1

حق ساخت فیلم سینمایی «پایتخت» فقط برای من است!/ادعای تورج اصلانی فیلمبردارِ آخرین اثر بهروز وثوقی!

سینماروزان: در حالی بعد از تولید و پخش سریال «پایتخت۷»، شایعات درباره تولید فیلم سینمایی پایتخت، جدی‌تر از همیشه است ولی طراح اصلی پایتخت، مدعی است که رایت ساخت فیلم سینمایی فقط برای اوست و لاغیر.

 

تورج اصلانی فیلمبردار سینمای ایران در برنامه خط فرضی گفت: طرح اصلی سریال پایتخت برای من است و سالها پیش طرحی را برای محسن تنابنده درباره دربدری افرادی که گرفتار کلاهبرداران مسکن می‌شوند تعریف کردم که خوشش آمد و گفت باید آن را بسازیم.

 

به گزارش سینماروزان تورج اصلانی که فیلمبردار «فصل کرگدن»-آخرین تجربه بازیگری سینمایی بهروز وثوقی بوده و بابت این فیلم جایزه سن سباستین گرفته- ادامه داد: طرح اولیه‌ی داستان پایتخت در یک کامیون می‌گذشت و بخش عمده ماجراها نیز به همان بدبختی ها و دردسرهایی اشاره داشت که خانواده‌ی گرفتار سوداگری مسکن دچارش میشد ولی بعد از چند روز تنابنده سراغم آمد و گفت سیروس طرح را میخواهد و وقتی گفتم سیروس کیست؟ جواب داد سیروس مقدم.

 

تورج اصلانی تاکید کرد: در ابتدا مقاومت کردم و دلم میخواست فیلم را خودم بسازم اما تنابنده آن قدر اصرار کرد که رایت تولید سریال را حدود شش میلیون و نیم فروختم اما حق ساخت فیلم سینمایی پایتخت برای خودم است و به هیچ کس واگذار نشده‌‌.




اعلام رسمی رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳

سینماروزان: حدود یک ماه و چند روز بعد از پایان جشنواره فیلم فجر۴۳، دبیر جشنواره رقم تقریبی بودجه آن را اعلام کرد.

 

منوچهر شاهسواری دبیر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، درباره بودجه جشنواره امسال فیلم فجر به اعتماد گفت: به زودی بودجه جشنواره منتشر می شود، فکر می کنم به نسبت  سال های گذشته کمتر بوده است. عدد نمی توانم بگویم.  ولی فکر می کنم حدود ۶۰ میلیارد تومان  بودجه تعلق گرفته به جشنواره امسال بود.ولی واقعا اجزای دقیق آن را نمی دانم.

 

او افزود:  برای اولین بار جشنواره  فیلم فجر ،سالی بدون بدهی پشت سر می گذارد، به این دلیل که بعضی وقتها جشنواره فیلم فجر تا اردیبهشت و خرداد سال آینده درگیر مسائل  مالی بوده است و حداکثر تا اواسط اسفند تعهدات و ماجرای مالی جشنواره جمع بندی شده است.

اعلام رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳
اعلام رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳

شاهسواری گفت: امسال نیروهای ستادی ما، اعضای با کیفیت اما به لحاظ کمّی، تعداد کمی بود. رکوردهایی در جشنواره امسال داشتیم  که قابل بررسی است. اینکه  در سال های گذشته ( نه فقط سال گذشته ) در حوزه نمایش فیلم در سالن ها چند نفر با چه امکاناتی فعالیت می کردند و امسال چند نفر با چه امکاناتی فعال بودند ، پارسال چقدر پول بوده، امسال با چقدر پول جشنواره برگزار شد قابل بررسی است.

 

دبیر جشنواره چهل و سوم همچنین گفت: امسال نسبت اهدای جوایز، عموما تا دو برابر افزایش پیدا کرد. اگر  می خواستیم  به نسبت سال های پیش جایزه نقدی بدهیم بودجه جشنواره حتما از این عدد که به شما گفتم( حدود ۶۰ میلیارد تومان) خیلی کمتر بود. ولی بالاخره به این فکر کردیم که حرمت برنده را تا جایی که توانش را دارد حفظ کنیم، از هزینه های دیگر زدیم و نکته دیگر نسبت  و اختلاف بین جایزه های سودای سیمرغ و بخش مسابقه سینمای ایران با مستند، کوتاه و تبلیغات امسال  طبیعی به نظر می‌رسد و دیگر اختلاف جوایز زیاد نیست.




حرفهای منوچهر شاهسواری درباره احتمال اکران “قاتل و وحشی”، مورد عجیب سیمرغ مردمی “پیشمرگ”، تقسیم جوایز بین ارگان‌ها، وضعیت دبیری جشنواره فجر سال بعد و… 

سینماروزان: منوچهر شاهسواری دبیر جشنواره فیلم فجر۴۳ در ایام جشنواره روزهای پرتنشی را پشت سر گذاشت از منظر تلاش برای نمایش یک سری فیلمهای مشکل‌دار در جشنواره که در اغلب موارد، موفق و در یک مورد و نمایش “قاتل و وحشی”، ناممکن شد.

 

شاهسواری در گفتگویی تفصیلی با شبکه شرق درباره حواشی مختلف جشنواره فجر۴۳ حرف رد و هرجا که نخواست برون ریزی کند با عبارت “ولش کن” بحث را عوض کرد. او گفت: تنه اصلی سینمای ایران فعلا همین جشنواره فجر است که درطول سالیان، بار زیادی داده و میشود به آن تکیه کرد. سینمای ایران چاره ای ندارد جز اینکه حتی با وجود همه حذف و تعدیلات دوباره بلند شود و سرپا بایستد و چه خوب است که این ایستادگی از مسیر جشنواره فجر باشد.

 

شاهسواری با ردّ امتیازدهی به ارگانها در جشنواره بیان داشت: تقاضاهای زیادی برای تخصیص سالن های جشنواره فجر به ارگان ها و نهادها داشتیم ولی با وجود پیشنهادات مالی بالا، همه تقاضاها را رد کردیم و فقط به اهالی رسانه و صنف سینما، سالن دادیم و البته که ارگان ها هم آزاد بودند در اینکه بروند و در سینماهای مردمی فیلم ببینند. اتفاقا باید کنار مردم فیلم دید تا دریافت مردم چطور می اندیشند.

 

منوچهر شاهسواری پیرامون ماجراهای بخش خارج مسابقه فجر۴۳ گفت: در بخش خارج مسابقه فیلم‌های مختلفی بود و نمی‌دانم چرا فقط بر یک فیلم-قاتل و وحشی- تمرکز کرده اند. البته به نظرم همه فیلم‌ها باید لااقل یک بار اکران شوند و در این بخش خارج مسابقه، فیلم‌های غریزه،لاک پشت، سودابه و پیرپسر و رکسانا هم بود. چرا درباره ارزش‌های آنها کمتر می‌گوییم و تمرکز میکنیم بر عدم نمایش همان یک فیلم که آن هم در اختیار ما نبود. وقتی بی دلیل به یک فیلم ضریب می‌دهیم یعنی بقیه فیلم‌ها را تحقیر میکنیم. حتی به یکی دو تن از داوران جشنواره هم گفتم شما می‌توانید درباره یک فیلم خاص صحبت کنید ولی نباید بقیه آثار را تحقیر کنید.

 

او افزود: درباره داوران فجر اولا که بگویم به هیچ کس بیش از دو بار داوری فجر را پیشنهاد نکردم و به هیچ کس هم نگفتم همکارش در هیات داوران کیست و این امر را موکول کردم به بعد از تمایل برای داوری.  ثانیا به نظرم در داوري به هیچ کس ظلم‌ نشد و اگر تقسیم جوایز بین ارگانها در کار بود که بسیاری از آنها که برنده نشدند اصلا در اختتامیه حاضر نمی‌شدند.

منوچهر شاهسواری
منوچهر شاهسواری

دبیر فجر۴۳ با اشاره به ماجراهای سیمرغ مردمی اظهار داشت: اینکه چرا فیلمی که سیمرغ مردمی را گرفت-پیشمرگ- در اکران نفروخت نیاز به بررسی جامعه شناسانه دارد! آنها که در علوم اجتماعی هستند باید بیایند و بررسی کنند که چرا گاهی بهترین فیلم مردمی فجر  حسابی می‌فروشد و گاهی در اکران عمومی، شکست می‌خورد. البته که بحث تبلیغات هم موثر است، برخی فیلم‌های موفق در اکران، کلی ایده تبلیغاتی دارند و برخی، هیچی ندارند!! ولش کن…

 

او درباره یکی از کمبودهای جشنواره فجر گفت: برای پیدا کردن پوسترهای برنده های ۴۳ دوره جشنواره فجر مکافاتی داشتیم و انگار حفظ آرشیو این جشنواره اصلا اهمیتی ندارد. واقعا چرا نباید اسناد ۴۳ دوره جشنواره را حفظ و در موزه سینما نگهداری کنیم؟ میل به نابودی اسناد در جشنواره یا بهتر بگویم بی اهمیت بودن اسناد جشنواره، واقعا عجیب است. چرا کل اسناد ۴۳ دوره جشنواره فجر را در همان سایت جشنواره بارگذاری نمیکنند؟

 

شاهسواری تاکید کرد: درباره دبیری جشنواره فجر سال آینده هیچ پیشنهادی نداشته ام و وقتی پیشنهاد نبوده چرا باید فکر کنم به دبیری سال بعد؟

 

 




روایت پرویز صیاد از توقیف و ممیزی در دستگاه پهلوی

سینماروزان: ماجرای ممیزی و نظارت و توقیف، مساله امروز و دیروز نیست و سالهاست که محصولات هنری که به دنبال شرایط پخش داخلی هستند باید از گلوگاه ممیزی بگذرند.

