صدور پروانه‌ی عشق کی‌پاپ!+صدور چهار پروانه دیگر

سینماروزان: با دستور شورای صدور مجوز سینمایی، پنج فیلم سینمایی پروانه نمایش گرفتند.

دو فیلم کودک بامبولک۲ و دختر برقی۲ ازجمله آثاری هستند که پروانه گرفته اند. فیلم چشم بادومی با محوریت دختری نوجوان که عاشق یک خواننده کی‌پاپ شده، از دیگر فیلمهایی است که پروانه گرفته.

فهرست پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

— «چشم بادومی» به تهیه‌کنندگی سجاد نصراللهی‌نسب و کارگردانی ابراهیم امینی

— «او نمی‌خوابد» به تهیه‌کنندگی علی نوری‌اسکویی و بهرام عزیزی‌ارجستان و کارگردانی رضا جمالی

–«شهر آرزوها (بامبولک ۲)» به تهیه‌کنندگی بهروز مفید و کارگردانی محمدمتین اوجانی

–«دختر برقی ۲» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین قناعت

— «سرد باد» به تهیه‌کنندگی بیژن میرباقری و آرش شجاعی و کارگردانی محمد اسماعیلی




چرا حواس‌تان نیست؟/پرسش لیلا حاتمی از مدیران سینمایی

سینماروزان: لیلا حاتمی بازیگر سینما که اخیرا فیلم پیرپسر را روی پرده داشت و فیلمهای بت و زمانی برای ابدیت را آماده اکران دارد، در پیامی که برای همایشی مرتبط با چرایی توقیف فیلم قاتل و وحشی فرستاده، به انتقاد از مدیریت سینما پرداخته که چرا حواس‌شان به این فیلم نیست و تکلیف این فیلم را مشخص نمیکنند؟

 

لیلا حاتمی که نقش اصلی فیلم «قاتل و وحشی» را بازی کرده و تراشیده شدن موی سر او دلیل اصلی توقیف این فیلم عنوان می‌شود، بیان کرد: این فیلم برای من خیلی ارزشمند است، مثل همه فیلم‌های حمید نعمت الله. واقعا احساس خاصی به کارهای ایشان دارم و حتی گاهی فکر می‌کنم شاید در احساساتم غلو می‌کنم ولی حرص هم می‌خورم که چرا اهمیت کار ایشان درک نمی‌شود، یعنی درک می‌شود، اما انگار به اندازه کافی گفته نمی‌شود و آدم‌ها فقط مستفیض می‌شوند و آن‌هایی که کاری از دستشان برمی‌آید عمل مثبتی جهت حمایت از تداوم کار ایشان انجام نمی‌دهند.

 

حاتمی افزود: فیلم‌هایی که نعمت‌الله می‌سازد به نظرم فقط یک داستان نیست بلکه فردیت آدم‌ها را به صورت مستقل  تحت تأثیر اجتماع بررسی می‌کند. اهمیت «قاتل و وحشی»‌ در این است که در آن واحد درباره خیلی چیزها صحبت می‌کند. شخصیتی که خودم بازی می‌کنم زنی است که مادر است و وقتی پای بچه‌اش در میان است قدرت پیدا می‌کند و با امید موفق می‌شود. این‌ها همه نکات مهمی است.

 

این بازیگر با خطاب قرار دادن مدیران سینما ادامه داد: خیلی عجیب است که چرا فیلم اجازه پخش ندارد چون اصلاً قصد آن تحریف چیزی نیست بلکه انعکاس واقعیت‌های زندگی آدم‌هاست و هیچ بهره‌برداری برای ایجاد جذابیت‌هایی که بخواهد نوعی بد سلیقگی یا غذای نامناسب به تماشاچی بدهد و سرگرمش کند در آن وجود ندارد. این در هیچ‌یک از کارهای حمید نعمت‌الله وجود ندارد و فقط به خشونت واقعی که در آدم‌ها هست اشاره می‌کند. به نظرم صحبت درباره این خیلی مهم است ولی فکر می‌کنم کسی حواسش به این محصول نیست و کسی فرصت ندارد به آن نگاه کند، دقیق ارزیابی کند و به آن اهمیت بدهد.

 




پایان فیلمبرداری «داستان‌های موازی» جدیدترین فیلم اصغر فرهادی+تصاویر

سینماروزان: فیلم‌برداری دهمین اثر اصغر فرهادی با عنوان «داستان‌های موازی» در پاریس به پایان رسید.

فیلمبرداری این فیلم با حضور ستارگان سینمای فرانسه هجدهم شهریور ماه آغاز و پس از سه ماه به پایان رسید.

ایزابل هوپر، ونسان کسل، ویرجینی افیرا، پیِر نی نه، آدام بئسا و کاترین دونو در «داستان‌های موازی» مقابل دوربین رفته‌اند.

هایده صفی‌یاری در هفتمین همکاری با  فرهادی، تدوین «داستان‌های موازی» را بر عهده دارد.

«داستان‌های‌موازی» محصول مشترک فرانسه، آمریکا، بلژیک و ایتالیاست و با توجه به پایان فیلمبرداری به نظر می‌رسد نخستین اکران آن در جشنواره برلین۲۰۲۶ باشد.




حامد مظفری در سینماتیک شرح داد: چرا «یک تصادف ساده» یک فیلم کاملا خودی است؟

سینماروزان: دو فیلم ایرانی داریم که مهمترین نماینده‌های ما در اسکار غیر انگلیسی زبان هستند؛ یکی “علت مرگ‌ نامعلوم” که نماینده ایران است و یکی هم “یک تصادف ساده” که نماینده فرانسه هست…شخصا بعد از دیدن تصادف ساده کاملا حق دادم به هیات داوران کن که به فیلم نخل طلا بدهد چون از نظر مضمونی فیلم به شدت به‌روز پیش میرود و از همه مهمتر اینکه برخلاف “زن و بچه” که آن هم نماینده ایران در کن بود، پایان بندی تصادف ساده نتیجه‌ی منطقی سیر حوادث فیلم است…

 

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار با بیان مطلب فوق در ژورنال تصویری سینماتیک با اجرای علی عطشانی گفت: جعفر پناهی شاید به دلیل اینکه خودش محصول ساختار فرهنگی نظام است در «تصادف ساده» سعی میکند دو طرف درگیر در ماجرا را به سمت پوزش و بخشش ببرد. یعنی انگار پناهی که ظاهرا فیلمساز اپوزیسیون است هم فهمیده که اگه ساختار فعلی سینمای ایران نبود خودش هم نمیتوانست به چنین جایگاهی برسد، پس در نتیجه گیری بجای حذف طرف مقابل- دعوت میکند به پوزش و دلجویی و بعد بخشش…که قاعدتا نسخه ‌ی درمانی موثرتری است تا مثلا آن دیدگاه التقاطی که فقط حذف را چاره راه میداند…

این منتقد ادامه داد: اگر بخواهیم مقایسه کنیم با مثلا علت مرگ نامعلوم خیلی راحت میشود گفت شانس اسکار با فیلم جعفر است به یک دلیل مهم و آن هم اینکه “علت مرگ…” زیاده از حد محافظه کار و لفافه گو ست و جرات ندارد حرف اصلی را بزند پس می‌افتد به نمادبازی و درگیری های کلامی تکراری و درنهایت آن نتیجه‌گیری مثلا امیدبخش هم بیشتر یک جور راه گریز برای بستن فیلم هست تا سیر منطقی اتفاقات.

 

مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان خاطرنشان ساخت: از نظر فرم، پناهی که اصولا مدعی نیست و همه فیلمهایش-به جز طلای سرخ- فرم را فدای شعارهای سیاسی میکند؛ “تصادف ساده” نیز چیزی شبیه بولتن‌های خبری است تا اثر هنری و اوضاع “علت مرگ…” هم آن قدر بهتر نیست چون در اجرا فیلم خیلی تنبل تری است و حالا پناهی میتواند محدودیت اجرا و تولید زیرزمینی را دلیل این مساله بداند اما “علت مرگ…” که این محدویت را نداشته چرا اینقدر در اجرا فقیر است؟

این منتقد سینما با اشاره به ماجرای برداشت یک‌ تصادف ساده از نمایشنامه مرگ‌ و دوشیزه‌ی آریل دورفمن-نویسنده شیلیایی- گفت: خود دورفمن که می‌گوید فیلم پناهی را ندیده و تازه از مشاورانش خواسته، ماجرا را پیگیری کنند ولی برایم‌ خیلی عجیب است که یک ایرانی با دورفمن مکاتبه کرده و در این باره به او گرا داده! واقعا حالا نقد فیلم و سینما به کنار، حتی اگر نمایشنامه دورفمن را ندیده باشیم، فیلمی که رومن پولانسکی براساس آن را ساخته که دیده‌ایم و بر همان مبنا که قیاس کنیم، شباهت ها اندک تر از آن است که بشود نام اقتباس را بر تصادف ساده گذاشت.

حامد مظفری تاکید کرد: تصادف ساده به اسکار نزدیک شده و با حواشی حول جعفر پناهی، رسیدن به اسکار چندان دور از ذهن نیست و آنچه جای پرسش است فیلمی که در پیام نهایی کاملا همان حرف نظام را میزند، می‌توانست با سیاست ورزی صحیح مدیران سینمایی به عنوان گزینه نهایی به اسکار ارسال شود چون ورای همه حرف و حدیثها و اینکه مثلا فیلم بدون مجوز ساخته شده و…، تصادف ساده فیلمی است در خدمت نظام و محصول کارگردانی رشدیافته در ساختار فرهنگی نظام و اینکه چرا این فیلم را از ایران به اسکار نفرستاده اند، فقط می‌تواند یک دلیل داشته باشد و آن هم حفظ وجهه فیلم به عنوان یک محصول اپوزیسیون تا در صورت دریافت اسکار بگویند یک فیلم غیرخودی، اسکار گرفته؟؟ البته نوعی “غیرخودی” که خودی‌ترین پیام را متبادر میکند.

گفتنی است برنامه سینماتیک با اجرای علی عطشانی و کارگردانی امیر سرایی مقدم و تهیه‌کنندگی سعید پاکستانی محصول استودیوی برایتلایت است.




