1

نمره تاریخ: صفر؟

سینماروزان/ماتینا سیفی‌پور: برخی موزیسین‌های ایرانی و ازجمله امین‌الله رشیدی خواننده سنتی و شاهرخ شاهید خواننده ای که اخیرا در لس‌آنجلس فوت شد، ریشه های موسیقی رپ ایرانی را به بحر طویل نسبت می‌دهند یعنی تکرار مداوم یک رکن عروضی همچون “فاعلاتن فاعلاتن…” و از ابوالقاسم حالت و منظومه “هدهدنامه” به عنوان نمونه‌ای از بحر طویل و از جواد بدیع‌زاده و ترانه های عامه‌پسندی مثل “آقا جون یکی یه پول خروس…” به عنوان پیشگام موسیقی رپ در ایران نام می‌برند؛ نوعی کلام همه‌فهم با پایه های طنز و قدری هم طرب اساس بحر طویل است ولی در نقطه مقابل آنچه به عنوان رپ در آمریکا یاد می‌شود برآمده‌ی فرهنگ سیاهپوستان و حاشیه نشینان لاتین ایالات متحده، است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از صبح‌نو، در دهه هفتاد میلادی رپ سلاحی موسیقایی برای جوانان سیاه پوست بود که تبعیض نژادی را به چالش بکشند و از آنجا که کارخانه رویاسازی آمریکایی هر عنصری ولو ضد خود را به ابزاری در خدمت خود و بیزنس خویش درمی‌آورد موسیقی رپ هم ظرف چند دهه به دالانی رهنمون شد که به زحمت سالی دو آلبوم اعتراضی بدردبخور از دل آن درآید.

رپ فعلی در ایران نمی‌تواند امتداد آن قطعات شوخ و شنگ امثال بدیع زاده باشد ضمن اینکه تلاش‌های امثال شهرام آذر در آلمان و بعدتر لس آنجلس برای سرودن و اجرای قطعاتی در نقد بیکاری، چندهمسری، خدمت اجباری، سودای خوانندگی و…، نمی‌تواند حتی پدرخوانده رپ فعلی باشد چه برسد به پدر آن چون او نیز کم و بیش بر مختصات فرهنگ ایرانی و با حداقل رکاکت کلامی ترانه های خود را اجرا می‌کرد و تازه در هر آلبوم، تعدادی قطعه شش و هشت و بندری هم قرار می‌داد تا ضرب تند آن قطعات رپ را بگيرد چون شهرام آذر خودش، موزیسین بود و در کنار رهبری ارکستر چهره‌های نامدار موسیقی پاپ مثل ابراهیم حامدی،

رپ را هم به عنوان نوعی دغدغه شخصی ادامه داد.
رپی که امثال امیر تتلو به آن شهره اند رپی است بی ریشه در داخل و کاملا کپی‌برداری از همان موسیقی های دهه هفتاد سیاهان و به مانند هر کپی کاری دیگر چون به فرهنگی دیگر تعلق دارد نمی‌تواند جز در بخشی از نوجوانان و جوانان پایگاه پیدا کند. تتلو نفر اول این شکل از موسیقی رپ نبود و کنار او امثال سروش هیچکس، یاسر بختیاری، رضا پیشرو، حسین تهی، شاهین نجفی و… بودند که سعی کردند با قرار دادن نوعی دکلماسیون سیاسی-اجتماعی بر روی ریتم های عمدتا غربی، خود را خواننده رپ و گاهی حتی در حالتی متوهمانه مبارز سیاسی!! بخوانند.

چرا رپ ایرانی از بدیع‌زاده و شهرام آذر رسید به تتلو؟
چرا رپ ایرانی از بدیع‌زاده و شهرام آذر رسید به تتلو؟

آنچه تتلو را از مابقی رپرهای متوهم مجزا کرد تلاشی بیش از حد بود برای وصله پینه کردن خود به سیاست‌بازی و کار را به جایی رساند که یک بار روی ناو رفت و دفعه دیگر کنار یک کاندیدای ریاست جمهوری نشست بلکه بتواند راهی به دنیای مجاز موسیقی برگزار کند به خصوص که او به هوادارانی موسوم به تتلیتی می‌نازید که از همان اولین کنسرت‌های خارج از ایرانش، معلوم شد بیشتر هوادار مَجاز هستند تا واقعیت.

تتلو در سال‌های مهاجرت به ترکیه بیش از آن که بر موسیقی تمرکز کند و به دنبال آن باشد که هم در کار خود و هم در موسیقی رپ، اتفاقات تازه ای را رقم بزند بیشتر بدل به شاخ اینستاگرامی شد. آن تنه زنی به سیاسی بازی و این شاخ‌‌بازی در اینستاگرام هر دو ناشی از رشد فرهنگی حداقلی این خواننده بود. همه جای دنیا خوانندگان چهره، مدیر برنامه هایی باتجربه و به مراتب باسوادتر از خود دارند که در مواقع تردید به کمک شان می روند ولی در اینجا متاسفانه اغلب افرادی مدیر برنامه می‌شوند که کوتوله‌تر از نفر اول بوده و بیشتر امربر باشند تا صاحب ایده که البته مختص رپ نیست و درسلبریتی های ورزشی و سینمایی نیز فراوان معادل دارد.

تتلو قریحه موسیقایی بدی نداشت و چند ترانه رمانس اش اگر برای تنظیم به دست موزیسین های حرفه ای می افتاد چه بسا که جریانی تازه بود در موسیقی عامه پسند ولی اصرار بر عمل به خواسته‌های مشاوران جعلی و کاسب مسلک او را در گرداب عمل(!) قرار داد و مصداق “نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم…”! پرده دری های جنسی هم آش را شورتر کرد چون نه از سر اندیشه که صرفا برای افزایش جذب فالوئر و دریافت آگهی های تبلیغاتی بیشتر بود. امثال تتلو ته مایه های موسیقی را می شناسند ولی کمتر تاریخ خوانده اند و نمی دانند اساس فرهنگ ایرانی چه قبل و چه بعد از اسلام نوعی حجب و رواداری در باب صور قبیحه بوده. اینکه در بیغوله های حومه نیویورک، رپرهایی هستند که  بی پرده و عریان درباره همه جور فعل جنسی می خوانند ناشی از موطن آنهاست و فرهنگی که با آن بزرگ شده‌اند.

اینکه بی درک زیست بوم ایران از آنها کپی کرده و بر این کپی کاری اصرار کنیم شاید در کوتاه مدت ابزار جلب توجه باشد ولی در بلندمدت فقط و فقط به فاصله گرفتن بدنه مخاطب و درنهایت شکل گیری نوعی گتوی بسته و حلقه ای معدود است که اصلی ترین آفت آنها، مجیزگویی دائمی و جلوگیری از رشد موسیقی است.
تتلو اگر مشاوران آگاهی داشت که او را با فرهنگ ایران و ایرانی آشنا می‌کردند و یا حداقل خود اندکی بیشتر دانش تاریخی می‌داشت این چنین تیشه به ریشه خود نمیزد…




مرگ #شهناز_صاحبی؛ یکی دیگر از بازیگران کارگاه نمایش که خویشاوند مبدع #فیلمفارسی بود!

سینماروزان/حامد مظفری: شهناز صاحبی بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر و تلویزیون ایران درگذشت.

شهناز صاحبی از اعضای اصلی کارگاه نمایش و به مانند آتیلا پسیانی یکی از بازیگران رشدکرده در کارگاه نمایش و تحت آموزه‌های آربی آوانسیان، بود.

شهناز صاحبی علاوه بر تئاتر در فیلم‌هایی آلترناتیو مانند «چه هراسی دارد ظلمت روح»به کارگردانی همسرش نصیب نصیبی و «پسر ایران از مادرش بی‌خبر است» ساخته فریدون رهنما  بازی کرده بود.

شهناز صاحبی همچنین در سریال‌های تلویزیونی مانند «سیاه، سفید، خاکستری» به کارگردانی سیامک شایقی و «نوعی دیگر» ساخته بهروز بقایی نیز تجربه بازی داشت.

مرگ #شهناز_صاحبی؛ یکی دیگر از بازیگران کارگاه نمایش که خویشاوند مبدع #فیلمفارسی بود!
مرگ #شهناز_صاحبی؛ یکی دیگر از بازیگران کارگاه نمایش که خویشاوند مبدع #فیلمفارسی بود!

همسر او نصیب نصیبی(پسردایی هوشنگ کاووسی/ مبدع واژه فیلمفارسی) کارگردان و از بنیانگذاران سینمای آزاد بود و آشنایی آنها به سال ۱۳۴۹ و انتخاب بازیگر برای فیلم «چه هراسی دارد ظلمت روح» در کارگاه نمایش برمی‌گشت.

آن دو فرزندی به نام نیاتوس داشتند که پس از انتحار نصیب نصیبی در  بهمن ۸۲  به اتفاق مادرش زندگی می‌کرد.