 

پرویز صیاد بازیگر معروف فیلم‌های صمد که سابقه ساخت چند فیلم را در کارنامه دارد به تازگی در گفتگویی با رادیو‌ال‌ای از بدشانسی هایش در کارگردانی فیلم‌های دلخواهش چنین گفته است: من بیشتر از آن که علاقه به ساخت آثار تجاری مثل “در امتداد شب” داشته باشم به ساخت فیلم‌های دغدغه‌مند مثل “بن بست” علاقه داشتم ولی بدشانسی و خوش شانسی توامان در همان تجربه کار غیرتجاری به سراغم آمد.

 

صیاد ادامه داد: وقتی بعد از ساخت و موفقیت چندین فیلم از سری صمد رفتم و براساس داستانی از آنتوان چخوف فیلم “بن بست” را ساختم فیلم توانست به فستیوال مسکو برود و جایزه بازیگری-مری آپیک- را بگیرد و مشکل از همین جا شروع شد چون برخی نشریات اروپایی تیتر زدند که “بن بست” ساختار توتالیتر پهلوی را هدف قرار گرفته که حتی عشق را زیرپا میگذارد!

 

صیاد افزود: آن تحلیل های خارجی گرچه نام فیلم مرا سر زبان ها انداخت اما باعث شد فیلم در داخل تقریبا توقیف شود و جز یک اکران خیلی خیلی محدود نصیبش نشود و انگار که در داخل اصلا اکران نشده. شاید اگر فیلم در زمان خود در داخل اکران می‌شد می‌توانستم روی ایده های غیرتجاری بیشتری کار کنم چون اینکه در خارج برایم کف بزنند و بعد در داخل مردم نتوانند فیلمم را ببینند اصلا برای قابل هضم نبود.

پوستر فیلم بن بست
پوستر فیلم بن بست




بازیگر سریال “معاویه” در شبکه دوم سیما چه می‌کرد؟

سینماروزان: سریال “معاویه” از محصولات شبکه ام‌بی‌‌سی عربستان سعودی، رمضان ۱۴۰۳ پخش خود را آغاز کرده و اگرچه عرضه آن در پلتفرم های داخلی ممنوع شده اما نسخه قاچاق آن فضای مجازی را درنوردیده.

 

لجین اسماعیل، وائل شرف، ایاد نصار، ایمن زیدان، سمیر المصری، سهیر بن عماره و عایشه بن احمد، بازیگران سریال هستند و در میان آنها بازیگر نقش معاویه یعنی لجین اسماعیل است که بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته است.

 

لجین اسماعیل بازیگر ۳۸ ساله متولد بلغارستان است ولی اصالتی سوری دارد و پیش از این در سریالی به اسم “حبیب” محصول مشترک ایران و سوریه بازی کرده بود. سریالی که دو سال پیش از شبکه دوم سیما روی آنتن رفته بود.

 

سریال تلویزیونی “حبیب” روایتی از مدافعان حرم، ماجرای مستشاران در سوریه، جریان مقاومت، حزب‌الله و فرماندهان ایرانی در نبرد با داعش را روایت می‌‌کرد و لجین اسماعیل در آن نقش عدنان را بازی می‌کرد.

 

حالا بازیگر سریال “حبیب” در نقش اصلی سریال “معاویه” مورد توجه قرار گرفته. سریال “معاویه” از نظر تولیدی کیفیت قابل اعتنایی ندارد و بیشتر یادآور تله‌تئاترهای دهه شصت تلویزیون خودمان است تا مثلا سریال‌های تاریخی سروشکل داری نظیر “کیف انگلیسی”، “در چشم باد”، “مختارنامه” و “شهرزاد” با این حال همان ممنوعیت عرضه داخلی موجب افزایش کنجکاوی برای تماشایش شده. کیفیت بازی لجین اسماعیل در نقش معاویه نیز تعریفی ندارد و ابدا قابل قیاس نیست با بازی بهزاد فراهانی در همین نقش در سریال “امام علی”؛ لجین اسماعیل بازیگری میانه و بیشتر تیپ ساز است و در سریال “معاویه” نیز سعی کرده کاملا تکنیکال یک تیپ سیاس را درآورد که چنگی به دل نمی‌زند…

 

 

 




ممیزی‌های تلویزیون به‌درد شبکه خانگی نمی‌خورد/اگر “قاتل و وحشی” توقیف بود چرا مدعی اکران در جشنواره شدند؟/بلایی که سر “تاسیان” آمد قبل از این بر سر “خرس” و “صد سال به این سالها” آمد/وقتی به اثری پروانه ساخت می‌دهید، پای نمایش آن هم بایستید!

سینماروزان: ماجرای اعمال نگاه‌های سلیقه‌ای و تصمیم‌گیری در مورد پخش یا عدم پخش آثار مختلف، از آن موضوع‌هایی است که صدای خیلی از اهالی هنر را درآورده و باعث نگرانی‌های ادامه‌دار شده است. نمونه این جریان اتفاقی است که تازگی در مورد سریال «تاسیان» رخ داد، سریالی به کارگردانی تینا پاکروان که بعد از پخش سه قسمت از آن با بهانه‌جویی‌هایی در محاق توقیف رفت.

 

پرویز پرستویی که این روزها مشغول بازی در سریال «شکارگاه» به کارگردانی نیما جاویدی شده است، یکی از هنرمندانی است که سال‌هاست از تلویزیون خداحافظی کرده و مدتی است که در نمایش خانگی فعالیت می‌کند.

 

عملکرد تلویزیون در مقایسه با شبکه نمایش خانگی و شیوه نظارتی که این روزها در حوزه وی او دی‌ها اعمال می‌شود موضوعی بود که پرستویی در گفتگویی با شرق در خصوص آن بیان کرد: مسئولیت نمایش خانگی در ابتدا به عهده وزارت ارشاد بود اما الان ساترا که زیر نظر صدا و سیما است، وارد موضوع شده. من که مدت‌هاست با تلویزیون کاری ندارم و واقعاً این رسانه را دیگر نمی‌شناسم. به دور از هر نگاه سیاسی، من از سال 88 یعنی بعد از «آشپزباشی» با تلویزیون خداحافظی کردم. چرا؟ به این دلیل که تلویزیون دیگر نمی‌تواند مخاطب جذب کند، چون خط مشی آن تغییر کرده و بیشتر جناحی شده تا وجه ملی‌اش را حفظ کند. الان هم متأسفانه می‌بینیم که با این نگاه ساترا به نمایش خانگی ممیزی‌ها و رویکردی که در صدا و سیما است، در اینجا هم دخیل شده، در حالی که اوایل شروع فعالیت نمایش خانگی و زمانی که تحت نظارت ارشاد بود، آزادی عمل بیشتری وجود داشت.

 

این بازیگر با تأکید بر وجود چارچوب‌های لازم برای فعالیت در هر فضایی افزود: آزادی عمل به این معنا نیست که هر کاری دلمان بخواهد انجام دهیم چرا که خود ما به چارچوب‌هایی مقید هستیم. حتی من در فیلم «خرس» که یکی از تهیه‌کنندگان آن بودم و توقیف شد به وزیر وقت هم گفتم بیایید اثر نهایی را با آنچه شما مجوز داده‌اید مقایسه کنیم چرا که در بخش‌هایی شما مجوز آن را داده‌اید اما خود ما سانسور کرده و سمتش نرفتیم چرا که وقتی قرار است با یک اثر به خانه مردم برویم باید بدانیم که نمی‌شود مخاطبی که ممکن است آن کار را ببیند را تفکیک کنیم. همه آدم‌ها از فیلسوف تا افراد معمولی و هر طیفی می‌تواند آن اثر را ببیند، برای همین ما باید مراقب این موضوع باشیم.

 

پرستویی با اشاره به اتفاق اخیری که در مورد سریال «تاسیان» افتاد و آن را به طور ناگهانی گرفتار توقیف کرد، افزود: چیزی که باید جا بیفتد این است که ساترا یا هر جایی که قرار است مجوز دهد باید پای حرفی که می‌زند بماند. ما این مشکل را زمانی در ارشاد هم داشتیم؛ به عنوان مثال در حال حاضر ما دو فیلم توقیفی داریم، یکی «صد سال به این سال‌ها» اثر سامان مقدم که در توقیف پانزده ساله است و دیگری فیلم «خرس». من یکبار دیگر هم این بحث را مطرح کردم که مثلاً شما یک زمین دارید و از شهرداری مجوز می‌گیرید که آن را بسازید، مهندس می‌فرستند و نقشه‌ات را بررسی می‌کنند و بر اساس آن به شما مجوز ساخت می‌دهند. در ادامه برای پایان کار باز هم بررسی صورت می‌گیرد که طبق همان مجوز اولیه بنا را ساخته باشید. اگر طبق همان باشد دیگر جای گلایه و عدم ارائه مجوز پایان کار نیست. این اتفاقی است که باید در همه حوزه‌ها از جمله فرهنگ هم رخ دهد. اگر ما به یک اثر فرهنگی مجوز ساخت می‌دهیم باید این قدرت را داشته باشیم که پای آن بمانیم. در سینما این کار را کردیم که بعد از ارائه پروانه ساخت تا زمان پخش باید پروسه‌ای طی شود اما در طول این مدت ممکن است یکی دو اتفاق در جامعه باعث شود تا آن اثر زیر سوال برود، اما نباید مسائل بیرونی و جاری را در زمان پخش آن اثر دخیل کنیم.

 

این بازیگر کهنه‌کار سینما اضافه کرد: اگر من کارگردان براساس آنچه که برایش پروانه ساخت گرفتم، چه در نمایش خانگی و چه در سینما، مسیرم را عوض کردم، طبیعتا آن اشتباه و خلاف را باید رفع و حذف کنم ولی اگر طبق همان چیزی که از قبل صحبتش مطرح و تایید شده پیش رفته باشم و شما مانع پخش کار شوید، ضرر زیادی به بار می‌آید و این اقدام ناشایست و دلسرد کننده‌ای است که نباید اتفاق بیفتد.