مستند «لاماسو»؛ کاریزمای طوسی در برگ تازه‌ی نماوا 

سینماروزان/ احمد محمداسماعیلی: مستند «لاماسو» محصول نماوا جزو مستندهای پرتره است که براساس زندگی شخصیت های معروف هنری ، سیاسی و یا ورزشی ساخته می شوند و عموما برای مخاطبان جذابیت دارند. گاهی چالش میان سوژه و کارگردان در حین ساخت نظیر مستند «زندگی لنی ریفنشتال» این جذابیت را دوچندان می کند و گاهی نیز اصل سوژه آن قدر اغواگر است که جذابیت ایجاد میکند.

 

مسعود امامی کارگردان مستند لاماسو در مستندش به سراغ روایت زندگی جذاب ، پر حاشیه و پرچالش امیر علی‌اکبری، قهرمان اسبق کشتی و مبارز داخل قفس می رود.

قوتِ اول مستند، انتخاب سوژه اش یعنی علی اکبری با کاراکتر خاص و کاریزماتیک و البته خاکستری است که بعد از مثبت شدن دوپینگش در کشتی  وارد مبارزات درون قفس(ام‌ام‌ای) شد و چند وقت پیش وایرال شدن عکسش همراه با بچه شیر حسابی سر و صدای دوستداران حیوانات و محیط زیست را درآورد.

 

علی اکبری در چند سال اخیر در برنامه های مختلف تلویزیونی به عنوان مهمان حضور داشت و نشان داد قابلیت بازیگر شدن را هم دارد. یکی از ویژگی های مبارزات درون قفس رجزخوانی پیش از مسابقه یا درون قفس است که علی اکبری با تسلط به این خصیصه  و رجز خوانی جذابش با تسلط به جملات خاص اسطوره هایی مثل محمدعلی کلی توانسته محبوبیت زیادی بین علاقمندان مسابقات مبارزه درون قفس پیدا کند.

 

یکی از ویژگی های مستندهای پرتره بحث تحقیق و پژوهش و درست نزدیک شدن به سوژه است و قوت دوم لاماسو، همین است که امامی با صرف دو سال زمان و همراهی با علی‌اکبری در برخی از مسابقاتش به خوبی زوایای آشکار و پنهان شخصیت وی را در پیش چشم مخاطب قرار می دهد.

یکی دیگر از نقاط قوت مستند لاماسو، وجود امید و میل برای مبارزه و بازگشت است که در کاراکتر سوژه قابل مشاهده است؛ ویژگی‌هایی که فیلم را نزد نوجوانان و جوانان، محبوب میکند.

 

وارد شدن شبکه نمایش خانگی و هوش پلتفرم نماوا در تولید یک مستند جذاب زندگینامه‌ای، با توجه به آزادی عمل بیشتری که برای مستندسازان ایجاد میکند باعث شده کارگردان لاماسو بی هر گونه خودسانسوری، بخش عمده فراز و فرود زندگی امیر علی‌اکبری را به تصویر بکشد و نتیجه هم اثری منسجم، استاندارد و جذاب باشد که هم سرگرم میکند و هم آگاهی‌بخش است.

 




فیلم «های‌کپی»؛ ملغمه‌ای low level!

سینماروزان/حامد مظفری: آیا به صرف استفاده از یک ستاره‌ی سابقا ممنوعه و معدود مظاهر باقیمانده از فیلمفارسی میتوان فیلمی ساخت که پتانسیل فروش بالا داشته باشد؟ ظاهرا بله ولی باطنا خیر. رفع ممنوعیت مرتضی عقیلی شاید پتانسیل اولیه برای جلب مخاطب را داشته باشد ولی وقتی به بالفعل بدل میشود که اول در داستان پردازی و بعد در اجرا برای این ستاره، قائم به حرفه‌ای‌گری باشیم.

 

اینکه اکبر ثقفی بعد از سالها خواسته با یک کمدی نوستالژی-که این سالها اپیدمی شده- با یک تیر دو نشان بزند و هم پز عقیلی را بدهد و هم بفروشد، غلط اول است. آخرین فیلم ثقفی که موفق به جلب مخاطب شده، کدام بوده؟ یادمان نمی‌رود که ایشان سالها پیش خواست از شهرت امثال علی پروین و استیلی و پیروانی و… جهت جلب مخاطب استفاده کند که نتيجه‌اش شد «فوتبالیستها» که آن هم چندان نفروخت. سایر فیلمهای این سال‌هایش چه به عنوان تهیه‌کننده و چه به عنوان کارگردان، نیز چندان اقبال عمومی نداشته. صددرصد که ایشان در پرکاری به حرفه ای گری رسیده و حالا خود بسازد یا فرزندان، بالاخره میسازد اما به نظر میرسد در کیفیت تولید همچنان نوعی آماتوریسم سطحی بر او سایه انداخت.

 

«های کپی» در ایده اولیه فیلم تازه ای نیست-ماجرای رفاقتهای دهه پنجاهی و سپس ماجرای بلیت بخت آزمایی و کاباره و حرکات موزون و…- از نهنگ عنبر و مصادره تا اخیرا کوکتل مولوتف تجربه شده بود و غلط اول ثقفی هم همین است که سراغ چنین سوژه دستمالی شده ای رفته.

غلط دوم اجرای دم‌دستی و سطح پایین فیلمسازی است که فکر کرده چون بناست کمدی بفروش بسازد هرچقدر بزن‌دررویی‌تر، بهتر و همین است که از گریمهای جوانی پورعرب و عقیلی تا انتخاب بازیگران فرعی، طراحی صحنه‌ و انتخاب لوکیشن و کیفیت تصویر و نور و رنگ و… همه چیز در سطح مانده… کارگردان گمان کرده کمدی نوستالژی صرفا خط ریش چکمه ای و شلوار پاچه گشاد و کافه گردی و پخش مقادیر متنابهی قطعات شش هشتم است؟ همین است که ناگاه در سکانسهایی بی ربط بدل ویگن هم جلوی دوربین میاید و «زن زیبا…» را لب می‌زند ولی دریغ از ذره ای شور و حال…

 

تنها نقطه قوت «های کپی» اول تلاش‌های مرتضی عقیلی است که می‌خواهد هرچه تجربه دارد را صرف متن خنس کار کند و در دو تیپ مشابه جا بیفتد و پس از او ابوالفضل پورعرب و آناهیتا درگاهی هستند که خوشبختانه برخلاف عقیلی، بدون زور زدن، بازی های روانی ارائه می‌دهند و نشان می‌دهند اتفاقا گاهی بازیگری فهم نقش است و نه صرفا خاطره‌گویی از بهروز و ناصر و فردین و مثلا پزِ بازی در یکی از اقتباس‌های جان اشتاین بک و بعد تیپیکال کردن هر نقش محوله.

 

فقر متن خوب منهای آن سکانسهای ابتدایی باعث شده عقیلی از جاهایی به بعد کاملا بر مدار آن آیتم‌های کمدی بیفتد که زمانی در کنار بهمن مفید و در شوهای لس‌آنجلسی اجرا میکرد و حتی جاهایی تکیه کلام های آن شوها را تکرار میکند…

 

اینکه فیلم «های کپی» در اقبال مخاطب ناکام است دقیقا به خاطر ضعف از متن تا اجراست و حالا هر چقدر هم بگویند فلانی می‌فروشد چون بلیت می‌خرد و ما نمی‌فروشیم چون بلیت نمیخریم، جز خودگول‌زنی و پیمایش مسیر انحرافی نیست.

به هر حال همین حال رکوردشکن سال فیلم مرد عینکی است که اتفاقا در اشل اکشن سازی داخلی بسیار فیلم جاه طلبانه و بلندپروازانه ای هم برای تهیه‌کننده و هم برای کارگردان است ولی می بینیم که دوستان مجوز مرتضی عقیلی را هم گرفته اند و همه جور بشکن و بالابنداز را هم وارد فیلم کرده اند و فیلمشان جلب نظر نمی‌کند چون انگاری حتی خودشان نیز به کاری که می‌کنند اعتقاد ندارند؟؟ وگرنه یک پالایش رنگ ساده می‌توانست حداقل آن تکلف چهره پردازی دهه پنجاهی را قدری تعدیل کند یا یک انتخاب بازیگر خوب برای زن جوان اول فیلم می‌توانست کاری کند که مجبور نشوند به دوبله نماهای دهه پنجاهی! فیس رینوپلاست پلنگی را کرده‌اند دخترک اغواگر پرسان در لاله‌زار دهه پنجاه!؟ اینها جز آماتوریسم، چه معنایی دارد؟

 

همان قدر که زمانی با تولید فیلمهای کشدار و مطول و بی‌کلام و مثلا زیر انبوه برف و باران‌ یا در دل دشت و کویر خواستند ادای هنری‌سازی و تارکوفسکی‌بازی را درآورند و جواب نداد حالا هم باز کاملا تر، کمدی سازی میکنند که نتیجه‌ی هر دو تاریخ مصرفِ کوتاه است‌. نه آن ادای روشنفکری جواب میدهد و نه این تقلید کمدی‌سازی.

انشاءالله که از حالا به بعد خودتان باشید نه آنچه در دیگران، مطلوب می‌بینید.

 




تلاش برای همکاری با نسل‌های مختلف/اعلام فهرست تولیدات تازه‌ی فارابی+اطلاعات کامل درباره روند تولید این ۱۵ فیلم

سینماروزان: در حالی که در سال‌های گذشته تازه بعد از اعلام اسامی فیلمهای جشنواره فیلم فجر بود که ارگانهای سینمایی، فهرست تولیدات خود را اعلام رسمی می‌کردند، امسال فارابی، کار تازه‌ای کرده و حدود دو ماه زودتر از جشنواره، فهرست تولیدات خود را اعلام کرده است.

در میان پروژه‌های مصوب هم نام سینماگرانی از نسل‌های گذشته مثل تهمینه میلانی و بهمن فرمان‌آرا و مجید مجیدی و محمدرضا شریفی‌نیا به چشم میخورد و هم نام سینماگرانی از نسل‌های جدیدتر مثل بهرام رادان، محمدرضا منصوری، علیرضا معتمدی، سعید خانی و…!

