1

پاسخ کوبنده رائد فریدزاده به روسای خانه سینما+اعلام برنامه‌ی انتقال جشنواره جهانی فجر به شهرستان

سینماروزان: در حالی که رئوس خانه سینما در بیانیه‌ای متناقض در عین جدایی از کمیته اسکار، خواستار حضور نمایندگان خود در کمیته شده‌اند(!!!) رائد فریدزاده در گفتگویی تازه، تنها مرجع قانونی معرفی فیلم به اسکار را «فارابی» دانسته و شایعه واسپاری این مساله به خانه سینما را رد کرده!

 

به جز این فریدزاده درباره انتقال بخش بین‌الملل فجر-موسوم به جشنواره جهانی فجر- به شهرستان(کیش یا قشم؟) هم حرف زده…

 

رائد فریدزاده به خبرگزاری ایسنا گفت: نهاد مورد تأیید آکادمی اسکار و جایی که مسئولیت معرفی فیلم را بر عهده دارد «بنیاد سینمایی فارابی» است، برای آکادمی هم مهم این است که روند انتخاب را با مشارکت اعضای صنف و فعالان صنعت سینما پیش برده شود. البته باید تلاش کنیم تا این فضای تحریمی سیاسی با گفت‌وگو باز شود که این هم به خانواده بزرگ سینما برمی‌گردد. با این حال درباره برخوردهای سیاسی با تولیدات داخلی سینمای ایران، واقعیت این است که جشنواره‌های خارجی اگرچه به طور رسمی نوع نگاه و بازخورد خود را نسبت به فیلم‌های ایرانی اعلام نکرده‌اند اما در عمل نتایج و برخوردها را می‌توان به وضوح مشاهده کرد.

پاسخ رائد فریدزاده به روسای خانه سینما
پاسخ رائد فریدزاده به روسای خانه سینما

فریدزاده با حمایت مجدد از فارابی که خودش هم ورود به مدیریت سینمایی را مدیون همین نهاد است، بیان داشت: «بنیاد سینمایی فارابی» در طی این سال‌ها توانسته جایگاه سینمای ایران را در اسکار حفظ کند و این کار کمی نیست. اگر این بنیاد بی‌طرفانه برخورد نمی‌کرد و به دنبال تحمیل رأی خود بود، مطمئن باشید که این فرایند سال‌ها قبل متوقف می‌شد. این اعتماد و این جایگاه در یک فرایند بین‌المللی و در یک آمد و شد حفظ شده که با زحمات و ممارست سالیان مدیران قبلی و همکاران سینمایی محقق شده و همچون یک میراث ملی برای سینمای ماست اما متاسفانه گاهی با کج فهمی‌ها این میراث را به خطر می‌اندازیم.

 

رئیس سازمان سینمایی درباره محل برگزاری جشنواره جهانی فجر نیز بدون نام بردن از گزینه‌ها گفت: در تهران یکی دو مکان پیشنهاد شده و در حال بررسی هستیم اما در کنار آن، امکان برگزاری جشنواره در شهری غیر از تهران را نیز در دست بررسی داریم که البته جابجایی شهر باید با هماهنگی باشد.




فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

سینماروزان/حامد مظفری: در دهه پنجاه در سینمای ایران ستاره‌ای متولد شد به نام فرزان دلجو محبوب مخاطبان جوان سینما.

محمد(فرزان) دلجو از بازیگران و کارگردانان شناخته‌شده با «علفهای هرز»، «بوی گندم»، «یاران»، «شب غریبان»، «ماهیها در خاک میمیرند» و…، اخیرا کار ساخت فیلمی با عنوان «چارلی باستر» را به پایان رسانده و برنامه‌هایی برای اکران سراسری آن دارد.

 

فرزان دلجو در این باره به سینماروزان گفت: فیلم «چارلی باستر» مورد توجه کمپانی‌های پخش فیلم قرار گرفته است و با پایان مراحل فنی نهایتا تا ژانویه ۲۰۲۶(دی ماه) در سینماهای سراسری آمریکا به اکران میاید و پس از آن نیز برنامه‌هایی برای اکران در کشورهای دیگر داریم.

فرزان دلجو در پشت صحنه فیلم چارلی باستر
فرزان دلجو در پشت صحنه فیلم چارلی باستر

فرزان دلجو پیرامون خط داستانی فیلم تازه‌اش گفت: «چارلی باستر» روایتگر معصومیت انسان ها در این جهان پر هیاهوست. چارلی باستر قامت زندگیست؛ ثروتش یک دوچرخه هست و عشقش دختر گل فروش محله، شغلش پخش پیتزا ست! او در عین سادگی، دو راز پنهان دارد که کشف این دو راز برعهده تماشاگر است. «چارلی باستر» در دنیایی میان رئالیسم و سوررئالیسم و به گونه‌ای غیرقابل پیش بینی جلو رفته و پایانی غیرمنتظره دارد. در «چارلی باستر» تصویر بیشتر از دیالوگ، قصه را روایت می‌کند.

 

فرزان دلجو تاکید کرد: فیلم «چارلی باستر» به علت قصه انسانی و فقدان صحنه های حاشیه‌‌ساز(!) به امید خدا بعد از اکران خارج در ایران هم قابل نمایش است. البته سال قبل هم می‌‌شد فیلم را به فستیوال فجر داد و تلاش‌هایی از سوی علی عطشانی تهیه‌کننده‌مان، صورت گرفت- اما ترجیح دادیم که امور پس‌تولید را با طمانینه پیش ببریم و امسال بعد از اکران آمریکا، شرایط اکران داخل ایران را فراهم خواهیم کرد.

نماهایی از فیلم چارلی باستر
نماهایی از فیلم چارلی باستر

چقدر شباهت است بین چارلی باستر و فیلم‌های خاطره سازی نظیر «بوی گندم»، «ماهیها…»، «یاران» و «علفهای هرز»؟ و… فرزان دلجو در پاسخ به این پرسش سینماروزان اظهار داشت: شباهت میان کارهای گذشته‌ی من و فیلم چارلی باستر در نگاه متفاوت به سینماست. شاید چارلی باستر به سبک و سیاقی تعلق دارد که در هیاهوی سینمای گیشه و آوانگارد ، به نوعی خودش میخواهد سبکی تازه ای را ارائه دهد؛ سبکی که سال هاست در جهان کم رنگ و کمرنگ تر شده و انگار چارلی باستر سلامی تازه به سینمای امروز هالیوود است.

پوستر فیلم چارلی باستر
پوستر فیلم چارلی باستر

فرزان دلجو اخیرا نگارش و کارگردانی یک تئاتر با عنوان «پرشین تینگز» یا همان «چیزهای ایرانی» را نیز انجام داده که همراه با شهرام شب‌پره و هشت بازیگر سینما و تئاتر اواخر آذرماه در دوبی روی صحنه خواهد رفت. دلجو در چرایی رفتن به سمت این نمایش گفت: نمایش پرشین تینگز، آینه تمام‌نمای جامعه ایرانی در این سو و آن سو ست و راوی زخمهایی است که در پوسته‌ی شکلاتی پیچیده شده است یا به زبان ساده تر این نمایش دارای رویه و آستر(!)ی شیرین بر بطنی دردناک است!!

 

او افزود: اینکه چرا کار طنز را ترجیح دادم متاثر از حال و هوای جامعه ایرانی است. با توجه به شرایط حاضر که تقریبا همه می‌نالند پرداختن به سبک آوانگارد و اقتباس از آثار نمایشنامه‌نویسان نامی چون شکسپیر و مولیر و چحوف و مثلا اقتباس از «در انتظار گودو» و…… فقط ژست روشنفکرانه‌ی بعضی ها را سیراب میکند ! اما ما بر لبه تیغ نمایش پرشین تینگز را آماده اجرا کرده ایم تا انشاءالله هم تماشاگر خاص و هم تماشاگر عام یکسان از آن لذت ببرند.

 

فرزان دلجو گرچه سالهاست ایران نیست اما هرگاه فرصت کند محصولات تولیدی داخل را هم می‌بیند. دلجو به سینماروزان گفت: تا جایی که مشغوله کاری اجازه دهد محصولات همکاران داخلی را می‌بینم. مثلا اخیرا فیلم «صبحانه با زرافه ها»-ساخته سروش صحت و به تهیه‌کنندگی سیدمصطفی احمدی-را دیدم که با توجه به جمیع محدودیت ها بسیار بر دل مینشیند. ما بازیگران و فیلمسازان برجسته ای داریم که خلاقیتشان در بند بازی های رایج سانسور کمرنگ می‌شود. از میان سریال ها «آقازاده»-به تهیه‌کنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی- بسیار تماشائی بود و سعی کرده بود هم تماشاگرپسند باشد و هم اجرای استانداردی داشته باشد.

 

او خاطرنشان ساخت: البته که به مانند همه جای دنیا بعضی از فیلم ها و سریال‌ها نیز فارغ از گونه ی کمدی یا غیرکمدی، اسیر تکرار مکررات هستند و آثاری هستند توهین کننده به مخاطب و شاید بسیار مفتضح تر از فیلمهای دهه ۳۰ و ۴۰ خودمان! ولی هنر ایرانی همواره قله‌های خود را داشته و در نهایت فیلم و سریال خوب همچنان داریم و شخصا با بسیاری از همکاران داخل رفاقت تنگاتنگ دارم و برای جامعه هنر آرزوی موفقیت دارم.

فرزان دلجو در حال تمرین نمایش پرشین تینگز
فرزان دلجو در حال تمرین نمایش پرشین تینگز

گفتنی است “چارلی باستر” به تهیه کنندگی پیکچر وان پروداکشن، پیمان جمشید آبادی، پاریس بی، سمیرا آهنین و علی عطشانی کارگردان ایرانی تولید شده است‌ با بازی سیمون مارتین ، سوفیا پاپا شوویلی ، مایکل سولیوان ، روبرو براسکی ، جان هریس ،داریا الاسکار، افشین کتانچی و مایکل مدسون و…

 

بازیگران نمایش «پرشین تینگز» به کارگردانی فرزان دلجو نیز اینها هستند: فرزان دلجو، نیلا زجاجی، عرفان ملکوتی، ایلیا سعادتی، مهسا خان پور ( همسر سابق علی دائی! )، ونداد مساح زاده، آرزو کوچکان همراه با داریوش ایران نژاد و شهرام شب‌پره!

فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم
فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم

فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم
فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم




سختی‌های سریال «شکارگاه» به روایت مهدی حسینی‌نیا

سینماروزان: مهدی حسینی‌نیا ـ بازیگر نقش «بهادر» در سریال «شکارگاه» ـ درباره دشواری نزدیک شدن به فضای تاریخی، شیوه مواجهه با متنی که کمترین امکان تغییر را داشت و تجربه ایفای نقشی ساده و صمیمی همچون یک باغبان را توضیح می‌دهد.

حسینی‌نیا همچنین با نگاهی تحلیلی به تفاوت‌های نمایش خانگی و تلویزیون، تأکید می‌کند که روایت قصه‌های نزدیک به زندگی مردم امروز در رسانه‌های جدید آسان‌تر و اثرگذارتر است.
با «بهادر» ـ باغبان ساده اما پر از پیچیدگی قصه «شکارگاه» ـ شروع می‌کنیم و طرح این پرسش که ایفای چنین نقشی در قصه‌ای که زمان آن چندان نزدیک نیست، چه دشواری‌هایی داشت؟ مهدی حسینی‌نیا پاسخ می‌دهد: به نظر من هر نقشی جذابیت‌های خودش را دارد و نمی‌توان بین بازی در زمان حال یا در فضای تاریخی مرزی قطعی کشید. در نهایت، ما بازیگر نقش انسانی را بر عهده می‌گیریم که در شرایط اجتماعی، اقلیمی و تاریخی خاصی زندگی می‌کند. تفاوت انسان‌ها چندان زیاد نیست، اما شرایط اجتماعی و فرهنگی هر دوره، نوع مواجهه و سبک زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد. همین مسئله باعث می‌شود ایفای نقش در چنین آثاری چالش‌ها و جذابیت‌های خاص خود را داشته باشد.

حسینی‌نیا در پاسخ به این پرسش که چطور به فضای تاریخی سریال «شکارگاه» نزدیک شد؛ چراکه مقطعی که قصه در آن روایت می‌شود، چندان ملموس نیست، چنین اظهار می‌کند: «از همان ابتدای کار جلساتی با نیما جاویدی داشتم. ایشان هم کارگردان و هم نویسنده متن هستند و راهنمایی‌های دقیقی به من دادند. علاوه بر آن، پیش از شروع فیلمبرداری بار دیگر به تماشای آثار سینمایی و سریال‌هایی پرداختم که درباره آن دوران ساخته شده بود. تلاشم این بود که فضای اجتماعی و زیست‌جهان آن دوره را بهتر لمس کنم. البته باید بگویم کار خارق‌العاده‌ای نمی‌توان انجام داد، چراکه ما نه آن آدم‌ها را دیده‌ایم و نه کسی از آن نسل باقی مانده تا بتوانیم مستقیم با او گفت‌وگو کنیم. بنابراین بیشترین تکیه ما بر تحقیقات، بازبینی آثار گذشته و البته هدایت‌های کارگردان بود.»

او قصه «شکارگاه» را یکی از نقاط قوت اصلی این سریال برشمرد و درباره دلایل آن توضیح داد: جذابیت آن در این است که صرفاً محدود به گذشته نیست. این داستان اگرچه در بستر تاریخی روایت می‌شود، اما ساختار و مفاهیم آن به‌گونه‌ای است که می‌تواند در زمان حال هم رخ دهد. در واقع، اگر همان قصه را با تغییر جزئیات در دوران معاصر روایت کنیم، باز هم برای مخاطب باورپذیر خواهد بود. این ویژگی سبب شد متن برایم بسیار جذاب باشد. من اصولاً کمی در خواندن فیلمنامه تنبلی می‌کنم، اما «شکارگاه» جزو معدود کارهایی بود که متن آن را خیلی سریع و با علاقه خواندم.

اما تجربه همکاری با نیما جاویدی پرسش دیگری است که با او در میان می‌گذاریم و اینکه چقدر در دیالوگ‌ها و متن، امکان تغییر و یا ارائه پیشنهاد داشت؟
این بازیگر سینما و تئاتر چنین توضیح می‌دهد: همکاری با جاویدی تجربه‌ای متفاوت بود. ایشان نویسنده متن نیز بودند و به همین دلیل روی جزییات حساسیت ویژه‌ای داشتند. ما تقریباً متن را کلمه به کلمه اجرا کردیم. شاید در طول کار تنها سه یا چهار پیشنهاد کوچک از سوی من مطرح شد که برخی پذیرفته شد و برخی خیر؛ اما اساس کار بر همان چیزی بود که نوشته شده بود. این برای من تجربه‌ای تازه بود، زیرا در بسیاری از کارهای دیگر می‌توان در لحظه با توجه به ویژگی شخصیت، دیالوگ را کمی تغییر داد یا محاوره‌ای‌تر بیان کرد. اما در «شکارگاه» همه چیز دقیقاً طبق متن پیش می‌رفت.

حسینی‌نیا در پاسخ به اینکه پایبندی به متن و پیش رفتن عین به عین با آن، کار را برایش سخت نمی‌کرد؟ چنین می‌گوید: «مهم‌ترین سختی این بود که باید حواسم را کاملاً جمع می‌کردم تا حتی یک واو یا کلمه از متن حذف یا جابه‌جا نشود. ما در زندگی روزمره عادت داریم محاوره‌ای‌تر صحبت کنیم و دایره لغاتمان هم محدودتر شده است. در این پروژه اما لازم بود از زبان معیار استفاده کنیم؛ زبانی کتابی‌تر و شمرده‌تر که با فضای تاریخی کار هماهنگ بود. این موضوع باعث شد در طول کار مدام ذهنم درگیر حفظ دقت و امانت به متن باشد. در عین حال جذابیت خاصی هم داشت، چون برخی واژه‌ها و ترکیباتی را دوباره زنده می‌کرد که شاید در گفت‌وگوهای روزمره کمتر استفاده می‌شوند.»