 

تصمیم‌گیری براساس ضوابط و به دور از نگاه شخصی هم موضوع دیگری بود که پرستویی با یادآوری آن تأکید کرد: در شرایط فعلی و در مورد «تاسیان» هم نمی‌دانم که به چیزهایی مجوز داده‌اند و براساس چه متن و مصوباتی بوده که الان دارند از پخش آن ممانعت می‌کنند؟! واقعاً چه اتفاقی افتاده؟ اگر کارگردان برخلاف آنچه مجوز گرفته، اثر را ساخته قاعدتا باید به صورت منطقی اصلاح شود اما اگر «تاسیان» بر اساس آنچه که باید ساخته شده و الان سلیقه‌ آدم‌ها فرق کرده، این تصمیم‌گیری و نگاه خیلی اشتباه است. عواقب چنین تصمیم‌هایی فقط مادی نیست بلکه انرژی که کل گروه گذاشته و ‌زحمتی که کشیده‌اند هم برباد می‌رود. نمونه این جریان «قاتل و وحشی» است، این فیلم چند سال است که ساخته شده و خود من هم بارها برای آن پست گذاشتم که شما مجوز دادید تا این کار ساخته شود، حال چرا به آن پروانه نمایش نمی‌دهید. اصلاً آن را توقیف کردید، پس چرا اعلام کردید که می‌خواهیم در جشنواره اکرانش کنیم! بعد چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ همه این‌ها نارضایتی و دل‌چرکینی به وجود می‌آورد. آن تیم سرمایه و زمانش را گذاشته و الان با چه روحیه و انرژی باید دوباره کار کند؟

 

وی در همین زمینه ادامه داد: در این فضا لازم است که ثبات وجود داشته باشد که وقتی دم از قانون می‎‌زنیم خودمان بی‌قانونی نکنیم اما این اتفاق در حال حاضر خیلی جاها در حال وقوع است.

 

پرستویی در بخش دیگری از صحبت‌هایش به نگرانی که بابت چنین نگاه‌ و تصمیم‌گیری‌های ناگهانی برای تیم‌های تولید ایجاد شده اشاره کرد و گفت: این حکم دادن‌ها باعث می‌شود مثلاً مایی که این روزها و در شرایط سخت و پرزحمت در حال تصویربرداری یک سریال هستیم ندانیم چه آینده‌ای در انتظارمان است و در زمان پخش قرار است چه اتفاقی بیفتد؟! در حالی که به شخصه واقفم این گروه براساس مجوز ساخت در حال پیشروی هستند. یا آقای مصطفی کیایی که «هزار و یک شب» را ساخته و هفده ماه زمان صرف آن کرده با این دیدگاه ممکن است برای پخش با دشواری‌های دلسرد کننده‌ای مواجه شود، به همین دلیل این نگرانی و عدم اطمینان اشاعه پیدا می‌کند، اتفاقی که اصلاً جالب نیست.

 

بازیگر سریال «هم گناه» با بیان اینکه ما در دل جامعه و کنار مردم هستیم و می‌دانیم چطور باید حرف دل این اجتماع را منعکس کنیم، تصریح کرد: باید این عینک بدبینی برداشته شود چراکه آن‌هایی که در یک اتاق نشسته‌اند و تصمیم می‌گیرند، همانجا هستند و در همان اتاق تصمیم نهایی را می‌گیرند اما این ماییم که در دل جامعه و با مردم زندگی می‌کنیم و نمی‌خواهیم نگاه مخاطب را منحرف کنیم بلکه به دنبال آن هستیم که به بهترین شکل سرگرمی یا هر موضوع دیگری که باید را انعکاس داده و به آن بپردازیم.

 

این بازیگر با ابراز نارضایتی از محدودیت‌ها در پرداخت به موضوعات مختلف خاطرنشان کرد: چرا امتناع می‌کنیم؟ چرا ما نباید درباره اختلاس و دزدی‌ها صحبت کنیم؟ همه این‌ها در جامعه در حال وقوع است. رسالت کار ما ایجاب می‌کند که همه این‌ها را گوشزد کنیم چرا که به اصطلاح نبض جامعه دستمان است و مثلاً خود من هیچ وقت استتار نمی‌کنم یا عینک دودی نمیزنم بلکه می‌گویم وقتی کنار مردم باشم بهتر می‌توانم با مخاطب ارتباط برقرار کنم و خواسته‌های مردم را منعکس کنم. من بعد از خداحافظی از تلویزیون پیشنهادات بسیاری در فضاهای مختلف داشتم اما نپذیرفتم چون مخاطب تحت هر شرایطی برایم قابل احترام است و ترجیحم این است که هر کاری را انجام ندهم.

 




مخاطبان از مدیران عاقل‌ترند!/اولین اظهارنظر میثم زندی-“نیما پژوه‌”ی- که معاون نظارت عرضه سینما شده!

سینماروزان: بالاخره روح الله سهرابی از معاون نظارت عرضه سینمای دولت چهاردهم کنار گذاشته شد تا آرام آرام پازل مدیریتی جدید سینما شکل گیرد و بعد از آن هم لابد نوبت فارابی و مرکز گسترش است که مدیران تازه بر آنها گمارده شود.

 

میثم زندی که جای روح الله سهرابی در معاون نظارت قرار گرفته در سینما چهره آشنایی نیست و البته برای سینمایی که هر چند تا تهیه‌کننده‌اش، یک صنف زده‌اند چندان عجیب نیست که افرادی با حداقل سابقه در سینما، مدیریت پست های کلیدی آن را برعهده گیرند.

 

میثم زندی متولد ۵۹ است یعنی حدودا ۴۴ سال سن دارد و فارغ‌التحصیل پژوهش هنر است اما در سوابقش بیشتر از سینما، تئاتر به چشم میخورد و یک عنوان “نیما پژوه‌‌”ی هم در فهرست سوابقش آمده‌ و اینکه چرا سوابق تئاتر ی یا نیماپژوهی را محملی نکرده برای مدیریت در تئاتر یا ادبیات، مشخص نیست؟؟

میثم زندی، معاون نظارت عرضه سینما شد!
میثم زندی، معاون نظارت عرضه سینما شد!

میثم زندیِ نیماپژوه در اولین سخنان خود که در معارفه‌اش در سازمان سینمایی انجام شده، فرموده است: باید بپذیریم که با مخاطبانی روبرو هستیم که سینما را بیشتر از ما می‌دانند و عاقل‌تر و عالم‌تر از ما هستند. این ویژگی را باید در ما ببینند و متوجه شوند که نسبت درستی با آنها برقرار می‌کنیم تا به ما اعتماد داشته باشند. اگر فکر کنند که من میثم زندی با همکارانم در اداره کل نظارت می‌توانیم برای همه سینما تصمیم بگیریم خیال باطلی است.

 

می‌بینید که این مدیر تازه نظارت عرضه چقدر زیبا حرف می‌زند و چقدر خوب حرمت مخاطب را حفظ می‌کند. حالا از این مدیر می‌توان انتظار داشت به‌خاطر مخاطبی که عاقل‌‌تر از مدیران است در یک قلم پروانه نمایش فیلم “قاتل و وحشی” را بدهد؟؟

 

 

 




فیلم “بی سر و صدا”؛ معایب اصول‌گرایی؟!

سینماروزان/ احمد محمداسماعیلی: “بی سر و صدا” در زمره آثار موسوم به سینمای اجتماعی است که مقوله خانواده برایش به عنوان پایه اصلی مطرح است. خانواده ای از طبقه فرودست که اعضا یا یکی از اعضای آن برای بقا مبارزه می کنند، الگویی که با ساخت فیلمهایی از جنس “مغزهای کوچک زنگ زده” و “ابد و یک روز” و لولیدن در حاشیه‌ها اپیدمی شد.

قهرما “بی سر و صدا” مرد میانسالی است که در شمایل یک آدم شکست خورده‌ی به معنای واقعی کلمه قابل تعریف است، دست به هر کاری زده با شکست و ناکامی برخورد کرده و این برایش نکته دردآوری است و در سکانسی همسرش-هانیه توسلی که خیلی شبیه شمایلش در “چرا گریه نمیکنی؟” است- نیز اشاره به این قضیه دارد. مردی که باید به عنوان ستون خانواده قابل احترام باشد اما زنش او را با دیده تحقیر و یک آدم ناموفق می‌راند و با خونسردی تمام این قضیه را به رویش می‌آورد و پسر نوجوانش که در مرز بلوغ قرار دارد اصلا حرف او را قبول ندارد و راه خودش را میرود.

فیلم از نظر ساختاری می‌خواهد چند داستان را در امتداد هم و در خدمت خط روایی اصلی‌اش که شناخت مرد مرکزی است، پیش ببرد. خوشبختانه برخلاف برخی آثار شبه‌آوانگارد، فیلم ژست هنری ندارد، داستانش را می‌گوید و برای آن که کم نیاورد مدام تغییر فضا می‌دهد؛ از داستان پدر به پسر و از پسر به مادر و از مادر به سیرک و از سیرک به دامداری و درنهایت رجوع به پدر‌.

فیلم بی سروصدا
فیلم “بی سر و صدا”

تم اصلی تلاش این پدر برای زندگی بهتر است و در کنارش قضیه علاقه فرزندش به دختر جوانی است که در سیرک کار می کند و از دل این داستان یک مثلث عشقی با حضور پسر نوجوان ، دختر مورد علاقه و یکی از پرسنل سیرک که دختر را دوست دارد شکل میگیرد؛ مثلثی که قابلیت پرداخت بیشتر و خلق یک تراژدی را داشت اما کارگردان ترجیح می‌دهد این قضیه در سایه بماند و زوم و تمرکزش بر روی شخصیت پدر باقی می‌ماند. پدر اینجا برخلاف آثار برادران لیلایی این سالها نه تنها آدم بدذاتی نیست بلکه اتفاقا مردی است خوش قلب که به همه اعتماد دارد ولی درنهایت گرفتار منتهی‌الیهِ اعتماد بیجا می‌شود و در دالانی می افتد که درآمدن از آن ممکن نیست.