آهنگساز قیصر، گوزنها و بهاران خجسته‌باد اظهار داشت: شاهرخ شبیه گوزن بود!!!

سینماروزان/حامد مظفری: اسفندیار منفردزاده آهنگساز فیلمهای قیصر و گوزنها و… که سال‌هاست در سوئد اقامت دارد و در سالهای هجرت جز چند کار با ابراهیم حامدی و داریوش اقبالی، کار دیگری نکرده در گفتگویی پیرامون مرگ شاهرخ شاهید او را به گوزن تشبیه کرد!

اسفندیار منفردزاده به تلویزیون پارس گفته که شاهرخ در کنار روحیات شش و هشت و تسلط بر موسیقی بزمی، توانایی بالایی در آوازخوانی سنتی هم داشت چون شاگرد اسماعیل مهرتاش بود.

منفردزاده با اشاره مشی انتقادی شاهرخ شاهید از این گفته که ترانه های انتقادی شاهرخ و روحیات مخالف‌خوانش با جریانات متداول موسیقی پاپ به او شمایل گوزنی را داده که هرچند شامه قوی دارد و به خاطر شاخ‌هایش نوعی زیبایی دارد اما در عین حال این شاخ‌‌ها گاهی دست و پاگیر هستند و باعث افتادن او در تله میشوند!

به نظر میرسد اسفندیار منفردزاده که- در ابتدای انقلاب هم سرود #بهاران_خجسته‌_باد را ساخت ولی مدتی بعد روانه سوئد شد- تلویحا به مخالفت مشی شاهرخ با مشی موزیسین‌های موسوم به اعتراضی همچون خودش تعریض زده که در کمدی #فسیل هم نیشگونی از آنها گرفته شده بود. هنرمندانی که قبل و بعد از انقلاب فقط #اعتراض میکردند و هیچ گاه هم معلوم نشد مدینه فاضله آنها کجاست.

اسفندیار منفردزاده: شاهرخ شبیه گوزن بود!
اسفندیار منفردزاده: شاهرخ شبیه گوزن بود!

شاهرخ شاهید چه قبل و چه بعد از انقلاب و مهاجرت به لس‌آنجلس بیشتر طرفدار ترانه های انتقادی-اجتماعی بود و بیشتر با مسعود امینی کار میکرد که ترانه‌های انتقادی‌اش رگه های طنز داست؛ او مخالف ژست های امثال داریوش اقبالی بود که براساس ترانه‌های ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری ابتدا جنگل، بن‌بست، خونه و بوی گندم می‌خواندند و بعد از یک تشر به سراغ طلایه‌دار و رستاخیز می‌رفتند. آنچه منفردزاده به طعنه روانه شاهرخ کرده شاید به دلیل همین تفاوت روحیات باشد…




مرگ شاهرخ شاهید؛ خواننده‌ای که با سریال #غریبه مشهور شد و #لعبت‌ش از سینمای بعد از انقلاب سردرآورد!

سینماروزان/حامد مظفری: شاهرخ شاهید خواننده ایرانی در ۷۰ سالگی در لس‌آنجلس درگذشت.

شاهرخ شاهید در دهم آذرماه ۱۳۳۲ در تهران متولد شد و در نوجوانی پدر و مادر را از دست داد و سرپرستی او به خواهرش سپرده شد. او تحصیلات موسیقی خود را در تالار رودکی و تئاتر جامعه باربد می‌گذراند.

شاهرخ در ۱۲ سالگی فعالیت هنری خود را در برنامه کودک رادیو ایران آغاز نمود و در همان سالها برای فراگیری ردیف‌های موسیقی ایرانی در کلاس‌های اسماعیل مهرتاش شرکت کرد.

شاهرخ بعد از ارائه دو قطعه #دوستت_دارم و #راه_بیفت در اواسط دهه پنجاه برای سریال تلویزیونی #غریبه ترانه‌ای به همین نام اجرا کرد که به مدت ۲ سال هرشب از شبکه یک تلویزیون ملی ایران پخش می‌شد و سهم بسزایی در شهرت شاهرخ داشت. قطعه‌ای با این مطلع: یه مسافر یه غریبه یه شبم بی پنجره…
با اینکه قهرمان سریال #غریبه ساخته محمدعلی زرندی فر دختری با بازی تاج الملوک احمدی بود که برای تحصیل به تهران می‌آید ولی آهنگی که حسین واثقی بر روی ترانه مسعود هوشمند برای شاهرخ ساخت آن قدر با فضای سریال عجین بود که صدای خواننده مرد کاملا با سرنوشت قهرمان زن همپوشانی داشت…

مرگ شاهرخ شاهید خواننده
مرگ شاهرخ شاهید خواننده

شاهرخ سه سال پیش از انقلاب جهت ادامه تحصیل موسیقی و فعالیت در ارکستر فلارمونیک شهر لس آنجلس به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و به این ترتیب بعد از ویگن دردریان دومین آوازخوان مقیم لس آنجلس شد با این حال شاهرخ در بحبوحه روزهای منتهی به انقلاب، به ایران بازمی‌گردد تا در کنار خانواده خود باشد ولی خیلی زود به آمریکا بازگشت و تا لحظه مرگ در لس‌آنجلس بود.

از شاهرخ حدود بیست آلبوم و حدود سیصد قطعه به جا مانده که در میان آنها شماری از قطعات شش هشتم وجود دارد مانند #لعبت -با ترانه هما میرافشار، آهنگ خودش و تنظیم کاظم عالمی- و همچنین #عروسی-با ترانه ایرج رزمجو و آهنگ منوچهر چشم آذر-که در سال‌های اخیر بارها به عنوان موسیقی پس‌زمینه نماهای شاد آثار سینما و پلتفرم‌ها به کار رفته است.
#مرغوب با ترانه مسعود امینی و تنظیم شوبرت آواکیان که در فیلم ساکن طبقه وسط شنیده شد، #چاله با ترانه اسد تهرانی و آهنگ خود شاهرخ و #پاییز با ترانه رضا فیض آقایی، آهنگ منوچهر طاهرزاده و تنظیم آندرانیک، از دیگر قطعات پرطرفدار شاهرخ است.
شاهرخ قطعه ای را هم برای #جهان_پهلوان_تختی خوانده بود با ترانه و آهنگی از مسعود فردمنش و تنظیم آرمن هارونیان. جالب است که این قطعه در اواسط دهه هفتاد خورشیدی و تقریبا همزمان با اکران فیلم جهان پهلوان… افخمی عرضه شد.

شاهرخ شاهید دوستان سینماگر مختلفی هم داشت و ازجمله آنها سینماگری علاقمند به سوژه‌های مبتلابه دختران نوجوان و جوان!!! شاهرخ در سال‌های انتهایی عمر به شدت گلایه داشت از سیاست‌ورزی نادرست برخی شبکه‌های ماهواره‌ای لس‌آنجلسی که هیچ گاه قطعات اجتماعی او را مورد حمایت قرار نداده‌اند.




درگذشت رضا معینی؛ مجری مسابقه خاطره‌ساز دهه شصت تلویزیون

سینماروزان/محمد شاکری: رضا معینی مجری باسابقه رادیو که سابقه کار در تلویزیون را هم داشت در ۶۹سالگی فوت کرد.

رضا معینی متولد ۱۹ خرداد ۱۳۳۳ بود و کارش را به عنوان گوینده رادیو از اواخر دهه چهل آغاز کرد و بیش از هر چیز به خاطر اجرای قصه شب رادیوایران معروف شد.

او که مدتی اجرای برنامه گلها را برعهده داشت، اجرای برنامه ادبی-عرفانی #در_انتهای_شب رادیو را هم که برنامه انتهای شب به شمار میرفت، انجام داد‌‌ه بود.

در دهه شصت و با خروج مجریان سابق از تلویزیون، رضا معینی تجربه فعالیت تلویزیونی را هم پشت سر گذاشت؛ به عنوان مجری مسابقه #نامها_و_نشانه‌ها که از طریق آن بسیاری به تاریخ و ادبیات فارسی علاقمند شدند.

درگذشت رضا معینی گوینده رادیو
درگذشت رضا معینی گوینده رادیو

معینی تسلط بالایی در دکلمه اشعار داشت و در بسیاری از برنامه‌های رادیویی از این تسلط استفاده کرد.

رضا معینی در انتهای دهه هفتاد و بعد از سه دهه فعالیت، از رادیو بازنشسته شد و پس از آن تقریبا هیچ کار اجرایی را برعهده نگرفت.




درگذشت پروانه معصومی؛ بازیگری که با #رگبار بیضایی شهره شد ولی تا سالها از او دلخور بود!!

سینماروزان/حامد مظفری: پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون در ۷۹سالگی درگذشت.

پروانه معصومی با نام اصلی سکینه کبودرآهنگی زادهٔ ۱۱ اسفند ۱۳۲۳ تحصیلاتش را در دانشکده زبان‌های خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند.

