1

حامد مظفری: آقای برزگر! انصراف نمی‌دهید از این گزینش ارگانی؟ 

سینماروزان/حامد مظفری:

آقای مجید برزگر تهیه‌کننده‌ی فیلم علت مرگ نامعلوم! یادتان است که ۱۳ سال قبل به من گفتی ریاضت بکش و با رسانه‌های دولتی همکاری نکن!؟

یادتان است که خطاب به شما گفتم: تعیین تکلیف برای بندگان خدا عین دیکتاتوری است و بنده مختارم با هر رسانه‌ای که محتوایم را بی‌سانسور، منتشر کند، کار کنم!

حالا که در موازنه‌ی منفی علیه “پیرپسر-زن و بچه”- به ناگاه فیلمتان-علت مرگ نامعلوم- از سوی فارابی به‌عنوان گزینه‌ی اسکار اعلام شده، خواهشی از شما دارم که بیا و ریاضت بکش و زیربار گزینشگری یک ارگان وابسته به دولت نرو. شما یحتمل به فهرست اولیه‌ی کاندیداهای اسکار هم نمیرسی پس چه بهتر که همین ابتدا انصراف دهی تا توصیه آن روزتان در نهی از وابستگی‌های ارگانی یک مصداق زیبنده پیدا کند. بماند که نامتان زیر بیانیه‌ی لزومِ قطع ارتباط اسکار با فارابی هم به چشم میخورد و این یعنی اینکه اگر میخواهید “عامل بی عمل نباشید” باید انصراف دهید. 

انصراف می‌دهید یا صحه می‌گذارید بر گزینشِ یک نهاد وابسته به دولت؟ و اجازه نمی‌دهید راه برای جوانترهایی مثل اکتای براهنی و ستاره‌ی قدرنادیده فیلمش-عمو حسن پورشیرازی- باز شود؟؟ و در ادامه نیز بسان قبل و درعین نهی دیگران، خود باز با حمایت مرکز و فارابی، مامان و بیرو و… می‌سازید و پا دهد کارگردانی افتتاحیه یا اختتامیه ی جشنواره های دولتی را هم برعهده میگیرید؟

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار
حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار




…و بالاخره معرفی “علت مرگ نامعلوم” به عنوان نماینده‌ی ایرانی اسکار/فیلمی با کمتر از ۸۰ هزار مخاطب داخلی و دنباله‌روی سینمای اصغر فرهادی

سینماروزان: بالاخره بعد از مدتها حرف و حدیث و در شرایطی که بخش عمده کمیته اسکار همان‌هایی بودند که خانه سینما معرفی کرده بود، فیلم سینمایی «علت مرگ نامعلوم» از میان پنج نامزد نهایی، با اکثریت آرا به عنوان نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار ۲۰۱۶ معرفی شد.

 

«علت مرگ نامعلوم» از میان چهار فیلم دیگر-پیر پسر، رها، زن و بچه و زیبا صدایم کُن- انتخاب شد در حالیکه نه مانند «زن و بچه» توانسته بود به بخش مسابقه جشنواره درجه یک کن راه پیدا کند و نه مانند «پیرپسر» اجماع مخاطب عام و خاص را یکجا داشت.

 

فیلم «علت مرگ نامعلوم» نخستین ساخته سینمایی علی زرنگار فیلمی است در سبک و سیاق متاثر از مینی‌مال‌های اصغر فرهادی و با یک روایت جاده‌ای و تلخ از سرگذشت هفت مسافر که زندگی‌شان در پایان یک سفر طولانی با مرگ یکی از مسافران تغییر می‌کند و درست شبیه به آثار فرهادی، بعد از مرگ مسافر است که ویژگی های پنهان-و اغلب منفی- آدمهای دیگر رو میشود.

 

این فیلم در اکران۴۰۳ روی پرده رفته و درنهایت کمتر از ۸۰هزار مخاطب در سینما داشت در حالی که همین حالا که هنوز اکران «پیرپسر» به اتمام نرسیده، آمار مخاطبان آن به حدود دو میلیون نفر رسیده است.

 

اعضای کمیته اسکار که فقط دو نفر از هشت نفر آن زن بودند عبارتند از: پانته‌آ پناهی‌ها، آزاده موسوی، ابوالحسن داودی، مصطفی کیایی، فرهاد توحیدی، هومن بهمنش، محمدرضا دلپاک، علی دهکردی

این کمیته انتخاب که تعدادش هم “زوج” بوده، انگار در پرهیز از انتخاب یکی از دو فیلم‌ زن و بچه یا پیرپسر تن به چنین انتخابی داده‌اند؛ فیلم اول یک جوان که علیرغم حضور در یک سری جشنواره‌ متفرقه خارجی، شرط مهم راهیابی به فهرست اولیه اسکار خارجی زبان که پخش‌کننده قدرتمند در آمریکا است را ندارد!

معرفی علت مرگ نامعلوم به اسکار
معرفی علت مرگ نامعلوم به اسکار




زن‌های دیگر حذف شدند تا من بمانم/بخشی از پشت صحنه‌ی «کارناوال» به روایت رویا میرعلمی

سینماروزان: رویا میرعلمی درباره اجرایش در برنامه «کارناوال»فیلمنت می گوید که اکثر تماشاچی‌ها او را به عنوان بازیگر کمدی می‌شناسد، اما حالا بُعد دیگری از هنرش را دیده‌اند که کاملا جدی است. میرعلمی میگوید: ابتدا خانم‌های بازیگر دیگری هم در کارناوال بودند اما نشد که تا پایان بمانند..

 

اجرای اول و دوم رویا میرعلمی در «کارناوال» محصول اختصاصی فیلم نت با اینکه در بخش‌هایی دستخوش ممیزی شده‌اند اما آثاری پرکشش شده و توانسته‌اند احساسات مخاطبان را درگیر کنند.

 

میرعلمی با اینکه برای مخاطبان تلویزیون به عنوان یک بازیگر کمدی شناخته می‌شود اما در این دو اجرا دست به چالش مهمی زده و آثاری کاملا جدی روی صحنه برده است. او تنها زن شرکت‌کننده در فستیوال «کارناوال» است و از این جهت هم با چالشی جدی روبه‌رو بوده است.

 

رویا میرعلمی در مصاحبه‌ای درباره چالش‌های پیش رویش برای اجرا در کارناوال گفته و توضیح داده که با حرکت از کمدی به سمت اجرایی جدی، مخاطبانش را با یک تغییر مواجه کرده است. او می گوید: اکثر تماشاچی‌ها من را به عنوان یک بازیگر کمدی می‌شناسد، چون از زمان سریال‌های سروش صحت تا برنامه‌های اخیر مثل جوکر، کمدی زیاد کار کرده‌ام، اما حالا تماشاگران «کارناوال» یک بعد دیگری از هنر من را دیده‌اند که کاملا جدی است.

 

میرعلمی درباره اهمیت امیدواری و تلاش برای ادامه زندگی که در اجرایش جاری است، توضیح می دهد: نمایشی اجرا کردم درباره زندگی فریدا کالو و ونسان ونگوگ که مثل اسمش بسیار خیال‌پردازانه است. موضوعی انسانی است درباره امید. جایی که آدم به انتهای صبر خود می‌رسد و فکر می‌کند دنیا برایش تمام شده و غیر از سیاهی دیگر رنگی نیست ولی همیشه روزنه‌ای هست که به هرحال به داد آدم‌ها می‌رسد. چیزی را که من همیشه متصور بوده‌ام این است که آدم‌ها خودشان برای خودشان امید درست می‌کنند. فکر کردم چنین مضمونی باید در قالب نمایش اجرا شود تا ابعاد مختلفی در آن گنجانده شود.

 

او درباره چگونگی رسیدن به ایده همراهی ونگوگ و فریدا عنوان می کند: پنج سال پیش من نقاشی‌های علیرضا کریمی مقدم که یک آرتیست بسیار هنرمند و فرهیخته‌ای هستند را دیدم که در آن فریدا و ونسان کنار هم قرار گرفته بودند. با ایشان وارد گفتگو شدم. می‌خواستم نمایشنامه‌ای بنویسم و کاری مشترک انجام دهیم. آن زمان نشد اما این در سر من باقی ماند. در نهایت آن را برای اجرا به «کارناوال» آوردم و در هفده دقیقه آماده کردم تا برای مخاطبان به‌صورت گسترده اجرا شود.

 

میرعلمی تنها زن شرکت‌کننده در رقابت «کارناوال» است. او از احساسش در این رابطه می گوید: من همیشه به چالش علاقه‌مند بوده‌ام. اینجا هم کم چالش نداشته‌ام. ابتدا خانم‌های دیگری هم بودند اما نشد که تا پایان بمانند. من به عنوان کسی که کار هنری می‌کنم برایم جالب بود این کار را به سرانجام برسانم. به هرحال من سالیان سال در نمایش بوده‌ام و برای جشنواره‌های مختلف کار روی صحنه برده‌ام. از اول به دنبال برد و باخت نبوده‌ام تنها مساله‌ مهم، اثرگذاری و احترام به مخاطب بود. دلم می‌خواست اثری آبرومند به مخاطب تحویل دهم و همین هم شد. بعضی تماشاگران بعد از دیدن اجرا می‌گفتند برای اولین‌بار بوده که تئاتر دیده‌اند و تصمیم دارند باز هم برای تماشای تئاتر بروند و همین برایم کافی است.

 

«کارناوال» به کارگردانی و اجرای رامبد جوان و به تهیه‌کنندگی محمد شریفی شب های چهارشنبه در پلتفرم فیلم‌نت منتشر می‌شود.