“بی سروصدا” بیش از آن که بخواهد اعتماد را به عنوان عاملی برای سوءاستفاده در جوامع مدرن، مطرح کند دارد می‌گوید همچنان و با وجود همه کج‌فهمی‌ها هستند آدم‌هایی که با اعتماد به طرف مقابل زندگی می‌کنند و حتی اگر بارها از اعتمادشان سوءاستفاده گردد باز آن قدر جان‌سخت هستند که از نو شروع کنند.

آن نگاه برفی پایانی کار به کعبه آمال- رستوران بین راهی نیمه‌کاره- یعنی همچنان می‌شود می‌شود از نو شروع کرد؟ و به‌جای گوشت الاغ، گوسفند و گوساله ذبح کرد و کباب زد؟ کشت ذرت، بیزنس قلیان و دامداری الاغ‌ها که به خنس خورد می‌شود سر در آخور الاغ‌ها نکرد، همرنگ جماعت نشد، بر اصول ایستاد و جلو رفت؟

 




جلوی اسراف را بگیرید/استناد نرگس آبیار به “قرآن” برای صدور مجوز اکران فیلم “قاتل و وحشی”!

سینماروزان: بالاخره بعد از مدتها شل‌کن سفت‌کن حول نمایش فیلم توقیفی “قاتل و وحشی”حمید نعمت‌الله در جشنواره فجر۴۳ و درنهایت عدم نمایش، سرمایه‌گذار اصلی فیلم نیز صدایش درآمد و به گلایه از بلاتکلیفی هفت ساله فیلم پرداخت و حتی مدعی شد یکی از اعضای شورای پروانه نمایش با استناد به آیاتی از قرآن به دنبال صدور مجوز فیلم بوده ولی نتیجه نگرفته‌.

 

محمدصادق رنجکشان سرمایه‌گذار “قاتل و وحشی” به خبرگزاری ایسنا گفت: از نظر من که فیلم مشکلی ندارد. اگر سر تراشیده بازیگر زن فیلم (با بازی لیلا حاتمی) محل اشکال است که در فیلم‌های دیگر هم این اتفاق مسبوق به سابقه است. هیات انتخاب جشنواره هم فیلم را دیدند، نه تنها نظر منفی درباره آن نداشته، بلکه تأکید داشتند که «قاتل و وحشی» در جشنواره اکران شود.

 

وی ادامه داد: نرگس آبیار -عضو شورای پروانه نمایش هم که به دلیل عدم اکران این فیلم استعفا دادند- با اشاره به آیاتی از قرآن تأکید داشتند که فیلم مشکلی برای اکران ندارد ولی نتیجه نگرفتند.

 

رنجکشان تاکید کرد:  آنقدر اتفاقی که در جشنواره برای فیلم افتاد برای آبیار تلخ بود که دیگر نتوانست به همکاری خود با سازمان سینمایی هم ادامه دهد. اصلا همه چیز برای اکران فیلم در جشنواره مهیا بود و ما فکر می‌کردیم این اتفاق رخ خواهد داد اما در روزهای آخر باز هم از نمایش آن ممانعت کردند. درحالی که به اعتقاد ما این اشکالات، وارد نیست و نمی‌توان آن را بهانه‌ای برای عدم نمایش یک فیلم سینمایی قرار داد.

استناد نرگس آبیار به قرآن برای حل مشکل "قاتل و وحشی"
استناد نرگس آبیار به قرآن برای حل مشکل “قاتل و وحشی”

سرمایه‌گذار “قاتل و وحشی” با بیان اینکه باید ضرر و زیان توقیف هفت ساله فیلم جبران گردد، اظهار داشت: ما در تمام این سال‌ها بلاتکلیف بودیم و مدیران سینمایی هم پاسخ روشنی به ما ندادند. در آن زمان که من برای این فیلم سرمایه‌گذاری کردم، هزینه تولید به سرسام‌آوری امسال نبود اما در همان شرایط هم سرمایه زیادی نسبت به دیگر آثار سینمایی صرف ساخت «قاتل و وحشی» شد. با اکران نشدن این فیلم من به طور کامل  متضرر شدم و این فیلم هیچ بازگشت مالی نداشت.

 

او با اشاره به اینکه جلوی تبذیر هزینه ها را باید گرفت، گفت: در واقع سرمایه من خوابیده است و هیچ مرجعی هم به ما پاسخگو نیست. برخی از فیلم‌هایی که در این سال‌های اخیر دچار این وضعیت شدند، توسط سازمان سینمایی خریداری شده و پول تولید به تهیه‌کننده پرداخت شد تا حداقل از ضرر مالی او جلوگیری شود اما از هفت سال پیش تا به امروز هیچ پاسخ روشنی به ما نداده‌اند. حتی درصدد اینکه بخشی از ضرر و زیان مالی ما را جبران کنند هم نبودند و ما همچنان بلاتکلیف هستیم.

 

 




پشت پرده توقیف سریال “تاسیان” چیست؟

سینماروزان/حامد مظفری: توقیف سریال “تاسیان” عجیب که نیست، انگار این روال ساختار ساترا شده که هرازگاه و برای قدرت‌نمایی هم که شده حکم به توقیف و تعلیق می‌دهد. چندی پیش سریال “غربت” و برنامه “جوکر” گرفتار توقیف و تعلیق شدند و قبل‌تر از آنها “سقوط” و “رهایم کن” ولی درنهایت مشکلات حل شد و همه اینها ارائه شدند.

 

روال توقیف چندان عجیب نیست منتها در ساختار سینمایی وزارت ارشاد، معاونت نظارتی وجود دارد که قبل از عرضه، یا پروانه می‌دهد یا نمی‌دهد و بسیار اندک مواردی مثل “مارال”،‌ “بچه‌های بد”، “عصبانی نیستم”، “رستاخیز”، “خانه پدری” و “سنتوری” داشته‌ایم که پروانه نمایش گرفتند که بعد یا در آستانه اکران گرفتار توقیف یا محدودیت اکران شدند که درنهایت مشکل آنها هم حل شد. “خانه پدری” اکران شد، “رستاخیز” به طور محدود و به صورت آنلاین اکران گردید، “سنتوری” سالها بعد از توقیف در شبکه خانگی پخش شد، “مارال” با وجود محدودیت اکران و حذف از چرخه نمایش برخی شهرها و کاهش سالن در تهران به اکران خاتمه داد، “بچه های بد” سانس‌هایش محدود شد و “عصبانی نیستم” که یک بار پروانه گرفت و اکرانش لغو شد ولی درنهایت روی پرده رفت.

حتی همان “سنتوری” هم شاید اگر با بازیگر اولیه که شهاب حسینی بود تولید می‌شد و برای پوشاندن تپلی بازیگر نهایی، مجبور به انداختن عبا روی دوشش نبودند و آن قدر بر نام علی سنتوری تاکید نمی‌کردند، بعید بود دچار آن همه مشکل گردد‌.

 

آنچه در بحث ممیزی فعلی شبکه خانگی ‌می‌بینیم عرضه محصولات و بعد توقیف و تعلیق متعاقب واکنش‌هایی خاص نسبت به اثر است یعنی عمدتا این طور بوده که اگر اثری بی سروصدا باشد و حاشیه‌های خاص علیهش صورت نگیرد، می‌تواند تا انتها پخش شود؛ نظیر برخی سریال‌های کمدی که از منظر کیفی، بسیار نازل‌تر از آثار موسوم به شونه تخم‌مرغی هستند ولی می‌آیند و می‌روند و آب از آب تکان نمی‌خورد.

 

به بیان بهتر آنچه در روال اخیر توقیف در شبکه خانگی می‌بینیم آثاری هستند که از منظر کیفی، جاذبه های ابتدایی جلب مخاطب را دارند و همین که علیه آنها واکنش‌هایی از سوی برخی جریانات خاص، صورت می‌گیرد معلق می‌شوند. چرا؟

بهتر نیست ساترا قبل از عرضه سریال‌ها را ارزیابی و یا پروانه بدهد یا نه؟ این کار را ارشاد در زمان زعامت شبکه خانگی انجام میداد؟ چرا ساترا این کار را نمیکند؟ پلتفرم ها که اغلب پروانه ساخت آثار را میگیرند، چرا درست مثل سازوکار ممیزی ارشاد در ساترا هم روالی مشخص برای صدور پروانه نمایش و ایستادن پای محصولات مجاز شکل نمیگیرد؟

 

درباره “تاسیان” مشکل چیست؟ سریال تاریخی است اما بیشتر از آن که دنبال روایت تاریخی باشد دنبال پررنگ کردن سویه‌های عاشقانه است، سریال خوش آب و رنگی است و ایرج رامین فر را به عنوان طراح صحنه دارد که کوشیده تصاویری زیبا و چشم‌نواز از دهه پنجاه ارائه دهد. اینها دلیل توقیف است؟ این رنگ و لعاب که در کمدی نوستالژی های این سالها فراوان یافت میشود؛ از “فسیل” گرفته تا “صدام” و “کوکتل مولوتف” و…

مضمون چیست؟ عشق یک کارگر چاپخانه به دختری مرفه. مسیر وصال چیست؟ ورود اتفاقی کارگر به ساواک و سوءاستفاده از موقعیت. اینها ایراد دارد؟ ساواک را دست انداخته؟ ورود به ساواک سهل‌الوصول بوده؟ اگر رمان “موریانه”بزرگ علوی را خوانده باشیم در آنجا هم فردی کاملا عامی به طور کاملا اتفاقی مامور ساواک می‌شود و از موقعیتش برای پیشبرد منویات شخصی بهره می‌گیرد. “موریانه” بارها با مجوز ارشاد تجدید چاپ شده و مشکلی هم حادث نشده.

