بعد از مرضیه برومند، حالا استعفای علی دهکردی از مدیریت خانه‌ی سینما⇐اسعدیان همیشه‌حاضر به‌جایش آمد

سینماروزان: پاییز۴۰۲ بود که مرضیه برومند پس از کمتر از هشت ماه از مدیرعاملی خانه سینما استعفا داد و مدتی کوتاه بعد از وی، علی دهکردی بر مدیرعاملی خانه سینما نشست.

حالا کمتر از دو سال علی دهکردی هم قید مدیریت بر خانه سینما را زده و به‌جایش همایون اسعدیان قرار گرفته که همواره حیّ و حاضر است برای خدمت‌رسانی؛ میخواهد شورای صنفی نمایش باشد، می‌خواهد هیات مدیره خانه سینما باشد یا مدیرعاملی خانه؛ همایون‌خان در خدمت‌رسانی حاضر است.

استعفاهای برومند، دهکردی و قبل‌تر فرهاد توحیدی-که از دبیری جشن خانه استعفا داده بود- کنار هم بگذارید کاملا معلوم است هر که وارد حلقه مدیریتی خانه میشود ناگاه روبرو می‌شود با انبوه خواسته های اهالی سینما در رسیدگی به امور معیشتی و رفاهی و چون بنیان‌گذاران خانه سینما از ابتدا ساختاری روشن برای توزیع تسهیلات معیشتی، تدارک ندیده بودند و همه چیز را به دولت واگذار کرده بودند نتیجتا انبوه اعتراضات بیکاری و کم کاری و… روانه مدیران خانه سینما می‌شود و آنها هم خسته از این همه اعتراض، ترجیح می‌دهند قید مدیریت را بزنند.

همایون اسعدیان مدیرعامل خانه سینما شد
همایون اسعدیان مدیرعامل خانه سینما شد

همایون اسعدیان پیشتر سابقه حضور در هیات مدیره خانه سینما را دارد و خوب می‌داند که اعضای خانه سینما با چند مشکل بنیادی مواجهند و از همه مهمتر نداشتن کد بیمه‌ای در ساختار تامین اجتماعی. متاسفانه صندوق هنر، سینماگران را به صورت خویش‌فرما بیمه ميکند و درنتیجه نه بیمه بیکاری برایشان تعریف میشود و نه عیدی و سنوات بهشان تعلق میگیرد! در نهایت هم با حداقل حقوق بازنشسته میشوند. بماند که بیمه تکمیلی درمانی که باز از طریق صندوق به سینماگران ارائه میشود با سقف مثلا ۷میلیون برای درمان دندان در حالی که هزینه ایمپلنت یک دندان به حدود ۲۰میلیون رسیده، یعنی آن که از نظر خدمات درمانی نیز سینماگران به شدت محتاج روال تازه ای هستند.
در دوران محمد خزاعی بر ریاست سینمای دولت سیزدهم، تلاش شد مساله ارتقای بیمه بازنشستگی سینماگران حل شود ولی فوت ناگهانی ابراهیم رییسی، آن طرح را هم نیمه‌کاره گذاشت…

از ته دل برای همایون اسعدیان دعا می‌کنیم بتواند حداقل یک کد بیمه‌ای اختصاصی برای سینماگران در تامین اجتماعی تعریف کند و این بار دیگر حضورش در مدیریت خانه سینما همراه شود با دعای خیر اعضا…




حامد بهداد: باران کوثری از دو سر باخت!+اظهارنظر درباره مهناز افشار   

سینماروزان: حامد بهداد که سال‌ها همکار باران کوثری در فیلم‌های مختلف بود و تجربیاتی مثل گیجگاه، جاندار، هفت ماهگی، سدمعبر، خانه دختر، لطفا مزاحم نشوید، دایره زنگی و… را از سر گذراندند، در گفتگویی به انتقاد از سیاسیونی پرداخت که استفاده خود را از چهره ها می‌کنند و بعد از ممنوع‌کاری آنها را به حال خود رها میکنند‌.

 

حامد بهداد در برنامه خط فرضي گفت: دوست داشتم مهره نسوزد و دوست داشتم باران باشد چون باران بازیگر معمولی نبود، درباره باران رفتار ما قانع کننده نیست.

 

او که در فیلم‌هایی مثل سعادت آباد با مهناز افشار همکار بوده، ادامه داد: همان طور که مهناز افشار بازیگر معمولی نبود دوست می‌داشتم مهناز افشار از این مملکت نرود و بماند و کار کند.

حامد بهداد و باران کوثری و مهناز افشار
حامد بهداد و باران کوثری و مهناز افشار

به گزارش سینماروزان بهداد درباره درگیری های سیاسی باران گفت: رفتار باران کاملا منطقی بود و او کسی نبود که در تب و تاب اتفاقات سیاسی اجتماعی کوتاه بیاید و حرکتی نکند‌. او دختری شر و شرور و دغدغه‌مندِ سیاسی بود با مادری به نام رخشان بنی اعتماد. دختری پر از شور و ولوله و چقدر باران کمک کرد که رأی جمع کند و چقدر فحش خورد برای آنهایی که حالش را هم نمی‌پرسند.

 

حامد بهداد با کلامی ناراحت‌کننده گفت: حالا که باران به اینجا رسید چقدر از هر دو سر باخت. او بازیگری است که به درد سینما می‌خورد و چقدر با باران صحبت کردم و خیلی میخواستم کمک کنم که برگردد و از خودم متنفرم که نشد…[بغض میکند]

 

 




روایت اکتای براهنی کارگردان فیلم “پیرپسر” از آقازاده‌های اخته⇐ تهدید کردند که بر قبر پدرم…! +صحبت‌هایی درباره ساخت تایتانیکِ ایرانی و یک‌ فیلم جنگی بخصوص 

سینماروزان: بدترین قضاوت درباره خانواده براهنی در فروردین سال ۴۰۱ اتفاق افتاد که رضا براهنی فوت کرد. آن زمان سیل فحش و ناسزا به خانواده ما به راه افتاد. در عین اینکه ‌داشتیم فکر می‌کردیم جنازه پدر را ایران بیاوریم یا نه و افراد خانواده هرکدام فکری می‌کردند، فحش‌ها و ناسزاهایی جریان داشت که اگر جنازه به ایران بیاید مثلا روی قبر خرابکاری می‌کنیم و حر‌ف‌هایی از این جنس می‌شنیدیم…

 

اکتای براهنی کارگردان فیلم “پیرپسر” با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: درعین‌حال، می‌دیدم بسیاری از افرادی هم که خودشان را بی‌تفاوت نشان می‌دادند، یعنی کسانی که اهل کتاب و کتاب‌خوانی بودند و روشنفکر هستند،‌ پوزخند می‌زنند و بدشان ‌نمی‌آید از اینکه مثلا الان رضا براهنی نیست و پشت او چنین فضای منفی‌ای وجود دارد. من هیچ‌وقت اظهارنظر مستقیمی درباره مسائل سیاسی انجام نداده و علیه هیچ گروهی صحبت نکرده‌ام، اما هنوز خانواده ما به دلیل فعالیت‌های پدرم قضاوت می‌شود.

 

اکتای ادامه داد: از این حرف‌ها بگذریم، به هر حال مثلا دوم دبستان بودم که یک شب تلفن خانه زنگ خورد و من تلفن را برداشتم و یکی آن سوی خط گفت پدرت همین الان دستگیر شد و من با آن سن کم که فارسی را درست نمی‌فهمیدم، درست متوجه نمی‌شدم دستگیر یعنی چه و بعد گوشی را به مادرم دادم و او جیغ بلندی کشید و متوجه شدیم که پدرم دستگیر شده و ادامه ماجراها. این خاطرات در من سرشار است و از اینها بگذریم. مثلا خاطرات سال‌های 1377 و اتفاق‌های آن دوره، علت مهاجرت خانواده ما که اصلا برمی‌گردد به خطری که پدرم حس می‌کرد و همه اینها استرس‌ها، افسوس‌ها و هیجان‌هایی بود که بر تمام افراد خانواده ما چه مادی و چه معنوی اثر گذاشت.

 

اکتای براهنی با اشاره به زندگی آقازادگان معروف افزود: به هر حال خانواده ما یک خانواده فرهنگی و به لحاظ طبقه اجتماعی متوسط بودیم و توان رویارویی با این حجم از مشکلات را نداشتیم.‌ در سنین بالایی پدر و مادرم مهاجرت کردند و شاید سبب خیر برای من شد که درس خواندم. ولی در کل وقتی به دوستانم که فرزندان آدم‌های معروف هستند، نگاه می‌کنم، می‌بینم برعکس چیزی که عموما مردم تصور می‌کنند که این بچه‌ها می‌توانند آزادانه کار کنند، می‌توانم بگویم اصلا این‌طور نیست، بلکه در یک “اختگی” به سر می‌برند. وجود یک پدر قدرتمند به‌عنوان یک آرتیست یا یک حاج‌آقای بازاری یا تحت هر عنوانی، پدر خوب ‌یا پدر بد که خدا نکند مثل پدر فیلم ما باشد، ولی حتی پدر خوب هم خودش سدی جدی در جامعه برای فرزندانش ایجاد می‌کند؛ چرا‌که به سراغ هر کاری می‌روید، دست‌به‌عصا هستید و بلافاصله با پدر مقایسه می‌شوید.

