چرا رائد فریدزاده به استودیوی برنامهی تلویزیونی «هفت» نرفت؟/افخمی کدام پرسش اصلی را نپرسید؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: گفتگوی بهروز افخمی مجری برنامه تلویزیونی «هفت» با رائد فریدزاده رییس سازمان سینمایی، گفتگوی ویژهای نبود چون درباره هیچ مبحث جدیدی طرح مساله نشد و فریدزاده هم پیشدستی نکرد و هیچ محتوای تازهای را ارائه نکرد.
در نگاه اول اینکه در دوران حساس بعد از آتش بس با اسرائیل این گفتگو روی آنتن رفت میتواند دلیل اصلی محافظه کاری باشد اما گفتگو که زنده نبود. یک گفتگوی تولیدی بود که نه در استودیوی هفت که در سازمان سینمایی انجام شده بود.
فریدزاده برخلاف سلف خود به استودیوی هفت نرفت. این نرفتن میتواند ناشی از اتفاقات اخیر تلویزیون و حمله به ساختمان شیشه ای باشد؟ گرچه هفت در جایی خارج از سازمان ضبط میشود ولی باز هم نرفتن فریدزاده جدا از محافظهکاری امنیتی، ظن دیگری را پیش رو میگذارد.
سازمان سینمایی در دوره جدید قصد ندارد بیدلیل امتیازات ویژه برای تلویزیون قائل شود؟ به خصوص که همچنان تلویزیون جز در موعد برگزاری جشنواره فجر، در کل سال تعامل فراگیری با سینما و تهیهکنندگان ندارد و همچنان فقط شماری فیلم خاص هستند که تیزر آنها مجوز پخش تلویزیونی میگیرد و حتی از میان این همه تولیدات سالانه سینما برنامه ای برای خرید رایت لااقل بخشی چشمگیر از آنها صورت نمیگیرد. نگاه کنید کنداکتور تلویزیون چقدر خالی است که در اعیاد همچنان فیلمهای قدیمی مثل «پاکباخته»، «دو نفر و نصفی»، «لیلی با من است»، «آدم برفی» و «اخراجیها» و… پخش میکند.
فریدزاده در حال ارسال پالس برای مدیران تلویزیون است که اگر دنبال تعامل با سینما هستند ابتدا رفتار عملیاتی در برخورد با سینماگران داشته باشند و بعد انتظار داشته باشند گفتگوها در استودیوهای خودشان ضبط شود؟
به جز این آنچه از فحوای گفتگوی افخمی با فریدزاده برمیآید نوعی محافظهکاری در طرح پرسش است و همین دست بسته بودن افخمی باعث شده هیچ دادهی جدیدی از این گفتگو بیرون نیاید.
افخمی میتوانست درباره بسیاری از مسائل کلیدی خانواده سینما و از همه مهمتر وضعیت طرح ناتمام ارتقای بیمه بازنشستگی اهالی سینما و فقدان کد بیمهای اختصاصی برای سینماگران در سازمان تامین اجتماعی بپرسد.
او میتوانست درباره نتیجهی دستورکاری که خود فریدزاده به مدیر تازهی فارابی درباره ارتقای معیشت اهالی سینما داده بپرسد.
چرا رائد فریدزاده به استودیوی هفت نرفت؟
از همه مهمتر باید موضع رئیس سینما را نسبت به حضور فیلمهای بدون مجوز در محافل جشنوارهای جویا میشد. در جشنواره کن فیلم «تصادف ساده»جعفر پناهي بدون مجوز حضور داشت و نخل طلا هم برد.
در جشنواره کارلوویواری هم فیلم «بیداد»سهیل بیرقی حضور دارد که مجوز داخلی ندارد. روالی که لابد ادامه هم خواهد داشت…
این، مهمترین پرسشی بود که افخمی میتوانست از فریدزاده بپرسد و یک بار برای همیشه تکلیف فیلمسازی بدون مجوز را مشخص کند…
ورای اینها اقدام حرفهای تولیدکنندگان «هفت» و مدیران شبکه نمایش را باید ستود که با وجود همه محدودیتها سعی کردند شرایط گفتگو را در سازمان سینمایی فراهم کنند تا هدف اصلی یک برنامه سینمایی که میبایست ارتباط مستقیم با مدیران سینمایی باشد، محقق شود.
انعطاف «هفت» و شبکه نمایش جای تحسین دارد و باید سایر برنامهسازان تلویزیونی نیز همین قدر سیال عمل کنند و دست از اصرار بیخود بر کشاندن مهمانان به استودیوهای تلویزیون بردارند و اتفاقا دوربین های خود را به دفاتر سینمایی ببرند تا ارتباط بهتری با اصحاب سینما ایجاد گردد.
ذکر خیر بدحجاب و بیحجاب توسط وزیر ارشاد
|
سینماروزان: عباس صالحی وزیر ارشاد به تازگی و همراه با رائد فریدزاده رییس سینما، دیداری با روسای خانه سینما داشته و در این دیدار صراحتا ذکر خیر واکنش میهنپرستانهی بدحجاب و بیحجاب را کرده و آنها را بخشی از هسته سخت نظام دانسته؛ ذکر خیری که شاید زمینهساز حل مشکل فیلم توقیفی «قاتل و وحشی» گردد؟
وزیر ارشاد همگرایی به وجود آمده درجنگ با رژیمصهیونی را سرمایه ملی دانسته و گفته: باید قدردان ملت و چهرههایی که در زمان احساس خطر (با وجود نقدها) به میدان آمدند باشیم و نسبت به آینده تغییر مسیرهایی انجام دهیم و به همه شاخههای ملت توجه کنیم و این نباشد که در لفظ بگوئیم “مردم” اما در عمل مردم را بخشبندی کنیم.
صالحی با بیان اینکه به این تجربه وجودی ۱۲ روزه امیدوار هستم، تصریحکرد: این روزها نشان داد هسته سخت، تمام ملت است نه قشری خاص! بدحجاب، بیحجاب، مومن و انقلابی، هسته سخت هستند و در زمان بروز اتفاق به میدان آمدند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان این که گرچه ضربات کمی متحمل نشدیم ولی به آینده خوشبین هستم، گفت: اگر این روزها به ما تجربه وجودی حکمرانی و ملی داده باشد باید قدردان این نعمتی که در حاشیه جنگ تحمیلی به ما داده شده است باشیم چراکه بزرگترین سرمایه نظام مردمی هستند که در این ۱۲ روز با وجود سلایق مختلف خودشان راثابت کردند و در ادامه مسیر هم باید به آنها اعتماد کنیم.
ذکر خیر بدحجاب و بی حجاب توسط وزیر ارشاد
اینکه وزیر ارشاد هسته سخت نظام را همه مردم اعم از بی حجاب و بدحجاب میداند نمود عملیاتی در مدیریت فرهنگی خواهد داشت؟
مصداق؟ مدتهاست فیلم «قاتل و وحشی»حمید نعمتاله به دلیل نمایش سر تراشیدهی لیلا حاتمی توقیف است و تاکنون سه دولت عوض شده و فیلم حتی مجوز پخش محدود نمیگیرد. عباس صالحی وزیر ارشاد که معتقد است حتی بیحجاب هم جزئی از هسته سخت ملت است چرا تکلیف همین «قاتل و وحشی» را روشن نمیکند؟
آیا مشکل قاتل و وحشی توسط وزیر ارشاد حل میشود؟
ناصر تقوایی، هویت ملی و فیلمنامهی «مسجد جامع خرمشهر»!/حرفهای خالق «ای ایران» را بخوانید
|
سینماروزان: در روزهای پرحادثه انتهای خرداد۴۰۴ بد نیست مروری کنیم بر اینکه چرا ناصر تقوایی سه سال بعد از «ناخدا خورشید» فیلمی را ساخت درباره اتحاد ایرانیان که در عنوان آن هم کلمه ایران، خودنمایی میکرد؛ «ای ایران».
ناصر تقوایی در بخشی از کتاب «به روایت ناصر تقوایی» در گفتگو با احمد طالبی نژاد، از قصدش برای ساخت «زنگی و رومی» بعد از «ناخدا خورشید» گفته که به دلیل مضمون ضدّجنگ مجوز تولید نگرفته و بلافاصله بعد از آن تقوایی طرح فیلم «مسجد جامع خرمشهر» را ارائه داده.
تقوایی میگوید: بعد از مردودی “زنگی و رومی”، داستان ساده ای داشتم راجع به خرمشهر، ساده از نظر ساخت. ماجرا در مسجد جامع خرمشهر و در ابتدای جنگ رخ میداد. یکی از افتخارات جنگ ما مقاومت یک ماهه ی مردم خرمشهر است که اگر نبود، کلک خوزستان همان ابتدا کنده میشد. این مقاومت از جانب بچه های جنوب بود که باعث شد غیرت مردم ایران تحریک شود و از همه جا به کمک بیایند و پشت جنگ را بگیرند.
تقوایی ادامه میدهد: صدام میخواست کارون بشود مرز ایران و عراق و در شرایطی که ما ارتش منسجمی نداشتیم بزرگترین ارتش مردمی در ایران، شکل گرفت.
ناصر تقوایی در ادامه این گونه تاکید بر «هویت ملی» میکند: هر وقت این مملکت به مرز اضمحلال رسیده، مردم با تمام اختلافهای نژادی، فرهنگی و قومی شان، یکدل و یکصدا از مملکت شان دفاع کردهاند و اینهاست همان “هویت ملی” است که ازش حرف میزنیم.
این کارگردان درباره داستان فیلمنامه مسجد خرمشهر چنین شرح میدهد: داستان من داستان هفت جوان از جاهای مختلف و قومیت های متفاوت بود که بعد از عقب نشینی از خرمشهر در این مسجد باقی ماندند، آنها زبان همدیگر را نمیفهمند و درنتیجه هرگز گفتگوی مستقیم ندارند اما برای یک هدف میجنگند، گلوله های سرگردان شب و روز از بالای سر آنها میگذرد و گاهی چشم انداز ویران شهر و رودخانه کارون را می بینند که گلوله ها مثل رگبار در آن می بارند و آنها کوشش میکنند زبان همدیگر را بفهمند. هفت جوان از هفت قومیت مقاومت میکنند ولی هر هفت نفر کشته میشوند…
تقوایی در چرایی عدم تولید فیلم مسجد خرمشهر بیان میدارد: به هر حال با این فیلمنامه هم مخالفت کردند و لابد باز مضمون ضدجنگ از آن بیرون کشیدند و این گونه بود که طرح بعدی “ای ایران” را ارائه کردم که ترکیبی بود از ماجرای واقعی یک گروهبان خودسر در توابع کازرون در ترکیب با خاطره ناصر شاهین پر درباره یک همکلاسی سابق که پدرش اجازه آوازخوانی را نمیداد و فقط میگفت برو در گروه سرود ولی آواز نخوان!
او میافزاید: البته قصد داشتم با ساخت فیلم «ای ایران» پیشنهاد یک سرود ملی تازه را هم بدهم که به نتیجه نرسید چون طرح من استفاده همزمان از سه شاعر و سه آهنگساز متفاوت(م.آزاد، ابوالقاسم حالت و علی معلم/فریدون ناصری، ثمین باغچه بان و ناصر چشمآذر) بود که به دلایل مختلف ثمر نداد چون علی معلم که بعد از یک ماه و نیم وقت گذاشتن انصراف داد، باغچه بان ایران نبود و ناصری هم بر روی همان سرود اولیه کار کرد و میخواست همان را بازسازی کند…
“پیرپسر” تا صد میلیارد را پر خواهد کرد/با اکران “پیرپسر” سینماداران امیدوار شدهاند به احیای گیشه محرم و صفر!/هوشمندی مالکان “پیرپسر” آن بود که همان تکسانس جشنواره فجر را روی هوا زدند!/همچنان جشنواره فجر تنها جشنوارهای است که میتواند برای فیلمها، فضای تبلیغاتی موثر ایجاد کند
|
سینماروزان: فروش بالای فیلم “پیرپسر” قابل پیش بینی و متاثر از دو عنصر است؛ یکی فضای تبلیغاتی موثری که در جشنواره فیلم فجر۴۳ برای این فیلم ایجاد شد و دیگری جاهطلبی پخشکنندهاش عامریانفیلم که قصد دارد به زعم خود شرایط اکران بهتر فیلمهای غیرکمدی را هم فراهم کند.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما با بیان مطلب فوق روی آنتن رادیوتهران بیان داشت: شک نکنید اگر “پیرپسر” در جشنواره فجر حضور نمیداشت حتی اکران آن هم در هاله ای از ابهام بود چه برسد به رکوردشکنی در گیشه. همچنان جشنواره فیلم فجر تنها جشنوارهای است که میتواند برای فیلمها، فضای تبلیغاتی ایجاد کند و البته که در برخی موارد نیز این فضای تبلیغاتی علیه فیلمهاست…دیدیم که با وجود جدایی چندساله بین الملل از فجر و صرف کلی هزینه برای آن، باز همین جشنواره اصلی فجر-بخاطر ذات نسبتا ارژینال- بود که مخاطب واقعی داشت و مخاطب ایرانی فهمیده که باید فیلم خارجی را بدون سانسور از منابع دیگر ببیند و برای دیدن تولیدات دست اول ایرانی به فجر برود.