 

فانتزی‌سازی از کانون نویسندگان و ارائه تصویری از بهرام بیضایی مخالف‌خوان، مشکل‌ساز بوده!؟ با تصویرسازی تصنعی بیضایی که با هوش مصنوعی-یا گریم- بیشتر شبیه گوژپشت نوتردام شده تا آن بیضایی که بیش از هر چیز نگاه از بالا و رخ عقابی‌اش را خاطر داریم- به کنار. اینکه وسط آن عاشقانه یک پاساژ از کانون آمده، مشکل ساز است؟

ساواک مسخره شده؟

در “تاسیان” تصویری معقول از یک ساواکی با بازی صابر ابر می‌بینیم و اتفاقا صابر یکی از بهترین بازی‌های عمرش چه در ادای لحن و چه در ارائه کاریزمای یک ساواکی را ارائه می‌دهد و جاهایی یادآور کاظم افرندنیا ی مرحوم و عنایت بخشی است که تیپ ساواکی را به خوبی در آثار دهه شصتی بازنمایی می‌کردند. مافوق صابر ابر در سریال، مجید مظفری است که در همان نماهای محدود و با کنترل نگاه، به خوبی ترس از ساواک را مخابره می‌کند.

 

ریشخند ساواک ایراد دارد؟ در “مصادره” هم یک فرد بی‌ربط-با بازی رضا عطاران- دفعتا مامور ساواک شد و فیلم نه تنها اکران فراگیری داشت بلکه بارها از تلویزیون پخش شد.

 

تحقیر توده‌ای‌‌ها و بلاهت دانشجویان چپ‌زده‌؟ این هم که توسعه‌یافته‌اش در “فسیل”-و رفتار و گفتار ایمان صفا- بود.

نفوذ در ساختار فرهنگی آن دوره؟ مهران مدیری در “تاسیان”، استاد دانشگاهی است با گریمی یادآور رضا توکلی! اینکه مدیری در عین حال همراه دانشجویان چپ‌زده است اما زودتر از همه از برنامه ساواک خبر دارد؟ این ظن هم اگر صحت داشته باشد که باز بیانگر قدرت ساواک است و خلاف فرض تحقیر آن؟

 

بالاخره “تاسیان” چرا توقیف شده؟

و باز می‌رسیم به آنچه ابتدا ذکر شد. بهتر نیست ساترا قبل از عرضه، سریال‌ها را ارزیابی و یا پروانه بدهد یا نه؟ این کار را ارشاد در زمان زعامت شبکه خانگی انجام میداد؟ همین حالا ارشاد صریحا می‌گوید نمی‌تواند به “قاتل و وحشی” پروانه دهد ولي “پیرپسر” می‌تواند اکران شود. ساترا چرا همین قدر شفاف و قبل از عرضه آثار، تعیین تکلیف نمیکند؟؟ مشکل کجاست؟؟؟

 




نقطه‌نظر بی‌تعارف ابوالحسن داوودی علیه فیلم “دانه انجیر معابد”؛ فیلمی توقیفی که یکی از کاندیداهای اسکار۲۰۲۵ است!

سینماروزان: اگرچه به مانند همه این سالها نماینده رسمی سینمای ایران در اسکار۲۰۲۵-فیلم “در آغوش درخت”- نتوانست حتی به جمع کاندیداهای اولیه اسکار خارجی راه پیدا کند ولی فیلم توقیفی محمد رسول اف یکی از کاندیداهای اسکار شده.

 

“دانه انجیر معابد” ساخته محمد رسول اف با داستانی شبیه “برادران لیلا” و “غریزه” و “پیرپسر”-درباره تقابل فرزند/ فرزندان علیه پدر- محصول مشترک ایران، آلمان و فرانسه است و از سوی سینمای آلمان هم نماینده اسکار شد.

 

ابوالحسن داوودی کارگردانی که آخرین بار کمدی پرفروش “هزارپا” را ساخته بود با نقد جریان ممیزی درباره فیلم رسول اف به روزنامه ایران میگوید: به نظرم «دانه انجیر معابد» یک فیلم کاملاً معمولی است؛ فیلمی که هم اشکال فنی دارد، هم اشکال فیلمنامه‌ای و هم اشکال اجرایی. اگر این فیلم در شرایط عادی ساخته و دیده می‌شد در نهایت مثل همه فیلم‌های دیگر یک عده دوستش داشتند و برخی هم اصلاً آن‌ را نمی‌پسندیدند. اما این فیلم به شکل کاملاً غیرقانونی ساخته شد و با بستری که برایش فراهم شد، یک عده را تهییج کرد که اصلاً وقتی می‌خواهند فیلم بسازند دیگر نگاه نکنند به روند قانونی دریافت مجوز. آنها می‌خواهند یک شبه به گلدن گلوب و اسکار برسند و این فیلم راهنمای کارشان شده است.

 

وی ادامه داد: آنها دیگر مثل ما هم نیستند که برایشان مهم باشد یک همکار صنفی در شورای نمایش است یا کسی دیگر، برایشان مهم نیست پروانه ساخت و نمایشی وجود دارد یا نه. باید بپذیریم که ارکان حوزه نمایش تغییر کرده است. آیا اصلاً مدیران نگاهی به شرایط پیش رو دارند؟ به این فکر می‌کنند همین مسیری که شکل گرفته در یک سال آینده به کجا منتهی می‌شود؟ اصلاً این حق را به خودشان می‌دهند که به عنوان مدیر فرهنگی یک سال جلوتر از خودشان را ببینند؟؟چرا باید اثری که من می‌خواهم بسازم بر اساس یک فیلمنامه پیش‌داوری شود؛ پیش‌داوری با همان شناخت محدود. من از فیلمنامه‌نویسی به دنیای فیلمسازی آمدم و به واقع معتقدم فیلمنامه‌نویسی یک دستورالعمل برای محصولی است که قرار است توسط عواملی دیگر و با یک تیم شصت نفره ساخته شود. چطور می‌توان این محصول نهایی را با این همه نیرو که در چگونگی ساخت آن دخالت دارند، تنها بر اساس فیلمنامه قضاوت کرد؟! قصد من تخطئه فیلمنامه‌نویسی نیست، بله فیلمنامه‌نویسی واقعاً یک هنر است همچنان که دستورالعمل‌نویسی درست هم یک هنر است. همچنین به من کارگردان کمک می‌کند که کارم را بهتر و دقیق‌تر انجام بدهم. سؤال من این است که آیا مدیر فرهنگی یا یک ممیز، این درک را دارد که یک سال و دو سال آینده که این فیلم احتمالاً به نمایش در‌می‌آید جامعه مخاطبش چه شکلی است؟! چه نیازی دارد و درکش از پیرامونش و دنیا چگونه است؟

 

داوودی افزود: این توقیف‌ها در اکثر مواقع به ضد خود تبدیل می‌شود یعنی به جای اینکه فیلم دیده نشود، اتفاقاً کنجکاوی ایجاد می‌کند که دیده شود. برخی مواقع بعضی از این حربه برای ایجاد فضای تبلیغاتی استفاده می‌کنند و چیزی در فیلم می‌گذارند که فیلم به نوعی مهر توقیف بخورد تا اعتبار بگیرد. اگر توقیف را به معنای انسداد بدانیم – به این تعبیر که یک مدیر فرهنگی نخواهد نوع و جریانی از سینما رشد کند- تجربه تاریخی نشان داده حاصل انسداد، حذف رقیب نیست اتفاقاً قد علم کردن رقیب دیگری مثل سینمای زیرزمینی است یا ممکن است در برابر این انسداد، ابتذال ایجاد شود و فیلمساز برای جبران، سراغ فیلمی برود که گیشه‌اش تضمین شده است.




اجرای پانتومیم جهت رأی‌گیری!؟/کمال تبریزی عضو هیأت داوران جشنواره فیلم فجر۴۳ مدعی شد

سینماروزان: کمال تبریزی از اعضای هیات داوران جشنواره فیلم فجر۴۳ مدعی استفاده از ایما و اشاره جهت افزایش ایمنی در رأی‌گیری بهترین‌ها، شد. او در عین حال درباره ورود افراد(!) به جلسات داوری حرف زده ولی نگفته این افراد چه کسانی هستند؟

کمال تبریزی در واکنش به قهر از هیات داوران فجر۴۳به خبرگزاری ایسنا گفت: (با خنده) من نه اهل قهر هستم و نه دعوا، اما اصل ماجرا بخاطر یک ترس و نگرانی بود و اگر بخواهم راحت بگویم، واقعیت این است که برای من حسی به وجود آمد که انگار جلسات هیأت داوری شُنود می‌شوند و امکان درز اطلاعات وجود دارد!

وی ادامه داد: این حس باعث شد اسامی نامزدها برای احتیاط، زودتر اعلام نشود که برای فیلم‌های روز آخر هم بهتر بود. بعد از آن ما شرایطی را ایجاد کردیم که در رأی‌گیری برای تعیین نامزدها خیلی متکی به صدا نباشیم و بیشتر با ایما و اشاره(!) کار را پیش بردیم.

وی افزود: من نگران شدم که نکند آراء، نظرات و بحث‌های ما مخفی نماند. من هیچ جلسه‌ای را ترک نکردم ولی نگرانی خودم را مطرح کردم و جالب بود که همان هم به شکل دعوا به بیرون درز کرد، البته اعتراض من باعث شد سخت‌گیری بیشتر و ورود افراد(!!) به جلسه داوری محدودتر شود. در جشنواره‌های مهم دنیا ، داورها را قرنطینه می‌کنند تا همه چیز محرمانه بماند. ما هم در جلسه نهایی تلفن‌های همراه را بیرون گذاشتیم!




کم و کیف “بایگانی محرمانه نظارت سینما”!/منوچهر محمدی فاش کرد

سینماروزان/نرگس عاشوری: مساله نظارت و ممیزی در سینما همچنان از بحث‌برانگیزترین مباحث مدیریت فرهنگی است و هرازگاه در جریان ممانعت از اکران آثاری مثل “قاتل و وحشی” خود را نشان می‌دهد.

 

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه ایران منوچهر محمدی تهیه‌کننده ای که سابقه نظارت هم داشته در گفتگو با روزنامه ایران به افشاگری از “بایگانی محرمانه نظارت سینما” پرداخت و گفت: سال ۷۶ که به اداره نظارت آمدم، روز اول جلسه تودیع و معارفه بود و فردای آن روز به طور طبیعی مثل هر مدیر جدیدی که به مجموعه‌ای اضافه شده خواستم محدوده تحت اختیار اداره نظارت را ببینم و با کارمندها سلام و عیلک و احوالپرسی داشته باشم. به یک اتاق رسیدم، گفتند آقای محمدی شما نمی‌توانید وارد اینجا شوید. علت را که پرسیدم، گفتند اینجا بایگانی محرمانه است!!

