Conversation” در واقع  مکالمات روز مره است که چالشی نیست و برای شروع گفتگوست مانند: «حال شما چطوره؟»،  «امروز هوا چطور بود؟»، «کی میری سفر؟» و… معمولاً این گفتگوها، بیانِ حال و حالت هاست.
اما دیالوگ در واقع شکل جدی تری از  گفتگویِ ساده است که چالشی و کنش¬گرانه است.
• ما شاهد تغییر در میزان استفاده از دیالوگ در گذر زمان هستیم در حال حاضر میزان استفاده از دیالوگ در سینما و تئاتر چگونه است؟
• خب رفتار سینما و تئاتر در این زمینه جالب است. تئاتر، با نمایشنامه هایی اوج گرفت که سراسر گفتار و گفتگو بود و اکت و حرکت کمتری داشت هر چند همزمان پانتومیم هم رواج داشت. در حالیکه سینمای اولیه سینمای صامت بود و اصولاً نمی توانست از دیالوگ استفاده کند و چنانچه ضرورت ایجاب می کرد حرف یا پیامی منتقل شود، به شکل «میان نویس»  بین پلان ها قرار می گرفت. شما فیلمهای سیاه و سفید اولیه را دیده اید که چگونه یک صفحه بین صحنه ها می آید و نوشته ای را نشان می دهد. جالب است بدانید  چون این میان نویس ها به زبان اصلی بود در ایران شخصی را در سالن قرار می گرفت تا این نوشته ها را که قبلا ترجمه شده و در اختیارش قرار داده بودند با صدای بلند بخواند به این افراد «میان خوان» می گفتند. ناطقان سینما در واقع گفتگو ها و جملات ضروری را نقل می کردند در آن دوره. به شوخی می توان  گفت که ما زودتر، از دیالوگ در فیلم ها استفاده کردیم.  بعدتر که صدا به سینما آمد نقش و اهمیت دیالوگ نیز بیشتر آشکار شد.
یکی از برترین دوران دیالوگ نویسی مربوط به سالهای اول ناطق شدن فیلمهاست. فیلمنامه های این دوران پر از ریزه کاریها و ظرافت های کلامی است و این شیوه تا آنجا پیش رفت که بسیاری از فیلم ها  فقط به خاطر دیالوگ هایشان در ذهن مانده اند.  اما به مرور این شکل ها  تغییر کرد. و امروزه احساس می شود سینما و تئاتر در این زمینه به یک هارمونی رسیده اند هر چند میزان استفاده از کلام در سینما و تئاتر بستگی زیادی به سبک  و ژانر  اثر دارد اما در چند دهه گذشته میزان دیالوگِ آثار نمایشی و تصویری به طور محسوسی کاهش یافته است.
• چرا با وجود التزام استفاده از دیالوگ در سینما، سینما گرانی هستند که مخالف دیالوگند؛ در حالیکه این کلام است که ماندگار شده  است نه اَکت و زبان بدن بازیگران.
• فکر نمی کنم کسی با مفهوم دیالوگ در سینما مخالف باشد بلکه می شود گفت شیوه های بیانی برخی متفاوت است و آنها ترجیح می دهند با نشانه ها و تصایر حرف بزنند. از دید آنها نشان دادن بهتر از توضیح دادن است که البته ایده مفید تری است. هر چند این یک التزام نیست و بسته به سبک و نوعِ نگاه کارگردان متفاوت است. «گاستون باشلار» فیلسوف فرانسوی عقیده دارد: داشتن تصویر، چشم پوشیدن از تخیل است. یعنی شما وقتی چیزی را نشان دادید تخیلِ تماشاگر را محدود کرده اید اما ادا و بیان یک کلمه می تواند ذهن را به جاهای مختلفی هدایت کند. مثلاً وقتی می گویید «کوه» انواع مختلف کوهها را منظور است اما وقتی کوه را نشان دادید یک کوه را نشان داده اید که علاوه بر موقعیت جغرافیای آن می تواند مختصات، شکل، رنگ، بافت و… آن را بدون تغییر و تخیل، دید. این دیگر به  سبک و هدف کارگردان بستگی دارد که منظورش را می خواهد چگونه بیان کند.  «گابریل گارسیا مارکز» در طول حیاتش اجازه تصویری شدن «صد سال تنهایی» را نداد یکی از دلایلش این بود که جنبه های جادویی آن ممکن است با فیلم شدن از دست برود. او عقیده داشت ذهنیت هایی که می تواند به تعداد خوانندگانش متکثر باشد چرا باید به عینیتی یکسان تبدیل گردد؟ مارکز توضیح می دهد که مثلا اگر نقش «رمدیوس خوشکله» را «سلما هایک» بازی کند همه یکسان سلما هایک را می بینند نه آن تصویری از زیبایی یک زن که برای هر کسی متفاوت است. پس این موضوع امری محتوم نیست. یکی کلمه را انتخاب می کند، یکی تصویر. و یکی هم به نسبت از هر دو آنها بهره می برد و هر کدام زیبایی ها و معناهای خود را دارد. اما در اینجا امتیازی که می شود برای کلام در برابر تصویر در نظر گرفت این است که کلام مخیل تر از تصویر است. البته این نقد متوجه سینما هست که در همین صد و اندی سال تصورات و خیالات ما را مهار و هدایت کرده است یعنی آنچنان به تخیلات ما عینیت بخشیده است که ما چیزی خارج از دنیای سینما را نتوانیم تصور کنیم. و این کارکرد ایدوئولوژیکی است از آن به عنوان کارخانه تولید تصاویرِ بازنمایانه یاد می شود.

در ادامه جمله شما را می شود اینگونه بیان کرد: سینماگرانی هستند که فیلم هایشان دیالوگ محور نیست یا اگر هم گفتگویی انجام  می شود  جملات ساده و روزمره است. سهراب شهید ثالث، ابوالفضل جلیلی، شانتل آکرمن، دیوید لینچ و ده ها کارگردان دیگر هستند که چنین سبک و روشی دارند.
• اصولا دیالوگ های درخشان در سینما چه مشخصاتی دارند؟
• ما در فیلم چند مدل گفتگو داریم. یکی گفتگوهای معمولی سینمایی است که توضیح دادم خدمتتان. دیگر، دیالوگهای کلیدی که  مشخصاتی مانند: دادن اطلاعات زمان، مکان، آمار و…که  حذف آنها ممکن است روایت را مخدوش کند. به طور کلی به این نوع دیالوگها، دیالوگهای دراماتیک گفته می شود چون در فهم داستان نقش دارند. و یک مدل هم که ما بیشتر در اینجا با آن کار داریم دیالوگ های درخشان است که  ممکن است نقشی در درک کردن یا ارتباط برقرار نکردن مخاطب با اثر نداشته باشد و حتی یک شخصیت فرعی چیزی گفته باشد که حذفش خدشه ای به داستان نزند اما برای ما درخشان باشد چون دارای نکته ای است که خارج  از فضای فیلم نیز استقلال دارد و ما را به فکر وا می دارد. ممکن است این جملات و دیالوگ ها گاه از زبان مردم، از ضرب المثل ها و کتاب ها و شخصت های حقیقی دیگر وارد زبان فیلم شده باشند؛ یا از تولیدات و خلاقیت فیلمنامه نویسان باشد. که بعد از فیلم در رسانه ها و شبکه های مجازی و زبان خودکار سرایت کرده باشند. اما چیزی که گفتنش در اینجا اهمیت دارد حرفی برای گفتن است. این حرف برای درجه یک بودن، درخشان  شدن، مشخصاتی دارد که می تواند تازه باشد، تفکر برانگیز باشد، تاثیرگذار باشد، موجز باشد و در کل بتوان در گفتار، نوشتار  از آن به تنهایی و خارج از فضای فیلم بهره برد.
• چه عاملی باعث ماندگاری دیالوگ در اذهان عموم می شود؟
• ذهن مردم مدام در حال تغییر است. دیالوگی که دهه ی پیش ماندگار محسوب می شد امروز ناشناخته مانده است و برخی دیالوگ ها نیز به خاطر نقشی کاربردی در دنیای امروز از فیلم های سالهای دور، بیرون کشیده شده اند و موارد مصرف یافته اند. چیزی که تا دیروز ماندگار محسوب می شد امروز نیست و خیلی مسائل و پدیده ها دوباره از دل تاریخ بیرون کشیده می شوند و بازخوانی و بازنگری می شوند. فکر و حرف هایی که تا دیروز اهمیت چندانی نداشت امروز به ضرورت پاره ای موقعیت ها دوباره برجسته می شوند. علاوه بر ویژگی های دیالوگ، فاکتورهای بیرونی نیز هستند که باعث  ماندگاری می شوند مانند تبلیغات، تیتر شدن، تکرار شدن. هر چند معروفیت برخی بازیگران در ماندگاری برخی دیالوگ ها یا فیلم ها غیرقابل انکار است. و هیمن انتخاب های ما که از بین هزاران هزار دیالوگ برخی را جدا کرده و در مجموعه ای گرد آورده ایم باعث می شود که جایی ماندگار شود.
• ماندگاری چیست؟ خوب است یا بد؟ این سوال در حالی اهمیت پیدا می کند که ممکن است دیالوگ مطرح شده مطلب درستی را به مخاطب نرساند.
• شاید به این سوال نشود به  شکل قطعی پاسخ داد. هر چند بدی و خوبیِ ماندگاری نیز ما را وارد حیطه ارزش گذاری می کند اما نمی توان انکار کرد که بشر از دیرباز در پی جاودانگی و ماندگار کردن خود ، رفتار و حرف های خود بوده است. در حالی که انسان امروز تلاش می کند خودش بیشتر بماند تا  اینکه کاری که می کند ماندگار شود. اما بخش دوم سوالتان ممکن است برخی از محتوای دیالوگ ها با آنچه ما در مدرسه و خانواده، خوانده و فهمیده باشیم منافات داشته باشد و شاید مخرب به نظر برسد و این به مفهوم کلیت یک فیلم یا داستان نیست.
• دیالوگ برتر تاریخ سینما؟ یا دیالوگ فیلم های برتر تاریخ سینما؟
• برای سینما دیالوگ هر دو این مقوله اهمیت داشته است. معمولا فیلم های برتر، فیلمنامه های برتری داشته اند و اگر فیلمنامه دیالوگ محور بوده است حتما سخنی جدی و  چالش انگیز بین شخصیت هایش رد و بدل شده که شنیدن دوباره اش می تواند در تماشاگر اتفاقات متفاوتی را برانگیزاند. اما فیلم های معمولی زیادی هم بوده اند که حرف های درخشانی داشته اند صحنه ها و متن هایی غیر قابل چشم پوشی. یک چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که سینما با دیگر هنرها تفاوتی اساسی دارد و آن هم جمعی بودن این هنر است. یک فیلم سینمایی محصول تفکر و همکاری حداقل 20 انسان است پس اگر فیلمی هم برتر نبود ممکن است چیزهای  دیگری داشته  داشته باشد اگر خوب نگاه کنیم.
• اصولا فیلمی که برتر هست باید دیالوگ های درخشانی هم داشته باشد؟
• به مرور این دیدگاه کم رنگ تر شده؛ چرا که اصولا ما از دوران دیالوگ نویسی پر طمطراق، فاصله گرفته ایم و دلیلش هم این است که فیلم به زندگی نزدیک تر شده است و برخی استدلال می کنند در زندگی، مردم این همه تفکر برانگیز حرف نمی زنند.  سینما هم در این سالها سعی کرده است کمتر حرف و خطابه داشته باشد. دوست دارد با نشانه ها و المان ها حرفش را منتقل کند.

• از آنجایی که برترین و بهترین، صفت هایی نسبی هستند و از دیدگاه افراد متفاوتند بهترین بودن این دیالوگ ها و فیلم ها از نظر زیباشناسی ثابت شده؟
• برای فیلم ها یک معیارهایی در نظر گرفته شده است که در صورتی که آنها را رعایت کرده باشند  می توان آنها را برتر نامید که جشنواره های مختلف با داورانشان یک جور در شناساندن فیلم ها به دیگران القای عقاید و کد کرده اند که از بین صدها فیلم که به این جشنواره رسیده گروه کارشناسان به این اندک رسیده اند و شما وقت و هزینه برای همه ندارید اگر به فاکتورها پایبندید پس این انتخاب های ماست. و دیگر رسانه ها و نقدهایی است که به این فیلم ها می پردازند. در این بین هم فیلم های مستقل، کم خرج و متفاوتی هست که واقعا متمایز از دیگرانند و ممکن است که در این لیست ها و جوایز نگنجند پس کسی که طالب بهترین است باید خود نیز جستجو کند. و دیگر اینکه در حوزه دیالوگ طلایی هم تعریف و توقع متفاوت است. یکی دنبال حرفی است که از آن برای همدلی استفاده کند یکی دنبال در دست گرفتن رابطه است و در پی پیامی مهر آمیز است یکی توقع دارد دیالوگ برایش پر از ظرایف فلسفی باشد  یکی هم در گفتگوها دنبال شوخی های با مزه است. بر همین منوال دیالوگ های مختلفی که کارکردهای متفاوتی می یابند از حوزه متن اثر جدا می شوند. در این میان کثرت استفاده، میزان ضرب المثل شدن، عمق دیالوگ، موجزی و زبانی که  انتخاب کرده است در ماندگاری اش تاثیر دارد هر چند هستند سایت ها و منتقدانی که روی دیالوگ های خاصی تمرکز می کنند و معمولا به علت استفاده در مقالات و سخنرانی ها و تاک شوها ماندگار می شوند. در طول تحقیق  به برخی دیالوگ هایی برخورد کردم که رفرنس شده بودند اما در واقع در آن فیلم مورد نظر اصلا وجود نداشتند. یا دیالوگهایی که صیقل خورده بودند و معنا و محتوای آنها با تغییراتی در زبان و کلمات آن به کلی عوض شده بود.
• سینما یا دیالوگ؟ سینما با دیالوگ؟ سینما دیالوگ؟ کدام؟
• سینما یا دیالوگ:  وقتی ما از «یا» استفاده می کنیم یعنی باید دست به انتخاب بزنیم  و من ترجیح می دهم از «و» استفاده کنم.
سینما با دیالوگ: سینما با دیالوگ یا بی دیالوگ سینماست اما سینما نمی تواند گفتمان دیالوگ را نادیده بگیرد. در  بی کلام ترین فیلم ها نیز حرف های بی نظیری نهفته است. تصور کنید تلاقی نگاه  شخصیت های یک فیلم که در ناگفته ها، دنیایی از کلمه رد و بدل می شود. پس در سینما دیالوگ تنها گفتن کلمه نیست، دست ها می توانند با هم حرف بزنند نگاه ها، نمادها و…
سینما دیالوگ: گاهی باید از هر حرف اضافه ای رها شد. شاید همین حرفهای اضافه و ربط، فاصله را بیشتر کرده است.
• اسم کتاب را چگونه و چه زمانی  انتخاب کردید؟
• نام ها نمایانگرند. یادآورند. نام ها هویت سازند. نام ها جز مهمی از زبان هستند. وقتی نقش دیالوگ در ادبیات و فرهنگ خودمان را بررسی می کردم از گفتگوهای شاهنامه گرفته  تا حکایات سعدی.  به شعر حافظ رسیدم که می گوید : “گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید.” دیالوگی شاعرانه و سرخوشانه. اسم اولیه  انتخاب شد: «گفتم؛ گفت». اما این عنوان بخش سینمایی را کم داشت. تا اینکه از خودم پرسیدم اگر این کتاب را به لحاظ مکان یک سینما در نظر بگیرم، دوست دارم چه اسمی برآن بگذارم؟ که دیالوگ به ذهنم آمد، مثل سینما فرهنگ.
• از ایده اولیه  کتاب سینما دیالوگ تا شکل گیری آن برایمان بگویید؟
• سینما دیالوگ یک ایده بود. هر چند پایانی بر این کار نیست. نسل ما در زمان مدرسه دنبال همین صفت هایی که نام بردید، بودند: بزرگترین، بلندترین، برترین و… و دوست داشتیم ایران در همه این ها اول باشد. این شد که از همان سال های اولیه سینما رفتنم شروع کردم دیالوگ ها را جمع کردم برای خودم. به چند دلیل یکی این که خودم آدم حاضر جوابی نبودم و تا یک حاضر جوابی در فیلمی می دیدم سریع یادداشتش می کردم که اگر درچنین موقعیتی قرار گرفتم چه جوابی بدهم، پس دیالوگهای اولیه¬ی جمع آوری شده، بیشتر حول همین تکه ها و متلک ها بود. تا اینکه در کلاس داستان نویسی شهریار مندنی¬پور متوجه شدم در داستان بیشتر می توانم توصیف کنم و در پیشبرد گفتگوی شخصیت ها ضعف داشتم. این ضعف، من را بر آن داشت تا دنبال این ماجرا را جدی بگیرم تا آنجا پیش رفتم که پروژه پایانی مقطع کارشناسی¬ام را «مصاحبه» انتخاب کردم. یک زمانی نگاه کردم دیدم دفتری دارم پر از دیالوگ و همان زمانی بود که در وبلاگ ها و فضای مجازی هم انعکاس این دیالوگ ها بازخورد خوبی داشت. پی بردم که در این زمینه کتاب چندانی نیست. و هر چه هست کپی پیست اینترنتی است. برآن شدم تا پژوهش را به شکل جدی شروع  کنم. که خیلی طاقت فرسا، وقت گیر و انرژی بر و البته شیرین بود. چون در خصوص منابع تصویریِ خودمان به شدت با کمبود و دردسترس بودن آثار روبرو بودم.
این شد که با آماده کردن پروپوزال، لیستی از تمام فیلم هایی که در جشنواره های مهم دنیا از نظر فیلمنامه و بهترین فیلم نامزد جایزه شده بودند تهیه کردم. و بعد فیلم های مستقل و حتی از ژانرهای دیگر همچون تین ایجری و … . بعد در پی یافتن فیلم ها و دیدن آنها که حدود ده سال این عمل طول کشید و در این بین هم خیلی چیزها تغییر کرد و اتفاق های مختلفی افتاد ولی به هر حال کتاب تکمیل و چاپ گردید.
• دیالوگ فیلم ها چقدر در زندگی حرفه ای و شخصی مجید کوهکن تاثیر گذار بوده است؟
• من بعضی از شبها خواب شخصيت های فیلم ها را می بینم. دلم براي آنها تنگ مي شود و
من با خيلي از فيلم ها درگير شدم. خيلي از فيلم ها بعد از ديدنشان غدغه¬ام شدند حتی به بعضی شخصیت ها نامه نوشتم و لم خواسته در بعضی از این فیلم ها زندگی کنم. اما این که دیالوگ ها چقدر بر من تاثیر گذاشته اند ممکن است تاثیر مستقیم نگذاشته باشند اما نمی شود چند بار یک چیز را تکرار کنی و ذهن و زبانت با آن هماهنگ نشود انسان جدا از چیزهایی که می خواند و می بیند، نیست.