«شخصیت بهادر در ظاهر باغبان ساده‌ای است که البته به واسطه نقش اصلی آن در عمارت، پیچیدگی‌های بسیاری دارد. تقابل این سادگی در عین مرموز بودن آن، چه تاثیری بر بازی شما گذاشت؟» در پاسخ اظهار می‌کند: «همین ویژگی باعث شد نزدیک شدن به این نقش برایم آسان‌تر باشد. بهادر شخصیت پیچیده یا متعلق به طبقه خاصی نیست. او یک باغبان است که زندگی عادی خود را می‌کند. بنابراین نیازی نبود وارد جزئیات دشوار آداب معاشرت طبقات خاص یا اشرافی شوم. مثلاً لازم نبود بدانم در آن زمان اشراف چگونه فنجان یا کارد و چنگال در دست می‌گرفتند. همین سادگی باعث شد راحت‌تر بتوانم با شخصیت ارتباط برقرار کنم و او را باورپذیرتر بسازم.»

بازیگر سریال‌های «شکارگاه»، «یاغی» و فیلم‌های «شنای پروانه»، «متری شیش و نیم» و «برادران لیلا» درباره تفاوت ایفای نقش در نمایش خانگی و تلویزیون چنین اظهار می‌کند: واقعیت این است که تفاوت‌ها بسیار است. بخشی از حضور من در نمایش خانگی انتخاب شخصی‌ام بود. نمایش خانگی فضای بازتری برای روایت قصه‌ها دارد. بسیاری از داستان‌هایی که در این مدیوم ساخته می‌شود، در تلویزیون امکان تولید ندارد یا با محدودیت‌های فراوان روبه‌روست. علاوه بر این، نمایش خانگی به زندگی واقعی و ذهنیت امروز مردم نزدیک‌تر است. متأسفانه تلویزیون از این فضا فاصله گرفته و کمتر توانسته به دغدغه‌های واقعی مردم بپردازد. در حالی که در نمایش خانگی و سینما می‌توانیم روایت‌هایی بسازیم که هم‌زمان سرگرم‌کننده و در عین حال بازتابی از واقعیت اجتماعی باشند.

مهدی حسینی‌نیا ـ بازیگر نقش «بهادر» در سریال «شکارگاه» ـ در انتها در پاسخ به اینکه آیا در طول تصویربرداری خاطره خاص یا اتفاق ویژه‌ای برایتان رخ داد؟ یادآور می‌شود: «واقعیت این است که ذهنم بیشتر درگیر متن و اجرای دقیق آن بود. هر روز تنها دغدغه‌ام این بود که مبادا جمله‌ای را ناقص یا اشتباه بیان کنم. همین تمرکز باعث شد کمتر به حاشیه‌ها یا رخدادهای دیگر توجه کنم. البته باید بگویم شرایط کار سخت بود؛ اما سختی بخشی جدایی‌ناپذیر از حرفه ماست. آنچه این پروژه را برای من جذاب‌تر کرد، همکاری با نیما جاویدی بود؛ کارگردانی که دلم می‌خواست با او کار کنم. همچنین حضور در کنار همکارانی که برایم عزیز و محترم‌اند، از دیگر نقاط روشن این تجربه بود.»




خانه‌تکانی را از اینجا آغاز کنید/توصیه‌ی آتش تقی‌پور بازیگر پیشکسوت به مدیران فرهنگی

سینماروزان: برخلاف ادعاهایی که طرح می‌شود و با وجود پشت سر گذاشتن شرایط حساس جنگ دوازده روزه، مدیران فرهنگی همچنان گرفتار دیوان‌سالاری واپسگرا هستند و گرچه شعار ایران ایران را می‌دهند ولی در تصمیم‌گیری فرهنگی هیچ تلاشی برای توجه به هنرمندان ایرانی که سالها غیرخودی خوانده شدند، صورت نگرفته.

 

آتش تقی پور بازیگر باسابقه با تاکید بر اینکه ساختار فرهنگی نیاز به خانه تکانی از نوع ذهنی و فکری دارد، خواستار ایجاد فضا برای فعالیت هنرمندان رانده‌شده گشت. او به سینماپرس گفت: گاه حوادثی رخ می‌دهد که در تصمیم‌گیری‌های انسان برای آینده تأثیر می‌گذارند. اتفاقاً اکنون به این موضوع می‌اندیشم که تصور می‌کردم بسیاری از امور متوقف شده‌اند، در حالی‌که می‌بینم در همین شرایط نیز برنامه‌هایی در حال اجراست.

 

وی افزود: نمایش‌نامه‌هایی خوانده و اجرا می‌شوند که وضعیت روز جامعه را نیز در نظر گرفته‌اند. اکنون شرایط دشواری بر ما حاکم است؛ نه فقط برای ما، بلکه برای تمامی انسان‌ها. شرایطی که نیاز به تجدید نظر و “خانه‌تکانی ذهنی” دارد، چه در میان سیاست‌مداران، چه در درون خودمان.

 

بازیگر فیلم های سینمایی «آتابای» و «شب واقعه» تصریح نمود: به هر حال، نمی‌توان گفت که ما از سیاست به دوریم، چراکه بخشی از زندگی انسان به سیاست، بخشی به مذهب و بخشی نیز به ایدئولوژی وابسته است. پیش از این، به این فکر می‌کردم که چه حس عمیقی از وطن‌دوستی در ما شکل گرفته است؛ اما چرا پیش از این، چنین احساسی پدید نیامده بود؟ آیا حتماً باید فشاری بر ما وارد می‌شد تا به این حقیقت پی ببریم؟ چرا پیش‌تر به آن فکر نکرده بودیم؟

آتش تقی‌پور بازیگر
آتش تقی‌پور بازیگر

این بازیگر پیشکسوت عرصه هنرهای نمایشی ادامه داد: شاید اندیشیده بودیم، اما عملاً کاری نکردیم. یعنی نتوانستیم تأثیرگذار باشیم بر کسانی که زندگی سیاسی، مذهبی و اقتصادی ما را اداره می‌کردند، تا به آن‌ها بگوییم ما نیز خواهان دستیابی به اهدافی مشخص هستیم. گلایه‌ام از خودم آن است که امروز چنین احساس وطن‌دوستی در من موج می‌زند، اما مگر وطن پیش از این دوازده روز نیز در سختی نبود؟ چرا! بوده است! بنابراین باید از همان زمان نیز در راه حفاظت از وطن می‌کوشیدیم و مطالبه‌گری می‌کردیم، تا کار به این نقطه نمی‌رسید.

 

تقی پور با بیان این مطلب که اکنون در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که باید درباره هستی و نیستی کشور خود تصمیم‌گیری کنیم؛ متذکر شد: اگر تأثیر ما در حد یک نفر باقی بماند و نتوانیم آن‌گونه که باید عمل کنیم، چیزی تغییر نخواهد کرد.

 

وی افزود: بسیاری از اقشار، به‌ویژه هنرمندان، در این روزها ساکت ننشسته‌اند و در حال تولید اثر هستند. اما به‌نظر من، در این شرایط باید افراد صریح و بی‌پرده سخن بگویند تحت هر شرایطی. سکوت، جایز نیست. زمان محافظه‌کاری گذشته است. آنچه که برای رفع مشکلات کشور و وطن ما ضروری است، باید گفته شود. اگر بیان نکنیم، بازنده‌ایم. اگر نگویم که این دیوار کناری در حال فروریختن است، و دیگران را مطلع نکنم، خیانت کرده‌ام به خودم و به دیگران!

 




سکانس‌های علم‌کشی ناصر و بهروز در «طوقی» مشکل‌ساز شد!/دو فیلمِ علی حاتمی، کمرم را شکست!+ماجرای ترس بهروز وثوقی از شوهر اول گوگوش و…+کمک به رونق ژیان!

سینماروزان: مهدی مصیبی تهیه‌کننده باسابقه سینمای ایران، مدیر سیرافیلم، از مدیران سینما گلریز(یوسف آباد) سابقه تولید حدود سی فیلم و ازجمله طوقی، باباشمل، قلندر، دشنه، ممل آمریکایی، همسفر، ماه عسل، ذبیح، کندو و… را در کارنامه دارد.

 

مهدی مصیبی در گفتگویی با مجله تجربه با ذکر خاطراتی از دوران اوج فعالیت خود بیان داشت: علی حاتمی فراتر از موج نو بود و ربطی به آن دارودسته نداشت. علی مغزش قاجاری بود، سناریو و قلمش استثنایی بود اما به غیر از چند فیلم بقیه کارهایش گیشه نداشت و تهیه‌کننده ها را متضرر کرد چون لباس قجری کار نمیکرد و طرفدار نداشت ولی علی حاتمی عاشق آن فضا بود.

 

او با اشاره به تولید فیلم «طوقی» گفت: برای طوقی سنگ تمام گذاشتم و حتی منزل اللهیار صالح(نماینده مجلس) در کاشان را برای لوکیشن گرفتم و برای مراسم علم کشی حدود پنج هزار دست لباس سیاه سفارش دادم و حتی با شرکت اتوبوسرانی تی.بی.تی قرارداد بستم که خبرنگاران در پشت صحنه باشند و هم مراسم علم کشی و هم مراسم قالی شوران کاشان را گرفتیم ولی با اینکه سکانس‌های علم کشی ناصر و بهروز عالی شده بود ولی یک سری از مردم کاشان نزد حاج آقا فلسفی شکایت کردند و فلسفی هم به وزارت فرهنگ شکایت کرد. من سعی کردم با گفتگو مساله را حل کنم و بالاخره به ا‌کران رسیدیم اما در همان روز اول اکران جلوی فیلم را گرفتند و گفتند چون در جوادیه چاقوکشی شده پس سکانس‌هایی که بهروز تک تک کفتربازها را می‌کشد باید حذف شود. در عین حال هفتاد درصد صحنه های علم کشی و قالی شورا هم حذف شد و فیلم رفت برای اکران مجدد.

مهدی مصیبی با بنر فیلم طوقی
مهدی مصیبی با بنر فیلم طوقی

رقابت سیامک یاسمی-مدیر پوریافیلم و سازنده‌ی گنج قارون- با جریان تازه‌نفس سینمای ایران، دیگر مساله آن روزها بوده‌. به گزارش سینماروزان مهدی مصیبی با اشاره به اینکه سیامک یاسمی هیچ رقیبی را برنمی تابیده، اظهار داشت: همزمان با اکران دوم‌ طوقی، سیامک یاسمی فیلم لیلی و مجنون را روی پرده فرستاد و من به سیامک گفتم این کار به هر دو فیلم ضربه می‌زند و او که خیلی مغرور بود گفت شما نگران نباش اسم یاسمی اول فیلم می‌آید و بعد هم فردین وارد می‌شود!!…به هر حال فروش طوقی در ۱۳ سینمای تهران رکورد زد و سینماها از ۷ صبح تا سه نصفه شب سانس داشتند و حدود دو میلیون نفر فیلم را دیدند!

 

مدیر سیرافیلم با اشاره به ادامه همکاری با علی حاتمی گفت: موفقیت طوقی باعث شد برویم و فیلم باباشمل را بسازیم که فضای قشنگ و دیالوگهای خوبی داشت. در زمانی که کل ملک سینما کاپری(سینما بهمن فعلی) یک میلیون و دویست هزار تومان بود من یک میلیون و نیم خرج باباشمل کردم و حتی فردین حاضر بود فیلم را حدود دو میلیون از من بخرد ولی بخت با ما یار نبود و با اینکه فیلم در روز اول ۱۸۴ هزار تومان فروخت ولی روز دوم فروشش نصف شد و روز سوم کمتر و .‌..! خلاصه فیلم با آن عظمت که فقط نصف بودجه اش صرف دستمزد فردین و همایون و فروزان بود، کمر مرا شکست.

 

مهدی مصیبی ادامه داد: در همان زمان تولید باباشمل بود که علی حاتمی پیشنهاد ساخت فیلم قلندر را داد و فروزان خیلی مشتاق بود که در آن بازی کند. البته سوژه عالی بود ولی لباس قجری کار نکرد و قلندر هم شکست خورد و این دو شکست باعث ورشکستگی من شد و من هم که به جایی متصل نبودم کمرم شکست.

 

مصیبی درباره شیوه کاری علی حاتمی گفت: فیلمهای حاتمی به غیر از طوقی و مادر هیچ کدام سودآور نبودند. حتی علی عباسی فیلم سوته دلان را با وام ساخت و فيلمهای خواستگار، ستارخان، حاجی واشنگتن، قلندر، باباشمل و‌…، هیچ کدام جنبه مادی نداشتند و ضرر دادند.

 

از فیلم‌های به ظاهر متفاوت مهدی مصیبی فیلمهای دشنه و کندو ساخته فریدون گله بود. به گزارش سینماروزان مصیبی با اشاره به ارتباط کدر بهروز وثوقی و فروزان بیان داشت: بهروز و فروزان چند سالی با هم قهر بودند و به خاطر من و برای ساخت دشنه با هم آشتی کردند. فروزان پیشقدم شد و قرارداد سفید بست و اصولا خیلی بامرام بود و همیشه با من سفیدامضاء کار می‌کرد. فریدون گله رفیقم بود و سوژه‌ی دشنه جالب بود به خصوص کاراکتر بهروز با آن لکنت و چاخان گویی که بعدها حتی در سینما و تلویزیون بعد از انقلاب بارها از آن کپی کردند…

 

مصیبی افزود: بعد از برچیدن جشن سپاس و راه اندازی جشنواره تهران تحت حمایت وزارت فرهنگ آن موقع، مدیرکل وقت سینمایی پیشنهاد داد فیلمی برای جشنواره تهران بسازیم و من و فریدون گله هم فیلم کندو را ساختیم که فقط یک حمایت در حد لابراتوار رایگان نصیبش شد. فیلم خوبی شد و همکاری با واروژان به عنوان آهنگساز و ابی به عنوان خواننده جواب داد و فیلم در زمان خود حدود سه میلیون مخاطب داشت.

 

همکاری مهدی مصیبی با واروژان از دیگر فرازهای کارنامه اش است که خود درباره آن چنین گفت: واروژان مرد باشخصیت و موزیسین بی بدیلی بود و برای فیلم ممل آمریکایی با او قرارداد بستم و او چند قطعه برای من ساخت و اشعار را قرار بود شهیار قنبری بنویسد که معطل کرد و ایرج جنتی عطایی جایگزین شد.وقتی به شهیار قنبری گفتم علی حاتمی برای باباشمل آن همه شعر نوشت و شما کلی ما را علاف کردید، خجالت کشید و گفت وقتی دیدم علی حاتمی تمام سناریو را شعرگونه نوشته از خودم خجالت کشیدم و گفتم او شاعر است و نه من!

 

ماجرای درگیری های بهروز وثوقی با محمود قربانی-شوهر اول گوگوش- به پشت صحنه فیلمهایی که مصیبی با بهروز کار کرد-ممل آمریکایی، همسفر و ماه عسل- تسری یافته بود. به گزارش سینماروزان مصیبی درباره این درگیری ها چنین گفت: درست است که هر سه فیلمی که زوج بهروز-گوگوش را کنار هم به کار گرفتم، فروش خوبی داشت اما بهروز ژست شبه‌روشنفکری گرفته بود و ابتدا راضی به بازی نبود و من پنج درصد از فروش شریکش کردم ولی او باز از تهدیدهای محمود قربانی می‌ترسید و من مجبور شدم دو بادیگارد برای بهروز بگذارم تا قربانی مزاحم نشود! درنهایت هر سه فیلم فوق العاده کار کرد و زوجی که من ابداع کردم بسیار موفق بود.