 

محمدی ادامه داد: گفتم بایگانی محرمانه اداره نظارت؟! چون تا حدودی با مسائل اداری و نظارتی آشنایی داشتم گفتم طبق قوانین موجود مملکت فقط وزیر یک وزارتخانه می‌تواند بایگانی محرمانه داشته باشد، حتی معاون وزیر هم نمی‌تواند، این در باید باز شود. با فشار و اصرار من بالاخره در اتاق باز شد؛ با یک اتاق تقریباً 16 الی 17 متری مواجه شدم با قفسه‌بندی‌هایی پر از زونکن‌هایی که اسم اشخاص سینمایی رویشان نوشته شده بود اعم از کارگردان و بازیگر و… سؤال کردم این اطلاعات محرمانه از جایی می‌آید؟ گفتند بله ما یک مکانیزمی داریم و… کنجکاو شدم و گفتم پرونده آ و ب و… را بیاورید نگاه کنم. روزی چند ساعت مجبور شدم مطالعه کنم و حدود یک هفته‌ای هم وقت من را گرفت. پرونده اول مربوط به خانم کارگردانی بود که هفت الی هشت فیلم ساخته بود که برخی از آن‌ها جوایزی هم کسب کرده بود.

 

او افزود: به طور طبیعی در همان ایام این خانم کارگردان یکسری هم مصاحبه با روزنامه‌های مختلف کرده بود. مثل امروز که شما با ما گفت‌و‌گو می‌کنید. این مصاحبه‌ها را از مجله‌ها و روزنامه‌ها بریده بودند و یک جاهایی را مارک کرده بودند و زیر آن نوشته بودند: نامبرده گرایشات مارکسیستی دارد. برای یک مصاحبه دیگر یک چیز دیگر ضمیمه کرده بودند و… مجبور شدم حدود 200 پرونده را ببینم. واقعاً همه‌اش همین چیزها بود. چیزهایی که در فضای رسانه عمومی چاپ شده و کسی شکایتی نکرده بود، نه قاضی‌القضات و نه مدعی‌العموم شکایتی نداشت. برای آقای داد ماجرای این اتاق و بایگانی‌هایش را که تعریف کردم حیرت‌زده مانده بود که یعنی چه مگر می‌شود؟ با هم فکر کردیم که این بساط غیرقانونی و خلاف را چطور جمع کنیم که عامل دردسر نشود. مسلماً یک مرجع مشخص داشتیم؛ وزارت اطلاعات. آقای داد تماس گرفتند و توضیح دادند که چنین مسأله‌ای داریم و نمی‌دانیم چه کار باید کنیم. بعد از دو سه روز، سه نفر با یک نامه از طرف وزارت اطلاعات آمدند و سه روز تمام از ۷ صبح تا ۷ شب تمام پرونده‌ها را مطالعه کردند…

 

منوچهر محمدی گفت: نتیجه اینکه گفتند اینجا، جای مزخرفی است و همه اینها غیرقانونی است. برای اینکه ما را از شر آن اتاق و اطلاعاتش خلاص کنند یک دستگاه کاغذ خردکن از وزارت اطلاعات فرستادند و همه آنها را معدوم کردند. همه اطلاعات جمع‌آوری شده مرتبط با روزنامه‌های رسمی کشور بود و هیچ چیز از جای امنیتی ارسال نشده بود اما با همین چیزها آدم‌ها را مارک‌دار می‌کردند.

 

محمدی درباره تلاشهای خود برای حل مشکل برخی آثار توقیفی اظهار داشت: در یک دوره کوتاه حدفاصل سال ۷۶ تا انتهای ۷۷ که مدیر کل نظارت و ارزشیابی بودم. طبق آمار، همان سه، چهار روز اول حدود سی‌واندی فیلم در شکل‌های مختلف توقیف شده بودند که برخی‌ها را اسم می‌برم؛ اولی فیلم «بانو»ی داریوش مهرجویی بود که ۷ سال توقیف بود. من به عنوان مدیر کل نظارت و ارزشیابی به تنهایی در سالن نشستم و فیلم را دیدم. باور بفرمایید هرچه نگاه کردم که کجای این فیلم باعث توقیف ۷ ساله شده، متوجه نشدم. گفتم لابد من نفهمیدم، بگذار یک‌بار دیگر فیلم را با دقت بیشتر ببینم. این‌بار با حساسیت تمام فیلم را دیدم، یعنی پیگیرانه جاهایی از صحنه را نگاه می‌کردم که نکند علامتی یا چیزی باشد که من متوجه نشده‌ام، باز هم هر چقدر گشتم چیزی پیدا نکردم. فردای آن روز با مدیر کل قبلی تماس گرفتم تا از او که عامل توقیف فیلم بود دلیلش را جویا شوم. گفت در پرونده فیلم موجود است. به پرونده که مراجعه کردم با یک‌سری گزارش‌های مشکوک و بولتن‌های ضمیمه شده مواجه شدم که مبنا و اساس تصمیم‌گیری مدیران بوده است و تلاش کردم مشکلات چنین آثاری را حل کنم.




ردّپای بابک خرمدین، تروتسکی و برادران لیلا در جشنواره فیلم فجر۴۳؟/بهترین بازیگر جشنواره، یک جوان ۲۵ ساله بود!

سینماروزان: در میان فیلم‌های جشنواره فیلم فجر۴۳ فیلمی با عنوان “ترک عمیق” را داشتیم که هم از منظر کیفیت کارگردانی و اجرا و هم از نظر بازیگری، فیلم خوبی است که می‌تواند مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد. دو بازیگر باسابقه یعنی رضا بابک و گلچهره سجادیه نقش‌های اصلی را ایفا کردند و خیلی هم خوب کار کردند.

حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: آرمان زرین کوب کارگردان “ترک عمیق” را بیشتر به‌واسطه تهیه کنندگی سریال “ستایش” می‌شناسیم که آن سریال هم فراگیری خود را داشت. زرین کوب با اینکه یک ساختار تله تئاتری سه پرده ای را برای روایت برگزیده و بر ظرافت‌های تصویرسازی هنری پای بند است با این حال همان تجربیات سریال سازی باعث شده ایجاد معما و حس تعلیق برای جذب مخاطب عام هم داشته باشیم پس فیلم می‌تواند مخاطب را همراه و درگیر سوژه حاد خود کند.

حامد مظفری ادامه داد: وقتی فیلم را دیدم این سوال برایم پیش آمد که چرا “ترک عمیق” که سه سال پیش با عنوان “میرجاوه” به جشنواره ارائه شده بود به جشنواره فجر۴۰ راه پیدا نکرد و جایش را به فیلم‌های ضعیف و متوسط تر داد. اینکه سه سال فیلمی قابل قبول را رد کردند جز ضرر به سازندگان و عوامل نیست. رضا بابک در نقش یک بیمار دچار اختلالات جنسی بسیار درست اجرا کرده و بازی های در سکوت او و گلچهره سجادیه، عالی است.

این عضو باسابقه انجمن نویسندگان و منتقدان سینما خاطرنشان ساخت: بعد از ماجرای قتل خبرساز بابک خرمدین، ورای تحلیل های مختلف درباره ماجرا، اخباری هم درباره تولید یکی دو فیلم جنایی با محوریت آن منتشر شد. اینکه فیلم “ترک عمیق” یا “میرجاوه” نیز در ابتدا بنا داشته همان ماجرا را دستمایه خلق درام کند ولی حالا یا ممیزان نگذاشته‌اند(؟) یا چیز دیگر(؟) واقعا مشخص نیست؟  آنچه مشهود است اینکه خلق داستانی تازه و با فاصله گذاری نسبت به واقعیت برمبنای جنایت یک بیمار حاد جنسی در “ترک عمیق” اتفاقا به نفع اثر شده‌‌. کمتر پیش آمده در ساختار سینمای وطنی، ورود مستقیم به یک پرونده جنایی، محصولی قابل اعتنا پدید آورد. ایرانیان مردمان عیان‌گویی نیستند و اصل موضوع را می‌گذارند برای پچ‌پچه‌ها و در عیان در لفافه حرف میزنند و از این منظر می‌توان “ترک عمیق” را در همپوشانی دانست با ذات ایرانی.

حامد مظفری در گفتگو با رادیوتهران ادامه داد: در بررسی کمدی های جشنواره به نظر می‌رسد از همه مخاطب پسندتر “کفایت مذاکرات” باشد که محصول ابراهیم عامریان است. فیلم به غیر از بازی های خوب مهران غفوریان و رویا میرعلمی، دست گذاشته بر سوژه فرزندآوری و مبحث رحم اجاره ای که به هر حال در مسیر سینمای کمدی کار جدیدی است. از آن طرف کمدی “صددام” را هم داریم که اساسا یک کمدی فانتزی است که با مرور زندگی فرضی یکی از بدل های ایرانی صدام، لحظات شیرینی را خلق می‌کند‌. درست است که با بدسلیقگی داوران، کمدی ها در بخشهای اصلی نادیده گرفته شدند ولی مخاطب‌پسند خواهند بود.

این منتقد سینما تاکید کرد: از بقیه فیلم‌هایی که در جشنواره دیدیم و جلب توجه کرد فیلم “موسی” است که بناست سریالش هم در تلویزیون پخش بشود. کیفیت تصویرسازی موسی به لحاظ تکنیکی و اینکه بخس عمده کار در استودیو گرفته شده قابل ارزیابی است به‌ویژه که فیلم، بازی های خوبی هم دارد و ازجمله مریلا زارعی در نقش مادر موسی و فرهاد آئیش در دو نقش متضاد بازی خوبی ارائه داده‌اند.