پروانه معصومی همسر امیر(مسعود) معصومی عکاس صنعتی بود و در محافل همسر با رفقای تئاتر و سینما بود که چهره فتوژنیک او مورد توجه علی رفیعی قرار گرفت و مشغول کار در نمایش #جنایت_و_مکافات علی رفیعی شد؛ تئاتری که اولین و آخرین تجربه نمایشی معصومی گردید.

معصومی نخستین بار در سال ۱۳۵۰ در فیلم #بیتا ی هژیر داریوش  نقش کوتاهی گرفت و سپس در #رگبار ساختهٔ ماندگار بهرام بیضایی نقش اوّل زن را بازی کرد.

بعد از #رگبار، پروانه معصومی به نقش اصلی آثار بیضایی بدل شد و در #غریبه_و_مه و #کلاغ بازی کرد. بیضایی در همان سالها به دنبال آن بود که فیلمنامه #حقایق_درباره_لیلا_دختر_ادریس را با حضور پروانه معصومی در نقش اصلی بسازد ولی با مخالفت بهمن فرمان‌آرا تهیه‌کننده کار مواجه شد که سن پروانه معصومی را متناسب با نقش نمیدانست!

پروانه معصومی پس از انقلاب دیگر هیچ گاه با بهرام بیضایی کار نکرد و در گفتگویی با نگارنده و به طور سربسته از بی‌علاقگی به وی یاد کرد و حتی گفت که دیگر حتی نمی‌خواهد نام بیضایی را بشنود!

پروانه معصومی در دوران پس از انقلاب و به خصوص دهه های شصت و هفتاد به ستاره بسیاری از آثار بدل شد و ازجمله در گلهای داوودی، تاتوره، ناخدا خورشید، خارج از محدوده، مسافر ری و… ایفای نقش کرد و در عین حال در سریال‌های متعددی مثل امام علی(ع)، کوچک جنگلی، یوسف پیامبر، پلیس جوان و… بازی کرد.

پروانه معصومی در اواخر دههٔ شصت و هفتاد با خسرو ملکان در آثاری مثل #طوبی و #تماس ایفای نقش کرد و در عین حال در سریال‌هایی مثل تعطیلات نوروزی خسرو ملکان به عنوان طراح صحنه به فعالیت پرداخت.

درگذشت پروانه معصومی
درگذشت پروانه معصومی

پروانه معصومی در اواخر عمر در شمال کشور ساکن بود و خیلی کم بازیگری می‌کرد و بیشتر به کار مستندسازی می‌پرداخت و ازجمله مستندی درباره زندگی رضا سوخته‌سرایی قهرمان سنگین وزن کشتی آزاد ساخته بود.

پروانه معصومی دو بار برنده سیمرغ شد؛ یکی برای #گلهای_داوودی و دیگری برای #جهیزیه_برای_رباب و البته به غیر از علی رفیعی و بهرام بیضایی با امثال ناصر تقوایی، داوود میرباقری، محسن مخملباف، ابراهیم وحیدزاده، جلال مقدم، رخشان بنی اعتماد، خسرو معصومی و… سابقه همکاری داشت.




مرگ بیتا فرهی؛ که از مدلینگ در آمریکا به نقش یک #هامون مهرجویی رسید

سینماروزان/حامد مظفری: بیتا فرهی بازیگر باسابقه سینما در ۶۵ سالگی مرحوم شد.

بیتا فرهی با نام اصلی بیتا لهارخانی دینبلی متولد ۱۳۳۷ بود.

فرهی فارغ‌التحصیل رشته هنر از مدرسه هنر جان پاورس آمریکا بود و در عین حال در آمریکا کار مدلینگ هم کرده بود و بعد از بازگشت به ایران، برای بازی در هامون توسط ناصر چشم‌آذر به مهرجویی معرفی شده و به سرعت مورد پسند او برای بازی در نقش مهشید قرار گرفت.

پیش از بیتا فرهی، این افسانه بایگان از ستارگان سینما و تلویزیون دهه شصت بود که کاندیدای اصلی بازی در هامون بود ولی مهرجویی در اولین برخوردها با فرهی، مسحور پرنسیب این بانوی بازیگر شد؛ همان عنصری که افتراقی ایجاد کرد میان این بازیگر با انبوه بازیگران دیگر.

بعد از هامون داریوش مهرجویی، این فیلم کیمیا ساخته احمدرضا درویش بود که توانایی های بازیگری فرهی در قامت زنی مستاصل میان منطق و احساس را به تصویر کشید.

مرگ بیتا فرهی در ۶۵ سالگی
مرگ بیتا فرهی در ۶۵ سالگی

فرهی با حفظ پرنسیب اجتماعی و پرهیز از آلودگی در گعده‌های مرسوم و تاکید بر اصول حرفه‌ای، در سال‌های بعد فعالیت خود را با کارگردانان مختلفی مثل احمدرضا درویش، بهمن فرمان آرا، مسعود کیمیایی، رخشان بنی اعتماد،  محمدهادی کریمی، علیرضا رییسیان و سیروس الوند ادامه داد و در آثاری همچون هتل کارتن، اعتراض، خانه‌ای روی آب، خون بازی، خاک آشنا، بشارت به یک شهروند هزاره سوم و دوران عاشقی ایفای نقش کرد.

بیتا فرهی به دو زبان فرانسه و انگلیسی مسلط بود و از ازدواج خود با حسن قریشی یک فرزند دختر به نام مهسا دارد که در فرانسه زندگی میکند.




اکران چهار فیلم جدید در گروه سینمایی هنر و تجربه در آذرماه  

سینماروزان/مهدی فلاح: سه فیلم سینمایی و یک فیلم مستند، آذرماه در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه در تهران و شهرستان‌ها اکران می‌شود.

 

فیلم سینمایی «درب» به کارگردانی هادی محقق و تهیه‌کنندگی رضا محقق از اول آذر، فیلم سینمایی «سگ کش» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین نصیری از دوم آذر، فیلم سینمایی «تابستان برفی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی ستایش ساسانی‌نژاد و فیلم مستند «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت از هشتم آذر در سینماهای منتخب گروه هنر و تجربه اکران می‌شود.

 

بر اساس این گزارش فیلم سینمایی «درب» به کارگردانی هادی محقق و تهیه‌کنندگی رضا محقق روایتی از یک ماجرای ساده و سلیس است که با ورود یک مامور برق به روستا و پیگیری وصل کردن برق برای آن محیط آغاز می‌شود. فیلم «درب» در دهدشت، سوق و مناطق استان کهگیلویه و بویراحمد فیلمبرداری شده و هادی محقق و محمد اقبالی بازیگران این فیلم هستند.

 

فیلم «درب» تاکنون در جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی و سینماهای فرانسه به نمایش درآمده است. اکران این فیلم در گروه سینمایی هنر و تجربه از اول آذر آغاز می‌شود.

 

فیلم سینمایی «سگ کش» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین نصیری و با حضور بازیگرانی همچون حسین عابدینی، رحیم نوروزی، ولایت خوبدل، جعفر خدابنده‌لو و جلال محمدلو ساخته شده است. اکران این فیلم از ۸ آذر در «سینما انقلاب» شهر اردبیل آغاز می‌شود. همچنین مراسم رونمایی این فیلم روز پنجشنبه ۲ آذر در شهر اردبیل برگزار می‌شود.

 

فیلم سینمایی «تابستان برفی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی ستایش ساسانی‌نژاد درباره یک کودک سندروم‌دان است که پدر و مادر خود را از دست داده و در حال حاضر با خواهر و شوهرخواهر خود زندگی می‌کند. خواهر و شوهرخواهر کودک به یکباره تصمیم به مهاجرت از ایران می‌گیرند و کودک را به بهزیستی می‌سپارند.

 

فرج‌الله گل‌سفیدی، روناک پوریادگار، حسین غیابی، فریبا طالبی، مژگان رفیعی، یوسف ترابی، سیدهادی مجیدی، پگاه طبیبی، شهریار حائریان، امید شیروانی، رسول صدری، محمدحنیف مداحی و نازنین ذاکر از جمله بازیگران این فیلم هستند.

 

مراسم رونمایی فیلم سینمایی «تابستان برفی» روز ۸ آذر در اصفهان برگزار می‌شود و اکران این فیلم نیز از همان روز در سینماهای «ساحل» و «سوره» شهر اصفهان آغاز خواهد شد.

 

فیلم مستند «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت درباره زندگی شخصی و فعالیت‌های سینمایی ناصر ملک‌مطیعی است و سینماگرانی همچون مسعود کیمیایی، سعید مطلبی، پوری بنایی، همایون، فرانک قهاری، داریوش اسدزاده، جلال پیشوائیان، نصر‌الله وحدت در این فیلم حضور دارند.

 

اکران فیلم مستند «ابر مرد سینما» از ۸ آذر در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه آغاز می‌شود و مراسم رونمایی این فیلم نیز روز شنبه ۴ آذر در پردیس سینمایی چارسو برگزار خواهد شد.




منتقد انگلیسی نگران سرنوشت پروانه معصومی!