مهدی مصیبی تهیه‌کننده باسابقه
مهدی مصیبی تهیه‌کننده باسابقه

مصیبی با اشاره به سود سیتروئن ایران(سایپا) از اکران فیلم همسفر ساخته مسعود اسداللهی گفت: برای همسفر یک ماشین کروک ارزان‌ قیمت نیاز داشتیم که بندازیمش تو دریا و یک روز برای خرید یک ژیان کروک-سر باز- به سایپا رفتیم و مدیرعامل کارخانه که متوجه حضور ما شد ما را دعوت کرد و گفت اگر بهروز وثوقی و گوگوش کنار ژیان مهاری چند عکس تبلیغاتی بگیرند دو مدل از ژیان صفر کیلومتر را مجانی به ما می‌دهند. ما این کار را کردیم و فیلم که اکران شد، استقبال از ژیان بالا رفت و حتی طبقه مرفه که بنز و کادیلاک داشتند باز می‌رفتند و یک ژیان مهاری هم می‌خریدند.

 

مهدی مصیبی که در فاصله ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ نزدیک سی فیلم‌، تولید و پس از آن دیگر فیلمی تولید نکرد، درباره کیفیت سینمای ایران در سال‌های اخیر بیان داشت: حقیقتا نه اعتقادی به این سینما دارم و نه حرفی برای گفتن! واقعا چه سینمایی است که بخش خصوصی واقعی-که بتواند با گیشه، دخل و خرج کند- تقریبا حذف شده و شماری از افراد متصل به این ارگان و آن نهاد و… مرتب فیلم می‌سازند.

 




سروش انتظامی آقازاده مجید انتظامی: در خانه ما از بچگی فقط موسیقی فیلم پخش می‌شد/در «تاسیان» نتوانستم ساز تخصصی خودم را بزنم  

سینماروزان: سروش انتظامی فرزند خلف استاد مجید انتظامی و نوه استاد عزت‌الله انتظامی است. او این روزها با پخش سریال «تاسیان» از فیلیمو و اکران فیلم سینمایی «صددام» روزهای پرکاری را می‌گذراند. سروش ۳۸ ساله که حدود یک دهه در اتریش، موسیقی خوانده، پیش از این برای چند مستند بلند و کوتاه مانند اشرف، همزاد شاه موسیقی ساخته است. تبحر او در ساخت موسیقی برای سریال عاشقانه تاسیان و فیلم کمدی صددام نشان می‌دهد که او در ابتدای مسیرش دنبال کشف تجربه‌های تازه است.

 

روزنامه شرق با سروش انتظامی درباره حال و هوای ساخت موسیقی سریال تاسیان که روایتگر داستانی عاشقانه در اواخر دهه ۵۰ شمسی است، گفت‌وگو کرده‌ایم. او در این گفت‌وگو از رمز و رازهای ساخت موسیقی برای هرکدام از شخصیت‌های این سریال می‌گوید.

 

·       چطور با پروژه «تاسیان» آشنا شدید؟

من اصلاً نمی‌دانستم تاسیان چیست. واژه‌اش را هم نشنیده بودم. جلسه اولی که رفتم سر صحنه‌ فیلمبرداری، تازه به من توضیح دادند که تاسیان یعنی چه. بعد قسمت‌هایی از سریال را که ضبط شده بود دیدم و واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم. همان موقع ذهنم شروع کرد به کار کردن که چه چیزی می‌توانم بسازم که ثمربخش باشد.

 

·       روند همکاری‌تان با تینا پاکروان و علی اسدزاده چگونه شکل گرفت؟

ما با تهیه‌کننده و کارگردان خیلی جلسه داشتیم. خیلی ترک (قطعه) موسیقی برای هم می‌فرستادیم، حرف می‌زدیم، ایده رد و بدل می‌کردیم. خانم پاکروان هم خیلی مشخص گفت که از موسیقی این سریال دنبال چه حسی است.

 

·       در طراحی فضای موسیقی سریال، چه رویکردی را دنبال کردید؟

خانم پاکروان گفتند من دنبال موسیقی‌ای هستم که از سرخوشی شروع شود و به انتهای ناامیدی برسد. ما سعی کردیم این حس را حتی توی تیتراژ هم پیاده کنیم. موسیقی با والس شروع می‌شود، با سرخوشی، بعد کم‌کم تیره و تار می‌شود.

 

·       از آنجا که داستان سریال در دهه ۵۰ می‌گذرد، از نظر سازبندی، چگونه موسیقی را با آن فضا تطبیق دادید؟

سریال‌های مختلفی داشتیم که این دهه را سوژه کرده بودند. مثل سریال کلاه پهلوی، کیف انگلیسی و… دلم می‌خواست کاری کنم که کمی متفاوت‌تر از آن سریال‌ها باشد و برای مخاطب جدید به نظر برسد. همزمان سعی کردم که سبک موسیقی کلاسیک خودم را -که درسش را خوانده‌ام حفظ کنم و با سازبندی حس کار را به آن زمان نزدیک کنم. مثلاً از ساز آکاردئون استفاده کردیم برای حس فانتزی و نوستالژیک آن که به مخاطب القا می‌شود. شروع سریال با پیانو، آکاردئون و گیتار است. از قسمت ۸ که فضا جدی‌تر می‌شود و غم شکل می‌گیرد، ویولنسل اضافه کردیم، با نوازندگی مهرداد عالمی که بسیار هنرمندانه اجرا کرد. هرچه جلوتر می‌رویم، نقش و حضور ویولنسل بیشتر می‌شود. یا از قسمت ۱۱-۱۲ ساز دهنی و آوای زن‌ها را وارد کردیم. یعنی سعی کردم همزمان با جلو رفتن داستان سریال، سازبندی را هم تغییراتی بدهم.

 

·       آیا برای شخصیت‌های اصلی سریال مثل شیرین، امیر، سعید، جمشید و… تم جداگانه طراحی کردید؟

برای نقش سعید (با بازی صابر ابر) تم خاص خودش را داریم، که با ترومپت و ساکسیفون اجرا شده است؛ چون حس قدرت و شک و تردید و فضای مافیایی را القا می‌کند. برای امیر (هوتن شکیبا) و در واقع زوج عاشقانه سریال، یک ملودی عاشقانه داریم که در طول سریال با تنظیم‌های مختلف و سازهای مختلف -از آکاردئون تا فلوت- شنیده می‌شود. برای مهران مدیری هم تم مخصوص به خودش وجود دارد.

 

·       دنبال‌کنندگان موسیقی حتما می‌دانند که ساز تخصصی شما و پدرتان «ابوا» است. استفاده از این ساز در کار شما چه جایگاهی دارد؟

بله، ابوا هم ساز تخصصی من هست، هم پدرم و به نوعی میراث‌دار او بوده‌ام و از بچگی با این ساز بزرگ شده‌ام. هرجایی موسیقی جا بدهد، از این ساز و صدای آسمانی‌اش استفاده می‌کنم. راستش را بخواهید -خوشبختانه یا متاسفانه و البته برای من متاسفانه- در سریال تاسیان به‌دلیل خرابی سازم، خودم نتوانستم ابوا بزنم و از نوازندگی بی‌نظیر آقای آرین کمک گرفتم که بی‌نظیر هستند.

 

·       نقش پدرتان، استاد مجید انتظامی، در مسیر آهنگسازی شما چقدر پررنگ بوده است؟

خداراشکر که این شانس را دارم تا از نظرات بهترین معلم و راهنما استفاده کنم. یک پرانتز باز کنم که پدرم تلاش نکرد من آهنگساز شوم، او می‌خواست من نوازنده شوم ولی خب در محیطی رشد کردم که شاهد کارهای پدرم بودم؛ در پروسه ساخت موسیقی تمام فیلم‌هایی که کار می‌کرد و تمام کارگردانانی که با او مشورت می‌کردند، من حضور داشتم و دوست داشتم این کار را. این عشق سال به سال که بزرگ‌تر شدم، بیشتر شد و با اینکه نوازندگی را دوست دارم ولی علاقه‌ام خلق کردن موسیقی است.

 

·       قِلِق یا ترفندی هم بوده که پدر برای آهنگسازی به شما توصیه کند؟

بالاخره از نظر دیدگاه موسیقی با هم تفاوت‌هایی داریم ولی تا جایی که بتوانم از نظراتش استفاده می‌کنم. مثلا همین دو هفته پیش پدرم توصیه می‌کرد که سروش سعی کن موسیقی خلوت بسازی. می‌گفت موسیقی خلوت تاثیرگذارتر است و بیشتر شنیده می‌شود، من این‌ها را پس از سال‌ها کار به آن رسیده‌ام. مخصوصاً توی فیلم و تلویزیون که زیر دیالوگ است. موسیقی وقتی شلوغ باشد، صداها گم می‌شوند و موسیقی -اصطلاحا- کثیف می‌شود.

 

·       در پروسه ساخت موسیقی سریال که طولانی است، این رابطه بین آهنگساز و کارگردان چگونه شکل می‌گیرد؟

به نظر من شیوه این ارتباط، هنر کارگردان و آهنگساز است که بتوانند آن را شکل بدهند. به نظرم این شیوه با اعتماد و صمیمیت به دست می‌آید تا به زبان و لحن مشترک برسند. بالاخره آهنگی که ساخته می‌شود، تا از کامپیوتر خارج شود، بارها و بارها تغییر می‌کند. حتی وقتی من به جمعبندی می‌رسم، نظرات خانم پاکروان و اسدزاده مشورت می‌کنم که مسیر را درست رفته‌ایم یا نه. این مسیر آهنگسازی هم دشوار است و هم لذتبخش.

 

·       به‌عنوان آهنگساز، چقدر به سلیقه مخاطب اهمیت می‌دهید؟

هنرمند باید برای اجتماعش کار کند. نظر شخصی مهم است، ولی وقتی با ذائقه‌ مردم همسو شود، اثر ماندگاری پیدا می‌کند. همیشه باید سعی کنیم کاری بسازیم که هم خودمان لذت ببریم و هم مردم.

 

·       دوست دارید در ادامه روند آهنگسازی چه تجربه‌ای داشته باشید؟ مثلا علاقه‌ای به ساخت ترانه برای خواننده‌ها دارید؟

من زیاد علاقه‌ای به ترانه ندارم. چون خانه ما از بچگی فقط موسیقی فیلم پخش می‌شد. این عادت در من مانده است. نمی‌خواهم حکم قطعی بدهم ولی سلیقه و ترجیح الان من این است که برای فیلم/سریال موسیقی بسازم، نه خواننده. اما وجود خواننده قطعا تاثیرگذاری خودش را دارد.

 

·       باوجود تجربه در ژانر کمدی، چرا ترجیح می‌دهید در فضاهای اجتماعی و ملودرام کار کنید؟

ببینید کمدی خیلی سخت است. در فیلم صددام ژانرهای مختلف داشتیم؛ از فانتزی تا عربی و عاشقانه. ولی متأسفانه موسیقی‌اش زیاد شنیده نشد. توی ژانر اجتماعی و عاشقانه کار بیشتر دیده می‌شود، خودم هم به این سبک علاقه بیشتری دارم. ولی همچنان دوست دارم فضاهای متفاوتی را تجربه کنم.

 




چرا علی حاتمی نتوانست فیلم پیامبر(ص) را بسازد؟/سرمایه تولید «ضیافت»کیمیایی را سعید امامی داد یا …؟/دلیل مخالفت بیضایی با حضور نیکی کریمی در «سگ کشی» چه بود؟/چرا گلشیفته حتی با تب چهل درجه هم میخواست جلوی دوربین برود؟/چرا شهاب حسینی فیلمنامه‌ی پیشنهادی را سیاه کرد؟/در ساحل خزر بین گلزار و ایرج قادری چه گذشت؟

سینماروزان: ایران تاریخ فرهنگی غنی دارد و از دل همان تاریخ است که کلی هنرمند درجه یک خلق شده و حالا هم می بینیم کنار سینما، شبکه خانگی رونق گرفته و هرازگاه کارهای متفاوت در آن تولید می‌شود. اگر قدری سختگیری ها را کنار بگذاریم و از کارهای متفاوت حمایت کنیم قطعا باز هم فیلم و سریال‌های ماندگار تولید خواهد شد.

امیرحسین شریفی تهیه‌کننده باسابقه سینما در گفتگو با برنامه آف‌رکوردز با بیان مطلب فوق بیان داشت: طی چهار دهه فعالیت ۱۳۲ فیلم اعم از فیلم سینمایی تا تلفیلم و… را تولید کرده‌ام که رکوردی است در نوع خود و با اغلب بزرگان از داریوش مهرجویی تا مسعود کیمیایی و… کار کردم. حتی بنا بود فیلم کودکی پیامبر(ص) را با علی حاتمی بسازیم. علی حاتمی کلی پژوهش کرد و کلی هزینه صرف کردیم و فیلمنامه اولیه هم آماده شد ولی به هر حال نگذاشتند علی حاتمی آن فیلم را بسازد. یا بنا بود فیلم سگ کشی بیضایی را تولید کنم منتها من اصرار داشتم یک بازیگر حرفه ای مثل نیکی کریمی نقش اول باشد ولی بیضایی میخواست همسرش-مژده شمسایی- را بگذارد. من شخصا به حرفه ای گری اهمیت میدهم و حرفه‌ای‌ها را برای سینمای حرفه ای میخواستم چون پول از جیبم می‌گذاشتم و میخواستم سرمایه برگردد.

شریفی با اشاره به همکاری با  داریوش مهرجویی و نیکی کریمی در تولید فیلم «پری» گفت: نیکی کریمی در یکی از  صحنه های پری باید وارد استخر آب میشد ولی نیکی کریمی زیربار نمی‌رفت و مهرجویی اصرار داشت او باید برود داخل آب اما او نمی‌رفت. حتی آب گرم ریختیم داخل استخر ولی باز هم نرفت تا اینکه مهرجویی گفت اگر ایشان-نیکی کریمی- نمی‌رود بازیگر را عوض میکنم و همه سکانس ها را از سر میگیریم!! بالاخره کار که به اینجا کشید کریمی قبول کرد لباس غواصی بپوشد و روی آن، لباس خودش را بپوشد و داخل آب برود…

مدیر موسسه سینمایی آفاق فیلم درباره کار با مسعود کیمیایی در فیلم «ضیافت» اظهار داشت: ضیافت قصه خوبی داشت و بعد از اینکه کیمیایی قصه را به من داد و من قبول کردم تولید کنم، ناگهان یک شایعه طرح شد که فیلم برای سعید امامی است در حالی که امامی بدون اطلاع من پشت صحنه آمده بود و من هم او را نمی شناختم!! «ضیافت» محصول کامل بخش خصوصی است و سرمایه آن برای من است و حتی نشان به آن نشان که کسری بودجه را با وام از بانک تجارت زیر پل کریمخان جبران کردم. این را هم بگویم کاراکتر حسن جوهرچی را خودم وارد داستان کردم تا نمایندگانی از اقشار مختلف جامعه در فیلم حضور داشته باشند.

شریفی با انتقاد از مهاجرت گلشیفته فراهانی-که با او در فیلم «اشک سرما» همکاری داشت- گفت: گلشیفته واقعا بازیگر توانایی بود و حیف شد که مهاجرت کرد. گلشیفته بسیار منضبط و مستعد بود و برای بازی در اشک سرما، معلم زبان کردی برایش گرفتم و خیلی زود هم زبان کردی را یاد گرفت. حتی با تب ۴۰ درجه در اشک سرما کار کرد و خودم وقتی حال بد او را دیدم به حمیدنژاد کارگردان گفتم کار را تعطیل کن ولی خود گلشیفته مخالفت کرد و گفت اگر بمیرم هم باید بازی کنم.

او ادامه داد: گلشیفته قبل از مهاجرت پیش من آمد و یک کپی زیرنویس دار فیلم اشک سرما را گرفت و گفت میخواهم بروم و هرچه من سعی کردم امیدوارش کنم که بماند، افاقه نکرد. در نهایت فیلم را گرفت و رفت و بعد از مهاجرت فاتحه اشک سرما هم خوانده شد چون مدتها گرفتار سانسور و ممیزی بود و…

امیرحسین شریفی با روایتِ ماجرای سفر خودش و ایرج قادری به شمال اظهار داشت: یک شب با ایرج قادری لب دریا نشسته بودیم و گلزار هم کمی آن طرف تر با گیتار کنار آب می‌خواند و قادری او را انتخاب کرد و وارد سینما کرد‌. قادری گفت تو خوب میخوانی پاشو بیا تهران و تست بازیگری بده… گلزار پسر تحصیلکرده و محترمی بود و هست و از نظر چهره‌ی فتوژنیک انتخاب قادری درست بود و همان اولین نگاه هم به قادری گفتم تو واقعا خوب بلدی چهره‌ی مناسب برای سینما انتخاب کنی.