فارابی ۱۵ پروژه‌ی مصوب را برای سال۱۴۰۴ اعلام کرده که در این میان حدود ۱۱ پروژه(غذای نیمروز، قمارباز، دکتر هافمن، مهمان ناخوانده، کارواش، کافه سلطان، اسکورت، دختر پری خانم، موی گرگ، دختر برقی۲، شهر آرزوها) در حال تولید یا آماده اکران هستند و چهار پروژه(چشمهایش، زن هزارچهره، تایپیست، دیپلمات) در پیش‌تولید یا بازنویسی فیلمنامه به سر می‌برند.

 

در این پروژه‌ها، سه فیلم با موضوع جنگ دوازده روزه، سه فیلم کودک و نوجوان، هفت فیلم با محوریت فیلمسازان اول و دوم و شش فیلم با محوریت سینماگران پیشکسوت هستند.

سه رویکرد تکریم پیشکسوتان، توجه به استعدادهای جوان، تولید مشترک با سازمان‌ها و نهادهای داخلی و خارجی و البته تأکید بر بررسی دقیق فیلمنامه برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌ها مدنظر قرار گرفته است.

در میان فیلم‌های ذکر شده، یک فیلم به عنوان تولید مشترک با کشور ترکیه، دو فیلم با تولید مشترک سازمان‌های غیرسینمایی داخلی، سه فیلم با موضوع دفاع مقدس ۱۲ روزه، یک فیلم درباره شهدای ایران، سه فیلم کودک و نوجوان، شش فیلم با سینماگران پیشکسوت، یک فیلم با سینماگران بومی، هفت فیلم با فیلمسازان اول و دوم و یک فیلم نیز به عنوان استعداد برتر فیلم کوتاه مورد حمایت قرار گرفتند.

 

اسامی آثار مصوب فارابی به شرح زیر است:

–«غذای نیمروز» به تهیه‌کنندگی امیر بنان و کارگردانی مجید مجیدی/ اجتماعی (آماده اکران)

 

–«کافه سلطان» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی مصطفی رزاق کریمی/ جنگ دوازده روزه(در حال تولید)

 

— «مهمان ناخوانده» به تهیه‌کنندگی سعید خانی و کارگردانی ابراهیم امینی/ جنگ دوازده روزه(در حال تولید)

 

–«چشم‌هایش» به تهیه‌کنندگی علی اوجی و کارگردانی بهمن فرمان‌آرا/ تاریخ معاصر، اجتماعی(در حال پیش تولید دوباره)

 

— «تایپیست» به تهیه‌کنندگی بهرام رادان و کارگردانی هادی نوری/ تاریخی، عاشقانه(در حال پیش تولید)

 

–«دیپلمات» به تهیه‌کنندگی پرویز امیری و کارگردانی مصطفی آقامحمدلو/ تاریخی، شهدای ایران(در حال تولید)

 

— «زن هزارچهره» به تهیه‌کنندگی محمد نیک‌بین و کارگردانی تهمینه میلانی/ درام، اجتماعی(در مرحله بازنویسی فیلمنامه)

 

— «دختر برقی ۲» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین قناعت/ کودک و نوجوان(آماده اکران)

 

–«شهر آرزوها» به تهیه‌کنندگی بهروز مفید و کارگردانی متین اوجانی/ کودک و نوجوان(آماده اکران)

 

— «دختر پری خانوم» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا معتمدی/ فانتزی خانوادگی(آماده اکران)

 

–«قمارباز» به تهیه‌کنندگی سجاد نصراللهی و کارگردانی محسن بهاری/ جنگ دوازده روزه(آماده اکران)

 

–«اسکورت» به تهیه‌کنندگی محمدرضا منصوری و کارگردانی یوسف حاتمی‌کیا/ اکشن جاده‌ای، تولید مشترک با بانک کشاورزی(آماده اکران)

 

–«موی گرگ» به تهیه‌کنندگی امیرحسین علم‌الهدی و کارگردانی فریدون نجفی/ کودک و نوجوان(آماده اکران)

 

–«کارواش» به تهیه‌کنندگی بهروز مفید و کارگردانی احمد مرادپور/ اجتماعی، تولید مشترک با سازمان امور مالیاتی(آماده اکران)

 

–«دکتر هافمن» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شریفی‌نیا و کارگردانی رضا حسین آبادی/ اجتماعی، تولید مشترک با ترکیه(آماده اکران)

 

 

 




صدور پروانه برای نهنگ عنبر۳+صدور پروانه برای تهیه‌کننده‌ی سفیر +صدور پروانه برای شهاب+یک داماد+یک برادر+یک آقازاده‌+…

سینماروزان: شورای صدور پروانه سینمایی تازه ترین مجوزهای خود را اعلام کرد.

در میان پروانه های صادره نام قسمت سوم کمدی “نهنگ عنبر” به چشم میخورد که علی قربان زاده پروانه تولید آن را گرفته‌.

حسن جلایر از نیروهای اسبق بنیاد مستضعفان که سابقه تولید فیلم ماندگار سفیر را در کارنامه دارد و زمانی میخواست “زنگی و رومی”تقوایی را بسازد و نشد، پروانه “رازهای کثیف کوچک” را گرفته که فرزندش-محمداسماعیل جلایر- آن را می‌سازد.

یوسف منصوری-داماد اصغر پورمحمدی- پروانه فیلم “حاشیه” را گرفته.

کامران(ابراهیم) مجیدی -برادر کوچکتر مجید مجیدی- پروانه ساخت تاناکورا را گرفته که بناست عادل معصومیان آن را بسازد؛ معصومیان فیلم کمدی تقریبا “جزایر قناری” را ساخته که با وجود دارا بودن پژمان، چندان بفروش نشد.

 

فهرست پروانه‌های صادره به شرح زیر است: 

–«پتک» به تهیه‌کنندگی سید شهاب‌الدین حسینی و کارگردانی حسام فرهمندجو و نویسندگی محمدعلی حسینی

–«محصول مشترک ایران و فرانسه» به تهیه‌کنندگی اسماعیل میهن دوست و کارگردانی و نویسندگی مهدی سلطانی

–«حاشیه» به تهیه‌کنندگی یوسف منصوری و کارگردانی محمد علیزاده فرد و نویسندگی محمد علیزاده فرد و بنیامین هفت لنگ

–«نهنگ عنبر 3» به تهیه‌کنندگی علی قربان‌زاده و کارگردانی و نویسندگی سامان مقدم

–«رازهای کثیف کوچک» به تهیه‌کنندگی حسن جلایر و کارگردانی و نویسندگی محمد اسماعیل جلایر

–«کافه سلطان» به تهیه‌کنندگی مرتضی رزاق کریمی و کارگردانی مصطفی رزاق کریمی و نویسندگی عطیه زارع

–«تاناکورا» به تهیه‌کنندگی ابراهیم طالش مجیدی و کارگردانی عادل معصومیان و نویسندگی پدرام سعیدی افشار




وقتی ده‌ها جشنواره سینمایی در کشور داریم، چرا باید حتما جشنواره فجر را تجزیه کنیم؟/ این درخت تناور ریشه‌های عمیق دارد؛ هرس اشتباه بدجوری به درخت آسیب زد/هیچ دلیل قانع‌کننده و عقلانی برای گسست بخش بین‌الملل و فاصله‌گذاری میان یک کل منسجم  نبود/اتفاقا با برگزاری بخش بین‌الملل در دهه فجر می‌شد از فضای مهیای جشنواره اصلی فجر بهره‌مند شد و میلیاردها تومان در منابع صرفه‌جویی نمود و همزمان از ظرفیت صدها رسانه استفاده کرد/اینکه بخش اصلی جشنواره فجر را در دهه فجر و نصفه‌‌ی دیگر را در اردیبهشت یا آذر و «شاید وقتی دیگر» یا در تهران، منطقه آزاد، شیراز و یا «ناکجاآباد» برگزار کرد فقط باعث بی‌هویتی، سرگردانی و ضعیف‌تر شدن جشنواره شد!/اگر واقعا به دنبال جهانی شدن هستند چرا فجر را پاره کردند و چرا مستقلا جشنواره جهانی شیراز یا قشم یا… را برگزار نمی‌کنند؟/باعث تاسف است که صدای جشنواره جهانی فجر حتی از دروازه‌ی شیراز آن سوتر نرفته است ولی جشنواره‌ی تازه‌کار دریای سرخ عربستان که عضو فیاپف هم نیست کل جریان خبری رسانه‌های خارجی را درنوردیده! 

سینماروزان: اصرار مجدد بر جدایی بخش بین الملل از جشنواره اصلی فجر و برپایی آن در شیراز -علیرغم تجربیات بی فایده‌ی قبلی- باز هم نتوانست اعتباری را برای این بخش ایجاد کند‌ و از آغاز تا پایان جشنواره شاهد انتقادات مختلف اهالی رسانه و سینما به این جدایی بودیم.

به تازگی یزدان عشیری کارشناس و فعال فرهنگی در یادداشتی صریح که در خبرگزاری تسنیم منتشر شده به ذکر نظرات خود درباره جدایی بی‌الملل از فجر پرداخته است.

متن یادداشت یزدان عشیری را بخوانید: 

جشنواره جهانی فیلم فجر با عبور از فراز و نشیب‌های بسیار به پایان رسید. بد یا خوب، در تقویم سینمایی ایران، با همه “دستاوردها و چالش‌ها”، ماندگار شد و شیراز به عنوان میزبان این رویداد در شرایط سخت اقتصادی کشور، همکاری خوبی را به نمایش گذاشت. همچنین، باید خداقوت گفت به همه عزیزانی که در این اتفاق نقش و سهمی داشته اند.اینجانب فعال حوزه فرهنگ و هنر، حسب احساس مسئولیت، چند نکته را بیان می‌کنم. امید که باعث هم افزایی در جهت تقویت این رویداد برای دوره‌های آتی شود.

برگزاری جشنواره در این سطح، در دوره «پساجنگ» اقدامی قابل تقدیر است. جهان، متاثر از جوسازی‌ها و شانتاژهای سیاسی و رسانه‌ای، «تصویری کاملا، مبهم، مخدوش و وارونه» از فضای ایران دارد. برگزاری جشنواره، با همه کاستی‌ها و نواقص جدی آن، باز هم، کاری سخت و شجاعانه بود.