سینماروزان: نمایش نسخه ترميم شده فيلم «غريبه و مه» ساخته بهرام بيضايي در جشنواره فیلم لندن با واکنش‌های مختلفی از سوی مخاطبان روبرو شد.

طناز مظفری روزنامه‌نگار در اعتماد نوشت: فيلم غریبه‌ و مه منتخب بخش گنجينه جشنواره لندن بود و يك روز پيش از پايان جشنواره به نمايش در آمد، همه بليت‌هاي آن از پيش فروخته شد و پس از اكران بسيار مورد تشويق تماشاگران قرار گرفت. به گونه‌اي كه تعدادي از تماشاگران ساعت‌ها درباره نمادها و نكات فيلم با يكديگر بحث مي‌كردند.

وی ادامه داد: يكي از منتقدان انگليسي فيلم بسيار تحت تاثير چهره و بازي پروانه معصومي قرار گرفته بود و در خاطر داشت كه او در فيلم رگبار هم بازي كرده و خيلي كنجكاو سرنوشت اين بازيگر در حال حاضر بود!

غريبه و مه با بازی پروانه معصومی
غريبه و مه با بازی پروانه معصومی

این خبرنگار مقیم لندن افزود: در كاتالوگ جشنواره درباره فيلم اين‌طور نوشته شده: غريبه و مه ساخته بهرام بيضايي يك فيلم از آثار موج نوي سينماي ايران اثري غريب، چالش‌برانگيز و به‌ شدت سمبوليك است؛ فيلمي يادآور سينماي پازوليني، تاركوفسكي و كوروساوا.




مرگ اکبر قدمی بازیگر #مسافران در غربت/بازیگری که گمان میکرد ستاره میشود…

سینماروزان/حامد مظفری: اکبر قدمی بازیگر سینما و تلویزیون در ۷۲سالگی در آمریکا درگذشت.

علی اکبر قدمی متولد ۱۳۳۰ در تهران بود و کار بازیگری را از اواخر دهه پنجاه و با سریال تلویزیونی #تلاش آغاز کرد؛ سریالی که یک سال قبل از وقوع انقلاب و با مشارکت وزارت کار ساخته شده بود تا حقوق کارگران را یادآور شود ولی به واسطه وقوع انقلاب فقط یک قسمت آن پخش شد و قدمی در آن با سیروس گرجستانی و مهری ودادیان هم‌بازی بود.

قدمی با وقفه‌ای چند ساله کار بازیگری را بعد از انقلاب و با سریال سربداران پی گرفت و سپس در میانه دهه شصت با بازی در کمدی تحفه‌های ابراهیم وحیدزاده وارد سینما شد‌.

اکبر قدمی طی حدود سه دهه فعالیت در سینما و تلویزیون تجربه های مختلفی را پشت سر گذاشت و عمدتا در نقشهای فرعی؛ از ایفای نقش مهمان در #مسافران بهرام بیضایی گرفته تا #روز_شیطان بهروز افخمی، #مرد_عوضی محمدرضا هنرمند، #برگ_برنده سیروس الوند، #جایی_برای_زندگی محمد بزرگ‌نیا و سریال‌هایی مثل مرد هزارچهره مهران مدیری، شهریار کمال تبریزی، پلیس جوان سیروس مقدم، کیف انگلیسی سیدضیاءالدین درّی، مزد ترس حمید تمجیدی و…

مرگ اکبر قدمی بازیگر مسافران در غربت
مرگ اکبر قدمی بازیگر مسافران در غربت

یکی از پررنگ‌ترین ‌ترین نقشهای اکبر قدمی در سریال #خواب_و_بیدار مهدی فخیم‌زاده بود؛ نقش یک قاچاقچی مواد مخدر و همدست ناتاشا شخصیت اصلی سریال. قدمی بازی متفاوتی در این سریال داشت و چنان که خود گفته بود گمان می‌کرد بعد از دیده شدن این سریال زندگی هنری اش عوض می‌شود و به یک ستاره بدل خواهد شد ولی نشد آنچه که او می‌خواست…

اکبر قدمی تا اوایل دهه نود به عنوان یکی از بازیگران قابل اتکا در نقشهای فرعی و بیشتر در تلویزیون کار می‌کرد و بعد از آن پیشنهادات ارائه شده به او کم شد و در نهایت از ایران مهاجرت نمود و بعد از تحمل یک دوره بیماری و کسالت، در امریکا مرحوم شد.




مرگ منوچهر بی‌بی‌یان؛ بانی کپی‌رایت در هنر ایران!

سینماروزان/حامد مظفری: منوچهر بی‌بی‌یان تهیه‌کننده باسابقه موسیقی و اولین بنیان‌گذار حقوق مولف-مصنف در ایران در ۹۰ سالگی در ایالات متحده مرحوم شد.

منوچهر بی‌بی‌یان در اول آذرماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران متولد شد و پس از پایان تحصیلات، به روزنامه نگاری روی آورد و در اوایل دهه سی خورشیدی، به همراه برادرش منصور بی‌بی‌یان، کمپانی موسیقی آپولون را در تهران بنیاد گذاشت و در ابتدا آثار خارجی عرضه می‌کرد ولی مدتی بعد به جذب هنرمندان ایرانی پرداخت و آثار هنرمندانی همچون ویگن دردریان، غلامعلی روانبخش، پوران طاقانی، رامش محبی تهرانی، داریوش اقبالی، فرید زلاند، سوسن طاهرخانی، نعمت آغاسی و… را عرضه کرد.

دلیل انتخاب عنوان #آپولون توسط بی‌بی‌یان، معادل یونانی آن بود که میشد: الهه موسیقی در یونان باستان!

کمپانی آپولون با ارائه قانون حق مصنف و مولف و با پافشاری به تصویب آن حقوق هنرمندان را تضمین کرد که در نتیجه آن از کپی بی رویه آثار هنرمندان توسط افراد غیرمجاز جلوگیری شد. در زمستان ۱۳۳۵ که آپولون تاسیس شد در ایران فقط قانون ثبت علائم تجاری جاری بود که در سال ۱۳۰۴ به تصویب رسیده بود و تازه سیزده سال بعد در سال ۱۳۴۸، قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان به تصویب رسید ولی بی‌بی‌یان از همان ابتدای استارت آپولون کوشید مساله حقوق هنرمندان را در بازنشرهای مختلف آثار، لحاظ کند.

کمپانی آپولون محصولات خود را با مارک‌های مختلفی عرضه می‌کرد و ازجمله: فاین موزیک، بهنواز، هارمونی، آرمون، آوای شهر، آرگامان و جهان موزیک.

مرگ منوچهر بی‌بی‌یان؛ بانی کپی‌رایت در هنر ایران!
مرگ منوچهر بی‌بی‌یان؛ بانی کپی‌رایت در هنر ایران!/تصویر بالا بی بی یان در کنار ایرج+تصویر پایین دفتر آپولون در خیابان منوچهری تهران

منوچهر بی‌بی‌یان بعد از انقلاب و با تعطیلی یک دهه ای موسیقی پاپ در کشور،  ایران را ترک گفت و در لس آنجلس مقیم شد ، و شرکت پارس ویدئو را برای عرضه آثار موسیقایی خارج از ایران تأسیس کرد و مدتی بعد نیز شبکه تلویزیونی جام‌جم را تأسیس کرد؛ شبکه ای که قبل از فراگیر شدن ماهواره، در داخل ایران به واسطه عرضه شوهای موسیقی جام‌جم بر روی نوارهای وی‌اچ‌اس، شناخته می‌شد. کلیپ #نوبهار با شعری از هما میرافشار و همخوانی ویگن دردریان، مرتضی برجسته، حسن ستار، اندی مددیان، مرتضی برجسته، لیلا فروهر، کوروس شاه میری، فتانه ملک زاده و.‌‌..، از جمله آثار پاپیولار تلویزیون جام‌جم بوده است…

منوچهر بی‌بی‌یان همچون پرویز یشایایی تهیه‌کننده سینما از هنرمندان کلیمی ایران بوده است. کوروش بی‌بی‌یان فرزند منوچهر بی‌بی‌یان نیز در بخشی از فعالیت‌های هنری پدر، کنارش بود.

بی‌بی‌یان در کنار فعالیت در لس‌آنجلس اغلب انتقادات خود را به برخی شبکه‌های فارسی زبان لس‌آنجلسی هم داشت و آنها را با طعنه #شبکه‌های_احوالپرسی می‌نواخت که تولید چندانی ندارند و بیشتر حاضری‌خور محتواهای آماده هستند؛ برخلاف خودش که حتی برای یک ویدیوی دوساعته هم سعی می‌کرد چند ساعت تولید و سپس ویرایش و حذف زوائد داشته باشد و در عین حال سعی می‌کرد با جذب تبلیغات و دریافت آگهی، دخل و خرج کند.