حرفهای امیرحسین شریفی تهیه‌کننده درباره همه چیز و همه جا
حرفهای امیرحسین شریفی تهیه‌کننده درباره همه چیز و همه جا

شریفی با اشاره به توانایی های بازیگری شهاب حسینی گفت: شهاب حسینی در اوایل کار، در یک تلفیلم با عنوان «اوهام» از تولیدات من نقش اول گرفت. من در همان پیش تولید فهمیدم بسیار علاقمند به کارش است چون فیلمنامه ای که بهش دادم را آن قدر ورق زده بود و حاشیه نویسی کرده بود که سیاه شده بود و همه جوره میخواست نقش را بپرورد و مال خود کند.

این تهیه‌کننده باسابقه با اشاره به افت کلی کیفیت بازیگری در سال‌های اخیر گفت: بازیگر حرفه ای دیگر نداریم یعنی بازیگری که بتواند هم کمدی و هم درام و هم جنایی و هم معمایی را خوب بازی کند، خیلی کم شده. الان یک سری بازیگر تیپیکال کمدی داریم، یک سری بازیگر به اصطلاح اجتماعی یعنی بازیگر آرتیست که همه نقش‌ها را به یک اندازه خوب درآورد، نداریم و برای همین است که فروش فیلم‌ها چه کمدی و چه اجتماعی بسیار وابسته به حضور همان بازیگران تیپیکال است.

شريفي با ابراز امیدواری نسبت به آینده صنعت هنرهای نمایشی ایران بیان داشت: ایران تاریخ فرهنگی غنی دارد و از دل همان تاریخ است که کلی هنرمند درجه یک خلق شده و حالا هم می بینیم کنار سینما، شبکه خانگی رونق گرفته و هرازگاه کارهای متفاوت در آن تولید می‌شود. اگر قدری سختگیری ها را کنار بگذاریم و از کارهای متفاوت حمایت کنیم قطعا باز هم فیلم و سریال‌های ماندگار تولید خواهد شد.




امیر غفارمنش: تلویزیون سرمایه سوزی نکند!

سینماروزان: در روزگاری نه‌چندان دور، تلویزیون هر نوروز و رمضان با قصه‌هایی تازه و چهره‌هایی آشنا، لبخند بر لب مخاطبان می‌آورد. درحقیقت سریال‌های نوروزی سال‌ها در دل فرهنگ عمومی ما جا خوش کرده‌ بودند و  مثل یک رسم خانوادگی همه را در شب‌های تعطیلات دور هم جمع می‌کردند. مخاطبان با اشتیاق منتظر می‌ماندند تا ببینند نوروز امسال، قرار است چه سریال‌هایی را کنار یکدیگر به تماشا بنشینند. اما چند سالی است که تلویزیون دیگر نتوانسته آن‌چنان که باید و شاید رضایت مخاطبان را جلب کند. سریال‌ها رنگ باخته‌اند، چهره‌ها فراموش شده‌اند و قاب کوچک دیگر آن جادوی گذشته را ندارد. سریال‌هایی که زمانی قادر بودند بینندگان را در تمام طول تعطیلات نوروزی پای تلویزیون نگاه‌ دارند و تجربه‌های ماندگاری برای بینندگان خلق کنند، اکنون با چالش‌هایی جدی در جلب توجه و حفظ مخاطب مواجه‌اند.

برای بررسی این تغییر و مرور خاطرات درخشان سریال‌های نوروزی به سراغ یکی از چهره‌های خاطره‌انگیز این حوزه امیر غفارمنش، صداپیشه، بازیگر و کارگردانی که نامش با سریال‌های موفق دهه‌های گذشته چون«خوش‌نشین‌ها»،  «روزگار خوش حبیب آقا»، «چک برگشتی»، «راه در رو»، «سال خوش» و … گره خورده است؛ رفته‌ و با او به گفت‌وگو نشستیم.

امیر غفارمنش از جمله چهره‌هایی است که حضورش در سریال‌های مناسبتی همیشه نویدبخش لحظاتی شیرین و دوست‌داشتنی بوده است. حالا اما چند سالی است که جای او در این آثار خالی است. در ادامه این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید:

*آقای غفارمنش! شما در بسیاری از سریال‌های پربیننده نوروزی حضور داشتید ولی چند سالی است که دیگر شاهد بازی شما در این نوع آثار نیستیم. این غیبت به چه دلیل است؛ عضو شدن بازیگران، ضعف این سریال‌ها نسبت به آثار سال‌های گذشته یا علت دیگری دارد؟
من قطعا همکاران و مدیران را زیر سوال نمی‌برم و ترجیح می‌دهم وارد فاز انتقادی نشوم. البته که خیلی از بازیگرها هم عوض شدند اما بگذارید به حساب این‌ که دستمزد بازی من بالاست و نمی‌توانند دستمزدم را بدهند!

*به‌هرحال وقتی مسائل را به شوخی می‌گیریم تلخی‌شان کمتر می‌شود! این کم‌رنگ شدن حضور شما، در سریال‌های ماه رمضان هم اتفاق افتاده، البته به جز حضور در سریال «خوشنام» که در رمضان سال ۱۴۰۱ پخش شد و استثنائاً نسبت به سریال‌های ماه رمضانی سال‌های اخیر سریال موفقی بود.
بله سریال «خوشنام» کار خوبی بود. هم فیلمنامه خوبی داشت و هم کارگردانی‌اش حرفه‌ای بود. یک کار تمیز و آبرومند بود که ارزش بازی کردن داشت. من هم وقتی دیدم کیفیت کار بالاست با دل و جان قبول کردم که در آن بازی کنم.

*یک دوره طولانی تقریبا در دهه‌های پیش‌تر برنامه‌های نوروز و رمضان ویترین اصلی تلویزیون بودند طوری‌که حضور در برنامه‌های آن ایام نه فقط برای بازیگران بلکه برای عوامل پشت‌صحنه نیز یک‌ امتیاز محسوب می‌شد. چرا دوران طلایی سریال‌های نوروزی و رمضانی این اندازه کم رنگ شد؟
متاسفانه تلویزیون سرمایه‌هایی را که خودش خلق کرده بود، فراموش کرده است. درحالی‌که کج سلیقگی و استفاده نکردن از چهره‌هایی که یک زمانی خودشان آن‎ها را سرمایه‌گذاری و مطرح کرده‌اند، به‌نوعی یک سرمایه‌سوزی بزرگ است. مدیران امروز به جای این‌که از این افراد بهره بگیرند آن‌ها را رها کرده‌اند. نتیجه‌اش هم مشخص است، سریال‌ها افت کرده‌اند و مردم هنوز هم سریال‌هایی مثل «دردسرهای عظیم» را با علاقه از شبکه «آی فیلم» تماشا می‌کنند. کلا آمارها هم می‌گویند که شبکه آی فیلم که تکرار سریال‌ها را پخش می‌کند، با اقبال بسیار مخاطبان همراه است.

*درواقع درحال‌حاضر شبکه «آی فیلم» پرمخاطب‌ترین شبکه سیماست، این یعنی دلتنگی برای کیفیت!
من هم حرفم همین است، چرا ساختار سریال‌های آن موقع خوب بوده و الان ضعیف است؟

آزادی و بودجه بیشتر. در آن دوران این دو عامل کلیدی وجود داشت؛ آزادی عمل بیشتر و بودجه کافی. مدیران هوشمندی مثل آقای پورمحمدی که به عقیده من در دوران خودش یکی از نوابغ تلویزیون بود، در تلویزیون حضور داشتند که واقعا درک درستی از ذائقه مخاطب داشتند. وقتی متوجه می‌شدند که یک سریال با مخاطب ارتباط برقرار کرده، از آن حمایت می‌کردند و ادامه‌اش را سفارش می‌دادند. مثلا وقتی سریال «دردسرهای عظیم» موفق شد، گفتند قسمت دوم آن را هم بسازید، بودجه‌اش را افزایش می‌دهیم. یا سریال «خوش‌نشین‌ها» را مردم دوست داشته‌اند، در ادامه سریال «راه در رو» را برای ما بسازید، ما پشتیبانی می‌کنیم. یا مثلا «ساعت خوش» را ساختید این همه بازخورد خوب داشته، ادامه بدهید. «سال خوش» را برای ما بسازید. درواقع سرمایه‌هایی که خودشان بالا می‌آوردند را، خرج می‌کردند. از دست نمی‌دادند، رهایشان نمی‌کردند. این نگاه نتیجه‌محور مهم‌ترین اتفاق و به‌نظرم رمز موفقیت تلویزیون در آن دوران بود. از طرفی این نکته فقط هنری نیست، اقتصادی هم هست چون وقتی یک برنامه موفق و پربیننده باشد آگهی‌های تبلیغاتی می‌گیرد و خودش هزینه‌ها را جبران می‌کند. اما متاسفانه دیگر این تفکر معاش نیست. امروز نه نگاه اقتصادی وجود دارد نه نگاه هنری نه حتی نگاه سیاسی‌اجتماعی.

از طرفی همان‌طور که به تماشای سریال‌های قدیمی در شبکه آی‌فیلم اشاره کردید، خیلی از مخاطبان هنوز علاقه‌مند به هنرمندان قدیمی و چهره‌های باسابقه‌اند.
دقیقا. مثلا اگر خیلی ساده بخواهم حرف بزنم، محمد کاسبی نمک خالی است و چه‌قدر زیبا در سریال‌های «خوش رکاب» و «خوش‌نشین‌ها» بازی کرد. الان کجاست؟ او که زنده است، پس چرا نیست؟ و این همان سرمایه‌سوزی است که ابتدای صحبت‌مان عرض کردم.

*درواقع شما معتقدید که اگر تلویزیون از هنرمندان سابق استفاده کند، به آن دوران پربیننده و موفقیت خود برمی‌گردد؟
بله، نه تنها پربیننده خواهد بود بلکه هزینه‌هایش هم درمی‌آید. اگر دستمزد یا به‌قولی بودجه برخی برنامه‌ها بالاست، از آن‌طرف درآمدی که از تبلیغات وسط آن سریال یا برنامه درمی‌آید چندین برابر دستمزد و بودجه ساخت خود برنامه است. این مشکل، مشکل سلیقه و نگاه است. درواقع ما اختلاف سلیقه و نگاه داریم که از این افراد استفاده نمی‌شود وگرنه همه می‌دانند که آن بودجه‌ها و هزینه‌ها برمی‌گردد. مثلا می‌گویند ما پول نداریم و نمی‌توانیم مثل عربستان، رونالدو را بیاوریم. درحالی‌که کریستین رونالدو در برابرش برای آن باشگاه درآمد می‌آورد. در مورد هنر هم همین‌طور است، وقتی یک هنرمند، حرفه‌ای، توانمند و محبوب است و برنامه‌اش مخاطب بالایی دارد، طبیعتا با آن اندازه از بیننده و آگهی و… هزینه‎ای که صرف تولید اثرش شده، برمی‌گردد.

*جدا از سرمایه‌سوزی یا کنار گذاشتن هنرمندان توانمند و حرفه‎ای سابق، به نظر شما چه عوامل دیگری در ضعف سریال‌ها دخیل است؟
حتما عوامل مختلف موثر است و از همه مهمتر فیلمنامه. ما نویسندگان قوی نداریم یا اگر هم داریم، کمتر از آن‌ها استفاده می‌شود. بدون متن خوب هیچ بازیگری نمی‌تواند معجزه کند. فیلمنامه، اساس و بنیاد یک سریال خوب است و ما درحال‌حاضر اصلا متن خوب نداریم. اول باید این مورد حل شود تا به بقیه کاستی‌ها و فرصت سوزی‌ها برسیم.

*البته که استفاده نکردن از نویسندگان قوی هم خودش ‌نوع دیگری از سرمایه‌سوزی است… به نظر شما یک سریال خصوصاً سریال‌ نوروزی چه ویژگی‌هایی لازم دارد تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند؟
مردم با داستان‌هایی ارتباط برقرار می‌کنند که از دل خودشان باشد. سریال‌هایی مثل «خانه به دوش»، «متهم گریخت» یا «خوش‌نشین‌ها» به طبقه متوسط رو به پایین می‌پرداختند. این قشر بیشترین مخاطب را دارد و درد آن‌ها، درد مردم است. وقتی سریال وارد طبقه مرفه و سانتی‌مانتال می‌شود دیگر برای توده مردم جذابیتی ندارد چون آن فضا، واقعیت زندگی روزمره‌شان نیست. درحقیقت درصد پایینی از جامعه سانتی‌مانتالیسم هستند و از طبقه خیلی مرفه هستند، درد آن‌ها خیلی درد مردم نیست. سریال‌های پرمخاطب امروز تلویزیون که به صورت اپیزود هر سال یا هر چند سال یکبار تکرار می‌شوند هم حائز این ویژگی‌ها هستند. به بیان دیگر این قصه است که باید مخاطب را بگیرد و بعد صمیمیت بازیگران و کارگردانی و…

*شما در سریال‌های پربیننده و محبوب زیادی نقش آفرینی‌ داشته‌اید، کدام سریال‌ برای خودتان محبوب‌تر و دلچسب‌تر بوده و گاهی دلتنگ ایام تولید آن اثر می‌شوید؟
«خوش‌نشین‌ها». سریال «خوش‌نشین‌ها» یکی از شیرین‌ترین تجربه‌های من بود. هم تیم خوبی داشت و هم بازخورد مردم نسبت به آن عالی بود. هنوز هم دلم برای روزهای ضبط آن تنگ می‌شود.

*از بین سریال‌سازهای تلویزیون‌مان چه کسانی را برجسته‌تر می‌دانید؟
سیروس مقدم، سعید آقاخانی، رضا عطاران و مهران مدیری. به‌نظرم همچنان جزو ستون‌های خلاق این حوزه هستند که بلدند مردم را بخندانند و هم‌زمان به فکر ببرند. کارشان را بلدند و تاثیرگذارند و مهم‌تر از همه این‌که با مردم ارتباط دارند.

*به عنوان یکی از هنرمندان محبوب مردمی چه پیشنهادی برای احیای سریال‌های‌ تلویزیونی دارید؟
سریال‌سازهای‌مان کارشان را بلدند، کارشان را انجام می‌دهند. مدیران باید از آن‌ها استفاده کنند. تلویزیون باید از این افراد باتجربه بهره بگیرد. آن‌ها که کارشان را بلدند نهایتا در پلتفرم فعالیت می‌کنند. وقتی به پلتفرم می‌روند یعنی چه؟ یعنی این‌که هم بودجه و هم کج‌سلیقگی باعث می‌شود که به آن سمت بروند وگرنه اگر تلویزیون همان آزادی و همان بودجه پلتفرم را بدهد خب تلویزیون هم می‌شود همان پلتفرم با سریال‌های جذابی که نسبت به سریال‌های تلویزیونی ده برابر بیننده دارد. به طور کلی من معتقدم که باید نگاهمان را شخم بزنیم. نگاهمان، ایدئولوژی‌مان، مدیریت‌هایمان، تلویزیون‌مان، فوتبال‌مان، سینمای‌مان، تئاترمان و … باید شخم بخورند. تغییر چیز بسیار جذابی است.

*شما تجربه کارگردانی چند مجموعه تلویزیونی را هم داشته‌اید که آخرین آن‌ها مربوط به سال ۱۳۹۴ است و سریال پرمخاطبی هم بوده، قصد ساخت ادامه این سریال و به طور کلی ادامه فعالیت در این حیطه را ندارید؟
بله من در سال نود و چهار یک سریال پنجاه و هفت قسمتی برای شبکه نسیم ساختم به نام «دست نزن جیزه» که اتفاقا بازخورد بسیار خوبی گرفت و پربیننده بود. یک حرکت نو بود که خودم هم دوستش داشتم اما ادامه ساخت آن به دلیل نبود بودجه اتفاق نیفتاد. البته چند طرح‌ بسیار قوی‌ دارم که احساس می‌کنم می‌توانند بیننده را جذب کنند، اگر بودجه‌شان فراهم شود.