 

 

 




چرا روسای جسور(!) خانه‌ی سینما از فروزان و طوطی سلیمی و ایرن و پوری بنایی نگفتند؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: جشن خانه‌ی سینمای امسال- که اول بنا بود برگزار نشود و بعد در موزه‌ی سینما برگزار شد!-چنان پارادوکسیکال بود که امیرعلی فرزند ناصر ملک‌مطیعی را به خروش آورد که بر گردانندگان بتازد بابت سوءاستفاده‌ای که از تصویر و نام پدرش در جشنی صورت گرفت که عامل ممنوع‌کاری پدر-محمد بهشتی- را در صدر نشاند.

 

پارادوکس اول همان است که امیرعلی میگوید؛ چگونه میشود در جشن خانه سینما، محمد بهشتی-عامل ممنوعیت- را ردیف اول نشاند و بعد از فردین و بهروز و ناصر یاد کرد و تصاویر آنها را نشان داد؟

 

پارادوکس دوم: روسای خانه سینما بر فرض که میخواهند جبران مافات کنند و تاریخ سینما را مرور، چرا جرأت نکردند از پارتنرهای زن همان فردین و ناصر و بهروز بگویند؟

بالاخره آن سینمای قبل انقلاب که فقط بازیگر مرد نداشته، کلی بازیگر زن هم بوده‌اند. چرا روسای خانه سینما از فروزان و طوطی سلیمی و آذر شیوا و ایرن و روشنک صدر و… نگفتند؟ پوری بنایی که زنده است و حیّ و حاضر! چرا جرأت نداشتند او را روی سن بفرستند؟

جز این است که این جماعت مردانه‌ی خانه‌ی سینما در باطن به زنان اعتقاد ندارند و فقط میخواهند ژست دگراندیشی بگیرند که دیگر جواب هم نمی‌دهد؟

 

پارادوکس سوم: در جشن کذایی خانه‌ی سینما هر که روی سن رفته یک تندی و تیزی و متلک‌طوری در حرفهایش به چشم می‌خورد به طوری که حس میشد انگار همه حرفها را یک نفر نوشته و به بقیه داده!؟ یا لااقل از قبل خط کلی حرفها را هماهنگ کرده و دستِ آقایان و خانمها داده‌اند و نتیجه هم که می‌بینیم حتی چک نکرده‌اند بازیگری که خودش کمدی تجاری‌ های منشوری دارد نمیتواند علیه کمدی مبتذل حرف بزند و شاید متن شخص دیگری را به او داده‌اند و او نیز عین شاگردهای تنبلی که فقط متن را حفظ کرده تا نمره بیاورد، روخوانی کرده و عاقبت؟ شلیک خنده ی مخاطب در فضای مجازی…

واقعا نمیشد این نگاه توتالیتاریسم حزبی‌مسلکان را از این جشن جدا کرد؟ مگر نمی‌گویید ضدّاستبدادی هستيد پس چرا اجازه نمیدهید لااقل مهمانان، حرف خودشان را بزنند؟ بس نیست سی و چند سال حقنه‌ی واژگان تکراری به سخنرانان این جشن که حاصلش شده حقارت بدنه ی سینما که حتی سازمان تامین اجتماعی آنها را به حساب نمی‌آورد تا یک کد کارگاهی به همین خانه سینما بدهد؟؟

 

پارادوکس چهارم: آقایان چپ‌زده که برخی هنوز سبیل استالینی- حالا کمی کوتاه تر و بلندتر- دارید، شما دیگر چرا به تبلیغ مظاهر فیلمفارسی افتادید؟ چند دهه با توسل به گاو و طبیعت بی‌جان و نار و نی، سینمای مردمی را تحقیر و خفه کردید و حالا عکس فردین و ناصر و بهروز را نشان میدهید؟ اشک‌آور است وضعیت‌تان که چنان از جامعه عقبید که از حال و روز نسل پیش‌برنده‌ی زد بی‌خبرید! نسلی که معین را هم جز با پسوند زد نمیشناسد و وقتی بگویی فردین، ذوق میکند و می‌گوید: امین فردین را میگویی؟

 

الفاتحه:

آقایان بیانیه نویسی که بیانیه های همه را یک‌جور سوفله کردید، اگر هدفتان محاکمه‌ی ساختار است، چرا همان متهم اصلی ممنوع‌کاری را بالا نبردید و او را استنطاق نکردید؟

یک بار تکلیف را روشن کنید! اگر تیول محمد بهشتی شیرازی هستید پس پزتان باید خانه دوست کجاست باشد نه قیصر و بهروز و ناصر و اگر هم از ایشان برائت جسته‌اید که چرا باز او را در ردیف اول می‌نشانید؟

بعد تازه می‌رسیم به همان خط اول که اول می‌گویید جشن نداریم و بعد می‌روید در ارگان زیرمجموعه‌ی دولت جمهوری اسلامی، جشن میگیرید و تازه قبلش هم که به بهانه‌ی همین خانه سینما، بودجه از دولت جمهوری اسلامی میگیرید و بعد در جشن‌ی که با بودجه نظام برگزار شده می‌خواهید متلک به نظام بیندازید.

از دو حالت خارج نیست؛ یا بیانیه‌های متلک‌بارتان فیک است و «هماهنگ‌شده» یا نفاق‌ چنان با سلول‌های‌تان عجین شده که راهی ندارید جز اینکه به قول سعدی علیه‌الرحمه، چند کیلو «آب خرابات» جور کنید و…

 




فقط ۴۴ سال داشت!/درگذشت امید جهان؛ خواننده‌ی خونگرم/تداعیگر سندی!

سینماروزان: امید جهان خواننده موسیقی پاپ در ۴۴سالگی و به دلیل سکته قلبی درگذشت.

 

امید جهان با نام اصلی امید پولادی متولد ۱۳۶۰ در آبادان بود. او اصالت بوشهری داشت و در خانواده‌ای هنری بزرگ شد.

 

پدرش، محمود جهان، خواننده مشهور موسیقی بندری و محلی جنوب ایران بود که بیش از ۲۸ آلبوم مجاز منتشر کرد و کارمند بازنشسته شرکت نفت به شمار می‌رفت.

 

خانواده‌ امید پس از جنگ تحمیلی از خوزستان به بوشهر مهاجرت کردند و امید در بوشهر و تهران رشد یافت. او از کودکی نزد پدرش خوانندگی را آموخت و استعدادش در موسیقی فولکلور جنوبی آشکار شد.

 

 

امید جهان در ابتدای دهه هشتاد با انتشار آلبوم غیررسمی «پسر جنوبی» وارد بازار موسیقی شد و به دنبال آن آلبوم «پاپتی» را منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت.

 

امید جهان متاثر از شهرام آذر و گروه سندی، سعی زیادی کرد که موسیقی فولکلور جنوبی را با سازهای پاپ تلفیق کند و درنتیجه آن قطعاتی مثل «هله دان دان» یا «هله دون دون» و «ول ولک» و … را ارائه داد که خیلی زود سر زبان‌ها افتاد.

 

امید بعد از آن که آلبوم های اولیه اش مجوز نگرفت، مدتی به ارمنستان مهاجرت کرد و سپس چند سال در تاجیکستان زندگی نمود و از آنجا فعالیت‌هایش را ادامه داد و آهنگ‌هایش را منتشر می‌کرد ولی درنهایت در اواسط دهه نود اولین آلبوم مجاز خود «وایسا تند نرو» را منتشر کرد و پس از آن نیز کنسرت های مختلفی برگزار کرد.

 

امید جهان خواننده‌‌ای بود که بی هر گونه حمایت ارگانی بالا آمد و ممر درآمد اصلی او نیز کنسرت‌هایی بود که در جای جای ایران برگزار می‌کرد؛ کنسرت هایی پرشور و حال و بسیار صمیمی در ارتباط با مخاطب.

 

اینکه یک خواننده‌ی پاپ ایرانی که ازقضا کاملا مستقل هم رشد کرد در ۴۴ سالگی سکته میکند و مرحوم میشود خودش میتواند هشداری باشد برای کارگزاران فرهنگی که چه بر سر هنر مستقل ایران آمده و هنرمندان مستقل تحت چه فشار عصبی هستند که این گونه به انتها میرسند؟




روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!

سینماروزان: همواره روز سینما یا ایام جشنواره فیلم فجر که میشود همه از مدیر تا وزیر و وکیل و… درباره اهمیت سینما و لزوم حفظ حرمت اهالی باسابقه‌ی سینما حرف میزنند ولی شاید کمتر کسی بداند که بدنه‌ی سینما در ساختار صنفی کشور، جزو کم‌توان‌ترین‌ها است.

 

حامد مظفری منتقد و روزنامه‌نگار با بیان مطلب فوق روی آنتن رادیوتهران گفت: سینما در تقویم رسمی ایران یک روز دارد، سینمای ایران، خانه‌ی سینما دارد، سینمای ایران، سازمان سینمایی دارد، سینمای ایران، ده‌ها جشنواره سینمایی و چندین ارگان دارد که مشغول تولید فیلم هستند ولی اهالی سینما حتی یک کُد بیمه ای در ساختار تامین اجتماعی ندارند.

او تاکید کرد: صنفی که کُد تامین ندارد تقریبا «هیچی‌ندار» است چون اهالی سینما مجبورند به‌صورت خویش‌فرما بیمه شوند و درنتیجه نه بیمه‌ی بیکاری دارند و نه عیدی و سنوات و نه حمایت‌های معیشتی و نه هیچ چیز دیگر.

 

مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان افزود: سینمای ایران بیش از صد سال تاریخ دارد و خانه‌ی سینما نیز حدود سه دهه و نیم از عمرش می‌گذرد اما خانواده سینما حتی به اندازه کارگران قراردادی هم اهمیت ندارند چون کارگر قراردادی میتواند از طریق کارگاهش بیمه شود و بعد از بیکاری به دنبال بیمه بیکاری برود و چند ماهی حقوق بگیرد ولی متاسفانه خانه سینما حتی کُد کارگاهی در ساختار تامین اجتماعی ندارد و سینماگران بعد از معرفی به صندوق هنر به صورت خویش‌فرما بیمه میشوند.