حامد بهداد از کدام #ظلم سخن گفت؟

سینماروزان/محمد شاکری: حامد بهداد بازیگری که این روزها سریال #قهوه_ترک را در شبکه خانگی دارد در شب حمید سمندریان از ظلمی بزرگ سخن گفت!

بهداد سخنرانی خودش در شب سمندریان را ظلمی بزرگ دانست تا قبل از بقیه به خودش یادآوری کند کخ همچنان در پیش اساتید هنری باید دوزانو تلمذ کرد.

حامد بهداد با اشاره به شوق سمندریان که در تصاویر باقی مانده از او هم دیده می‌شود، گفت: ظلم بزرگی است که بعد از پخش این تصاویر و با آن همه هیجانی که استاد داشت، با آن همه دانش او و زبان سهل و ممتنعش، من صحبت کنم، استادی که همه دانشجویانش می‌توانستند از دانش او بهره‌مند شوند. معجزه‌ای است که کسی بتواند به صورت قطره‌چکانی، آموزه‌های فراوان خود را از تئاتر به افراد گوناگون بیاموزد و همه آنان درک درستی از آن داشته باشند.

این بازیگر افزود: معجزه‌ای است که کسی چون او راه را برای درک همه گروه‌های سنی از تئاتر باز می‌گذارد ، کسی که این چنین درباره درام می‌دانست و درک عمیق خود را از هنر تئاتر به همه مخاطبان منتقل می‌کرد.

او ادامه داد: ظلم بزرگی است که بعد از این تصاویر استاد، کسی مانند من درباره او صحبت کند. اما تصاویری که امشب از استاد در اینجا نمایش دادند، چه زیبا بود، گویی با دیدن آنها، این فاصله کم شد و احساس کردم دوباره در کلاس استاد هستم. این نوستالژی در عین غم انگیز بودن، زیباست.

حامد بهداد از کدام ظلم سخن گفت
حامد بهداد از کدام ظلم سخن گفت

بهداد با اشاره به بازیگران پرشماری که شاگردان سمندریان بوده‌اند، افزود: از زیر دستش هزاران بازیگر درآمدند! چگونه با چنین دانشی، این همه هنرجو را تحمل کرد و قطره چکانی به آنان تئاتر یاد داد. این، نتیجه‌ی صبر او در آموزش بسیار است.

او با تاکید بر اشتیاق همیشگی سمندریان برای زندگی و تئاتر یادآوری کرد: چقدر امید به آینده داشت! چقدر زیبا انسان‌سازی و روند آلوده شدن به گناهکاری و نابودی را به دانشجویانش آموزش داد. با چه عشقی همه اینها را یاد می‌داد و می‌شد تمام این احوالات را در کلاس‌های او تجربه کرد.

بهداد در پایان گفت: حقیقتا نمی‌دانم چرا از من برای سخنرانی در این برنامه دعوت شده است چون صلاحیتش را ندارم مگر اینکه کار خود استاد بوده باشد.




استخدام سیاهی‌لشکر به‌جای مخاطب در مسابقات تلویزیونی!؟؟/حسین فردرو کارگردان #محله_بهداشت مدعی شد

سینماروزان/مجتبی برزگر: زمانی بیست هزار نفر به عنوان مخاطب حاضر در استودیو  روی صندلی‌های مسابفات تلویزیونی‌ می‌نشستند و امروز در برخی از مسابقات تلویزیونی سیاهی لشکر می‌آورند!؟؟

حسین فردرو کارگردان برنامه‌های خاطره‌ساز مثل محله بهداشت با بیان مطلب فوق به خبرگزاری تسنیم گفت: تلویزیون همیشه در لحظات خاصی باید عملکرد خاصی داشته باشد و مملکت ما در طول این چهل سال بسیار بحران داشته و این وظیفه تلویزیون بوده که بتواند در بحران‌ها و اتفاقات مختلف کمک‌کار جامعه باشد. به درکِ جامعه کمک کند. من به واسطه شغلم این افتخار را داشتم در ایام مختلفی خصوصاً دوران جنگ تحمیلی برنامه‌سازی کنم. برنامه‌ای به نام «مسابقه 101» داشتیم که بسیار هیجان‌انگیز بود و کارمندان دوست داشتند هر سازمانی به صورت گروهی شرکت کنند.

وی ادامه داد: جالب است در دفتر مدیران بسیار نامه میچآمد که می‌خواستند در این برنامه شرکت کنند. لحظات خوبی ساخته شد کسانی که می‌خواستند سالگرد روزنامه‌شان، خبرگزاری‌شان یا دانشگاه‌شان را برگزار کنند به آنجا بیایند. به سؤالاتی جواب می‌دادند آن سؤالات روز بود و کمک می‌کردند که برای مردم مفید باشد و جنبه آموزشی و اطلاعاتی داشته باشد. اما در یک قالب بسیار هیجان‌انگیز هم باشد که مردم دوست داشتند با همدیگر رقابت کنند و برایشان خاطره‌ای ساخته شود.

فردرو افزود: «مسابقه 101» را که مثال زدم مجری آن ناصر ممدوح بود. کسی که یک چهره علمی بود و می‌گویند سخن از دل برآید لاجرم بر دل بنشیند؛ مردم به همین دلایل با آن مجری و برنامه ارتباط می‌گرفتند و برایشان جذاب بود. اگر این مجری را تغییر می‌دادیم شاید آن موفقیت را کسب نمی‌کردیم و 20 هزار نفر روی صندلی‌های این مسابقه نمی‌نشستند؛ در حالی‌ که امروز در برخی از مسابقات تلویزیونی سیاهی لشکر می‌آورند؟؟ یعنی در واقع پول می‌دهند کسی بیاید و بنشیند؟؟ این‌ها واقعیت‌هایی است که باید بگوییم و بررسی کنیم…

این کارگردان باسابقه تاکید کرد: همان مناظره‌های تلویزیونی لحظات مهمی بود که مردم پای تلویزیون نشستند؛ دو دوره من این افتخار را داشتم که کارگردانی مناظره ریاست جمهوری و جشن هایی مثل چهره‌های ماندگار و جشنواره فجر و .. را برعهده داشتم. این‌ها هرکدام می‌توانستند یک بازتابی در جامعه ایجاد کنند؛ تلویزیون اگر می‌خواست یک کار جدّی بکند باید می‌رفت سراغ برنامه‌هایی که مخاطب ندارد و آنها را حذف می‌کرد. الان که درباره ساخت مسابقات و برنامه‌های سرگرمی صحبت می‌کنیم این نکته لازم به یادآوری است ساختِ این برنامه‌ها هم جذابیت می‌خواهد و هم هویت؛ مثلاً مجری به صرف اینکه لباسی بپوشد و یک مقدار پررو باشد کافی نیست. متأسفانه در برخی از برنامه‌ها پیوند محتوا و فرم را نداریم…

حسین فردرو کارگردان
حسین فردرو کارگردان

 




ادعای این بازیگر زن: بخش عمده‌ای از هزینه‌های تولید #عقاب‌ها را متقبل شدم!

سینماروزان/امیر خانزاده: با وجود گذشت سالها از تولید و اکران فیلم #عقاب‌ها ی ساموئل خاچکیان همچنان این فیلم، پرمخاطب‌ترین فیلم سینمای بعد از انقلاب محسوب میشود.

متاثر از فضای ابتدایی انقلاب، فیلم عقابها فیلمی مردانه بود با تنها یک بازیگر زن اصلی با نام زری برومند که از بازیگران قدیمی تئاتر بوده و به جز عقابها فقط در تعداد محدودی فیلم -مترسک و یک روز گرم و کفشهای میرزانوروز- بازی کرد.

زری برومند به تازگی در گفتگو با خبرگزاری ایرنا مدعی تامین بخشی از هزینه های تولید عقابها شده و گفته است: هرگز برای هیچ نقشی وجهی دریافت نکردم و حتی در فیلم «عقاب‌ها» بخش عمده‌ای از هزینه‌ها را هم از آنجایی که پروژه پول آنچنانی برای تولید نداشت خودم متقبل شدم!

زری برومند که این روزها مشغول بازی در نمایش کمدی #خانه_سالمندان_بانوان به کارگردانی بهزاد محمدی است، درباره ورود به سینما گفت: با نمایش زبان مستاجری و به دنبال آشنا شدن با مرحوم کیومرث پوراحمد موفق به ایفای نقش در آثاری چون مترسک به کارگردانی حسن محمدزاده شدم.

وی  افزود: اگرچه تئاتر سرآغاز فعالیت هنری‌ام بود اما هیچ برایم تفاوتی با سینما ندارد. از ۱۷ سالگی فعالیت هنری‌ام را شروع کردم. اصلا سینما را دوست نداشتم و ندارم و می‌خواستم پزشک شوم ولی حالا تئاتر را زندگی می‌کنم و ایفای نقش در تئاتر را بیش از مقابل دوربین رفتن دوست دارم.