• حس می کنید جای چه دیالوگ هایی در کتاب سینما دیالوگ خالی است؟ و آیا نوع و مدل خاصی از دیالوگ هست که در این کتاب نیامده باشد؟
• به طور کلی و به قول دیالوگ فیلم «بعضی ها داغشو دوست دارن» :  “هیچ کس کامل نیست”. مجموعه سینما دیالوگ هم ادعای کامل بودن ندارد و بی شک ضعف ها و کاستی هایی دارد که جای خیلی از دیالوگ ها در آن خالی است .
سالهای اولیه پژوهش یک بار که تلفنی با ابوالفضل جلیلی صحبت می کردم گفت فیلم های من عموماً کم دیالوگ هستند و اگر دیالوگی هم دارد معمولی است. فقط دیالوگی در فیلم گال هست که شخصیت اصلی می گوید: “من کی آزاد می شوم” که من دوستش دارم چون سوالی است که من همیشه از خودم می پرسیده¬ام. اگر خواستی استفاده کن. دیدم این جمله چقدر می تواند دیالوگ همه ما باشد که واقعاً ما کی آزاد می شویم؟ قرارمان بر این شد که استفاده کنم. اما متاسفانه چون آن را یادداشت نکرده بودم فراموش کردم در کتاب بیاورم. و دیالوگ بعدی هم مربوط به فیلم دوستی دیگر است.  آن روزها «احسان عبدی¬پور» سرگرم ساخت  فیلم «تنهای تنهای تنها» بود و من دوست داشتم  دیالوگ «دلت هر چقدر هم تنگ شده باشه ، نصف دلتنگی من نیست.» را از این فیلم بیاورم اما پروسه تولید آن طول کشید و در سال 1391 اکران شد. که در مجموعه ما نیامد. چون فیلم های ایرانی انتخاب شده برای سینما دیالوگ تا 1390 شمسی را در برمی گیرد.
• شما به عنوان هنرمند و کسی که پر است از لطافت های هنری ست، با دیالوگ های ساده و محاوره ای موافقید یا دیالوگ های منسجم و وزین که گاهاً از آرایه های ادبی هم وام دار باشند؟
• به نظرم دیالوگ باید به طبیعت زبان نزدیک باشد. و در متن اثر بنشیند و باور پذیر باشد.

• آیا روایت کردن شخصیت های معروف و مشهور سینما در ماندگاری دیالوگ تاثیر گذار هست؟

• در جهانِ تخیلیِ ما، همه چیز در فیلم می گذرد. همانطور که گفتم مثلا خودم ترجیح می دهم با شخصیت فیلم ها آشنا شوم تا اینکه پی گیر زندگی واتفاقات شخصی بازیگران باشم. بعضی وقتها می شود با شخصیت فیلم ها دوست شد. راه رفت. چای خورد. حرف زد و حتی دعوا کرد. زندگی در فیلم برای «فیلم بین» ها و فیلمسازها، امری طبیعی است. شخصیت هایی که می پسندیم برای ما مشهور و معروفند تا بازیگران. البته این نافی عمل بازیگران و هنر آنها نیست بلکه از منظر دیگر نگاه کردن به حاشیه های دلنشین سینماست. حرف زیبا، جمله ی با محتوا را هر کس بزند قابل تامل است. وقتی بچه ها سوالهای فلسفی می پرسند شما تعجب می کنید یا وقتی رییس جمهوری جمله ای سراسر بلاهت بیان می کند تاسف می خورید، چرا؟ چون از هر کس انتظار دارید که با توجه به سن و سطحی که در آن قرار دارد سخن بگوید. اگر اینها جابجا شوند باور پذیری کمتری دارند و سوال برانگیز می شوند. برای ما زمانی بازیگر مهم می شود که فیلم هایی که انتخاب کرده نقش هایی که بازی کرده و دوره ای که در سینما گذرانده اهمیت یافته باشد. بازیگر باید در جهان خارج از فیلم هم برای خودش یک تعریف ارائه کرده باشد به منظور دیدگاه و واکنشش در خصوص سیاست، محیط زیست،  فرهنگ و…
این مهم است که در مصاحبه هایش، در زندگی شخصی اش در تصمیم گیری ها و جانبداری هایش چگونه عمل کرده است. خب شنیدن جلمه ای با معنا از کسی که آن جمله را باور دارد و با ایمان می گوید بسیار تاثیرگذارتر از شنیدن آن جمله از دهان کسی است که فقط ادا در می آورد.
ممکن است برای مخاطب معمولی سینما، ظاهر و زندگی بازیگران مهم باشد. بر همین اساس هم نشر دیالوگ های ماندگار از زبان آنها برای این قشر ممکن است تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد که گاهی در شبکه های مجازی به اشتباه و انحراف به نام آنها منتشر می شود، که مثلاً «چه خوش گفت خسرو شکیبایی».
در حالی که جمله از آن فیلمنامه نویس است و نه حتی از شخصیتی که در فیلم نامیده می شود یا بازیگری که آن نقش را بازی کرده است.
در این مواقع  به جای دیالوگ می توان گفت برخی تیکه ها، تکه کلام ها  و کلید واژه های بازیگران ممکن است در یک دوره مشخص در زبان مردم مانده و تکرار شده باشند و چنانچه بدون کاربردِ منطقی و معنایی مصرف شود برای خنداندن و یا مزه پرانی است.
و همچنین دیالوگ¬هایی معروف شده اند بدون آنکه ارزش زیباشناسانه چندانی داشته باشند و برای کسانی مفهوم و قابل یادآوری اند که فیلم را دیده و یا از آن خاطره داشته باشند. شاید معروفترین دیالوگ سینمای ایران هم دارای چنین ویژگی باشد. دیالوگ: “قیصر کجایی که داشِ-تُ  کشتن.”   اگر این دیالوگ خارج از فیلم شنیده شود چه چیز خاصی را برای نسل امروز القا می کند؟ جوان امروزی که دیگر آرمان خواهی آن شکلی برایش مفهومی ندارد و انتقام های قیصرگونه را ریشه در تعصبات سنتی می داند می تواند این دیالوگ را بپذیرد و به عنوان مشی زندگی اش تکرار کند؟ برای شنونده  خارجی این دیالوگ چه مفهومی دارد؟ در حالیکه هیمن فیلم دیالوگ های دیگری دارد که شاخص هستند اما به اندازه این جمله معروف و مشهور نشده اند. در لهستان دهه هشتاد فیلمی ساخته شد به نام «رضايت از صاحب خانه» این فیلم ديالوگی داشت  كه در لهستان آن روز تكيه كلام  شد. خب به خاطر مسايل سياسي. چرا كه دغدغه آن نسل بود و بعد که لهستان آرام گرفت این دیالوگ فراموش شد. چرا كه تاريخ مصرف داشت.
یا دیالوگ فیلم «برباد رفته» که  در نظرسنجی ها به عنوان بهترین دیالوگ تاریخ سینما انتخاب شد و در زمان خودش حواشی زیادی داشت آیا امروز هم دیالوگی طلایی است؟
” اسکارلت: اگر تو بروی چه بر سر من می آید؟
رت باتلر: راستش را بخواهی عزیزم به اندازه یک لعنت هم برایم مهم نیست.”
• این دیالوگ است که شخصیت را برجسته می کند یا  بازیگر سرشناس است که با نحوه بیان و نوع اجرای آن به دیالوگ هویت می بخشد؟!
• در واقع در دیالوگ  خارج از فیلم ما در پی حرفِ خوبیم نه خوب حرف زدن. حال اگر کسی  این حرفِ خوب را خوب زد دیگر چه بهتر. شما ستاره های سینما را بگذارید جملات بی سروته بگویند که بسیاری از آنها در مصاحبه ها و جشنواره ها خود را لو می دهند و ما متوجه می شویم چیزی برای عرضه ندارند اما وقتی برای آن ها متنی درخشان نوشته باشند آنها از دیگران بهتر بلدند آن را اجرا کنند.

ما شاهد تغییر در میزان استفاده از دیالوگ در گذر زمان هستیم در حال حاضر میزان استفاده از دیالوگ در سینما و تئاتر چگونه است؟
• خب رفتار سینما و تئاتر در این زمینه جالب است. تئاتر، با نمایشنامه هایی اوج گرفت که سراسر گفتار و گفتگو بود و اکت و حرکت کمتری داشت هر چند همزمان پانتومیم هم رواج داشت. در حالیکه سینمای اولیه سینمای صامت بود و اصولاً نمی توانست از دیالوگ استفاده کند و چنانچه ضرورت ایجاب می کرد حرف یا پیامی منتقل شود، به شکل «میان نویس»  بین پلان ها قرار می گرفت. شما فیلمهای سیاه و سفید اولیه را دیده اید که چگونه یک صفحه بین صحنه ها می آید و نوشته ای را نشان می دهد. جالب است بدانید  چون این میان نویس ها به زبان اصلی بود در ایران شخصی را در سالن قرار می گرفت تا این نوشته ها را که قبلا ترجمه شده و در اختیارش قرار داده بودند با صدای بلند بخواند به این افراد «میان خوان» می گفتند. ناطقان سینما در واقع گفتگو ها و جملات ضروری را نقل می کردند در آن دوره. به شوخی می توان  گفت که ما زودتر، از دیالوگ در فیلم ها استفاده کردیم.  بعدتر که صدا به سینما آمد نقش و اهمیت دیالوگ نیز بیشتر آشکار شد.
یکی از برترین دوران دیالوگ نویسی مربوط به سالهای اول ناطق شدن فیلمهاست. فیلمنامه های این دوران پر از ریزه کاریها و ظرافت های کلامی است و این شیوه تا آنجا پیش رفت که بسیاری از فیلم ها  فقط به خاطر دیالوگ هایشان در ذهن مانده اند.  اما به مرور این شکل ها  تغییر کرد. و امروزه احساس می شود سینما و تئاتر در این زمینه به یک هارمونی رسیده اند هر چند میزان استفاده از کلام در سینما و تئاتر بستگی زیادی به سبک  و ژانر  اثر دارد اما در چند دهه گذشته میزان دیالوگِ آثار نمایشی و تصویری به طور محسوسی کاهش یافته است.
• چرا با وجود التزام استفاده از دیالوگ در سینما، سینما گرانی هستند که مخالف دیالوگند؛ در حالیکه این کلام است که ماندگار شده  است نه اَکت و زبان بدن بازیگران.
• فکر نمی کنم کسی با مفهوم دیالوگ در سینما مخالف باشد بلکه می شود گفت شیوه های بیانی برخی متفاوت است و آنها ترجیح می دهند با نشانه ها و تصایر حرف بزنند. از دید آنها نشان دادن بهتر از توضیح دادن است که البته ایده مفید تری است. هر چند این یک التزام نیست و بسته به سبک و نوعِ نگاه کارگردان متفاوت است. «گاستون باشلار» فیلسوف فرانسوی عقیده دارد: داشتن تصویر، چشم پوشیدن از تخیل است. یعنی شما وقتی چیزی را نشان دادید تخیلِ تماشاگر را محدود کرده اید اما ادا و بیان یک کلمه می تواند ذهن را به جاهای مختلفی هدایت کند. مثلاً وقتی می گویید «کوه» انواع مختلف کوهها را منظور است اما وقتی کوه را نشان دادید یک کوه را نشان داده اید که علاوه بر موقعیت جغرافیای آن می تواند مختصات، شکل، رنگ، بافت و… آن را بدون تغییر و تخیل، دید. این دیگر به  سبک و هدف کارگردان بستگی دارد که منظورش را می خواهد چگونه بیان کند.  «گابریل گارسیا مارکز» در طول حیاتش اجازه تصویری شدن «صد سال تنهایی» را نداد یکی از دلایلش این بود که جنبه های جادویی آن ممکن است با فیلم شدن از دست برود. او عقیده داشت ذهنیت هایی که می تواند به تعداد خوانندگانش متکثر باشد چرا باید به عینیتی یکسان تبدیل گردد؟ مارکز توضیح می دهد که مثلا اگر نقش «رمدیوس خوشکله» را «سلما هایک» بازی کند همه یکسان سلما هایک را می بینند نه آن تصویری از زیبایی یک زن که برای هر کسی متفاوت است. پس این موضوع امری محتوم نیست. یکی کلمه را انتخاب می کند، یکی تصویر. و یکی هم به نسبت از هر دو آنها بهره می برد و هر کدام زیبایی ها و معناهای خود را دارد. اما در اینجا امتیازی که می شود برای کلام در برابر تصویر در نظر گرفت این است که کلام مخیل تر از تصویر است. البته این نقد متوجه سینما هست که در همین صد و اندی سال تصورات و خیالات ما را مهار و هدایت کرده است یعنی آنچنان به تخیلات ما عینیت بخشیده است که ما چیزی خارج از دنیای سینما را نتوانیم تصور کنیم. و این کارکرد ایدوئولوژیکی است از آن به عنوان کارخانه تولید تصاویرِ بازنمایانه یاد می شود.

در ادامه جمله شما را می شود اینگونه بیان کرد: سینماگرانی هستند که فیلم هایشان دیالوگ محور نیست یا اگر هم گفتگویی انجام  می شود  جملات ساده و روزمره است. سهراب شهید ثالث، ابوالفضل جلیلی، شانتل آکرمن، دیوید لینچ و ده ها کارگردان دیگر هستند که چنین سبک و روشی دارند.
• اصولا دیالوگ های درخشان در سینما چه مشخصاتی دارند؟
• ما در فیلم چند مدل گفتگو داریم. یکی گفتگوهای معمولی سینمایی است که توضیح دادم خدمتتان. دیگر، دیالوگهای کلیدی که  مشخصاتی مانند: دادن اطلاعات زمان، مکان، آمار و…که  حذف آنها ممکن است روایت را مخدوش کند. به طور کلی به این نوع دیالوگها، دیالوگهای دراماتیک گفته می شود چون در فهم داستان نقش دارند. و یک مدل هم که ما بیشتر در اینجا با آن کار داریم دیالوگ های درخشان است که  ممکن است نقشی در درک کردن یا ارتباط برقرار نکردن مخاطب با اثر نداشته باشد و حتی یک شخصیت فرعی چیزی گفته باشد که حذفش خدشه ای به داستان نزند اما برای ما درخشان باشد چون دارای نکته ای است که خارج  از فضای فیلم نیز استقلال دارد و ما را به فکر وا می دارد. ممکن است این جملات و دیالوگ ها گاه از زبان مردم، از ضرب المثل ها و کتاب ها و شخصت های حقیقی دیگر وارد زبان فیلم شده باشند؛ یا از تولیدات و خلاقیت فیلمنامه نویسان باشد. که بعد از فیلم در رسانه ها و شبکه های مجازی و زبان خودکار سرایت کرده باشند. اما چیزی که گفتنش در اینجا اهمیت دارد حرفی برای گفتن است. این حرف برای درجه یک بودن، درخشان  شدن، مشخصاتی دارد که می تواند تازه باشد، تفکر برانگیز باشد، تاثیرگذار باشد، موجز باشد و در کل بتوان در گفتار، نوشتار  از آن به تنهایی و خارج از فضای فیلم بهره برد.
• چه عاملی باعث ماندگاری دیالوگ در اذهان عموم می شود؟
• ذهن مردم مدام در حال تغییر است. دیالوگی که دهه ی پیش ماندگار محسوب می شد امروز ناشناخته مانده است و برخی دیالوگ ها نیز به خاطر نقشی کاربردی در دنیای امروز از فیلم های سالهای دور، بیرون کشیده شده اند و موارد مصرف یافته اند. چیزی که تا دیروز ماندگار محسوب می شد امروز نیست و خیلی مسائل و پدیده ها دوباره از دل تاریخ بیرون کشیده می شوند و بازخوانی و بازنگری می شوند. فکر و حرف هایی که تا دیروز اهمیت چندانی نداشت امروز به ضرورت پاره ای موقعیت ها دوباره برجسته می شوند. علاوه بر ویژگی های دیالوگ، فاکتورهای بیرونی نیز هستند که باعث  ماندگاری می شوند مانند تبلیغات، تیتر شدن، تکرار شدن. هر چند معروفیت برخی بازیگران در ماندگاری برخی دیالوگ ها یا فیلم ها غیرقابل انکار است. و هیمن انتخاب های ما که از بین هزاران هزار دیالوگ برخی را جدا کرده و در مجموعه ای گرد آورده ایم باعث می شود که جایی ماندگار شود.
• ماندگاری چیست؟ خوب است یا بد؟ این سوال در حالی اهمیت پیدا می کند که ممکن است دیالوگ مطرح شده مطلب درستی را به مخاطب نرساند.
• شاید به این سوال نشود به  شکل قطعی پاسخ داد. هر چند بدی و خوبیِ ماندگاری نیز ما را وارد حیطه ارزش گذاری می کند اما نمی توان انکار کرد که بشر از دیرباز در پی جاودانگی و ماندگار کردن خود ، رفتار و حرف های خود بوده است. در حالی که انسان امروز تلاش می کند خودش بیشتر بماند تا  اینکه کاری که می کند ماندگار شود. اما بخش دوم سوالتان ممکن است برخی از محتوای دیالوگ ها با آنچه ما در مدرسه و خانواده، خوانده و فهمیده باشیم منافات داشته باشد و شاید مخرب به نظر برسد و این به مفهوم کلیت یک فیلم یا داستان نیست.
• دیالوگ برتر تاریخ سینما؟ یا دیالوگ فیلم های برتر تاریخ سینما؟
• برای سینما دیالوگ هر دو این مقوله اهمیت داشته است. معمولا فیلم های برتر، فیلمنامه های برتری داشته اند و اگر فیلمنامه دیالوگ محور بوده است حتما سخنی جدی و  چالش انگیز بین شخصیت هایش رد و بدل شده که شنیدن دوباره اش می تواند در تماشاگر اتفاقات متفاوتی را برانگیزاند. اما فیلم های معمولی زیادی هم بوده اند که حرف های درخشانی داشته اند صحنه ها و متن هایی غیر قابل چشم پوشی. یک چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که سینما با دیگر هنرها تفاوتی اساسی دارد و آن هم جمعی بودن این هنر است. یک فیلم سینمایی محصول تفکر و همکاری حداقل 20 انسان است پس اگر فیلمی هم برتر نبود ممکن است چیزهای  دیگری داشته  داشته باشد اگر خوب نگاه کنیم.
• اصولا فیلمی که برتر هست باید دیالوگ های درخشانی هم داشته باشد؟
• به مرور این دیدگاه کم رنگ تر شده؛ چرا که اصولا ما از دوران دیالوگ نویسی پر طمطراق، فاصله گرفته ایم و دلیلش هم این است که فیلم به زندگی نزدیک تر شده است و برخی استدلال می کنند در زندگی، مردم این همه تفکر برانگیز حرف نمی زنند.  سینما هم در این سالها سعی کرده است کمتر حرف و خطابه داشته باشد. دوست دارد با نشانه ها و المان ها حرفش را منتقل کند.