 

این منتقد و روزنامه‌نگار خاطرنشان ساخت: زمانی آمدند و صنوف خانه سینما را به صورت کارگری-استانی در «وزارت کار» ثبت کردند ولی واقعیت این است که اعضای صنوف خانه سینما حتی نمی‌توانند بعد از کارگری شدن به عضویت «خانه کارگر» درآیند چون شرط عضویت در خانه کارگر هم داشتن کُد کارگاهی است که سالهاست از اهالی سینما دریغ شده.

 

حامد مظفری در پایان بیان داشت: محمد خزاعی رئیس قبلی سازمان سینمایی-شاید چون خودش تهیه‌کننده بود- تلاش‌هایی را کرد برای ارتقای بیمه بازنشستگی اهالی سینما و تخصیص کد کارگاهی در تامین اجتماعی اما درنهایت فوت سیدابراهیم رییسی، آن برنامه را هم ناتمام گذاشت. شخصا امیدوارم رائد فریدزاده در سال دوم ریاست‌ش بیخیال دعواهای حیدری-نعمتی تمامیت‌خواهانِ سینما شده و همین یک کار را برای خانواده‌ی سینما انجام دهد و در تعامل با تامین اجتماعی یک کُد بیمه‌ای اختصاصی برای اهالی سینما بگیرد تا اهالی سینما بیش از این تحقیر نشوند.

 




رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

سینماروزان: پایگاه اطلاع رسانی رهبری، فیلمی منتشر کرده از  تمجید رهبر انقلاب نسبت به فیلم #موسی_کلیم‌الله و متعاقب آن اولین گفت‌وگوی ابراهیم حاتمی کیا درباره مراحل ساخت این فیلم منتشر شد.

رهبر معظم انقلاب:

● فیلم موسی علیه‌السلام را دیدم، عالی بود. ان‌شاءالله دنباله‌ی آن را هم همین‌طور بتوانید بیاورید. خیلی برجسته بود الحمدلله. من هم لذت بردم از دیدن فیلم و هم خوشحال شدم از اینکه یک چنین اثری تولید شد.

ابراهیم حاتمی کیا:

● از رهبری اذنش را خواستم، ایشان اشاره کرده بودند که: خوب است کار بکنید و حتما شما در این کار باشید.

● دیگه من شدم مامور و وارد این عرصه شدم؛ عرصه فیلم حضرت موسی…

برای تماشای ویدئو اینجا را ببینید.




“پیرپسر” ۱۶۴میلیارد و “صددام” ۱۳۴میلیارد/”مرد عینکی” ۱۲۵میلیارد و “زن و بچه” ۸۱میلیارد/”ناجورها” ۲۲میلیارد/”ناتوردشت” ۵میلیارد+آمار کامل فروش

سینماروزان: بیشترین فروش هفتگی همچنان برای کمدی اکشن مرد عینکی است.

 

پیرپسر همچنان می‌فروشد و ۷میلیارد هم این هفته فروخته و ۱۶۴میلیاردی شده. صددام حدود یک میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۳۴میلیاردی شده.

 

مرد عینکی ۱۵میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۲۵میلیاردی شده. زن و بچه ۷میلیارد فروش هفتگی داشته و از ۸۱میلیارد گذر کرده. ناجورها حدود ۱۰میلیارد فروش هفتگی داشته و ۲۲میلیارد را رد کرده.

 

فرمانروای آب حدود یک و نیم میلیارد فروش هفتگی داشته و در مرز ۷میلیارد است. ناتوردشت ۳/۵میلیارد فروش هفتگی داشته و ۵میلیاردی شده. آدم‌فروش کمی بیش از ۱میلیارد در این هفته فروخته و در مرز ۲میلیارد است.

آمار فروش سینماهای ایران تا ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
آمار فروش سینماهای ایران تا ۲۱ شهریور ۱۴۰۴

آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای ۲۱شهریور ۱۴۰۴ به شرح زیر است: 

 

(تمام ارقام به تومان است و منهای اکران سیار)

 

— #پیرپسر ۱۶۴میلیارد(۸۷روز/۳۶ هزار سانس)

 

— #دایناسور ۱۵۱میلیارد و ۶۵۰میلیون (۱۷۹روز/۵۵هزار سانس)

 

— #صددام ۱۳۴میلیارد( ۱۱۳روز/۵۰هزارسانس)

 

— #مرد_عینکی ۱۲۵میلیارد (۴۷روز/۳۵هزار سانس)

 

— #زن_و_بچه ۸۱میلیارد و نیم (۴۷روز/۲۰هزار سانس)

 

— #موسی ۶۹میلیارد و نیم(۱۸۶روز/۳۰هزار سانس)

 

— #کوکتل_مولوتف ۶۲میلیارد و ۶۴۰میلیون (۱۷۲روز/۲۵هزار سانس)

 

— #رها ۳۷میلیارد و ۶۵۰میلیون(۱۸۵روز/۱۴هزار سانس)

 

— #پسر_دلفینی(۲) ۳۱میلیارد و ۹۰۰میلیون(۱۸۶روز/۲۰ هزارسانس)

 

— #سلام‌علیکم_حاج‌آقا ۲۹میلیارد و ۳۵۰میلیون(۱۰۳روز/۱۷ هزار سانس)

 

— #خانه_ارواح ۲۸میلیارد و ۳۷۰میلیون(۱۱۳روز/ ۱۷ هزار سانس)

 

— #رویاشهر ۲۲میلیارد و نیم (۱۲۷روز/۱۸هزار سانس)

 

— #ناجورها ۲۲میلیارد و نیم(۱۵روز/۱۵هزارسانس)

 

— #بامبولک ۱۸میلیارد و ۲۰۰میلیون(۱۷۹روز/۱۱هزارسانس)

 

— #جزایر قناری ۱۷میلیارد و ۴۰۰میلیون(۴۸روز/ده هزار سانس)

 

— #زیبا_صدایم_کن ۱۵میلیارد و ۷۵۰میلیون(۱۲۰روز/۱۱ هزارسانس)

 

— #فرمانروای_آب ۶میلیارد و ۹۰۰میلیون(۴۰روز/۲هزارسانس)

 

— #آنجا_همان_ساعت ۷۳۶میلیون (۶۱روز/۸۰۰سانس)

 

— #اتاقک_گلی ۷۰۰میلیون(۳۲روز/۵۳۰سانس)

 

— #زعفرانیه_۱۴_تیر ۳۷۴میلیون(۶۱روز/۶۰۰سانس)

 

— #بازی_را_بکش ۲۵۷میلیون(۱۲۰روز/۵۸۰سانس)

 

— #صبح_اعدام ۲۱۳میلیون (۱۰۶روز/۳۷۰سانس)

 

— #غیبت_موجه ۱۷۴میلیون(۴۰روز/۳۲۰سانس)

 

— #وحشی ۱۱۶میلیون(۸۷روز/۲۹۶سانس)

 

— #پاکول ۸۷میلیون(۱۰۶روز/ ۱۵۵سانس)

 

— #ترک_عمیق ۱۳میلیون(۵۴روز/۴۰سانس)

 

✔️✔️اکران جدید  

 

— #ناتوردشت ۵میلیارد(۹روز/۲هزار سانس)

 

— #آدم‌فروش ۱میلیارد و ۷۰۰میلیون(۹روز/هزارسانس)

 

#سینمامتروپل ۲۹۰میلیون(۹روز/۱۳۳سانس)

 

 




مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

سینماروزان: علی اکبر عسکریان مشهور به ابی لیتلز خواننده‌ی سال‌های دور در ۷۵ سالگی در لس‌آنجلس درگذشت.

 

علی‌اکبر عسکریان ذکاء که با نام‌های ابراهیم عسکریان و ابی لیتلز شناخته می‌شد، متولد ۱۳۲۹ تهران بود و دوران ابتدایی را در دبستان شمیران و متوسطه را در دبیرستان ستارهٔ صبح واقع در سهروردی گذراند. علاقه به موسیقی از کودکی با او بود و در ۱۵ سالگی به‌همراه دوستانش، اولین گروه موسیقی خود را درست کرد.

 

ابی لیتلز در اواسط دهه چهل، گروه لیتلز را با حضور سه نوازندهٔ گیتار- امیر سحابی، هوشنگ رزاقی، محمدعلی حشمتی- و یک نوازندهٔ درامز به نام کوروش تشکیل داد و در متل قو به‌طور حرفه‌ای به اجرای برنامه مشغول شد. وی به‌عنوان خوانندهٔ گروه لیتلز با اجرای آثار گروه‌های معروفی چون بیتلز، رولینگ استونز، انیمالز و بیجیز مخاطب پیدا کرد و به دنبال آن قطعات «مهتاب» و «قلب شکسته»، «شش و هشت» و «فاطمه سلطان» را ارائه کرد.

 

خواننده گروه لیتلز، نخستین خواننده ایرانی بود که با نام هنری ابی فعالیت خود را آغاز کرد. وی در ابتدای دهه پنجاه از فعالیت هنری کناره‌گیری کرد و در همین زمان بود که ابراهیم حامدی با نام هنری ابی چهره شد و در بازگشت مجدد، ابیِ گروه لیتلز، به ناچار نام هنری خود را با پسوند لیتلز همراه کرد.

 

ابی لیتلز بعد از بازگشت به خوانندگی در کنار اریک آرکانت، بیژن قادری، مسعود امینی و همایون خواجه‌نوری در گروه سینگ سینگ با مدیریت اریک، مشغول به فعالیت مجدد شد و به اجرای ترانه‌های دمیس روسس خواننده‌ی یونانی پرداخت.