حامد مظفری درباره آثار خارج مسابقه اظهار داشت: چند فیلم ویژه در جشنواره دیدیم مثل “لاک پشت”، “رکسانا”، “پیرپسر” و “غریزه” که بین اینها هم از همه شسته رفته تر “رکسانا” است که هم مضمون نسبتا فراگیری و هم ریتم مناسبی دارد. “غریزه” و “پیرپسر” هر دو انگار فیلم‌هایی هستند متاثر از “برادران لیلا” که با نگاه نقد پدر در خانواده ساخته شده.اند. “پیرپسر” بازی عالی حسن پورشیرازی را دارد که سالها بعد از “مهمان مامان” اینجا واقعا درخشیده و جاهایی یادآور استالین‌ی است که تروتسکی -اینجا می‌شود حامد بهداد- علیه او شورید! البته زمان فیلم خیلی خیلی طولانی است یعنی حدود سه ساعت و کمی بیشتر و خیلی راحت حدود یک ساعتش را اگر کنار بگذارند به فیلم بهتری می‌رسیم.

حامد مظفری خاطرنشان ساخت: کاری نداریم که فیلم‌های ویژه را به بخش مسابقه راه ندادند؛  این را باید صریح گفت که بهترین بازیگران فیلم‌های جشنواره یکی یسنا میرطهماسب ۲۵ ساله و مهسا اکبرآبادی ۳۰ ساله در “رکسانا” هستند، دیگری حسن پورشیرازی در “پیرپسر”. پس از اینها رضا مسعودی در “اسفند” و همچنین رضا بابک و گلچهره سجادیه در “ترک عمیق” و مریلا زارعی در “موسی” هم شایسته سیمرغ بودند.




برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر۴۳ /بهترین فیلم، هیچ جایزه‌ای نبرد!

سینماروزان: مراسم اختتامیه و توزیع جوایز جشنواره فیلم فجر۴۳ برگزار شد.

 

به جز سهم بالای ۹۰ درصدی تولیدات ارگانها و نهادها از جوایز، اتفاق عجیب اختتامیه، اهدای سیمرغ بهترین فیلم به “زیبا صدایم کن” بود؛ فیلمی که هیچ جایزه دیگری کسب نکرد!

 

اینکه چطور می‌شود فیلمی نه جایزه کارگردانی، نه جایزه فیلمنامه، نه جایزه بازیگری و نه جایزه فیلمبرداری و … کسب نکند و بعد جایزه بهترین فیلم را دریافت کند، معنایی ندارد جز کوشش بی‌دلیل برای آن که دل همه به دست آید.

 

فهرست برندگان جشنواره فیلم فجر۴۳ به شرح زیر است:

 

–بهترین فیلم: زیبا صدایم کن/ سیدمازیار هاشمی/محصول فارابی و کانون

 

–بهترین فیلم مردمی: پیشمرگ/آرش زینال خیری

پسر دلفینی۲/محمدامین همدانی

 

— بهترین کارگردانی: شمال از جنوب غربی/ حمید زرگرنژاد/محصول بنیاد روایت

 

–بهترین فیلمنامه: بچه‌ مردم/ محمود کریمی، فائزه یارمحمدی/محصول خیریه امام رضا

 

–جایزه ویژه هیات داوران: سونسوز/رضا جمالی

 

–جایزه نگاه ملی: خدای جنگ/سعید سعدی /محصول اوج

ناتور دشت/مهدی فرجی /محصول حوزه

 

— بهترین فیلم اول: رها/ سعید خانی

 

–بهترین کارگردانی اول: بچه مردم/ محمود کریمی/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین‌ پویانمایی: پسر دلفینی ۲

 

–بهترین نقش اصلی مرد: سیمرغ برای مصطفی زمانی/شمال از جنوب غربی/محصول بنیاد روایت

 

دیپلم افتخار برای نوید پورفرج/گوزن های اتوبان

 

–بهترین نقش اصلی زن: فریبا نادری/شوهر ستاره

 

-‘بهترین نقش مکمل مرد: سیمرغ برای فرهاد آئیش/موسی کلیم اللّه /محصول تلویزیون

 

دیپلم افتخار برای عنایت بخشی/شاه نقش

 

–بهترین بازیگر نقش مکمل زن: لیندا کیانی/ ۱۹۶۸/محصول موسسه روح الله

 

–بهترین فیلمبرداری: شمال از جنوب غربی/ علی‌محمد قاسمی/محصول روایت

 

دیپلم افتخار فیلمبرداری: بچه مردم/ میلاد پرتوی/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین تدوین: بچه مردم /عماد خدابخش/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین جلوه‌های ویژه بصری(دو سیمرغ): موسی کلیم الله/ علیرضا واعظ /محصول تلویزیون

صیاد/ امیر ولی خوانی/محصول فارابی و اوج

 

–بهترین جلوه های ویژه میدانی:صیاد/حمید رسولیان/محصول فارابی و اوج

 

–بهترین چهره پردازی: موسی کلیم اللّٰه/شهرام خلج/محصول تلویزیون

 

–بهترین طراحی لباس: موسی کلیم اللّٰه/ آذر محمدی/محصول تلویزیون

 

–بهترین طراحی صحنه: موسی کلیم الله/ کیوان مقدم/محصول تلویزیون

 

–بهترین صدا (صدابردار – صداگذار): گوزن‌های اتوبان/ میثم یاردیلو، حسین قورچیان

 

بهترین موسیقی فیلم: اسفند/ کارن همایونفر/محصول اوج و فارابی

 

 

 

 




فیلم “گوزنهای اتوبان”(ابوالفضل صفاری): سگ‌شاخ!

سینماروزان/محمد شاکری:

+شروع مهیجی دارد با یک قمار عجیب حول پلاک های خودروهای عبوری؛ شرط روی عدد سمت راست پلاک‌.

+زود وارد داستان جوان پسند خود می‌شود و سریع موقعیت عوض می‌کند از اتوبان به عمارت خارج شهر و بعد ماجرای چپ کردن جیپ و…

-هرچه نوید پورفرج می‌تواند تیپ پیک موتوری سربه هوا را خوب درمیاورد، سامان صفاری در همان کلیشه معصوم تلویزیونی مانده‌. حتی جاهایی که سیگاری بار زده اند، صفاری قادر نیست سرخوشی تخدیری را باورپذیر ارائه کند.

+ورود به فضای مجازی و حاشیه های گریبانگیر شاخ ها…

-حالت های پیمان قاسم خانی و بامزه بازی هایی که می‌خواهد درآورد یادآور استندآپ های مهران مدیری!

-بهنوش بختیاری هم بالاخره به جرگه مادران سینما پیوست؛ در نقش مادر یک شاخ اینستاگرام. البته همان تیک های دوپهلوی طنازانه را دارد ولی طنز اصلی آنجاست که صدف اسپهبدی-با شمایل یک شاخ اینستاگرام-بهش میگوید: مامان!

+فضای شرط بندی در بین طبقات فرودست از فوتبال به پلاک ماشین آمده بود و تصویر تازه ای است!

+برخلاف فیلمهای کاسه توالتی، تمیز است، شریف است. فقیر هست ولی مفلوک نیست، فقیر کنش‌گر است و همه شخصیت دارند کار میکنند حتی اگر کار آنها در برابر موج تورم اثرگذار نباشد باز تحرک دارند.

-الناز شاکردوست با چهل سال سن و بازی در نقش تین ایجری ؟ + سن و رفتارش به دهه شصتی‌ها میخورد نه دهه هشتادی‌ها ولی با کمک نویسنده داستان پریدن ها و رفتن ها و بی جنبه بودن نسل نو را درآورده است.

+نوید پورفرج در قامت مرد عصیانگر عصبانی سعی کرده خلاق باشد و جاهایی واقعی تر از تیپ متداول نوید محمدزاده در نقش‌های مشابه.

+رسوخ مافیا به فضای مجازی؛ شاید قدری بزرگنمایی شده باشد، به سفارش مجازی ستیزان شبیه است تا واقعیت؟ نه! واقعا ولنگاری مجازی این سالها بدجوری گریبان همه را گرفته و اگر همراه نشوی گاهی انگ اُمُل میخوری.

+تعارض پسر شرقی با ورود زنش به دنیای بلاگرها را خوب درآورده. کلیشه زن بی جنبه ‌ای که با یک هدیه آیفون، تغییر ماهیت میدهد، درست درآمده.

+نمادهای گوزن را در میانه و در مرز بحران زن-شوهری وارد کرده‌. گوزن هایی که از آسمان می پرند در خانه!

-سیر داستان طوری می‌رود که باعث و بانی مشکلات را فقر اقتصادی می‌داند ولی از اقتصاد بورژوازده‌ی کج‌فهم خنگ چیزی نمی‌گوید.

+پایان بندی جمع و جور و خوبی دارد و درگیر احساسات گرایی و پلیس بازی نمی‌شود و بجایش سعی می‌کند هم بحران و هم حل بحران را با خواص رفتاری آدم‌هایش، رقم بزند.

 

 




فیلم “سالن ۴”(حسین ترک جوش/روح‌الله حجازی): شنای حدیث با دکوپاژ سیاوش!؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

-میلاد کیمرام با همان گریم سیاوش و در همان فضای حاشیه ای سیاوش.

-مدام هم به سبک زخم کاری و عزتی، میلاد کیمرام را داخل وان نشان می‌دهد.

-به شدت تحت تاثیر ساختار و موضوع سریال #سیاوش و فیلم  #شنای_پروانه. از انتخاب لوکیشن تا فضاسازی، نوع روابط و شخصیت پردازی همه یادآور سیاوش و حتی میلاد کیمرام هم هست‌.