 

اکتای براهنی درباره ادامه فعالیت بعد از “پیرپسر” اظهار داشت: در سینمای ایران قصه کم داریم. حتی در سینمایی که معتقد است آزادتر کار می‌کند هم کمتر قصه داریم. تازه سعی می‌کنیم در سینمای بدنه قصه تعریف کنیم. در سینمای جشنواره‌ای خارج از کشورمان که از قضا موفق است هم قصه خیلی کم داریم. یعنی ۹۰ درصد فیلم‌ها با رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی صد‌درصدی ساخته می‌شوند. به نظر من فضاهای دست‌نخورده‌ای در سینمای ایران موجود است. شاید از جنس من نباشد ولی اگر ایده‌ای داشته باشیم که مثلا در سینمای ایران “تایتانیک” بسازیم، چه شکلی می‌شود؟ نمی‌توانیم “یک فیلم جنگی درست و حسابی” بسازیم که جنبه ایدئولوژیک پیدا نکند؟ قله‌های فتح‌نشده این سینما به نظر من زیاد است. رفتن به سمت این موضوعات خطرناک هم هست و ممکن است بیننده را پس بزند یا قبول نکند و سینما که حتما تعجب می‌کند؛ چراکه حتی سرمایه‌گذاران سینما از «پیرپسر» هم تعجب می‌کنند.

 

 




تحقق پیش‌بینی یک ماه و نیم قبل↵فیلم”پیرپسر”صدمیلیاردی شد و عباس آقای سوپرگوشت، ته قلبمان ماند!

سینماروزان/حامد مظفری: حدود یک ماه و نیم قبل که پیش بینی کردیم فیلم “پیرپسر” به راحتی از صد میلیارد فروش عبور خواهد کرد(اینجا را بخوانید) نه جنگی شده بود و نه پیش بینی جنگ میشد و همه چیز ظاهرا در شرایط صلح بود‌.

 

بلافاصله بعد از وقوع جنگ دوازده روزه که اغلب کسب و کارها را متاثر کرد کم نبودند منتقدان و سینماگرانی که آن پیش بینی را به سخره گرفتند و گفتند محال است “پیرپسر” به ۵۰میلیارد هم برسد ولی حالا و در حالی که هنوز به میانه مرداد داغ۴۰۳ نرسیده‌ایم این فیلم توانسته صد میلیارد را پر کند و در نوع خود رکوردی بزند. سه ساعت و خرده ای فیلم تک‌سانس-بدون هر گونه تنفس میانی- به مخاطب ارائه شده و تازه این وسط کلی تعطیلی مختلف به سینماها خورده و یک هفته سینماها نیم بها بوده و دوازده روز نیز در وضعیت جنگی اما “پیرپسر” یک‌تنه و در شرایطی که حتی کمدی های بفروش هم جا زده بودند، به اکران خود ادامه داد و صد میلیارد را رد کرد.

 

“پیرپسر” باز هم می‌تواند بفروشد اگر از سوی سینماداران محدود نشود-تاکید میکنیم سینماداران- چون با وجود همه تندروی‌های سیاسیون، سیاست مملکت فعلا آن قدر گرفتاری دارد که وقتی برای تحدید و توقیف نمانده و همین که حوزه هنری-به عنوان بزرگترین سینمادار ارگانی- نسخه کامل پیرپسر را نشان می‌دهد یعنی حتی در میان ارگانهای حاکمیتی باز احترام به خواسته مخاطب است که اهمیت دارد و نه نظرات تکراری و “مخم، مخم، مخالفم” چندی از کنتراتچیان سوتچی که از سینما تا شبکه خانگی را سیبل کرده‌اند اما کلمه ای درباره کیفیت نازل سریال‌های اخیر تلویزیون حرف نمی‌زند و حتی آن قدر وجود ندارند که بروند سینما و آثار ارگانی تولیدی نهادهای متبوع خود را ببینند تا این آثار از قعرنشینی باکس‌آفیس درآید.

پیرپسر صدمیلیاردی و سندروم عشق به عباس آقای سوپرگوشت!
پیرپسر صدمیلیاردی و سندروم عشق به عباس آقای سوپرگوشت!

در موفقیت “پیرپسر” ورای آن تک سانس فجر۴۳ و جوسازی ایرانی‌جماعت، تلاش‌های عامریان‌فیلم-پخش‌کننده‌اش- که پافشاری کرد بر اکران نسخه اصلی و در عین حال هوای تازه‌ای که اکتای براهنی و عموحسن پورشیرازی ایجاد کردند در ارائه نوعی نگاه انتقادی به جامعه متناقض ایران با پرهیز از آن لات‌گرافی و لمپن‌بازی‌های اپیدمیک در آثار موسوم به اجتماعی، نقش ویژه داشت!

اینکه باستانی فیلم پیرپسر با وجود همه شرارت، نوعی سمپاتی درونی و تعلق خاطر پنهان برای مخاطب ایجاد می‌کند؛ درست مثل عباس آقای سوپرگوشت اجاره‌نشین‌ها که می‌خواست یکجا آپارتمان را بالا بکشد، معنایی ندارد جز آن که “پیرپسر” برخلاف نامش به خوبی توانسته سمپاتی نرینه‌‌هایی را به تصویر بکشد که در مینی‌مم انحطاط باز می‌توانند رعب‌آفرین باشند و برای مخاطب، دوست‌داشتنی. هیچ اصلاحی از مسیر زنانه-مادرانه نیست، عباس آقا با وجود توصیه های نادره‌ی مهربان آخر تا ویرانی آپارتمان‌ پیش رفت و باستانی هم تا ویرانی خود و تیول‌ش ولی هر دو کلی علقه‌ی درونی برایمان ایجاد کرده‌اند، چون همه‌ی ما در ته ذهن‌مان یک عباس آقای سوپرگوشت یا غلام باستانی را مخفی کرده‌ایم.

 

 




فیلمسازی جمشید مشایخی درباره سردار سازندگی!؟/روایتِ هاشمی رفسنجانی را بخوانید 

سینماروزان: مرور خاطرات روزنوشت آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی- از سیاستمداران بعد از انقلاب- هرازگاه به موارد هنری هم برخورد می‌کند.

 

هاشمی رفسنجانی در روزنوشت ۲۴ تیر ۱۳۸۱ درباره دیدار تعدادی از هنرمندان با خود از گلایه های مشایخی از دولت اصلاحات و ابراز ارادت او به دوران سازندگی، نوشته است.

 

در خاطرات رفسنجانی که روزنامه شرق منتشر کرده، می‌خوانیم: آقایان جمشید مشایخى، [جمشید] شاه‌محمدى و خانم [نسرین] غزنوى از چهره‌هاى معروف هنر و سینماى ایران [از شرکت تعاونى فرهنگى و هنرى] آمدند. از عدم همکارى وزارت جهاد کشاورزى، در مورد فیلمی‌که با توافق وزارت جهاد سابق در مورد آبخوان گربایگان تهیه ‌کرده‌اند، شکایت ‌دارند.

 

رفسنجانی ادامه میدهد: آقاى جمشید مشایخى از اینکه در دولت اصلاحات به او توجه نشده، گله‌مند است. گفتند که مایلند براى دوران سازندگى که باعث پیشرفت واقعى ایران شده است، فیلم بسازند و شعار توسعه و سازندگى، همیشه همراه با نمونه‌هاى عینى و عملى بود و مردم احساس صداقت و تطبیق گفتار و کردار مى‌کردند، ولى شعارهاى اصلاحات در جامعه مصداق عینى پیدا نکرده و باعث سرگردانى جوان‌ها شده است. گفتم، فیلم‌نامه را بفرستند اگر مناسب باشد حمایت مى‌کنم.

 

 




نقش سلطنت‌طلبان در تولید فیلم «صبح اعدام»!؟+اعلام رقم دقیق بودجه‌ی تولید/بهروز افخمی مطرح کرد

سینماروزان: بهروز افخمی کارگردان سینمای ایران که فیلم «صبح اعدام» را با محوریت آخرین ساعات زندگی طیب حاج رضایی روی پرده دارد در گفتگویی تفصیلی پیرامون این فیلم از درس‌آموزی فیلم برای سلطنت‌طلبان  سخن گفت.

 

افخمی به روزنامه وطن امروز گفت: این روزها آدم وقتی می‌بیند سلطنت‌طلبانی که در واقع سلطنت‌طلب هم نیستند، بلکه در آن طرف دنیا دارند از راه همین سلطنت‌طلبی کاسبی می‌کنند و پول‌هایی را که دزدیده‌اند و برده‌اند آنجا، دارند خرج می‌کنند، واقعا متعجب می‌شود. آدم واقعا حیرت می‌کند وقتی می‌بیند اینها درباره دوران پهلوی چه می‌گویند؛ آن هم در حالی که ما هنوز زنده‌ایم و یادمان نرفته که چه چیزهایی دیدیم. شاید نمایش چنین چیزی-رفتاری که حکومت پهلوی در اعدام طیب داشت-یک واکنش ناخوادآگاه باشد به اینکه می‌بینم اینها چقدر وقیح هستند. این ممکن است چیزی باشد که قبلا به آن فکر کرده باشم، یعنی به طور غیرمستقیم اذیتم کرده باشد.

 

وی تاکید کرد: بنابراین می‌شود گفت یک جورهایی نشان دادن اعدام این 2 نفر-طیب و اسماعیل رضایی- بدون اینکه جرم خاصی مرتکب شده باشند، بویژه اگر فیلم کاملا به اسناد متکی باشد، باعث یک جور خندیدن و مسخره کردن سلطنت‌طلبانی است که دارند آخرین سال‌های عمرشان را می‌گذرانند و حرف اضافه هم زیاد می‌زنند.

سلطنت‌طلبان و صبح اعدام/اعلام رقم دقیق بودجه‌ی تولید
سلطنت‌طلبان و صبح اعدام/اعلام رقم دقیق بودجه‌ی تولید

این کارگردان با اشاره به سیاه و سفید بودن «صبح اعدام» بیان داشت: ترجیح من این بود که تصاویر را با دوربین نگاتیو بگیرم. منتها متوجه شدیم این کار ۵ میلیارد تومان به بودجه فیلم اضافه می‌کند که خب ما کلاً فیلم را می‌خواستیم با 5 میلیارد تومان بسازیم. یعنی تمام بودجه ما برای ساختن فیلم 5 میلیارد تومان بود ولی اگر می‌خواستیم با نگاتیو تصویر بگیریم، باید ۵ میلیارد تومان جداگانه فقط برای حلقه‌های فیلم و لابراتوار مصرف می‌کردیم. الان هم که فیلم با دوربین دیجیتال رنگی گرفته شده ولی تبدیل به سیاه و سفید شده، به نظر نتیجه خوب است.