این منتقد سینما ادامه داد: یک اشتباه مدیران سینمایی دولت قبل همین بود که نگذاشتند فیلمهایی بحث برانگیز مثل پیرپسر، رکسانا، غریزه و علت مرگ نامعلوم وارد جشنواره فجر شوند و جشنواره فجر را انبان آثار ارگانی کردند و اجازه ندادند امثال پیرپسر حتی در بخش جنبی جشنواره حاضر شوند. سیاست آنها در تولید کارگردان و تهیهکننده فلهای گمنام و سفارشپذیر، با وجود صرف میلیاردها هزینه به بنبست خورد و حتی از انجمن سینمای جوان آنها نیز دو استعداد تازه برای سینمای بلند، بیرون نیامد.
حامد مظفری: پیرپسر، صد میلیارد فروش را پر خواهد کرد
حامد مظفری تاکید کرد: به هر حال در ابتدای هر تغییر و تحول سیاسی، یک چراغ سبز داده میشود برای حل مساله آثار مسالهدار و منوچهر شاهسواری هم به خوبی از این چراغ سبز استفاده کرد و بخش خارج مسابقه راه انداخت تا چند فیلم متفاوت در جشنواره ولو بصورت محدود نشان داده شوند. هوشمندی مالکان پیرپسر آن بود که همان تکسانس جشنواره فجر را روی هوا زدند.
مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان، اکران تکسانس پیرپسر در فجر۴۳ را اسباب بالا بردن کنجکاوی مخاطب دانست و بیان داشت: اکران تک سانس پیرپسر در جشنواره فجر باز هم به نفع فیلم شد چون اگر فیلم وارد بخش مسابقه میشد و مثل سایر فیلمها، بارها و بارها در سینماهای مردمی اکران میگردید،گرچه یحتمل در اختتامیه چندین سیمرغ را درو میکرد و جایی برای تنفس آثار ارگانی ایزوله نمیگذاشت اما به هر حال بسیاری از همان سینماروها در فجر۴۳ فیلم را می دیدند و شاید اشتها برای تماشای فیلم در اکران سراسری، این قدر ضریب نمی یافت.
حامد مظفری درباره دورنمای اکران فیلم پیرپسر گفت: حدس میزنم پیرپسر صد میلیارد تومان فروش را پر کند و گزینه ای قابل اعتماد برای اکران در ماه محرم و صفر باشد به خصوص که یک تراژدی است و میشود در ایام سوگواری هم در سینماها روی پرده بماند و این اتفاق هم به نفع سینماداران است و هم به نفع مخاطب.
حامد مظفری منتقد و روزنامه نگار
از خاطراتِ مگوی خالقان «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا فیلترینگ نماوا بهخاطر «سووشون»!
|
سینماروزان/حامد مظفری: سالها پیش و در برخوردهایی معدود که با همایون شهنواز داشتم وقتی درباره چرایی کمکاری بعد از گل کردن سریال «دلیران تنگستان» پرسیدم، فقط تلخند ی را شاهد بودم و یکی دو پاراگراف که دلیل اصلی کمکاری همان موفقیت «دلیران تنگستان» در زدن پنبهی استعمار پیر بود.
شهنواز شاید چون خودش هم چندان دل خوشی از بی مهریهای متعاقب «دلیران تنگستان» نداشت، از بیشگویی ابا داشت ولی سکوتهای میان پاراگرافها و نفسهای عمیقش، حکایت داشت از اینکه گرچه پس از «دلیران تنگستان» نتوانست جز یکی دو کار بسازد با این حال از خودش راضی بود که کاری برای وطن کرده.
سیدضیاءالدین دری کلاسیکسازی که خاطرات خوشی با «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» برای مخاطبان ساخت، تقریبا تا زمان مرگ، از عواقب رسوایی دریوزگان استعمار مینالید.
در مراودات خودمانی با دری کم پیش نمیآمد که ناگاه در ساعات انتهایی شب تماس میگرفت و تا دم صبح حدیث نفس میکرد و گلایه که هر بار بعد از «کیف انگلیسی» خواسته، کاری انجام دهد با ده ها دست انداز روبرو شده و بعد از «کلاه پهلوی» که دیگر نتوانست هیچ کاری انجام دهد و حتی پروژهی آیینی حضرت زینب(س) که ماهها صرف پژوهش آن کرده بود با وجود تصویب چند باره، به پیش تولید هم نرسید.
دری مردی عیانگو بود و ابایی نداشت که کمکاری خود را به همانهایی نسبت دهد که علاقهای به افشاگریهای «کیف انگلیسی» نداشتند و چنان تاوانی برایش تراشیدند که حتی نتواند درام موزیکال کاملا عامهپسند مرتضی پاشایی را بسازد. وقتی یک بار از او پرسیدم اگر به عقب برگردی و با دانستن این حجم مرارت، باز «کیف انگلیسی» میسازی یا نه؟ او محکم گفت: باج به اجنبی نمیدهم و اتفاقا تندتر میسازم و رسواترشان میکنم.
از «دلیران تنگستان» تا «کیف انگلیسی» گفتیم و از «یتیم خانه ایران»ابوالقاسم طالبی هم باید گفت که حتی نگذاشتند در جشنواره فجر به نمایش درآمد با اینکه ورای آن مفهوم ضداستعماری، حداقل به واسطه فیلمبرداری درخشان اصغر رفیعی جم و آن همه سکانس های ترکیبی رنگارنگ میتوانست برنده سیمرغ شود.
همین چند سال پیش حوزه هنری فیلمی تابوشکن با عنوان «دیدن این فیلم جرم است» را تولید کرد که بسیار همگامِ زمانه، دسیسههای جریان نفوذ را برملا کرد ولی دیدیم که با وجود همراهی حوزه، فیلم مدتها توقیف بود و در نهایت در یکی از بدترین ادوار، اکران شد و هیچ کس هم خبر از رضا زهتابچیان کارگردان آن ندارد، همان طور که محمدرضا شفاه تهیهکننده جوان و جسورش هم دیگر نتوانست سراغ چنین سوژههایی برود.
آنها که قسمت اول سریال «سووشون» را دیدند حتما میدانند که سریال بیشتر از آن که فانتزیسازی پیشه کند سعی کرده بود عین روایت سیمین دانشور از یوسف و تقابلاتش با استعمارگران انگلیسی و مزدوران داخلی آنها را مصور کند -و حالا اگرچه برخی علاقه دارند چهار نمای عاشقانه را پیراهن عثمان کنند -ولی از سرتاپای این نود دقیقهی ابتدایی فقط سیمای مردانهی یوسف-با بازی قابل اعتنای میلاد کیمرام- هویدا بود که میخواهد مثل سرو، آزاده باشد، باج ندهد و چنان که خودش میگوید نشان دهد در آن جغرافیای دهه بیست هم بالاخره یک مرد پیدا میشود که بگوید: نه!باج به اجنبی نمیدهم!
از خاطراتِ مگوی خالقان «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا فیلترینگ نماوا بهخاطر «سووشون»!
اینکه ساعاتی کوتاه بعد از پخش فقط همین اپیزود، کار از توقیف سریال میگذرد و پلتفرم، فیلتر میشود حتی اگر نخواهیم، ذهن را به سمت همان درونمایه ضدّاستعماری میبرد وگرنه این همه سکانسهای عاشقانهی منشوری از سینما تا شبکه خانگی را دربرگرفته و حتی ممیزی هم نمیخورند چه برسد به توقیف پخشکننده! آیا در نمونههایی کاملا تجربهشده بعد از توقیف «آدم برفی» یا «مارمولک»، تولیدکننده و پخشکننده که یکی از آنها حوزه هنری بود هم تعلیق فعالیت شد؟
شاید یک دلیل اینکه فیلمنامه «اشغال»بهرام بیضایی با وجود چندین بار دریافت موافقت اصولی و حتی اعلام حمایت ارگانهایی مثل فارابی به تولید نرسید، نمادهای فراوان ضدّاستعماری اثر بود اما همان طور که «اشغال» بارها تجدید چاپ شد و هزاران بار خوانده شد و همان طور که از «دلیران تنگستان» و «کیف انگلیسی» تا همان «یتیم خانه ایران» و «دیدن این فیلم جرم است» در نهایت نه یک بار بلکه بارها دیده شدند یعنی اینکه همچنان حتی در ساختار مدیریت کلان هستند ایرانیان مسلمان آزادهای که کمک میکنند به حل مشکل و همان طور که مشکلات «آدم برفی» و «مارمولک» و نظایر آن، حل گردید این بار نیز انشاءالله با تعامل، مشکلات حل شود.
تفاوت نخل طلای جعفر پناهی با نخل طلای عباس کیارستمی چیست؟/سعید روستایی؛ نمایندهی پوششی؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: نخل طلای کن۲۰۲۵ بابت فیلم “تصادف ساده” به جعفر پناهی از ایران رسید؛ درست ۲۸ سال بعد از آن که عباس کیارستمی برای اولین بار توانسته بود نخل طلا را برای فیلم “طعم گیلاس” از آن خود کند.
در ظاهر هم جعفر پناهی نخل طلا گرفته و هم عباس کیارستمی ولی ورای دشواری های کیارستمی در ارسال “طعم گیلاس” به کن در دوران آنالوگ، با وجود مخالفتهای اولیه مدیران وقت سینما، یک تفاوت دیگر هم بین نخل آن سالها و این سالها هست.
عباس کیارستمی اولین نخل طلای سینمای ایران را به طور مشترک با یک کارگردان ژاپنی به نام شوهی ایمامورا گرفت که با فیلم “مارماهی” به کن۱۹۹۷ آمده بود اما جعفر پناهی توانسته اولین نخل طلای مستقل سینمای ایران را با “تصادف ساده” بگیرد.
به جز اینها عباس کیارستمی کارگردانی به شدت بردبار بود که هیچگاه هنرش را با سیاست ممزوج نکرد و در تمام عمرش با پرهیز از درغلتیدن به بازیهای سیاسی، وارد محافل جشنوارهای جهانی شد و افتخار آفرید. کافیست فیلم “گزارش” او را که در دهه پنجاه ساخت دیده باشیم تا دریابیم چقدر خوب میشود بطالت طبقه متوسطِ مدعی را نقد کرد بدون آن که به سبک مینیمالبازان دهههای بعد همه چیز را گردن ساختارهای سیاسی انداخت.
تفاوت نخل طلای جعفر پناهی با نخل طلای عباس کیارستمی چیست؟/سعید روستایی نمایندهی پوششی سینمای ایران بود؟
جعفر پناهی در دورانی نخل طلای کن را گرفته که بیش از هر چیز سایه سنگین سیاست بر همه افعال بشری سایه افکنده و میبینیم که حضور همزمان جعفر پناهی و سعید روستایی در کن۲۰۲۵ حتی جاهایی یادآور ماجرای انتخابات ریاست جمهوری و رقابت دو کاندیدا-یکی اصلی و دیگری پوششی- شده؟
سوءظنی که چندان هم عجیب نیست وقتی هر دو نمایندهی سینمای ایران در کن از اوضاع داخل مینالند و هیچ کدام کلمهای درباره ساختار سینمایی نمیگوید که چهل و چند سال پیش و با اخراج انبوه چهره های مردمی با انگ فیلمفارسی، اقدام به زاد و ولد شماری جشنوارهایساز کرد که اینها احتمالا نوه و نتیجههایش هستند.