حرفهای هادی اسماعیلی مدیر موسسه پخش بهمن‌سبز درباره اکران نسخه‌ی سینمایی “پایتخت”، وضعیت اکران نوروز۴۰۴ و…

سینماروزان: هادی اسماعیلی، مدیرعامل بهمن سبز با اظهار تأسف از عدم ساخت و اکران نسخه سینمایی مجموعه «پایتخت ۷» گفت: «کاش نسخه سینمایی پایتخت ۷ ساخته می‌شد و به پرده سینماها می‌آمد. این اثر می‌توانست یکی از نقاط عطف گیشه نوروزی 1404 باشد.»

 

به گزارش سینماروزان با توجه به رونق نسبی فروش و مخاطب آثار سینمایی در سال 1403، این انتظار بود که اکران نوروز 1404 وضعیت بهتری داشته باشد. در روزهای گذشته آمارها و گزارش‌های متناقضی از وضعیت اکران نوروز ارائه شده است و نشان می‌دهد بررسی و تحلیل این مقطع زمانی اکران نیازمند یک نگاه همه جانبه است. برخی معتقدند که با وجود تنوع آثار در اکران نوروزی شرایط آنچنان که انتظار می‌رفت برای فروش فیلم و سالن داران سینمایی مطلوب نبوده است. به گفته این کارشناسان، هم‌زمانی اکران نوروزی با شب‌های قدر و همچنین گران شدن بلیت در شرایط اقتصادی امروز جامعه ایران در ایجاد چنین شرایطی تاثیرگذار بوده است.

 

برای فهم دقیقتر شرایط حاکم بر اکران نوروزی، با هادی اسماعیلی مدیرعامل موسسه فرهنگی و هنری «بهمن سبز» گفتگو کردیم. بیش از یک سوم سالن‌های سینمایی کشور ذیل بهمن سبز تعریف می‌شود و انتظار می‌رود برآوردی که از رشد فروش و تعداد مخاطبان در این مجموعه ارائه می‌شود ما را به واقعیت‌های موجود اکران نزدیکتر کند. به گفته هادی اسماعیلی، سال 1404 از جمله سال‌های پررونق سینمای ایران خواهد بود و برای قضاوت در مورد مختصات اکران امسال آن هم با تکیه بر اعداد و ارقام اکران نوروز، هنوز زود است.

 

بهترین اکران نوروزی سال‌های اخیر را داشتیم

 

مدیرعامل بهمن سبز در خصوص ویژگی‌های اکران نوروزی 1404 گفت: « اگر بخواهیم اکران نوروز 1404 را مقطعی و در نسبت با نوروز سال گذشته مقایسه کنیم، باید بگویم که به لحاظ تعداد مخاطب و هم به جهت رشد فروش، سینماها وضعیت بهتری نسبت به اکران سال‌های گذشته داشتند. اما آن چیزی که عمدتا مورد انتقاد سینماداران است، اینکه روند صعودی که سینمای ایران از نیمه دوم سال گذشته در پیش گرفته بود در اکران نوروزی با یک افت نسبی مواجه شد که البته این هم قابل پیش بینی بود. باید یادآور شوم که اکران نوروزی 1404، در شرایط خاصی رقم خورد که میزان فروش و تعداد مخاطب را باید بر مبنای این شرایط قضاوت کرد. اکران نوروز از سه هفته قبل تعطیلات شروع شد و به دلیل اینکه روزهای اول نوروز با ایام شهادت حضرت علی (ع) همزمان شده بودند، سینمای کشور با یک اکران نوروزی دو پاره مواجه بود و از روزهای چهارم فروردین ماه، یک عزم و توان جدی برای بازگرداندن مخاطب به سینما نیاز داشت.»

 

اسماعیلی ادامه داد: «اگرچه اکران نوروز 1404 در نسبت با انتظاراتی که پیش از عید وجود داشت، آنچنان مطلوب نبود، اما معتقدم جزو بهترین‌های اکران‌ نوروزی سال‌های اخیر سینمای ایران است. راهکار تنوع ژانر باعث شد که عددهای فروش بین آثار سینمایی تقسیم شده و انحصار «فروش سینما به کمک کمدی» شکسته شود. این خیلی امیدوارکننده بود که سیاست‌های توزیعی سینما به نفع ترکیب کامل فروش فیلم باشد. سالن داران سینما در هماهنگی کامل با پخش کنندگان و صاحبان آثار سینمایی، برنامه‌های متنوع تبلیغاتی برای جذب و حضور مخاطبان سینما تدارک دیدند و همین باعث شد که آثار سینمای کودک، انیمیشن، تاریخی و فیلم جنگی در یک قواره همسنگ با آثار کمدی قرار گیرند.»

 

آیین سینما رفتن را باید زنده نگه داشت

 

این مدیر سینمایی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «این میزان توجه به اکران نوروز و توقعی که در این سال‌ها برای چنین مقطع زمانی نمایش فیلم به وجود آمده است را  درک می‌کنم و خیلی هم ارزشمند است؛ اما آیا فقط باید از سینمادار توقع داشت که باعث رونق سینما شوند. پس سهم نهادهای مختلف در تبلیغ و دعوت به تماشای فیلم در سینمای ایران چه می‌شود؟ این واقعیتی است که آیین سینما رفتن از سبد فرهنگی خانوار ایرانی در حال حذف شدن است و دلایل متعددی هم دارد که یکی از آن‌ها مسئله اقتصادی است و راهکارش قیمت‌گذاری بهینه بلیت سینما است.»

 

اسماعیلی ادامه داد: «معتقدم که اگر بخواهیم سینما در مقاطع مختلف زمانی رونق داشته باشد، باید تمام ارگان‌ها و نهادهای فرهنگی به فکر توسعه مخاطب باشند و برای آن برنامه ریزی کنند. یکی از روش‌های توسعه دایره مخاطبان سینما این است که شرایطی فراهم شود تا مخاطب قهر کرده‌ی با سینما، دوباره به سالن سینما بیاید.»

 

حیف که پایتخت در سینما پخش نشد

 

این مدیر سینمایی در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به موفقیت سریال پایتخت در تلویزیون و همچنین اهمیت ساخت و نمایش نسخه سینمایی این اثر تلویزیونی گفت: «رسانه ملی می‌تواند در تولید و پخش فیلم‌هایی با مضمون خانواده به یاری سینمای ایران بیاید. این مهم در سال‌های نه چندان دور سینمای ایران اتفاق افتاده و خاطرات خوشی را هم رقم زده است. مدیران تلویزیون در شرایط فعلی می‌توانند با درک ظرفیت‌های ارزشمند رسانه ملی و با توجه به اهمیت تولید آثار طنز و خانوادگی در سینمای ایران به بازگشت مخاطب کمک کنند. به عنوان مثال پخش فصل هفتم سریال پایتخت که باعث آشتی مخاطب با تلویزیون شد، می‌توانست در قالب یک نسخه سینمایی هم عرضه شود؛ اما حیف که سینما از این فرصت بی‌نصیب ماند.»

 

او ادامه داد: «شنیده‌ام در ابتدا قرار بود نسخه‌ای سینمایی از این سریال محبوب برای اکران نوروز ۱۴۰۳ آماده شود و نسخه‌ای دیگر هم به‌صورت سریال برای رسانه ملی در نظر گرفته شود. به نظر من تصمیم خوبی بود اگر عملی می‌شد چون سریال پایتخت و کاراکترهای آن، تبدیل به یک اثر ملی شدند و می‌توان بر اساس یک طراحی دقیق در نقاط مختلف توزیع از ظرفیت‌های آن بهره مند شد. ای کاش نسخه سینمایی پایتخت ۷ به پرده سینماها می‌آمد و فکر می‌کنم نمایش این فیلم می‌توانست یکی از نقاط عطف گیشه نوروزی 1404 باشد.»

 

اسماعیلی در پایان بر لزوم بازنگری در تقویم اکران و هماهنگی بیشتر میان تولیدکنندگان، پخش‌کنندگان و سالن‌داران برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های فرهنگی موجود تأکید کرد و گفت: «با توجه به تنوع ژانر و سلیقه در فیلم‌های آماده نمایش، امیدواریم که سال ۱۴۰۴ یکی از پرمخاطب‌ترین سال‌های سینمای ایران شود.»

 




کیانوش عیاری: اگر سریالم را پخش نکنند، به افغانستان می‌روم!

سینماروزان: کیانوش عیاری فیلمساز قدیمی که مدتهاست سریال “۸۷متر” را برای تلویزیون ساخته، مدعی شده که اگر مدیران تلویزیون این سریال را پخش نکنند به افغانستان پناهنده می‌شود!

عیاری در عین حال از ایلان ماسک خواسته کمک کند تا فیلم‌هایی مثل “کاناپه” از طریق یوتیوب پخش نشود ولی این را نگفته وقتی مالک فیلم که سرمایه تولید را فراهم کرده می‌خواهد فیلمش را از طریق یوتیوب پخش کند، ایلان ماسک چه کاره است؟

 

کیانوش عیاری در خصوص پخش یوتیوبی فیلم توقیفی «کاناپه» به خبرگزاری برنا گفت: به عقیده من تنها کسی که می‌تواند کاری بکند ایلان ماسک است. او باید شیوه‌ای را برای این قضیه ارائه بدهد که فیلم‌ها به راحتی قابل پخش نباشند و قاچاق نشوند. خودم هیچ پیشنهادی برای این موضوع ندارم. در دنیای مدرن امروز فقط کافی است یک نفر فیلم را ضبط کند. من که هیچ، حتی اگر موسولینی هم بود نمی‌توانست جلوی قاچاق فیلم را بگیرد.

وی ادامه داد: حقیقتا دیگر هیچ کاری از دست من ساخته نیست. مطمئنا تاکنون افراد فراوانی فیلم را تماشا کرده‌اند. شما فکر می‌کنید کسی به حرف‌های من توجه می‌کند؟ اگر من بگویم فیلم را نبینید مردم نمی‌بینند؟

کارگردان فیلم سینمایی «کاناپه» درباره توقیف این اثر اظهار کرد: در دولت اعتدال فیلم «کاناپه» توقیف شد. سید عباس صالحی که آن زمان هم وزیر فرهنگ و ارشاد بود به من نامه‌ای را نشان دادند که در آن نوشته شده بود، این فیلم به هیچ عنوان نباید نمایش داده شود. قصد داشتم که در دولت جدید به رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی زنگ بزنم و از او بپرسم که چه برنامه‌ای برای اکران فیلم «کاناپه» دارد، اما متاسفانه نتوانستم با او ارتباطی بگیرم و فیلم ما قاچاق شد.

عیاری در پایان با اشاره به وضعیت نامعلوم سریال «۸۷ متر» که آن اثر هم سال‌هاست توقیف است؛ بیان کرد: اگر این سریال را هم پخش نکنند به افغانستان فرار خواهم کرد!!!




دربرابر قیمت میلیاردی یک پروژکتور، همچنان سینما ارزان‌ترین تفریح است!/ کف قیمت بلیت سینما ۶۰ هزار تومان است!/فقط سینماست که بلیت نیم‌بها به مخاطبان می‌دهد!

سینماروزان: حبیب اسماعیلی تهیه‌کننده و پخش‌کننده سینما با تاکید بر اینکه قیمت بلیت سینماها همچنان شناور است و کف قیمت بلیت ۶۰ هزار تومان است بر همراهی سینماداران با مخاطبان تاکید کرد و مصداق آن را هم ارائه بلیت نیم‌بها به مخاطبان در دو روز هفته دانست.

 

حبیب اسماعیلی مدیر رسانه فیلمسازان در گفتگو با خبرنگار ایلنا گفت: بیش از یک سال است که قیمت بلیت سینماها هیچ افزایشی نداشته و این در حالی است که در این مدت همه اجناس و اقلام مصرفی مردم با افزایش قیمت روبرو بوده و به تبع آن هزینه تولید فیلم و تجهیزات سالن‌های سینما نیز با روندی صعودی همراه بوده در حالیکه امروز قیمت بلیت سینماها به اندازه قیمت یک پاپ کورن است.

 

اسماعیلی خاطرنشان کرد: ما نماینده صنوف سینما هستیم و باید تصمیمات مناسبی درباره موضوعاتی چون قیمت بلیت داشته باشیم و قطعاً این افزایش قیمت هم برای ما تصمیم ساده‌ای نیست اما با توجه به تورم موجود و وضعیت اقتصادی کشور و با وجود شرایط بد اقتصادی مردم، چاره‌ای جز افزایش قیمت بلیت نداریم و به ناچار شورای صنفی نمایش تصمیم به افزایش قیمت بلیت گرفت.

 

وی افزود: اصلی‌ترین منبع درآمد فیلم‌های سینمایی، فروش این آثار در گیشه است و خرید فیلم‌های سینمایی توسط نهادها و نمایش آنلاین این آثار در پلتفرم‌ها مراحل بعدی درآمدزایی هستند. امروز بسیاری از فیلم‌ها با بودجه ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان ساخته می‌شوند و قیمت پایین بلیت سینما نمی‌تواند هیچ تناسبی با بودجه فیلم‌ها داشته باشد و باید شرایطی فراهم شود که با فروش فیلم‌ها در گیشه آثار سینمایی بتوانند به درآمد برسند.

 

این تهیه‌کننده سینما در ادامه تأکید کرد: با وجود افزایش قیمت بلیت، تمهیدات و راهکارهایی هم برای حفظ میزان مخاطبان سینما در نظر گرفته شده است که از جمله آن‌ها می‌توان به این نکته اشاره کرد که بلیت سینماها در روزهای سه‌شنبه همچنان نیم‌بها است و حتی سینمادارها می‌توانند با توجه به شرایط و قدرت خرید مردم در منطقه‌شان روزهای دوشنبه هم بلیت نیم‌بها بفروشند و علاوه بر این، سینماداران می‌توانند بلیت سانس‌های اول روز را هم نیم‌بها بفروشند تا اقشار ضعیف جامعه و کسانیکه به سینما علاقه دارند هم بتوانند به سینما بروند. از آن گذشته قیمت بلیت سینماها کاملا شناور است و برای سال آینده کف قیمت بلیت ۶۰ هزار تومان است تا اقشار کم برخوردار هم بتوانند از فیلم‌ها استفاده کنند.

 

اسماعیلی خاطرنشان کرد: به اعتقاد من ملاک اصلی در گیشه، کیفیت فیلم است و شکست بسیاری از آثار سینمایی در گیشه ارتباط چندانی با قیمت بلیت ندارد چراکه شاهد بودیم برخی آثار حتی با بلیت رایگان هم مخاطب نداشتند و حتی هیچ یک از دفاتر پخش هم مایل به اکران این فیلم‌ها نبودند.

 

وی درباره حمایت‌های دولت برای افزایش مخاطبان سینما گفت: ما همواره از دولت‌های مختلف خواهش کرده‌ایم که برای سبد فرهنگی خانوارها برنامه‌ریزی کنند و یارانه‌ها و طرح‌هایی در نظر بگیرند. در شرایط حاضر حوزه فرهنگ و هنر به این حمایت‌ها نیاز دارد و دولت می‌تواند با در نظر گرفتن یارانه یا تمهیداتی مثل ارائه بلیت رایگان یا نیم‌بها به کارمندان دولتی از سینما حمایت کند که متأسفانه تا امروز هیچ یک از این اتفاقات رخ نداده است. دولت می‌تواند یک حامی جدی برای سینما باشد؛ امروز ارزانترین تفریح هم چند برابر قیمت یک بلیت سینما هزینه دارد و سینما با افزایش قیمت بلیت هم همچنان ارزان‌ترین تفریح است.