 

وی افزود: شاید نمی‌ارزید به اینکه ما نگاتیو خریداری کنیم و نگران شست‌وشوی درست و حرارت دارو و همه مسائلی که مربوط به نظام نگاتیو است باشیم و شاید هم در آن صورت نتیجه باز از همین جهت صدمه می‌خورد چون سیستم لابراتوار ایران دیگر خیلی برای فیلمبرداری استفاده نمی‌شود و برای همین از استاندارد خارج شده و به سختی می‌شود یک لابراتوار استاندارد راه‌اندازی کرد؛ چون دیگر این کار رایج نیست.

 




مصائب مریم معترف بازیگر زن «آپارتمان شماره سیزده»/جنگ دوازده روزه، خانه‌ام را ويران کرد

سینماروزان: خانه‌ی مریم معترف بازیگر باسابقه در جریان جنگ ۱۲روزه تخریب شده و او مجبور گشته به پردیس رودهن برود و در خانه اقوام، زندگی کند.

 

مریم معترف که سابقه بازی در فیلم‌هایی مثل «آپارتمان شماره ۱۳»، «دستمزد» و «سایه خیال» را دارد به خبرگزاری مهر گفت: روز دوم جنگ بود که این اتفاق افتاد و موج انفجار شیشه‌ها و درهای خانه را تخریب کرد و وسایل آسیب دید. تخریب و آسیب به حدی بود که کوچه ما همچنان مخروبه است.

 

وی یادآور شد: سقف خانه پا بر جا است ولی امکان زندگی در منزل هنوز فراهم نیست. طی بررسی‌های انجام شده بنای خانه آسیب ندیده ولی خانه نیاز به بازسازی دارد.

 

معترف درباره اینکه طی روزهای گذشته در کجا ساکن شده است، گفت: در شهر پردیس رودهن و در خانه اقوام زندگی می‌کنم زیرا شرایط برای زندگی در منزل خودم وجود ندارد.

مصائب مریم معترف بازیگر زن "آپارتمان شماره۱۳ "
مصائب مریم معترف بازیگر زن “آپارتمان شماره۱۳ “

بازیگر سریال‌های «هزار برگ و هزار رنگ»، «همسایه ها» و «نوروزنامه» درباره فعالیت‌های مدیران تلویزیون و سینما برای کمک به او گفت: تنها جایی که پیگیری کرد بنیاد مسکن بود که بررسی‌هایی را انجام داد. شخصاً با عباس عظیمی مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت تماس گرفتم و به وی اطلاع دادم که چه شرایطی به وجود آمده است اما از وزارت ارشاد یا نهادهای دیگر هیچ تماس یا پیگیری انجام نشده است.




چرا رائد فریدزاده به استودیوی برنامه‌ی تلویزیونی «هفت» نرفت؟/افخمی کدام پرسش اصلی را نپرسید؟

سینماروزان/حامد مظفری: گفتگوی بهروز افخمی مجری برنامه تلویزیونی «هفت» با رائد فریدزاده رییس سازمان سینمایی، گفتگوی ویژه‌ای نبود چون درباره هیچ مبحث جدیدی طرح مساله نشد و فریدزاده هم پیشدستی نکرد و هیچ محتوای تازه‌ای را ارائه نکرد.

 

در نگاه اول اینکه در دوران حساس بعد از آتش بس با اسرائیل این گفتگو روی آنتن رفت می‌تواند دلیل اصلی محافظه کاری باشد اما گفتگو که زنده نبود. یک گفتگوی تولیدی بود که نه در استودیوی هفت که در سازمان سینمایی انجام شده بود.

 

فریدزاده برخلاف سلف خود به استودیوی هفت نرفت. این نرفتن می‌تواند ناشی از اتفاقات اخیر تلویزیون و حمله به ساختمان شیشه ای باشد؟ گرچه هفت در جایی خارج از سازمان ضبط می‌شود ولی باز هم نرفتن فریدزاده جدا از محافظه‌کاری امنیتی، ظن دیگری را پیش رو می‌گذارد.

 

سازمان سینمایی در دوره جدید قصد ندارد بی‌دلیل امتیازات ویژه برای تلویزیون قائل شود؟ به خصوص که همچنان تلویزیون جز در موعد برگزاری جشنواره فجر، در کل سال تعامل فراگیری با سینما و تهیه‌کنندگان ندارد و همچنان فقط شماری فیلم خاص هستند که تیزر آنها مجوز پخش تلویزیونی می‌گیرد و حتی از میان این همه تولیدات سالانه سینما برنامه ای برای خرید رایت لااقل بخشی چشمگیر از آنها صورت نمی‌گیرد. نگاه کنید کنداکتور تلویزیون چقدر خالی است که در اعیاد همچنان فیلم‌های قدیمی مثل «پاکباخته»، «دو نفر و نصفی»، «لیلی با من است»، «آدم برفی» و «اخراجیها» و… پخش می‌کند.

 

فریدزاده در حال ارسال پالس برای مدیران تلویزیون است که اگر دنبال تعامل با سینما هستند ابتدا رفتار عملیاتی در برخورد با سینماگران داشته باشند و بعد انتظار داشته باشند گفتگوها در استودیوهای خودشان ضبط شود؟

به جز این آنچه از فحوای گفتگوی افخمی با فریدزاده برمی‌آید نوعی محافظه‌کاری در طرح پرسش است و همین دست بسته بودن افخمی باعث شده هیچ داده‌ی جدیدی از این گفتگو بیرون نیاید.

افخمی می‌توانست درباره بسیاری از مسائل کلیدی خانواده سینما و از همه مهمتر وضعیت طرح ناتمام ارتقای بیمه بازنشستگی اهالی سینما و فقدان کد بیمه‌ای اختصاصی برای سینماگران در سازمان تامین اجتماعی بپرسد.

او می‌توانست درباره نتیجه‌ی دستورکاری که خود فریدزاده به مدیر تازه‌ی فارابی درباره ارتقای معیشت اهالی سینما داده بپرسد.

چرا رائد فریدزاده به استودیوی هفت نرفت؟
چرا رائد فریدزاده به استودیوی هفت نرفت؟

از همه مهمتر باید موضع رئیس سینما را نسبت به حضور فیلم‌های بدون مجوز در محافل جشنواره‌ای جویا می‌شد. در جشنواره کن فیلم «تصادف ساده»جعفر پناهي بدون مجوز حضور داشت و نخل طلا هم برد.

در جشنواره کارلووی‌واری هم فیلم «بیداد»سهیل بیرقی حضور دارد که مجوز داخلی ندارد. روالی که لابد ادامه هم خواهد داشت…

این، مهمترین پرسشی بود که افخمی می‌توانست از فریدزاده بپرسد و یک بار برای همیشه تکلیف فیلمسازی بدون مجوز را مشخص کند…

ورای اینها اقدام حرفه‌ای تولیدکنندگان «هفت» و مدیران شبکه نمایش را باید ستود که با وجود همه محدودیت‌ها سعی کردند شرایط گفتگو را در سازمان سینمایی فراهم کنند تا هدف اصلی یک برنامه سینمایی که می‌بایست ارتباط مستقیم با مدیران سینمایی باشد، محقق شود.
انعطاف «هفت» و شبکه نمایش جای تحسین دارد و باید سایر برنامه‌سازان تلویزیونی نیز همین قدر سیال عمل کنند و دست از اصرار بیخود بر کشاندن مهمانان به استودیوهای تلویزیون بردارند و اتفاقا دوربین های خود را به دفاتر سینمایی ببرند تا ارتباط بهتری با اصحاب سینما ایجاد گردد.




ذکر خیر بدحجاب و بی‌حجاب توسط وزیر ارشاد

سینماروزان: عباس صالحی وزیر ارشاد به تازگی و همراه با رائد فریدزاده رییس سینما، دیداری با روسای خانه سینما داشته و در این دیدار صراحتا ذکر خیر واکنش میهن‌پرستانه‌ی بدحجاب و بی‌حجاب را کرده و آنها را بخشی از هسته سخت نظام دانسته؛ ذکر خیری که شاید زمینه‌ساز حل مشکل فیلم توقیفی «قاتل و وحشی» گردد؟

وزیر ارشاد همگرایی به وجود آمده در‌جنگ با رژیم‌صهیونی را سرمایه ملی دانسته و گفته: باید قدردان ملت و چهره‌هایی که در زمان‌ احساس خطر (با وجود نقدها)  به میدان آمدند باشیم و‌ نسبت به آینده تغییر مسیرهایی انجام دهیم و به همه شاخه‌های ملت توجه کنیم و این نباشد که در لفظ بگوئیم “مردم” اما در عمل مردم را بخش‌بندی کنیم.

صالحی‌ با بیان اینکه به این تجربه‌ وجودی ۱۲ روزه امیدوار هستم، تصریح‌کرد: این روزها نشان داد هسته سخت، تمام ملت است نه قشری خاص! بدحجاب، بی‌حجاب، مومن و انقلابی، هسته سخت هستند و در زمان بروز اتفاق به میدان‌ آمدند.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان این که گرچه ضربات کمی متحمل نشدیم ولی به آینده‌ خوشبین‌ هستم، گفت: اگر این روزها به‌ ما تجربه وجودی حکمرانی و‌ ملی داده باشد باید قدردان این نعمتی که در حاشیه جنگ تحمیلی به ما داده شده است باشیم چراکه بزرگترین سرمایه نظام‌ مردمی هستند که در این ۱۲ روز با وجود سلایق مختلف خودشان را‌ثابت کردند و در ادامه مسیر هم باید به آنها اعتماد کنیم.