• از آنجایی که برترین و بهترین، صفت هایی نسبی هستند و از دیدگاه افراد متفاوتند بهترین بودن این دیالوگ ها و فیلم ها از نظر زیباشناسی ثابت شده؟
• برای فیلم ها یک معیارهایی در نظر گرفته شده است که در صورتی که آنها را رعایت کرده باشند  می توان آنها را برتر نامید که جشنواره های مختلف با داورانشان یک جور در شناساندن فیلم ها به دیگران القای عقاید و کد کرده اند که از بین صدها فیلم که به این جشنواره رسیده گروه کارشناسان به این اندک رسیده اند و شما وقت و هزینه برای همه ندارید اگر به فاکتورها پایبندید پس این انتخاب های ماست. و دیگر رسانه ها و نقدهایی است که به این فیلم ها می پردازند. در این بین هم فیلم های مستقل، کم خرج و متفاوتی هست که واقعا متمایز از دیگرانند و ممکن است که در این لیست ها و جوایز نگنجند پس کسی که طالب بهترین است باید خود نیز جستجو کند. و دیگر اینکه در حوزه دیالوگ طلایی هم تعریف و توقع متفاوت است. یکی دنبال حرفی است که از آن برای همدلی استفاده کند یکی دنبال در دست گرفتن رابطه است و در پی پیامی مهر آمیز است یکی توقع دارد دیالوگ برایش پر از ظرایف فلسفی باشد  یکی هم در گفتگوها دنبال شوخی های با مزه است. بر همین منوال دیالوگ های مختلفی که کارکردهای متفاوتی می یابند از حوزه متن اثر جدا می شوند. در این میان کثرت استفاده، میزان ضرب المثل شدن، عمق دیالوگ، موجزی و زبانی که  انتخاب کرده است در ماندگاری اش تاثیر دارد هر چند هستند سایت ها و منتقدانی که روی دیالوگ های خاصی تمرکز می کنند و معمولا به علت استفاده در مقالات و سخنرانی ها و تاک شوها ماندگار می شوند. در طول تحقیق  به برخی دیالوگ هایی برخورد کردم که رفرنس شده بودند اما در واقع در آن فیلم مورد نظر اصلا وجود نداشتند. یا دیالوگهایی که صیقل خورده بودند و معنا و محتوای آنها با تغییراتی در زبان و کلمات آن به کلی عوض شده بود.
• سینما یا دیالوگ؟ سینما با دیالوگ؟ سینما دیالوگ؟ کدام؟
• سینما یا دیالوگ:  وقتی ما از «یا» استفاده می کنیم یعنی باید دست به انتخاب بزنیم  و من ترجیح می دهم از «و» استفاده کنم.
سینما با دیالوگ: سینما با دیالوگ یا بی دیالوگ سینماست اما سینما نمی تواند گفتمان دیالوگ را نادیده بگیرد. در  بی کلام ترین فیلم ها نیز حرف های بی نظیری نهفته است. تصور کنید تلاقی نگاه  شخصیت های یک فیلم که در ناگفته ها، دنیایی از کلمه رد و بدل می شود. پس در سینما دیالوگ تنها گفتن کلمه نیست، دست ها می توانند با هم حرف بزنند نگاه ها، نمادها و…
سینما دیالوگ: گاهی باید از هر حرف اضافه ای رها شد. شاید همین حرفهای اضافه و ربط، فاصله را بیشتر کرده است.
• اسم کتاب را چگونه و چه زمانی  انتخاب کردید؟
• نام ها نمایانگرند. یادآورند. نام ها هویت سازند. نام ها جز مهمی از زبان هستند. وقتی نقش دیالوگ در ادبیات و فرهنگ خودمان را بررسی می کردم از گفتگوهای شاهنامه گرفته  تا حکایات سعدی.  به شعر حافظ رسیدم که می گوید : “گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید.” دیالوگی شاعرانه و سرخوشانه. اسم اولیه  انتخاب شد: «گفتم؛ گفت». اما این عنوان بخش سینمایی را کم داشت. تا اینکه از خودم پرسیدم اگر این کتاب را به لحاظ مکان یک سینما در نظر بگیرم، دوست دارم چه اسمی برآن بگذارم؟ که دیالوگ به ذهنم آمد، مثل سینما فرهنگ.
• از ایده اولیه  کتاب سینما دیالوگ تا شکل گیری آن برایمان بگویید؟
• سینما دیالوگ یک ایده بود. هر چند پایانی بر این کار نیست. نسل ما در زمان مدرسه دنبال همین صفت هایی که نام بردید، بودند: بزرگترین، بلندترین، برترین و… و دوست داشتیم ایران در همه این ها اول باشد. این شد که از همان سال های اولیه سینما رفتنم شروع کردم دیالوگ ها را جمع کردم برای خودم. به چند دلیل یکی این که خودم آدم حاضر جوابی نبودم و تا یک حاضر جوابی در فیلمی می دیدم سریع یادداشتش می کردم که اگر درچنین موقعیتی قرار گرفتم چه جوابی بدهم، پس دیالوگهای اولیه¬ی جمع آوری شده، بیشتر حول همین تکه ها و متلک ها بود. تا اینکه در کلاس داستان نویسی شهریار مندنی¬پور متوجه شدم در داستان بیشتر می توانم توصیف کنم و در پیشبرد گفتگوی شخصیت ها ضعف داشتم. این ضعف، من را بر آن داشت تا دنبال این ماجرا را جدی بگیرم تا آنجا پیش رفتم که پروژه پایانی مقطع کارشناسی¬ام را «مصاحبه» انتخاب کردم. یک زمانی نگاه کردم دیدم دفتری دارم پر از دیالوگ و همان زمانی بود که در وبلاگ ها و فضای مجازی هم انعکاس این دیالوگ ها بازخورد خوبی داشت. پی بردم که در این زمینه کتاب چندانی نیست. و هر چه هست کپی پیست اینترنتی است. برآن شدم تا پژوهش را به شکل جدی شروع  کنم. که خیلی طاقت فرسا، وقت گیر و انرژی بر و البته شیرین بود. چون در خصوص منابع تصویریِ خودمان به شدت با کمبود و دردسترس بودن آثار روبرو بودم.
این شد که با آماده کردن پروپوزال، لیستی از تمام فیلم هایی که در جشنواره های مهم دنیا از نظر فیلمنامه و بهترین فیلم نامزد جایزه شده بودند تهیه کردم. و بعد فیلم های مستقل و حتی از ژانرهای دیگر همچون تین ایجری و … . بعد در پی یافتن فیلم ها و دیدن آنها که حدود ده سال این عمل طول کشید و در این بین هم خیلی چیزها تغییر کرد و اتفاق های مختلفی افتاد ولی به هر حال کتاب تکمیل و چاپ گردید.
• دیالوگ فیلم ها چقدر در زندگی حرفه ای و شخصی مجید کوهکن تاثیر گذار بوده است؟
• من بعضی از شبها خواب شخصيت های فیلم ها را می بینم. دلم براي آنها تنگ مي شود و
من با خيلي از فيلم ها درگير شدم. خيلي از فيلم ها بعد از ديدنشان غدغه¬ام شدند حتی به بعضی شخصیت ها نامه نوشتم و لم خواسته در بعضی از این فیلم ها زندگی کنم. اما این که دیالوگ ها چقدر بر من تاثیر گذاشته اند ممکن است تاثیر مستقیم نگذاشته باشند اما نمی شود چند بار یک چیز را تکرار کنی و ذهن و زبانت با آن هماهنگ نشود انسان جدا از چیزهایی که می خواند و می بیند، نیست.

• حس می کنید جای چه دیالوگ هایی در کتاب سینما دیالوگ خالی است؟ و آیا نوع و مدل خاصی از دیالوگ هست که در این کتاب نیامده باشد؟
• به طور کلی و به قول دیالوگ فیلم «بعضی ها داغشو دوست دارن» :  “هیچ کس کامل نیست”. مجموعه سینما دیالوگ هم ادعای کامل بودن ندارد و بی شک ضعف ها و کاستی هایی دارد که جای خیلی از دیالوگ ها در آن خالی است .
سالهای اولیه پژوهش یک بار که تلفنی با ابوالفضل جلیلی صحبت می کردم گفت فیلم های من عموماً کم دیالوگ هستند و اگر دیالوگی هم دارد معمولی است. فقط دیالوگی در فیلم گال هست که شخصیت اصلی می گوید: “من کی آزاد می شوم” که من دوستش دارم چون سوالی است که من همیشه از خودم می پرسیده¬ام. اگر خواستی استفاده کن. دیدم این جمله چقدر می تواند دیالوگ همه ما باشد که واقعاً ما کی آزاد می شویم؟ قرارمان بر این شد که استفاده کنم. اما متاسفانه چون آن را یادداشت نکرده بودم فراموش کردم در کتاب بیاورم. و دیالوگ بعدی هم مربوط به فیلم دوستی دیگر است.  آن روزها «احسان عبدی¬پور» سرگرم ساخت  فیلم «تنهای تنهای تنها» بود و من دوست داشتم  دیالوگ «دلت هر چقدر هم تنگ شده باشه ، نصف دلتنگی من نیست.» را از این فیلم بیاورم اما پروسه تولید آن طول کشید و در سال 1391 اکران شد. که در مجموعه ما نیامد. چون فیلم های ایرانی انتخاب شده برای سینما دیالوگ تا 1390 شمسی را در برمی گیرد.
• شما به عنوان هنرمند و کسی که پر است از لطافت های هنری ست، با دیالوگ های ساده و محاوره ای موافقید یا دیالوگ های منسجم و وزین که گاهاً از آرایه های ادبی هم وام دار باشند؟
• به نظرم دیالوگ باید به طبیعت زبان نزدیک باشد. و در متن اثر بنشیند و باور پذیر باشد.

• آیا روایت کردن شخصیت های معروف و مشهور سینما در ماندگاری دیالوگ تاثیر گذار هست؟

• در جهانِ تخیلیِ ما، همه چیز در فیلم می گذرد. همانطور که گفتم مثلا خودم ترجیح می دهم با شخصیت فیلم ها آشنا شوم تا اینکه پی گیر زندگی واتفاقات شخصی بازیگران باشم. بعضی وقتها می شود با شخصیت فیلم ها دوست شد. راه رفت. چای خورد. حرف زد و حتی دعوا کرد. زندگی در فیلم برای «فیلم بین» ها و فیلمسازها، امری طبیعی است. شخصیت هایی که می پسندیم برای ما مشهور و معروفند تا بازیگران. البته این نافی عمل بازیگران و هنر آنها نیست بلکه از منظر دیگر نگاه کردن به حاشیه های دلنشین سینماست. حرف زیبا، جمله ی با محتوا را هر کس بزند قابل تامل است. وقتی بچه ها سوالهای فلسفی می پرسند شما تعجب می کنید یا وقتی رییس جمهوری جمله ای سراسر بلاهت بیان می کند تاسف می خورید، چرا؟ چون از هر کس انتظار دارید که با توجه به سن و سطحی که در آن قرار دارد سخن بگوید. اگر اینها جابجا شوند باور پذیری کمتری دارند و سوال برانگیز می شوند. برای ما زمانی بازیگر مهم می شود که فیلم هایی که انتخاب کرده نقش هایی که بازی کرده و دوره ای که در سینما گذرانده اهمیت یافته باشد. بازیگر باید در جهان خارج از فیلم هم برای خودش یک تعریف ارائه کرده باشد به منظور دیدگاه و واکنشش در خصوص سیاست، محیط زیست،  فرهنگ و…
این مهم است که در مصاحبه هایش، در زندگی شخصی اش در تصمیم گیری ها و جانبداری هایش چگونه عمل کرده است. خب شنیدن جلمه ای با معنا از کسی که آن جمله را باور دارد و با ایمان می گوید بسیار تاثیرگذارتر از شنیدن آن جمله از دهان کسی است که فقط ادا در می آورد.
ممکن است برای مخاطب معمولی سینما، ظاهر و زندگی بازیگران مهم باشد. بر همین اساس هم نشر دیالوگ های ماندگار از زبان آنها برای این قشر ممکن است تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد که گاهی در شبکه های مجازی به اشتباه و انحراف به نام آنها منتشر می شود، که مثلاً «چه خوش گفت خسرو شکیبایی».
در حالی که جمله از آن فیلمنامه نویس است و نه حتی از شخصیتی که در فیلم نامیده می شود یا بازیگری که آن نقش را بازی کرده است.
در این مواقع  به جای دیالوگ می توان گفت برخی تیکه ها، تکه کلام ها  و کلید واژه های بازیگران ممکن است در یک دوره مشخص در زبان مردم مانده و تکرار شده باشند و چنانچه بدون کاربردِ منطقی و معنایی مصرف شود برای خنداندن و یا مزه پرانی است.
و همچنین دیالوگ¬هایی معروف شده اند بدون آنکه ارزش زیباشناسانه چندانی داشته باشند و برای کسانی مفهوم و قابل یادآوری اند که فیلم را دیده و یا از آن خاطره داشته باشند. شاید معروفترین دیالوگ سینمای ایران هم دارای چنین ویژگی باشد. دیالوگ: “قیصر کجایی که داشِ-تُ  کشتن.”   اگر این دیالوگ خارج از فیلم شنیده شود چه چیز خاصی را برای نسل امروز القا می کند؟ جوان امروزی که دیگر آرمان خواهی آن شکلی برایش مفهومی ندارد و انتقام های قیصرگونه را ریشه در تعصبات سنتی می داند می تواند این دیالوگ را بپذیرد و به عنوان مشی زندگی اش تکرار کند؟ برای شنونده  خارجی این دیالوگ چه مفهومی دارد؟ در حالیکه هیمن فیلم دیالوگ های دیگری دارد که شاخص هستند اما به اندازه این جمله معروف و مشهور نشده اند. در لهستان دهه هشتاد فیلمی ساخته شد به نام «رضايت از صاحب خانه» این فیلم ديالوگی داشت  كه در لهستان آن روز تكيه كلام  شد. خب به خاطر مسايل سياسي. چرا كه دغدغه آن نسل بود و بعد که لهستان آرام گرفت این دیالوگ فراموش شد. چرا كه تاريخ مصرف داشت.
یا دیالوگ فیلم «برباد رفته» که  در نظرسنجی ها به عنوان بهترین دیالوگ تاریخ سینما انتخاب شد و در زمان خودش حواشی زیادی داشت آیا امروز هم دیالوگی طلایی است؟
” اسکارلت: اگر تو بروی چه بر سر من می آید؟
رت باتلر: راستش را بخواهی عزیزم به اندازه یک لعنت هم برایم مهم نیست.”
• این دیالوگ است که شخصیت را برجسته می کند یا  بازیگر سرشناس است که با نحوه بیان و نوع اجرای آن به دیالوگ هویت می بخشد؟!
• در واقع در دیالوگ  خارج از فیلم ما در پی حرفِ خوبیم نه خوب حرف زدن. حال اگر کسی  این حرفِ خوب را خوب زد دیگر چه بهتر. شما ستاره های سینما را بگذارید جملات بی سروته بگویند که بسیاری از آنها در مصاحبه ها و جشنواره ها خود را لو می دهند و ما متوجه می شویم چیزی برای عرضه ندارند اما وقتی برای آن ها متنی درخشان نوشته باشند آنها از دیگران بهتر بلدند آن را اجرا کنند.
• آیا با حضور فلسفه و پیچیدگی در دیالوگ نویسی موافق هستید؟!  هر چند باعث سختی در درک آن شود.
• خب در دیالوگ نویسی سینمایی هر فیلمنامه نویس با توجه به دانش، سبک، ضرورت و خیلی موارد دیگر دیالوگ را در دهان شخصیت هایش می گذارد اگر نیاز هست باید از فلسفه کمک گرفت اگر نه چه ضرورتی ایجاب می کند یک شخصیت ساده یا بازاری و یا زنی خانه دار پیچیده و به تعبیری قلمبه سلمبه حرف بزند؟ خنده دار می شود گاهی. رمانی هست به نام «تصرف عدوانی» که اتفاقا در ایران هم استقبال خوبی از آن شده است و رابطه عاشقانه بین افراد فرهیخته¬ی سوئدِ امروز را روایت می کند. سراسرِ گفتارها فلسفی است و در هر بخشی، نظریاتی را مطرح می کند. خب جای چنین دیالوگ و مونولوگ هایی شاید در چنین رمانی دور از انتظار نباشد اما آیا اگر کشور، زمان، طبقه اجتماعی و شخصیت های این رمان را عوض کنیم باز هم می توانیم نظریات مختلف هنر پیشرو، روانشانسی مدرن و… را در این رمان آن هم در دهان شخصیت هایش بگذاریم؟
به هر حال این تصور وجود دارد که ممکن است لحن و صدای زندگی روزمره  در طول یک فیلم یکنواخت و تکراری باشد و این به قدرت فیلمنامه نویس مربوط است که دیالوگش را شاعرانه، فیلسوفانه و یا با چاشنی های دیگر در هم آمیزد تا علاوه بر کنش گفتاری، دیالوگ ها خسته کننده و یکنواخت به نظر نرسند.