 

اسماعیلی در ادامه تأکید کرد: اگر قیمت بلیت سینما به همراه افزایش قیمت دیگر کالاهای مصرفی در کشور هفته به هفته تغییر می‌کرد امروز با بلیتی گران‌تر از صدهزار تومان روبرو بودیم ولی بلیت سینما تنها کالایی است که طی یک سال اخیر اصلاً گران نشده و با این حال وقتی قرار بر افزایش قیمت سینما می‌شود، باز هم بحث‌ها و حواشی مختلفی به وجود می‌آید.

 

وی خاطرنشان کرد: هزینه تولید فیلم و تجهیزات سالن‌های سینما در یک سال گذشته حدود صد در صد افزایش داشته است، به عنوان مثال پروژکتوری که برای یک سالن چند سال پیش به مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان خریداری شده در صورتیکه امروز نیاز به تعویض آن باشد باید یک میلیارد تومان خریداری شود و ما باید این مسائل را در نظر بگیریم تا سینمادارها هم متضرر نشوند و در کنار آن تهیه‌کننده‌ها و سرمایه‌گذارهای سینما هم بتوانند به بازگشت سرمایه و درآمدزایی از طریق گیشه فکر کنند و علاوه بر این باید به قدرت خرید مردم هم توجه داشته باشیم و قیمتی تصویب شود که میزان مخاطبان سینما کاهش پیدا نکند.

 

این تهیه‌کننده سینما در پایان گفت: تصمیم شورای صنفی نمایش سقف ۱۰۰ هزار تومان برای بلیت سینماها بود که به تصویب رسید و این مبلغ باید به تأیید سازمان سینمایی برسد. قیمت‌های پیشنهادی برخی دوستان بسیار بیشتر از مبلغ اعلام شده، بود و پیشنهاداتی مبنی به ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزارتومان نیز مطرح شد که ما سعی کردیم با توجه به توان خرید مردم میزان کمتری افزایش قیمت داشته باشیم.

 




فیلم “پیرپسر” با بلیت ۳۰۰هزار تومانی هم مخاطب دارد!/حامد مظفری روی آنتن زنده متذکر شد

سینماروزان: اکران نسخه سه ساعته “پیرپسر” با بلیت ۲۰۰ یا ۲۵۰ یا حتی ۳۰۰هزار تومانی نه تنها ایرادی ندارد که کاملا منطبق بر نظام عرضه و تقاضاست. وقتی تئاترهای بی کیفیت را در بلک‌باکس‌هایی که نه سن مناسبی دارند و نه نشیمن‌گاه خوبی با بلیت ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی برای مخاطب نمایش میدهند، چرا “پیرپسر” با زمان ۱۹۰ دقیقه ای نتواند در پردیس های سینمایی مدرن با بلیت ۲۰۰ و ۲۵۰ هزار تومانی اکران شود؟

 

حامد مظفری روزنامه‌نگار و منتقد سینما با بیان مطلب فوق روی آنتن زنده رادیوتهران گفت: همین حالا کلی فیلم کم یا بی ‌مخاطب داریم که یا در اکران سراسری یا هنروتجربه عرضه می‌شوند و هیچ کس هم خرده نمیگیرد چرا ظرفیت سینماها را به آثاری این گونه میدهید. درباره “پیرپسر” که بالاخره در زمره چهار پنج فیلم متفاوت و قابل تامل‌ جشنواره فیلم فجر۴۳ بوده، چرا این همه گارد وجود دارد؟

 

وی ادامه داد: چه منتقد چه روزنامه‌نگار چه پخش‌کننده و چه سینمادار صرفا می‌تواند پیشنهادش را به سازنده ارائه کند و اینکه اصرار کنند اکتای براهنی همان کاری را کند که ما انتظار داریم دیگر دخالت در اثر هنری است. بگذارید نسخه اصلی “پیرپسر” همان طوری که اکتای می‌خواهد اکران شود و بعد اگر مخاطب نداشت، نقدش کنید.

 

مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان خاطرنشان ساخت: از یک طرف اُرد می‌دهیم که سینما نیاز به تجربه های تازه دارد و از آن طرف حالا یک نفر پیدا شده و می‌خواهد ریسک کند و متعاقب جو مثبت جشنواره ای حول “پیرپسر” فیلم سه ساعته را اکران کند؛ بگذارید تجربه شود شاید جواب داد.

 

حامد مظفری تاکید دارد: تا جایی که من اطلاع دارم شورای صنفی نمایش هیچ مشکلی با اکران نسخه اصلی “پیرپسر” ندارد، پس می‌ماند سینماداران و پخش‌کننده‌ که آنها هم بد نیست دل به دریا بزنند و اتفاق جدیدی را تجربه کنند.

 

این منتقد سینما درباره دورنمای خودش نسبت به اکران نسخه اصلی “پیرپسر” با بلیت گران‌تر گفت: اولا که بلیت ۲۰۰ هزار تومانی همچنان نسبت به بلیت ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی تئاتر و بلیت یک میلیونی کنسرت های برخی فالش‌خوان‌ها، رقمی نیست، بعد هم بدون شک “پیرپسر” پتانسیل اولیه فروش را دارد یعنی سوار بر همان موج فجر۴۳ لااقل یکی دو هفته خوب می‌فروشد و پس از آن دیگر واکنش های مخاطبان اولیه است که مسیر را برای ادامه اکران می‌سازد و صدالبته که براهنی باید به فکر طراحی و اجرای تبلیغات ویژه برای کف مخاطب-و نه صرفا مخاطبان خاص- باشد تا ریسکش جوابی معقول بگیرد.

 




جایزه‌ی فجر در آستانه‌ی ۸۰سالگی! خوشحالی دارد یا اندوه؟/پاسخ عنایت بخشی را بخوانید 

سینماروزان: عنایت بخشی بعد از ۶ دهه کار هنری و حضور در بیش از ۱۷۰ اثر نمایشی امسال برای بازی در فیلم «شاه‌نقش» دیپلم افتخار بهترین نقش مکمل مرد را از چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.

 

عنایت بخشی در گفتگو با همشهری در عین کنایه به اینکه باید سال‌ها قبل و برای مسافران و مسافر ری، جایزه می‌گرفت، درباره حضور در “شاه نقش” و در نقش رئیس یک صنف سینما حرف زده است.

 

*چه شد که بعد از چند سال کم‌کاری به سینما برگشتید؟ خاطرم هست که در گفت‌وگوی قبلی تأکید داشتید بازیگری برای‌تان تمام نمی‌شود؟

سینما یک عشق است و از این عشق آسودگی نتوان داشت؛ عشقی عمیق. اما مهم است که بتوان با یک نقش خو گرفت و از پس آن نیز به خوبی برآمد. در دورانی از زندگی خود به سر می‌برم که با توجه به شرایطی که دارم کار کردن به مانند روزگار جوانی آسان نیست. تمام کسانی که در سینما کار می‌کنند با عبور از جوانی و میانسالی کم‌کم فرصت را به جوانان می‌دهند و سینما از این طریق پیشرفت می‌کند. با وجود این همچنان علاقه‌مند هستم که بتوانم در سینما و تلویزیون حضور داشته باشم و همانطور که گفته‌ام غیراز این عشقی ندارم. هیچ‌چیز مهم‌تر از این نیست که از کار غافل نشد و ادامه داد.

 

*از حضور در «شاه نقش» و بازی و تجربه همکاری با شاهد احمدلو برایمان بگویید؟

فکر می‌کنم بازی در شاه نقش، مقداری متفاوت‌تر از کارهایی است که انجام دادم. احمدلو فیلمساز جوان و خوب و علی قائم‌مقامی تهیه‌کننده فیلم از سینماگران پرسابقه هستند و کار در کنار این عزیزان برایم لذتبخش بود. هر چند نقش من کوتاه بود ولی از حضور در این پروژه خوشحال هستم. در واقع نقش من، رئیس صنف بدلکاران سینماست و در میانه کشمکشی که در این صنف مطرح است، حضور دارد. در مجموع تمام عزیزانی که در شاه نقش کار کردند بسیار زحمت کشیدند. امیدوارم آقای احمدلو در مسیر رشد و موفقیتی که دنبال می‌کند گام‌های بلندتری در آینده بردارد.

عنایت بخشی و دریافت جایزه در ۷۹ سالگی
عنایت بخشی و دریافت جایزه در ۷۹ سالگی

*فکر می‌کردید دیپلم افتخار را برای این نقش بگیرید؟

حقیقتا خیر، ولی خیلی خوشحالم که این نقش مورد توجه بیشتری قرار گرفت. فکر می‌کنم نقش‌های بسیاری در این ۶۰ سال بازی کردم که می‌توانستند در خور توجه باشند ولی اینگونه نشد. نقشی که در «مسافر ری» داشتم، «مسافران» و «سگ کشی» بهرام بیضایی، «ساحره» از داوود میرباقری،«شکار» از جوانمرد، «تفنگ شکسته» و بسیاری کارهای دیگر. تعداد آنها تا آنجا که می‌دانم بیش از ۷۰فیلم بلند است.

 

*فیلم بعدی شما مشخص شده؟

خیر. در حال حاضر در تولید اثر تازه‌ای حضور ندارم اما اگر کار مناسبی پیش بیاید خوشحال می‌شوم.

 

*هنوز هم نامزد اول نقش‌های منفی هستید؟  

خیر. زمانی اینگونه بود، اما امروز فکر نمی‌کنم در ارتباط با خودم کارگردانی باشد که صرفا با چنین نگرشی برای همکاری به سراغم بیاید. پیشنهادها طی ۲ دهه اخیر طیف متنوعی را شامل شده‌اند و فکر می‌کنم نقش‌های مثبتی که درتلویزیون کار کردم بر تغییر این نگاه اثرگذار بوده است.البته به تمام بازیگران جوان پیشنهاد می‌کنم که به قهرمان قصه بودن و شهرت فکر نکنند.سعی کنند در نقش‌ های منفی هم خوب باشند. یک منفی آرام که می‌تواند دوست‌داشتنی‌تر از قهرمان قصه باشد.

 

*جشنواره امسال را چطور دیدید؟

جشنواره خوبی بود. خوب برگزار شد. حضور مهندس عزت‌الله ضرغامی در هیأت داوران جشنواره و اینکه او را در اختتامیه ملاقات کردم برایم مسرت‌بخش بود. ایشان در مدیریت کارهای هنری و فرهنگی دلسوز هستند و به خوبی درک می‌کنند دغدغه تولیدکنندگان آثار هنری چیست. درپایان آرزوی موفقیت برای سینماگران این سرزمین دارم.

 

 




“رها”؛ مردمیِ غیرارگانی/”بچه‌ی مردم” تصویرسازی به‌جای ورّاجی! 

سینماروزان: از فیلم اولیهای قابل قبول جشنواره فیلم فجر۴۳ می‌توان به فیلم‌های “رها” و “بچه ی مردم” اشاره کرد که با وجود نقدهای وارده چند مزیت نسبت به آثار دیگر جشنواره امسال دارند.

 

حامد مظفري منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده برنامه “بام تهران” در شبکه رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: فیلم “رها” در کیفیت تولید و اینکه توانسته در ساختار لوباجت و در بخش خصوصی و بدون وابستگی ارگانی با هدف داستان‌گویی تولید شود و در عین حال وجهه مردمی هم داشته باشد، فیلم قابل قبولی است.

 

وی ادامه داد: “رها” را حسام فرهمند به تهیه‌کنندگی سعید خانی ساخته و حضور خانی به عنوان تهیه‌کننده ای که الزامات پخش را هم می‌شناسد باعث شده ترکیب بازیگران شناخته شده مثل شهاب حسینی و غزل شاکری درکنار بازیگران جوانتر مثل آرمان میرزایی و ضحا اسماعیلی‌فر، باعث شود فیلم پتانسیل اولیه جلب مخاطب در اکران عمومی را داشته باشد. وجهه مردمی فیلم از دست گذاشتن بر پدیده فقر ناشی می‌شود و اینکه تلاش شده در میزانسن های تمیز و بدون لمپن‌گرافی، از عاقبت افزایش فقر و اختلاف طبقاتی بگوید…

 

این عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما با اشاره به فیلم “بچه ی مردم” گفت: محمود کریمی کارگردان این فیلم سابقه مستندسازی و آیتم سازی برای خندوانه را داشته پس زبان تصویر را خوب میشناسد. “بچه ی مردم” فیلم متفاوتی است به خاطر اینکه در ساختار بصری راه متفاوتی را در پیش گرفته که ردپای وس اندرسون و یورگوس لانتیموس در آن دیده می‌شود.

 

او افزود: “بچه ی مردم” قابل احترام است چون تنوع تصویری فیلم و اینکه میخواهد برخلاف رویه مرسوم به‌جای دیالوگ با تعدد تصویرسازی از فضاهای مختلف، مخاطب را به یک سفر سرگرم کننده ببرد، فیلم متفاوتی را شکل داده و این مسیر اگر به سمت انتخاب داستان های پرلایه‌تر در کارهای بعدی برود قطعا اتفاقات بهتری برای کارگردان رقم خواهد خورد.

 

حامد مظفری با اشاره به آثاری که نتوانستند مورد توجه مخاطبان جشنواره قرار گیرند بیان داشت: فیلم‌ اولیهایی مثل “آبستن” و “سونسوز” در جشنواره داشته ایم که چندان توجهی جلب نظر نکردند و چندان راضی‌کننده نبودند ولی کیفیت انیمیشن “افسانه سپهر” از منظر اینکه هم کودکان و هم خانواده بتوانند با آن ارتباط بگیرند، استاندارد بود.

 

 

 




اولین صداسازی با هوش مصنوعی برای سریال “رحیل “بود/فیلم “صیاد” خیلی بهتر از فیلم “رگهای آبی فروغ”!

سینماروزان: شروع جشنواره فیلم فجر با روز جمعه همراه بود و کاخ جشنواره شلوغ و مملو از جمعیتی که اول صبح و آخر شب دو پرتره دیدند. اول صبح فیلم “صیاد” و آخرشب فیلم “رگهای آبی فروغ”.

حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده برنامه “بام تهران” در رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: بین این دو پرتره، سه فیلم بازی خونی، سونسوز و داد، نمایش داده شد که هیچ کدام چنگی به دل نمیزد.

وی ادامه داد: “صیاد” فیلم پرپلان و پرتصویری بوده ولی مشکل از صداسازی برای شهید صیاد شیرازی است. گفته اند با هوش مصنوعی و برای اولین بار است که صدای یک شخصیت غایب، بازسازی می‌شود.

اولین بار که نیست چون در همین تلویزیون خودمان پارسال، سریال تاریخی “رحیل” به تهیه کنندگی رامین عباسی زاده را داشتیم که بعد از فوت حسام محمودی، با حفظ راش‌های حسام، برای مابقی نماها با هوش مصنوعی هم‌ صدای حسام را خلق کردند و هم تصویر، او را بر بازیگری دیگر سینک کردند تا مخاطب همچنان و تا انتهای فصل دوم سریال، حسام محمودی را در سریال ببیند.

حامد مظفری ادامه داد: صداسازی برای “صیاد” در یک فیلم داستانی، کار غلطی بود و شاید اگر اجازه میدادند علی سرابی بازیگر نقش، خودش به لحن مناسب برای شخصیت برسد، بسیار رئال‌تر بود. با اینکه جواد افشار کارگردان خیلی تلاش کرده برای اینکه فیلمش پر پلان و مملو از تصویر جنگ باشد این صداسازی تصنعی یک جور ترمز برای کار بوده.

این عضو باسابقه انجمن نویسندگان و منتقدان سینما درباره “رگهای آبی فروغ” گفت: اینجا خوشبختانه مشکل صداسازی نداریم ولی مشکل بزرگتر داریم و اینجا تصویرسازی درست از فروغ نمی بینیم چون فیزیک بازیگر اصلی-باران کوثری- اصلا شبیه فروغ نیست و از آن بدتر اینکه درباره مهمترین شخصیت زندگی فروغ که ابراهیم گلستان باشد، حرفی نمی‌زند و رفت و برگشت های پی در پی میان گذشته و حال، نه تنها به کشف اشتراکات بین دو زمان مختلف نمی‌رسد که فقط مخاطب را سردرگم می‌کند. فیلم از زندگی فروغ و پرویز شاپور خیلی سریع میگذرد و کمتر چیزی از وجهه ادبی پرویز شاپور میگوید.