ذکر خیر بدحجاب و بی حجاب توسط وزیر ارشاد
ذکر خیر بدحجاب و بی حجاب توسط وزیر ارشاد

اینکه وزیر ارشاد هسته سخت نظام را همه مردم اعم از بی حجاب و بدحجاب می‌داند نمود عملیاتی در مدیریت فرهنگی خواهد داشت؟
مصداق؟ مدتهاست فیلم «قاتل و وحشی»حمید نعمت‌اله به دلیل نمایش سر تراشیده‌ی لیلا حاتمی توقیف است و تاکنون سه دولت عوض شده و فیلم حتی مجوز پخش محدود نمی‌گیرد. عباس صالحی وزیر ارشاد که معتقد است حتی بی‌حجاب هم جزئی از هسته سخت ملت است چرا تکلیف همین «قاتل و وحشی» را روشن نمی‌کند؟

آیا مشکل قاتل و وحشی توسط وزیر ارشاد حل میشود؟
آیا مشکل قاتل و وحشی توسط وزیر ارشاد حل میشود؟




ناصر تقوایی، هویت ملی و فیلمنامه‌ی «مسجد جامع خرمشهر»!/حرفهای خالق «ای ایران» را بخوانید 

سینماروزان: در روزهای پرحادثه انتهای خرداد۴۰۴ بد نیست مروری کنیم بر اینکه چرا ناصر تقوایی سه سال بعد از «ناخدا خورشید» فیلمی را ساخت درباره اتحاد ایرانیان که در عنوان آن هم کلمه ایران، خودنمایی میکرد؛ «ای ایران».

 

ناصر تقوایی در بخشی از کتاب «به روایت ناصر تقوایی» در گفتگو با احمد طالبی نژاد، از قصدش برای ساخت «زنگی و رومی» بعد از «ناخدا خورشید» گفته که به دلیل مضمون ضدّجنگ مجوز تولید نگرفته و بلافاصله بعد از آن تقوایی طرح فیلم «مسجد جامع خرمشهر» را ارائه داده.

 

تقوایی می‌گوید: بعد از مردودی “زنگی و رومی”، داستان ساده ای داشتم راجع به خرمشهر، ساده از نظر ساخت. ماجرا در مسجد جامع خرمشهر و در ابتدای جنگ رخ می‌داد. یکی از افتخارات جنگ ما مقاومت یک ماهه ی مردم خرمشهر است که اگر نبود، کلک خوزستان همان ابتدا کنده میشد‌‌. این مقاومت از جانب بچه های جنوب بود که باعث شد غیرت مردم ایران تحریک شود و از همه جا به کمک بیایند و پشت جنگ را بگیرند.

 

تقوایی ادامه می‌دهد: صدام میخواست کارون بشود مرز ایران و عراق و در شرایطی که ما ارتش منسجمی نداشتیم بزرگترین ارتش مردمی در ایران، شکل گرفت.

 

ناصر تقوایی در ادامه این گونه تاکید بر «هویت ملی» می‌کند: هر وقت این مملکت به مرز اضمحلال رسیده، مردم با تمام اختلافهای نژادی، فرهنگی و قومی شان، یکدل و یکصدا از مملکت شان دفاع کرده‌اند و اینهاست همان “هویت ملی” است که ازش حرف می‌زنیم.

 

این کارگردان درباره داستان فیلمنامه مسجد خرمشهر چنین شرح میدهد: داستان من داستان هفت جوان از جاهای مختلف و قومیت های متفاوت بود که بعد از عقب نشینی از خرمشهر در این مسجد باقی ماندند، آنها زبان همدیگر را نمی‌فهمند و درنتیجه هرگز گفتگوی مستقیم ندارند اما برای یک هدف می‌جنگند، گلوله های سرگردان شب و روز از بالای سر آنها می‌گذرد و گاهی چشم انداز ویران شهر و رودخانه کارون را می بینند که گلوله ها مثل رگبار در آن می بارند و آنها کوشش می‌کنند زبان همدیگر را بفهمند. هفت جوان از هفت قومیت مقاومت می‌کنند ولی هر هفت نفر کشته می‌شوند…

 

تقوایی در چرایی عدم تولید فیلم مسجد خرمشهر بیان میدارد: به هر حال با این فیلمنامه هم مخالفت کردند و لابد باز مضمون ضدجنگ از آن بیرون کشیدند و این گونه بود که طرح بعدی “ای ایران” را ارائه کردم که ترکیبی بود از ماجرای واقعی یک گروهبان خودسر در توابع کازرون در ترکیب با خاطره ناصر شاهین پر درباره یک همکلاسی سابق که پدرش اجازه آوازخوانی را نمیداد و فقط میگفت برو در گروه سرود ولی آواز نخوان!

 

او می‌افزاید: البته قصد داشتم با ساخت فیلم «ای ایران» پیشنهاد یک سرود ملی تازه را هم بدهم که به نتیجه نرسید چون طرح من استفاده همزمان از سه شاعر و سه آهنگساز متفاوت(م.آزاد، ابوالقاسم حالت و علی معلم/فریدون ناصری، ثمین باغچه بان و ناصر چشم‌آذر) بود که به دلایل مختلف ثمر نداد چون علی معلم که بعد از یک ماه و نیم وقت گذاشتن انصراف داد، باغچه بان ایران نبود و ناصری هم بر روی همان سرود اولیه کار کرد و می‌خواست همان را بازسازی کند…

 

 

 

 

 




“پیرپسر” تا صد میلیارد را پر خواهد کرد/با اکران “پیرپسر” سینماداران امیدوار شده‌اند به احیای گیشه محرم و صفر!/هوشمندی مالکان “پیرپسر” آن بود که همان تک‌سانس جشنواره فجر را روی هوا زدند!/همچنان جشنواره فجر تنها جشنواره‌ای است که می‌تواند برای فیلمها، فضای تبلیغاتی موثر ایجاد کند 

سینماروزان: فروش بالای فیلم “پیرپسر” قابل پیش بینی و متاثر از دو عنصر است؛ یکی فضای تبلیغاتی موثری که در جشنواره فیلم فجر۴۳ برای این فیلم ایجاد شد و دیگری جاه‌طلبی پخش‌کننده‌اش عامریان‌فیلم که قصد دارد به زعم خود شرایط اکران بهتر فیلم‌های غیرکمدی را هم فراهم کند.

 

حامد مظفری روزنامه‌نگار و منتقد سینما با بیان مطلب فوق روی آنتن رادیوتهران بیان داشت: شک نکنید اگر “پیرپسر” در جشنواره فجر حضور نمی‌داشت حتی اکران آن هم در هاله ای از ابهام بود چه برسد به رکوردشکنی در گیشه. همچنان جشنواره فیلم فجر تنها جشنواره‌ای است که می‌تواند برای فیلمها، فضای تبلیغاتی ایجاد کند و البته که در برخی موارد نیز این فضای تبلیغاتی علیه فیلم‌هاست‌…دیدیم که با وجود جدایی چندساله بین الملل از فجر و صرف کلی هزینه برای آن، باز همین جشنواره اصلی فجر-بخاطر ذات نسبتا ارژینال- بود که مخاطب واقعی داشت و  مخاطب ایرانی فهمیده که باید فیلم خارجی را بدون سانسور از منابع دیگر ببیند و برای دیدن تولیدات دست اول ایرانی به فجر برود.

 

این منتقد سینما ادامه داد: یک اشتباه مدیران سینمایی دولت قبل همین بود که نگذاشتند فیلمهایی بحث برانگیز مثل پیرپسر، رکسانا، غریزه و علت مرگ نامعلوم وارد جشنواره فجر شوند و جشنواره فجر را انبان آثار ارگانی کردند و  اجازه ندادند امثال پیرپسر حتی در بخش جنبی جشنواره حاضر شوند. سیاست آنها در تولید کارگردان و تهیه‌کننده فله‌ای گمنام و سفارش‌پذیر، با وجود صرف میلیاردها هزینه به بن‌بست خورد و حتی از انجمن سینمای جوان آنها نیز دو استعداد تازه برای سینمای بلند، بیرون نیامد.

حامد مظفری: پیرپسر، صد میلیارد فروش را پر خواهد کرد
حامد مظفری: پیرپسر، صد میلیارد فروش را پر خواهد کرد

حامد مظفری تاکید کرد: به هر حال در ابتدای هر تغییر و تحول سیاسی، یک چراغ سبز داده می‌شود برای حل مساله آثار مساله‌دار و منوچهر شاهسواری هم به خوبی از این چراغ سبز استفاده کرد و بخش خارج مسابقه راه انداخت تا چند فیلم متفاوت در جشنواره ولو بصورت محدود نشان داده شوند. هوشمندی مالکان پیرپسر آن بود که همان تک‌سانس جشنواره فجر را روی هوا زدند‌.

 

مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان، اکران تک‌سانس پیرپسر در فجر۴۳ را اسباب بالا بردن کنجکاوی مخاطب دانست و بیان داشت: اکران تک سانس پیرپسر در جشنواره فجر باز هم به نفع فیلم شد چون اگر فیلم وارد بخش مسابقه میشد و مثل سایر فیلمها، بارها و بارها در سینماهای مردمی اکران میگردید،گرچه یحتمل در اختتامیه چندین سیمرغ را درو میکرد و جایی برای تنفس آثار ارگانی ایزوله نمیگذاشت اما به هر حال بسیاری از همان سینماروها در فجر۴۳ فیلم را می دیدند و شاید اشتها برای تماشای فیلم در اکران سراسری، این قدر ضریب نمی یافت.

 

حامد مظفری درباره دورنمای اکران فیلم پیرپسر گفت: حدس می‌زنم پیرپسر صد میلیارد تومان فروش را پر کند و گزینه ای قابل اعتماد برای اکران در ماه محرم و صفر باشد به خصوص که یک تراژدی است و میشود در ایام سوگواری هم در سینماها روی پرده بماند و این اتفاق هم به نفع سینماداران است و هم به نفع مخاطب.

حامد مظفری منتقد و روزنامه نگار
حامد مظفری منتقد و روزنامه نگار

 




از خاطراتِ مگوی خالقان «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا فیلترینگ نماوا به‌خاطر «سووشون»!