در عین حال، و قطعا، برغم این شرایط، می‌شد جشنواره را کیفی‌تر و غنی‌تر برگزار کرد و از دایره تنگ سلیقه‌های اجرایی سنتی و کلیشه‌های معمول فراتر برد. از مشارکت دادن واقعی و جدی‌تر به جامعه فرهنگی، هنری و سینمایی استان فارس و واگذاری بخشی از مسئولیت‌های میدانی به نیروهای بومی و همراه‌سازی بیشتر بخش‌های نخبگانی استان تا حضور گسترده‌تر خانواده بزرگ سینما – نه صرفا در آئین اختتامیه – همچنین، مراقبت بیشتر برای پیشگیری از انباشته‌گی افراد نامرتبط، دعوت از منتقدان معتبر و مستقل، بهره‌گیری از ظرفیت رسانه‌های خارجی (دست کم، رسانه‌های منطقه‌ای)، ارتباط‌گیری بیشتر با رسانه‌های داخلی، احترام به منتقدان، اخلاق‌مداری و تقواپیشگی عوامل اجرایی، پرهیز از نگاه باندی – جناحی و حلقه خودی و غیرخودی، برپایی «نشست‌های آسیب‌شناسی پژوهش محور» با هدف ارتقای کیفی ساختارها، دقت بیشتر در چگونگی چینش، سطح و وزن هیأت‌های داوری و اساتید کارگاه‌ها (دارالفنون) و از همه مهم‌تر، «روایت‌سازی به هنگام» با “تولید بسته‌های محتوایی کیفی” و بهره‌گیری از “الگوهای ارتباطی مدرن” همگی می‌توانست توان اثرگذاری این رویداد را مضاعف سازد و زحمات سازمان سینمایی بیشتر به بار بنشیند.

و اما با نگاهی کلان‌تر به عمر چهار دهه‌ای جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و رفت و برگشت‌های شتابزده چند ساله اخیر، معتقدم بخش بین‌الملل فجر باید در زمانی مرتبط و نزدیک با ساختار اصلی و تقویم مقرر برگزار شود. چرا که هیچ دلیل قانع‌کننده و عقلانی برای گسست بخش بین‌الملل و فاصله‌گذاری یک کل منسجم موجود نیست. بیش از چهل دوره جشنواره و حضور صدها سینماگر صاحب نام از جمله؛ آنجلوپلوس، فرانچسکو رزی، هرتزوگ، بلاتار، نوری بیلگه جیلان و … نشان داد که جشنواره بین‌المللی فجر در قامت و شمایل کاملش با تکیه بر ظرفیت‌های اجتماعی، ملی و اتمسفر بهمن‌ماه، می‌تواند طنین و صدای بلندتر و رساتر و کارکردهای اجتماعی گسترده‌تر و فراگیرتر از تبدیل آن به یک «محفل تخصصی و محدود» داشته باشد.

یزدان عشیری کارشناس و فعال فرهنگی
یزدان عشیری کارشناس و فعال فرهنگی

برگزاری ضعیف بخش بین‌الملل در دوره‌های اخیر هم، ناشی از “کم‌تجربه‌گی و ناهمدلی ستاد برگزاری” بود که اتفاقاً غیر از دبیر آن، همگی هنوز دست‌اندرکارند. جشنواره، بی‌توجه به آرا و نظرات خرد جمعی خانواده سینما دچار جراحی و “دو پاره‌گی” شد و از آن پس تاکنون، این زخم ترمیم نشد. اکنون، پس از چند دوره جداسازی و برگزاری کم‌ثمر، می‌توان گفت که “پاجوش جشنواره فجر” بی‌تکیه به اصل و قائم خویش نمی‌تواند محکم و قوی سرپا بایستد.

تجربه برگزاری در آذرماه نشان داد که این زمان‌بندی وحی منزل نیست و وقتی بشود پنجاه روز قبل از فجر آن را برگزار کرد، می‌توان در دهه اول بهمن و متصل به فجر برگزارش کرد که چند حسن و امتیاز دارد؛یک: به طور همزمان، از فضای مهیای جشنواره اصلی فجر بهره‌مند می‌شود و در میلیاردها تومان منابع صرفه‌جویی می‌شود. دو: می‌توان همزمان از ظرفیت صدها رسانه خارجی و نمایندگی‌های مراکز خبری دنیا که برای جشنواره‌ها و جشن‌های سالگرد انقلاب به ایران می‌آیند استفاده کرد. سه: دیگر مانند این دوره، در تصادم با جشنواره‌های مراکش، اوراسیا، گوا و … نخواهد داشت و چهره متمایز جشنواره و اتفاقات مهم آن، بیشتر به رخ کشیده می‌شود. چهار: و دلیل مهم‌تر اینکه با برپایی بازار فیلم و بهره‌گیری از حضور نمایندگان شرکت‌های بین‌المللی عرضه و پخش و مدیران فستیوال‌ها و نمایندگان شبکه‌های تلویزیونی دنیا از جدیدترین محصولات سینمایی سال ایران رونمایی خواهد شد که شانس موفقیت‌های بین‌المللی آن‌ها را چند برابر خواهد ساخت و رابطه بهم‌پیوسته‌ای بین اقتصاد سینمای ایران با صنعت تصویر جهانی شکل خواهد گرفت. ضمن اینکه به دستاورد عضویت در فیاپف هم خدشه‌ای وارد نمی‌شود، و با هماهنگی می‌توان این تاریخ را در تقویم فیاپف هم ثبت کرد.

فراموش نکنیم که جدایی بخش بین‌الملل همواره با مخالفت گسترده صنوف سینمایی و جامعه رسانه‌ای همراه بوده و آن را تصمیمی غیراستاندارد و مغایر با نرم جشنواره‌های معتبر جهانی می‌دانستند. چند صنف مهم خانه سینما و بخش بزرگی از تهیه‌کنندگان با انتشار بیانیه‌های صریح، مخالفت علنی خود را اعلام داشته‌اند و این مواضع همچنان پا برجاست؛ پس اجازه ندهیم این دیوار کج بالاتر برود و قبول کنیم “گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود.”

جشنواره فجر با فلسفه و منطق ریشه‌دار جوانه زد، رشد کرد و بالنده شد و نزدیک به چهار دهه نسبتاً موفق را پشت سر می‌گذاشت و به میعادگاه سینماگران داخلی و خارجی بدل شده بود؛ سپس، دچار این “آزمون و خطا” شد. اینک، این دو پاره‌گی وضعیت را سخت بغرنج کرد. این سرمایه فرهنگی و اجتماعی سینمای ایران و این میراث ملی از آن ساختار منسجم، متکامل و پیکره کامل و واحدش فاصله گرفت. اینکه نصفش را در دهه فجر و نصفه‌های دیگر را در اردیبهشت یا آذر و «شاید وقتی دیگر» یا در تهران، منطقه آزاد، شیراز و یا «ناکجاآباد» برگزار شود باعث بی‌هویتی، سرگردانی و ضعیف‌تر شدن آن، و به تبع، معنا، کارکردها، گفتمان و تأثیرات آن می‌شود.

ده‌ها جشنواره سینمایی در کشور داریم. چرا باید حتما این جشنواره را تجزیه کنیم؟ این درخت تناور ریشه‌های عمیق دارد! هرس اشتباه به درخت آسیب می‌زند و زده است. اگر ضرورت جهانی‌سازی بخش بین‌الملل یک رویداد فرهنگی به برگزاری مستقل آن است چرا در همین وزارت ارشاد، جشنواره‌های دیگر به این «جدایی» گرفتار نشده‌اند؟ جشنواره‌های تئاتر، تجسمی، موسیقی و شعر فجر! اگر واقعا لقب “جهانی” برای جشنواره تا این حد اهمیت دارد چرا به سراغ طراحی و ایجاد یک زیرساخت جدید نرفته‌ایم؟ یک جشنواره استاندارد مستقل با عنوانی دیگر مانند: «جشنواره جهانی فیلم ایران»، «جشنواره جهانی فیلم تهران»، «جشنواره جهانی فیلم شیراز» یا «جشنواره جهانی فیلم قشم»، و …؟ ای بسا، با انگاره برخی عزیزان، در آن صورت وجوه فرهنگی بر وجوه سیاسی آن بیشتر بچربد.

تجربه ثابت کرده است این رویداد بی‌نسبت با جریان فرهنگی و متن اجتماعی و تقویم زمانی خویش موفق نخواهد بود. حضور چهره‌هایی چون «نوری بیلگه جیلان» هر چند مغتنم است ولی نمی‌توانند جشنواره را نجات دهند، نکته اینجاست که آقای نوری بیلگه جیلان هم، افتخارش به حضور در آن “جشنواره بین‌المللی فجر” است که جایزه گرفت و با فیلمسازان بزرگ آشنا شد.

از این رو، نیاز است با تحلیل روندها و فرآیندها، یک‌بار دیگر، فارغ از فضاسازی‌های غیرکارشناسی و «فیک»؛ همایشی علمی توسط معاونت مطالعات سازمان سینمایی طراحی و از دیدگاه‌های صاحب‌نظران و کارشناسان استفاده شود تا به بهترین تصمیم و اجماعی اقناع‌کننده منجر شود. وقتی در کنار انبوه مشکلات خانواده سینما از قبیل: “اشتغال”، “بیمه”، “بازنشستگی”، “شرایط بیماران خاص”، “مسکن”، “عیدی”، “ترمیم حقوق پایه سینماگران”، “شرایط رفاهی و معیشتی”، “وضعیت تولید” و “بحران بیکاری بیش از 80 درصد خانواده سینما و معضلات دیگر” … باید جشنواره‌ای برگزار کنیم که در خدمت منافع کل سینما و خانواده آن باشد نه افرادی خاص و معدود.

تحلیل یزدان عشیری بر تجزیه ی جشنواره فیلم فجر
تحلیل یزدان عشیری بر تجزیه ی جشنواره فیلم فجر

سینمای ایران به جشنواره یکپارچه و بزرگ نیاز دارد تا شاهد حضور یکپارچه کلیت سینما، سینماگران موفق اعم از فیلمسازان کوتاه و مستند، جامعه نخبگانی و دانشگاهی، منتقدان بنام داخلی و بین‌المللی و رسانه‌های داخلی و خارجی و فیلم‌های قابل توجه و کنجکاوی‌برانگیز و … باشد. تا صدایی رسا برای اعتلای سینما و اعتبار مضاعف آن در جهان انعکاس پیدا کند. تولیدات سال سینمای ایران از معبر “مجموعه ظرفیت جشنواره” به جهان و میهمانان خارجی معرفی شوند. به موازات، شاهد حضور همزمان سینماگران بزرگ و غول‌های صنعت تصویر در کنار فیلمسازان داخلی در ایران باشیم.