-در برخی از موارد فیلمساز تلاش می کند تا با تزریق نگاه خوش در فیلمش ادای دینی به ژانر ، فیلم و یا فیلمسازی انجام بدهد و اگر فیلمساز دارای ایده، جهان‌بینی و شناخت از مدیوم سینما باشد این گرته‌برداری جواب می دهد اما برخلاف این قضیه را می‌بینیم و فقط به تقلید و کپی‌کاری بدون هیچ خلاقیت و نکته مثبتی می پردازد.
-تیپ اصلی درست عین تیپ اصلی شنای پروانه؛ برادر کوچکتر خانواده و کشف زوایای پنهان و تاریک زندگی. در هر دو فیلم پدر خانواده مُرده و با مادری لمپن و کمی مجنون و خل وضع روبه رو هستیم و خواهری جسور وجود دارد و البته اینجا شوهرخواهر را جای بردار کوچکتر خانواده می‌بینیم که دارای لکنت است و البته سلیس و روان رپ اجرا می کند !!! این هم اوج خلاقیت!؟

– استفاده از موسیقی با سازهای کوبه ای و زهی و فیلمبرداری از پشت سر شخصیتها برای ایجاد سوسپانس و دلهره به دلیل عدم پرداخت درست صحنه و دکوپاژ هیچ رویکرد مثبتی ندارد.

– چالش دیگر، عدم هویت و تعریف غلط شخصیت قهرمان یا ضد قهرمان است. کارگردان او را مغز متفکر یک باند تبهکاری نشان می دهد که نیروهای پلیس و باند رقیب دربه در به دنبال او هستند. اما در فیلم یک جوان خوش چهره می بینیم که کارش درست کردن مشروبات الکی است و در خلوتش در پنت هاوس ویو‌دارش مشغول نوشیدن و دود کردن است.

نتیجه؟
–برای آسیب‌شناسی اجتماعی درباره طبقه فرودست بزهکار باید آنها را شناخت و در کنارشان زیست. صرف تتو کردن و کلاه سوئیشرت را روی سر کشیدن، ضدقهرمان پایین شهری خلق نمی‌کند.




فیلم “۱۹۶۸”(امیرمهدی پوروزیری/ایرج محمدی): کلاه‌گیسِ سوررئال؟

سینماروزان/محمد شاکری:

-تحت تاثیر #مونیخ اسپیلبرگ و ماجرای ترور ورزشکاران اسرائیلی در جریان المپیک۱۹۷۲!

-دکوپاژ نیمروز مهدویان! همان دوربین لرزان و همان پرهیز از عمق میدان و همان دسته بندی تیپیکال خوب‌ها این ور-بدها اون ور و همان تلاش برای پیدا کردن نفوذی جمع و همان عشق الکی دختر و پسر مبارز و…

-حتی از بازسازی موفق کاباره هتل هیلتون عاجز است و حتی نمی تواند یک اجرای زنده دهه چهل را دربیاورد و فکر کرده همین که زنان را پوستیژ به سر کند و راه به راه از کافه تا خیابان و استادیوم، زنان کلاه‌گیس به سر را نمایش دهد یعنی پیشتازی؟؟

+با بخش بندی داستان به لوکیشن های مختلفی که نیاز چندانی به بازسازی زمانی ندارند، پیش میرود‌.
از هتل تا مسافرخانه و گرمابه و دریاچه نمک و…

-بازی امیر نوروزی در نقش اصلی با وجود متن شعاری و قابل پیش بینی، کمترین تفاوتی با نقش کمیته ای #آنتیک ندارد! چرا؟

-امیراحمد قزوینی هرچه در صدام خوب و درجه یک بود، اینجا ول و رها و بلاتکلیف. به خاطر همان شخصیت پردازی که نیست. او بنا بوده وردست بامزه‌ی امیر نوروزی باشد؟

-آدم ها، هویت ندارند‌. اینها که می‌خواهند گروگان گیری کنند، به کدام تشکیلات وصلند؟ چریکند؟ مجاهدند؟ موتلفه ای هستند؟ داستان سردرگم، هیچ کس شناسنامه ندارد، معلوم نیست اینها گروه چپ هستند؟ اسلامی هستند؟ یک سری مبارز معلق روی هوا. نه یک رفتار و نشانه مسلمانی هست و نه هیچ نشانه گذاری دیگر.

-مگر همه دعوای مرتضی-نوروزی- بر سر قتل خواهرش نیست؟خواهر را که ساواک کشته! چرا نمی‌رود ترتیب پرویز ثابتی را بدهد؟

-نماهای داخل ماشین خیلی زیاد و همه هم کروماکی‌. وقتی می‌خواهید مستندنما باشید چرا همین نماهای ساده را رئال نمیگیری؟

-حتی نکرده صدای عطا بهمنش را از آرشیو پیدا کرده و روی نمایشگر مسابقه بگذارد‌. یک پلان از مسابقه هم که نمیگیرد و همه چیز را خلاصه می‌کند در تیر  و ترقه بازی در رختکن‌.

-سریال #تهران جاهایی ایرانی‌تر است. اگر کانال ۱۴ تلویزیون رژیم میخواست، پروپاگاندایی‌تر از عملیات موساد در ایران بسازد، میشد؟؟

-حرکت عمومی مردم تهران علیه صهیونیست ها بعد از مسابقه ایران و اسرائیل را چه جوری میشد این قدر خوار کرد؟؟

-تحلیلی از شرایط اجتماعی ندارد، وضعیت فلسطین و اسرائیل را هم نمی‌دانیم در چه دوره ای است. خود بازی و حتی گل قلیچ خانی را هم که نمایش نمی‌دهد، حداقل یک گزارش فوتبالی خوب میگذاشتید!




فیلم “شاه نقش”(شاهد احمدلو/علی قائم‌مقامی): احمدی‌نژاد یا پزشکیان؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

+ظاهرا تنازعات صنف لونه زنبور ی سینما مرکز اتفاقات است اما خیلی زود معلوم می‌شود کلا خواسته پته سیاسیون را روی آب بریزد و همه حرف همین است کتک‌زن‌ها هم برای بدنه صنف کاری نکردند چه برسد به کتک‌خورها!

+بازی هومن برق نورد، چشمگیر و با گریم خوبی که او را زمین‌خورده‌ی پردرد سینما نشان میدهد؛ زمین خورده ای ساده لوح که می‌خواهد جلو برود که دستگیر باشد ولی نمی‌داند که جلوگرد جز با زمین زدن ممکن نیست! شایسته کاندیداتوری.

+نون سینما؟ با کارت صنف، نیم سیر پنیر میدهند؟ به کف صنف که نه! ولی می بینید که برای رئیس صنف هم نون دارد و هم ژیگو و هم شاسی بلند و هم نشمه‌ی عروسکی! این را توسعه دهید به سیاست تا همه چیز معلوم شود.

+رضا رویگری؟ تکان دهنده است که با حال نزار می‌گوید سینما حق مشایخی را هم نداد چه برسد به بقیه.

+حضور متوسلانی در نقش مرشد بهرنگ!

+متلک های سیاسی از پزشکیان و “تا آخرش میمونی” گرفته و برو برس به “بگم بگم”های احمدی نژادی که در رقابت هومن-بهرنگ رخ می‌نماید.

جوک؟

–کلنگ زنی زمین کشاورزی برای توزیع میان اعضای صنف و دعوا سر مساحت اتاق خواب و توالت! چند سال از راه انداری صنف سینما راه افتاده و حتی نتوانستند در زمان رونق مسکن مهر، شرایط خانه‌دار شدن صنف را فراهم کنند. بالاخره یک فیلم هم پیدا شد که به خودش سوزن بزند.

چشم انداز؟

–لحن شیرین و ساده گویی دارد و می‌خواهد سیاست بازان را بنوازد و سوءاستفاده‌ی رقابت های انتخاباتی را نیشی بزند و نتیجه گیری فرمایشی هم ندارد و رک و راست و بی واسطه، می‌گوید همین است که هست و هر که بیاید دوباره همان آش است و همان کاسه.

 




فیلم “پیشمرگ”(علی غفاری/آرش زینال‌خیری): نفوذ بیخ گوش!

سینماروزان/مسعود احمدی:

+با اینکه داستان در غرب ایران میگذرد ولی جز به‌جا و مرتبط با فیلمنامه، نما از طبیعت نمیگیرد و هدفش را بر همان روایت خودش گذاشته و کمتر بیراهه می‌رود.

+کارگردانی تکنیکی و ملزم به تریلرهای ماجراجویانه، باعث شده فیلم سروشکل آبرومندی پیدا کند. ناشی از سپردن کار به علی غفاری که سالها تجربه دستیاری داشته و در کارگردانی هم فیلم تاریخی خوش‌ساخت‌ #استرداد را از او دیده‌ایم.

+شخصیت ها دو قطب مثبت و منفی هستند و قابل پیش‌بینی منتها بیرون نمی‌زنند و بیش از تغییر ماهیت شخصيت ها، این تعقیب و گریز طرفین ماجراست که به موتور پیش برنده درام بدل می‌شود.

+شمایل کوتاه احمد کاظمی در اینجا به مراتب بهتر از فیلم #احمد. تلاش برای نماهای باز از یک سردار شهید و نزدیک شدن اندک و گذری بیشتر جواب می‌دهد.

-یاللعجب؟

–آقای تهیه کننده در نقش حامی سردار قهاری در دقایق پایانی وارد می‌شود و همنام فیلم نقش پیشمرگ را بازی می‌کند!

-بازی های فیلم دو سو دارند؛ برخی خیلی خوب مثل مهدی نصرتی و آرش آصفی و عبدالرضا نصاری و برخی متوسط و زیر متوسط مثل الناز ملک و ساناز سعیدی.

+داستان سرراست و کلاسیک خود را راحت روایت می‌کند و سعی می‌کند جذابیت را از گره های غیرقابل حدس بگیرد.

+نفوذ و نفوذی تا بیخ گوش قهاری رخنه کرده؛ کاملا باورپذیر و هم راستا با اتفاقات اخیر و‌ یادآور ترور اسماعیل هنیه.

+سعی می‌کند تا انتها نماهای اکشن مهیج را داشته باشد و برای پایان بندی نیز کم نمیگذارد؛ از تریلی ماک ۱۸ چرخ تا هلی کوپتر که رویش سوار است و باز درگیری و درگیری تا بلند شدن هلی کوپتر. -می‌توانست ریتم بخش پایانی و بخصوص حرکت ماک را با ریتمی تندتر قرار دهد ولي به هر شکل در سینمای خالی از اکشن، غفاری تکانی داده به این ژانر.