سینماروزان/حامد مظفری: سالها پیش و در برخوردهایی معدود که با همایون شهنواز داشتم وقتی درباره چرایی کم‌کاری بعد از گل کردن سریال «دلیران تنگستان» پرسیدم، فقط تلخند ی را شاهد بودم و یکی دو پاراگراف که دلیل اصلی کم‌کاری همان موفقیت «دلیران تنگستان» در زدن پنبه‌ی استعمار پیر بود.

 

شهنواز شاید چون خودش هم چندان دل خوشی از بی مهری‌های متعاقب «دلیران تنگستان» نداشت، از بیش‌گویی ابا داشت ولی سکوت‌‌های میان پاراگراف‌ها و نفس‌های عمیقش، حکایت داشت از اینکه گرچه پس از «دلیران تنگستان» نتوانست جز یکی دو کار بسازد با این حال از خودش راضی بود که کاری برای وطن کرده.

 

سیدضیاءالدین دری کلاسیک‌سازی که خاطرات خوشی با «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» برای مخاطبان ساخت، تقریبا تا زمان مرگ، از عواقب رسوایی دریوزگان استعمار می‌نالید.

در مراودات خودمانی با دری کم پیش نمی‌آمد که ناگاه در ساعات انتهایی شب تماس میگرفت و تا دم صبح حدیث نفس می‌کرد و گلایه که هر بار بعد از «کیف انگلیسی» خواسته، کاری انجام دهد با ده ها دست انداز روبرو شده و بعد از «کلاه پهلوی» که دیگر نتوانست هیچ کاری انجام دهد و حتی پروژه‌ی آیینی حضرت زینب(س) که ماه‌ها صرف پژوهش آن کرده بود با وجود تصویب چند باره، به پیش تولید هم نرسید.

دری مردی عیان‌گو بود و ابایی نداشت که کم‌کاری خود را به همان‌هایی نسبت دهد که علاقه‌ای به افشاگری‌های «کیف انگلیسی» نداشتند و چنان تاوانی برایش تراشیدند که حتی نتواند درام موزیکال کاملا عامه‌پسند مرتضی پاشایی را بسازد. وقتی یک بار از او پرسیدم اگر به عقب برگردی و با دانستن این حجم مرارت، باز «کیف انگلیسی» میسازی یا نه؟ او محکم گفت: باج به اجنبی نمی‌دهم و اتفاقا تندتر می‌سازم و رسواتر‌شان می‌کنم.

 

از «دلیران تنگستان» تا «کیف انگلیسی» گفتیم و از «یتیم خانه ایران»ابوالقاسم طالبی هم باید گفت که حتی نگذاشتند در جشنواره فجر به نمایش درآمد با اینکه ورای آن مفهوم ضداستعماری، حداقل به واسطه فیلمبرداری درخشان اصغر رفیعی جم و آن همه سکانس های ترکیبی رنگارنگ می‌توانست برنده سیمرغ شود.

همین چند سال پیش حوزه هنری فیلمی تابوشکن با عنوان «دیدن این فیلم جرم است» را تولید کرد که بسیار همگامِ زمانه، دسیسه‌های جریان نفوذ را برملا کرد ولی دیدیم که با وجود همراهی حوزه، فیلم مدت‌ها توقیف بود و در نهایت در یکی از بدترین ادوار، اکران شد و هیچ کس هم خبر از رضا زهتابچیان کارگردان آن ندارد، همان طور که محمدرضا شفاه تهیه‌کننده جوان و جسورش هم دیگر نتوانست سراغ چنین سوژه‌هایی برود.

 

آنها که قسمت اول سریال «سووشون» را دیدند حتما می‌دانند که سریال بیشتر از آن که فانتزی‌سازی پیشه کند سعی کرده بود عین روایت سیمین دانشور از یوسف و تقابلاتش با استعمارگران انگلیسی و مزدوران داخلی آنها را مصور کند -و حالا اگرچه برخی علاقه دارند چهار نمای عاشقانه را پیراهن عثمان کنند -ولی از سرتاپای این نود دقیقه‌ی ابتدایی فقط سیمای مردانه‌ی یوسف-با بازی قابل اعتنای میلاد کیمرام- هویدا بود که می‌خواهد مثل سرو، آزاده باشد، باج ندهد و چنان که خودش می‌گوید نشان دهد در آن جغرافیای دهه بیست هم بالاخره یک مرد پیدا می‌شود که بگوید: نه!باج به اجنبی نمی‌دهم!

از خاطراتِ مگوی خالقان «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا فیلترینگ نماوا به‌خاطر «سووشون»!
از خاطراتِ مگوی خالقان «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا فیلترینگ نماوا به‌خاطر «سووشون»!

اینکه ساعاتی کوتاه بعد از پخش فقط همین اپیزود، کار از توقیف سریال می‌گذرد و پلتفرم، فیلتر می‌شود حتی اگر نخواهیم، ذهن را به سمت همان درونمایه ضدّاستعماری می‌برد وگرنه این همه سکانس‌های عاشقانه‌ی منشوری از سینما تا شبکه خانگی را دربرگرفته و حتی ممیزی هم نمی‌خورند چه برسد به توقیف پخش‌کننده! آیا در نمونه‌هایی کاملا تجربه‌شده بعد از توقیف «آدم برفی» یا «مارمولک»، تولیدکننده و پخش‌کننده که یکی از آنها حوزه هنری بود هم تعلیق فعالیت شد؟

 

شاید یک دلیل اینکه فیلمنامه «اشغال»بهرام بیضایی با وجود چندین بار دریافت موافقت اصولی و حتی اعلام حمایت ارگان‌هایی مثل فارابی به تولید نرسید، نمادهای فراوان ضدّاستعماری اثر بود اما همان طور که «اشغال» بارها تجدید چاپ شد و هزاران بار خوانده شد و همان طور که از «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا همان «یتیم خانه ایران» و «دیدن این فیلم جرم است» در نهایت نه یک بار بلکه بارها دیده شدند یعنی اینکه همچنان حتی در ساختار مدیریت کلان هستند ایرانیان مسلمان آزاده‌ای که کمک می‌کنند به حل مشکل و همان طور که مشکلات «آدم برفی» و «مارمولک» و نظایر آن، حل گردید این بار نیز انشاءالله با تعامل، مشکلات حل شود.

 

 

 

 




تفاوت نخل طلای جعفر پناهی با نخل طلای عباس کیارستمی چیست؟/سعید روستایی؛ نماینده‌ی پوششی؟

سینماروزان/حامد مظفری: نخل طلای کن۲۰۲۵ بابت فیلم “تصادف ساده” به جعفر پناهی از ایران رسید؛ درست ۲۸ سال بعد از آن که عباس کیارستمی برای اولین بار توانسته بود نخل طلا را برای فیلم “طعم گیلاس” از آن خود کند.

در ظاهر هم جعفر پناهی نخل طلا گرفته و هم عباس کیارستمی ولی ورای دشواری های کیارستمی در ارسال “طعم گیلاس” به کن در دوران آنالوگ، با وجود مخالفت‌های اولیه مدیران وقت سینما، یک تفاوت دیگر هم بین نخل آن سالها و این سالها هست.

عباس کیارستمی اولین نخل طلای سینمای ایران را به طور مشترک با یک کارگردان ژاپنی به نام شوهی ایمامورا گرفت که با فیلم “مارماهی” به کن۱۹۹۷ آمده بود اما جعفر پناهی توانسته اولین نخل طلای مستقل سینمای ایران را با “تصادف ساده” بگیرد.

به جز اینها عباس کیارستمی کارگردانی به شدت بردبار بود که هیچگاه هنرش را با سیاست ممزوج نکرد و در تمام عمرش با پرهیز از درغلتیدن به بازی‌های سیاسی، وارد محافل جشنواره‌ای جهانی شد و افتخار آفرید‌. کافیست فیلم “گزارش” او را که در دهه پنجاه ساخت دیده باشیم تا دریابیم چقدر خوب می‌شود بطالت طبقه متوسطِ مدعی را نقد کرد بدون آن که به سبک مینی‌مال‌بازان دهه‌های بعد همه چیز را گردن ساختارهای سیاسی انداخت‌‌.

تفاوت نخل طلای جعفر پناهی با نخل طلای عباس کیارستمی چیست؟/سعید روستایی نماینده‌ی پوششی سینمای ایران بود؟
تفاوت نخل طلای جعفر پناهی با نخل طلای عباس کیارستمی چیست؟/سعید روستایی نماینده‌ی پوششی سینمای ایران بود؟

جعفر پناهی در دورانی نخل طلای کن را گرفته که بیش از هر چیز سایه سنگین سیاست بر همه افعال بشری سایه افکنده و می‌بینیم که حضور همزمان جعفر پناهی و سعید روستایی در کن۲۰۲۵ حتی جاهایی یادآور ماجرای انتخابات ریاست جمهوری و رقابت دو کاندیدا-یکی اصلی و دیگری پوششی- شده؟
سوءظن‌ی که چندان هم عجیب نیست وقتی هر دو نماینده‌ی سینمای ایران در کن از اوضاع داخل می‌نالند و هیچ کدام کلمه‌ای درباره ساختار سینمایی نمی‌گوید که چهل و چند سال پیش و با اخراج انبوه چهره های مردمی با انگ فیلمفارسی، اقدام به زاد و ولد شماری جشنواره‌ای‌ساز کرد که اینها احتمالا نوه و نتیجه‌هایش هستند.

کن در ظاهر همان کن است و نخل طلا در ظاهر نخل طلاست اما در گذر سالها، حتی بیزنس سینمای جشنواره‌ای هم گرفتار چنان سوءتفاهماتی شده که دیگر تخم و ترکه هم جد خود را کتمان می‌کنند…

 

 




روزنامه همشهری: سریال «سووشون» مشکل پخش ندارد/تهیه‌کننده: حتی مجوز تبلیغات صادر نشده!/

سینماروزان: سریال “سووشون” برآمده از رمان سیمین دانشور، بنا بود ابتدای بهار۴۰۴ از طریق پلتفرم نماوا به شبکه خانگی بیاید و حتی پیش درآمدی بر این اثر اقتباسی در چند قسمت منتشر شد که اتفاقا استفاده از هوش مصنوعی در آن مورد توجه قرار گرفت ولی هنوز خود سریال پخش نشده و با وجود ارائه قسمت‌های ابتدایی به ساترا، هنوز وضعیت پخش سریال مشخص نیست.