در وضعیت فعلی، چون تولیدات مهم و اصلی در جشنواره فجر رونمایی می‌شوند، بناگزیر، به فیلم‌های ضعیف، فیلمسازان و میهمانان گمنام میدان داده می‌شود. ظرفیت جشنواره را با میهمانان متفرقه، مدیران نامرتبط، “فربه‌سازی با نشست‌ها و آئین‌ها” و … اشباع نسازیم و به شائبه «توریسم رایگان» دامن نزنیم. جشنواره بین‌المللی فیلم فجر فراتر از بحث‌های تخصصی و فنی سینما، ظرفیت‌های عظیمی به لحاظ عملیات روانی و کارکردهای رسانه‌ای در اذهان جامعه و فضای جهانی برای نمایش و معرفی فرهنگ و الگوی زیست ایرانی فراهم می‌آورد که حضور صدها رسانه در کنار میهمانان خارجی، این ارزش‌ها، زیبایی‌ها، کارکردها و مزیت‌ها را چندین برابر خواهد کرد و به مثابه پل ارتباطی فرهنگی و غیرسیاسی با جهان است. مهم، باید اعتبار سینمای ایران در عرصه ملی و بین‌المللی باشد که فرایندهای ارائه شده اقناع‌کننده نبوده است.

یادمان باشد در همین روزها که صدای جشنواره جهانی فجر ایران حتی از “دروازه قرآن” شهر شیراز آن سوتر نرفته است، بیخ گوش ما، عربستان سعودی در حال برگزاری جشنواره‌ای است در ساحل دریای سرخ که میزبان نامدارترین چهره‌های سینمای دنیا و ستارگان آن است و نام‌های برجسته بین‌المللی چون: “آدرین برودی”، “مایکل کین”، “وین دیزل” و “آنا د آرماس” بود و رئیس کمیته انتخاب فیلم آن “شان بیکر”، کارگردان برنده پنج جایزه اسکار برای فیلم «آنورا» است و جشنواره‌اش با نمایش فیلم «غول» “Giant” افتتاح شد، آن هم عربستانی که از لغو قانون ممنوعیت سینما در آن حدود هشت سال می‌گذرد و تنها چند سالن سینما دارد و عمر جشنواره دریای سرخش هم پنج سال است نه 43 سال. تازه جشنواره‌اش عضو فیاپف هم نیست.

 

 




ماجرای انتقادات ناصر تقوایی از کیمیایی و مهرجویی/در گزارش روزنامه اصلاح‌طلب آمد

سینماروزان: مهرداد حجتی منتقد قدیمی سینما با ارائه یادداشتی در روزنامه اعتماد از خاطرات خود و تقوایی گفته و نقطه نظر او درباره دو فیلمساز هم‌نسل خود را روایت کرده.

 

مهرداد حجتی در اعتماد نوشت: سال ۹۲ تقوایی در گفت‌وگویی، درباره همكاران هم نسلش هم حرف زده بود. درباره مسعود كيميايي و داريوش مهرجويي كه در آن سال‌ها هنوز پر كار بودند و هر يكي، دو سال، فيلمي تازه اكران مي‌كردند. او از اينكه سطح آثار اين دو نسبت به گذشته پايين آمده بود، از عملكرد اخير آن دو دلخور بود. او آشكارا گفته بود كه شأن اين دو، بسيار بيش از آني است كه بخواهند به هر قيمتي فيلم بسازند تا از رونق نيفتند. منظورش آثار متأخر آن دو – مهرجويي و كيميايي – بود. منتقدان هم البته به برخي از آثار اين دو فيلمساز پر آوازه ايرادهايي مي‌گرفتند. مهرجويي از سنتوري به اين سو، با آثار قبلي‌اش فاصله گرفته بود و كيميايي هم سال‌ها بود كه به شكلي پرنوسان، آثارش بر پرده‌ها ظاهر شده بود. گاه بارقه‌هايي از همان گذشته درخشان در يكي، دو اثرش نمايان شده بود و گاه هيچ بارقه‌اي – جز در يكي، دو سكانس – در بسياري آثارش ديده نشده بود.




معرفی یک بانوی تهیه‌کننده به‌عنوان دبیر پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم ١٠٠

سینماروزان: در بدعتی قابل توجه بالاخره یکی از جشنواره های سینمایی ایران، دبیری خود را به یک بانوی سینماگر سپرد.

 

همزمان با آغاز به کار دبیرخانه دائمی جشنواره بین‌المللی فیلم ۱۰۰، محدثه پیرهادی به عنوان دبیر دوره پانزدهم این جشنواره معرفی شد. محدثه پیرهادی سابقه تولید فیلم کوتاه را در کارنامه دارد؛

انتخاب یک زن سینماگر به عنوان دبیر در جشنواره ای منسوب به ارگان حاکمیتی حوزه، می‌تواند دستورکار برای انتخاب مدیر در سایر ساختارهای سینمایی باشد. به هر حال در سینمای ایران بانوان سینماگر کم نیستند و حتی اگر نتوان ساختارهای فرسوده را تغییر داد شاید بشود با رهایی مدیریت ها از سیکل مردانه و واگذاری امور به بانوان-البته بانوان دارای کارنامه- تا حدی نوزایی در پیش گرفت. البته که برخی زنان بی‌عقبه روشن در سینما و صرفا به واسطه ارتباطات خاص، مدیریت هایی داشته اند ولی تفاوت این است که پیرهادی سابقه تولید تخصصی در حیطه فیلم کوتاه دارد و در همان حیطه کوتاه، دبیر شده.

 

محدثه پیرهادی، دانش‌آموخته جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران است. او سابقه فعالیت در معاونت آموزش حوزه هنری، دفتر تولید محتوای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان و معاونت پژوهشی باشگاه فیلم سوره را دارد و علاوه بر تجربه تولید چندین برنامه تلویزیونی، طی یک دهه فعالیت حرفه‌ای، تهیه‌کننده بیش از ۳۰ فیلم کوتاه بوده که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلم‌های تحسین‌شده «برادر»، «پیش از بهشت»، «گزینش» و «خیلی‌ خیلی دور و بسیار نزدیک» اشاره کرد. این عضو شورای سیاست‌گذاری دوره پیشین جشنواره ١٠٠، پس از مسئولیت مرکز تولیدات کوتاه سوره، مؤسس مرکز فیلم جوان سوره بوده است و از سال ۱۴۰۲ تاکنون، مدیریت این مرکز را بر عهده دارد‌.

انتخاب محدثه پیرهادی به عنوان دبیر جشنواره فیلم صد
انتخاب محدثه پیرهادی به عنوان دبیر جشنواره فیلم صد

همزمان با انتصاب دبیر جدید جشنواره فیلم ١٠٠، دبیرخانه دائمی این جشنواره با هدف پیگیری سیاست‌های استعدادیابی و پرورش فیلمسازان جوان در طول سال آغاز به کار کرد. دستور کار دبیرخانه دائمی بدین شرح است:

– صدور فراخوان‌‌های تولیدی و حمایت از ساخت فیلم ‌۱۰۰ در فصول مختلف سال

– برگزاری کارگاه‌های فیلمسازی در استان‌ها با حضور اساتید برجسته

– پخش سینمایی، تلویزیونی و مجازی آثار برگزیده دوره‌های پیشین در داخل و خارج از کشور

– تولید محتوای آموزشی مرتبط با فیلم ۱۰۰ در قالب مکتوب و تصویری

– شکل‌دهی ارتباطات فرهنگی و سینمایی با جشنواره‌های خارجی همسو در جهت توسعه دیپلماسی هنری

– همکاری راهبردی با موسسات آموزشی و نهادهای توانمندسازی استعدادهای سینمایی در کشور

جزییات فراخوان و اعضای شورای سیاست‌گذاری پانزدهمین دوره این جشنواره در آینده اعلام خواهد شد.




احضار به ساواک به‌خاطر یک کلاه!+مواجهه با خلخالی بابتِ سرقفلی ملک نماینده‌ی خلخال!++ماجرای گریه‌ی یک‌ساعته بابت نقش پُرمویی که مهرجویی به او داد/اصغر سمسارزاده در تازه‌ترین گفتگویش مطرح کرد

سینماروزان: زندگی من همین بازیگری است و برایم فرقی ندارد که کجا بازی کنم. من در گذشته آدم شناخته‌شده‌ای بودم. انقلاب که شد، یک‌باره بیکار شدم؛ ممنوع‌‌کار، ممنوع‌التصویر و به طور کل کنار گذاشته شدم. سپس کم‌کم گفتند: «برو رادیو کار کن، صدایت آزاد است.» بعد گفتند: «برو تئاتر و سپس اجازه کار در سینما را دادند.»

 

اصغر سمسارزاده یا همان اصغر ترقه با بیان مطلب فوق به روزنامه ایران گفت: جالب است که در دهه شصت دستمزدم، به اندازه دستمزد یک هنرپیشه دوم سینما بود؛ اما نقشی که می‌دادند، معمولاً خیلی کوتاه‌تر از آن بود. نمی‌دانم چرا چنین پولی می‌دادند. انگار در جایی دستور داده شده بود که به من نقش‌های طولانی ندهند؛ به همین دلیل نقش‌هایم، سه دقیقه، پنج دقیقه، ده دقیقه، بیست دقیقه بیشتر نبود. شاید هم این موضوع برداشت من باشد.