برومند تاکید کرد: در سینما به آن چیزی که می‌خواستم نرسیدم اما از همان ابتدا نقش‌های درام را خیلی خوب بازی می‌کردم و هرگز هم دوست نداشتم جای کسی را بگیرم ولی در سینما به حقم نرسیدم ولی خوشحالم که با کار تئاتر از نزدیک با مخاطب ارتباط دارم. من بدون هدف وارد سینما شدم. از همان ابتدا هم هیچ هدفی نداشتم که الان بخواهم داشته باشم. سینما آن چیزی نبود که دنبالش بودم..

زری برومند: بخش عمده‌ای از هزینه‌های تولید عقابها را من دادم!!!
زری برومند: بخش عمده‌ای از هزینه‌های تولید عقابها را من دادم!!!




روایت ارحام صدر از خربزه‌خوری با نورمن ویزدم!!

سینماروزان/حسن فرازمند: نورمن ویزدم کمدین مشهور انگلیسی دو بار به ایران آمد؛ یک بار در دهه چهل و بار دیگر دهه پنجاه و حین این سفرها با گروهی از کمدین های ایرانی دیدار کرد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه اطلاعات، رضا ارحام صدر کمدین فقید اصفهانی سال‌ها پیش روایتی ارائه داده بود از دیدار با نورمن.

روایت ارحام صدر را در ادامه می‌خوانید:

یک روز در اتاقم در ساختمان بیمه‌ ایران نشسته بودم که تلفن زنگ زد. آقای مسعودی پسر مدیر روزنامه‌ اطلاعات بود. گفت پدرش در سفر به انگلستان یک شب رفته تئاتر نورمن ویزدوم را دیده و خوشش آمده و نورمن را دعوت کرده یک هفته بیاید ایران. حالا هم دو سه روز تهران را نشانش داده‌اند و می‌خواهند این دو روزی که اصفهان است، میزبانش من باشم. گفتم افتخار می‌کنم.

قرار شد شب بیایند تئاتر. سر ساعت هم آمدند. ما هم در بلندگو اعلام کردیم و مردم برایش دست زدند و او هم تعظیم کرد. وسط دو پرده‌ تئاتر آمد روی سن و مترجمش گفت:«آقای نورمن ویزدوم می‌گوید اینجا تنها جایی است که مردم روحیه دارند. در چهره‌ مردم شادی می‌بینم و در تئاترشان خنده می‌بینم. آقای ارحام‌صدر، وظیفه‌ من و تو درعالم خلقت این است که مردم را بخندانیم.»و بعد خودش خندید. تا خندید من هم عین خودش در فیلم‌هایش خندیدم. مردم در سالن کیف کردند. نورمن تعجب کرد و یک بار دیگر که خندید، من غلیظ‌ تر از او باز خندیدم. پرید بی‌اختیار ماچم کرد. اصفهانی‌ها شروع کردند دست زدن برای من. گفتم:«خیلی معذرت می‌خواهم همشهریان عزیز، امشب آقای نورمن ویزدوم مهمان ماست و باید او را تشویق کنید، نه من را.»

بعد از اجرا خواهش کردم بیاید خانه‌ ما و زندگی ایرانی را ببیند. گفت:«فردا شب بیایم که خانم‌تان هم آمادگی داشته باشد.» گفتم:«ظهر می‌برمت چلوکبابی.» فردایش رفتیم رحیم چلوکبابی که سنگ تمام گذاشت. بعدش آمدیم خانه. خانمم میوه آورد و خربزه را قاچ کرد و با سبک خودمان توی یک سینی قدیمی گذاشت. نورمن دو تا الف برداشت و تکه‌تکه خورد. من هم خربزه‌ها را که جلویم بود، الف به الف شروع کردم خوردن.

زیرچشمی به من نگاه می‌کرد که من یک قاچ خربزه را هم خوردم. از یک قاچ دو تا تکه برنداشته، شکمش باد کرد. من دوباره شروع کردم به خوردن که پا شد رفت. گفتم: «کجا میری؟» گفت: «می‌خوام اگر این شکم تو ترکید، خربزه‌ها روی لباس من نریزد! من از انگلستان که آمده‌ام، همین یک دست لباس را با خودم آوردم.»

نورمن واقعاً کمدین بود. همه خندیدیم. گفت:«میوه‌ ایران را در منزل آقای مسعودی خورده‌ام، ولی این خربزه چیز دیگری است. راست می‌گویی، آدم سیر نمی‌شود.» تعریف الف و قاچ را برایش گفتم که همه را یادداشت کرد. ماشین آمد دنبالش. نمی‌خواست برود. گفت: «می‌روم و شب می‌آیم.» ساعت هشت‌ونیم برگشت. خانمم برایش کوفته‌برنجی و قیمه‌ریزه و آبگوشت درست کرده بود. سفره را انداختیم، گفت: «کدام را باید اول خورد؟» گفتم:«هر کدام که خواستی.»

اول کوفته‌برنجی را برداشت، بعد پنج تا قیمه‌ریزه گذاشت و سه تایش را خورد. من یک کاسه آبگوشت برداشتم و نان را خرد کردم توش و او هم همین کار را کرد و با ترشی شروع کرد به خوردن. یک کاسه خورد، دو کاسه خورد که گفتم: «دیگر بس است، الان می‌ترکی و لباس‌هایم خراب می‌شود.» گفت: «این اصفهانی‌ها چقدر متلک‌گو هستند.» تا آخرشب پیش ما بود، بعد بلند شد خداحافظی کرد و رفت بالای سر تخت‌ بچه‌ها پیشانی‌شان را بوسید. از آن به بعد هم نوروز به نوروز هم یک کارت تبریک می‌فرستاد.

خربزه خوری ارحام صدر با نورمن ویزدم
خربزه خوری ارحام صدر با نورمن ویزدم




خاطره عجیب هارون یشایایی تهیه‌کننده باسابقه از جشنواره فجر/سرنوشت اسب‌های سرکش #در_مسیر_تندباد

سینماروزان/امید عشریه: هارون یشایایی تهیه‌کننده سینما در مرور خاطرات جشنواره فجر به سینماروزان گفت: در دهه های شصت و هفتاد همه راههای سینما به جشنواره فیلم فجر و حضور فیلم در این جشنواره برای گرفتن مجوز اکران و درجه بندی منتهی می شد و به همین دلیل تمام گروههای فیلمسازی تلاش می کردند فیلم به موقع برای نمایش در جشنواره آماده شود. در دهه های بعد همچنان بیش و کم جشنواره در کانون توجه مانده.

یادم می آید در یکی از دوره های جشنواره با فیلم #در_مسیر_تندباد حضور داشتم و فیلم هم خیلی مورد استقبال قرار گرفت. فیلمبرداری فیلم دور از تهران ودر شیراز و شهرهای اطرافش با تعداد زیادی بازیگر و هنرور انجام شد و تولید زمان بری داشت و برای صحنه های ایلیاتی تعداد زیادی اسب نیاز داشتیم و قرار بود این صحنه های در شهر درودزن در شصت کیلومتری شیراز فیلمبرداری شود.

تعدادی از اسبها را از شیراز تهیه کردیم و مابقی را از تهران خریدیم و بلافاصله بعد از اتمام فیلمرداری آن نماهای اسب سواری، گروه عازم تهران شد تا مراحل فنی برای حضور به‌موقع در فجر آغاز شود و من و چند تن از دوستان در شیراز ماندیم تا تکلیف اسب ها را روشن کنیم و سریع به تهران برگردیم و بالای سر فیلم باشیم.

متاسفانه در شیراز نتوانستیم ماشین های حمل اسب برای انتقال اسبها به تهران را پیدا کنیم و گرفتن ماشین از تهران برای آمدن و بردن اسب ها هم هزینه زیادی داشت و به همین دلیل تصمیم گرفتیم که اسبها را در شیراز بفروشیم اما مشتری پیدا نشد و من  چون عجله به بازگشت داشتم راضی شدم اسب ها را رایگان بدهم و باز هم کسی پیدا نشد و اخلاقی نمی‌دانستم اسب ها را همینطوری در طبیعت رها کنم.

دوستی در این میان واسطه شد و پاسگاه درودزن به شرط آنکه هزینه خوراک یک هفته اسب ها را بدهیم قبول کرد که آنها را نگه دارد…

در نهایت تلاش برای حضور به‌موقع در جشنواره فیلم فجر باعث شد اسب هایی را که با قیمت بالایی خریده بودیم با دادن هزینه اضافی و کاملا رایگان رد کردیم و رفت…این چنین عشقی به سینما داشتیم و ثمره‌اش هم همان فیلمها بود.

خاطره نگاری هارون یشایایی از حضور در مسیر تندباد در جشنواره
خاطره نگاری هارون یشایایی از حضور در مسیر تندباد در جشنواره




رونمایی از سکانس مرگ #تختی در فیلمنامه #علی_حاتمی

سینماروزان/محمد شاکری: علی حاتمی زود از دنیا رفت و حسرت نیمه تمام ماندن فیلم جهان پهلوان او همچنان باقیست.