حامد مظفری تاکید کرد: منصفانه بسنجیم در قیاس دو پرتره یکی جنگی و دیگری ادبی، فیلم صیاد به مراتب فیلم بهتری است چون جواد افشار پا به عرصه ای گذاشته که ناآشنا با آن نیست و از آن مهمتر اینکه روند کرونوگرافیک پیش نگرفته و فقط همان برهه قبل و بعد از بنی صدر را دستمایه داستان پردازی کرده. برخلاف فیلم “رگهای آبی فروغ” که خواسته به همه فرازهای زندگی فروغ از کودکی تا جوانی و…، تُک بزند و درنهایت هم جز شعرخوانی از فروغ برجای نمی‌گذارد.

 




بازیگری برایم مثل زندگی کردن است

سینماروزان: حامد نوروزی متولد  1367 تهران از سال 1383 علاقه مند به بازی درفیلم های اکشن شد واز همان  سال تکواندو و کیک بوکس را فراگرفت. از سال 1395 در کلاس های بازیگری ثبت نام کرد و وارد دنیای بازیگری شد.وی پس از دوره بازیگری ، در چند سریال ایفای نقش کرد . در سریال «دل» به کارگردانی منوچهر هادی، سریال «هست و نیست » به کارگردانی حسین سهیلی زاده ، سریال «میانبر» کاری از یزدان فتوحی و در سریال نیسان آبی  2 به کارگردانی مسعود اطیابی و در سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر هادی فعالیت کرد است .وی تجربه بازی در چند فیلم کوتاه را نیز داشته است و تهیه کنندگی نمایش های «در هم پیچیدگی»  «طغیان» را داشته است.

 

حامد نوروزی در پاسخ به سوال مشکلات بازیگری توضیح داد : متاسفانه مشکلات حوزه بازیگری بسیار زیاد است ،از مهم ترین مشکلات نداشتن اطلاعات کافی نسبت به مباحث بازیگری می باشد. یک بازیگر باید از نظر اطلاعاتی به روز باشد و تمرین خود را در روز داشته باشد. مثل یک ورزشکاری که هر روز تمرینات خود را دارد. بازیگری یک شغل نیست بلکه اول یک عشق است.

 

وی در ادامه گفت: مهمترین مشکلاتی که بازیگران تازه وارد دارند این است که صبور نیستند و خیلی عجله دارند که سریع تر وارد دنیا سینما بشوند. دنیای بازیگر پر از پیچیدگی هست و به نظرم بازیگری که در آموزشگاه ها تدریس میشود به غیر چند موسسه بازیگری که در چهارچوب اصولی تدریس میشود ، بقیه آموزشگاه ها خروجی خوبی ندارند و هنرجو سردرگم میماند‌.

 

نوروزی درباره تهیه کنندگی نمایش “طغیان” توضیح داد:  نمایش طغیان که تهیه کنندگی آن را پذیرفتم با چالش هایی رو به رو بود ، تجربه سخت اما شیرین بود. در صورتی میتوان آدم موفقی بود که با تمام فشار ها، مشکلات مالی و غیره بتوان یک کشتی را که در حال واژگون شدن است به سلامت به مقصد رساند. سرمایه‌ای که در کار گذاشته شده بود، برگشت نداشت  ولی تجربه های که در این نمایش به دست آوردم خیلی برایم ارزشمند تراست.

 

این هنرمند جوان در پایان با بیان اینکه علاقمند به بازیگری  در فیلم های اکشن است درباره حضور خود در فیلم های کوتاه و سینمایی گفت: در تجربه های خود  در مقابل دوربین منوچهرهادی و مسعود اطیابی  حضور داشته ام. سینمایی ایران درحوزه فیلمهای اکشن بسیار کمرنگ عمل میکند و از مسئولین تقاضا دارم که کمی در این بخش  حمایتی صورت بگیرد و بیشتر از استعداد ها در زمینه فیلم های اکشن استفاده شود.

 

 




مسعود ده‌نمکی: زمان ساخت فیلم درباره “وعده صادق” گذشته! 

سینماروزان: آمریکایی‌ها گفتند ما فکر می‌کردیم اگر جنگی علیه ایران دربگیرد فقط کهنه‌سرباز‌ان به میدان می‌آیند ولی استقبال از فیلم “اخراجی‌ها” نشان داد در صورت بروز جنگ، نسل جدید کنار رزمندگان دیروز خواهند بود.

 

مسعود ده‌نمکی در گفت‌وگو با دفاع پرس با بیان مطلب فوق افزود: کشوری که در تاریخ ۲۵۰۰ ساله، مساحت آن نصف بیشتر دنیا بوده و همواره کوچک و کوچک‌تر شده است تا اینکه در برهه‌ای، با وجود محدودیت‌ها و فشارهای جهانی، با مجاهدت نسلی انقلابی حتی یک وجب از خاکش را از دست نداده است باید تولید فخر و غرور کند و این افتخار به آیندگان منتقل شود، اما متاسفانه در این زمینه غفلت صورت می‌گیرد. باید از این افتخارات در سینما به‌عنوان بهترین ابزار برای جذب مخاطب استفاده کنیم. سینما و تئاتر عرصه‌های مهمی هستند که هرچقدر بتوانیم محصولات حرفه‌ای‌تر و رساتری در فرم و محتوا در آن تولید کنیم، مخاطب احساس تعلق بیشتری به تاریخ می‌کند، ولی وقتی با یک نگاه ایزوله و بسته همراه شود، مطمئنا لینک ارتباطی با مخاطب از دست می‌رود.

 

وی همچنین درباره تولید فیلم درباره عملیات وعده صادق گفت: من به دعوت بعضی از مسئولان برای ساخت فیلمی درخصوص وقایع اخیر و توانمندی نظامی کشور در تقابل با دشمن، خیز برداشتم اما در ادامه همراهی نشد. معتقدم، امروز زمان ساخت فیلم درباره عملیات وعده صادق هم گذشته است.

 

ده‌نمکی یادآور شد: دشمن ما قبل از بحران‌ فیلم می‌سازد و ما بعد از بحران‌؛ معمولا قبل، حین و بعد از بحران‌ها فیلم ساخته می‌شود و فیلمسازی مدیریت فرهنگی ما مربوط به بعد از بحران است و این مشکل اساسی است.

 

وی گفت: در تبیین موضوعات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، مسئولان بیشتر از هنرمندان مسئولیت دارند، چون لازمه این اقدامات سرمایه‌گذاری، هزینه، بودجه و سیاست‌گذاری است. در آمریکا عمق نفوذ پنتاگون به وسیله‌ هالیوود صورت می‌گیرد. ‌هالیوود اتفاقات آینده دنیا را در قالب تولید فیلم و ارائه‌ آن پیش‌بینی و پیشگویی می‌کند و این یک آینده‌پژوهی است که در حوزه سینمای جنگ و دفاع مقدس ما جایگاهی ندارد

 

 




برخلاف تصور،در دوره پهلوی سانسور سختی حاکم بود/در دهه پنجاه، من، دولت آبادی و بیست نفر دیگر از اداره تئاتر اخراج شدیم/امثال پرویز پرستویی و کریم اکبری مبارکه را در شوش کشف کردم/کیمیایی همچنان به من بدهکار است!/چهره‌سازی از ایرج قادری، شوخی کودکانه است!/یکی از نورچشمی‌های تلویزیون پول مرا خورد/تئاتر الان هم شده مثل پس از کودتای ۲۸ مرداد/چرا اجازه می‌دهند هر آلونکی بشود سالن تئاتر؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: رک و صریح در گفتار و موهای مجعد، سبیل پرپشت مردانه، نگاه نافذ نگران و مهربان و لحن قوی گفتاری‌اش توانسته شخصیتهای محکم با ویژگی مردان اصیل ایرانی را خلق کند. بهزاد فراهانی نمونه قابل مثال هنرمندان ایده آل گرای تئاتر و سینما و تلویزیون است که همیشه تلاش کرده در مقابل جریانات مبتذل و مافیا بازی رشته‌های مختلف هنری بایستد و بابت این کار تاوان هم داده است. در سینما نوشته‌هایش دستمایه فیلمسازان بزرگی بوده و در سگ کشی نیز به بازیگر دلخواه بهرام بیضایی بزرگ تبدیل می‌شود. در قاب کوچک هم بارها و بارها نقش پدران دلسوز، شفیق و مقتدر ایرانی را در قالب شخصیت‌های مختلف بازی کرده است و مثل حضور موثرش در سریال «خانه پدری» بسیار درخشان تجسمشان می‌کند. در تئاتر هم در نمایش «گل و قدار» می‌شود داش اکل پیر و خسته و لوطی و بامرام که عشقش سرنوشت تلخی را برایش  رقم می‌زند. خون و گل سرخ، مریم و مرداویج، طوطیا، شیدا و کت جادویی، کارهای ماندگار فراهانی در حوزه بازیگری و کارگردانی هستند.

روزنامه صبا در گفتگو با فراهانی مروری به تجاربش در عرصه‌های مختلف هنری در بیش از نیم قرن فعالیت در دنیای هنر داشته. متن گفتگوی صبا را بخوانید:

 

*خیلی از هم نسلان شما اعتقاد داشتند در تکوین هنر نوین ایران جریانات چپ با حضور هنرمندانی نظیر عبدالحسین نوشین نقش موثری دارند. این مسئله چقدر دارای اهمیت است؟

در دهه چهل رنسانس نیرومند و موثری در تئاتر داشتیم که ریشه اصلی این رنسانس نوشین و گروهش بود. نوشین همه چیز تئاتر ایران را دگرگون کرد. الان درست در تئاتر مثل وضعیتی بعد از کودتای ۲۸ مرداد مواجه هستیم. یک عده سودجوی منفعت طلب در تئاتر ایران رخنه  و آلونک‌هایی به نام سالن تئاتر را علم کرده‌اند.

 

*آدم‌هایی که فاقد سواد تئاتر هستند؟

با سوادشان کار ندارم. متاسفانه مدیریت تئاتر هم با این جریان هم سو است و سیاست تخریبی برای نابودی هنر رئالیستی در جریان است.

 

*منظورتان هنر کنشگری است که برای مخاطبش طرح سوال می‌کند؟

بله و خواسته و عزمی برای پرداختن به این نوع جریان هنری وجود ندارد.

 

*یکی از نقاط عطف تئاتر و کلیت جریان هنری تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک و ادراه تئاتر در دهه چهل است. جاهایی که ضمن آموزش آکادمیک تئاتر در بخش تامین مالی هنرمندان با استخدام در این مرکز بسیار موثر عمل کردند؟

به همان اندازه که دانشکده هنرهای دراماتیک آرتیست بزرگ تربیت کرد دانشگاه هنرهای زیبا هم چنین کاری را انجام داد. این رنسانس هنری دهه چهل با نقش موثر غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی و اکبر رادی همراه بود و وجود اینها باعث شد آشوب گری بعد از کودتای ۲۸ مرداد در جهت تمایلات پهلوی تا حدی مهار شود. مخالفت پهلوی با این جریان تند و بد بود و بر خلاف تصور نسل جوان امروز سانسور تلخی حاکم بود و خیلی از همدوره‌ای‌های ما که گرایشات چپ داشتند توسط پهلوی اخراج و یا حذف شدند.

 

*نام هایی از این اخراج شدگان می برید؟

زیاد در خاطرم نمانده، خود من یکی از این اخراج شده‌ها بودم و در دهه پنجاه در حدود بیست نفر از هنرمندان در اداره تئاتر اخراج شدند. محمود دولت آبادی و خیلی‌ها دیگر جزو این نام‌ها بودند.

 

*آیا در میان مخالف‌هایی که با شما و همفکران‌تان در آن دوره فعالیت می‌کردید از اهالی تئاتر هم کسانی وجود داشت؟

نمونه شاخصش رئیس تئاتر مملکت در آن دوران بود. از این دوست چون زنده است نامی نمی‌برم.

 

*به نظر شما این کار اداره تئاتر درباره استخدام هنرمندان و تشکیل گروه‌های تئاتری چقدر سازنده و اصولی بود؟

ورود تئاتری‌ها به سینما باعث شده بود ممر درآمدی بچه‌های تئاتر تغییر پیدا کند.

 

*آیا بعد از فیلم «گاو» که تمام بازیگرانش تئاتری بودند این جریان شکل گرفت؟

قبل از فیلم «گاو» هم خیلی از تئاتری‌های قدیم در سینما بازی می‌کردند.

 

*در فیلم سینمایی «خشت و آئینه» هم اغلب بازیگران تئاتری بودند؟

درست است و غفاری هم در فیلمهایش از تئاتری‌ها استفاده می‌کرد. بعد از دهه چهل، جبهه چپ تقریبا حاکمیت مردمی را عهده دار شده بود و کمک اقتصادی به تئاتر می‌شد. با ساخت تئاتر شهر، مجموعه رودکی و چند جای دیگر سخت افزار مناسبی برای تئاتری‌ها به وجود آمده بود و با برگزاری خیلی از جشن‌ها و مراسم‌ها پای بزرگان تئاتر دنیا مثل پیتر بروک به ایران باز شد.

تاسیس کانون هم باعث رشد هنرمندی مثل عباس کیارستمی شد.

تنها کیارستمی نیست. خیلی از بزرگان هنر مثل احمد رضا احمدی، ناصر تقوایی و بهرام بیضایی و… با کانون در آن دوران همکاری داشتند. در آن دوره در تئاتر یک رقابتی میان رئالیست کارها و کسانی که سعی می‌کردند مدرن باشند جریان داشت

 

*شما در اداره تئاتر با کدام گروه همکاری می‌کردید؟

عضو گروه شاهین سرکسیان بودم و بعدش به گروه هنر ملی دعوت شدم.

 

*نقدهایی از آن دوران خواندم که اغلب کارهای سرکسیان فقط برای مخاطب خاص و عده قلیلی قابل درک بود. این قضیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اینطور نیست و این نقد درست نیست. اگر صف‌های طویلی که برای اجراهایی که در تالار سنگلج از هنرمندانی از جنس سرکسیان می‌رفت را در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم که این کارها مخاطب داشتند.

 

*حضور در فرانسه برایتان چه دست‌آوردهایی داشت؟

قبل از رفتنم به فرانسه در انجمن تئاتر ایران با سلطان‌پور، دولت آبادی و… کار می‌کردم و یکی از نادر گروه‌های مارکسیسم تئاتری بود و نمایش‌هایی مثل حادثه در ویشی، آموزگاران را اجرا کردیم.

 

*در دهه پنجاه رفتید سینما و همکاری‌هایی با ایرج قادری و سعید مطلبی داشتید. آیا این حضور به دلیل نیاز مالی بود؟

همکاری من با مطلبی علتش این بود که من قدرت رابطه برقرار کردن با جامعه آن روز سینما را نداشتم و همنشین شبانه بعضی‌ها با هدف ایجاد ارتباط با حوزه سینما نبودم.

 

*آدم محفلی‌ای نیستید؟

نه، از این نوع جمع‌ها فاصله می‌گیرم. در سال ۱۳۵۱  در میدان شوش و بیسیم نجف آباد تعداد زیادی جوانهای علاقه‌مند و با استعداد را جمع کردم و به آنها آموزش دادم.

 

* نسل پرویز پرستویی و عبدالرضا اکبری و… را مد نظر دارید؟

پرستویی یکی از اعضا این گروه بود. کریم اکبری مبارکه و خیلی‌های دیگر جزو آن گروه بودند. درباره همکاری با مطلبی باید اضافه کنم این علاقه را داشتم که وارد سینما بشوم. اولین فیلمنامه‌ام را سال ۱۳۴۵ نوشتم و به دوستی دادم که مورد توجهش قرار نگرفت و ناراحت شدم و فیلمنامه‌های زیادی نوشتم که در کشویم ماندند. همانطوری که اشاره کردم عدم حضورم در محافل خصوصی سینما باعث شد نتوانم به سینما وارد شوم.