 

او ادامه داد: این محدودیت‌ها برای من رخ داد اما شخصاً کار سیاسی نکرده بودم؛ قبل از انقلاب تئاتر بازی می‌کردم و مردم می‌خندیدند، اکنون نیز همین است؛ روی صحنه می‌روم، مردم می‌خندند. دو سال مانده به پایان جنگ ایران و عراق(سال ۶۵) بود که من تازه اجازه کار در تئاتر را پیدا کردم. بعد از انقلاب، تنها جایی که توانستم سال‌ها بی‌دردسر کار کنم، رادیو بود. در واقع صدایم مشکل نداشت، چهره‌ام مشکل داشت. اینجا لازم است از علی منتظری،-از مدیران وقت وزارت ارشاد و اداره نمایش و اداره تئاتر- تشکر کنم. اگر ایشان نبود، شاید هنوز هم بیکار بودم. علی منتظری به من گفت: «برو کار کن، من پشتت هستم» و واقعاً هم پشت من ایستاد.

 

این بازیگر قدیمی درباره تفاوت نظارت و ممیزی در ادوار مختلف اظهار داشت: در دوران قبل از انقلاب، ما نظارت متمرکز به این شکل نداشتیم. مرکزی نبود که برای هر نمایش برویم و اجازه بگیریم. نمایش‌ها را خودمان انتخاب و اجرا می‌کردیم. اگر در جایی توهینی به نظام یا خلافی می‌دیدند، تذکر می‌دادند، اما سازوکارش به این صورت نبود.

 

وی با اشاره به احضار به ساواک گفت: به خاطر دارم در یک نمایش، کلاهی انتخاب کرده بودم که بعداً فهمیدم شبیه کلاه نیروهای دربار است. من نمی‌دانستم و آن را از خیابان حسن‌آباد؛ همان جایی که لباس‌های نظامی می‌فروختند، خریده بودم. بعدها به خاطر همین کلاه، خواستند برویم و توضیح بدهیم. با کارگردان رفتیم، چند سؤال پرسیدند، حرف زدیم و گفتند: «به سلامت.»

اصغر سمسارزاده
اصغر سمسارزاده

وی درباره فعالیتهایش در تئاتر دهقان گفت: تئاتر دهقان مال من بود؛ سرقفلی‌اش را داشتم. آنجا را دکتر عبدالله والا -سیاستمدار و نماینده خلخال در مجلس شورای ملی- به من داده بود و من در حال انجام کارم بودم. اما بعد از انقلاب، یک روز آقای خلخالی آمد و همه را بیرون کردند.

 

سمسارزاده با بیان اینکه حسرت هیچ نقشی به دلش نمانده بیان داشت: من عجیب و غریب فکر میکنم. همیشه معتقد بوده‌ام اگر کارگردانی مثل داریوش مهرجویی یا هم‌سطح او تصمیم بگیرد نقشی به من بدهد، خودش می‌داند چه می‌کند؛ من دنبال نقش خاصی نبوده‌ام. به تازگی وقتی بازی خودم در فیلم «آقای هالو» داریوش مهرجویی را دیدم، خودم را نشناختم. آن‌قدر جوان و پرمو بودم که پس از تماشای فیلم یک ساعت گریه کردم! به خودم گفتم عجب ابهتی داشتی… اما، گذشت. (می‌خندد)

 

 




رقص مرتضی عقیلی در حضور ویگن!⇐رونمایی از تیزر فیلم «های کپی»+ویدئو

سینماروزان: تیزر فیلم سینمایی “های کپی” ساخته علی اکبر ثقفی رونمایی شد. این فیلم از دوازده آذر روی پرده سینماهاست.

“های کپی” بازگشت به سینمای مرتضی عقیلی بعد از حدود چهار دهه محسوب میشود.

داستان “های کپی” درباره دو رفیق قدیمی است که سال‌ها پیش با زنی که بعدتر به آمریکا مهاجرت کرد، روی زمینی شریک بودند. پس از گذشت چهل سال، فرزند آن زن برای گرفتن سهمش به ایران برمی‌گردد و ورود او، گذشته‌ی فراموش‌شده و اختلافات قدیمی میان دو دوست را دوباره زنده می‌کند.

بازیگران:

مرتضی عقیلی، ابوالفضل پورعرب، آناهیتا درگاهی، مهسا کامیابی با معرفی مجید ذهبی، حبیب‌ سیف الهی، شیرزاد ملک‌آرایی، یوسف صیادی، آرش نوذری، کاظم نوربخش، احمدرضا اسعدی، ژاکلین آواره، سیدرضا علوی، کورش کبیری، مسعود حسینی و فرهاد پارسیان.

برای تماشای تیزر فیلم های کپی، اینجا را ببینید.

 




فوت اصغر نصیری؛ کارگردانی که عاشق سعید راد بود! 

سینماروزان: اصغر نصیری کارگردان سینما و تلویزیون در ۵۷ سالگی مرحوم شد.

 

اصغر نصیری متولد ۱۳۴۷ میانه در آذربایجان شرقی و فارغ‌التحصیل رشتهٔ کارگردانی از مجتمع آموزشی سینما بود.

 

وی فعالیت در عرصهٔ سینما را از سال ۱۳۷۰ با عنوان‌های برنامه‌ریز، دستیار کارگردان و تدوین‌گر شروع کرد و تدوین سریال “هدف” از نخستین کارهای حرفه ای او بود. نصیری اولین فیلم بلند سینمایی‌اش، “مجروح جنگی” را در اواخر دهه هفتاد ساخت.

دومین فیلم بلندش “لوکوموتیوران” بود و “ستیز با درون” و “شغال” دیگر فیلم‌های سینمایی او بودند.

 

اصغر نصیری گرچه با سینمای جنگ شروع کرد ولی هرچه گذشت بیشتر متمایل شد به نوعی ملودرام های عامه پسند که بیش از سینما یادآور تله‌فیلم‌های تلویزیونی یا آثار ویدئویی بودند که برای شبکه خانگی تولید می‌شود. آخرین ساخته های نصیری یکی “مسلخ” بود و دیگری “ازدواج جنجالی” که هیچ کدام فروش گیشه‌ای خوبی نداشتند‌.

 

اصغر نصیری ازجمله کارگردانانی بود که تعلق خاطری بالا به بازیگرانی همچون بهروز وثوقی و سعید راد داشت و حتی برای یکی از فیلم‌هایش با نام “اشک و سکوت” موافقت راد را برای بازی جلب کرد ولی درنهایت بدلیل سفر به خارج از کشور راد، نتوانست با او همکاری کند‌.

فوت اصغر نصیری در ۵۷سالگی
فوت اصغر نصیری در ۵۷سالگی

 




از بتهوون، پیکاسو، لبخند ژکوند و اسپایدرمن تا دفترچه‌ی مطلوبِ کیارستمی و مسیر اصغر فرهادی/ایرج طهماسب در کارگاه انتقال تجربه‌اش چه گفت؟

سینماروزان: هنرمند برخلاف جهان علم از دل کوچک‌ترین جزئیات به روایت‌های بزرگ می‌رسد و همین موضوع‌محوری است که مسیر سینما را به دو شاخه واقع‌گرایانه و خیال‌پردازانه تقسیم می‌کند.

 

ایرج طهماسب با بیان مطلب فوق در کارگاه انتقال تجربیاتش در جشنواره جهانی فجر گفت: در دنیای علم، وقتی یک مشکل اجتماعی یا زیست‌محیطی وجود دارد و مردم به دنبال حل آن هستند، تعداد زیادی از متخصصان جمع می‌شوند و ساعت‌ها و سال‌ها درباره آن موضوع تحقیق می‌کنند تا به نتیجه برسند. آن‌ها موضوع را بررسی می‌کنند و مثلاً برای یک بیماری، یک واکسن یا دارویی کشف می‌شود. اما هنرمند درست در نقطه مقابل می‌ایستد. هنرمند از چیزهای کوچک آغاز می‌کند؛ یک دفترچه، یک تکه کاغذ، حتی یک نخ سیگار ممکن است جرقه‌ای در ذهنش ایجاد کند. همان‌طور که شاید عباس کیارستمی فیلم «خانه دوست کجاست» را از دیدن یک دفتر مشق آغاز کرد. از چیزی کوچک، چیزی بسیار بزرگ و انسانی خلق می‌شود. این قدرت هنر است؛ رفتن از جزئیات به کلیت. 

 

او افزود: شاید عباس کیارستمی یک دفترچه دیده و ذهنش درگیر شده و همین جزئی کوچک ما را به چنین اثر عظیمی رسانده است. بسیاری از داستان‌های بزرگ از موضوعات بسیار کوچک شروع می‌شوند؛ از ایده‌های ریز که هنرمند سال‌ها به آن فکر می‌کند تا به یک داستان خوب برسد. 

 

طهماسب گفت: بتهوون سمفونی پنجم را روی چند نُت بنا کرده اما همان چند نُت با سازهای مختلف تبدیل به یک سمفونی بزرگ شده است. هنرمند از یک موضوع ساده، با رنگ و لعابی که به آن می‌دهد، اثری درخشان خلق می‌کند. بنابراین ما هنرمندان باید قبل از هر چیز «موضوع» را پیدا کنیم، نه اینکه صرفاً دنبال مفهوم باشیم. باید برای خودمان روشن کنیم که موضوع چیست و مفهوم چیست.

 

او توضیح داد: اگر تصور کنیم در عصر حجر هستیم و برای اشیا هیچ اسم یا مفهومی نداشته باشیم، وقتی درختی می‌بینیم فقط می‌گوییم «درخت»، اما نمی‌دانیم چه درختی. انسان‌ها برای اینکه بتوانند با هم صحبت کنند، مجبور شدند برای چیزها نام بگذارند و محدوده‌ها را مشخص کنند. کلمات کلی را مفهوم می‌دانیم، اما «موضوع» چیزی است کاملاً واضح و روشن، انگار نوری روی آن افتاده باشد و دقیقاً بدانیم با چه چیزی طرف هستیم. در فیلم «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی دنبال دفتر مشق «محمدرضا نعمت‌زاده» است، با بقیه دفترها کاری ندارد. پس در کار هنری باید موضوع مشخصی داشته باشیم همانطور که «لبخند ژکوند» فقط درباره چهره همان شخص است. موضوع یعنی یک چیز مشخص. ما برای ساخت فیلم به موضوع احتیاج داریم. 