کن در ظاهر همان کن است و نخل طلا در ظاهر نخل طلاست اما در گذر سالها، حتی بیزنس سینمای جشنوارهای هم گرفتار چنان سوءتفاهماتی شده که دیگر تخم و ترکه هم جد خود را کتمان میکنند…
سینماروزان: سریال “سووشون” برآمده از رمان سیمین دانشور، بنا بود ابتدای بهار۴۰۴ از طریق پلتفرم نماوا به شبکه خانگی بیاید و حتی پیش درآمدی بر این اثر اقتباسی در چند قسمت منتشر شد که اتفاقا استفاده از هوش مصنوعی در آن مورد توجه قرار گرفت ولی هنوز خود سریال پخش نشده و با وجود ارائه قسمتهای ابتدایی به ساترا، هنوز وضعیت پخش سریال مشخص نیست.
اخیرا شایعاتی منتشر شده درباره عدم صدور مجوز سریال-یا به بیان بهتر عدم موافقت با عرضه سریال چون گویا در ساختار ساترا هیچ پروانه مکتوبی به سبک ارشاد صادر نمیشود و صرفا اصلاحیه ها اعلام میشود- با این حال روزنامه همشهری منسوب به شهرداری، در گزارشی مدعی شده سریال مشکلی برای پخش ندارد.
روزنامه همشهری نوشت: سریال «سووشون»، جدیدترین اثر نرگس آبیار با انتشار تریلر رسمی خود گامی مهم به سوی پخش برداشته، اما با توجه به جدول پخش کنداکتور پلتفرم پخشکننده، به نظر میرسد هنوز مجوزی برای تبلیغ سریال داده نشده است. با پیگیریهای همشهری از ساترا و با توجه به شنیدهها از این سازمان، گفته میشود که ساترا هیچ مشکلی با ارائه مجوز به این سریال تاریخی ندارد و امور مرتبط به ارائه مجوز در حال انجام است.
در مقابل محمدحسین قاسمی تهیهکننده سریال با تایید تعویق در صدور مجوزها به همشهری میگوید: با وجود آمادهسازی کامل، «سووشون» هنوز در انتظار دریافت مجوز نهایی از ساترا قرار دارد و زمان دقیق پخش آن مشخص نیست. سریال «سووشون» یک اقتباس ادبی از اثری ملی است که مستندات تاریخی دارد. ما در طول ساخت سریال به این موضوع کاملا وفادار بودیم و تمرکزمان در داستان «سووشون» بر اتفاقات تاریخی است.
قاسمی با اشاره به تغییر و تحولات ساترا و آمدن جواد رمضاننژاد در راس ساترا گفت: در مدیریت قبلی ساترا، ما با ارائه نسخه، اصلاحیهها را انجام میدادیم و مجوز پخش میگرفتیم و جلساتی با مدیرانش داشتیم، اما در حال حاضر با اینکه سریال از 2جا(ساترا و وزارت ارشاد) مجوز ساخت را گرفته هنوز هیچ اقدامی برای پخش انجام نشده. حداقل میخواهیم تبلیغات خود را در فضای شهری شروع کنیم، اما ساترا حتی مجوز تبلیغات سریال را هم نداده است. این سریال قرار بود از ۱۹اردیبهشت پخش شود و نمیدانیم چه مشکلی پیش آمده است و انشاءالله امیدواریم مشکلات حل شود.
بازی تکراری درجه بندی سنی به بهانهی اکران «پیرپسر»؟/دست بردارید از تعیین تکلیف برای مخاطبان
|
سینماروزان/حامد مظفری: در سینمای بعد از انقلاب اسلامی اساسا آن درجه بندی سنی که در اروپا و آمریکا ارائه میشود قابل تسری نیست به یک دلیل عمده و آن هم اینکه در دو گلوگاه پروانه ساخت و نمایش اصلا اجازه تولید یا اکران فیلمهای هنجارشکن در هر گونه ای داده نمیشود.
از آن گذشته مخاطبان ایرانی-چه قبل و چه بعد از انقلاب-خودشان عمدتا درجه بندی سنی عرفی را برای تماشای فیلم انتخاب میکنند و به عنوان مثال کمتر خانواده ای است که کودکش را به جای تماشای فیلمهای “پسر دلفینی۲” و “بامبولک” به تماشای فیلم “رها” یا “موسی(ع)” ببرد.
بر این مبنا اینکه جناب روحالله حسینی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در گفتگو با ایسنا از تدوین نظام نامه اکران با اعمال تغییراتی و تهیه آییننامه ردهبندی سنی سینما برای اکران فیلمهایی همچون «پیرپسر» خبر داه اند، قاعدتا یک مساله ی فرعی برای ساختار اکران است.
اکران سینماها در همه جای دنیا و ازجمله ایران بیشتر به دادوستد میان پخش کننده و سینمادار مرتبط است و هرگونه دخالت در آن فقط و فقط به افزایش مشکل و البته انداختن عواقبِ مشکلات به گردن دولت منجر خواهد شد.
دولت اگر بنا دارد در اکران دخالت کند یا باید به سمت راه اندازی سالن های سینمای گسترده برود-به سبک حوزه هنری- یا آن که شرکت پخش بزند-که این هم بدون داشتن زنجیرهی سینما- اساسا ممکن نیست. بخش دولتی سینما نهایت چند سینمای قدیمی مثل فرهنگ و موزه و… دارد که اینها هم بیشتر هماهنگ با همان ساختار کلی پخش-سینماداری هستند و هیچ نظام نامهای نمیتواند سینماداری را وادار کند که از ورود مثلا کودکان به تماشای فیلم «پیرپسر» پرهیز کند.
بماند که به همان دلایل اولیه اساسا تعیین درجه بندی برای مخاطب ایرانی- که در بیشتر موارد براساس هنجارهای فرهنگی چندهزارسالهی خود اقدام به انتخاب محصول فرهنگی میکند- جز تعیین تکلیف برای او نیست.
مدیران تازه اداره نظارت اگر واقعا علاقه به دخالت در سینماداری و پخش دارند از مناصب دولتی استعفا دهند، سالن سینما اجاره کنند و براساس فرضیات مدیریتی خویش، سالنهای خویش را مدیریت کنند و مثلا همین ماجرای تعیین رده بندی برای «پیرپسر» را در آنجا اتود بزنند.
راه نزدیکتر هم همین گروه هنروتجربه است؛ مدیران دولتی میتوانند نظام نامه ای برای اکران هنروتجربه که کاملا در تیول خودشان است، تدوین کنند و سفت و سخت هم این نظام نامه را برای هنروتجربه اکران کنند بلکه سالنهای خلوت این گروه، قدری رونق پیدا کند و مخاطبان، فیلمهای این گروه دولتی را هم ببینند.
یادمان هم نرود مخاطب ایرانی خودش آن قدر شعور دارد که کودک و نوجوان را به تماشای «پیرپسر» نبرد پس بیخود و بیدلیل منت اجرای درجهبندی بهخاطر اکران «پیرپسر» را بر سر مخاطب و سازندهی آن نگذارید.
نهاد ناظر نباید خودش ذینفع باشد/ مخاطب برای تولیدکنندگان شبکه خانگی در درجه اول اهمیت قرار دارد
|
سینماروزان: واسپاری مسئولیت نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی به ساترا صداوسیما هنوز محل بحث است. شبکه نمایش خانگی که سالها طبق قانون با نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکرد، پس از کشوقوسهای فراوان چند سالی است در حالی به این سازمان واگذار شده که هنوز مسائل جایگاه قانونی ساترا حل نشده و این سازمان توان و اهرم اعمال قانون را ندارد.
به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه ایران، از سوی دیگر مخاطبان و پلتفرمها هم با روش خط قرمزی این سازمان همراه نیستند بویژه اعمال ممیزی و توقیف پس از انتشار را که هرازگاهی جنجالساز شده مخالف فضای اعتماد به این حوزه میدانند.
سعید خانی تهیهکننده سینما که این روزها فیلم «رها» را روی پرده دارد و سریال «جان سخت» به تهیهکنندگی او جزو آثار پر مخاطب پلتفرمهای آنلاین نمایشی است در گفتوگو با «ایران» با آنکه تأکید دارد در مدت زمان انتشار این سریال تعامل خوبی با مدیران ساترا داشته اما همچنان بر این باور است نهاد ناظر بر شبکه نمایش خانگی نباید خود ذینفع باشد. او همچنین با اشاره به تفاوت تولیدات تلویزیونی که عموماً محتوای سیاسی و ایدئولوژیک دارند با محصولات شبکه نمایش خانگی که در یک عرصه رقابتی و بر مبنای پسند و ذائقه مخاطب تولید میشوند، از پیشی گرفتن تولیدات شبکه نمایش خانگی از تلویزیون میگوید و بر این باور است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی نباید تعارض منافع شکل بگیرد.
سعید خانی تهیهکننده سینما و چندین فیلم در شبکه نمایش خانگی درباره وضعیت سریالهای خانگی در زمینه جذب مخاطب، میگوید: «اگر شبکه نمایش خانگی بخواهد از منظر جذب مخاطب با سینما و تلویزیون رقابت و در این زمینه هزینه کند، محتوا اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند. بهخصوص که در شبکه خانگی، مخاطب بسیار مهم است؛ برخلاف تلویزیون که محتواها سمت و سوی سیاسی هم پیدا میکنند و هزینه تولید هم از بودجه بیتالمال است. معمولاً هم از متخصصین استفاده نمیشود.»
او در ادامه میافزاید: «شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر، هر چقدر جلوتر رفت، به بلوغ بیشتری رسید. حاصل این بلوغ هم افزایش کیفیت تولیدات برمبنای اصل رقابت است. در این عرصه برای مخاطب هم موضوع و محتوا اهمیت اول را دارد و هر پلتفرمی که محتوای بهتری ارائه کند، در جذب مخاطب هم موفقتر خواهد بود. از این منظر پلتفرمهای خانگی قابل قیاس با تلویزیون نیستند.»
خانی درباره شباهت شبکه نمایش خانگی با تلویزیونهای خصوصی هم توضیح میدهد: «این شباهت وجود دارد و معتقدم هر چقدر این روزها تلویزیون ما از جامعه عقبتر است، پلتفرمها در تلاش هستند تا به مردم نزدیک باشند. بهخصوص در این سالها که مردم ایران نیاز شدید به سرگرمی دارند و پلتفرمهای فعال خانگی، قابلیت رقابت جدی با تلویزیون در زمینه پاسخ به این نیاز را دارند.»
این تهیهکننده درباره تنوع تولیدات شبکه خانگی تأکید میکند: «همانطور که سالهاست میگوییم سینما نیاز به تنوع در تولیدات دارد، شبکه نمایش خانگی هم در کنار تنوع در ژانر، به تنوع در قالبهای تولید محتوا هم نیاز دارد. شخصاً برنامهای مانند «اکنون» را بسیار دوست دارم و در عین حال ممکن است خانوادهها علاقه بیشتری به سریالهای نمایشی داشته باشند. باید برای ذائقه تمامی مخاطبان، برنامههای متنوعی تولید شود و این اتفاق تا حدود زیادی همین امروز رخ داده است.»
او میافزاید: «فرهنگ مصرف تولیدات متنوع شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر بهخوبی جاافتاده است و مخاطبان به راحتی میتوانند هرشب در خانه محتوای موردنظر خود را تماشا کنند.»
خانی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت نظارت ساترا بر شبکه خانگی میگوید: «واقعیت این است که در همین ماههای اخیر بهواسطه تولید سریال «جان سخت»، شخصاً ارتباط خوبی با مسئولان ساترا داشتم و حضور نمایندگان ارشاد هم در این مجموعه بسیار کمککننده است. در عین حال اما این نگرانی همواره وجود دارد که تلویزیون نخواهد برای خودش رقیب تازهای بسازد.»
این تهیهکننده ادامه میدهد: «شخصاً معتقدم گروه مخاطبان تلویزیون با مخاطبان شبکه خانگی متفاوت است و تصور این رقابت چندان درست نیست، در عین حال فعالیت پلتفرمهای خانگی نیاز به ناظری دارد که خودش ذینفع نباشد. طبیعی است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی، نباید تعارض منافع شکل بگیرد. امیدوارم شرایطی فراهم شود که نهادی عهدهدار نظارت بر این حوزه شود که نگرانیها در این زمینه برطرف شود.»