 

*آیا الان هم چنین روابط محفلی در سینما حاکم است؟

هنوز هم این نوع کارهای محفلی را بلد نیستم.

 

*آیا از این بابت لطمه‌ای هم متحمل شده‌اید؟

نه، من در حوزه‌های دیگری مثل نویسندگی موفق بوده‌ام بیش از سی کتاب منتشر کرده‌ام.

 

*منظورم این بود که نتوانستید موقعیتهای بهتر و مناسب‌تری در حوزه بازیگری در سینما را تجربه کنید؟

کارهایی را که می‌خواستم انجام داده‌ام و محتاج این کارها نیستم. البته در آن دوران هنرمندانی بودند که در این محفل‌ها شرکت نمی‌کردند اما موفق بودند.

 

*نام ببرید.

اکبر زنجانپور ، سعید پور صمیمی ، پرویز پورحسینی و چند نفر دیگر.

 

*این قضیه استفاده مسعود کیمیایی از داستان شما (سنگ و سورنا) در ساخت فیلم «سفر سنگ» روایت‌های زیادی داشته است. روایت درست چیست؟

همکاری من با مسعود کیمیایی دروغی بیش نیست! «سفر سنگ» به هیچ عنوان برگرفته از «سنگ و سرنای» من نبود. سناریویی نوشته بودم با نام «سنگ شکر» که به کیمیایی دادم. این فیلمنامه را قرار بود ابتدا ذکریا هاشمی با بازی حسین گیل، پوری بنایی و ناصر ملک مطیعی بسازد. رفتیم اردبیل و لوکیشن را انتخاب کردیم به تهران برگشتیم اما بنا به دلائل سیاسی داستان فیلمنامه، جلوی ساخت فیلم گرفته شد.

 

*از این گروه شما فقط حسین گیل در «سفر سنگ» بازی کرد؟

بله.

 

*آیا دستمزدی هم دریافت کردید؟

یک ریال هم نگرفتم و مسعود کیمیایی حداقل دستمزد فیلمنامه فیلمش را به من بدهکار است. نکته مشمئز کننده در تیتراژ «سفر سنگ» این بود که نوشته شده بود بر اساس قصه ای از فراهانی!

 

* آیا اعتراضی انجام ندادید؟

چرا، اعتراض کردم ولی بهتر است از این بحث بگذریم.

 

*آیا بعد از انقلاب با کیمیایی بابت این قضیه حرف نزدید؟

پیش آمد چند موردی در مهمانی‌ها در این مورد با کیمیایی جر و بحث داشتم.

 

*بعد از انقلاب شما در تعدادی فیلم مهم ارزشمند سینمای ایران مثل «سگ کشی» و در نقش‌های مکمل جذاب حضور موفقی داشتید. به چه دلیل کمتر با بهرام بیضایی همکاری داشتید؟

دستیاری بهرام بیضایی را در چند کار تجربه کردم و لابد نقش مناسبی در سایر فیلمهایش برای من نداشت. بیضایی یک نوع بازیگرانی را استفاده می‌کرد که خاص نگاهش بود.

 

*آیا منظورتان بازی‌های اگزجره است؟

نه، این تحلیل را قبول ندارم. بیضایی سبک کاری با نگاهی به تئاتری شرقی را دنبال می‌کرد و این سبک برایش مقدس بود و سبک کاری آدم‌هایی مثل کورساووا را دنبال می‌کرد. یادم می‌آید پنج سالی رخ در رخ هم بودیم و خانه‌هایمان نزدیک بود.

بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی

*آیا بیضایی در قبل از انقلاب در محافل روشنفکری حضور داشت و یا مثل شما دوری می‌کرد؟

بیضایی هم اهل این نوع محافل نبود. در گروه هنر ملی در کنار هم کار می‌کردیم و رفیق بودیم و این رفاقت هم ادامه خواهد داشت.

 

*با ایرج قادری در بعد از انقلاب هم همکاری داشتید. در مورد  قادری که کاریزماتیک بود چه تحلیل و عقیده‌ای دارید؟

پیشنهاد می کنم در باره این نوع اظهار نظرهایت بیشتر تحقیق کنی و بهتر آدمها را بشناسی!

 

*این نظرم را بر اساس دو ملاقاتی که در دفترش برای مصاحبه در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد با او داشتم بیان کردم؟

این چهره‌سازی از برخی‌ها شوخی‌های کودکانه است و بیشتر توضیحی ندارم.

 

*آیا در کارهای شما در حوزه تئاتر، باید به دنبال یک نخ تسبیح باشیم؟

من بعد از خاتمه تحصیلاتم در اروپا و آمدنم به ایران دانشم را به جوانهایی که اشاره کردم منتقل می‌کردم. نمایش‌هایی مثل کوک، غربت، عروس و غیره  رهنمود فعالیتهای تئاتری بعد از انقلاب من هستند. بعد از انقلاب با نمایش‌هایی مثل پتک، معدن، مریم و مردوایج در این راستا و مضمون حرکت کردم. پرچمی را که به دوش گرفته بودم هیچگاه زمین نگذاشتم.

باید بگویم اگر قرار است بازیگر، بازیگر توانا و قدرتمندی در تمام عرصه‌ها و مدیوم‌ها باشد باید با مردم زندگی کرده باشد و در کنار سفره‌هایشان با آنها هم لقمه باشد. باید غم‌ها و شادی‌های‌شان را ببیند. خیلی از بازیگران از چنین فضایی دور هستند و مثلا یک خانم بازیگر شیک و مرتب با دستهای مانیکور زده که قد ناخن‌هایش از سبیل من بلندتر است در فیلمی نشسته و رخت می‌شوید و بلد هم نیست چگونه رخت بشوید! خیلی کار داریم تا در این عرصه به توازنی برسیم. آن چیزی که الان در تلویزیون می‌بینیم برآمده از یک اندیشه پیش بینی شده و فکر شده سیاسی است که متاسفانه بازیگران این نوع کارها از درک چنین جریانی عاجز هستند. به هر حال تهیه‌کنندگی هم مهم است و یکی از تهیه‌کنندگان نور چشمی و عزیز تلویزیون که الان هم مرد اول تهیه کنندگی در تلویزیون است، مبلغ قرار داد من را پرداخت نکرد و اینها باعث می‌شود بازیگران حرفه ای در انتخاب های خود تجدیدنظر کنند.

 

*در مقابل ممیزی‌ها و اعمال نظرها هم مقاومت کردید؟

برایم مهم نیست و راهم را ادامه می‌دهم.

 

*چقدر در اجرای نمایش‌هایی همچون «مطرب و گل و قدار» وامدار نمایش‌های اصیل ایرانی هستید؟

علاقه‌مند و دلبسته این نوع تئاتر اصیل و با هویت ایرانی هستم. زیرا معتقدم که باید اول راه رفتن را بیاموزیم و بعد برویم به سراغ شرکت در دوی ماراتن. در تئاتر هنوز چه در عرصه درام نویسی و چه در حوزه کارگردانی به جاهای بزرگی نرسیده‌ایم. اما ادعای‌های آن چنانی و بزرگ داریم. معتقدم اول باید تئاتر ملی و ایرانی یک کمی رشد پیدا کند و باید با بهره گیری از ریشه‌های خودمان اول به بالندگی برسیم آن وقت می‌توانیم مدعی اجراهای نمایش‌های خارجی و مدرن باشیم. هنوز مهدی فتحی، عباس جوانمرد، شاهین سرکسیان، اکبر رادی و بهرام بیضایی یگانه وتک هستند. باید هنر ما از این نام‌ها زیاد داشته باشد.

 

 




من هم پول بلیت کنسرت-تئاتر ندارم!/سلبریتی‌ها نه استعداد دارند و نه وقت!/آنها که نمی‌توانند تئاتر روحوضی بازی کنند به درد تئاتر ایرانی نمیخورند/چرا بزرگترین دکور تئاتر خاورمیانه را خراب کردند؟/چرا افراد بی‌صلاحیت را استاد دانشگاه کرده‌اند؟

سینماروزان: قطب الدین صادقی چهره شناخته شده تئاتر که سابقه کارگردانی و بازیگری توامان را دارد به تازگی نمایش “سفرنامه آبجی مظفر” را در تئاتر شهر روی صحنه برده.

 

صادقی درباره روند انتخاب بازیگر برای این نمایش به روزنامه ایران گفت: برای انتخاب بازیگران نمایش سراغ چهره‌های معروف نرفتم، هیچ وقت سراغ ساخت نمایشی سلبریتی‌محور نمی‌روم! آنهایی که نمی‌توانند تئاتر کمدی و روحوضی بازی کنند که به درد تئاتر ایرانی نمی‌خورند. من نمی‌خواهم با استفاده از شهرت فلان بازیگر سینما، مردم را به تماشای این کار بکشانم. برای من فقط و فقط کار حرفه‌ای مهم است. نه اینکه دعوت از فلان بازیگری که اسم و رسمی به هم زده و چهره محبوبی است! البته چند نفری هم به من توصیه و تأکید کردند که باید از حضور چهره‌ها استفاده کنم که خب جواب من نه بود.

 

وی ادامه داد: سلبریتی‌ها نه وقت کافی و نه استعداد لازمش را دارند. نمی‌خواستم برای جیب تماشاگر کیسه بدوزم. دغدغه امثال من این است که نگذاریم داشته‌هایی که از گذشتگان تئاتری‌مان به یادگار مانده از بین برود. در طول تاریخ تئاتر کشورمان چند ژانر به وجود آمده که قابل احترام است. به جای تحقیر داشته‌های خودمان بهتر است آنها را حفظ کنیم.

 

صادقی با انتقاد از سیستم غلط آموزشی که هیچ جایی برای تربیت هنرمندان روحوضی ندارد، گفت: اغلب افرادی را که به دانشگاه‌ها فرستاده‌اند صلاحیت تدریس ندارند! بیشتر اینها نمی‌توانند درباره فرهنگ خودی نظر کارشناسی بدهند و نسبت به آن شناخت کافی ندارند. تنها چند جزوه خارجی خوانده‌اند و همان را به خورد دانشجویان می‌دهند، محتوایی که اغلب با فرهنگ ما همخوانی هم ندارد. هرکسی به دنبال غیر از آن باشد را هم عقب مانده می‌دانند. اینجا دانشجو مقصر نیست، نظام آموزشی است که سکان را به دست افراد بی‌اطلاع و نابلد داده است. مقصر آن برنامه ‌درسی تصویب شده در وزارت علوم است. چرا در کنار واحدهای بی‌شمار تئاتر غربی، حتی یک واحد هم تئاتر ایرانی نداریم! مقصر نظام آموزشی است که کنکور اصولی برگزار نمی‌کند. همه تقصیرها را که نباید به گردن دانشجو انداخت، قبل از دانشجو، برنامه‌ریزانی هستند که در وقوع این شرایط اثر دارند. راستش من چندان به فرهنگ و هنری که از دریچه سازمان‌های رسمی دنبال می‌شود خوشبین نیستم. پیشبرد فرهنگ کار هنرمندان و نهادهای خصوصی است. شما به گذشته هم که نگاه کنید، بزرگانی نظیر فردوسی و حافظ هم به تنهایی دست به خلق شاهکارهای ماندگار زده‌اند.

 

وی افزود: بودجه‌ای که به تئاتر یک سال کشور اختصاص می‌دهند خیلی ناچیز و مسخره است! در حد ساخت یک فیلم سینمایی هم نیست. دیگری مسأله مدیریت است که متأسفانه طی سال‌های گذشته به شکل خوبی انجام نشده است. مدیریت اغلب سالن‌های مهم تئاتر در کشورهای غربی را به عهده کارگردانان ملی و صاحب سبک می‌گذارند، افرادی که با نگاهی اصولی به نمایش‌ها و افراد اجازه اجرا در سالن‌های نمایش را می‌دهند و با اقدامات اصولی خود جریان‌سازی می‌کنند. اما در   سال‌های گذشته فردی مدیریت امور را به عهده گرفت که در آن حد و اندازه نبود. بحث شایسته‌سالاری باید مورد توجه قرار بگیرد. اگر خواهان احترام به هنرمندان بزرگ هستند برای آنان شرایطی را درنظر بگیرند که دغدغه مالی نداشته باشند.

قطب الدین صادقی
قطب الدین صادقی

قطب الدین صادقی تاکید کرد: تا 8-7 سال قبل بزرگ‌ترین کارگاه دکورخاورمیانه را درست روبه‌روی تالار وحدت داشتیم. همه ملزومات اجرای صحنه‌ای یک تئاتر را تأمین می‌کرد که آن را خراب کردند. حالا اگر بخواهیم یک دکور درست کنیم نمی‌دانیم کجا برویم! جای حفظ آن چیزی که داشتیم، آن را خراب کردند. این ویرانگری‌های ساختاری باید متوقف شود. باید همه اینها دوباره احیا شود. در چند سال گذشته، در بحث مالی توپ را به زمین بخش خصوصی انداختند، بخش خصوصی هم که دنبال منفعت خودش است. همین است که کارهای سلبریتی‌محور با استقبال بیشتری از سوی مدیران سالن‌های نمایشی و تهیه‌کنندگان روبه‌رو می‌شوند. در صورتی که دغدغه من کارگردان نباید فروش کار باشد، کارگردان باید فقط به کیفیت فکر کند. اما کارهای نمایشی فعلی بزن‌در رویی شده‌اند. ساختار دولتی در سازمان مهمی مثل مرکز هنرهای نمایشی، دست از سرپرستی‌ مالی کشیده و آن را به بخش خصوصی سپرده‌اند.

 

قطب الدین صادقی نظر خود درباره کنسرت-تئاترها را چنین بیان کرد: این کنسرت-تئاترها ضد تئاترند. من چند تحقیق درباره مخاطبان تئاتر انجام دادم که سال‌ها قبل منتشر شده است. در آنجا به استناد آمار و ارقام اثبات کردم که گروه سنی غالب تئاتر ما بین 18 تا 60 سال است، از طبقه متوسط فرهیخته. اینها در جست‌وجوی مسائل و دغدغه‌های خود پای تماشای تئاتر می‌نشستند. تئاتر برای اینها یک دستگاه اندیشه‌ورزی بود. اما در تئاترهای سلبریتی‌محور، آن طبقه جایگاه خود را از دست داده است. به طور کامل کنار گذاشته شده‌اند. پول بلیت تئاترها از 300 هزار تا یک میلیون تومان متغیر است. دانشجو که هیچ، من کارگردان هم اینقدر پول ندارم برای تماشای تئاتر بدهم. از سوی دیگر این تئاترهای پر زرق و برق فقط سرگرم کننده هستند. مخاطبان آنها هم افرادی هستند که فقط دنبال سرگرمی هستند و برای آنان فرقی ندارد که سراغ یک کنسرت پاپ بازاری بروند یا کار تئاتری فاخر! و اینجاست که مخاطبان واقعی تئاتر حذف می‌شوند. اینها فرهنگ‌ساز نیستند. اصلاً دنبال تئاتر نیستند. این گونه تئاترها ضدمسائل روز اجتماعی هستند، مخاطب را به فکر نمی‌اندازند. فقط دنبال گیشه هستند. روح تئاتر واقعی به فکر واداشتن مخاطب است.

 

 




استخراج رمزارز برای برنامه‌سازی در تلویزیون؟/پیمان جبلی پاسخ داد+فیلم

سینماروزان: چند روز بعد از انتشار شایعاتی درباره استخراج رمزارز در زیرزمین‌های صداوسیما، رییس صداوسیما به این مساله واکنش نشان داد.

پیمان جبلی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت: اینها همه عملیات روانی است و می‌خواهند حواس ما را از مسائل اصلی پرت کنند و چنین دروغ هایی را پخش می‌کنند.

او ادامه داد: می‌گویند فلانی بازداشت است، اینها خواب نمایی نیست بلکه عملیات روانی است و می‌خواهند کاری کنند که از اهداف اصلی خود دور شویم.

جبلی به شوخی اظهار داشت: اتفاقا رفتم به دوستان گفتم اگر رمرزارزی در کار است پولش را به ما بدهید که برویم فیلم و سریال تولید کنیم!

اینجا را ببینید.