• چند تن از بهترین دیالوگ نویسان و نمایشنامه نویسان ایرانی و غیر ایرانی رو برای ما نام ببرید.
• به جای دیالوگ نویسان بهتر است به تعدادی آثار اشاره کنم که دیالوگ های درخشانی دارند مثل «شبهای روشن» که «سعید عقیقی» دیالوگش را نوشته. یا فیلم «بی تا» . فیلم زیاد است و سلایق متفاوت. برخی ها هم علی حاتمی و مسعود کیمیایی را می پسندند اما در آثار آنها دیالوگ به مفهوم واقعی شکل نمی گیرد بلکه سطرها و جمله های درخشان و ادیبانه ای بیان می شود. آن طرف هم «سینماپارادیزو» و «کازابلانکا» که پر از دیالوگ های محکم و حاضر جوابی است و ده ها فیلم دیگر.
• آیا موافق ورود مسایل سیاسی به سینما هستید؟
• من و شما چه موافق باشیم چه نباشیم سیاست تا نزدیک ترین جاهایی که حس و لمس می کنیم رخنه می کند. مهم، موقعیت ما در مقابل آن است که به نظرم نباید زیاد آن را جدی گرفت و همینطور نباید ساده انگارانه با آن برخورد کرد. سینما یک هنر است. هر پدیده یا مساله ای به شکل گل¬درشت در آن نشان داده شود دلزدگی ایجاد می کند.

هنر، بیانِ نشانه ای است، بیانِ اشاره ای است. پسوندِ سیاسی به هر هنری برایش تاریخ مصرف تعیین می کند که در اینجا بیشتر به ضرر سینماست تا سیاست.  اما آنچه نباید از نظر دور  داشت این است که هنرمند نمی تواند  نسبت به مسائل سیاسی که در اطرافش اتفاق می افتد بی تفاوت باشد و نحوه مواجهه او با پدیده¬های سیاسی اجتماعی برای مخاطبان بسیار مهم است.
• جای خالی دیالوگ های فاخر تئاتری به شدت احساس می شود آیا ممکن است در آینده های نه چندان دور از شما کتابی به عنوان دیالوگ های  تئاتری ببینیم؟
• این مساله کمی دیر به فکر من رسید شاید اگر ده سال پیش بود، الان دیالوگهای تئاتری هم داشتیم. اما الان روی پروژه های تولیدی دیگری متمرکزم. امیدوارم جوان¬ترها این کار را انجام دهند. چون این پژوهش¬ها بسیار کارساز و مفید است.
• ما در نقد و ستایش کلام  و دیالوگ سخنان بیشماری شنیده ایم تا جایی که یونسکو چنین ایراد می کند که (فاجعه ی زبان) آیا این تعریف و نقد ها باعث دلزدگی در نمایش نامه نویس نمی شود؟
• تماشاگر نمی رود تئاتر تا پر حرفی کاراکترها را بشنود. می رود تئاتر حالت ببیند، حرکت تماشا کند. حضور می یابد، حضور ببیند. شکل و شمایل بازیگران را حس کند. گفتگوی زنده¬ی آنها را که همراه با لحن و اجرای گرم و گوشنواز است لمس کند. می رود تئاتر تا ترکیبی از موقعیت ها و کلمه های جدا نشدنی مشاهده کند. وحدت گفتار و حرکت را احساس کند. هر چند دیدگاه در خصوص میزان استفاده از دیالوگ درتئاتر هم متفاوت است. و خود من چندان به تئاترهای شنیدنی علاقه ای ندارم چرا که یک سوم وقتی که برای دیدن یک تئاتر گذاشته ام را می توانتم نمایشنامه بخوانم. تئاتر، زنده به حرکت است  و در هر حرکتی هم حرفی است و نسبت آن هم بسته به اثر می تواند متفاوت باشد.
• آیا جای خالی دیالوگ های قوی در سینمای ایران حس می شود؟
• دیالوگ قوی را دیالوگ نویس قوی می نویسد. در سینمای هالیوود فیلمنامه محصول چندین نفر است. «دزد دوچرخه» را شش فیلمنامه نویس بر اساس یک رمان نوشته اند. یا فیلم «جنگ و صلح» هفت فیلمنامه نویس دارد.
در آنجا علاوه بر فیلنمامه نویس با شخص دیگری روبه روایم که دیالوگ نویسی می کند یعنی حرف به جا و درست را در دهان بازیگر می گذارد و این جدای از ایده پرداز و همکار فیلمنامه نویس است. یعنی شغلی و عملی تعریف شده با این عنوان. آن وقت ما دیالوگ های بی اساس و بلاهت گونه نخواهیم داشت و هر آجری با حساب و کتاب در این ساختمان کار گذاشته می شود. وقتی فیلمی از اساس دیالوگ محور است و برای یک موضوع ساده گفتگوهای پیش پا افتاده زیاد دارد چرا این فیلم خسته کننده می شود؟ خب دیالوگ نویس اینجا نقشش آشکار می شود گفتگوها را مختصر و مفید و دلنشین می کند طوری که تماشاگر را کسل نکند و فیلم نیز از ریتم نیفتد. در کشور خودمان هم هستند نویسندگانی که در این حوزه توانمندند از جمله می توان به «علیرضا نادری» اشاره کرد که برای برخی سریال ها و فیلم ها دیالوگ نوشته است. یا «داوود میرباقری» . و یا «احمد شاملو» شاعر شناخته شده که دهه ی چهل دیالوگ فیلم های پیش پا افتاده را می نوشته است. البته گفتگوی اکثر این فیلم ها مثل خود فیلم ها که مبتذل بودند، سطحی و معمولی بودند. و یا «م. آزاد» دیالوگهای فیلم «کشتی آنجلیکا» را نوشت.
و دیگران که قدمت و قلم کهن تری دارند از جمله علی حاتمی  که متاسفانه امروز ما این ویژگی را کمتر داریم.  البته ویژگی های دیگری جایگزین شده است.
• آیا جای خالی دیالوگ های قوی در سینمای ایران حس می شود؟

• دیالوگ قوی را دیالوگ نویس قوی می نویسد. در سینمای هالیوود فیلمنامه محصول چندین نفر است. «دزد دوچرخه» را شش فیلمنامه نویس بر اساس یک رمان نوشته اند. یا فیلم «جنگ و صلح» هفت فیلمنامه نویس دارد.

در آنجا علاوه بر فیلنمامه نویس با شخص دیگری روبه روایم که دیالوگ نویسی می کند یعنی حرف به جا و درست را در دهان بازیگر می گذارد و این جدای از ایده پرداز و همکار فیلمنامه نویس است. یعنی شغلی و عملی تعریف شده با این عنوان. آن وقت ما دیالوگ های بی اساس و بلاهت گونه نخواهیم داشت و هر آجری با حساب و کتاب در این ساختمان کار گذاشته می شود. وقتی فیلمی از اساس دیالوگ محور است و برای یک موضوع ساده گفتگوهای پیش پا افتاده زیاد دارد چرا این فیلم خسته کننده می شود؟ خب دیالوگ نویس اینجا نقشش آشکار می شود گفتگوها را مختصر و مفید و دلنشین می کند طوری که تماشاگر را کسل نکند و فیلم نیز از ریتم نیفتد. در کشور خودمان هم هستند نویسندگانی که در این حوزه توانمندند از جمله می توان به «علیرضا نادری» اشاره کرد که برای برخی سریال ها و فیلم ها دیالوگ نوشته است. یا «داوود میرباقری» . و یا «احمد شاملو» شاعر شناخته شده که دهه ی چهل دیالوگ فیلم های پیش پا افتاده را می نوشته است. البته گفتگوی اکثر این فیلم ها مثل خود فیلم ها که مبتذل بودند، سطحی و معمولی بودند. و یا «م. آزاد» دیالوگهای فیلم «کشتی آنجلیکا» را نوشت.

و دیگران که قدمت و قلم کهن تری دارند از جمله علی حاتمی  که متاسفانه امروز ما این ویژگی را کمتر داریم.  البته ویژگی های دیگری جایگزین شده است.

• گاهاً در آثار سینمایی داخلی که جدیداً هم بیشتر شده کپی کاری متنی و دیالوگی زیادی می-بینیم. چگونه باید از این موضوع جلوگیری کرد؟ آیا فیلترینگی برای این موضوع وجود ندارد؟

• در سینما معمولاً اگر ارجاعی به این شکل می بینید می تواند اقتباس، بازسازی یا بینامتنیت باشد. ولی اگر کسی ایده ای، سکانسی از جایی برداشت بدون اشاره یا کارکرد هنری و زیباشناسانه این دیگر جای بحث دارد. اما اگر دیالوگی یا صحنه ای برجسته شد؛ اتفاقاً یک شیوه خوب برای ماندگاری این است که به شکل های مختلف از پارودی گرفته تا نقد و اشاره در دیگر آثار هنری بیاید. شما دیالوگ «گوزن ها» را شنیده اید: “وقتی رفتی نفهمیدم کی داره می¬ره. حالا که اومدی فهمیدم کی اومده.”

این دیالوگ بارها در فیلم های مختلف  از جلمه« کلاه قرمزی»، سریال «زیر آسمان شهر» و… به شکل های مختلف استفاده شده است. یا صحنه مرگ فیلم «مهر هفتمِ» «برگمان» در آثار بسیاری بازسازی شده است. اهل فن، می دانند مرجعش کجاست پس اینگونه استفاده ها نه تنها که ناپسند نیست بلکه گاهی جذاب است و چون با آثار قبل از خود گفتگو می کند، باعث پویایی می شود.

• به عنوان آخرین سوال، اولین باری که سینما رفتید، یادتان هست؟

• تنها سینمای شهر کوچک ما، بعد از انقلاب تعطیل شده بود. سالهای پایانی دهه شصت که من نوجوانی ده دوازده ساله بودم اشتیاق فراوانی داشتم که بدانم سینما چه جور جایی است. یک روز دایی¬ام پول درشتی به من داد. به خانواده گفتم فردا می روم خانه دوستم و دیر وقت برمی گردم و خانواده ام که همیشه به من اعتماد کرده اند حرفی نزدند. وقتی همه خواب بودند از خانه بیرون زدم و با اولین مینی بوس به شیراز آمدم. ساعت هفت صبح جلو سینما سعدی بودم. گفتند سینما 9 باز می شود و من تا 9 در خیابان پرسه زدم . بعد سرم را انداختم پایین و داخل سالن شدم. گویا چون قدم تا گیشه نمی¬رسید بلیط فروش مرا ندیده بود و من هم اصلا ذهنیتی نداشتم که باید بلیط بخرم. فیلم شروع شده بود. جایی پیدا کردم و نشستم. واقعا آنچه از فضا و روی پرده می دیدم را نمی توانستم تصور کنم. تا شب سه فیلم دیگر در سینماهای دیگر البته با بلیط دیدم وقتی با آخرین سرویس به شهرمان برمی گشتم کلی حرف داشتم تا فردا توی مدرسه به عنوان تنها کسی که به سینما رفته، بزنم.

 

 




نشست نقد و بررسی مستند «چشمان اورسن ولز» مطرح شد: ولز فیلمسازی اهل آمریکا که آمریکایی نبود

سینماروزان/روح‌الله نشیبا: مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز در چهارمین روز از رویداد «سینما پرتره» عصر روز سه‌شنبه ۲4مرداد به نمایش درآمد و پس از اکران این فیلم، نشست نقد و بررسی و تحلیل با حضور فرزاد موتمن و احمد الستی به عنوان کارشناسان مهمان و امیر قادری کارشناس و مجری نشست در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

احمد الستی، پژوهشگر سینما و مترجم استاد دانشگاه در ابتدای این نشست گفت: ولز مشهور بود که از عمق میدان در تصاویر استفاده می‌کند. قبل از ولز کارگردانانی بودند که از عمق میدان استفاده کرده بودند اما ولز تا جایی که امکان داشت بازیگران را نزدیک دوربین کرد و بک‌گراند را در آخر تصویر قرار داد. رابطه بین چیدمانی که در نقاشی‌های خود داشت در فیلم‌هایش هم آمد. ولز‌ کلوزاپ‌های خود را دراماتیزه کرد.

این پژوهشگر افزود: کارگردانان دیگر تمام دکور فیلم‌هایشان را در سطح دید(eye level) می‌چیدند اما ولز‌ از سطح پایین یا بالا استفاده می‌کند. یکی از ویژگی‌های خاص اورسن ولز‌ این است که برای اولین بار کلوز‌آپ‌های زاویه بالا(high angle) و زاویه پایین(low angle) استفاده می‌کند و تا قبل از آن کسی به فکر استفاده از چنین نماهایی نبوده است.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه “سینمای ولز‌، سینمای حرکات عجیبی بود” گفت: او در دومین فیلم خود حرکت دوربین و رفت و آمد بازیگران که به صورت موزون وارد یا خارج از صحنه می‌شوند را به تصویر می‌کشد در حالی که سینمای هالیوود دوست نداشت بازیگران از کادر خارج شوند و کارهایی که ولز‌ کرد اتفاق جدیدی بود. این‌ نماها و زیبایی‌شناسی در آن سال‌های سینما، غیرمعمول بوده است. او بسیار دوست داشت که اگر از کرین‌آپ استفاده می‌کند توام با مقدار زیادی حرکات افقی باشد در حالی که دوربین عمودی بالا می‌‌رود.
این کارشناس سینما با اشاره به اینکه “ولز صاحب زیبایی‌شناسی و نگاه خاص خودش شده بود” بیان کرد: ولز بخش‌هایی از سینمای اکسپرسیونیسم را به سینمای آمریکا کشاند.‌ از اسپات‌لایت‌ و همچنین از کنتراست‌های بالا استفاده کرده است. او استاد استفاده از پرتره‌ بود همانطور که در نقاشی‌هایش هم هست. تمام نقاشی‌ها و آثار این هنرمند در سال ۲۰۱۹ تبدیل به کتاب و چاپ شده‌اند. برای ۵ دهه فیلم او بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته شده و انبوه تحقیقاتی که درباره او شده و کتاب‌هایی که از او چاپ شده نشان دهنده اهمیت‌ این فیلمساز است.

وی در ادامه با بیان اینکه ولز سختی‌های فروانی در طول زندگی پشت سر گذاشت، توضیح داد: تعداد فیلم‌هایی که ولز ناتمام گذاشت بسیار بیشتر از فیلم‌هایی بود که تمام کرد و علت آن دردسرهایی است که با کمپانی‌ها داشت. او می‌خواست نوآوری داشته باشد ولی با او همراهی نمی‌شد. آنچه که می‌دانیم این است که او شبی سکته می‌کند و در حال کار کردن این اتفاق می‎افتد و صبح روز بعد راننده‌‌اش متوجه این اتفاق می‌شود. او از دست بلاهایی که به سرش آوردند برید و خسته شد‌.

الستی در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره زندگی شخصی این هنرمند گفت: او در پایان عمرش به پیش دخترش رفت زیرا حتی توانایی گذران زندگی خود را نداشت. دوستانش به او کمک کردند که میراثی برای دخترانش به جا بگذارد. زندگی خصوصی ولز نقاط عجیبی دارد و از کودکی او را نابغه می‌دانستند.

در ادامه، فرزاد موتمن دیگر کارشناس حاضر در این نشست با تاکید بر اینکه “ولز یک فیلمسازآمریکایی بود اما آمریکایی نبود” توضیح داد: تجربه‌گرایی او هنوز تاثیر می‌گذارد و برای دیگران الگو است اما در دوره خودش تلاش‌هایی برای کم فروغ جلوه دادن کارهایش انجام شد و حتی هنوز هم ادامه دارد. ولز‌ برای بدنه رسمی سینمای هالیوود‌ هم فیلم ساخت و موفق هم شد. اما علی رغم همه اینها سعی شد از او شخصیتی‌ پرمدعا‌ و کارخراب کن جلوه داده شود.
او افزود: کارنامه سینمایی ولز برای چند دهه ادامه داشته و همیشه مبارزه کرده تا حق کنترل بر فیلم‌های خود را به دست بیاورد. این درگیری‌ها منجر به مخدوش کردن باند صوتی فیلم‌ها، خرابکاری و… و در نهایت ناتمام ماندن کارهایش شده است. این موضوعات از او کاراکتری می‌سازد که همه به او علاقه‌مند و درباره او کنجکاو می‌شوند. نکته جالب این است که در بین فیلم‌های او اثری هم درباره کیارستمی هست.
او درباره شیوه فیلمسازی ولز توضیح می‌دهد: یک نمای باز بسیار افراطی یا کرین‌ها و زاویه بالا(high angle) و زاویه پایین(low angle) از ویژگی‌های اصلی کار او بوده است. این‌ها نشان می‌دهد او از واقعیت‌گرایی نفرت داشته و می‌خواسته نگاه متفاوت داشته باشد.

موتمن افزود: ما ولز‌ را به عنوان فعال سیاسی نمی‌شناسیم. او لیبرال است و مانند هر فرد دیگری دیدگاه‌هایی دارد اما از طرف دیگر متمرکزتر شدن بر اینکه او سیاسی است لزوما درست نیست بلکه اگر او اعتراضی هم به نژادپرستی و رفتار بد با سیاه‌پوستان می‌کند کاری است که همه هنرمندان وظیفه دارند و باید انجام دهند.
این کارشناس با اشاره به شیوه‌های خاص فیلمبرداری ولز، گفت: او از شیوه دیپ فوکوس استفاده می‌کند و قاب‌هایش پر از اطلاعات است و هیچگاه خالی نیست اما بر عکس نقاشی‌های او روی کاغذ مینیمال است. شاید بتوانیم به این شکل این را توجیه کنیم که او در فیلم‌هایش حرف‌های پیچیده‌ای به ما نمی‌زند. او بسیار فرمالیست‌ است و یک داستان‌گوی مردم پسند نیست به همین دلیل است که اقتباس‌های او از «مکبث» بیشتر بر مبنای فرم است تا کاراکتر.