اتهام کپیبرداری برخی تولیدات خانگی از آثار تلویزیونی، بخش پایانی صحبتهای این تهیهکننده با ایران است. او معتقد است: «در این زمینه کپیکاری نداریم و شاید در مواردی شاهد کپیبرداری از برخی برنامههای موفق خارجی باشیم. برنامههایی مانند «صداتو» بالاخره مورد توجه مخاطب قرار گرفته است و نمیتوان آن را کپی از برنامههای تلویزیونی هم دانست. تعریف من از شبکه نمایش خانگی، مدیومی است که میان سینما و تلویزیون قرار میگیرد و باید تلاش کند در این موقعیت محتواهای استانداردی را عرضه کند. اگر شبکه خانگی بخواهد به دنبال کپیبرداری از تلویزیون برود، حتماً غلط است و مخاطب هم آن را پس خواهد زد.»
سفر به ترکمنستان، شدنی نیست!/وزارت خارجه هم همین را گفت!!/ توجیه مدیر پروژه سریال «پایتخت۷» در چرایی جمع کردن ناگهانی سریال بدون سفر به تاجیکستان
|
سینماروزان: پایان ناگهانی سریال “پایتخت۷” در نیمه راه سفر به تاجیکستان با ابهامات مختلفی مواجه شده آن هم با وجود صرف بودجه مکفی برای سریال. اغلب مخاطبان پرسیده اند که پس ماجرای سفر به تاجیکستان و ازدواج دختر نقی چرا نیمه کاره ماند؟
علیرضا نجف زاده مدیر پروژه “پایتخت۷” دلیل این مساله را غیرممکن بودن سفر به ترکمنستان دانسته و به خبرگزاری ایرنا گفته: در ابتدا قرار بود گروه به تاجیکستان سفر کند. حتی سفری هم به این کشور داشتیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم اما متوجه شدیم برای ادامه مسیر زمینی از ایران به تاجیکستان باید از ترکمنستان عبور کنیم که شرایط خاصی دارد. همین موضوع کار را برای ما سخت کرد.
او ادامه داده: ترکمنستان حتی برای بازدید هم به ما ویزا نداد!! ما از مسیرهای هوایی به ترکمنستان و ازبکستان سر زدیم و مسیر زمینی را هم بررسی کردیم، اما عبور زمینی از ترکمنستان ممکن نبود. بعد از مشورت با وزارت امور خارجه هم همین را گفتند و مشخص شد که سفر به ترکمنستان واقعاً شدنی نیست. به همین خاطر تیم نویسنده تصمیم گرفت به جای آن که ما به تاجیکستان برویم، قصه را طوری بنویسد که بازیگران تاجیکی به ایران بیایند!
او درباره آینده این مجموعه گفته: پیشبینی اینکه «پایتخت» به نوروز ۱۴۰۵ یا ۱۴۰۶ برسد، سخت است، اما قطعاً در یکی دو سال آینده فصل جدیدی از این سریال ساخته خواهد شد.
گرچه نجفزاده دردسرهای سفر زمینی به تاجیکستان را مشکل اصلی دانسته ولی این پرسش هم به جای خود باقیست که اگر بنا به عوض کردن داستان بوده چرا از همان اول داستان را به سمت سفر هوایی به تاجیکستان سوق نداده اند؟؟ جز این است که اصرار بوده که حتما کمپر ارسطو در پایتخت۷ نقش داشته باشد؟؟ این اصرار چه دلیلی داشته؟
سریال «لمندگان»؛ ای کاش از تجربهی خزاعی میآموختید
|
سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: بعد از خاتمه تعطیلات نوروزی، شبکه دوم تلویزیون که این سالها حضورش در پخش سریال های موفق تقریبا کمرنگ شده است، سریال «لمندگان» را در کنداکتور پخش قرار داد.
«لمندگان» ساخته یک کارگردان جوان به نام محمدصادق بکتاشیان است و انگار ایشان نیز محصول سیاست سالهای اخیر تلویزیون برای وارد کردن جوانان است؛ سیاستی که اگر به صورت قرار دادن جوانان به عنوان دستیار کارگردانان موفق پیش میرفت، خیلی موفقتر بود. مثلا نگاه کنید اگر هفت فصل «پایتخت» مجالی میشد برای درسآموزی گروهی از جوانان کنار سیروس مقدم شاید لااقل یک تکنیسین آشنا به ریتم کمدیسازی استخراج میشد ولی نشد که بشود و شاید یک دلیل گرفتاری خود مقدم و تیمش در تکرار مکررات و اینکه بعد از خشایار الوند حتی یک نویسنده تازه کشف نشد، همین بی توجهی به انتقال مستقیم تجربیات است.
سیاست جوانگرایی با وارد کردن جوانان به مناصب کلیدی کارگردانی و تهیهکنندگی که حداقل تا به اینجای کار موفق نبوده و این جایگزین و جوان سازی به شکست انجامیده است.
ایده محوری فیلمنامه «لمندگان» ( لم دادن چند جوان در کناپه و حرافی کردن ) ایده جذابی به نظر می رسد؛ ایده ای که نیازمند نوشتن و طراحی داستان قوی و منسجمی است ولی مهدی علی میرزایی نویسنده کار نتوانسته چنین کاری را انجام بدهد و این ایده با حضور شخصیتهای متعدد غیرجذاب در کنار سه شخصیت اصلی به هدر می رود. مهدی علی میرزایی سابقا نامش پای متن «گشت ارشاد»، «کاتیوشا» و «در مدت معلوم» آمده بود که هر سه ایده های جذابی داشتند ولی در اجرا از همه موفقتر همان «گشت ارشاد» بود که به واسطه حضور سعید سهیلی به عنوان یک تکنیسین باتجربه، قسمت اول این کمدی حسابی دیده شد ولی اولا اینجا در «لمندگان» آن تجربهی کارگردانی وجود ندارد و بعد هم آن ایده های خط قرمزی که میشود در سینما بدان ها پرداخت نظیر «گشت ارشاد» و «در مدت معلوم»، وجود ندارد و از همه مهمتر اینکه بی تجربگی در سریال نگاری باعث شده علی میرزایی نتواند موفقیت قبلی را تکرار کند. علیمیرزایی سابقه ساخت کمدی «پالتو شتری» را هم دارد که متاسفانه آن فیلم نیز در ارتباط با مخاطب، توفیقی نداشت.
علی میرزایی در «لمندگان» تلاش خود را کرده که با استفاده از تجربه امیر کاظمی و مجید افشاری که استندآپ بامزه ای است و از رفقای مرحوم اشکان منصوری-خبرنگار محجوب فقید- کار تازه ای بیافریند ولی خروجی کار شده تعدادی موقعیت شوخ لوس و بی مزه که درنهایت کار را جاهایی شبیه به «لیسانسه ها» و جاهایی شبیه به اپیزودی از «روزگار جوانی» میکند که سیامک انصاری از خانه رانده و به خانه دانشجویان جوان سریال پناه میآورد.
در بحث انتخاب سه بازیگر اصلی بکتاشیان توجهش به استفاده از استند آپ کمدین هایی مثل مجید افشاری و محمد معتضدی در کنار امیر کاظمی بوده که ترکیب بدی نیست ولی چالش مهم سریال در بحث بازیگری به خصوص در بحث انتخاب بازیگران نقشهای فرعی است که از یک سری بازیگران ضعیف و درجه دو استفاده شده که همیشه یک نوع بازی از خودشان ارائه میکنند؛ بازیگرانی که دیدنشان برای مخاطب هیچ جذابیتی ندارد و نمی توانند فضای کمدی اصیل را به وجود بیاورند.
«لمندگان» نشان می دهد کمدی ساختن-آن هم سریال کمدی ساختن- کار هر کسی نیست و بسیار بسیار سختتر از کارهای جدی و درام است و اگر افراد باتجربه در کارگردانی نباشند سخت بتوان به نتیجه لازم رسید.
سیاست جوانگرایی صرف که در دولت قبل و در زمانه مدیریت محمد خزاعی بر سینما هم پیگیری شد و هر سال بودجههایی از طریق فارابی صرف تولید فیلم توسط کارگردانان و تهیهکنندگانی شد که حداقل تجربه را داشتند نه به کشف استعداد منجر شد و نه شرایط گردش اقتصادی لازم در بدنه حرفهای سینما را فراهم کرد در صورتی که میشد همان جوانان را کنار حرفه ای های کارگردانی و تهیهکنندگی به کار گرفت و باقیات صالحات درست کرد برای نسل آینده. آن سیاست در تلویزیون هم پی گرفته و خروجی آن تجربیاتی مثل «لمندگان» است که بار ننشسته…
جای تجربه آموزی و کارورزی همان سینمای جوان است و یا قرارگیری به عنوان دستیار و امید که این روند تجربهگراییهایی بی اتکا به متخصصانی که امتحان خود را پس دادهاند، هر چه زودتر متوقف شده و مسیر اصلی پی گرفته شود.
زم لج کرد وگرنه «آدم برفی» همان موقع اکران میشد /حمیرا و داوود مقامی؛ دلیل اصلی توقیف «آدم برفی»!؟
|
سینماروزان: حدود سه دهه بعد از تولید و توقیف فیلم “آدم برفی”داوود میرباقری از محصولات حوزه هنری در زمان ریاست حجت الاسلام محمدعلی زم، حالا عزت ضرغامی معاون وقت سینما، دلیل اصلی توقیف را نه زنپوشی اکبر عبدی که چیز دیگری دانسته.
عزت ضرغامی در برنامه «هفت» در چرایی توقیف «آدم برفی» گفت: واقعیت این است که من میخواستم مشکل فیلم را حل کنم ولی حاج آقای زم لج کرد وگرنه فیلم در همان زمان تولید، اکران میشد.
او با ردّ ممیزی ناظر بر زن پوشی عبدی ادامه داد: اتفاقا همه بحثم با زم بر سر آن تکه هایی از فیلم بود که آهنگ های کوچه و بازاری دارد-احتمالا منظور آوازخوانی های پرویز پرستویی است- و یکی دو تکه دیگر هم ممیزی خورد ولی زم لج کرد و زیربار همان ممیزی حداقلی نرفت و فیلم توقیف شد.
ضرغامی بیان داشت: سی سال پیش اوضاع خیلی با الان فرق داشت و من هم میخواستم کمک کنم که «آدم برفی» با حداقل اصلاحات اکران شود تا سروصدا هم درست نشود و همهی تاکید م به زم این بود که کلیت فیلم را حفظ کنید اما ایشان گفت یک پلان نباید کم بشود…
به گزارش سینماروزان فیلم «آدم برفی» با بازی اکبر عبدی در سال ۷۳ با حمایت حوزه هنری تولید شد ولی سه سال توقیف بود و تازه بعد از قاچاق و پخش به صورت وی.اچ.اس، در سال ۷۶ اکران گشت. پرویز پرستویی در «آدم برفی» در پلانهایی؟ ترانه هایی از داوود مقامی(اگه یادش بره…)، آزیتا(من دختر تنهای شهرم)، حمیرا(دنیا دنیا)، گوگوش(کمکم کن) و…، را بازخوانی کرد که حالا معلوم شده یک دلیل اصلی توقیف فیلم بوده.
چگونه نسخه ۱۴۰دقیقهای “موسی(ع)” ظرف یک سال تولید شد و به سینماها رسید و پرفروشترین فیلم غیرکمدی اکران شد؟/چگونه “سلمان فارسی” هفت سال باید زمان ببرد تا شاید به آنتن برسد؟
|
سینماروزان: ابراهیم حاتمی کیا بدون هر گونه سابقه تاریخی سازی ولی با تکیه بر تکنولوژی تولید مجازی، توانست ظرف حدود یک سال نسخه ای ۱۴۰ دقیقه ای از “موسی(ع)” را در فجر۴۳ رونمایی کرده و بعد هم در نوروز۴۰۴ روی پرده بفرستد و در عین حال غنای تصویرسازی را بسیار بهتر از تاریخیسازیهای متداول اخیر تلویزیون و حتی شبکه خانگی، ارائه کند و پرفروشترین فیلم غیرکمدی اکران هم بشود.