در میانه دهه پنجاه خورشیدی، ابی لیتلز در برنامه استودیو ۱۱ به کارگردانی فرشید رمزی و با اجرای مسعود مهجور در کنار خوانندگانی چون مهرداد کاظمی(همان خواننده‌ای که بعد از انقلاب با ساربان و بوی بهار و… چهره شد)، پرویز خوش‌رزم، شهره صولتی، شهرام صولتی و فهیمه آموزنده به اجرای ترانه پرداخت. وی در این دوره با همراهی حسن لرنی و بیژن قادری، سه آهنگ «فانوس»، «چیکه چیکه»، «آزرده» و چندین کار دسته جمعی را نیز اجرا کرد.

در همین زمان بود که ابی لیتلز به‌واسطه طوفان و مارتیک با سیاوش قمیشی آشنا شد که به ساخت ترانهٔ «غریبه» توسط قمیشی و اجرای ابی لیتلز با شعری از سعید دبیری انجامید که این ترانه پس از انقلاب توسط خواننده‌ای به نام شهریار بازخوانی شد. قطعه ای با مطلع: خیلی غریبی واسه من از چه شبی جدا شدی/از چه زمونی خاکتو لونه سایه ها شدی…

بعد از آن بود که شرکت آونگ به مدیریت وارطان آوانسیان، تعدادی از اجراهای ابی لیتلز را در قالب یک آلبوم مستقل با عنوان “غریبه” منتشر کرد.

مرگ ابی لیتلز خواننده
مرگ ابی لیتلز خواننده

ابی لیتلز بعد از همکاری با آونگ به دنبال آن بود که اجرایی مشترک به‌همراهی دمیس روسس و بیژن قادری در یونان داشته باشد ولی با وقوع انقلاب تغییر جهت داد. او چند سالی در ایران ماند و حتی دو قطعه انقلابی «شهید قلب تاریخ» و «تمدن بزرگ» را اجرا کرد اما درنهایت ممنوع‌کار شد و در اواخر دهه شصت به‌همراه خانواده به اتریش کوچ کرد و در شهر وین اقامت گزید.

او حدود ده‌سال در اتریش ماند و بعد به لس‌آنجلس رفت و با وجود برخی حضورهای پراکنده در شبکه‌های فارسی زبان، تلاش‌هایی کرد در ساخت آهنگ و بازگشت به موسیقی در همکاری با بیژن قادری که خروجی مشهودی نداشت.

 

ابی لیتلز در سال‌های اخیر و بعد از فوت همسرش، گرفتار آلزایمر و نارسایی قلبی شده بود.

از ابی لیتلز که باجناق منوچهر وثوق-بازیگر سینما- بود دو فرزند به نامهای علی و مریم به جا مانده است.

 




مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

سینماروزان/حامد مظفری: ژاکلین دِردِریان آهنگساز و ترانه‌سرای ارمنی‌تبار ایرانی در ۷۲سالگی درگذشت.

ژاکلین دِردِریان متولد آذر ۱۳۳۱ و فرزند ویگن، خوانندهٔ ایرانی و خواهر (دوقلوی) آیلین بازیگر ایرانی بود.

 

چنان که ژاکلین در خاطراتش آورده، در نوجوانی و بعد از آن که ویگن، خانواده را ترک میکند، ژاکلین و خانواده از نظر اقتصادی به شدت دچار مشکل شده و به سختی امرار معاش می‌کنند ولی ژاکلین که چهره‌ی زیبایی هم نداشته سعی میکند هر طور که هست مسیر پدر را ادامه داده و با ترانه‌سرایی راهی در عالم هنر پیدا کند و باز چنان که خودش گفته در حضیض تنگدستی و با اینکه ارمنی بوده، توسل میکند به امام رضا(ع) و اینجاست که رفته رفته آثارش مورد توجه قرار میگیرد و راهش در ترانه سرایی و آهنگسازی هموار میگردد.

 

ژاکلین در ابتدا به دنبال خوانندگی بود و برای این منظور برخی ترانه های اولیه‌اش را با صدای خود اجرا کرد و پیش تهیه‌کنندگان مختلفی برد و درنهایت ترانه «پرنده» بود که مورد توجه تهیه‌کننده وقتِ گوگوش قرار گرفت ولی او از سرمایه‌گذاری بر صدای ژاکلین سرباز زد و اصرار داشت که این ترانه را باید گوگوش بخواند. «پرنده» با صدای گوگوش خوانده شد و دستمزد اندکی نصیب ژاکلین شد ولی به هر حال همان «پرنده» باعث شد کم کم پیشنهادات دیگری به سمت ژاکلین بیاید و او بتواند ظرف پنج دهه با بسیاری از خوانندگان پاپ از ابی و معین تا سیاوش قمیشی، شهرام و شهره صولتی، مرتضی برجسته، مهستی، اندی، کوروس و… و البته درنهایت پدرش ویگن، همکاری کند.

 

ژاکلین متعاقب ورود خود به جریان موسیقی کمک کرد که خواهر دوقلویش آیلین وارد سینما شده و با بازیگری در کنار فرزان دلجو، یکی از زوج‌های خاطره‌ساز سینمای ایران را شکل دهد.

 

ژاکلین بعد از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا کار ترانه سرایی و آهنگسازی را ادامه داد و هرازگاه نیز در برخی شبکه های فارسی زبان به عنوان مجری برنامه های تخصصی هنری حضور یافت.

 

ژاکلین صدای خوبی هم داشت و بعد از تثبیت به عنوان ترانه سرا چندین آلبوم مستقل یا مشترک با ویگن و کتی-خواهرش را به عنوان خواننده ارائه کرد و ازجمله آشتی، خاطرات من، مافیا، شکوفه های ایران، شازده پسر و…! در بین این آلبوم ها، «مافیا» که با همراهی کاترین(کتی) خواهرش ارائه داد بسیار مورد توجه قرار گرفت‌و قطعه «دوماد» این آلبوم تا مدتها گل سرسبد پخش در مراسم عروسی بود.

مرگ ژاکلین که پدر رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!
مرگ ژاکلین که پدر رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

ماجرای ارادت ژاکلین به امام رضا(ع) خواندنی است؛ژاکلین چنان که خود گفته بعد از زیارت امام رضا(ع)، شبی خواب یکی از یاران حضرت علی(ع) را می‌بیند که یک کشکول را به او هدیه میدهد و پس از بیداری قطعه دلواپسی را می‌نویسد: دلواپسی ندارم تا که علی یارته/دستهای پاک این امام همیشه همراهته/آخه دلواپسی وقتی میاد که اعتقاد بمیره/ دل آدم بی اختیار از روزگار بگیره/دست علی سپردمت تا بدونی دوست دارمت…

 

بعد از سرودن این ترانه که بعدها با تنظیم کاظم عالمی-توسط شهرام صولتی خوانده شد، تازه ژاکلین یادِ نذرش برای امام رضا(ع) می افتد و قطعه ای با عنوان «امام رضا(ع)» را می‌سراید با این مطلع: یادش بخیر اون زمونا که خونه‌م تو وطن بود زیارت امام رضا همیشه کار من بود..

ژاکلین ملودی‌ قطعه را ساخت و چون از اعتقاد شهره صولتی به امام خبر داشت، قطعه را به او داد که با تنظیم شوبرت آواکیان ارمنی، اجرا شد و خیلی هم سروصدا کرد. ژاکلین در عین اینکه از اجرای شهره دفاع کرد اما از میک‌آپ تند و تیز شهره در کلیپ این قطعه دلخور بود و معتقد بود که شهره می‌توانسته کمی متعادل‌تر گریم کند!

ژاکلین با وجود زندگی پرفراز و نشیبی که داشت همواره از پدر و مادر خود به نیکی یاد کرد و با اینکه هیچگاه با همسران بعدیِ ویگن ارتباط خوبی نداشت اما پدرش را جز به نیکی یاد نکرد.




واکنش تند شهبال شب‌پره به ادعاهای مارتیک و شهرام شب‌پره!

سینماروزان: ادعای اخیر شهرام شب‌پره درباره اینکه یک گروه ارکستر حرفه‌ای درست کرده بود که برادرش شهبال آن را با خود برداشته و برده، با واکنش شهبال مواجه شد.

شهبال شب پره در گفتگو با تاک شوی منصور سپهربند بیان داشت: البته شهرام که در ترکیه زندگی می‌کند و به او دسترسی ندارم!

او سپس با طعنه ای طنازانه ادامه داد: ایرانیان هم که میدانید دروغ برایشان خط قرمز است و دروغ در زندگی ایرانیان جایی ندارد!

 

شهبال با ردّ تلویحی حرفهای شهرام گفت: نمیدانم شهرام درباره کدام ارکستر صحبت کرده؟ من خودم گروه زیاد درست کردم، “سیلوئت”، “هی با شی” و همین بلک کتس که بارها با افراد مختلف، آپدیت شد.