به گزارش سینماروزان، جمشید مشایخی مدتی کوتاه پیش از درگذشت خود سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان را متمرکز بر کشتی تختی با خودش دانسته بود و حالا خبرگزاری ایسنا به نقل از کتاب مجموعه آثار علی حاتمی ارائه شده توسط نشر مرکز، سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان علی حاتمی را کاملتر ارائه داده است.

مرور سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان کاملا گویای این واقعیت است که علی حاتمی زیر بار تئوری خودکشی تختی نرفته و سعی کرده نشان دهد که جهان پهلوان، کشته شده و البته فضاسازی موجود در این سکانس کاملا گویای این است که دستور کشتن تختی از کجا آمده!

بخش مرگ تختی از نگاه علی حاتمی در ادامه می‌آید:

«صدای تلفن: همه چیزو نمی‌تونم تلفنی بهت بگم. تو به خانواده‌ات بگو باید بری سفر برای دو سه روز حفظ ظاهر کن. چمدون بردار بیا هتل آتلانتیک یک اتاق بگیر. سعی کن اتاق شماره ۲۳ باشه. خالیه …

دکتر: شتاب نکن. دانسته تصمیم بگیر. من با تو طرفیتی ندارم. اونا خودشون هم می تونستن به بهانه دیگری یا حتی با پای خودت تو رو بیارن. این کارو از من خواستن که منو در اول کار بشکنن. این قضیه برای سیاسی کردن من بود و من به پاس دوستی گذشته و با شرمندگی از عهد شکنی خودم نصیحتت می کنم دست از مخالفت بی حاصل بردار. زندگی من می تونه عبرت تو باشه. من با اون همه توانایی ذهنی از داخل پوسیدم. پیر مرد خدا بیامرز راست می گفت سیاست چه ربطی داره به آسیایی ها؟ حالا وقت تودیعه و من روی بوسیدن حتی دست های تو رو ندارم. سربسته بگم این هتل پر از مهمان های جورواجوره. حتی کارشناسای خارجی و یک درِ هتل باز می شه به اون اداره جهنمی. جهنمی بدتر از جهنم خانه ایزا. زنده بمون.

دکتر از نردبان مقابل پنجره پایین می رود. نردبان برداشته و پنجره بسته می شود. انگار تمام این صحنه یک رویا بود. مدتی می گذرد و جهان پهلوان روی تخت می‌نشیند و تلفن را بر می‌دارد و در گوشی می گوید:]

جهان پهلوان: می‌خواستم با آقای دکتر کاشفی صحبت کنم.
تلفنچی: شماره اتاق شون چنده؟
جهان پهلوان: نمی دونم.
تلفنچی: گوشی خدمت تون.

[چند لحظه میگذرد]

تلفنچی: همچین شخصی جزو مسافرین نیست. امر دیگری ندارید؟
جهان پهلوان: خیر. عرضی ندارم.

[چند لحظه می گذرد. جهان پهلوان بر می خیزد و دستگیره در را می چرخاند اما در از بیرون قفل است. تلفن زنگ می زند، گوشی را برمی دارد اما صدایی نمی‌آید.]

جهان پهلوان: الو… الو…

[جهان پهلوان به تلفنچی نمره خانه خودشان را می دهد و از آن طرف سیم همسرش گوشی را برمی دارد.]

جهان پهلوان: الو شهلا…
صدای همسر: خودتی جهان پهلوان؟
جهان پهلوان:آره، شما خوبین؟ تو، مادر، بچه…
صدای همسر: آره، تو کجایی؟
جهان پهلوان: توی راه. بازم تلفن می کنم. خداحافظ
صدای همسر: خداحافظ. راستی یه آقایی تلفن کرد این شماره رو داد: ۶۵۶۳۰. التماس می کرد باهاش تماس بگیری. یادداشت کردی؟
جهان پهلوان: شماره ش روند بود…

[جهان پهلوان نمره تلفن را به تلفنچی می دهد. ارتباط برقرار می شود.]

جهان پهلوان:من تختی هستم. یه آقایی به خونه من تلفن کرده…
صدای تلفن: من بودم آقا، دست شما رو می بوسم. من عنصری هستم. کار هنری می کنم.
جهان پهلوان: موفق باشید، امری با من داشتید؟
صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ تیغ ریش تراشی. خواستم شما نقش اول اونو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دست زیبای زنانه به اون دست می کشه و شما این شعر ریتمیک رو می خونید. اجازه بدید شعرو پخش کنم:

[صدای زدن دکمه ضبط صوت. ضرب نواخته می شود. بعد یک صدای نتراشیده نخراشیده می گوید.]

صدا: رو صورتم مورچه بیاد لیز می‌خوره. ریشام هر روز دو  دست تیغ تیز می‌خوره.

[ضبط صوت خاموش می شود. صدا ادامه می دهد]

صدای تلفن: جالبه، نه؟ واقعا با مزه س قبول می کنید؟

جهان پهلوان” نخیر آقا. بنده اهل این کارا نیستم.

صدا: اجازه بدید بگم تا صد هزار تومان اسپانسر حاضره به شما برای این چند ثانیه بده.

جهان پهلوان: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.

صدا: صد هزار تومان به راحتی می تونه همه مشکلات شما رو حل کنه.

جهان پهلوان: مشکلات منو پول حل نمی کنه.

صدا: به هر حال بازی کردن در این فیلم تبلیغاتی همه مشکلات شما رو حل می‌کنه. مشکلاتی که در چند روز اخیر دارید. پذیرفتن این کار در حقیقت تنها راه آزادی شماست. تحمل چند لحظه رفتار مبتذل به یک عمر زندگی کردن می ارزه. شما هنوز ۳۶ سال دارید. نصف عمرتون فرصت دارید. حتی می‌تونید اعلامیه‌ها رو به هزینه خودتون چاپ کنید و پخش کنید. به هر تقدیر هر وقت تغییر عقیده دادید و خواستید ظرف این چند روز به ساز ما برقصید آن هم فقط برای چند ثانیه بیایید جلوی پنجره اتاق، پنجره را باز کنید و یک نفس عمیق بکشید. ما با دوربین شما رو زیر نظر داریم.

[تلفن قطع می شود. جهان پهلوان با تعجب گوشی را می گذارد. کاغذی از زیر در به داخل فرستاده می‌شود. جهان پهلوان کاغذ را باز می‌کند. این متن روی آن نوشته شده است: «این نامه را به خط خودتان بنویسید: “حضور مبارک آقای دادستان، این ورقه وصیت نامه اینجانب است. تمنایی که از جنابعالی دارم این است که اولا مهریه زنم هر چه هست بدهید. بیشتر راضی نیستم. ثانیا از هیچ کس گله و شکایت و ناراحتی ندارم. خودم این تصمیم را گرفتم و احدی در کار من دخالت ندارد. غلامرضا تختی ۱۶ بهمن ماه ۱۳۴۶

برای خودکشی قرص داخل کشوی میز است و آب از دست شویی بردارید. لیوان کنار شیر آب است.»

مرگ تختی به روایت علی حاتمی/سکانس پایانی فیلمنامه جهان پهلوان علی حاتمی منتشر شد
مرگ تختی به روایت علی حاتمی/سکانس پایانی فیلمنامه جهان پهلوان علی حاتمی منتشر شد

جهان پهلوان به طرف میز می رود. لوله قرص را برمی دارد و کف دستش می ریزد. دوباره در قوطی خالی می کند. به طرف توالت می رود که لوله را بیندازد. آب باز است. لیوان آب را پر می کند و آب می خورد. می آید طرف پنجره شیشه را پرت کند. متوجه می شود ممکن است ماموران را به اشتباه بیندازد. پنجره را به سرعت می بندد. تلفن زنگ می زند. گوشی را بر می دارد. صدای قبلی است.]

صدا: آیا تغییر عقیده داده‌اید یا ما دست به آن عمل بزنیم که آبروی هرچه پهلوان است بر باد برود؟

[جهان پهلوان در دهنی تلفن تف می‌اندازد. می‌نشیند رو به روی آینه به خودش، قرص ها و شیرآب باز نگاه می کند.

جهان پهلوان روی تشک خودش را مشاهده می کند. با خودش در حال کشتی گرفتن است. خودش را به پل برده و در لحظات جان فرسای مقاومت مرگبار است. در این لحظه برق اتاق قطع می‌شود. تاریکی و سکوت حاکم است. پس از مدتی صدای باز شدن شدید پنجره شنیده می شود و صدای گذاشتن چند نردبان و بالا آمدن چندین نفر…

به تماشای ورزش زورخانه‌ای مشغول است و تنه‌اش تا نیمه از سوراخ نورگیر بیرون آمده و به طرف پایین آویزان است. برای آخرین بار میل منقش به پرچم ایران به طرفش می آید. میل را می‌گیرد و می‌خواهد نگه دارد اما موفق نمی شود. پدرش پشت سرش در عبای سفیدی ظاهر شده و پایش را نگه داشته تا مانع سقوط او شود. ولی جهان پهلوان با میل منقش به پرچم ایران به کف گود سقوط می کند و درهم می شکند و غرقه به خون می شود.