در شبکه خانگی سریالی تاریخی مانند “شهرزاد”حسن فتحی را داشتیم که ظرف کمتر از یک سال تولید شد یا در همین تلویزیون سریال تاریخی “رحیل”رامین عباسیزاده را داشتیم که آن هم ظرف کمتر از یک سال تولید و به پخش رسید؛ هم “شهرزاد” و “رحیل” بر استفاده توامان از تصویربرداری رئال و سیجیآی تاکید داشتند و “رحیل” که هوش مصنوعی را نیز به کار گرفت تا بازیگر متوفای خویش-حسام محمودی- را حتی در فصل دوم داشته باشد.
از آن سو سریالی مانند “سلمان فارسی”داوود میرباقری حداقل زمان تولید را بر هفت سال گذاشته و اینکه چرا آن پروژه هم مثل تجربیات دیگر و ازجمله همین موسی بر تکنیک های مجازی تولید بنیان نگذاشته تا در همان یک سال اول حداقل یک نسخه پایلوت سینمایی آن به سرانجام برسد، جای پرسش باقی گذاشته؟؟ پرسشی که خبرگزاری مشرق بدان ورود کرده.
متن گزارش مشرق را بخوانید:
طرحریزی تولید سریالهای مذهبی در سایه تصمیمات جدید از این جنبه قابل تامل است که رقابت در تولید دو سریال موسی و سلمان فارسی را بررسی کنیم. تصویربرداری سریال سلمان فارسی از سال ۱۳۹۸ آغاز شده است و فیلمبرداری این مجموعه همچنان ادامه دارد. روسای سازمان صدا و سیما بارها تاکید کردهاند که زمان تولید این سریال هفت سال طول میکشد و عوامل سازنده اعلام کردهاند که تدوین هم در حال انجام است و تلاش میکننند سریال را در سال ۱۴۰۵ به پخش برسانند. در مقابل این جریان کند تولید و بسیار فرسایشی تولید و پیش تولید همزمان سریال “معاویه” در ۱۱ خرداد سال ۱۴۰۱ آغاز شده و پخش آن در پایان سال ۱۴۰۳ آغاز شده است.
تطبیق زمان تولید این دو سریال نشان میدهد روند سنتی تولید و عدم استفاده از تکنولوژی لطمات فراوانی به تولیدات سریالهای مذهبی در مجموعه صدا و سیما میزند و دست کم مدیران سیما برای تولید خبر در پشت صحنه این مجموعه حضور پیدا میکنند، به امید آنکه حضور آنان موجب تسریع روند تولید سریال شود اما برای نشانهها حاکی از آن که هشت سال شاید بیشتر تولید یک سریال مذهبی در ایران زمان میبرد.
با فرض اینکه آغاز نمایش سریال سلمان فارسی در هالهای از ابهام است، مجموعه سازندگان سریال موسی، پروژه ای که از سال ۱۳۸۸ تولید آن در هالهای از ابهام بود و به واسطه وفات فرج الله سلحشور متوقف شد، پیش تولید آن را از سال ۱۴۰۲ آغاز کردند و با استفاده از فناوری Virtual Production (تولید مجازی) و نمایشگرهای LED عظیم، محیطهای دیجیتالی در پسزمینه صحنه ایجاد و جایگزین پرده سبز نسخه پایلوت آن را در کوتاهترین زمان ممکن تولید کردند. پروژهای عظیم که حتی در نسبت با سریال معاویه در مدت زمان کوتاهتری تولید شد.
پایلوت سریال موسی کلیمالله پس از تولید در قالب یک نسخه سینمایی آن در سال ۱۴۰۳ به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر تحویل داده شد و در این فستیوال فیلم فجر با اخذ جوایز متعدد و داشتن بیشترین تعداد سانس فوق العاده در کانون توجهات مخاطبان قرار گرفت و هم اکنون نسخه پایلوت این سریال در قالب یک فیلم سینمایی در حال اکران است.
از زمان پیش تولید تا نمایش اول آن در جشنواره فیلم فجر، کمترین زمان ممکن برای تولید این سریال صرف شد و با احتساب زمان محاسبه شده برای تولید پایلوت این سریال اگر روند پشتیبانی از این سریال به اندازه سلمان فارسی باشد، این سریال زودتر از رقیب بیگپروداکشن خود از جعبه جادو پخش خواهد شد…به نظر میرسد در تولیدات تاریخی دیگر هم باید همین روال تکیه بر تولید مجازی و ابزارهای هوشمند صورت گیرد وگرنه متد قدیم و گرفتاری در لوکیشن یابی از این استان به آن استان و گاهی از این کشور به کشور دیگر و دکور زدن های پرهزینه و استخدام کلی هنرور و خدم و حشم نه تنها به اتلاف منابع مالی میانجامد بلکه اسباب فرسودگی جسمی عوامل و گاهی حتی منقضی شدن سوژه را به دنبال دارد…
نوزده خواستهی رئیس سینما از مدیر تازهی فارابی: از تبدیل سینما فرهنگ به کاخ جشنواره تا حمایت از معیشت سینماگران و…
|
سینماروزان/محمد شاکری: بالاخره و بعد از گذشت چند ماه از تغییر و تحولات مدیریت سینمایی در دولت مسعود پزشکیان، مدیرعامل تازه بنیاد سینمایی فارابی معرفی شد.
حامد جعفری مدیر تازه ی فارابی است، انیمیشن سازی که پیشتر سه انیمیشن “فیلشاه”، “شاهزاده روم” و “بچه زرنگ” را تولید کرده و بیش از هر چیز، به واسطه همین سه انیمیشن شناخته میشود که در این بین “بچه زرنگ” جزو آثار قابل اعتنای سینمایی کودک ایران هم بوده ولی ربط تهیهکنندگی فقط سه انیمیشن با مدیریت در مهمترین نهاد سینمایی ساختار دولتی چیست؟ جعفری بناست فارابی را به مرکز تولید انیمیشن بدل کند؟
رائد فریدزاده در حکمی که برای جعفری زده، ۱۹ بند در شرح فعالیتهای او ذکر کرده که در این بین کلمه ای درباره “انیمیشن” نمیبینیم.
این حکم ۱۹ بندی موارد جالبی دارد و از همه مهمتر اینکه فریدزاده کاملا شفاف و روشن، وظیفه رسیدگی و مراقبت از پیشکسوتان سینما و ارتقای معیشت خانواده سینما را برعهده مدیر تازه فارابی گذاشته.
یکی دیگر از وظایف جعفری نیز “تبدیل سینما فرهنگ به پردیس سینمایی جهت برگزاری جشنوارهها!” اعلام شده که البته معلوم نیست چقدر امکان تحقق دارد؟ در دولت دوم محمود احمدی نژاد نیز یک بار احمد میرعلایی مدیر وقت فارابی از تبدیل سینما فرهنگ به پردیس سینمایی با ده ها سالن خبر داد که البته محقق نشد و در دولت اول روحانی نیز تنها کاری که شد اضافه کردن یک سالن کوچک در پارکینگ سینما فرهنگ جهت اکران هنروتجربه بود!
سینماروزان با آرزوی موفقیت برای حامد جعفری امیدوار است او بتواند همان یک بند ارتقای معیشت اهالی سینما را انجام دهد که خیر دنیا و آخرت را برایش یکجا دارد. جعفری میتواند بخشی از بودجه هنگفت فارابی را صرف راهاندازی یک کلینیک جامع درمانی برای رسیدگی به سینماگران محتضر کند؟
نظر به تخصص، تعهد و تجارب ارزنده جنابعالی در حوزه فرهنگ، بویژه عرصه سینما و به استناد مصوبه جلسه مورخ بیست و ششم اسفند هزار و چهارصد و سه هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی، جنابعالی به موجب این حکم به عنوان «مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی» منصوب میشوید.
انتظار میرود، با عنایت به سیاستهای کلان سازمان امور سینمایی و سمعی بصری در مسیر تحقق برنامههای ابلاغی ذیل، اهتمام ویژهای داشته باشید.
۱- تقویت مضامین با بهرهمندی از ظرفیت شوراهای فکری و موضوعی متشکل از صاحباننظران
۲- حمایت از تحقیق و نگارش فیلمنامه با رویکرد ارتقاء متن و کیفیسازی
۳- حمایت از تولید فیلمهای سینمایی شاخص و حرکت به سوی مشارکت خاص به جای عام
۴- توجه به بازنمایی مثبت از ویژگیهای بومی و ظرفیتهای منطقهای شهرستانها به ویژه مناطق کمتر برخوردار در تولید فیلم
۵-توجه و حمایت از اکران فیلمهای سینمایی فرهنگی
۶- حمایت از فنآوریهای نوین صنعت تصویر در فرآیندهای تولید فیلم
۷- تقویت سینمای کودک و نوجوان
۸-به کارگیری از شیوههای نوین تامین مالی و سرمایهگذاری برای تولید فیلم
۹-تسهیلگری برای اطمینان بخشی به سرمایهگذاران بخش خصوصی
۱۰- تقویت بازاریابی فیلمهای فرهنگی با هدف افزایش سهم و درآمد از بازار هدف
۱۱-تقویت سرمایه انسانی جوان برای سینمای ایران
۱۲-تقویت زنجیره اکران با تبدیل سینما فرهنگ به پردیس سینمایی و استفاده برای جشنوارههای سینمایی
۱۳-ارتقاء فعالیتهای بینالمللی سینمای ایران
۱۴-برگزاری گردهمایی و رویدادهای فرهنگی و سینمایی متناسب با مقتضیات و مسائل روز سینمای ایران
۱۵-حمایت از برگزاری جشنوارههای فیلم فجر و کودک و نوجوان با ابتکار عمل و ناظر بر نیازهای روز سینمای ایران
۱۶-توسعه فعالیتهای انتشارات و تقویت فصلنامههای فارابی، اهتمام به مطالعات کاربردی
۱۷-راهاندازی شورای پژوهش و انتشارات و تشکیل انجمن علمی
۱۸-رسیدگی و مراقبت از سرمایههای انسانی سینمای ایران بویژه پیشکسوتان و بزرگان
۱۹-حمایت از تکریم و معیشت سینماگران در جهت رشد، ارتقاء و تحکیم بنیاد خانواده آنها
امید است با توکل به خداوند متعال و با اتکاء به توانمندیها و شایستگیهای جنابعالی و همچنین بهرهگیری از ظرفیت سرمایه انسانی بنیاد در انجام امور محوله موفق و موید باشید.»
رزومهی مدیر تازه فارابی به شرح زیر است:
حامد جعفری تهیهکننده سینما و انیمیشن متولد سال ۱۳۶۴، دانشآموخته مدیریت ارشد کسب و کار در صنایع فرهنگی و رشته اقتصاد است. جعفری فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۸۷ با تهیهکنندگی انیمیشن، در سینما آغاز و از سال ۱۳۹۱ تاکنون عضو صنف تهیهکنندگان سینمای ایران و خانه سینما است. وی تهیهکنندگی پرفروشترین و پرمخاطبترین انیمیشنهای تاریخ سینمای ایران یعنی «شاهزاده روم» و «فیلشاه» و «بچه زرنگ» را بر عهده داشته است.
جعفری تاکنون در چندین دوره عضو هیئت داوران جشنوارههای مختلفی نظیر جشن خانه سینما، جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان، جشنواره بینالمللی فیلم فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، جشنواره بینالمللی انیمیشن تهران و غیره بوده است.
در دی ماه گذشته نیز طی احکامی از سوی سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محسن حاجی میرزایی (رئیس دفتر رییس جمهور)، سید حمید پورمحمدی (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور)، حسین افشین (معاون علمی و فناوری رئیس جمهور)، سید محسن مهاجرانی (مدیر گروه فرهنگی معاونت بررسی دفتر مقام معظم رهبری)، منوچهر محمدی، مرضیه سادات برومند یزدی، حسن خجسته باقرزاده، سیدرضا میرکریمی و رائد فریدزاده به عنوان اعضای هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی منصوب شدند.
بازگشت مجدد بینالملل به جشنواره اصلی فجر!/قرائن چنین میگویند
|
سینماروزان/حامد مظفری: جداسازی بخش بینالملل از جشنواره اصلی فجر در دولت اعتدال رقم خورد ولی در دولت رییسی، مجددا جشنواره فجر یکپارچه شد اما بعد از روی کار آمدن دولت پزشکیان، خیلی سریع و حتی قبل از انتخاب شورای سیاستگذاری جشنواره، بینالملل باز از فجر جدا شد.