شهبال شب پره افزود: آمریکا کشوری است که در آن آزادی چنان است که هرچه بخواهی میتوانی بگویی ولی من نمی‌خواهم ادعایی کنم علیه شهرام! ایشان که برادرم است و اگر غیر از او هم فردی بیاید و چیزی بگوید من حرفی ندارم اما این کدام بند و گروه بوده که شهرام درست کرده و ما برده‌ایم؟؟ شهرام باید بگوید که کدام بند را درست کرده که من بردم؟؟ نفرات آن گروه کذایی را اسم ببرد چه کسانی بودند؟؟؟

این آهنگساز تاکید کرد: من خیلی سال با شهرام همکاری داشتم اما واقعیت اینکه شهرام در اینجا تنها کار می‌کرد و من خودم بلک کتس را دوباره در اینجا راه انداختم و بعدتر چند گروه دیگر را راه انداختم. شهرام کدام بند را راه انداخته که من برده ام؟؟ شاید هم شهرام درباره یک برادر دیگرش حرف میزند؟{میخندد}

واکنش تند شهبال شب پره به ادعاهای شهرام و مارتیک و...
واکنش تند شهبال شب پره به ادعاهای شهرام و مارتیک و…

شهبال شب پره در پاسخ به این پرسش که اگر اجازه داشته باشد به ایران برمیگردد، با لحنی تند گفت: ایران مال من است و اگر بخواهم برگردم به کسی ربطی ندارد که اجازه بدهد و اگر بخواهم بروم همین فردا میروم…اگر هم به ایران نرفته ام بخاطر آنهاست که ایرانی نیستند!

به گزارش سینماروزان او درباره ادامه فعالیتش در ایران بیان داشت: من شغل دیگری که ندارم و ایران هم بروم همین کار خودم را پیگیری خواهم کرد. شخصا با هیچ هنرمند ایرانی که لس‌آنجلس آمده مشکل ندارم ولی جای سوال است که آنها می‌توانند بیایند در ناف لس‌آنجلس کنسرت بگذارند اما ما نمی‌توانیم به ایران برویم و کار هنری کنیم؟ ما چرا باید اینجا باشیم؟؟ ما چهل سال زندگی در ایران داشته‌‌ایم و چهل سال هم اینجا زندگی کردیم.

شهبال سپس با پوشالی خواندن ادعای برگشت برخی هنرمندان لس‌آنجلسی به ایران گفت: مارتیک مگر نگفت به ایران میروم پس چرا نرفت؟ معین چرا برنگشت؟ چون می‌دانند اگر هم برگردند نمی‌توانند کار هنری را پی گیرند و هنرمند بدون هنر یعنی مرگ!

 




مرگ هوشمند عقیلی؛ خواننده‌ی “فردا تو میایی”/ایرانگرا و مخالف جنگ! 

سینماروزان: هوشمند عقیلی‌ خواننده و آهنگساز ایرانی در ۸۸ سالگی در لس‌آنجلس درگذشت.

 

هوشمند عقیلی‌مهر متولد ۱۳۱۶ در اصفهان بود. وی در دبیرستان ادب در رشتهٔ ریاضی تحصیل کرد و سپس در رشتهٔ ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد و پس از آن به تهران کوچ کرد. نام خانوادگی پدر وی، ابتدا «علی‌قلی» بود که طبق خواستهٔ مرکز آمار به «عقیلی‌مهر» تغییر داده شد.

 

علاقهٔ عقیلی به هنر خوانندگی، از دبیرستان آغاز شد و در آن‌جا، به اجرای ترانه‌های دلکش، ویگن، بنان و امین‌الله رشیدی می‌پرداخت. وی با تشویق پدرش، در دوره‌های آکادمیک موسیقی اساتیدی همچون تاج اصفهانی شرکت کرد و دستگاه‌های همایون و سه‌گاه را نزد وی فرا گرفت و پس از شرکت در کلاس‌های محمود کریمی و اسماعیل مهرتاش، برنامه‌های گوناگونی را در رادیو اصفهان اجرا کرد.

 

هوشمند عقیلی در اوایل دهه سی فعالیت حرفه‌ای خوانندگی را آغاز کرد. اولین آهنگ اجراشدهٔ وی «ساقی‌نامه» بود که با آهنگسازی اسماعیل مهرتاش منتشر شد. توانایی‌های او باعث شد که او را به مراسم گشایش تلویزیون ایران دعوت کنند تا در کنار آهنگسازانی چون مرتضی حنانه و حسین قوامی اجرای زنده داشته باشد. او از سال ۱۳۴۹ به‌عنوان کارشناس وزارت تعاون به کار مشغول شد و همزمان به کار خوانندگی می‌پرداخت.

 

هوشمند عقیلی یک سال پیش از وقوع انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود و پس از آن نیز به خوانندگی و در عین حال تدریس ردیفهای آوازی ایرانی پرداخت.

از هوشمند عقیلی حدود سیزده آلبوم مستقل و سه آلبوم مشترک-با معین، هایده، مهستی، ستار و صادق نوجوکی- باقی مانده است.

 

شاید شناخته‌شده‌ترین قطعه هوشمند عقیلی همان قطعه “فردا تو میایی” از ساخته های جهانبخش پازوکی و با تنظیم ناصر چشم‌آذر با ترجیع‌بند “بعد از جدایی ها/آن بی وفایی ها/فردا تو می آیی…” باشد.

مرگ هوشمند عقیلی خواننده
مرگ هوشمند عقیلی خواننده

عقیلی فردی خونگرم و ایرانگرا بود و همواره به این بیت از علیرضا میبدی اتکا میکرد که: “ایران ایران سرم روی تن من نباشه/ گرکه بیگانه بشه هموطن من.”

 

عقیلی همچنین مخالف جنگ و دخالت بیگانگان در ایران بوده و گفته بود: ابدا و مطلقا با جنگ نمی‌شود به جایی رسید. ملت ایران باید خودش برای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد نه به کمک یک نیروی خارجی و قبل از هر چیز باید به همدیگر احترام بگذاریم و اعتقادات همدیگر را بپذیریم تا راه رشد فراهم شود.

 

هوشمند عقیلی در یکی از آخرین گفتگوهایش با انتقاد از رواج بیسوادی در موسیقی سال‌های اخیر بیان داشته بود: شاید از هر صد قطعه بشود از پنج تای آنها نام برد که این دردناک است. تأثرانگیزتر از همه ویدئوکلیپهایی است که می سازند. مثلا ً در شعر از درد و هجر و غربت صحبت میشود و در کلیپ دخترها و پسرهای خوشگل در حال رقصیدن !!! و یا با ماشین و هواپیما در حال سفر و شاد و خوش هستند که اصلا همخوانی ندارند. برای هنرمندان جوان میگویم که برای خوانندگی بایستی فن خواندن، فن دکلمه، ردیف های موسیقی و ریتم و سولفژ را بشناسند و گوش آشنا به موسیقی داشته باشند. حتی اگر کاری را هم دزدی میکنند حداقل با آگاهی باشد و کار را خوب بشناسند تا بتوانند کار قابل گوش دادن عرضه کنند.

 

 




پاسخ کوبنده رائد فریدزاده به روسای خانه سینما+اعلام برنامه‌ی انتقال جشنواره جهانی فجر به شهرستان

سینماروزان: در حالی که رئوس خانه سینما در بیانیه‌ای متناقض در عین جدایی از کمیته اسکار، خواستار حضور نمایندگان خود در کمیته شده‌اند(!!!) رائد فریدزاده در گفتگویی تازه، تنها مرجع قانونی معرفی فیلم به اسکار را «فارابی» دانسته و شایعه واسپاری این مساله به خانه سینما را رد کرده!

 

به جز این فریدزاده درباره انتقال بخش بین‌الملل فجر-موسوم به جشنواره جهانی فجر- به شهرستان(کیش یا قشم؟) هم حرف زده…

 

رائد فریدزاده به خبرگزاری ایسنا گفت: نهاد مورد تأیید آکادمی اسکار و جایی که مسئولیت معرفی فیلم را بر عهده دارد «بنیاد سینمایی فارابی» است، برای آکادمی هم مهم این است که روند انتخاب را با مشارکت اعضای صنف و فعالان صنعت سینما پیش برده شود. البته باید تلاش کنیم تا این فضای تحریمی سیاسی با گفت‌وگو باز شود که این هم به خانواده بزرگ سینما برمی‌گردد. با این حال درباره برخوردهای سیاسی با تولیدات داخلی سینمای ایران، واقعیت این است که جشنواره‌های خارجی اگرچه به طور رسمی نوع نگاه و بازخورد خود را نسبت به فیلم‌های ایرانی اعلام نکرده‌اند اما در عمل نتایج و برخوردها را می‌توان به وضوح مشاهده کرد.

پاسخ رائد فریدزاده به روسای خانه سینما
پاسخ رائد فریدزاده به روسای خانه سینما

فریدزاده با حمایت مجدد از فارابی که خودش هم ورود به مدیریت سینمایی را مدیون همین نهاد است، بیان داشت: «بنیاد سینمایی فارابی» در طی این سال‌ها توانسته جایگاه سینمای ایران را در اسکار حفظ کند و این کار کمی نیست. اگر این بنیاد بی‌طرفانه برخورد نمی‌کرد و به دنبال تحمیل رأی خود بود، مطمئن باشید که این فرایند سال‌ها قبل متوقف می‌شد. این اعتماد و این جایگاه در یک فرایند بین‌المللی و در یک آمد و شد حفظ شده که با زحمات و ممارست سالیان مدیران قبلی و همکاران سینمایی محقق شده و همچون یک میراث ملی برای سینمای ماست اما متاسفانه گاهی با کج فهمی‌ها این میراث را به خطر می‌اندازیم.

 

رئیس سازمان سینمایی درباره محل برگزاری جشنواره جهانی فجر نیز بدون نام بردن از گزینه‌ها گفت: در تهران یکی دو مکان پیشنهاد شده و در حال بررسی هستیم اما در کنار آن، امکان برگزاری جشنواره در شهری غیر از تهران را نیز در دست بررسی داریم که البته جابجایی شهر باید با هماهنگی باشد.