ایرج طهماسب در کارگاه انتقال تجربه‌اش چه گفت؟
ایرج طهماسب در کارگاه انتقال تجربه‌اش چه گفت؟

مدیر بخش دارالفنون جشنواره جهانی تاکید کرد: هر فیلمی را که نگاه کنیم، درواقع دنبال یک نفر می‌گردیم؛ فارست گامپ، لینکلن، هیتلر، یا هر شخصیت دیگری. در زندگی هم همین است؛ ما دنبال دیدن آدم‌هایی هستیم که دوستشان داریم. فرض کنید چشم ما مثل قاب دوربین است و همواره یک موضوع یا سوژه را دنبال می‌کنیم. موضوع‌گرایی یکی از چیزهایی است که برای «پیام‌بندی» لازم داریم. جهان دو دسته چیز دارد؛ خوب و بد. چیزهای خوب حال ما را خوب می‌کنند، و چیزهای بد ما را ناراحت. اینجاست که تکلیف هنرمندان مشخص می‌شود؛ بعضی‌ها می‌خواهند سختی‌ها و بدی‌ها را نشان دهند و بعضی‌ها می‌خواهند از چیزهای خوب بگویند تا حال مردم بهتر شود مثل فیلم‌های کودک یا عاشقانه.

 

او با تاکید بر وجود دو گونه در سینما گفت: به طور کلی دو گونه سینما داریم؛ سینمایی که به واقعیت و حقیقت جامعه و خانواده نگاه می‌کند که یکی از انواعش «مستند داستانی» است یعنی شبیه واقعیت. گونه دیگر سینمایی است که برمبنای غیر واقعیت ساخته می‌شود، یعنی داستانی خیالی یا سرگرمی؛ مثلاً کارگردانی مثل اصغر فرهادی به بیان واقعیت نزدیک می‌شود. اما در سینمای داستانی با خیال‌پردازی سر و کار داریم تا مخاطب وقتی از سینما بیرون می‌آید حالش بهتر شده باشد. برای همین چیزی می‌سازیم مثل «اسپایدرمن» که در جهان واقعی نمی‌توان آن‌طور رفتار کرد. بنابراین انتخاب مدل سینما بستگی به خود شما دارد. 

 

طهماسب ادامه داد: در مستند، برای ما جالب است که دوربین چطور واقعیت را دنبال می‌کند و بی‌قرار کشف کردن است. اما در سینمای داستانی، ما با یک خیال‌پردازی، یک دوربین ساده و تمیز و چیزهایی که ما را به هیجان می‌آورد مواجهیم. جوان‌ها معمولاً وقتی می‌خواهند فیلم بسازند، به سمت مستند و واقعیت می‌روند. اما کسانی که سرمایه بزرگ دارند این امکان را دارند که در آرامش کار کنند و تصاویر باشکوه‌تری بسازند.

 

او افزود: بهترین مثال، کودکان هستند. اگر توپشان گم شود، همان توپ موضوع آن‌هاست و دنبال پیدا کردنش می‌دوند. در بچه‌ها موضوع‌گرایی کاملاً قابل مشاهده است و با مفهوم کاری ندارند. انسان با به‌دست آوردن چیزی خوشحال و با از دست دادن آن ناراحت می‌شود. تمام زندگی ما میان به‌دست آوردن و از دست دادن حرکت می‌کند و بر دو حس اصلی شادی و غم سوار است. سینما نیز می‌تواند به سمت شادی یا به سمت تراژدی حرکت کند. بین این دو چیزی هست به نام زندگی. فیلم‌های مستند درام هستند، درام احساسات ندارد، اندیشه و فکر دارد و مخاطب را به فکر وا‌ می‌دارد اما کمدی یا تراژدی احساس ایجاد می‌کند. این بستگی دارد مدل فیلم‌سازی شما به اندیشه نزدیک است یا احساس. در ایران سینمای جدی ما بیشتر اندیشمند است، وقتی از سالن بیرون می‌آییم کمتر می‌خندیم یا گریه می‌کنیم بیشتر فکر می‌کنیم به آنچه اتفاق افتاده است.

 

طهماسب توضیح داد: در سینمای مستند درباره آدم‌ها صحبت می‌کنیم، همه مهم‌ هستند، چون کلیت را دنبال می‌کنیم. اما اگر قرار باشد درباره یک شخص خاص صحبت کنیم، می‌دانیم که او می‌خواهد یک مسیر احساسی برای مخاطب ایجاد کند. هنر به طور کلی انجامِ «امر محال» است؛ یک کار عجیب. وقتی هنرمند درباره یک چیز خاص صحبت می‌کند، همان لحظه آن چیز تبدیل به «موضوع هنری» می‌شود و بقیه آن را کاربردی می‌کنند.

 

او با تشریح هنر کاربردی گفت: اولین‌بار که کسی از «مکعب» برای نقاشی استفاده کرد، پیکاسو بود؛ بعد اسمش کوبیسم شد و به یک مکتب تبدیل شد. این همان هنر کاربردی است، یک نفر ابداع می‌کند و بقیه استفاده می‌کنند. با انتخاب موضوع، ژانر را هم انتخاب می‌کنیم. اگر از ابزار ورزشی فیلم بسازیم، ژانر ورزشی می‌شود؛ اگر درباره دزد و پلیس باشد، پلیسی است. برخی ژانرها مخاطب کمتر دارند و برخی موضوعات جهانی‌تر هستند. هر وقت درباره بچه‌ها صحبت کنیم، سینمای کودک است. پس ژانر از دل موضوع انتخاب می‌شود.

 

طهماسب افزود: هرچه جلوتر می‌رویم سینما قانون‌مندتر می‌شود. وقتی دوربین را روی کسی که گریه می‌کند می‌گذاریم، توقع داریم بقیه هم گریه کنند اما همیشه این اتفاق نمی‌افتد. سینما فرمول‌هایی دارد که باید از آن‌ها استفاده کنیم. مهم‌ترین فرمول سینما «تضاد» است. اگر می‌خواهید قصه بگویید، باید تضاد و کنتراست ایجاد کنید. اگر می‌خواهید بگویید دو نفر عاشق‌ هستند، باید دلیلش را نشان دهید و مثلاً تنهایی را تصویر کنید. انگیزه و ماجرا عناصر اصلی داستان‌ هستند. کار سخت این است که پیدا کنیم چه شرایطی باعث می‌شود انسان از سختی به آسانی برسد تا برای مخاطب جالب و هیجان‌انگیز باشد. برای طبقه متوسط داستان‌ها معمولاً کوتاه‌ هستند، اما داستان‌های باشکوه از فقر شروع می‌شوند و به خوشبختی می‌رسند.

 

 




وصلت شادمهر با ژینا!؟/آنونس فیلم طهران۵۷ را ببینید+فیلم

سینماروزان: نخستین آنونس کمدی نوستالژیک «طهران ۵۷» منتشر شد.

این کمدی روایتگر جدالی هیجان‌انگیز است برای یک شراکتِ جنجالی.

با بازی احمد مهرانفر، حامد آهنگی، مریم سعادت، سیاوش چراغی‌پور، یوسف صیادی، سعید سالمی، عین‌الله دریایی و با هنرمندی آناهیتا درگاهی و پژمان جمشیدی.

«طهران ۵۷» از ۱۲ آذر در سینماهای ایران روی پرده است.

تهیه‌کننده: مرتضی شایسته

کارگردان: ایمان یزدی

فیلمنامه‌نویسان: مهرداد نیکنام – ابراهیم نصیری

پخش از «خانه فیلم»

برای تماشای آنونس فیلم طهران۵۷ اینجا را ببینید.




پنجره‌ای رو به واقعیت‌های احساسی-اجتماعی زنان/حرفهای کارگردان چینی درباره همکاری با نرگس آبیار در فیلم «چانگ آن، شی آن»

سینماروزان: فیلم «چانگ آن، شی آن» به کارگردانی ژانگ ژونگ و فیلمنامه‌ی نرگس آبیار، در حالی در جشنواره جهانی فجر رونمایی شد که زنانه بودن اثر مورد توجه قرار گرفت.

ژانگ ژونگ کارگردان اثر درباره همکاری با نرگس آبیار در این فیلم گفت: در ابتدا با او از طریق اینترنت ارتباط گرفتیم و سپس نرگس آبیار به چین آمد و مذاکرات نهایی ادامه پیدا کرد. او فیلمنامه را به زبان ایرانی نوشت و سپس به زبان چینی ترجمه شد.

این فیلمساز همچنین درباره چارچوب و ساختار روایی این اثر توضیح داد: این فیلم دارای سه خط داستانی است و اولین آن در بستر یک رابطه عاشقانه شکل گرفته است. این فیلم همچون پنجره‌ای است که مخاطب را با واقعیت‌ها آشنا می‌کند.

این کارگردان چینی با اشاره به ویژگیهای کاری نرگس آبیار افزود: شخصیت اصلی این فیلم خانمی است که آبیار در پردازش پرسوناژ او مشکلات زنان در حوزه احساسی و اجتماعی را با ظرافت مدنظر قرار داده است. در این فیلم شخصیت اصلی خاطرات قدیمی خود را مرور می‌کند، در حالی که در آخر متوجه بیماری ذهنی او و شمایل رویاگونه افکارش می شویم و همین تضادهاست که کنتراست میسازد.

ژونگ درباره زمینه‌هایی فراملی این فیلم نیز بیان کرد: اگر بخواهیم از منظر فرهنگی به این فیلم نگاه کنیم، به هر دو کشور ایران و چین در بطن روایت پرداخته شده است. چینی‌ها دارای نمایشی به نام «اپرای پکن» است که دارای گریم و موسیقی خاصی است و شمایلی شبیه به نقالی دارد. من به دلیل این فرهنگ باستانی تلاش کردم در فیلم اشاره‌ای به آن داشته باشم.




کمدی-رمانتیک دشوارتر از کمدی!⇐اصغر نعیمی کارگردان فیلم «دوروز دیرتر» مطرح کرد+توضیح درباره چرایی واگذاری فیلمنامه پرحاشیه «زندگی خصوصی»

سینماروزان: اصغر نعیمی کارگردانی که فیلم دو روز دیرتر را روی پرده دارد در گفتگویی تفصیلی با روزنامه وطن امروز هم درباره تلاش‌هایش برای تبدیل دوروز دیرتر به یک کمدی رمانتیک حرف زده و هم درباره برخی سوالات حول کارنامه اش و ازجمله واگذاری فیلمنامه‌ی کم‌نظیر زندگی خصوصی به پویافیلم.