امیر قادری کارشناس و مجری این نشست نیز گفت: ولز یک پدیده است و شخصیت مهمی است اما این ستایشی که از او می‌شود نه تنها شایسته او نیست بلکه دیگر کارگردانان را در سایه خودش قرار می‌‌دهد. نه تنها برای فیلم «همشهری کین» بلکه برای ولز نیز در تاریخ سینما زیادی از حد پرداخته شده است.
وی با انتقاد از برخی ویژگی‌های او بیان کرد: او یک سری میزانسن‌های تکرار شونده دارد که مخاطب در یک جایی می‌گوید دیگر بس است و من متوجه منظورت شده‌ام و مخاطب از این بیانگرایی ولز خسته می‌شود.
این کارشناس افزود: ولز برای خودش برندسازی می‌کند و خود را تبدیل به ستاره‌ای میکند که استودیوهای فیلمسازی نمی‌گذارند او کارش را انجام دهد ولی من به این امر اعتقادی ندارم و به نظرم درست نیست. با این حال او برای من یک شاهکار دارد و «نشانی از شر» بسیار درخشان است.
این رویداد به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی درباره‌ی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص دارد و تا پنجشنبه از ساعت ۱۹ این مستندها به نمایش در خواهند آمد. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفت‌وگو درباره‌ی چهره‌ی سینمایی مورد بحث برگزار می‌شود.

در این رویداد فیلم‌های مستندِ کمیابِ «فلینی هرگز پایان نمی‌یابد» به کارگردانی یوجینو کاپوچو، مستند «جانگو و جانگو – سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا مستند، «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک و مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز به نمایش درآمدند و در روزهای آینده مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ و مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا با زیرنویس فارسی، به نمایش در می‌آیند.

فریدون جیرانی، بهروز افخمی، احمد الستی، فرزاد موتمن و علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناسان مهمان در این نشست‌ها حضور خواهند یافت.
امروز در پنجمین روز از رویداد «سینما پرتره» مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا با حضور علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناس مهمان نمایش داده خواهد شد.
این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت برگزار می‌شود.




فیلیمو در مسیر قوام؟

سینماروزان/روح‌الله نشیبا: پلتفرم فیلیمو که جزو پلتفرم های دیرین شبکه خانگی است در حالی دوره تازه ای از فعالیت های خود را پی گرفته که به نظر می‌رسد با ترمیم ساختار اجرایی و در عین حال حرکت بیشتر بر مدار خواسته های مخاطب، سعی در بهبود دارد.

فیلیمو از منظر حجم کاربر جزو اولین پلتفرم های شبکه خانگی است که در برهه هایی به دلیل کیفیت پایین محصولات ارائه شده و در عین حال عملکرد مبتدیانه تیم اجرایی در نشیبی قرار گرفت که باعث افزایش انتقادات بدان شد.

فیلیمو در ماه‌های اخیر با به کارگیری برخی از متخصصان حیطه رسانه ای در رأس امور و در عین حال توجه بیشتر به خواسته های مخاطب و فی المثل تعطیلی برخی سریال‌های بی کیفیت و ارائه سریال های مخاطب پسند در برنامه زمانی مشخص به سمت نوعی قوام رفته تا دوام خود را قدرتمند ادامه دهد.

فیلیمو در مسیر قوام؟
فیلیمو در مسیر قوام؟

فیلیمو اگر بتواند در تولیدات خود به سمت سریال سازان حرفه ای و باتجربه کار در تولید سریال-و نه تازه کاران مدعی- برود و در عین حال تنوع تولید را در تولیدات لحاظ کند و به جای سلبریتی محوری به سمت داستان پردازی های جذاب و بکر برود قطعا خواهد توانست موفقیت بیشتری را تجربه کند.

قطعا در طی این مسیر باید به اقتصاد مخاطب هم توجه کرد و هم بسته های تخفیف اشتراک را افزایش داد و هم هزینه اشتراک را ثابت نگه داشت و هم بسته های شناور خرید اشتراک برای اقشار مختلف و ازجمله دانشجویان و طبقات پایین جامعه را ارائه نماید.

مخاطب ایرانی همواره برایش اهمیت داشته که کالاهای فرهنگی-خدماتی را با حداقل قیمت دریافت کند بخصوص در آشفته بازار اقتصادی که قیمت ارزاق اولیه زندگی، ثبات ندارد پس پلتفرم های مختلف و ازجمله فیلیمو باید بتوانند کاری کنند که مخاطب با نوعی آرامش اقتصادی به سمت استفاده از محصولات آنها بیاید…




مدیر جدید فارابی، کاستی‌ها را جبران کند و به اصلاح شوراها بپردازد

سینماروزان/پیمان اسماعیلی:️ نکته مهم در تغییر و تحولات فارابی، اصلاح کردن کاستی‌های مدیران قبلی است تا با یک نقشه راه درست مسیر تولید سینمای ایران در ریل درستی ریل گذاری شود.

 

️ #اصغر_پورهاجریان سینماگر باسابقه با بیان مطلب فوق اظهار داشت: در فارابی شوراهای مختلفی وجود دارد که نیاز به بازنگری و اصلاح دارند. چند سال قبل فیلم نامه ای به این شورا ارائه کردم و آنقدر در راه تولید موانع ایجاد کردند که اصلا کار به سرانجامی نرسید.

 

وی ادامه داد: به نظرم در مدیریت جدید بدون هیچ نگاه جناحی باید افراد درست در این شوراها حضور داشته باشند تا فیلم هایی مناسب و در خور نام سینمای ایران تولید شود. الان در صنف تهیه کنندگان آدم هایی وجود دارند که علی رغم توانمندی هایشان  ده سال است نتواسته اند فیلمی تولید کنند و باید از این هنرمندان حمایت کرد و همه را به یک چشم نگاه کرد.

 

 




#علی_سرتیپی مدیر موسسه فیلمیران مطرح کرد: آمار گیشه نسبت به سال گذشته، رشد چشمگیری داشته!/امیدواریم این میزان در ماه‌های آینده با اکران فیلم‌های دیگر ادامه یابد!/بزودی #ویلای_ساحلی و #قیف با بازی رضا عطاران روی پرده می‌رود!/هم کمدی‌ #فسیل خوب فروخته و هم ملودرام #ملاقات‌_خصوصی!/کمدی‌سازی شونه تخم‌مرغی دیگر جواب نمی‌دهد!!/یک‌سری فیلم کمدی بی‌کیفیت روی پرده‌اند که صد میلیون تومان هم نفروخته‌اند!/باید آثار مخاطب‌پسند باکیفیت تولید کرد

سینماروزان/پرستو فرهادی: فیلم‌های کمدی بعد از دوران کرونا سینما را نجات دادند و به بهتر شدن روحیه مردم هم کمک کردند. کمدی‌های رکوردشکن اخیر، کمدی‌های نسبتا باکیفیت بوده‌اند و به نظرم تغییری که در این نوع فیلم‌ها می‌بینیم این است که دیگر اصطلاحا “شانه تخم‌مرغی” نیستند و اگر مردم واقعا لذت نبرند، آن‌ها را تماشا نمی‌کنند.

علی سرتیپی مدیر موسسه فیلمیران با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا گفت: سینما در بهار امسال ۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تماشاگر داشت و آمار گیشه نسبت به سال گذشته که سه میلیون و ۹۳۹ هزار تماشاگر بود، رشد چشمگیری داشته و این میزان در ماه‌های آینده با فیلم‌های دیگری که در راه اکران هستند می‌تواند ادامه داشته باشد.

سرتیپی با اشاره به فروش بالای «فسیل» افزود: به نظر می‌رسد به زودی فروش این فیلم از ۲۰۰  میلیارد تومان هم عبور می‌کند و می‌تواند جزء پنج فیلم پرمخاطب بعد از انقلاب باشد. همه این‌ها امیدواری را برای زنده بودن سینما در صنف نگه می‌دارد.

علی سرتیپی: دوران تولیدات شونه تخم‌مرغی تمام شده
علی سرتیپی: دوران تولیدات شونه تخم‌مرغی تمام شده

او در پاسخ به اینکه برخی معتقدند با رونق فیلم‌های کمدی و افزایش تولیدات در این ژانر سینمایی که به نام اجتماعی شناخته می‌شود بیشترین ضربه را خورده و همین الان هم خیلی از صاحبان این فیلم‌ها نسبت به وضعیت سانس‌های نمایش آثار خود گله دارند، گفت: واقعیت ماجرا این است که مردم از هر فیلمی لذت ببرند آن را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهند. این اتفاق فقط درباره فیلم‌های کمدی صادق نیست چون فیلمی ملودرام مثل «ملاقات خصوصی» هفت ماه است که روی پرده مانده و همچنان از سینماها سرویس می‌گیرد و مخاطب هم وارد. از سوی دیگر یک‌سری فیلم کمدی بی‌کیفیت  هم در حال اکران هستند که صد میلیون تومان هم نفروخته‌اند.

سرتیپی ادامه داد: فیلم‌های کمدی بعد از دوران کرونا سینما را نجات دادند و به بهتر شدن روحیه مردم هم کمک کردند. در ماه‌های آینده هم چند فیلم کمدی دیگر ساخته‌شده توسط فیلمسازانی همچون کیانوش عیاری(ویلای ساحلی) و محسن امیریوسفی(قیف)- هر دو با بازی رضا عطاران- روی پرده می‌آیند که همگی کمدی‌های خوبی هستند و به نظرم تغییری که در این نوع فیلم‌ها می‌بینیم این است که دیگر اصطلاحا “شانه تخم‌مرغی” نیستند و اگر مردم واقعا لذت نبرند، آن‌ها را تماشا نمی‌کنند پس باید فیلم های مخاطب‌پسند باکیفیت تولید کرد.

 

 

 

 




شب آهنگساز؛ نکوداشت محمد سریر در خانه هنرمندان ایران

سینماروزان/روح‌الله نشیبا: آیین نکوداشت «دکتر محمد سریر» آهنگساز و موسیقیدان توسط خانه موسیقی در خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود.

نکوداشت محمد سریر هنرمند برجسته موسیقی با عنوان شب آهنگساز عصر روز سه‌شنبه ششم تیرماه برگزار می‌شود.

تهیه‌کننده و مشاور هنری در سازمان رادیو و تلویزیون، آهنگساز و مشاور مدیر مرکز موسیقی صدا و سیما، تدریس در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، تدریس در دانشکده صدا و سیما، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در رشتهٔ موسیقی، رئیس شورای مرکزی کانون آهنگسازان سینمای ایران، رئیس هیئت رییسهٔ شورای عالی داوری خانهٔ سینما، عضو کمیسیون ملی یونسکو در ایران، عضو هیئت رییسهٔ آکادمی داوری خانهٔ سینما، عضو شورای عالی موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضو هیئت مدیره و سخنگوی خانهٔ موسیقی ایران، رئیس خانهٔ موسیقی و … بخشی از سوابق این هنرمند است.

محمد سریر، آهنگسازی هفت آلبوم موسیقی و تصنیف بیش از ۱۰۰ اثر آوازی و موسیقی متن فیلم و سریال‌های تلویزیونی را برعهده داشته‌است.

شب آهنگساز، سه‌شنبه ششم تیرماه در خانه هنرمندان ایران، سالن استاد شهناز و از ساعت ۱۸ برگزار خواهد شد.

نکوداشت محمد سریر در خانهٔ هنرمندان
نکوداشت محمد سریر در خانهٔ هنرمندان




کیارستمی؛ برند سینمای ایران

 

سینماروزان/کیوان بهارلویی: کیارستمی را چه دوست داشته باشیم و چه نه، نمی‌توانیم منکر شویم که بِرندِ سینمای ایران در آن‌سوی مرزها بود و بی‌اغراق می‌توان او را جهانی‌ترین چهره‌ی سینمای ایران در عرصه‌ی بین‌المللی دانست.

عباس کیارستمی یکم تیرماه ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. او هنرمندی چند وجهی بود.
کیارستمی کارش را در سینما با ساخت عنوان‌بندی برای فیلم‌‌های سینمایی آغاز کرد. از جمله فیلم‌هایی که برای آن‌ها عنوان‌بندی ساخت، «قیصر» و «رضا موتوری» هردو به کارگردانی مسعود کیمیایی و «پنجره» ساخته‌ی جلال مقدم قابل اشاره هستند.
سپس به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و نخستین فیلم کوتاه خود را در سال ۱۳۴۹ با نام «نان و کوچه» ساخت. «نان و کوچه» با استقبال خوبی از طرف مخاطبین روبرو گشت و کیارستمی به ادامه‌ی کارش دلگرم شد. او در کانون، بیشتر از آن‌که فیلم‌هایی برای کودکان و نوجوانان بسازد، فیلم‌هایی درباره‌ی کودکان و نوجوانان ساخت. در میان آثار این دوره‌ی وی، «مسافر»، «تجربه» و «لباسی برای عروسی» شاخص‌تر هستند.

او سرانجام در سال ۱۳۵۶، موفق می‌شود برای اولین بار، فضای فیلم‌سازی در خارج از کانون را تجربه کند و با حمایت بهمن فرمان‌آرا با سینمای حرفه‌ای مواجهه پیدا کند و فیلم «گزارش» را بسازد. «گزارش» از معدود دفعاتی‌ست که کیارستمی به فضای شهری و اجتماعی روزگار خود توجه نشان داده و به بررسی زندگی یک زوج متوسط شهری در فضای ملتهب جامعه پرداخته است. مهم‌ترین ویژگی «گزارش»، واقع‌گرایی موجود در فیلم بود که بیشتر به آثار مستند شباهت داشت و کیارستمی در جهت تشدید فضای مستندگونه‌ی اثر، با حذف موسیقی، استفاده از صدابرداری سرصحنه و عدم حضور ستارگان سینما، آن را تقویت کرده بود.

پس از پیروزی انقلاب در ایران، کیارستمی همچنان فیلمسازی در کانون پرورش را ادامه می‌دهد.
اما مهم‌ترین اتفاق در روند فیلمسازی عباس کیارستمی، سال ۱۳۶۵ رخ می‌دهد. او در این سال با ساخت فیلم «خانه دوست کجاست؟»، علاوه برآن‌که یکی از شاعرانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را می‌سازد، خود را هم به شهرتی جهانی می‌رساند. داستان فیلم بسیار ساده و خطی‌ست: پسربچه‌ای برای این‌که همکلاسی‌اش مورد تنبیه معلم قرار نگیرد، سعی می‌کند دفترچه‌ی مشق او را که به اشتباه نزد وی جا مانده، به او برساند. فیلم در اوج دوران جنگ تحمیلی علیه ایران ساخته شد و از طرفی با توجه به فضای ملتهب جهان در دهه‌ی هشتاد میلادی، «خانه دوست کجاست؟» به خاطر لحن ساده و محتوای انسانی‌اش، علاوه بر ایران، در خارج از کشور هم مورد استقبال قرار می‌گیرد و جوایز فراوانی نصیب آن می‌گردد.

پس از موفقیت همه جانبه‌ی «خانه دوست کجاست؟»، او به سراغ ساخت یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌هایش رفت: «مشق شب»؛ مستندی که نگاهی انتقادی به سیستم آموزشی در ایران داشت. البته که ارزش فیلم «مشق شب»، نه به سبب ساختار سینمایی آن، بلکه در بار معنایی آن نهفته است. شاید اگر هر فیلمساز دیگری به جز کیارستمی این فیلم را ساخته بود، به آن کمتر توجه می‌شد. ولی حضور کیارستمی و نام او کمک می‌کند تا فیلم دیده شود و البته موافقان و مخالفان متعصبی هم پیدا ‌کند.
سال ۱۳۶۸ او یکی دیگر از ستایش‌شده‌ترین آثار خود را ساخت؛ «کلوزآپ نمای نزدیک» که به ماجرای جنجالی حسین سبزیان پرداخت. کیارستمی با حضور تمام افراد واقعی این ماجرا، به بازسازی آن دست زد و یکی از درخشان‌ترین آثار مستند-داستانی خود را خلق کرد.

پس از فاجعه‌ی زلزله‌ی رودبار در خردادماه سال ۱۳۷۹، کیارستمی که پیشتر فیلم «خانه دوست کجاست؟» را در آن منطقه ساخته بود، جهت اطمینان از سلامت بابک و احمد احمدپور، بازیگران اصلی آن فیلم به رودبار سفر می‌کند. همین موضوع دستمایه‌ی فیلم «زندگی و دیگر هیچ» قرار می‌گیرد که در ادامه با ساخت فیلم «زیر درختان زیتون»، با هم تشکیل سه‌گانه‌ی «زلزله» را می‌دهند. در این میان، «زیر درختان زیتون» برای نخستین بار کیارستمی را کاندید نخل طلای جشنواره‌ی کن می‌کند.

نخل طلایی‌ که سرانجام در سال ۱۳۷۶ و با فیلم «طعم گیلاس» به آن دست پیدا می‌کند. کیارستمی در مورد این فیلم می‌گوید: «تفاوت و شباهت کار ما کارگردان‌ها با روان‌شناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را می‌بیند و نقطه درد را نشان می‌دهد ولی همان‌جا رها می‌کند و از این‌جا به بعد، حیطه او نیست. این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص، به درمان درد هم می‌پردازد.»

در دهه‌ی هفتاد، کیارستمی دیگر تبدیل به فیلمسازی بین‌المللی شده و تجربه‌ی فیلمسازی در خارج از کشور را هم به دست می‌آورد. طی سال‌های بعد، او علاوه بر ساخت آثاری مانند «ای.‌بی.‌سی آفریقا» در خارج از کشور، در پروژه‌هایی مشترک که چندین کارگردان در ساخت آن مشارکت دارند حضور می‌یابد؛ آثاری همچون «لومیر و شرکا»، «بلیت‌ها» و «هرکس سینمای خودش».




سریال جدید فیلم‌نت اعلام شد/ «فوفو مسافری از کامادو» با جواد رضویان و الیکا عبدالرزاقی 

سینماروزان/احمد محمد اسماعیل: سریال «فوفو مسافری از کامادو» از پلتفرم فیلم‌نت در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

پخش فصل اول سریال «فوفو مسافری از کامادو» به کارگردانی میثم معراجی و تهیه‌کنندگی حسین بهمنی از سه‌شنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲ در پلتفرم فیلم‌نت آغاز می‌شود.