رادیو محرم و رادیو اربعین؛ صدایی جهادی پس از جنگ ۱۲ روزه» /رادیو محرم و اربعین تقدیر شدند

سینماروزان: معاون صدا در مراسم تقدیر رئیس سازمان صداوسیما از تلاش‌های دست‌اندرکاران رادیو محرم و رادیو اربعین گفت: این دو شبکه در شرایطی حساس و پس از جنگ ۱۲ روزه توانستند با کار جهادی و همت جمعی، محتوایی اثرگذار و پرمخاطب ارائه دهند. ضمن اینکه این دو رادیو نمونه‌ای موفق از «پدافند فرهنگی» بودند که با استقبال گسترده مردم در همه رده‌های سنی همراه شد.

 

علی بخشی‌زاده، معاون صدای رسانه ملی، در این مراسم گفت: «رادیو محرم و رادیو اربعین در شرایطی آغاز به کار کردند که فضای رسانه‌ای منطقه و جهان پس از جنگ ۱۲ روزه بسیار ملتهب بود. دشمن تلاش داشت با روایت‌های تحریف‌شده و هجمه‌های تبلیغاتی، واقعیت‌ها را وارونه نشان دهد. در چنین شرایطی، رادیوهای ما در قامت یک حرکت جهادی وارد میدان شدند. همکاران ما شبانه‌روز تلاش کردند تا این دو رادیو به موقع روی آنتن بروند و بتوانند به وظیفه دینی و رسانه‌ای خود عمل کنند.»

او با اشاره به استقبال کم‌نظیر مخاطبان از این دو رادیو افزود:«یکی از ویژگی‌های رادیو محرم و رادیو اربعین، تنوع و گستردگی مخاطبان بود. از کودکان و نوجوانان گرفته تا بزرگسالان، همه به نوعی با این برنامه‌ها همراه شدند. این نشان داد که اگر رسانه با نگاه درست و محتوای عمیق وارد عمل شود، همه اقشار جامعه در کنار آن قرار می‌گیرند. مردم با تمام وجود از این دو رادیو استقبال کردند و همراهی‌شان باعث شد انرژی مضاعفی برای همکاران ما ایجاد شود.»

بخشی‌زاده در توضیح محتوای این دو شبکه رادیویی افزود:«ما در این دو رادیو صرفاً به پخش مراسم و آیین‌ها اکتفا نکردیم. تلاش کردیم موضوعات معارفی و فرهنگی را به زبان ساده و قابل فهم برای همه گروه‌های سنی بیان کنیم. برنامه‌سازان ما با ابتکار و خلاقیت، مفاهیم عمیق دینی و انسانی را در قالب‌های جذاب و شنیدنی ارائه کردند. از تفسیرهای کوتاه گرفته تا گفت‌وگوهای معارفی، گزارش‌های زنده از مراسم و حتی آیتم‌های ویژه برای کودکان. همین ترکیب متنوع بود که باعث شد مخاطب احساس کند این رسانه متعلق به اوست.»

وی با تأکید بر نقش این رادیوها در صیانت از فرهنگ دینی و اجتماعی کشور گفت:«من معتقدم که رادیو محرم و رادیو اربعین همچون پدافند فرهنگی عمل کردند. همان‌طور که پدافند در عرصه نظامی وظیفه دفاع از مرزها را دارد، در عرصه فرهنگی هم رسانه باید از مرزهای اعتقادی و هویتی جامعه محافظت کند. این رادیوها دقیقاً چنین نقشی را ایفا کردند. در روزهایی که هجمه‌های فرهنگی و رسانه‌ای دشمن به اوج خود رسیده بود، صدای این دو رادیو مانند سدی در برابر تحریف‌ها ایستاد.»

معاون صدای رسانه ملی در بخش دیگری از سخنانش به بُعد جهادی این فعالیت‌ها اشاره کرد:

«راه‌اندازی دو رادیو در مدت کوتاه، آن هم در شرایط خاص، تنها با کار جهادی امکان‌پذیر بود. همکاران ما بدون توجه به محدودیت‌ها، پای میدان آمدند. این روحیه جهادی باعث شد تا بتوانیم با کمترین زمان و امکانات، بهترین بهره‌برداری را داشته باشیم. من واقعاً از همه همکارانم قدردانی می‌کنم که در این مسیر، فراتر از وظیفه عمل کردند.»

او در ادامه گفت:«یکی از نکات مهم این بود که محتوای این رادیوها توانست برای نسل جوان هم جذابیت داشته باشد. ما از همان ابتدا تلاش کردیم زبان جوانان را درک کنیم و برای آنها برنامه‌هایی طراحی کنیم که صرفاً تکرار و بازخوانی نباشد، بلکه متناسب با نیاز و دغدغه‌های امروزشان باشد. از همین رو، طیف وسیعی از جوانان هم مخاطب این دو رادیو شدند. این برای ما یک پیام روشن داشت؛ اگر رسانه صادقانه و هوشمندانه عمل کند، جوانان هم همراه می‌شوند.»

بخشی‌زاده همچنین درباره آینده این رادیوها توضیح داد: «تجربه رادیو محرم و رادیو اربعین برای ما بسیار ارزشمند بود. نشان داد که رسانه دینی و معارفی می‌تواند با خلاقیت و نوآوری، جایگاه مهمی در زندگی روزمره مردم پیدا کند. ما در معاونت صدا این تجربه را به عنوان الگویی برای برنامه‌های دیگر در نظر داریم. بدون شک در مناسبت‌های بعدی هم با قدرت بیشتری وارد میدان خواهیم شد.»

او در پایان تأکید کرد: «صدای رسانه ملی صدای مردم است. اگر امروز این دو رادیو توانستند تأثیرگذار باشند، به خاطر همراهی مردم بود. مردم ما نشان دادند که وقتی پای دین، فرهنگ و هویت ملی در میان است، با تمام وجود همراه می‌شوند. ما هم وظیفه داریم این اعتماد و همراهی را پاس بداریم و با کار رسانه‌ای عمیق‌تر، به رسالت خود عمل کنیم.»




مرگ ایرج صغیری؛ ابوذرِ شریعتی و سازنده‌ی نسخه‌ی توقیفی “ناخدا خورشید”! ؟

سینماروزان/حامد مظفری: ایرج صغیری نویسنده و کارگردان ایرانی در ۷۹سالگی مرحوم شد.

 

ایرج صغیری متولد ۱ آذر ۱۳۲۵ بوشهر بود و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در بوشهر گذراند و بعد از فارغ‌التحصیلی ادبیات از دانشگاه مشهد به تهران آمد و کار نویسندگی و بازیگری و کارگردانی را پی گرفت.

سابقه بازیگری ایرج صغیری به نوجوانی و تئاترهای دوران دبیرستان برمیگشت و البته همزمان سابقه بازی در تعزیه های محلی را نیز داشت.

صغیری حین تحصیل در دانشگاه مشهد ابتدا جذب تفکرات چپ و به خصوص فدائیان خلق شد ولی خیلی زود و پس از ورود علی شریعتی-که مدتی برای تدریس جامعه شناسی به آنجا رفته بود- تحت تاثیر او قرار گرفت…

مرگ ایرج صغیری نویسنده و کارگردان
مرگ ایرج صغیری نویسنده و کارگردان

صغیری حین تحصیل در دانشگاه با داریوش ارجمند که کارهای دانشجویی کارگردانی میکرد، آشنا شد و در چند کار او بازی کرد و بعد از آن که رضا دانشور نمایشنامه “تنهایی ابوذر” را براساس کتاب “ابوذر غفاری، خداپرست سوسیالیست” نوشته “جوده السحار” ترجمه علی شریعتی- نوشت و داریوش ارجمند تحت نظر علی شریعتی به اجرای آن متمایل شد، صغیری به عنوان بازیگر نقش ابوذر انتخاب شد.

علی شریعتی که کار صغیری را در تئاتری دانشجویی به اسم “قضاوت” از آثار برتولت برشت دیده بود، او را به سمت بازی در نمایش “ابوذر” -نوشته رضا دانشور و کارگردانی داریوش ارجمند-که تحت نظارت خودش اجرا میشد، سوق داد.

البته شریعتی در ابتدا مخالف بازی صغیری در نقش ابوذر بود اما بعد از تماشای اجراهای مختلف-ابتدا در دانشگاه و بعد در حسینیه ارشاد- کار او را با لارنس الیویه، مقایسه کرد!

 

“قلندرخونه”، “محپلنگ”، “سرباز” و “شب شولای عبدالرحمن” از تجربه‌های نویسندگی صغیری بودند. در این بین “قلندرخونه” -که تقابل‌های کارگر-کارفرما را به قیام کربلا پیوند زده بود- ابتدا در جشن هنر شیراز اجرا شد و نه تنها بارها تجدید چاپ شد بلکه اجراهای مختلف هم داشت.

 

صغیری در میانه دهه شصت فیلمی به نام “سفر غریب” ساخت که خط داستانی آن شباهت بسیاری با “ناخدا خورشید”ناصر تقوایی داشت اما صغیری بدشانسی آورد و فیلمش که با بازیگران بومی جنوب ساخته شده بود، مدتها توقیف ماند و درنهایت نیز چندان دیده نشد!

جالب و عجیب آن که بازیگر “ناخدا خورشید” همان داریوش ارجمند ی بود که کارگردانی نمایش “ابوذر” با بازی صغیری را انجام داده بود.

اینکه چرا “مسافر غریب” دیده نشد و “ناخدا خورشید” بالا آمد را صغیری خودش هم نفهمید و در گفتگویی از بهانه های مدیران وقت فارابی گلایه کرد که نصف راش‌های فیلم او را دور ریختند و بهانه‌های فنی تراشیدند تا فیلمش، دیده نشود و نتواند در سینما ادامه‌ی کار دهد.