با وجود آن که بیش از پنج ماه از انتشار خبر رسمی جدایی بین الملل از جشنواره فجر میگذرد ولی هنوز زمانی قطعی برای برگزاری بین الملل پیدا نشده چون برگزارکنندگان اصرار دارند با فیاپف هماهنگ باشند و فیاپف هم با برگزاری جشنواره به سبک قبل و در بهار و حتی تابستان موافقت نکرده.
ابتدای بهمن ۱۴۰۳ رائد فریدزاده رئیس سینمای دولت پزشکیان در گفتگویی رسمی با ایسنا از محدودیت های حاکم بر انتخاب زمان برای برگزاری بینالملل فجر چنین گفته بود: تاریخی که آخرین بار به فیاپف (فدراسیون بینالمللی تهیهکنندگان فیلم) اعلام و تثبیت شده، هفته اول خردادماه یعنی بعد از جشنواره فیلم کن و قبل از جشنواره شانگهای چین بود. این زمان بهتر است تغییر کند چراکه خیلی از مخاطبین بالقوه ما با توجه به حضور در جشنواره کن، انرژی و زمان مناسب برای حضور در جشنواره جهانی فجر را ندارند. بعد از آن هم که شانگهای و لوکارنو و ونیز هستند؛ به همین دلیل ما مکاتبه کردهایم تا در یک زمانبندی دیگر جشنواره را برگزار کنیم. در بررسیهایی که صورت گرفته شاید بتوانیم جشنواره جهانی فجر را پیش از جشنواره برلین برگزار کنیم تا به عنوان آخرین جشنوارهای باشیم که در ماه دسامبر برگزار میشود و اگر این اتفاق بیفتد سال سینمایی بینالمللی که با جشنواره برلین شروع میشود با جشنواره جهانی فجر به پایان میرسد!! این پیشنهاد از سوی ما در جلسه ماه “فوریه” فیاپف مطرح خواهد شد و اگر موافقت شود، جشنواره جهانی فجر، در اواخر پاییز سال آینده پیش از جشنواره ملی فجر برگزار خواهد شد.
با توجه به اینکه اکنون میانه ماه آوریل را پشت سر گذاشتهایم-یعنی دو ماه بعد از تاریخ وعده دادهی فوریه- و هنوز اعلام رسمی زمان برگزاری بینالملل فجر رخ نداده، احتمالا یا فیاپف با این تاریخ موافقت نکرده یا «موافقت کرده» و مدیران سینمایی به دنبال پیدا کردن توجیهی برای برگزاری بینالملل فجر دقیقا مماس با جشنواره اصلی آن هستند.
اینکه بینالملل فجر باید اواخر پاییز یا ابتدای زمستان برگزار گردد تا قبل از برلیناله باشد -که معمولا اواخر بهمن ماه برگزار میشود- غیرمستقیم معنای تجمیع جشنوارههای فجر را نمیدهد؟
وقتی بهترین زمان برای برگزاری بینالملل فجر قبل از برلین است، یعنی باید بینالملل را یا انتهای آذر یا ماه دی یا ابتدای بهمن برگزار کرد که همهی این تاریخها تقریبا مماس با همان جشنواره اصلی فجر هستند یعنی باز یک جور تجمیع غیرمستقیم!!
جشنواره اصلی فجر عموما ۱۲ تا ۲۲ بهمن برگزار میشود و حالا اگر بینالملل را در دیماه یا آذرماه برگزار کنند چه تفاوتی دارد با اینکه جشنواره را در ابتدای بهمن و چند روزی زودتر با بخش بینالملل شروع کنند و در ادامه بخش اصلی استارت بخورد؟
تعارف که نداریم؛ واقعا کدام فیلمساز مطرح خارجی است که فیلمش را برای برلین نگه ندارد و قبل از برلین، فیلم را در بینالملل فجر رونمایی کند؟؟
این بینالملل فجر نهایتا چند تا مهمان بنگال و هندی و قزاق و آفریقایی گمنام و… که بیشتر ندارد؟ اینها هم برایشان فرقی ندارد جشنواره هر زمانی برگزار شود آنها تسهیلات اقامت رایگان و پذیرایی میخواهند که چه در آذر چه در بهمن برایشان جور میشود.
میماند تعدادی بازاریاب فیلم که آنها هم به دنبال انتخاب فیلم “ایرانی” بدردبخور برای خرید هستند و اتفاقا بیشتر دلشان میخواهد آثار بخش اصلی-ملی- فجر را ببینند.
پس خودمان را بیدلیل و با ژست بینالملل گول نزنیم و جشنوارهی فجر را یکپارچه برگزار کنیم تا در دورانی که مسعود پزشکیان بارها از ناترازیها ابراز نگرانی کرده، در سایه برگزاری یکپارچهی فجر از تلفات بیتالمال جلوگیری و اندکی از ناترازیها کاسته شود.
گلایه امام(ره) از مرثیه آهنگران/سانسور سی قسمت از “هزاردستان” توسط انوار!؟/گرایشات چپ مرضیه برومند و استفتاء از آقای منتظری درباره “شهر موشها”!/تعریف و تمجید شجریان از وضعیت موسیقی در دهه شصت!!!/ترانهخوانی گوگوش برای امام(ره)!/چهار سریال مطلوب امام(ره)/علی حاتمی تصور میکرد انقلاب پایدار نیست!!/ناصر تقوایی میدانست که نمیتواند سریال “کوچک جنگلی”را تمام کند!/ماجرای حکم زندان برای برنامهسازانی که نام اوشین را سانسور نکردند!
|
سینماروزان: محمد هاشمی از اولین روسای صداوسیمای بعد از انقلاب اسلامی، که بیش از یک دهه در این منصب حضور داشت در گفتگویی تفصیلی با خبرآنلاین درباره کم و کیف مدیریت خود حرف زده است.
بخشهایی خواندنی از گفته های محمد هاشمی را بخوانید:
–یک بار در دزفول، موشکی به یک منطقه مسکونی برخورد کرد و کودکی در این حادثه بهشدت آسیب دید. حاج صادق آهنگران که همیشه مرثیهخوان جنگ بود، بر اساس این حادثه یک مرثیه سوزناک ساخت که ارتباطی با واقعه عاشورا هم داشت. مدیران خبر این مرثیه را در ابتدای اخبار پخش کردند.
بعد از آن، از دفتر امام (ره) با من تماس گرفتند و گفتند که امام با من کار دارند. رفتم خدمتشان. امام فرمودند: «این چیست که پخش کردهاید؟ اینگونه نباید باشد. شما باید حماسه بسازید، نه مصیبت! مردم در شرایط جنگی نیاز به روحیه دارند، نه اینکه با چنین صحنههایی دلشان خالی شود.»
–بلافاصله به دنبال آقای آهنگران رفتیم. گفتند که ایشان در جنوب، در جبهه است. شبانه نیرو فرستادیم تا او را پیدا کنند و به تهران بیاورند. تأکید کردیم که از این پس، رویکرد رسانه باید مبتنی بر حماسه باشد، نه اندوه و سوگواری. هدف این بود که مردم و رزمندگان را برای ادامه جنگ و مقاومت تقویت کنیم.
–«هزاردستان» را علی حاتمی نوشته بود و در ابتدا نام آن «جاده ابریشم ایران» بود. در آن نسخه اولیه، رضا شاه بهعنوان سازنده جاده ابریشم معرفی شده بود. این سناریو مربوط به قبل از انقلاب بود و بعد از پیروزی انقلاب دیگر قابل ساخت نبود.
–سیاست ما بر اساس نظر امام این بود که هنرمندان را جذب کنیم، اما همیشه تصمیم با ما نبود. برخی شرایطی داشتند که امکانپذیر نبود. مثلاً علی حاتمی شرطی گذاشت که ما نمیتوانستیم بپذیریم. او تصور میکرد که این انقلاب پایدار نیست و خیلی با غرور میگفت که باید کارش را آنطور که خودش میخواهد، بسازد.
–آقای علی حاتمی مدتی کنار رفت، اما بعد از یکی دو سال برگشت و گفت که میخواهد کار را بسازد. من به او گفتم که در این شکل فعلی امکان ساختش وجود ندارد. پیشنهاد دادم که سناریو را به شورای طرح و برنامه ببریم، اصلاح کنیم و بعد به او بدهیم تا بسازد. او در ابتدا این موضوع را نپذیرفت و گفت من هر طور که شده این را میسازم اما موقعیت ساخت وجود نداشت، ایشان رفتند و دو سال بعد بازگشتند و پذیرفتند که با اعمال اصلاحات کار را بسازند.
—حذفیات سریال هزاردستان بیشتر از ۱۰ قسمت و نزدیک به ۳۰ قسمت بود. شورای طرح و برنامه که آقای [فخرالدین] انوار رئیس آن بود، سناریو را بررسی کرد. بخشهایی که مستقیم به رضا شاه و محمدرضا شاه مربوط میشد و در راستای تطهیر و تبلیغ آنها بود، حذف شد. در نهایت، از ۳۶ قسمت سناریو، حدود ۳۰ قسمت کنار گذاشته شد. آنچه باقی ماند، همان داستان «شش انگشتی» بود که در نهایت ساخته شد و از تلویزیون پخش شد. چون محتوای آن سی قسمت در راستای روایتهایی بود که با نگاه رسمی جمهوری اسلامی همخوانی نداشت. آقای حاتمی این سریال را ابتدا برای زمان شاه نوشته بود، اما در دوره بعد از انقلاب دیگر نمیشد با همان ساختار ساخته شود. با اصلاحات انجامشده، سریال ساخته و پخش شد.
—ناصر تقوایی نمیتوانست سریال “کوچک جنگلی”را تمام کند. خودش هم میدانست. او «ناخدا خورشید» را ساخت. ولی کوچک جنگلی را نمیتوانست جمع کند. با آن که تجربه دایی جان ناپلئون را داشت، ولی سریال کوچک جنگلی کار سنگینتری بود. مشکل تقوایی، این بود. البته ما هم از برخی کارهایش استفاده کردیم، مثلاً برای سالگرد امیرکبیر. برنامهای نداشتیم، صحنههایی از «سلطان صاحبقران» علی حاتمی و «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی صحنههایی را برداشتیم و کنار هم گذاشتیم. یک صحنه هم در آن بود که زن امیرکبیر وقتی خبر مرگ امیرکبیر را میآورند، گریه میکند و اشک روی صورتش میغلتد. دوربین هم خیلی زوم کرده بود و صحنه تأثیرگذاری شده بود. امام به من گفتند: زن امیرکبیر کی اینجوری بوده که شما اینطور نشانش دادید؟ (با خنده) این نوع مسائل را داشتیم.
–برای خرید سریالهای اوشین و پزشک دهکده، حق پخش پرداخت کردیم. اما اوشین را که آوردیم، تغییر دادیم! «اوشین» را تغییر دادیم. ژاپنیها وقتی آمدند که وضعیت پخش را ببینند، متوجه شدند ما برخی صحنهها را تغییر دادهایم. ماجرا این بود که میخواستیم شخصیت اوشین را بیشتر بهعنوان یک زن تلاشگر و مقاوم نشان بدهیم، نه صرفاً آنطور که در نسخه اصلی بود، چون واقعیت خیلی متفاوت بود. این تغییرات در حدی بود که وقتی ژاپنیها دیدند، تعجب کردند. حتی ما به این نتیجه رسیده بودیم که حالا که اینقدر تغییر دادهایم، ژاپنیها باید به ما پول بدهند، نه ما به آنها! (با خنده). امام در جریان تغییرات اوشین بودند و موافق هم بودند. اما یکی از ائمه جمعه، امامجمعه رشت، در نماز جمعه مخالفت کرد و گفت که این سریال مناسب نیست. من رفتم خدمت امام و موضوع را مطرح کردم. امام فرمودند: نه، آموزنده است. و ما هم به همین دلیل پخش را ادامه دادیم. ایشان هم این سریال را دوست داشتند.
محمد هاشمی رئیس اسبق صداوسیما
–در همان دوران پخش اوشین، برنامهای به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) در حال پخش بود و از یک دختر خانم سؤال کردند: الگوی شما کیست؟ او جواب داد: اوشین! وقتی پرسیدند که حضرت زهرا (س) نیست؟ گفت: حضرت زهرا خیلی خوب هستند، ولی متعلق به هزار سال قبلاند، اوشین برای زمان حال است.