داستان فصل اول سریال «فوفو مسافری از کامادو» از جایی شروع می‌شود که موجود عجیب و بامزه ای به نام فوفو توسط نیروهای پلید پادشاه میتا میتا، از سیاره خودش دزدیده می‌شود. فوفو هنگام انتقال به میتا میتا از سفینه به بیرون پرتاب شده، به زمین سقوط می‌کند و از دودکش شومینه خانه‌ای سر در می‌آورد. این آغاز ماجراهای فوفو و آرزوهای عجیب بچه ها روی کره زمین است.

از ویژگی‌های مجموعه این است که هر قسمت با قصه‌ و عنوانی مستقل پیش می‌رود.

جواد رضویان، الیکا عبدالرزاقی، بهراد خرازی، پاشا جمالی، رضا شفیعی‌جم، السا فیروزآذر، ستاره حسینی، سارا مقربی، محمدمهراد دادخواه با هنرمندی یدالله شادمانی، مجید افشاری، لاله صبوری و یوسف صیادی از جمله بازیگرانی هستند که در «فوفو مسافری از کامادو» نقش‌آفرینی کرده‌اند. همچنین فربد عشقی، ویهان معراجی و تامارا یکتا بازیگران کودک این سریال هستند.

فیلمنامه «فوفو مسافری از کامادو» را گروهی از نویسندگان شامل سلمان خورشیدی، حسام حیدری، نگین موسوی، کاوه مرحمتی، شیما اسماعیلی و میثم معراجی به سرپرستی سلمان خورشیدی نوشته‌اند. همچنین بازنویسی فیلمنامه این سریال برعهده حسام حیدری و مجید افشاری بوده است.

 

فهرست دیگر عوامل «فوفو مسافری از کامادو» بدین شرح است: مدیر فیلمبرداری: سهیل نوروزی، تدوین: امیرشیبان خاقانی، طراح‌جلوه های‌ویژه: امیر ولی‌خانی، مدیر برنامه‌ریزی و گروه کارگردانی: مجید کرباسیان، طراح چهره‌پردازی: میثم قراگزلو، طراح‌لباس: شقایق منوچهری، طراح‌صحنه: مانا معراجی، آهنگساز : سیاوش وزیری، طراحی و ترکیب‌صدا: امیر‌حسین صادقی، صداگذار: رضا غرابی‌تهرانی، انیمیشن: حمید حقانی، مدیر تولید: سعید میرزایی، منشی‌صحنه: سعیده دلیریان، عکاس: کیمیا پوراحمد.




بازی با آینده سینما؟؟

سینماروزان/ جعفر گودرزی(رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران):

کشورهای توسعه‌یافته یک عادت فرهنگی پسندیده دارند. آنها وقتی متوجه می‌شوند در یک ساختار یا شیوه مدیریتی شکست خورده‌اند‌ آن‌ را می‌پذیرند، حتی جشن و مراسم می‌گیرند، و این می‌شود آینه عبرت. آنها نقشه راه را می‌پذیرند و از مسیر «شکست» برمی‌گردند و راهی نو می‌پیمایند. آنها از شکست، شکوهی دوباره می‌سازند.
اما اینجا معانی و درک موضوعات کاملا متفاوت است!
در خودروسازی شکست خورده‌ایم، اما کیست که بپذیرد!؟
کمپانی‌های خودروساز کماکان مشغول جذب پول از مردم هستند و در سقوط آزاد کیفی، شتاب هم گرفته‌اند!
در مدیریت آب دچار بحرانیم و در عین حال شاخص‌های مصرف را آموزش نداده‌ایم و مردم در هزاره سوم و جهانی کم‌آب و بی‌آب، هنوز با آب شُرب استحمام کرده و حتی ماشین می‌شویند! در مقابل سازمان آب به جای حل بحران قضیه را به انتقال تانکرهای آب در مناطق شهر تنزل داده و هیچ مدیری پاسخگوی وضع اسف‌بار این‌ روزهای پایتخت نیست.
شاهد همین نوع از مدیریت در سینما نیز هستیم!
اینکه فیلم‌های ایرانی در چه ترازی از سینمای جهانی قرار دارند، موضوع صحبتم نیست که همین فیلم‌های نه‌چندان درخشان در نهایت مردم را با سینما آشتی داد، چرا که ذائقه مخاطب در آخر به میل فیلمساز تغییر کرد. اما حتی این‌بار به این موضوع هم نمی‌پردازم.
با یک ترکیب متفاوت، چراغ اقبال فیلم‌ها روشن است و کاری را که مدیران به‌اصطلاح سینمایی کشور در طول حداقل این دو سال نتوانستند انجام دهند، سینماگران انجام داده‌اند و رونقی نسبی به سالن‌های سینما برگشته و سینمای بیمار و رو به‌ موت، در حال خروج از کُما است و گویا اتفاق‌های روشنی پیشاروی صنعت سینماست. اما درست در همین برهه که سینما به شوک و تنفس مصنوعی جواب مثبت می‌دهد، سر و کله حضرات پیدا می‌شود تا دوباره شاهد معجزه مدیریتی آنان باشیم!
آقایان!
شما که برنامه ندارید، طول و عرض مدیریت‌تان هم که با حذف و بگیر و ببند بسته شده، به همین چند فیلم فیلم رحم کنید!
به مردم، به سینمادار،
به «سینما» رحم کنید!
باور کنید اگر بگذارید چرخه به‌ شکلی طبیعی خودش را پیدا می‌کند، اما شما کاری می‌کنید که تهیه‌کننده و کارگردان با هزار خواهش و تمنا و ارتباط و ریش گرو گذاشتن، برای فیلم‌شان سئانس بگیرند و پنبه همکارشان را بزنند!
در چنین نوع از مدیریتی‌ست که اصطلاحا زیرآب‌زنی و چوب لای چرخ گذاشتن باب می‌شود و این ابدا زیبا نیست.
در مدیریت آشفته شما همین بس که یکی دو فیلم را نُه ماه در اکران نگه می‌دارید و بعد یک‌باره هشت فیلم جدید را همزمان وارد سیکل اکران می‌کنید!
‌فاصله اکران فیلم‌های موفق قبلی فقط یک ماه و اندی است. بعد پشت‌بند فیلم‌های موفقی که کسری‌های شما را جبران می‌کنند، هشت فیلم را یکباره و همزمان راهی اکران می‌کنید!؟ ماحصل چنین تصمیم غلطی به جان هم انداختن سینماگران و پشیمانی سرمایه‌گذاران از ورود به صنعت سینما و مخلص کلام، سوزاندن فرصت است. شاید نمی‌دانید که با چنین رویکرد مدیریتی‌ِ اشتباهی تیشه به ریشه سینما می‌زنید.
که من آرزو می‌کنم ندانید! که غم ندانستن شما از زهر عمدی بودن تصمیمات اشتباه‌تان قابل تحمل‌تر است! هر چند نتیجه در نهایت اسف‌بار خواهد بود.
این فیلم‌ها با سرمایه خصوصی ساخته شده و برخی سرمایه‌هایشان سال‌هاست که خوابیده و حالا که بعد از کوران کرونا و ناآرامی‌‌های اجتماعی، فرصت اکران یافته‌اند و در نهایتِ حیرت مردم هم استقبال خوبی نشان داده‌اند، پایتان را از گلوی فیلم‌ساز و سرمایه‌گذار بردارید. بگذارید سینما کمی نفس بکشد. با سرمایه و نقدینگی مردم نجنگید. چه اصراری به این‌همه اعمال نظر دارید!؟
مخاطب این سینمای پر از محدودیت و سانسور مردم هستند. حال که آنها با وجود همه این محدودیت‌ها و با وجود فیلم‌های نه‌چندان قوی چراغ سینما را روشن نگاه داشته‌اند شما هم دست از اعمال سلیقه در دایره مدیریت عجیب و غریب‌تان بردارید!
تداوم اکران فیلم‌هایی که از نُه ماه پیش روی پرده هستند، نامش هرچه هست مدیریت نیست! و اوج این خلاقیت و مدیریت هم البته اکران یکباره هشت فیلم با هم است!
در تفسیر چنین تصمیمی آنچه بیش از همه رخ می‌نمایاند، عناد با فیلمساز و به یغما بردن سرمایه روحی، معنوی و مالی اوست.
سازندگان این فیلم‌ها اگرچه چندان نام‌آشنا نیستند، اما حضورشان به مثابه همان نفس تازه‌ای‌ست که در کالبد نیمه‌جان سینما دمیده است. نتیجه کارشان در نهایت رونق صنعت رو به احتضاری‌ست که ما سال‌هاست برایش نگرانیم و فریاد وااسفا سر داده‌ایم.
مدیریت اکران سینما کار چندان پیچیده‌ای نیست که در نهایت مجبور شویم شاهد اشتباهات فاحش شما در این چرخه معیوب باشیم.
فیلم‌های جدیدتر را با یک نمودار هرمی وارد چرخه اکران کنید؛ آهسته، پیوسته و صبورانه و در مقابل برای ادامه اکران فیلم‌های موفق پیشین چند درصد از ظرفیت سینماها را حفظ کنید.
با مدیریت آنی فقط به جریان توفنده رودخانه لطمه می‌زنید.
به جای برخوردهای دفعی و ساخت دیوار، پل‌ها و ظرفیت‌ها را بالا ببرید. راهی جز این نیست.




یک گام جدید در عرصه نوروسایکولوژی/نگاه سینمایی به مغز

سینماروزان/مرتضی کوه مسکن: تخصصی 《تشریح مغز با رویکرد علوم اعصاب شناختی و نوروسایکولوژی》 شنبه ۱۷ تیر ماه ساعت ۲۰ توسط موسسه سیمرغ شفابخش نریمان (مرکز جامع روانشناسی توانبخشی کودکان) با همکاری باشگاه جستارهای روانشناسی (سایکوکلاب) برای نخستین بار برگزار شد.

در این نشست که خانم دکتر ملیحه لوطی‌باشیان، روانشناس و متخصص علوم اعصاب شناختی به میزبانی آقای محمدرضا حقدوست، مشاور و مدیراجرایی مرکز سیمرغ شفابخش نریمان شرکت داشتند، برای اولین بار مغز را با نگاهی جدید و روانشناختی بعنوان ارگانیسم فعال در فعالیت‌های شناختی و بروز رفتارها برای دانشجویان روانشناسی تشریح کردند و شرحی مقدماتی بر نوروآناتومی و نوروسایکولوژی ارائه کردند.
حقدوست درباره این نشست گفت: موسسه سیمرغ شفابخش نریمان در دو حوزه درمان و آموزش پیشگام خواهد بود چراکه نیازهای دانشجویان روانشناسی را به درستی درک کرده‌است. بارها شاهد جلسات تشریح مغز برای دانشجویان پزشکی و رشته‌های مرتبط بودیم، اما آنچه که حلقه مفقود در نظام آکادمیک روانشناسی در ایران محسوب می‌شود، سهم اندک نوروآناتومی، نوروفیزیولوژی و نوروسایکولوژی‌ست. این در حالی‌ست که جدید ترین تحقیقات و یافته‌ها بر پایه نقشه‌برداری مغز گواه بر این‌ست که مرزهای علم در حوزه روانشناختی بواسطه‌ی این دانش سترگ در حال گسترش است.
جدیدترین پروتوکل‌ها و روان درمانی‌های جهان بر پایه تازه‌ترین یافته‌های نقشه برداری مغز هست و یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های آموزشی در آموزش اکادمیک روانشناسی و مشاوره، نوروسایکولوژی‌ست که اغلب دانشجویان آشنایی لازم را با این رشته ندارند.

همچنین کارگاه نوروآناتومی و نوروسایکولوژی به همراه تجربه تشریح مغز برای دانشجویان روانشناسی بزودی برگزار خواهد شد که اخبار آن متعاقبا اعلام می‌گردد.

هر شنبه ساعت ۲۰ یک نشست تخصصی در حوزه روانشناسی و عصب‌روانشناختی در استودیو سایکوکلاب وابسته به موسسه سیمرغ شفابخش نریمان بصورت رایگان برگزار می‌شود.




لیلایی از نوع دیگر! پوستر #تصور رونمایی شد+عکس

سینماروزان/محمد شاکری: لیلا حاتمی بازیگر توانا مدتها پس از فیلم‌های مردی بدون سایه و خوک با یک فیلم متفاوت به سینماها می‌آید.

 

پوستر فیلم سینمایی «تصور» به کارگردانی علی بهراد با طراحی محمد شکیبا رونمایی شد.

 

اکران این فیلم سینمایی از روز چهارشنبه ۱۷ خرداد در سینماهای سراسر کشور آغاز می‌شود.

 

«تصور» در اولین حضور جهانی خود در فستیوال کن سال ۲۰۲۲ با استقبال خوب تماشاگران روبرو شد و پس از آن توانست در بسیاری از فستیوال های مهم جهانی شرکت کند.

 

بازیگران : لیلا حاتمی ، مهرداد صدیقیان ، سما سوار ، هادی احمدی ، محمد خاکساری

 

مدیر فیلم برداری : علیرضا برازنده ، تدوین : عماد خدابخش ، موسیقی : علیرضا افکاری ، مدیر صدابرداری : سعید زند ، طراحی و ترکیب صدا : علیرضا علویان ، طراح چهره پردازی عظیم فراین ، طراح جلوه های ویژه بصری : سینا قویدل ، طراح لباس : مرضیه راجی ، عکاس : حبیب مجیدی

 

نویسنده و کارگردان : علی بهراد

تهیه کننده : جواد نوروز بیگی

سرمایه گذار : رضا بهرامی راد

پخش : خانه فیلم

پوستر فیلم تصور با بازی لیلا حاتمی
پوستر فیلم تصور با بازی لیلا حاتمی




برگزاری پویش ملی از زرد تا سبز در نمایشگاه کتاب

سینماروزان/مرتضی کوه مسکن: بازدید از نمایشگاه بین‌المللی کتاب با حضور کودکان و نوجوانان مراکز مشاوره و کودکان دارای نیازهای ویژه (اوتیسم، کم‌توجهی_بیش‌فعالی) با حضور خانواده‌ها و درمانگران سه‌شنبه ۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۲ توسط کلینیک سیمرغ شفابخش نریمان، مرکز جامع توانبخشی کودکان نیازهای ویژه با همکاری نشر افق، حوزه هنری و غرفه بچه‌های مسجد برگزار شد.

این اردوی یک روزه که برای نخستین بار با حضور فعال و موثر کادر درمان در عرصه‌های فرهنگی هنری برگزار شد یک گام مهم در آغاز یک پویش ملی بود.
محمدرضا حقدوست، پژوهشگر، نویسنده و مشاور که بعنوان مدیراجرایی در این اردو حضور داشت، از آغاز یک پویش ملی به همت روانشناسان و درمانگران حوزه کودک و نوجوان خبر داد. پویش 《از زرد تا سبز》 یک پویش ملی در جهت ارتقای سطح سلامت روانی و رشد روانی اجتماعی کودکان است که با شعار 《روانشناسی برای همه》 قصد دارد تا با ترویج و نشر مطالب تخصصی و علمی در حوزه روانشناسی فردی، فعالیت‌های فرهنگی هنری را با حضور کادر درمان و با رویکردهای تخصصی جهت رشد شناختی کودکان برگزار نماید.

حقدوست درباره این پویش مطرح کرد: روانشناسی زرد، خزانی بی رحم در باغ سبز خودآگاهی‌ست. ازین رو نام از زرد تا سبز را برگزیدم تا با همت اساتید و پژوهشگران فعال بتوانیم روانشناسی را در سطح جامعه گسترش دهیم.

همچنین در ادامه گفت: جامعه‌ای که از درمان و مشاوره گریزان باشد همواره در چنگال بیماری خواهد بود. مهم‌ترین رسالت این پویش، حضور موثر کادر درمان در فعالیت‌های فرهنگی هنری ویژه کودکان و نوجوانان و خانواده‌هاست تا هدف روانشناسی برای همه در جامعه محقق شود.

در این اردو، کودکان اتیسم و ADHD به همراه درمانگران و سایر کودکان و نوجوانان با مشاوران خود از غرفه‌های کتاب بازدید کردند. در غرفه نشر افق با حضور خانم‌دکتر مرضیه قانعی(درمانگر کودک و نوجوان) و خانم مهسا روح افزا (درمانگر اوتیسم) به تصویرگری و نقاشی با رویکرد درمانی پرداختند و در غرفه بچه‌های مسجد، دکتر مجید ابراهیم پور (رییس کلینیک شفابخش) به همراه کودکان و نوجوانان کارگاه تئاتر درمانی و قصه درمانی با عروسک‌های مختلف جهت مشارکت، کارگروهی و افزایش تمرکز شنیداری برگزار کردند و جلسه پرسش و پاسخ والدین درباره مسائل تربیتی و بلوغ در غرفه حوزه هنری با حضور دکتر حسین زندی‌فر (دکترای روانشناسی بالینی) برگزار شد.

حقدوست درباره چشم انداز این پویش گفت: هدف ما، یک پویش ملی‌ست تا فرهنگ مشاوره و بینش درست نسبت به مسئله درمان در سطح کشور تبیین شود.
همچنین حقدوست از افتتاح رسمی کلینیک سیمرغ شفابخش نریمان و باشگاه جستارهای روانشناسی در هفته‌های آتی خبر داد.




«زخم سایه» در جشنواره Bright Light آمریکا

سینماروزان/روح الله نشیبا: فیلم نیمه بلند «زخم سایه» به کارگردانی راشل صفادل به international bright light film festival آمریکا راه یافت.

فیلم سینمایی نیمه بلند «زخم سایه» به نویسندگی و کارگردانی راشل صفادل؛ زمستان سال گذشته در تهران فیلمبرداری شده و در ادامه حضور بین المللی خود به جشنواره برایت لایت آمریکا راه یافته است.

«زخم سایه» یک آلارم اجتماعی است که به مشکلات زندگی کودکان می‌پردازد.

هانیه خسروانی، شاهین زرگر، مهری ارمان، رحیم صفادل و بازیگر خردسال: پرمیس طرخورانی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.