 

اخیرا شایعاتی منتشر شده درباره عدم صدور مجوز سریال-یا به بیان بهتر عدم موافقت با عرضه سریال چون گویا در ساختار ساترا هیچ پروانه مکتوبی به سبک ارشاد صادر نمی‌شود و صرفا اصلاحیه ها اعلام میشود- با این حال روزنامه همشهری منسوب به شهرداری، در گزارشی مدعی شده سریال مشکلی برای پخش ندارد.

 

روزنامه همشهری نوشت: سریال «سووشون»، جدیدترین اثر نرگس آبیار با انتشار تریلر رسمی خود گامی مهم به ‌سوی پخش برداشته، اما با توجه به جدول پخش کنداکتور پلتفرم پخش‌کننده، به ‌نظر می‌رسد هنوز مجوزی برای تبلیغ سریال داده نشده است. با پیگیری‌های همشهری از ساترا و با توجه به شنیده‌ها از این سازمان، گفته می‌شود که ساترا هیچ مشکلی با ارائه مجوز به این سریال تاریخی ندارد و امور مرتبط به ارائه مجوز در حال انجام است.

 

در مقابل محمدحسین قاسمی تهیه‌کننده سریال با تایید تعویق در صدور مجوزها به همشهری می‌گوید: با وجود آماده‌سازی کامل، «سووشون» هنوز در انتظار دریافت مجوز نهایی از ساترا قرار دارد و زمان دقیق پخش آن مشخص نیست. سریال «سووشون» یک اقتباس ادبی از اثری ملی است که مستندات تاریخی دارد. ما در طول ساخت سریال به این موضوع کاملا وفادار بودیم و تمرکزمان در داستان «سووشون» بر اتفاقات تاریخی است.

 

قاسمی با اشاره به تغییر و تحولات ساترا و آمدن جواد رمضان‌نژاد در راس ساترا گفت: در مدیریت قبلی ساترا، ما با ارائه نسخه، ‌اصلاحیه‌ها را انجام می‌دادیم و مجوز پخش می‌گرفتیم و جلساتی با مدیرانش داشتیم، اما در حال حاضر با اینکه سریال از 2جا(ساترا و وزارت ارشاد) مجوز ساخت را گرفته هنوز هیچ اقدامی برای پخش انجام نشده. حداقل می‌خواهیم تبلیغات خود را در فضای شهری شروع کنیم، اما ساترا حتی مجوز تبلیغات سریال را هم نداده است. این سریال قرار بود از ۱۹اردیبهشت پخش شود و نمی‌دانیم چه مشکلی پیش آمده است و انشاءالله امیدواریم مشکلات حل شود.

 

 




بازی تکراری درجه بندی سنی به بهانه‌ی اکران «پیرپسر»؟/دست بردارید از تعیین تکلیف برای مخاطبان

سینماروزان/حامد مظفری: در سینمای بعد از انقلاب اسلامی اساسا آن درجه بندی سنی که در اروپا و آمریکا ارائه می‌شود قابل تسری نیست به یک دلیل عمده و آن هم‌ اینکه در دو گلوگاه پروانه ساخت و نمایش اصلا اجازه تولید یا اکران فیلم‌های هنجارشکن در هر گونه ای داده نمی‌شود.

 

از آن گذشته مخاطبان ایرانی-چه قبل و چه بعد از انقلاب-خودشان عمدتا درجه بندی سنی عرفی را برای تماشای فیلم انتخاب می‌کنند و به عنوان مثال کمتر خانواده ای است که کودکش را به جای تماشای فیلمهای “پسر دلفینی۲” و “بامبولک” به تماشای فیلم‌ “رها” یا “موسی(ع)” ببرد.

 

بر این مبنا اینکه جناب روح‌الله حسینی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در گفتگو با ایسنا از تدوین نظام نامه اکران با اعمال تغییراتی و تهیه آیین‌نامه رده‌بندی سنی سینما برای اکران فیلم‌هایی همچون «پیرپسر» خبر داه اند، قاعدتا یک مساله ی فرعی برای ساختار اکران است.

 

اکران سینماها در همه جای دنیا و ازجمله ایران بیشتر به دادوستد میان پخش کننده و سینمادار مرتبط است و هرگونه دخالت در آن فقط و فقط به افزایش مشکل و البته انداختن عواقبِ مشکلات به گردن دولت منجر خواهد شد.

 

دولت اگر بنا دارد در اکران دخالت کند یا باید به سمت راه اندازی سالن های سینمای گسترده برود-به سبک حوزه هنری- یا آن که شرکت پخش بزند-که این هم بدون داشتن زنجیره‌ی سینما- اساسا ممکن نیست‌. بخش دولتی سینما نهایت چند سینمای قدیمی مثل فرهنگ و موزه و… دارد که اینها هم بیشتر هماهنگ با همان ساختار کلی پخش-سینماداری هستند و هیچ نظام نامه‌ای نمیتواند سینماداری را وادار کند که از ورود مثلا کودکان به تماشای فیلم‌ «پیرپسر» پرهیز کند.

 

بماند که به همان دلایل اولیه اساسا تعیین درجه بندی برای مخاطب ایرانی- که در بیشتر موارد براساس هنجارهای فرهنگی چندهزارساله‌ی خود اقدام به انتخاب محصول فرهنگی می‌کند- جز تعیین تکلیف برای او نیست.

 

مدیران تازه اداره نظارت اگر واقعا علاقه به دخالت در سینماداری و پخش دارند از مناصب دولتی استعفا دهند، سالن سینما اجاره کنند و براساس فرضیات مدیریتی خویش، سالن‌های خویش را مدیریت کنند و مثلا همین ماجرای تعیین رده بندی برای «پیرپسر» را در آنجا اتود بزنند.

راه نزدیکتر هم همین گروه هنروتجربه است؛ مدیران دولتی می‌توانند نظام نامه ای برای اکران هنروتجربه که کاملا در تیول خودشان است، تدوین کنند و سفت و سخت هم این نظام ‌نامه را برای هنروتجربه اکران کنند بلکه سالن‌های خلوت این گروه، قدری رونق پیدا کند و مخاطبان، فیلم‌های این گروه دولتی را هم ببینند.

 

یادمان هم نرود مخاطب ایرانی خودش آن قدر شعور دارد که کودک و نوجوان را به تماشای «پیرپسر» نبرد پس بیخود و بی‌دلیل منت اجرای درجه‌بندی به‌خاطر اکران «پیرپسر» را بر سر مخاطب و سازنده‌ی آن نگذارید.




نهاد ناظر نباید خودش ذی‌نفع باشد/ مخاطب برای تولیدکنندگان شبکه خانگی در درجه اول اهمیت قرار دارد

سینماروزان: واسپاری مسئولیت نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی به ساترا صداوسیما هنوز محل بحث است. شبکه نمایش خانگی که سال‌ها طبق قانون با نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می‌کرد، پس از کش‌وقوس‌های فراوان چند سالی است در حالی به این سازمان واگذار شده که هنوز مسائل جایگاه قانونی ساترا حل نشده و این سازمان توان و اهرم اعمال قانون را ندارد.

 

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه ایران، از سوی دیگر مخاطبان و پلتفرم‌ها هم با روش خط قرمزی این سازمان همراه نیستند بویژه اعمال ممیزی و توقیف پس از انتشار را که هرازگاهی جنجال‌ساز شده مخالف فضای اعتماد به این حوزه می‌دانند.

 

 

سعید خانی تهیه‌کننده سینما که این روزها فیلم «رها» را روی پرده دارد و سریال «جان سخت» به تهیه‌کنندگی او جزو آثار پر مخاطب پلتفرم‌های آنلاین نمایشی است در گفت‌وگو با «ایران» با آنکه تأکید دارد در مدت زمان انتشار این سریال تعامل خوبی با مدیران ساترا داشته اما همچنان بر این باور است نهاد ناظر بر شبکه نمایش خانگی نباید خود ذی‌نفع باشد. او همچنین با اشاره به تفاوت تولیدات تلویزیونی که عموماً محتوای سیاسی و ایدئولوژیک دارند با محصولات شبکه نمایش خانگی که در یک عرصه رقابتی و بر مبنای پسند و ذائقه مخاطب تولید می‌شوند، از پیشی گرفتن تولیدات شبکه نمایش خانگی از تلویزیون می‌گوید و بر این باور است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی نباید تعارض منافع شکل بگیرد.

 

سعید خانی تهیه‌کننده سینما و چندین فیلم در شبکه نمایش خانگی درباره وضعیت سریال‌های خانگی در زمینه جذب مخاطب، می‌گوید: «اگر شبکه نمایش خانگی بخواهد از منظر جذب مخاطب با سینما و تلویزیون رقابت و در این زمینه هزینه کند، محتوا اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند. به‌‌خصوص که در شبکه خانگی، مخاطب بسیار مهم است؛ برخلاف تلویزیون که محتواها سمت و سوی سیاسی هم پیدا می‌کنند و هزینه تولید هم از بودجه بیت‌المال است. معمولاً هم از متخصصین استفاده نمی‌شود.»

 

او در ادامه می‌افزاید: «شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر، هر چقدر جلوتر رفت، به بلوغ بیشتری رسید. حاصل این بلوغ هم افزایش کیفیت تولیدات برمبنای اصل رقابت است. در این عرصه برای مخاطب هم موضوع و محتوا اهمیت اول را دارد و هر پلتفرمی که محتوای بهتری ارائه کند، در جذب مخاطب هم موفق‌تر خواهد بود. از این منظر پلتفرم‌های خانگی قابل قیاس با تلویزیون نیستند.»