چند مامور کلانتری در اتاق شماره ۲۳ باز می‌کنند و داخل می‌شوند. جسد تختی روی تخت افتاده و شیشه قرص طرف دیگر. شیر آب باز است. پاسبانی آن را می‌بندد. وصیت نامه به خط جهان پهلوان روی میز قرار دارد.

مامور دادستانی: خودکشی کرده.

[عارفی دف زنان وارد می‌شود و دور گود کنار بدن خونین و پاره و شکسته جهان پهلوان می چرخد و اشعار عارفانه می خواند.]

عارف: گرد مرد رهی میان خون باید رفت…»




ورود رسمی افخمی به دالان می‌تو!؟

سینماروزان/حامد مظفری: بهروز افخمی که در سال‌های اخیر بیشتر به عنوان مجری برنامه های سینمایی نمود داشته با تهیه‌کنندگی یک فیلم جدید به حرفه سینما بازمی‌گردد.

فیلم تازه افخمی #استاد نام دارد که عماد حسینی بناست آن را بسازد. عمده فعالیت قبلی احسان عمادی همکاری در تولید محصول یا انتشار نشریاتی است عمدتا متعلق به جریان موسوم به ارزشی.

عماد حسینی عضو هیات مدیره موسسه فردایی دیگر است؛ موسسه ای به مدیرعاملی مجید رجبی معمار که محمدحسین مهدویان، حبیب والی‌نژاد، محمد آوینی و اردلان عاشوری هم در هیات مدیره آن حضور داشته‌اند.

آنچه بناست این فعال جریان ارزشی به تهیه‌کنندگی افخمی بسازد با عنوان #استاد برداشتی از #نمایشنامه_اولئانا اثر دیوید ممت آمریکایی است. #اولئاند نمایشنامه‌‌ای متمرکز بر درگیری میان یک استاد مرد دانشگاه و یک دانشجوی دختر است‌. دختر دانشجو در ابتدا و برای پاس کردن یک واحد درسی وارد رابطه با استاد شده و مدتی بعد مدعی تجاوز استاد شده و به جریانی می‌پیوندد که قصد افشاگری علیه استاد را دارد…

کاملا پیداست که فیلم استاد متاثر از حواشی جنبش می‌تو ساخته می‌شود. جنبشی که افخمی صریحا حامیان ایرانی آن را زیر سوال برد. بهروز افخمی خرداد امسال در انتقاد به «جنبش می تو» گفته بود: این وضعیت خجالت آور است و خیلی از این ادعا‌ها هیچ دلیل محکمه پسندی ندارد. انگار این مدعیان هیچ اخلاقی را یاد نگرفته‌اند. وقتی خود سینماگران هیچ چیزی را رعایت نمی‌کنند نمی‌شود به امثال رائفی پور خرده گرفت که چرا متلک به سینما می‌اندازند.

اگر بخواهیم با توجه به اظهارات صریح افخمی علیه جنبش می‌تو و سوابق کارگردان، پیش‌بینی کنیم باید بگوییم بعید است #استاد نگاهی همدلانه به دختر دانشجو داشته باشد مگر اینکه سازندگان اصلا نخواهند موضع‌گیری کنند که در آن صورت گرفتار نوعی انفعال شده و به سبک سینمای اصغری به دام پایان باز خواهند افتاد.

ورای ورود رسمی جریان ارزشی به تولید فیلم مرتبط با می‌تو، اینکه افخمی به جای کارگردانی، تهيه‌کنندگی #استاد را برعهده گرفته می‌تواند این معنا را داشته باشد که دیگر جریان ارزشی هم امیدی به کارگردانی افخمی ندارد؟؟ افخمی در سال‌های اخیر فقط کارگردانی سریالی به نام #رعد_و_برق را انجام داده که همچنان مدتها بعد از تولید، وضعیت بلاتکلیفی دارد.

عماد حسینی عضو هیات مدیره موسسه ای است که مهدویان و والی نژاد هم در آن عضویت داسته‌اند. پیشتر مهدویان با حمایت ارگان‌ها و جریانات ارزشی وارد سینما شد ولی دیری نپایید که ترجیح داد به جای تولید آثار استراتژیک به سمت تولید ملودرام‌های پر از خط چشم همچون #زخم_کاری برود.

باید منتظر نتیجه نهایی #استاد ماند و دید ورود افخمی به عنوان تهیه‌کننده برای حمایت از یک فعال ارزشی به نام احسان عمادی به نتیجه‌ای قابل قبول بدل خواهد شد؟ و این بار فیلم‌سازی به جریان ارزشی تحویل داده خواهد شد که تا انتها، جریانی که حامی اش بوده را ارج نهد و پایش بایستد؟؟

وود رسمی افخمی به دالان می‌تو؟
وود رسمی افخمی به دالان می‌تو؟




محال است آقاخانی، مرا رها کند!!

سینماروزان: #یدالله_شادمانی بازیگر طناز و توانمند سریال‌های نون.خ و راز بقا از ادامه همکاری با سعید آقاخانی می‌گوید.

شادمانی به خبرگزاری ایسنا گفت: فصل جدید مجموعه نون‌.خ شهریور ماه و تا پایان تابستان کلید می‌خورد و من همان نقش بهادر خان، شوهر خواهر سعید آقاخانی(نورالدین) را ایفا می‌کنم.

شادمانی ادامه داد: به نظرم مجموعه نون.خ جای خودش را میان مردم باز کرده و واقعاً درخشید که به خاطر هنرمندی سعید آقاخانی و تیم همکار است.

این بازیگر افزود: آقاخانی یک بازیگر توانمند و کارگردان زبردستی است که کارش را بلد است. من در #سریال_راز_بقا هم با ایشان همکاری کردم و بسیار خرسندم. ایشان به من گفتند مرا تازه پیدا کرده و هر کاری داشته باشد محال است رهایم کند.

این بازیگر درباره اینکه آیا سریال‌های فعلی تلویزیون را دنبال می‌کند و می‌پسندد، اظهار کرد: گاهی سریال‌ها را تماشا می‌کنم اما بیشتر سرکار هستم و معتقدم مخاطبان حق‌ دارند که از وضعیت سریال‌های تلویزیون راضی نیستند. ‌ من فکر می‌کنم دلیل اصلی این اتفاق به داستان‌ها مربوط می شود که جذابیتی ندارند. نویسنده که قوی باشد و داستان خوبی داشته باشد مخاطب را جذب می‌کند اما متاسفانه خیلی کم اتفاق می‌افتد سریالی بتواند مخاطب را جذب خود کند. نون.خ اگر مورد توجه قرار می‌گیرد به خاطر سوابق و تجربیات سعید آقاخانی است و اگر کارهای دیگر هم از افراد باتجربه استفاده کننده حتما موفق می‌شوند.

یدالله شادمانی: محال است آقاخانی رهایم کند!
یدالله شادمانی: محال است آقاخانی رهایم کند!




اعتراف خواننده لس‌آنجلسی: به ایران می‌رم و میآم!

سینماروزان: ماجرای مسافرت برخی خوانندگان لس‌آنجلسی به ایران همچنان ماجرایی است که هیچ داده رسمی درباره آن وجود دارد ولی یک خواننده لس‌آنجلسی به تازگی اعتراف کرده به حضور گاه و بیگاه در تهران.

 

بینش بلور که با نام هنری #قیصر، فعالیت می‌کند به تازگی مدعی شده که هر وقت دلتنگ باشد به ایران می‌آید و برمی‌گردد.

 

این خواننده به مهران توکلی در رادیویار گفت: گاهی به ایران می‌روم و می آیم و ایران هم جای خیلی خوبی است و اینکه مدام شایعه می‌کنند چرا فلانی به ایران می‌آید بی معنی است چون وطنم ایران است.

 

قیصر ادامه داد: من نه سیاسی هستم و نه کار سیاسی بلدم، صرفا یک خواننده پاپ هستم که خانواده ام در لس آنجلس و خودم در نروژ ساکنند ولی به ایران میروم و می‌آیم و همواره برای همه آرا و عقاید،احترام قائلم.

 

بد نیست بدانید #حبیب‌الله_بلور کشتی‌گیر شناخته شده ایرانی، عموی پدر قیصر است.

قیصر که به خاطر قطعاتی اغلب شش هشتم همچون راننده، لات و… شناخته میشود در اواخر دهه شصت ایران را ترک کرد و ابتدا در ترکیه و بعد در نروژ اقامت گزید ولی آلبوم‌هایش را از طریق کمپانی‌های لس‌آنجلسی ارائه داد و نام هنری قیصر را هم کوجی زادوری کلیپ‌ساز لس‌آنجلسی برایش انتخاب کرد و همین باعث شد به عنوان خواننده لس‌آنجلسی آنجلسی شناخته شود.

قیصر خواننده: به ایران میرم و میام
قیصر خواننده: به ایران میرم و میام