سایر عوامل این فیلم عبارتند از: نویسنده و کارگردان: راشل صفادل، مدیر فیلمبرداری: فرهاد طالبی نژاد، دستیاران فیلمبردار: امید کیانی، حمید نجفی، شایان یادگاری، تدوین: پیام علیمرادی، صدابردار: علی مژده، صداگذاری و ترکیب صدا: ندا محسنی، مدیر تولید: حسین آذربرا، مدیر تدارکات: رامین صفادل، طراح گریم و لباس: نازنین پیورست، طراح صحنه: راشل صفادل، گلبرگ روحانی، ترجمه و زیرنویس: ریحانا صفادل، طراح پوستر و لوگو: پژمان ابوالقاسمی، تهیه کننده: راشل صفادل.

فیلم زخم سایه
فیلم زخم سایه




خرده فرهنگ‌های بومی ایران در دوران پسااستعماری امروز و تأکید بر نقش رسانه‌های تصویری

سینماروزان/ساناز بصیر(کارشناس سینما و تلویزیون):

ايران از جمله کشورهای با فرهنگ قدیم و گونه‌گون است که به دلیل موقعیت جغرافیایی و تنوع اقلیمی، به طور خاص شامل تنوع بالایی از اقوام مختلف می‌شود که هر کدام زبان و گویش، آداب و رسوم، پوشاک و خوراک خاص خود را دارند. از این جهت، ایران جزء معدود کشورهایی است که چنین ظرفیت فرهنگی را داراست؛ ظرفیتی که علاوه بر جنبه‌های مثبت ملی، می‌تواند عاملی باشد در روابط خارجی، صادرات، توریسم، و…

از سوی دیگر و در نگاهی کلی، مسیری که جهان در سال‌های اخیر پیموده به سمتی رفته تا آن‌گونه که مارشال مک‌لوهان تعبیر کرده به یک دهکده جهانی تبدیل شود، به نحوی که هر روز مرزهای فرهنگی به وسیله رسانه‌های جمعی و ارتباطات سریع، کمتر و کمتر شده و نهایتاً از بین برود. این نزدیکی در کنار محاسنی که دارد، دارای معایبی است، از جمله تأثیر استعمارگونه‌ی محتوای غالب در رسانه‌های عمومی که بر فرهنگ‌های خردتر یا ضعیف‌تر (از لحاظ قوت رسانه و پیشرفت تکنولوژی) وارد می‌شود.

جهانی شدن هم تهدید است هم فرصت؛ فرصت برای عرضه فرهنگ‌های قوی و تهدید برای فرهنگ‌های ضعیف. در واقع فرهنگ‌های غنی و پویا از قابلیت‌ها و امکاناتی که جهانی شدن در اختیار بشریت قرار داده در جهت کمال و تعالی خویش و هم‌چنین در راه تصفیه و پیرایش خود از خرافه‌ها بهره گرفته و سعی در معرفی بارزه‌ها و وجوه متمایز خویش به جهانیان برآمدند و انسان‌ها را به مقایسه ارزش‌ها و انتخاب اصلح دعوت می‌نمایند. این بیان به این معنی است که در تعامل و برخورد و تماس فرهنگ‌ها با یکدیگر توجه به تأثیرپذیری آن‌ها از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. فرهنگ‌ها ناگزیر از اخذ مفاهیم و موضوعاتی از سایر فرهنگ‌ها هستند؛ اما مهم این است که این اخذ (گیرندگی و تأثیرپذیری) یک‌طرفه و در عین احساس حقارت و از خود بیگانگی و تشابه به فرهنگ دهنده است و یا این که این اخذ همراه با دهندگی و تأثیرگذاری و در عین احساس هویت و عزت و در جهت پویایی و تصفیه (آن‌چه که اخذ می‌شود) و تکامل (خویش) است. (یوسفی و محمدی‌فر، 1390) آن‌چه در عمل مشهود است این است که فرهنگ‌های خردتر که زیرمجموعه‌ی یک کل فرهنگی بزرگتر هستند، مانند تنوع قومی در ایران، در این مسیر جهانی شدن دچار گونه‌ای انزوا یا اضمحلال می‌شوند و اندک اندک قوت خود را از دست می‌دهند و آن‌گونه که می‌شاید خودنمایی و بروز نمی‌کنند.

حال پرسش اینجاست که این منزوی شدن فرهنگ‌های بومی، به خصوص در ایران، چه قدر تحت تأثیر رسانه‌ها است؟ و آیا از طریق رسانه‌های تصویری (تلویزیون، سینما، تبلیغات شهری، و…) می‌توان راه نجاتی برای آن یافت یا حداقل آن را به نحوی در جهان معرفی کرد؟

*میراث فرهنگی ایران

تاریخ، جغرافیا و اندیشه دولت آرمانی ایرانی در آداب و رسوم، سنت‌ها، آیین‌ها و آثار نثر و نظم بسیار متعددی ثبت شده است که می‌توان از آن به مثابه میراث فرهنگی ایران نام برد. این میراث شامل آداب و رسوم و آیین‌هایی است که از عهد واپسین تاریخ ایران تا به امروز هم‌چنان تداوم یافته و بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت و فرهنگ ملی ایرانی شده‌اند. برخی از این آیین‌ها همانند نوروز نه تنها در ایران کنونی، بلکه در ماورای مرزهای آن، یعنی در حوزه تمدنی ایران گرامی داشته می‌شود و همه جهانیان نیز آن را نشانه‌ای از فرهنگ و میراث فرهنگ ایرانی می‌دانند. برخی از آداب و رسوم ایرانی پس از اسلام نیز در بستر دین جدید هم‌چنان تداوم پیدا کرد. برخی از این آیین‌ها نظیر جشن‌های سده و مهرگان که در دوران‌های اخیر گرامی داشته می‌شوند، هم‌چنان در زمره میراث فرهنگی ایران قرار دارند (احمدی، 1382: 20)

در مجموع می‌توان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است، به‌اختصار چنین برشمرد: ۱- زبان پارسی و گویش‌ها و لهجه‌های پارسی ۲- جشن‌های ملی از جمله نوروز و شب یلدا و گاه‌شماری خورشیدی ۳- فلسفه ۴- دین‌ها و آیین‌های زرتشتی و مهرپرستی ۵- هنر ایرانی (ادبیات و شعر پارسی، معماری ایرانی و خوراک ایرانی) ۶- فرهنگ‌های محلی اقوام ایرانی و ۷- موسیقی سنتی ایران. در کل، تاریخ غنی ایران از راه هنر، معماری، شعر، دانش و فناوری، پزشکی، فلسفه و مهندسی اثر قابل توجهی بر جهان گذاشته‌است. (Milani, 2004)

علاوه بر خاصیت نژادی مردم ایران که بجودت قریحه و عمق تفکر و ذوق لطیف و قوت منطق ممتاز هستند، وضعیت جغرافیایی ایران نیز در خدمت مردم ایران بعالم علم مدد فراوان کرده است، زیرا که عرصه‌ی فلات ایران که محل ارتباط و مکان تقاطع تمدن شرق و غرب است از یکطرف مدنیت یونان و روم و از طرف دیگر تمدن چین و هند را در این سرزمین با یکدیگر آمیخته و در نتیجه‌ی این ارتباط و آمیزش، آثاری جاوید و فناناپذیر از بهترین و لطیف‌ترین محصولات فکر بشری در معرض وجود پدیدار گشته است. آن خاصیت و استعداد نژادی با این وضعیت مساعد جغرافیایی همواره مردمی را که در سراسر کشور ایران از ساحل «رود جیحون» و دامنه کوه «هندوکوش» گرفته تا سواحل «فرات» و «خلیج فارس» در طول مدت هزاران سال میزیسته‌اند بخدمات عظیم نمایان در عالم علم و فرهنگ موفق ساخته است. نه تنها در شهرهای سواد اعظم که در گوشه و کنار این خاک بوجود آمده منشأ فیوض و منبع معارف میشده بلکه از سرحدات آن کشور تجاوز کرده و بخاک همسایگان و بالاخره در سراسر عالم بشریت انتشار می‌یافته. (حمکت، 1328: 5)

خرده فرهنگ‌های بومی ایران در دوران پسااستعماری امروز و تأکید بر نقش رسانه‌های تصویری/پژوهشی به قلم ساناز بصیر فعال سینما و تلویزیون
خرده فرهنگ‌های بومی ایران در دوران پسااستعماری امروز و تأکید بر نقش رسانه‌های تصویری/پژوهشی به قلم ساناز بصیر فعال سینما و تلویزیون

*ارتباط تصویری: از پیام تا استعمار

ارتباط تصویری زیرشاخه و تخصصی حرفه‌ای از هنرهای تجسمی و سواد بصری است که محوریت آن انتقال ایده و پیام از طریق تصویر است. ارتباط تصویری مانند ارتباط کلامی، عاملی است در ایجاد ارتباط بین انسان‌‌ها با این تفاوت که گستره بسیار بیشتری را در بر می‌گیرد، چرا که مانند کلام محدود به شناخت زبان نیست و با تصویر که ویژگی‌های عام و مشترک جهانی دارد در پی انتقال پیام است.

شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد ارتباط تصویری از قدیمی‌ترین نوع ارتباطات در بین مردم بوده است. مناطقی در بعضی از نقاط جهان کشف شده است که نشان می‌دهد در زمان‌های دور و در داخل غارها، مردم از تصاویر برای بیان مفهوم مورد نظرشان استفاده می‌کرده‌اند. این تصاویر دارای قدمتی بسیار زیاد می‌باشند که حتی گفته می‌شود که این قدمت به 40000 سال پیش بر می‌گردد. نقاشی‌های درون غارها نشان می‌دهد زمانی که ارتباط کلامی وجود نداشت از ارتباط تصویری استفاده می‌شده است. این نقاشی‌ها و تصاویر شامل موضوعات مختلفی از جمله حیوانات مناظر و فضاهای مقدس می‌باشند. با توجه به این موضوع می‌توان گفت که، ارتباط تصویری قبل از ارتباط کلامی به وجود آمده است. با پیشرفت جوامع بشری و مسافرت افراد به مکان‌های جدید رفته رفته ارتباط تصویری گسترش پیدا کرد. این پیشرفت‌ها در ارتباط تصویری زمینه را برای درک بهتر مفاهیم فراهم کرده‌اند. در گرافیک یا ارتباط تصویری در سطح جهانی از این ویژگی‌ها به عنوان نماد برای رساندن یک مطلب یا درک مفاهیم پایه‌ای استفاده می‌شود. مردم حدود 600 سال قبل برای ارتباط تصویری از چاپ تصاویر بر روی برگ‌ها استفاده کردند. این کلمات چاپ شده باعث گسترش ایده‌ها و اطلاعات در سطح جهانی شد و به شیوه غیرکلامی گسترش پیدا کرد.

امروزه هر چند که از افراد (مثلاً گرافیست‌ها) گرفته تا کشورها و قدرت‌های جهانی از ارتباط تصویری به طرق مختلف و در رسانه‌های گوناگون بهره می‌برند، اما در واقع تأثیر اصلی از جانب قدرت‌های اول رسانه‌ای بر دیگر سطوح جامعه جهانی وارد می‌شود. مثلاً تأثیری که آمریکا از طریق تبلیغات و محتوای مجازی در جهان دارد انکارناپذیر است؛ تحمیلی که خواه-ناخواه از فرهنگ آمریکایی یا گونه‌ی زیست غربی از طریق رسانه‌های جمعی و فضای مجازی بر دیگر فرهنگ‌ها وارد می‌شود. از سینما گرفته تا تبلیغ محصولات فیزیکی و محتوای فضای مجازی.

*نتیجه‌گیری

در حالی که افراد خارج از هر قوم، با نگاهی شگفت‌زده و مشتاق به ویژگی‌های بومی و جذابیت‌های خاص آن قوم می‌نگرند، افراد آن قوم تحت تأثیر همین مراودات در جهت معکوس و بخصوص در سیطره رسانه‌ها و فضای جانبدارانه‌ی مجازی رفته رفته بعضی از آداب و رسوم خود را از یاد می‌برند. به دیگر سخن، غلبه و سیطره قدرت‌های تبلیغاتی و رسانه‌های بزرگ جهانی چنان است که انگاری هر چه بیشتر محدوده‌ی فرهنگ‌های ضعیف‌تر را تنگ می‌کند تا جایی که شاید به انزوا و فراموشی کشیده شود.

اگر بخواهیم از این انزوا و خرد شدن فرهنگ‌های بومی جلوگیری کنیم شاید بتوان در جهت معکوس وضعیت حاضر اقدام کرد؛ یعنی تبلیغ، معرفی، و بازشناساندن فرهنگ‌های کوچک از طریق رسانه. اما همان قدر که تضعیف این فرهنگ‌ها از جانب دیگران نیازمند قدرت و هزینه است، تبلیغ و معرفی آن نیز نیازمند صرف کار و هزینه بسیار است. درواقع باید به نحوی در مقابل قدرت‌های رسانه‌ای امروز و تأثیرات استعماری آنان قدم علم کرده و مقابله به مثل کنیم. در این مسیر قطعاً خود فرهنگ و اقدامات فرهنگی کار را به مراتب آسان‌تر می‌کند؛ یعنی آن‌گونه که استعمار می‌کند، صرفاً از طریق تبلیغات و پر کردن چشم مخاطب نباشد.

*منابع

1. احمدی، حمید (1382). هویت ملی ایرانی: بنیادها، چالش‌ها و بایسته‌ها. نامه پزوهش فرهنگی. سال هفتم، شماره 6، صفحه 5 تا 55.

2. یوسفی جویباری، محمد و محمدی‌فر، نجات (1390). فرهنگ و تمدن ایرانی و جهانی شدن؛ فرصت‌ها و چالش‌ها. مطالعات جامعه‌شناسی. سال سوم، شماره دوازدهم، صفحه 23 تا 38.

3. حکمت، علی اصغر (1328). ایران در فرهنگ جهان. نشریه نامه فرهنگستان قدیم. شماره 2، صفحه 3 تا 24.

-Wikipedia

– Milani, A. Lost Wisdom. 2004.ISBN 0-934211-90-6.

– flashcardmachine.com

 




ابراهیم عامریان تهیه‌کننده فیلم پرفروش #فسیل گفت: تولید فیلم بفروش، فرمول مشخصی ندارد!/سن‌بالاها با وجه نوستالژیک #فسیل ارتباط گرفته‌اند و جوانان با فضای شاد فیلم!/چه سیل باشد چه کرونا، فیلم بفروش می‌فروشد!/در نود درصد سانس‌هایی که داشتیم، سالن‌ها پر از مخاطب بوده!/تلویزیون هیچ حمایتی از #فسیل نداشته/ تلویزیون رایت هر دو قسمت #تگزاس را گرفته ولی آنها را پخش نمی‌کند!/#فسیل ۱۰۰میلیارد را رد می‌کند!!

سینماروزان/زهرا منصوری: تولید فیلم بفروش و مخاطب پسند فرمول مشخصی ندارد و فیلم «فسیل» را هم باید حاصل سال‌ها کمدی‌سازی بنده بدانید. بالاخره در این سال‌ها ایراد‌ها و نقص‌های کارهای‌مان را شناسایی کرده و آن‌ها را رفع کرده‌ایم تا به امروز که به یک کمدی مانند «فسیل» رسیده‌ایم. تلاش ما این بوده که فیلمی بسازیم که وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می‌آید، حالش خوب باشد و خداراشکر که این اتفاق رخ داده است.

ابراهیم عامریان تهیه‌کننده فیلم پرفروش فسیل با بیان مطلب فوق به خبرگزاری مهر گفت:  تلاش ما این بود که این فیلم مخاطبان مختلف از سن و سال‌های متفاوت را به سمت خود جلب کند. افرادی که سن بالاتری دارند با وجوه نوستالژیک فیلم به تعبیر خودمان حال می‌کنند و جوان‌تر‌ها و نوجوان‌ها هم می‌توانند از زوایای دیگر با داستان شاد فیلم همراه شوند. نمی‌خواستیم یک فیلم برای مخاطب خاص بسازیم و دقیقاً به دنبال جذب مخاطب عام بودیم. هدف اصلی‌مان هم سرگرم کردن مخاطبان برای دو ساعت حضور در سینما بود که شکر خدا به این هدف هم رسیده‌ایم.

عامریان درباره همکاری با کریم امینی در مقام کارگردان این فیلم هم گفت: کریم امینی پیش از این، فیلم کمدی دشمن زن و فیلم گربه سیاه را ساخته بود و من هم احساس کردم کارگردانی است که می‌تواند این فیلم را به بهترین شکل تحویل مخاطب بدهد. درباره این همکاری ابتدا به اطمینان رسیدیم و به لطف خدا نتیجه آن هم خوب بود. کار کمدی اساساً کار گروهی است و تمام عوامل پشت صحنه در موفقیت این فیلم دخیل هستند.

این تهیه‌کننده درباره دلیل رضایت به اکران این فیلم در اکران نوروزی امسال که همزمان با ماه مبارک رمضان بود و احتمال عدم استقبال مخاطبان وجود داشت، گفت: من تا همین جا در دو مقطع ثابت کرده‌ام که وقتی فیلمی خوب باشد و مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، چه سیل باشد، چه کرونا باشد و چه نوروزی که در سومین روزش ماه مبارک رمضان آغاز می‌شود، فروش خوبی خواهد داشت و مردم برای دیدن آن به سینما می‌آیند. ما با «دینامیت» ثابت کردیم که در اوج کرونا هم مردم به سینما می‌آیند. با «فسیل» هم ثابت کردیم در شرایطی که هیچ صاحب فیلمی تمایلی به اکران فیلمش نداشت، می‌توان مورد استقبال مخاطب قرار گرفت.

وی ادامه داد: طبیعتاً اگر نوروز امسال همزمان با ماه مبارک رمضان نبود و آن عده از مردم که به دلیل روزه بودن در طول روز به سینما نمی‌آیند هم می‌توانستند در تمام سانس‌ها به تماشای فیلم بنشینند، فیلم ما شرایط متفاوتی داشت. نمی‌توان گفت این شرایط روی تعداد مخاطبان فیلم تأثیر نداشته است، اما قرار نیست همیشه در شرایط ایده‌آل فیلم‌مان را اکران کنیم. در عین اینکه در همین شرایط هم فکر می‌کنم در ۹۰ درصد سانس‌هایی که داشتیم، سالن‌های‌مان پر از مخاطب بوده است.