 

خانی درباره شباهت شبکه نمایش خانگی با تلویزیون‌های خصوصی هم توضیح می‌دهد: «این شباهت وجود دارد و معتقدم هر چقدر این روزها تلویزیون ما از جامعه عقب‌تر است، پلتفرم‌ها در تلاش هستند تا به مردم نزدیک باشند. به‌خصوص در این سال‌ها که مردم ایران نیاز شدید به سرگرمی دارند و پلتفرم‌های فعال خانگی، قابلیت رقابت جدی با تلویزیون در زمینه پاسخ به این نیاز را دارند.»

 

این تهیه‌کننده درباره تنوع تولیدات شبکه خانگی تأکید می‌کند: «همان‌طور که سال‌هاست می‌گوییم سینما نیاز به تنوع در تولیدات دارد، شبکه نمایش خانگی هم در کنار تنوع در ژانر، به تنوع در قالب‌های تولید محتوا هم نیاز دارد. شخصاً برنامه‌ای مانند «اکنون» را بسیار دوست دارم و در عین حال ممکن است خانواده‌ها علاقه بیشتری به سریال‌های نمایشی داشته باشند. باید برای ذائقه تمامی مخاطبان، برنامه‌های متنوعی تولید شود و این اتفاق تا حدود زیادی همین امروز رخ داده است.»

 

او می‌افزاید: «فرهنگ مصرف تولیدات متنوع شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر به‌خوبی جاافتاده است و مخاطبان به راحتی می‌توانند هرشب در خانه محتوای موردنظر خود را تماشا کنند.»

 

خانی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت نظارت ساترا بر شبکه خانگی می‌گوید: «واقعیت این است که در همین ماه‌های اخیر به‌واسطه تولید سریال «جان سخت»، شخصاً ارتباط خوبی با مسئولان ساترا داشتم و حضور نمایندگان ارشاد هم در این مجموعه بسیار کمک‌کننده است. در عین حال اما این نگرانی همواره وجود دارد که تلویزیون نخواهد برای خودش رقیب تازه‌ای بسازد.»

 

این تهیه‌کننده ادامه می‌دهد: «شخصاً معتقدم گروه مخاطبان تلویزیون با مخاطبان شبکه خانگی متفاوت است و تصور این رقابت چندان درست نیست، در عین حال فعالیت پلتفرم‌های خانگی نیاز به ناظری دارد که خودش ذی‌نفع نباشد. طبیعی است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی، نباید تعارض منافع شکل بگیرد. امیدوارم شرایطی فراهم شود که نهادی عهده‌دار نظارت بر این حوزه شود که نگرانی‌ها در این زمینه برطرف شود.»

 

اتهام کپی‌برداری برخی تولیدات خانگی از آثار تلویزیونی، بخش پایانی صحبت‌های این تهیه‌کننده با ایران است. او معتقد است: «در این زمینه کپی‌کاری نداریم و شاید در مواردی شاهد کپی‌برداری از برخی برنامه‌های موفق خارجی باشیم. برنامه‌هایی مانند «صداتو» بالاخره مورد توجه مخاطب قرار گرفته است و نمی‌توان آن را کپی از برنامه‌های تلویزیونی هم دانست. تعریف من از شبکه نمایش خانگی، مدیومی است که میان سینما و تلویزیون قرار می‌گیرد و باید تلاش کند در این موقعیت محتواهای استانداردی را عرضه کند. اگر شبکه خانگی بخواهد به دنبال کپی‌برداری از تلویزیون برود، حتماً غلط است و مخاطب هم آن را پس خواهد زد.»

 




سفر به ترکمنستان، شدنی نیست!/وزارت خارجه هم همین را گفت!!/ توجیه مدیر پروژه سریال «پایتخت۷» در چرایی جمع کردن ناگهانی سریال بدون سفر به تاجیکستان

سینماروزان: پایان ناگهانی سریال “پایتخت۷” در نیمه راه سفر به تاجیکستان با ابهامات مختلفی مواجه شده آن هم با وجود صرف بودجه مکفی برای سریال. اغلب مخاطبان پرسیده اند که پس ماجرای سفر به تاجیکستان و ازدواج دختر نقی چرا نیمه کاره ماند؟

علیرضا نجف زاده مدیر پروژه “پایتخت۷” دلیل این مساله را غیرممکن بودن سفر به ترکمنستان دانسته و به خبرگزاری ایرنا گفته: در ابتدا قرار بود گروه به تاجیکستان سفر کند. حتی سفری هم به این کشور داشتیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم اما متوجه شدیم برای ادامه مسیر زمینی از ایران به تاجیکستان باید از ترکمنستان عبور کنیم که شرایط خاصی دارد. همین موضوع کار را برای ما سخت کرد.

او ادامه داده: ترکمنستان حتی برای بازدید هم به ما ویزا نداد!! ما از مسیرهای هوایی به ترکمنستان و ازبکستان سر زدیم و مسیر زمینی را هم بررسی کردیم، اما عبور زمینی از ترکمنستان ممکن نبود. بعد از مشورت با وزارت امور خارجه هم همین را گفتند و مشخص شد که سفر به ترکمنستان واقعاً شدنی نیست. به همین خاطر تیم نویسنده تصمیم گرفت به جای آن که ما به تاجیکستان برویم، قصه را طوری بنویسد که بازیگران تاجیکی به ایران بیایند!

او درباره آینده این مجموعه گفته: پیش‌بینی اینکه «پایتخت» به نوروز ۱۴۰۵ یا ۱۴۰۶ برسد، سخت است، اما قطعاً در یکی دو سال آینده فصل جدیدی از این سریال ساخته خواهد شد.

گرچه نجف‌زاده دردسرهای سفر زمینی به تاجیکستان را مشکل اصلی دانسته ولی این پرسش هم به جای خود باقیست که اگر بنا به عوض کردن داستان بوده چرا از همان اول داستان را به سمت سفر هوایی به تاجیکستان سوق نداده اند؟؟ جز این است که اصرار بوده که حتما کمپر ارسطو در پایتخت۷ نقش داشته باشد؟؟ این اصرار چه دلیلی داشته؟ 




سریال «لمندگان»؛ ای کاش از تجربه‌ی خزاعی می‌آموختید

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: بعد از خاتمه تعطیلات نوروزی، شبکه دوم تلویزیون که این سالها حضورش در پخش سریال های موفق تقریبا کم‌رنگ شده است، سریال «لمندگان» را در کنداکتور پخش قرار داد.

«لمندگان» ساخته یک کارگردان جوان به نام محمدصادق بکتاشیان است و انگار ایشان نیز محصول سیاست سال‌های اخیر تلویزیون برای وارد کردن جوانان است؛ سیاستی که اگر به صورت قرار دادن جوانان به عنوان دستیار کارگردانان موفق پیش می‌رفت، خیلی موفق‌تر بود. مثلا نگاه کنید اگر هفت فصل «پایتخت» مجالی می‌شد برای درس‌آموزی گروهی از جوانان کنار سیروس مقدم شاید لااقل یک تکنیسین آشنا به ریتم کمدی‌سازی استخراج می‌شد ولی نشد که بشود و شاید یک دلیل گرفتاری خود مقدم و تیمش در تکرار مکررات و اینکه بعد از خشایار الوند حتی یک نویسنده تازه کشف نشد، همین بی توجهی به انتقال مستقیم تجربیات است.

 

سیاست جوانگرایی با وارد کردن جوانان به مناصب کلیدی کارگردانی و تهیه‌کنندگی که حداقل تا به اینجای کار موفق نبوده و این جایگزین و جوان سازی به شکست انجامیده است.

ایده محوری فیلمنامه «لمندگان» ( لم دادن چند جوان در کناپه و حرافی کردن ) ایده جذابی به نظر می رسد؛ ایده ای که نیازمند نوشتن و طراحی داستان قوی و منسجمی است ولی مهدی علی میرزایی نویسنده کار نتوانسته چنین کاری را انجام بدهد و این ایده با حضور شخصیتهای متعدد غیرجذاب در کنار سه شخصیت اصلی به هدر می رود. مهدی علی میرزایی سابقا نامش پای متن «گشت ارشاد»، «کاتیوشا» و «در مدت معلوم» آمده بود که هر سه ایده های جذابی داشتند ولی در اجرا از همه موفق‌تر همان «گشت ارشاد» بود که به واسطه حضور سعید سهیلی به عنوان یک تکنیسین باتجربه، قسمت اول این کمدی حسابی دیده شد ولی اولا اینجا در «لمندگان» آن تجربه‌ی کارگردانی وجود ندارد و بعد هم آن ایده های خط قرمزی که می‌شود در سینما بدان ها پرداخت نظیر «گشت ارشاد» و «در مدت معلوم»، وجود ندارد و از همه مهمتر اینکه بی تجربگی در سریال نگاری باعث شده علی میرزایی نتواند موفقیت قبلی را تکرار کند. علی‌میرزایی سابقه ساخت کمدی «پالتو شتری» را هم دارد که متاسفانه آن فیلم نیز در ارتباط با مخاطب، توفیقی نداشت.

علی میرزایی در «لمندگان» تلاش خود را کرده که با استفاده از تجربه امیر کاظمی و مجید افشاری که استندآپ بامزه ای است و از رفقای مرحوم اشکان منصوری-خبرنگار محجوب فقید- کار تازه ای بیافریند ولی خروجی کار شده تعدادی موقعیت شوخ لوس و بی مزه که درنهایت کار را جاهایی شبیه به «لیسانسه ها» و جاهایی شبیه به اپیزودی از «روزگار جوانی» می‌کند که سیامک انصاری از خانه رانده و به خانه دانشجویان جوان سریال پناه می‌آورد.