این برنامه بهصورت زنده پخش شد و عدهای آن را توهین تلقی کردند. به امام گزارش دادند و ایشان خواستند که نوار برنامه بررسی شود. امام دستور دادند که نوار را بدهیم به آقای [سیدضیاالدین]میرعماد، رئیس دادگستری تهران تا ببیند آیا واقعاً توهینی شده یا نه. ایشان هم بررسی کردند و گفتند که اگر قصد توهین ثابت شود، حکم اعدام دارد، اما اگر سوءتفاهم بوده، مجازات متفاوت خواهد بود. آقای میرعماد از ما نوار خواست، ما هم فرستادیم. شش نفر از دستاندرکاران برنامه را که شامل تهیهکننده، کارگردان و عوامل دیگر بودند، احضار کردند و در دفتر ایشان، در میدان ارگ، از آنها بازجویی شد. در نهایت، احکام مختلفی صادر شد؛ برخی انفصال از خدمت گرفتند، برخی هم حکم پنج سال زندان.
من همان روز در جلسه دولت بودم که زنگ زدند و گفتند: احکام صادر شده و این بچهها را میخواهیم به زندان بفرستیم. من بلافاصله با آقای میرعماد تماس گرفتم و گفتم: فعلاً آنها را زندان نبرید و بگذارید در اتاق خودم بمانند، تا من برسم. آن روز جلسه دولت داشتیم و طول کشید وقتی جلسه دولت تمام شد، باز زنگ زدم، ایشان گفت خیلی منتظر ماندیم من دارم میروم و اینها را هم به دفتر زندان میفرستم.
من هم سریع خودم را رساندم و با رئیس زندان صحبت کردم. گفتم: این بچهها را پیش خودتان نگه دارید، من فردا میآیم. بعد از آن، رفتم خدمت امام و یک نامه نوشتم که: اگر کسی مقصر است، من هستم، نه این بچهها. اگر آنها مجازات شوند، دیگر اداره کردن رادیو و تلویزیون ممکن نیست، چون همه از کار کردن خواهند ترسید. امام گفتند: پس شما بنویس، من عفو میکنم. من نامه را تایپ کردم و خدمت امام بردم. ایشان هم دستور عفو نوشتند و گفتند: بدهید به آقای موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، تا اجرا کند. وقتی نامه را به ایشان دادم، گفتند: محمد، حالا چه عجلهای داری؟ بذار برای فردا! اما من میخواستم سریع کار را حل کنم. پس چند پرس چلوکباب، میوه و شش پتوی نو برای آنها خریدم و رفتم دفتر زندان، پیش آن شش نفر. شام را با هم خوردیم و شب را همانجا ماندند. حتی رئیس زندان گفت: اگر میخواهی، ببرشان خانهات! اما گفتم: نه، اگر الان اینها را ببرم، فردا میگویند که قلدری کردم! بگذار همینجا بمانند تا حکمشان بیاید.
در همان دفتر زندان، یک نوازنده معروف هم بود که به جرم قتل غیرعمد در یک دعوا زندانی شده بود. گفت: ۳۰۰ هزار تومان دیه بدهکارم، ولی ندارم. من همانجا با دفتر امام تماس گرفتم. خانم دباغ آنجا بود. گفتم: از امام بپرسید که آیا دولت میتواند دیه او را بدهد؟ او رفت و برگشت و گفت: بله، امام اجازه دادند. ما هم مبلغ را پرداخت کردیم و آن فرد را آزاد کردیم.
فردای آن روز آقای موسوی اردبیلی احکام عفو را صادر کرد و من رفتم زندان و آنها را آوردم صداوسیما. این ماجرا باعث شد خیلیها نگران آینده کاریشان نشوند و اعتماد کارکنان صداوسیما بالا برود.
برخی از کارمندان با احکام انفصال از خدمت مواجه شده بودند، اما این احکام اجرا نشد و همه آنها عفو شدند، بخشیده شدند و به کارشان بازگشتند. حتی حقوقشان نیز محفوظ ماند. جالب اینجاست که برخی از این افراد، از مخالفین من بودند، اما وظیفه مدیریتی ایجاب میکرد که از آنها حمایت کنم.
—سریال “اشک تمساح” ساخته احمد نجیب زاده، ۱۳ قسمت بود و توسط شورای سرپرستی و مدیرعامل وقت تأیید شده بود، اما بعد از پخش، مخالفتهای زیادی با آن صورت گرفت. در نماز جمعه طوماری با ۱۵ هزار امضا جمع شد که درخواست تعطیلی این سریال را داشتند و حتی در روزنامه کیهان هم درباره آن مطلبی منتشر شد. برخی از علما نیز به آن اعتراض داشتند. این مخالفتها در نهایت باعث شد که سریال کنار گذاشته شود.
–هاشمی در چرایی تصفیه مجریانی مثل احترام برومند-همسر داوود رشیدی- چنین گفت: شخصاً چیزی درباره حذف احترام برومند به یاد ندارم. البته طبیعی است که بعد از انقلاب تغییراتی در ترکیب نیروهای تلویزیون به وجود آمده باشد؛ مرضیه برومند با اینکه گرایشهای چپ داشت؛ اما فردی منصف و کارگردانی حرفهای بود. او «مدرسه موشها» را ساخت که برنامهای جذاب برای کودکان بود. منتها برداشتهایی درباره آن شد. برخی معلمان احساس کردند که این برنامه به نوعی آنها را مسخره کرده و پیش آقای [آیت الله حسینعلی] منتظری [قائم مقام وقت رهبری] شکایت کردند. اما آقای منتظری گفت که اتفاقاً این برنامه خوب است و خودشان هم این برنامه را دوست داشتند.
او افزود: حذف نام مرضیه برومند از تیتراژ “آرایشگاه زیبا” صحت ندارد. ما حتی برای تولید برنامههای او بودجه میدادیم و از کارهایش حمایت میکردیم. شایعه شده بود که او «شهر موشها» را بیرون از تلویزیون ساخته و این باعث ناراحتی ما شده، اما این حرفها درست نبود. اگر چنین چیزی بود، چرا ما همچنان از او حمایت میکردیم؟ اتفاقاً نگاه ما این بود که افراد توانمند و حرفهای در رسانه حضور داشته باشند، حتی اگر گرایشهای متفاوتی داشته باشند، مشروط بر اینکه در چارچوب قوانین رسانه کار کنند.
–محمد هاشمی درباره رضایت شجریان از اوضاع موسیقی در دهه شصت گفت: یک روز آقای صادق طباطبایی به من زنگ زد و گفت میخواهد به دیدنم بیاید. همراه خودش کسی را هم میآورد. وقتی آمدند، دیدم همراهش آقای شجریان است. شجریان در آن دیدار از ما تجلیل کرد و گفت که صداوسیما خدمت بزرگی به موسیقی کرده، چراکه موسیقیهای سطح پایین را کنار گذاشته و موسیقی اصیل ایرانی را زنده کرده است. او گفت که حالا موسیقیای که در تلویزیون پخش میشود، موسیقی اصیل ایرانی است و خودش هم در همین سبک فعالیت دارد. بعد هم اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنیم.
–هاشمی برخورد با هنرمندان قبل انقلاب را چنین شرح داد: در صداوسیما دو دسته هنرمند داشتیم؛ عدهای که استخدام بودند و عدهای که بهصورت پروژهای کار میکردند. برای گروه دوم، ما یک پرداختی مشخص در نظر میگرفتیم. در واقع، از قبل انقلاب یک صندوق رفاه برای هنرمندان وجود داشت، شبیه صندوق بازنشستگی، که هفت درصد از دستمزدشان را کسر میکردند و سازمان هم ۲۳ درصد اضافه میکرد. این پول در صندوق جمع شده بود. وقتی من وارد صداوسیما شدم، برخی مدیران میخواستند این صندوق را مصادره کنند، اما من رفتم خدمت امام (ره) و از ایشان پرسیدم که آیا این کار درست است؟ امام (ره) فرمودند: «این پول مردم است، شما چطور میخواهید مال مردم را مصادره کنید؟ شما وظیفه دارید صاحبان این پول را پیدا کنید و به آنها برگردانید.»
او ادامه داد: ما لیستی از حدود ۱۶۰ تا ۲۰۰ هنرمند داشتیم؛ از خوانندگان و نوازندگان گرفته تا سرایندگان و تهیهکنندگان. افرادی مثل مرضیه، گوگوش، پوران، سیما بینا، ایرج، گلپایگانی و بسیاری دیگر در این لیست بودند. برخی پیدا شدند، برخی هم دیگر در ایران نبودند.یک روز دیدیم که گوگوش با چادر مشکی به دفتر ما آمد که پولش را بگیرد. خیلی خوشحال شد وقتی چک را گرفت. همانجا گفت «من برای آقا (امام خمینی) یک ترانه خواندم، میخواهید برایتان بخوانم؟» که ما از ایشان تشکر کردیم و اجازه خواندن ندادیم. آن زمان، همخوانی زن و مرد در چارچوب خاصی مشکلی نداشت. ما در برخی موارد، همخوانی را داشتیم، مثلاً اجراهای گروهی با حضور زنان و مردان را پخش میکردیم. اما اجرای انفرادی زنان در آن مقطع دیگر مورد قبول نبود.
–هاشمی درباره سریالهای مطلوب امام گفت: سریال «پاییز صحرا» با اینکه سریال خیلی خوبی بود، خیلی به آن حمله کردند، اما امام (ره) از آن اثر به صورت مستقل تجلیل کردند. یا چند سریال دیگر که امام مشخصاً ۷ تا ۸ تای آنها را تأیید کرده بودند. سریالهایی مثل «رعنا»، «کوچک جنگلی»، «سلطان شبان» و بسیار مورد پسند ایشان بودند.
پاسخ مسعود پزشکیان رئیس جمهور به گلایههای علی نصیریان+واکنش محکم نصیریان
|
سینماروزان: دیدار نوروزی مسعود پزشکیان و علی نصیریان با گلایه های نصیریان در باب مشکلات حاکم بر پرداخت به آسیب های اجتماعی در آثار نمایشی همراه بود.
پزشکیان در این دیدار صادقانه از این گفت که وقت فیلم دیدن و تئاتر رفتن ندارد و مدعی شد که طرح مسئله بدون ارائه راهکار در آثار نمایشی، به هرج و مرج می انجامد.
با این حال نصیریان پاسخ محکم و محترمانهای داد: ارائه راهحل برعهده تماشاچیان است؛
که احتمالا مسئولین را هم شامل میشود!
به گزارش خبرگزاری ایرنا مسعود پزشکیان ضمن ابراز خوشحالی از دیدار با نصیریان گفت که من علاقه زیادی به هنرهای نمایشی دارم، اما آنقدر برنامهها و مشکلات ما زیاد است که چندان وقتی برای رفتن به تئاتر و سینما پیدا نمیکنم!!
نصریان به پزشکیان گفت که «وظیفه تئاتر پرداختن به مشکلات و مسائل اجتماعی است» و رئیس جمهور اظهار داشت: فراتر از زاویه نگاه صرفا هنری، از زاویه نگاه علوم اجتماعی و مدیریتی میگویم، وقتی انتقادی و مشکلی را مطرح میکنیم ولی راهی نشان نمیدهیم، باعث بروز هرج و مرج میشود.
علی نصیریان ولی در مقابل، تاریخچهای از اجرای نمایش در ایران ارائه کرد و با انتقاد از برخی نگاههای منفی به هنر نمایش و تئاتر گفت: ما را متهم به سیاهنمایی میکنند، اما واقعیت این است که وظیفه تئاتر به نمایش کشیدن مشکلات و ضعف ها است. البته سینما و تئاتر نمیتوانند راهحل ارائه کنند، ارائه راهحل بر عهده تماشاچیان است تا با لمس مشکلی که نمایش آن را با ابزار هنر و درگیر کردن احساس نشان داده، برای مشکلات راهکار پیدا کنند. در واقع تئاتر چهار رکن دارد؛ نویسنده، کارگردان، بازیگر و تماشاچی که از تئاتر درس میگیرد و وقتی مشکلات را از طریق نمایشنامه در ضمن درگیر شدن احساساتش، لمس میکند، به دنبال راهحل میرود.