پوستر فیلم سفر غریب
پوستر فیلم سفر غریب

صغیری بعد از ناکامی در سینما به تلویزیون رفت و یکی دو سریال ساخت و آنجا نیز درگیری با سلایق شخصی مدیران، آزارش داد و درنهایت به نویسندگی ادامه داد و آثاری نظیر “خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ”، “خلخال شوم”، “ام کلثوم”، “انگلیسی‌ها در بوشهر”، “آواز تیتروها” و… را به بازار نشر ارائه کرد.

 

 




فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

سینماروزان/حامد مظفری: در دهه پنجاه در سینمای ایران ستاره‌ای متولد شد به نام فرزان دلجو محبوب مخاطبان جوان سینما.

محمد(فرزان) دلجو از بازیگران و کارگردانان شناخته‌شده با «علفهای هرز»، «بوی گندم»، «یاران»، «شب غریبان»، «ماهیها در خاک میمیرند» و…، اخیرا کار ساخت فیلمی با عنوان «چارلی باستر» را به پایان رسانده و برنامه‌هایی برای اکران سراسری آن دارد.

 

فرزان دلجو در این باره به سینماروزان گفت: فیلم «چارلی باستر» مورد توجه کمپانی‌های پخش فیلم قرار گرفته است و با پایان مراحل فنی نهایتا تا ژانویه ۲۰۲۶(دی ماه) در سینماهای سراسری آمریکا به اکران میاید و پس از آن نیز برنامه‌هایی برای اکران در کشورهای دیگر داریم.

فرزان دلجو در پشت صحنه فیلم چارلی باستر
فرزان دلجو در پشت صحنه فیلم چارلی باستر

فرزان دلجو پیرامون خط داستانی فیلم تازه‌اش گفت: «چارلی باستر» روایتگر معصومیت انسان ها در این جهان پر هیاهوست. چارلی باستر قامت زندگیست؛ ثروتش یک دوچرخه هست و عشقش دختر گل فروش محله، شغلش پخش پیتزا ست! او در عین سادگی، دو راز پنهان دارد که کشف این دو راز برعهده تماشاگر است. «چارلی باستر» در دنیایی میان رئالیسم و سوررئالیسم و به گونه‌ای غیرقابل پیش بینی جلو رفته و پایانی غیرمنتظره دارد. در «چارلی باستر» تصویر بیشتر از دیالوگ، قصه را روایت می‌کند.

 

فرزان دلجو تاکید کرد: فیلم «چارلی باستر» به علت قصه انسانی و فقدان صحنه های حاشیه‌‌ساز(!) به امید خدا بعد از اکران خارج در ایران هم قابل نمایش است. البته سال قبل هم می‌‌شد فیلم را به فستیوال فجر داد و تلاش‌هایی از سوی علی عطشانی تهیه‌کننده‌مان، صورت گرفت- اما ترجیح دادیم که امور پس‌تولید را با طمانینه پیش ببریم و امسال بعد از اکران آمریکا، شرایط اکران داخل ایران را فراهم خواهیم کرد.

نماهایی از فیلم چارلی باستر
نماهایی از فیلم چارلی باستر

چقدر شباهت است بین چارلی باستر و فیلم‌های خاطره سازی نظیر «بوی گندم»، «ماهیها…»، «یاران» و «علفهای هرز»؟ و… فرزان دلجو در پاسخ به این پرسش سینماروزان اظهار داشت: شباهت میان کارهای گذشته‌ی من و فیلم چارلی باستر در نگاه متفاوت به سینماست. شاید چارلی باستر به سبک و سیاقی تعلق دارد که در هیاهوی سینمای گیشه و آوانگارد ، به نوعی خودش میخواهد سبکی تازه ای را ارائه دهد؛ سبکی که سال هاست در جهان کم رنگ و کمرنگ تر شده و انگار چارلی باستر سلامی تازه به سینمای امروز هالیوود است.

پوستر فیلم چارلی باستر
پوستر فیلم چارلی باستر

فرزان دلجو اخیرا نگارش و کارگردانی یک تئاتر با عنوان «پرشین تینگز» یا همان «چیزهای ایرانی» را نیز انجام داده که همراه با شهرام شب‌پره و هشت بازیگر سینما و تئاتر اواخر آذرماه در دوبی روی صحنه خواهد رفت. دلجو در چرایی رفتن به سمت این نمایش گفت: نمایش پرشین تینگز، آینه تمام‌نمای جامعه ایرانی در این سو و آن سو ست و راوی زخمهایی است که در پوسته‌ی شکلاتی پیچیده شده است یا به زبان ساده تر این نمایش دارای رویه و آستر(!)ی شیرین بر بطنی دردناک است!!

 

او افزود: اینکه چرا کار طنز را ترجیح دادم متاثر از حال و هوای جامعه ایرانی است. با توجه به شرایط حاضر که تقریبا همه می‌نالند پرداختن به سبک آوانگارد و اقتباس از آثار نمایشنامه‌نویسان نامی چون شکسپیر و مولیر و چحوف و مثلا اقتباس از «در انتظار گودو» و…… فقط ژست روشنفکرانه‌ی بعضی ها را سیراب میکند ! اما ما بر لبه تیغ نمایش پرشین تینگز را آماده اجرا کرده ایم تا انشاءالله هم تماشاگر خاص و هم تماشاگر عام یکسان از آن لذت ببرند.

 

فرزان دلجو گرچه سالهاست ایران نیست اما هرگاه فرصت کند محصولات تولیدی داخل را هم می‌بیند. دلجو به سینماروزان گفت: تا جایی که مشغوله کاری اجازه دهد محصولات همکاران داخلی را می‌بینم. مثلا اخیرا فیلم «صبحانه با زرافه ها»-ساخته سروش صحت و به تهیه‌کنندگی سیدمصطفی احمدی-را دیدم که با توجه به جمیع محدودیت ها بسیار بر دل مینشیند. ما بازیگران و فیلمسازان برجسته ای داریم که خلاقیتشان در بند بازی های رایج سانسور کمرنگ می‌شود. از میان سریال ها «آقازاده»-به تهیه‌کنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی- بسیار تماشائی بود و سعی کرده بود هم تماشاگرپسند باشد و هم اجرای استانداردی داشته باشد.

 

او خاطرنشان ساخت: البته که به مانند همه جای دنیا بعضی از فیلم ها و سریال‌ها نیز فارغ از گونه ی کمدی یا غیرکمدی، اسیر تکرار مکررات هستند و آثاری هستند توهین کننده به مخاطب و شاید بسیار مفتضح تر از فیلمهای دهه ۳۰ و ۴۰ خودمان! ولی هنر ایرانی همواره قله‌های خود را داشته و در نهایت فیلم و سریال خوب همچنان داریم و شخصا با بسیاری از همکاران داخل رفاقت تنگاتنگ دارم و برای جامعه هنر آرزوی موفقیت دارم.

فرزان دلجو در حال تمرین نمایش پرشین تینگز
فرزان دلجو در حال تمرین نمایش پرشین تینگز

گفتنی است “چارلی باستر” به تهیه کنندگی پیکچر وان پروداکشن، پیمان جمشید آبادی، پاریس بی، سمیرا آهنین و علی عطشانی کارگردان ایرانی تولید شده است‌ با بازی سیمون مارتین ، سوفیا پاپا شوویلی ، مایکل سولیوان ، روبرو براسکی ، جان هریس ،داریا الاسکار، افشین کتانچی و مایکل مدسون و…

 

بازیگران نمایش «پرشین تینگز» به کارگردانی فرزان دلجو نیز اینها هستند: فرزان دلجو، نیلا زجاجی، عرفان ملکوتی، ایلیا سعادتی، مهسا خان پور ( همسر سابق علی دائی! )، ونداد مساح زاده، آرزو کوچکان همراه با داریوش ایران نژاد و شهرام شب‌پره!

فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم
فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم

فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم
فرزان دلجو: با چارلی باستر به ایران می‌آیم




درگذشت احمد پژمان؛ آهنگساز “دلیران تنگستان” و همکار عارف، داریوش، ستار، فرامرز آصف و…  

سینماروزان/حامد مظفری: احمد پژمان آهنگساز در ۹۰ سالگی در لس‌انجلس آمریکا درگذشت.

 

احمد پژمان زادهٔ ۱۳۱۴ در لار استان فارس بود و از کودکی به موسیقی علاقه نشان داد، تحصیلات دانشگاهی را در تهران گذراند و بعد از آن برای تکمیل تحصیلات ابتدا به وین و بعد به آمریکا رفت.

 

احمد پژمان آثار گوناگونی برای ارکستر سمفونیک، ارکستر مجلسی، پیانو، گروه کر، آواز، و موسیقی فیلم آهنگسازی کرده‌است که برخی از این آثار با همراهی ارکستر سمفونیک تهران و بسیاری دیگر توسط ارکسترهای خارجی اجرا شده‌اند.

 

سبک موسیقی پژمان را تلفیقی از موسیقی محلی، موسیقی ردیف، سازهای ایرانی، همراه با هارمونی، کنترپوان، ارکستراسیون و سایر تکنیک‌های موسیقی غرب می‌دانند.

 

وی به‌عنوان یکی از آهنگسازان سرشناس موسیقی کلاسیک در ایران، آثار زیادی طی فعالیت‌های هنری خود در فرم‌های شناخته‌شدهٔ غربی مانند سمفونی، اپرا، باله، راپسودی، اوراتوریو، پوئم سمفونیک، و دیگر شیوه‌ها با تأثیر از موتیف‌ها و تم‌های ایرانی خلق کرده‌است.

 

احمد پژمان در ساخت موسیقی فیلم با کارگردانان مختلف همکاری داشته و ازجمله موسیقی سریال دلیران تنگستان(همایون شهنواز) را با همکاری علی رهبری ساخت. موسیقی سریال سمک عیار(محمدرضا اصلانی) و فیلم‌های شازده احتجاب(بهمن فرمان‌آرا)، ساخت ایران(امیر نادری)، هنرپیشه(محسن مخملباف)، کیمیا(احمدرضا درویش)، روسری آبی(رخشان بنی‌اعتماد)، عشق گمشده(سعید اسدی) و… از دیگر کارهای احمد پژمان هستند. از آخرین کارهای او موسیقی سریال سرزمین مادری(کمال تبریزی) بود.