 

در بحث انتخاب سه بازیگر اصلی بکتاشیان توجهش به استفاده از استند آپ کمدین هایی مثل مجید افشاری و محمد معتضدی در کنار امیر کاظمی بوده که ترکیب بدی نیست ولی چالش مهم سریال در بحث بازیگری به خصوص در بحث انتخاب بازیگران نقشهای فرعی است که از یک سری بازیگران ضعیف و درجه دو استفاده شده که همیشه یک نوع بازی از خودشان ارائه می‌کنند؛ بازیگرانی که دیدنشان برای مخاطب هیچ جذابیتی ندارد و نمی توانند فضای کمدی اصیل را به وجود بیاورند.

«لمندگان» نشان می دهد کمدی ساختن-آن هم سریال کمدی ساختن- کار هر کسی نیست و بسیار بسیار سخت‌تر از کارهای جدی و درام است و اگر افراد باتجربه در کارگردانی نباشند سخت بتوان به نتیجه لازم رسید.

 

سیاست جوانگرایی صرف که در دولت قبل و در زمانه مدیریت محمد خزاعی بر سینما هم پیگیری شد و هر سال بودجه‌هایی از طریق فارابی صرف تولید فیلم توسط کارگردانان و تهیه‌کنندگانی شد که حداقل تجربه را داشتند نه به کشف استعداد منجر شد و نه شرایط گردش اقتصادی لازم در بدنه حرفه‌ای سینما را فراهم کرد در صورتی که می‌شد همان جوانان را کنار حرفه ای های کارگردانی و تهیه‌کنندگی به کار گرفت و باقیات صالحات درست کرد برای نسل آینده. آن سیاست در تلویزیون هم پی گرفته و خروجی آن تجربیاتی مثل «لمندگان» است که بار ننشسته…

 

جای تجربه آموزی و کارورزی همان سینمای جوان است و یا قرارگیری به عنوان دستیار و امید که این روند تجربه‌گرایی‌هایی بی اتکا به متخصصانی که امتحان خود را پس داده‌اند، هر چه زودتر متوقف شده و مسیر اصلی پی گرفته شود.




زم لج کرد وگرنه «آدم برفی» همان موقع اکران می‌شد /حمیرا و داوود مقامی؛ دلیل اصلی توقیف «آدم برفی»!؟

سینماروزان: حدود سه دهه بعد از تولید و توقیف فیلم “آدم برفی”داوود میرباقری از محصولات حوزه هنری در زمان ریاست حجت الاسلام محمدعلی زم، حالا عزت ضرغامی معاون وقت سینما، دلیل اصلی توقیف را نه زن‌پوشی اکبر عبدی که چیز دیگری دانسته.

عزت ضرغامی در برنامه «هفت» در چرایی توقیف «آدم برفی» گفت: واقعیت این است که من می‌خواستم مشکل فیلم را حل کنم ولی حاج آقای زم لج کرد وگرنه فیلم در همان زمان تولید، اکران می‌شد.

او با ردّ ممیزی ناظر بر زن پوشی عبدی ادامه داد: اتفاقا همه بحثم با زم بر سر آن تکه هایی از فیلم بود که آهنگ های کوچه و بازاری دارد-احتمالا منظور آوازخوانی های پرویز پرستویی است- و یکی دو تکه دیگر هم ممیزی خورد ولی زم لج کرد و زیربار همان ممیزی حداقلی نرفت و فیلم توقیف شد.

ضرغامی بیان داشت: سی سال پیش اوضاع خیلی با الان فرق داشت و من هم میخواستم کمک کنم که «آدم برفی» با حداقل اصلاحات اکران شود تا سروصدا هم درست نشود و همه‌ی تاکید م به زم این بود که کلیت فیلم را حفظ کنید اما ایشان گفت یک پلان نباید کم بشود…

به گزارش سینماروزان فیلم «آدم برفی» با بازی اکبر عبدی در سال ۷۳ با حمایت حوزه هنری تولید شد ولی سه سال توقیف بود و تازه بعد از قاچاق و پخش به صورت وی.اچ.اس، در سال ۷۶ اکران گشت. پرویز پرستویی در «آدم برفی» در پلان‌هایی؟ ترانه هایی از داوود مقامی(اگه یادش بره…)، آزیتا(من دختر تنهای شهرم)، حمیرا(دنیا دنیا)، گوگوش(کمکم کن) و…، را بازخوانی کرد که حالا معلوم شده یک دلیل اصلی توقیف فیلم بوده.

 




چگونه نسخه ۱۴۰دقیقه‌ای “موسی(ع)” ظرف یک سال تولید شد و به سینماها رسید و پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی اکران شد؟/چگونه “سلمان فارسی” هفت سال باید زمان ببرد تا شاید به آنتن برسد؟

سینماروزان: ابراهیم حاتمی کیا بدون هر گونه سابقه تاریخی سازی ولی با تکیه بر تکنولوژی تولید مجازی، توانست ظرف حدود یک سال نسخه ای ۱۴۰ دقیقه ای از “موسی(ع)” را در فجر۴۳ رونمایی کرده و بعد هم در نوروز۴۰۴ روی پرده بفرستد و در عین حال غنای تصویرسازی را بسیار بهتر از تاریخی‌سازی‌های متداول اخیر تلویزیون و حتی شبکه خانگی، ارائه کند و پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی اکران هم بشود.

در شبکه خانگی سریالی تاریخی مانند “شهرزاد”حسن فتحی را داشتیم که ظرف کمتر از یک سال تولید شد یا در همین تلویزیون سریال تاریخی “رحیل”رامین عباسی‌زاده را داشتیم که آن هم ظرف کمتر از یک سال تولید و به پخش رسید؛ هم “شهرزاد” و “رحیل” بر استفاده توامان از تصویربرداری رئال و سی‌جی‌آی تاکید داشتند و “رحیل” که هوش مصنوعی را نیز به کار گرفت تا بازیگر متوفای خویش-حسام محمودی- را حتی در فصل دوم داشته باشد.

از آن سو سریالی مانند “سلمان فارسی”داوود میرباقری حداقل زمان تولید را بر هفت سال گذاشته و اینکه چرا آن پروژه هم مثل تجربیات دیگر و ازجمله همین موسی بر تکنیک های مجازی تولید بنیان نگذاشته تا در همان یک سال اول حداقل یک نسخه پایلوت سینمایی آن به سرانجام برسد، جای پرسش باقی گذاشته؟؟ پرسشی که خبرگزاری مشرق بدان ورود کرده.

متن گزارش مشرق را بخوانید:

طرح‌ریزی تولید سریال‌های مذهبی در سایه تصمیمات جدید از این جنبه قابل تامل است که رقابت در تولید دو سریال موسی و سلمان فارسی را بررسی کنیم. تصویربرداری سریال سلمان فارسی از سال ۱۳۹۸ آغاز شده است و فیلمبرداری این مجموعه همچنان ادامه دارد. روسای سازمان صدا و سیما بارها تاکید کرده‌اند که زمان تولید این سریال هفت سال طول می‌کشد و عوامل سازنده اعلام کرده‌اند که تدوین هم در حال انجام است و تلاش می‌کننند سریال را در سال ۱۴۰۵ به پخش برسانند. در مقابل این جریان کند تولید و بسیار فرسایشی تولید و پیش تولید همزمان سریال “معاویه” در ۱۱ خرداد سال ۱۴۰۱ آغاز شده و پخش آن در پایان سال ۱۴۰۳ آغاز شده است.

تطبیق زمان تولید این دو سریال نشان می‌دهد روند سنتی تولید و عدم استفاده از تکنولوژی لطمات فراوانی به تولیدات سریال‌های مذهبی در مجموعه صدا و سیما می‌زند و دست کم مدیران سیما برای تولید خبر در پشت صحنه این مجموعه حضور پیدا می‌کنند، به امید آنکه حضور آنان موجب تسریع روند تولید سریال شود اما برای نشانه‌ها حاکی از آن که هشت سال شاید بیشتر تولید یک سریال مذهبی در ایران زمان می‌برد.

 

با فرض اینکه آغاز نمایش سریال سلمان فارسی در هاله‌ای از ابهام است، مجموعه سازندگان سریال موسی، پروژه ای که از سال ۱۳۸۸ تولید آن در هاله‌ای از ابهام بود و به واسطه وفات فرج الله سلحشور متوقف شد، پیش تولید آن را از سال ۱۴۰۲ آغاز کردند و با استفاده از فناوری Virtual Production (تولید مجازی) و نمایشگرهای LED عظیم، محیط‌های دیجیتالی در پس‌زمینه صحنه ایجاد و جایگزین پرده سبز نسخه پایلوت آن را در کوتاه‌ترین زمان ممکن تولید کردند. پروژه‌ای عظیم که حتی در نسبت با سریال معاویه در مدت‌ زمان کوتاه‌تری تولید شد.

پایلوت سریال موسی کلیم‌الله پس از تولید در قالب یک نسخه سینمایی آن در سال ۱۴۰۳ به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر تحویل داده شد و در این فستیوال فیلم فجر با اخذ جوایز متعدد و داشتن بیشترین تعداد سانس فوق العاده در کانون توجهات مخاطبان قرار گرفت و هم اکنون نسخه پایلوت این سریال در قالب یک فیلم سینمایی در حال اکران است.

از زمان پیش تولید تا نمایش اول آن در جشنواره فیلم فجر، کمترین زمان ممکن برای تولید این سریال صرف شد و با احتساب زمان محاسبه شده برای تولید پایلوت این سریال اگر روند پشتیبانی از این سریال به اندازه سلمان فارسی باشد، این سریال زودتر از رقیب بیگ‌پروداکشن خود از جعبه جادو پخش خواهد شد…به نظر می‌رسد در تولیدات تاریخی دیگر هم باید همین روال تکیه بر تولید مجازی و ابزارهای هوشمند صورت گیرد وگرنه متد قدیم و گرفتاری در لوکیشن یابی از این استان به آن استان و گاهی از این کشور به کشور دیگر و دکور زدن های پرهزینه و استخدام کلی هنرور و خدم و حشم نه تنها به اتلاف منابع مالی میانجامد بلکه اسباب فرسودگی جسمی عوامل و گاهی حتی منقضی شدن سوژه را به دنبال دارد…