اصغر نعیمی گفت: کمدی-رمانتیک محبوب‌ترین گونه‌ای است که من دوست دارم و می‌پسندم. اگر بخواهم فیلم‌های محبوب خودم را لیست کنم، شاید چند تا از فیلم‌های صدر این لیست، فیلم‌های ماندگار کمدی رمانتیک باشند. فیلم اولم هم خیلی علاقه‌مند بودم این مدل را تجربه کنم و خیلی هم موفق بود. بعد چون آدم تجربه‌گرایی هستم رفتم سراغ مدل‌های دیگر سینما؛ با اینکه پیشنهادهایی هم در همان زمینه داشتم، علاقه‌مند نبودم همان تجربه را تکرار کنم. وقتی این پروژه-دو روز دیرتر- به من پیشنهاد شد، اصرار داشتم فیلمنامه به گونه‌ای طراحی و نوشته شود و فیلم جوری ساخته شود که یک بار دیگر در سینمای ایران بتوانیم یک کمدی رمانتیک گرم و شیرین و باحال داشته باشیم که مسائل جوانان را مطرح می‌کند. تا حدود زیادی هم فکر می‌کنم فیلم به این هدف دست یافته است.

وی ادامه داد: درباره اینکه چرا سینمای ایران به گونه کمدی رمانتیک خیلی اقبالی نشان نمی‌دهد، باید بگویم چون معمولاً ساختن یک کمدی رمانتیک خیلی سخت است؛ نوشتن فیلمنامه‌اش، درآوردن لحظه‌هایش، خیلی دشواری‌ها و پیچیدگی‌های خود را دارد، در حالی که به ظاهر سهل و ممتنع به نظر می‌رسد. معتقدم ساختن یک کمدی صرف خیلی راحت‌تر از ساختن کمدی رمانتیک است، چون اساسا رمانتیک کردن یک قصه،  تعبیه کردن شوخی‌ها، واقعیت‌های بامزه و اندازه آنها، طراحی و اجرای‌شان، انتخاب بازیگر، خیلی باید مینیاتوری و ظریف اتفاق بیفتد.

او افزود: از طرف دیگر ساختن یک کمدی رمانتیک ریسک بالایی دارد؛ امکان اینکه یک رمانتیک بیاید و ناگهان تبدیل به فیلم رکوردشکن خیلی بالای جدول شود، احتمالش کمتر است و به همین دلیل تهیه‌کنندگان ایرانی ترجیح می‌دهند اگر قرار است فیلم شاد و مفرح بسازند، خالص بروند سراغ گونه کمدی. به نظر من این ژانر مهجور واقع شده، ولی معتقدم اگر در این زمینه کار شود حتماً یکی از ژانرهای اصلی سینمای ایران می‌تواند باشد، چون مخاطبش جوان‌هاست و فیلم‌هایی که این گونه ساخته می‌شوند می‌توانند جوان‌ها را عادت دهند به نوع جدیدی از کمدی.

اصغر نعیمی+دوروز دیرتر+زندگی خصوصی
اصغر نعیمی+دوروز دیرتر+زندگی خصوصی

نعیمی درباره فعالیت‌های توامانش به عنوان فیلمنامه‌نویس و کارگردان گفت: به نظر من فیلمنامه‌نویسی کار تمام‌وقت است. من نه اینکه اصرار داشته باشم حتماً فیلمنامه‌های دیگران را کار کنم، ولی زمانی که می‌خواهم یک فیلم را بسازم ترجیح می‌دهم فکر و ایده‌هایی را که درباره فیلمنامه دارم به یک نویسنده حرفه‌ای ارائه کنم، چون احساس می‌کنم فکر و ایده‌های آن نویسنده هم می‌آید و این‌جوری می‌شود دو تا فکر و دو تا جهان که فیلمنامه غنی‌تری را حاصل می‌کند. این دلیل است که من به عنوان یک فیلمساز حرفه‌ای علاقه‌مندم با فیلمنامه‌نویسان حرفه‌ای و خوب کار کنم.

نعیمی که نویسنده فیلمنامه ملتهب “زندگی خصوصی” با بازی فرهاد اصلانی-هانیه توسلی بوده، افزود: درباره فیلمنامه‌هایی که برای دیگران نوشتم باید یگویم گاهی در فراغت کاری از کارگردانی به من سفارش داده شده و در یک چارچوب حرفه‌ای نوشته‌ام، یا در یک مورد فیلمنامه‌ای بوده که من نوشتم و در آن مقطع امکان ساختش فراهم نشده؛ بعد دوستی از من خواسته چون فیلمنامه را خوانده بود در اختیارش بگذارم و من گفتم چراکه نه؛ مهم ساخته شدن فیلمنامه بوده…




واکنش غیرمنتظره علیرضا قربانی به خط سفید!+ویدئو

سینماروزان: در روزهای اخیر که ماجرای خط سفید جنجالی شده و اکانتی با خط سفید منسوب به علیرضا قربانی هم معرفی شده ولی علیرضا قربانی در مصاحبه‌ای ویدئویی، عدم فعالیت در توییتر را عنوان می‌کند.

 

او در پاسخ به اینکه در توییر هستید، دو بار تاکید می‌کند اصلا نیستم.

 

به نظر می‌رسد به مانند مواردی که پیشتر درباره ایرج طهماسب رخ داده بود، اکانت منسوب به قربانی هم صرفا نام او را عاریه گرفته و اکانت رسمی وی نیست.

برای تماشای فیلم گفته های قربانی، اینجا را ببینید.

 




مرد عینکی ۱۸۲/۵میلیارد/زن و بچه مماس با ۱۰۱میلیارد/آقای زالو ۷۶میلیارد/قسطنطنیه ۷۲میلیارد/یوز۶۷/۵میلیارد/کج‌پیله ۴۳/۵میلیارد/مجنون ۱۵/۵میلیارد و غریزه ۱۳میلیارد/بچه‌ی مردم ۱۱میلیارد/دوروز دیرتر ۷میلیارد/دختر برقی ۱/۵میلیارد/کفایت مذاکرات دوروزه در مرز ۵میلیارد+آمار کامل فروش

سینماروزان: تازه ترین فیلم ورودی به اکران کمدی کفایت مذاکرات از جمله کمدی های متفاوت سالهای اخیر در دوروز در مرز ۵میلیارد قرار گرفته. برای رعنا دیگر فیلم وارده به اکران است که در دوروز حدود ۲۵۰میلیون فروخته‌.

مرد عینکی یک میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۸۲/۵ میلیاردی شده و صدر باکس‌آفیس سال را از آن خود کرده. زن و بچه حدود ۲۰۰میلیون فروش هفتگی داشته و در مرز ۱۰۱میلیارد قرار گرفته.

آقای زالو ۱۳میلیارد فروش هفتگی داشته و ۷۶میلیاردی شده. قسطنطنیه ۲/۵میلیارد در هفته اخیر فروخته و ۷۲میلیاردی شده. یوز ۳/۵میلیارد فروخته و ۶۷/۵میلیاردی شده. کج پیله ۲میلیارد فروش هفتگی داشته و ۴۳/۵میلیاردی شده. مجنون یک میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۵/۵میلیاردی شده. غریزه ۱/۵میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۳میلیاردی شده. بچه مردم ۱ میلیارد در هفته اخیر فروخته و ۱۱میلیاردی شده. دو روز دیرتر ۲میلیارد فروش هفتگی داشته و ۷میلیاردی شده. دختر برقی بیش از یک میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱/۵میلیاردی شده‌.

آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای ۷ آذر ۱۴۰۴
آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای ۷ آذر ۱۴۰۴

آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای ۷ آذر ۱۴۰۴ به شرح زیر است: 

(تمام ارقام به تومان است و منهای اکران سیار)

 

— #مرد_عینکی ۱۸۲میلیارد ونیم (۱۲۴روز/۵۹هزار سانس)

 

— #پیرپسر ۱۸۱میلیارد و نیم(۱۳۶روز/۴۵هزار سانس)

 

— #صددام ۱۳۵میلیارد( ۱۶۲روز/۵۰هزارسانس)

 

— #زن_و_بچه ۱۰۰میلیارد و ۸۰۰میلیون(۱۲۰روز/۳۳هزار سانس)

 

— #آقای_زالو ۷۶میلیارد(۲۷روز/۲۱هزار سانس)

 

— #قسطنطنیه ۷۲میلیارد(۶۲روز/۲۶هزار سانس)

 

— #یوز ۶۷میلیارد و نیم (۶۲روز/۲۷هزار سانس)

 

— #ناجورها ۵۰میلیارد و ۳۰۰میلیون(۸۹روز/۲۰هزارسانس)

 

— #کج‌پیله ۴۳میلیارد و نیم (۴۱روز/۱۷ هزارسانس)

 

— #گوزنهای_اتوبان ۱۷میلیارد و ۱۰۰میلیون (۶۹روز/۸هزارسانس)

 

— #مجنون ۱۵میلیارد و نیم(۴۸روز/۷هزارسانس)

 

— #غریزه ۱۳میلیارد (۳۴روز/۶هزار سانس)

 

— #لاک‌پشت ۱۱میلیارد و ۴۲۰میلیون (۶۲روز/۷هزارسانس)

 

— #بچه‌مردم ۱۱میلیارد (۳۴روز/۵هزار سانس)

 

— #دوروز_دیرتر ۷میلیارد (۱۵روز/۴هزار سانس)

 

— #سالن_چهار ۱میلیارد(۵۱روز/۹۰۰سانس)

 

— #ملکه_آلیشون ۹۹۵میلیون(۴۱روز/هزارسانس)

 

— #شاه‌نقش ۳۸۰میلیون(۲۱روز/۷۰۰سانس)

 

— #قرمز_یواش ۳۵۰میلیون(۲۱روز/۶۰۰سانس)

 

✔️✔️اکران جدید

 

— #کفایت_مذاکرات ۴/۵میلیارد(۲روز/۲هزار سانس)

 

— #دختر_برقی ۱میلیارد و نیم(۷روز/۱۰۰۰سانس)

 

— #سینماشهرقصه ۲۶۰میلیون(۹روز/۳۰۰سانس)

 

— #برای_رعنا ۲۲۰میلیون(۲روز/۲۰۰سانس)