 

احمد پژمان دو بار برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد؛ یکی برای موسیقی متن فیلم “باران”مجید مجیدی و دیگری برای موسیقی “بوی کافور عطر یاس”بهمن فرمان آرا.

 

احمد پژمان سابقه همکاری با خوانندگان پاپ در آهنگسازی و تنظیم را هم داشت و ازجمله برای عارف عارف کیا، مهستی دده بالا، حسن ستار، داریوش اقبالی، حمیرا امیرافشاری، فرامرز آصف و… قطعاتی را ساخته یا تنظیم کرده بود.

در میان این قطعات شاید “روزگار غریبیست نازنین”عارف با ترانه شاملو و آهنگ و تنظیم پژمان،  “بمان مادر” داریوش با ترانه نادر نادرپور، آهنگ بابک افشار و تنظیم پژمان و”از تو چه پنهون”فرامرز آصف با ترانه ای از ایرج رزمجو و ملودی خود آصف و تنظیم پژمان بسیار شنیده شده.

 

 

 

 




گروه بلک‌کتس، فرهاد مهراد، بوی دود و توصیه‌ی شهبال شب‌پره/خاطراتی از شهرداد روحانی+ویدیو

سینماروزان: شهرداد روحانی موزیسین که در دهه پنجاه به همکاری با گروه بلک‌‌کتس پرداخته بود، خاطراتی از آن دوران را روایت کرد.

شهرداد روحانی در گفتگو با سروش صحت در برنامه اکنون گفت: در دوران نوجوانی برای بلک کتس ساز کیبورد میزدم، شهبال مدیر گروه بود و فرهاد مهراد خواننده گروه بود.

او ادامه داد: ما در کافه کوچینی در یک زیرزمین-بلوار کشاورز ابتدای خیابان کاخ- با بلک کتس کار میکردیم و آنجا همه سیگاری بودند و بوی سیگار همه جا را می‌گرفت و من هم که شب به خانه میرفتم بدجوری هم لباس ها و حتی موهایم بوی دود سیگار میداد و همین امر مادرم را نگران کرده بود که نکند من معتاد شوم اما شهبال با او صحبت کرد و به من توصیه کرد که فقط بر ساز تمرکز کنم و مادرم خاطرجمع شد که من فقط ساز میزنم.

شهرداد روحانی افزود: من از ابتدا هم فقط دنبال تجربه گرایی بودم و فقط پنج شش ماه با بلک کتس کار کردم چون دنبال نوازندگی ویولن و موسیقی کلاسیک بودم و نمیخواستم فقط پاپ کار کنم. بلک کتس آن موقع فقط قطعات خارجی را بازخوانی می‌کرد و من هم نقش تنظیم کننده داشتم و کار کنار شهبال خیلی به من در درک تنظیم به خصوص برای سازهای بادی، کمک کرد.

برای تماشای ویدیوی حرفهای شهرداد روحانی اینجا را ببینید.




مهدی هاشمی در نقش اِبی؟/رونمایی از پوستر فیلم «کوسه» با بازی مهران احمدی، سیما تیرانداز، بهناز جعفری، ریحانه پارسا و…

سینماروزان: فیلم سینمایی #کوسه به کارگردانی #علی_عطشانی و تهیه‌کنندگی علی عطشانی و سید محمد احمدی که پس از گذشت چهار سال از زمان ساخت، موفق به اخذ پروانه نمایش شده است، از چهارشنبه ۲۶ شهریورماه روی پرده سینماهای سراسر کشور خواهد رفت.

 

پوستر اصلی این فیلم با طراحی شایان شفابخش در آستانه اکران رونمایی شد.

 

پخش داخلی این فیلم را موسسه فیلمیران بر عهده دارد.

 

فیلمبرداری «کوسه» در ایران و ترکیه انجام شده است و مهدی هاشمی، مهران احمدی، سیما تیرانداز، بهناز جعفری، ریحانه پارسا، محمدجواد جعفرپور، مهران رجبی، بهراد خرازی، مهسا کامیابی، مجید مهین دوست، احمدرضا موسوی، آن ماری سلامه از لبنان و آسیا تاشکین از ترکیه با حضور پژمان جمشیدی مجموعه بازیگران این فیلم کمدی هستند.

 

عوامل اصلی این فیلم عبارتند از: کارگردان: علی عطشانی، تهیه‌کننده: علی عطشانی و سید محمد احمدی، مجری طرح: سعید پاکستانی، بیتا فیلم تهران، مدیر پروژه: پیمان جلالی، تهیه‌کننده اجرایی: مرتضی رحیمی، نویسنده: پیمان عباسی، مدیر فیلمبرداری: محمود عطشانی، طراح صحنه و لباس: مجید علی‌اسلام، صدابردار: محمد شاهوردی، طراحی و ترکیب صدا: نادر بادامچی، طراح چهره‌پردازی: امید گلزاده، چهره‌پرداز: فرزانه زردشت، دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: وحید مهین‌دوست، جانشین تهیه‌کننده: مرتضی نوربخش، موسیقی: پوریا حیدری، اصلاح رنگ: فربد جلالی، پشتیبانی فنی: حیدر احسانی، مدیر تولید: سعید دلاوری، دستیار اول فیلمبردار: مهدی حسینی، مدیر تبلیغات: سید محمدصادق لواسانی، عکاس و کارگردان فیلم پشت صحنه: زنده‌یاد بابک برزویه، طراح پوستر: شایان شفابخش، هماهنگی تولید ترکیه: آرتین امینی پویا و شاهین وفا، مشاور رسانه‌ای و مدیر روابط عمومی بیتافیلم: مریم قربانی‌نیا، پخش ایران: فیلمیران، پخش بین‌الملل: امریکن برایتلایت فیلم پروداکشنز.




مرگ مهرداد فلاحتگر؛ بازیگر نقش سینوهه‌ی سریال «یوسف» و کاشفِ مصطفی زمانی!

سینماروزان/حامد مظفری: مهرداد فلاحتگر بازیگر تلویزیون و سینما در ۶۶سالگی مرحوم شد.

 

مهرداد فلاحتگر زاده ۱۳۳۸ بابل بود و از هشت سالگی با خانواده به فریدونکنار مهاجرت کرد. مادرش از جمله بازیگران تعزیه در فریدونکنار بود و همو بود که فرزند را به بازیگری علاقمند کرد.

او تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی رشته بازیگری در دانشگاه آزاد ادامه داد و فعالیت هنری خود را با بازی در تئاتر آغاز کرد و پس از آن به عرصه سینما و تلویزیون نیز راه یافت.

 

فلاحتگر از اواسط دهه هفتاد و توأمان کار در سینما و تلویزیون را آغاز کرد و از اولین کارهایش می‌توان به فیلمهای «پاکباخته» و «آژانس شیشه ای» و سریال‌ «بازگشت پرستوها» اشاره کرد.

 

او بعد از بازی در سریال «مردان آنجلس» به بازیگر ثابت کارهای فرج‌الله سلحشور بدل شد و در سریال «یوسف پیامبر» در نقش سینوهه پزشک فرعون بازی داشت ضمن اینکه روایتی وجود دارد درباره اینکه در زمان فراخوان انتخاب بازیگر یوزارسیف، این مهرداد فلاحتگر بوده که مصطفی زمانی-از جوانان خوش‌چهره و مستعد مازندرانی و همشهری فریدونکناری خود- را برای ایفای نقش بزرگسالی یوسف پیامبر به فرج‌الله سلحشور معرفی کرده بود و اسباب شهرت زمانی را رقم زد ولی در مقابل هیچ گاه ندیدیم که مصطفی زمانی بعد از مشهور شدن و در پروژه های دوران نامداری خود، فلاحتگر را وارد کار کند…

 

چهره‌ی دوپهلوی مهرداد فلاحتگر باعث شده بود به یکی از بازیگران قابل اتکا برای نقش‌های مکمل خاکستری متمایل به منفی بدل شود و بدین ترتیب شرایطی برایش ایجاد گردید که به غیر از سلحشور و حاتمی‌کیا با کارگردانان مختلف مثل کیانوش عیاری(بودن یا نبودن/سفره ایرانی)، رخشان بنی‌اعتماد(زیر پوست شهر)، بیژن بیرنگ(سیندرلا)، ابراهیم وحیدزاده(عشق فیلم/عروسک)، مسعود کیمیایی(جرم)، سعید اسدی(فرود در غربت)، خسرو معصومی(رسم عاشق کشی و کار کثیف)، واروژ کریم مسیحی(تردید)، کمال تبریزی(دوران سرکشی)، حسن هدایت(محاکمه/جستجو در شهر) و…، همکاری کند.

مرگ مهرداد فلاحتگر بازیگر
مرگ مهرداد فلاحتگر بازیگر

فلاحتگر سابقه تهیه‌کنندگی دو فیلم ویدیویی به نام‌های «شهر اردیبهشت» و «به خاطر خواهرم» را در کارنامه داشت و از این میان «شهر اردیبهشت» را خودش کارگردانی کرده بود. او همچنین یک فیلم ویدیویی با عنوان «تو یک علامت سوال بزرگی» را ساخته بود.

 

مهرداد فلاحتگر از علاقمندان هنر تعزیه بود و اذعان داشته بود: «با وجود اینکه نه اهل خنده هستم و نه اهل گریه اما تعزیه دو طفلان مسلم همواره اشک مرا درآورده…»