عامریان درباره نبود تبلیغات «فسیل» در تلویزیون هم گفت: واقعیت این است که ما برای تبلیغات تلویزیونی فیلم اساساً اقدامی نکردیم چرا که پیش‌تر برای فیلم‌های دیگر اقدام کرده و به نتیجه نرسیده بودیم. در سه چهار فیلم اخیر بنده تلویزیون همکاری‌ای برای پخش تبلیغات نداشت و از فسیل هم هیچ حمایتی نکرد. هم «دینامیت» و هم «انفرادی» بدون تبلیغ تلویزیونی اکران شد و این بار هم ما خودمان اقدامی برای مذاکره با تلویزیون نداشتیم. با توجه به ظرفیت‌هایی که در فضای مجازی برای تبلیغ فیلم‌های خود در اختیار داریم دیگر نیازی به تلویزیون هم نداریم.

این تهیه‌کننده درباره دلیل عدم فروش امتیاز پخش فیلم‌های کمدی موفقی که تا به امروز در سینما داشته است به تلویزیون توضیح داد: ما امتیاز پخش دو فیلم «تگزاس ۱» و «تگزاس ۲» را در ازای دریافت تیزر تبلیغاتی، همان زمان اکران به تلویزیون واگذار کردیم و در ازای آن پولی هم دریافت نکردیم، اما تا امروز این فیلم‌ها پخش نشده است. وقتی تلویزیون حاضر به پخش این فیلم‌ها نیست، طبیعتاً برای ما هم جای مذاکره وجود ندارد که بخواهیم به دنبال فروش حق پخش فیلم‌های‌مان به تلویزیون باشیم.

عامریان درباره پیش‌بینی‌اش از وضعیت استقبال مخاطبان از «فسیل» پس از اتمام تعطیلات نوروزی هم گفت: البته که پیش‌بینی‌ها معمولاً اشتباه از آب در می‌آید، اما به نظر می‌رسد اگر اتفاق ویژه‌ای رخ ندهند و شرایط اکران فیلم به همین صورت ادامه داشته باشد شاید سیر صعودی استقبال از فیلم خواهیم بود. مگر اینکه اتفاق غیرمنتظره‌ای مانند کرونا رخ دهد که معمولاً در مواجهه با این اتفاقات، سینما‌ها پیش از جا‌های دیگر تعطیل و کم‌رمق می‌شوند. اگر اتفاقی رخ ندهد امیدواریم فروش «فسیل» از مرز ۱۰۰ میلیارد تومان عبور کند.

ثبت رکورد فروش صدمیلیاردی با فسیل؟
ثبت رکورد فروش صدمیلیاردی با فسیل؟




مسئله‌ سینما، سینمای بی‌مسئله!

سینماروزان/جعفر گودرزی(رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران): شاید به جرات می‌توان گفت که مهمترین مسئله‌ی سینمای ما در شرایط کنونی بی‌مسئلگی است. سینمایی که «بی‌مسئله» باشد، یعنی مسئله‌محور نباشد، در روزمرگی و بی‌تدبیری «حل» می‌شود. با محصولات فقیر و لاغر نه می‌شود سینما داشت نه جشنواره.

دوستان، برادران! اگر توانش را دارید و دغدغه‌اش را، قبل از اینکه سیاسی باشید، فرهنگی باشید. سینمایی که مدیرانش درکی عمیق از فرهنگ نداشته باشند، کلام و مرام‌شان می‌شود تهدید و زورگویی و عرصه برای نطق و عرض‌اندام فیلم‌سازان و کسانی  مهیا می‌شود که دچار مرگ مغزی شده‌اند و با افزایش هورمون توهم، زوال عقل، بی‌اختیاری زبان، پوکی مغز و بی‌ادبی برای خودشان تاخت و تاز می‌کنند.
با بی‌تدبیری و دوری از تعامل و نادیده گرفتن نقد و تحلیل بدون تردید فقط در عثرت و عسرت دست و پا می‌زنید.

با نفی کاستی‌ها و ناکارآمدی‌های سیاست‌ها، فقط از زیبایی‌های سینما می‌کاهید.
بیایید بپذیرید کسی که به مدیریت و سیاست‌های شما نقد دلسوزانه دارد طاغی و یاغی نیست.

ما دشمن شما نیستیم. شما، خود، دشمن خودتان هستید. برای درک این موضوع این بیت را خوب با خودتان حلاجی کنید:
اگر این بار رو در رو شوم در آینه با خود
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را!
در سینمای شما اینقدر که آگهی و شعار موج‌ می‌زند آگاهی وجود ندارد.

توصیه می‌کنیم تا دیر نشده به دنبال حقیقت باشید و پشت شعارها و سیاست‌های ناکارآمد، به دنبال تفسیر مطلوب برای خودتان نباشید.

در سینما و در نزد منتقدان و سینماگرانِ اندیشمند و دغدغه‌مند، دانش، حقیقت، تدبیر و ارزش‌هاست که حکم می‌راند نه مصلحت و‌ محکوم کردن شرایط و هنرمندان و منتقدان از سوی شما.
تا زمانی که از این دیدگاهِ نگاه از بالا و حس برتری خروج پیدا نکنید امکانی برای ارتقا و تعامل برایتان فراهم نخواهد شد.

همراه بودن با سینماگران و منتقدان و تحلیلگرانِ دلسوز دل به دریا زدن است آن هم بدون کشتی! تصویر سینمای ایران آنچه که در سیمای هفت رویت و روایت می‌شود، نیست.
هفت‌خان این سینما پشت برنامه‌ی هفت پنهان می‌ماند. خان اول گفتگو است. برای گفتگوی اثربخش باید از پشت میز هفت بلند شد و پای حرف سینماگران نشست.




جزیره فضایی سه روزه در مرز صد میلیون/بخارست ۱۳میلیاردی شد/لوپتو ۱۰میلیارد را رد کرد+آمار کامل فروش 

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: فیلم فانتزی کودکانه جزیره فضایی که در دوره ای پررکود روی پرده رفته فقط در سه روز حدود صد میلیون فروخته تا روزهای آینده اکران خود را امیدوارانه پی گیرد.

 

صدرنشین فروش هفتگی بخارست است با فروش هفته اخیر ۲میلیارد و ۷۰۰میلیون و ۱۳میلیاردی شدن.

لوپتو در هفته اخیر ۱میلیارد و ۱۴۰میلیون فروش داشته و ۱۰میلیارد را رد کرده است.

 

انفرادی در هفته اخیر ۵۴۰میلیون فروخته و به ۷۶ میلیارد نزدیکتر شده.

پسر دلفینی در هفته گذشته حدود ۴۰۰میلیون فروخته،

بام بالا ۳۰۰میلیون در هفته اخیر فروخته و ابلق ۱۵۰ میلیون. فروش سگ بند و دوزیست در هفته گذشته ۸۰ میلیون بوده، تی تی در هفته اخیر ۷۰ میلیون و فروش هفته اخیر علفزار ۶۰ میلیون بوده

 

✔️✔️✔️آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای دوم دی ۱۴۰۱ به شرح زیر است: 

 

(تمام ارقام به تومان است و منهای اکران سیار)

 

— #انفرادی ۷۵میلیارد و ۹۴۰میلیون (۲۴۰روز/۳۹۰سالن)

 

— #سگ‌بند ۴۱میلیارد و ۸۸۰میلیون(۲۸۲روز/۴۵۰سالن)

 

— #علفزار ۲۱میلیارد و ۸۶۰میلیون(۲۲۱روز/۲۹۰سالن)

 

— #تی‌تی ۲۱میلیارد و ۳۷۰میلیون(۱۷۰روز/۳۳۰سالن)

 

— #ابلق ۱۹میلیارد و ۸۰۰میلیون(۱۲۸روز/۱۶۰سالن)

 

— #پسر_دلفینی ۱۹میلیارد و ۵۰۰میلیون(۸۵روز/۴۰۰سالن)

 

— #دوزیست ۱۹میلیارد و ۲۸۰میلیون(۱۳۵روز/۲۹۵سالن)

 

— #بخارست ۱۳میلیارد (۳۸روز/۲۹۸سالن)

 

— #لوپتو ۱۰میلیارد و ۱۴۰میلیون(۵۱روز/۲۳۰سالن)

 

— #بام‌بالا ۲میلیارد و ۶۰۰میلیون(۷۸روز/۸۵سالن)

 

— #بانک‌زده‌ها ۱میلیارد و ۹۹۵میلیون(۱۱۴روز/۲۲۰ سالن)

 

— #شین ۸۱۶میلیون(۱۰۷روز/۱۰۰ سالن)

 

— #طبقه_یک_و_نیم ۷۶۰میلیون(۵۱روز/۱۱۰سالن)

 

— #بیرو که با حمایت فارابی تولید شده ۹۳میلیون(۵۱روز/۱۱۰سالن)

 

✔️✔️اکران جدید 

 

–جزیره فضایی ۷۵میلیون(۳روز/۱۱۵سالن)

آمار فروش سینماهای ایران تا دوم دی ۱۴۰۱
آمار فروش سینماهای ایران تا دوم دی ۱۴۰۱

 

 




#سو_و_شون؛ یکی از پنج فیلم ارگانی در دست تولید بنیاد روایت!+اعلام رسمی تمام پروژه‌های بنیاد بی ذکر رقم هزینه!

سینماروزان/مسعود احمدی: در حالی که پیش بینی می‌شد سازندگان فیلم-سریال #سووشون، خودشان نام حامی مالی پروژه را اعلام کنند ولی در نهایت در میانه نشست جشنواره مقاومت بود که نام حامی مالی این پروژه اعلام شد.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب از سریال-فیلم #سووشون به عنوان یکی از پروژه‌های تازه این ارگان زیرمجموعه بنیاد روایت نام برد ولی نگفت تاکنون چقدر هزینه صرف تولید این پروژه شده است!؟

سیدمحمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در نشست جشنواره مقاومت گفت: ما در تلاش هستیم تا ۵ فیلم سینمایی(!!) را به جشنواره فیلم فجر برسانیم که یکی از مهم‌ترین این آثار فیلم سینمایی «ارس» است، فیلمی که ۲ سال زمان برای تحقیق و نگارش اش صرف شده، این فیلم روایت سه سرباز مرزبانی آذربایجان است که در مقابل ارتش شوروی مقاومت می‌کنند.

وی همچنین با اشاره به سایر تولیدات انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نیز گفت: فیلم-سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار با تم ضد انگلیسی را در دست تولید داریم.

رئیس انجمن سینمای دفاع مقدس که عضو شوراهای نظارتی ارشاد هم هست، افزود: فیلمی با موضوع اجتماعی درباره یک بوکسور که شیفته شهید ابراهیم هادی شده است را در دست تولید داریم،

حسینی گفت: دو پروژه دیگر که یکی با تم کمدی و طنز و با موضوع خانواده و دیگری نیز با موضوع شهید قاسم سلیمانی را در برنامه‌هایمان قراردادیم که ان شالله همگی این آثار به جشنواره برسند.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب ادامه داد: البته طرحی هم با محوریت استان‌ها در دست اقدام داریم که مربوط به شهیدان شاخص استان‌ها است. به‌طوری‌که مطابق با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته مقرر شد هر استان یک شهید و یک فرد شاخص را معرفی می‌کنند و ما از آن‌یک اثر و پرتره بسازیم که تاکنون برخی استان‌ها انجام شده و برخی هم در حال انجام است.

پی‌نوشت: با ارگانی شدن فیلم-سریال #سووشون امیدواربم بنیاد روایت نظارت دقیق بر اقتباس داشته باشد تا خدای نکرده شخصیت مثبت داستان از #ایرلندی به #انگلیسی تغییر ملیت داده نشود و هدف گذاری سیمین دانشور نویسنده رمان منبع، قلب نگردد…

 

فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود
فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود




احسان ولی پورزند و تجربه تولید از ایران تا هالیوود!

سینماروزان: احسان ولی پورزند تهیه کننده و سرمایه گذار سینمای ایران در سال ۱۳۵۸ در تهران به دنیا آمد.  وی فارغ التحصیل رشته مدیریت گردشگری است.

او در سال ۱۳۸۹ فعالیت خود را در صنعت سینما به عنوان سرمایه گذار و تهیه کننده در فیلم «دموکراسی در روز روشن» آغاز کرد و سپس در بیش از ده فیلم به عنوان سرمایه گذار و تهیه کننده حضور داشته است.

او در کنار تولید چندین فیلم در کشورهای مختلف به تازگی تولید فیلم سینمایی #لوتریا محصول هالیوود که در کشور مکزیک فیلم برداری شده را به پایان رسانده است.

احسان ولی پورزند در تولیدات سینمایی خود به دنبال آن بوده که دریچه ای بگشاید برای تعاملات فرهنگ های مختلف شرقی و غربی. سینما یکی از بهترین ابزارها برای انتقال پیام در عین سرگرم کنندگی برای مخاطب است و در این میان هر چه بیشتر تهیه‌کننده ها تلاش کنند که با سوژه های جذاب و دغدغه مند مخاطبان را در نقاط مختلف دنبا جذب کنند، موفق‌تر هستند.

خروجی فعالیت های هنری احسان ولی پورزند مصداقی است بر اینکه او استعداد بالایی دارد در ارائه محصولات چندفرهنگی با زبان سینما. افراد بااستعداد و دارای ذات هنری در همه جای دنیا میتوانند مثمرثمر باشند. واقعیت این است که در ایران نیز مانند آمریکا و اروپا، سینما، مخاطبانی دارد که پیگیر سینمای روز هستند و تقریبا تمام فیلم‌های روز خارجی و ایرانی را می بینند و برای همین است که سینماگران ایرانی توانسته اند در بسیاری از جشنواره های مطرح جهانی از کن تا برلین و ونیز و… مورد توجه قرار گیرند و جایزه اسکار هم دو بار به سینمای ایران رسیده است‌. در امتداد همین مسیر بوده که چهره هایی مثل احسان کلی پورزند توانسته اند تولیدات مشترک مختلفی را به سرانجام برسانند.

احسان ولی پورزند تهیه‌کننده سینما
احسان ولی پورزند تهیه‌کننده سینما

احسان ولی پور زند در ایران #دموکراسی_تو_روز_روشن را تولید کرده که در زمان خود یکی از آثار بحث برانگیز شده بود. معنای دوپهلوی داستانی و برخی تأویل‌ها و تفسیرهایی که از اثر شد باعث گردید این فیلم در زمره آثار حساسیت برانگیز تلقی شود و در عین حال ترکیب بازیگران متنوع و آن تصویر سازی های جذاب و خوش آب و رنگ از دنیای مادی و دنیای پس از مرگ بسیار زیاد مورد توجه قرار گرفت.

این تهیه‌کننده در تازه ترین تولیدش #لوتریا در هالیوود نیز یک داستان فرازمانی را محوریت قرار داده و با تمرکز بر آدم هایی که می‌توانند معادل یکی از ما باشند، داستان پردازی کرده؛ آدم‌هایی معمولی،که در موقعیت‌های خاص، واکنش های غیرمنتظره از خود بروز می‌دهند.

سینما و تلویزیون در تمام دنیا به جایی رسیده که گاهی ساده ترین مضامین می‌توانند درام های عجیب و تکان دهنده شکل دهند و برای همین است که ناگاه سریالی مانند بازی مرکب یا فیلمی نظیر باربی، فراوان نقد و نظر را موجب می‌شوند. در این شرایط آنچه نیاز مخاطب امروز است بازتاب واقعیات بدون تحریف است که تفاوت نمی‌کند در ایران باشید یا هالیوود؛ اگر بازتاب سینمایی واقعیات را پی گیریم قطعا خواهیم توانست مخاطبان را جلب کنیم و مدار حرفه ای احسان ولی پورزند حکایت از آن دارد که او نیز در تولیدات مختلف خود از دموکراسی تو روز روشن تا لوتریا بدنبال همین بازتاب واقعیات است.

به نظر می‌رسد صنعت سینمای دنیا در سال‌های پیش رو بسیار بیش از قبل به تهیه‌کنندگانی مستعد و جسور مثل احسان ولی پورزند نیاز دارد؛ تهیه‌کنندگانی که با استانداردسازی تولید، آثاری مطلوب مخاطب ارائه می‌دهند.




حرکت جیران به سمت #پهلوانان_نمی‌میرند…

سینماروزان: بعد از وقفه‌ای چند هفته‌ای، قسمت‌های ۲۴ و ۲۵ سریال #جیران ساخته حسن فتحی از طریق فیلیمو عرضه شد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از سایت نمایش خانگی در خلاصه داستان قسمت ‌های تازه سریال آمده: این هماوردی نه برای عشق است، نه برای زنده ماندن، این کشاکشی است که یک سوی آن میهن است و رازی که حال از پرده برون می‌افتد….دست تقدیر چه بازی‌ها که در استین دارد! کفایت خاتون گمشده‌اش را پیدا کرده و جیران برای شاه هر روز عزیزتر می‌شود…

بازیگران سریال عبارتند از: بهرام رادان، پریناز ایزدیار، مریلا زارعی، امیرحسین فتحی، امیر جعفری، رویا تیموریان، مهدی پاکدل، رعنا آزادی ور، کتانه افشارنژاد، ستاره پسیانی، غزل شاکری، مرتضی اسماعیل کاشی، هومن برق نورد، مهدی کوشکی، سمیرا حسن پور، فاطمه مسعودی فر، بهناز نازی، غلامرضا نیکخواه، سیاوش چراغی پور، محمد شیری، حمیدرضا نعیمی، رضا جهانی، الهام نامی، نهال دشتی، سینا رازانی، بهنام شرفی، پاشا جمالی، حسن مؤذنی، نسرین نکیسا، محمد مژدهی، امیرعباس توفیقی، فرشید صمدی پور، عباس ظفری، راستین عزیزپور، علی اشمند، پرویز بزرگی و رضا داودوندی.

در قسمت‌های تازه سریال جیران، حسن فتحی کوشیده برای دقایقی هم که شده از حرمسرا خارج شده و داستان سریال خود را به سمت درگیری های پهلوانی ببرد. این رجوع بیش از همه یادآور سریال پهلوانان نمی‌میرند ساخته خود فتحی است.

عجبا که هر جا فتحی به مانند قبل سریال را به حرمسرای ناصری می‌برد، ریتم سریال می‌افتد ولی هر جا به سراغ شخصیت‌های بیرون حرمسرا می‌رود سریال ریتم مناسب می‌یابد.