پاسخ محکم علی نصیریان به مسعود پزشکیان
این پیشکسوت هنر بازیگری «هنر را یک نیاز در جامعه توصیف کرد» و اظهار داشت: نیاز مردم فقط آب و نان نیست، آنها نیاز به خوراک روحی هم دارند. اخبار بد از جنگ و مشکلات باعث شده است که روحیه مردم تشنه شود و تئاتر و سینما میتوانند روح مردم را آرام کنند؛ هنر و فرهنگ هویت ما و دریچهای برای تنفس مردم است.
نصیریان با بیان اینکه «جامعه ایران تشنه رویدادهای هنری است»، افزود: من در رویدادی هنری در خوزستان شرکت کردم که قرار بود یک شب برگزار شود، اما به دلیل استقبال مردم سه شب متوالی اجرا شد. استقبال بالای مردم از برخی تئاترهای مدرن نشان میدهد که مردم تشنه تئاترها و رویدادهای هنری فاخر و پر محتوا هستند.
نصیریان تصریح کرد: تئاتر و سینمای ایران در مجموع در قبل و بعد از انقلاب خوب کار کرده است و امروز سینمای ما در جهان مطرح است. من در این سالها با برخی کارگردانهای جوان کار کردهام و میبینم که چه استعدادهای درخشانی در سینمای ایران وجود دارند.
نصیریان از دولت و رئیس جمهور درخواست کرد که به ایجاد یک رویداد رقابتی برای نمایشنامه نویسی کمک کنند و خاطرنشان کرد: ما در فرهنگ و تمدن خود ادبیات و شعر داریم و تا حدودی رمان هم تولید شده است، اما نمایشنامه کم داریم و اگر این مسابقه به راه بیفتد، بسیار مفید خواهد بود تا استعدادهای درخشان فرصت بروز را پیدا کنند. در کشور استعدادهای زیادی داریم و باید به آنها مجال بروز بدهیم.
این پیشکسوت هنرهای نمایشی با اشاره به پیشینه و محتوای غنی ادبیات فارسی، بر ضرورت تالیف نمایشنامههایی از آثار ادبای ایران تأکید و اظهار داشت: برخی هنرمندان خارجی نمایشنامههایی از منطق الطیر یا شاهنامه نوشتهاند، اما مشکل این است که آنها از دریچه نگاه خودشان این نمایشنامهها را نوشتهاند و ما باید از دریچه نگاه، تاریخ و فرهنگ ایرانی درباره آثار ادبی غنی گذشتهمان نمایشنامه بنویسیم، چرا که وقتی یک ایرانی این محتواها را تبدیل به نمایشنامه کند، میتواند مفهوم آن را واقعیتر و دقیقترعرضه کند.
استاد نصیریان در پاسخ به سوال وزیر ارشاد درباره نحوه ساخت اولین فیلم موج نوی ایرانی “گاو”، با بیان اینکه «من تمام عمرم را فقط کار نمایش کردهام و تنها یک سال آن هم به دلیل مشکلات مالی معلمی کردم»، یادآور شد: گروهی داشتیم که قبل از فیلم «گاو» آن را به صورت یک نمایشنامه تلویزیونی به صورت زنده چند بار در تلویزیون اجرا کرده بودیم و همان عوامل، بازیگران اصلی فیلم «گاو» شدند. یک شب غلامحسین ساعدی به همراه جوانی به محل اجرای نمایش ما آمد و گفت این جوان میخواهد فیلم «گاو» را بسازد. او داریوش مهرجویی بود که فردی با استعداد و نخبه بود. او مولف فیلم «گاو» بود و من بازی کردن در مقابل دوربین را با او یاد گرفتم.
در این جلسه علی نصیریان برای پزشکیان دو بیت شعر را نیز به شکل آواز خواند و همچنین یک بشقاب منقش به اثری هنری را به نمایندگی از اهالی تئاتر به رئیس جمهور هدیه داد.
تشنج در پشت صحنه!؟/روایتی زنده از داوود میرباقری+ هشدار جدی به مدیران
|
سینماروزان: داوود میرباقری در گفتوگویی نوروزی با شبکه دوم سیما هم از تشنج های پشت صحنه تولید آثاری معظم نظیر “مختارنامه” و “سلمان” گفت و هم به مدیران هشدار داد که به قول و قرارهای خود پایبند باشند تا “سلمان” به موقع به آنتن برسد.
داوود میرباقری گفت: صبر لازمه کار هنری است و اگر قرار باشد کار دربیاید حوصله، صبر و دقت میخواهد. البته در برخی از پلانها پیش میآید که آن حوصله از دست میرود و پشت صحنه تبدیل به یک فضای پرتشنج میشود. به هرحال لازمه یک کار هنری و به ویژه تاریخی صبر است و اگر قرار باشد به آن چیزی که فکر کردید برسید باید چنین ویژگیای داشته باشید و صبور باشید.
وی ادامه داد: امروز خوشحالم که سلمان پس از مختار ساخته میشود چون فکر میکنم به تجربه مختار برای ساخت سریال سلمان نیاز داشتم و این به وضوح آشکار است که سلیقه من بسیار سخت تر شده و سختگیری من نسبت به پلانها بیشتر از گذشته شده است؛ به همین دلیل عرض کردم به آن ذهنیتی که میخواستم در سلمان نزدیکتر شده ام.
میرباقری در پاسخ به این سوال که در سلمان نسبت به مختار چقدر به آن ذهنیتی که داشتید نزدیک شدید؟ بیان کرد: در سریال مختار ۵۰ تا ۶۰ درصد و در سریال سلمان تا اینجای کار ۷۰ تا ۸۰ درصد به ذهنیتی که دارم نزدیک شدهام.
این کارگردان پیشکسوت با مخاطب قرار دادن مدیران رسانه ملی گفت: سلمان مجموعه بزرگی است و اکنون میتوانم بگویم وسط راه هستم و بار سختی روی دوش من قرار دارد. دعا کنید انشاءالله همه چیز طبق برنامه پیشبرود و دوستان قولهایی که دادهاند فراموش نکنند، قولها سر موقع انجام شود و امکانات برسد تا ما الان که جان داریم و شاد هستیم و میتوانیم روی پا بایستیم، بیاییم روی صحنه کار کنیم تا انشاءالله خیرش به مردم برسد.
وی در پایان سخنان خود با تبریک سال جدید به مردم بیان کرد: انشاءالله سال جدید، سال پر برکت و پر باری باشد و دولتمردان تلاش کنند مقداری از مشکلات مردم را حل کنند. مردم ما قانع و صبور هستند، برای همه مردم آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.
سینماروزان/حامد مظفری: بالاخره برگ اصلی تلویزیون برای رمضان نوروزی۴۰۴ روی آنتن رفت؛ فصل هفتم “پایتخت” که بسیاری را امیدوار کرده بود به رهایی کنداکتور تلویزیون از تکرار مکررات و سریال ها و برنامه هایی که هیچ چیز تازه ای را برای مخاطب ندارند.
“پایتخت۷” در خط داستانی، ایده جدید کم ندارد؛ از ناشنوایی نقی معمولی تا پیوستن ارسطو به پشت صحنه سینما و کارواش زدن رحمت خروس باز، مرگ بهبود و باباپنجعلی، لاغری هما، بازی مافیا، لوله خودکار ابزار عملیجات، خواستگاردار شدن دختران نقی-که در این دوران گریز جوانان از ازدواج خیلی عجیب هم هست که این همه خواستگار برای سارا و نیکا پیدا شده-و…تا ریشخند یک روانشناس تیپیکال تلویزیون و…
در عین حال آن پیام مهم سالهای اخیر تلویزیون در اهمیت فرزندداری به “پایتخت۷” نیز رسیده و نقی و هما -که حالا نازا شده اند-رفته اند و یک بچه بی سرپرست-با بازی یک کودک بلاگر!؟- را آورده اند به عنوان فرزند سوم.
آن همه ایده و این پیامدهی هیچ اشکالی ندارد، اشکال لحن محافظهکارانه و دست به عصای سریال است. انگاری که سیروس مقدم و محسن تنابنده از عواقب لودگی های پایتخت۶ که بدجوری گریبان شان را گرفت واهمه داشته اند و همه چیز را کاملا بیخطر و خنثی پیش بردهاند مبادا دوباره گرفتار تعلیق چند ساله و خدای نکرده عدم برخورداری از مواهب مادی پروژه شوند؟ به هر حال در چند سال دوری سیروس مقدم و تنابنده از این برند چرب، هیچ اتفاق جدی مثل پایتخت برای هیچ کدام شان رقم نخورد؛ مقدم سریال “جزیره” را ساخت که تقریبا یک شکست کامل بود و تنابنده نیز در تعدادی فیلم و سریال بازی کرد که هیچ کدام مانند “پایتخت” برایش آمد نداشت و حتی موفقیت کمدی بفروش “زوپز” هم بیشتر به زلف نوید محمدزاده گره خورد تا او…
سیروس مقدم و تنابنده-که حالا در فصل هفتم، کارگردان هنری پایتخت هم شده-دوز شوخی های دستی و دوپهلو را به شدت کم کرده اند و همین است که حاصل کارشان تقریبا فلج است. دوره پنددهی های اخلاقی مستقیم حتی با وجود تیپ های بامزه نقی و ارسطو و هما و… پایان یافته است و انگار شوخی منشوری که نباشد، پایتخت حرف تازه ای برای عرضه ندارد و نهایتا میشود نسخه ای مفرح از سیمای خانواده!
بماند که عمل های جراحی زیبایی باعث شده همذات پنداری های قبلی با نقی و هما به عنوان یک زوج کاملا معمولی از بین برود چون به غیر از هما، انگار فیس نقی هم گرفتار لیفتینگ شده…این زوج به جای اینکه پیر بشوند تا منطبق شوند با ذات داستان، الان حتی از نقی و همای فصل اول هم جوانتر میزنند و این خودش علیه مخاطب است.
از آن گذشته حجم بالای آگهی های تبلیغاتی اول و وسط و در زمان پخش سریال “پایتخت۷” واقعا رکوردشکن بوده و همه جور آگهی هم دیدیم یا در زیرنویسها خواندیم؛ از برنج و رب و در و پنجره هوشمند تا ابزار و هایپرهای مختلف و برندهای لوازم خانگی و…!
شاید آگهیدهندگان تیزردهی به سریالها و برنامه های روتین را قبول ندارند و حتما باید پایتخت یا نون.خ پخش شود که جبران مافات ی برایشان شود در قبال هزینه هایی که بابت آگهی حول محصولات کم یا بی مخاطب میدهند…
با این حال زنگ خطر اصلی “پایتخت۷” نه این حجم آگهی که آن لحن دست به عصایی است که از متن تا ساختار را دربرگرفته…
حق ساخت فیلم سینمایی «پایتخت» فقط برای من است!/ادعای تورج اصلانی فیلمبردارِ آخرین اثر بهروز وثوقی!
|
سینماروزان: در حالی بعد از تولید و پخش سریال «پایتخت۷»، شایعات درباره تولید فیلم سینمایی پایتخت، جدیتر از همیشه است ولی طراح اصلی پایتخت، مدعی است که رایت ساخت فیلم سینمایی فقط برای اوست و لاغیر.
تورج اصلانی فیلمبردار سینمای ایران در برنامه خط فرضی گفت: طرح اصلی سریال پایتخت برای من است و سالها پیش طرحی را برای محسن تنابنده درباره دربدری افرادی که گرفتار کلاهبرداران مسکن میشوند تعریف کردم که خوشش آمد و گفت باید آن را بسازیم.
به گزارش سینماروزان تورج اصلانی که فیلمبردار «فصل کرگدن»-آخرین تجربه بازیگری سینمایی بهروز وثوقی بوده و بابت این فیلم جایزه سن سباستین گرفته- ادامه داد: طرح اولیهی داستان پایتخت در یک کامیون میگذشت و بخش عمده ماجراها نیز به همان بدبختی ها و دردسرهایی اشاره داشت که خانوادهی گرفتار سوداگری مسکن دچارش میشد ولی بعد از چند روز تنابنده سراغم آمد و گفت سیروس طرح را میخواهد و وقتی گفتم سیروس کیست؟ جواب داد سیروس مقدم.
تورج اصلانی تاکید کرد: در ابتدا مقاومت کردم و دلم میخواست فیلم را خودم بسازم اما تنابنده آن قدر اصرار کرد که رایت تولید سریال را حدود شش میلیون و نیم فروختم اما حق ساخت فیلم سینمایی پایتخت برای خودم است و به هیچ کس واگذار نشده.