ورود به شورای قهرمانان⇐ انتشار تیزر فیلم انیمیشن «افسانه سپهر»+ویدئو
سینماروزان: اکران سراسری انیمیشن سینمایی «افسانه سپهر»، از چهارشنبه ۳ دیماه به سرگروهی پردیس سینمایی هویزه، توسط پخش بهمن سبز آغاز شد.
«افسانه سپهر» به کارگردانی عماد رحمانی و مهرداد محرابی و تهیهکنندگی مهدی جعفری جوزانی محصول کارخانه صنایع سرگرمی مهوا است.
این فیلم تاکنون موفق به کسب بیش از ۱۲ جایزه در جشنوارههای بینالمللی از هیستون امریکا، جشنواره کایا، جشنواره بین المللی فیلم نیویورک و … شده است.
خلاصه داستان: «سپهر با همراهی دوست یوزپلنگش بابو، در جستجوی پدر و مادرش راهی کلات میشود، جایی که شورای قهرمانان تصمیم میگیرد کدام پهلوان به نبرد با بدنام برود.»
برای تماشای تیزر فیلم «افسانه سپهر» اینجا را ببینید.
اصابت موشک مقابل خانهی مهران احمدی! /تهیهکننده فیلم «جهیزیه» شرح داد
سینماروزان: مهران احمدی سومین فیلم خود در مقام کارگردان با عنوان «آقای زالو» را با پخش مهرگانفیلم روی پرده دارد که فروش صد میلیاردی را رد کرده است.
احمدی به زودی با یک کمدی دیگر به اسم «جهیزیه» به سینماها میاید؛ فیلمی به کارگردانی امیر قوامی که بخشی از آن در کوران جنگ دوازده روزه فیلمبرداری شده است.
مهدی منیری تهیهکننده جهیزیه که سابقه تولید سریال «داوینچیز» را هم در کارنامه دارد به رهاپرس گفت:
چالش مهمی که ما با آن مواجه شدیم، وقوع جنگ دوازدهروزه بود. پس از هشت روز فیلمبرداری فیلم جهیزیه، جنگ آغاز شد. یکی از اولین نقاط اصابت موشک نیز روبهروی منزل آقای مهران احمدی بود!
وی ادامه داد: از آنجا که مهران احمدی بازیگر اصلی پروژه بود و حضورش صددرصد در روند کار ضروری بود و درست مقابل خانهاش، موشک خورده بود، ادامه فیلمبرداری بدون ایشان امکانپذیر نبود. بنابراین پروژه متوقف شد و پس از دو هفته و پایان جنگ، مجدداً از سر گرفته شد.
منیری در چرایی تولید کمدی گفت: متاسفانه کمدیهای متعددی را دیدیم که داستان ندارند و فقط یک ایده یک خطی است که حول آن ایده میچرخد؛ بهگونهای که اگر نیم ساعت از فیلم را نبینید، چیزی از دست ندادهاید، زیرا اساساً داستانی وجود ندارد و ما دنبال آن بودیم که یک کمدی متفاوت تولید کنیم.
او با بیان اینکه «جهیزیه» براساس یک ماجرای واقعی است، بیان داشت: اینکه فیلمنامه براساس واقعیت نوشته شده بود، یکی از عوامل موثر در انتخاب آن بود اما دلیل اصلی این بود که ایده فیلمنامه، ایده جالبی بود. همواره بر این باور بودهام که مخاطب وقتی به سینما میآید، باید با داستان مواجه شود. نباید مخاطب را تنها حول یک نقطه ساده بچرخانیم و پس از دو ساعت سالن را ترک کند و هیچ داستانی هم ندیده باشد. علیرغم اینکه فضای مفرح و شادی برای او فراهم کنیم، وجود داستان همچنان ضروری است. ایده اولیه براساس یک داستان واقعی شکل گرفته؛ داستانی که واقعا اتفاق افتاده و همین ویژگی ارزشمند آن است.
عنایت بخشی در احتضار!/شاهد احمدلو: مدیران نجومیبگیر در خوابند؟
سینماروزان: مدتی است که عنایت بخشی بازیگر باسابقه به دلیل عفونت و شرایط نامساعد جسمی در بیمارستان بستری است و شاهد احمدلو-کارگردان آخرین فیلمش «شاه نقش»- به انتقاد از روسای سینما پرداخته که حتی به عیادت بخشی نرفتهاند.
شاهد احمدلو اظهار داشت: عنایت بخشی تنهاست و به شدت بیمار. یک هفته است که در آی سی یو تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفته و اصلا حال مساعدی ندارند. دقیقا مثل نقش خودش در فیلم “شاه نقش” گوشهای رها شده و تنها درد می کشد. انگار نه انگار سال گذشته برنده جایزه بهترین بازیگری از فجر شد!
عنایت بخشی در احتضار
احمدلو ادامه داد: مسئولین، مدیران و هنربندان نجومی بگیر پر مدعا که همچنان با شعار برای مردم و برای جامعه در حال بخور بخور و بچاپ بچاپ در این سینمای بیچاره رو به فروپاشی تاخت و تاز می کنند کجا هستند؟! خوابند؟ تکریم و احترام پیشکسوتان را چه شد؟!حمایت و امنیت شغلی هنرمندان چراباید فراموش شده باشد؟! یعنی یک جو غیرت، معرفت و انسانیت در هیچ کس باقی نمانده تا به داد قشر مظلوم و سالخورده جامعه هنری برسد؟!
این کارگردان افزود: روزگاری وجدان معنا داشت، اما حالا این واژه در لغتنامه اخلاق این جامعه رو به زوال هم بدست فراموشی سپرده شده است. خدا کند آآآه امثال عنایت بخشی، دامن مقصرانش را رنگی نکند که دنیا دار مکافات است.
پرسش رسانه اصولگرا از روسای تلویزیون⇐تحول بیمخاطب به چه ماند؟؟؟
سینماروزان: روزنامه اصولگرای قدس در تحلیلی بر عملکرد مدیریتی پیمان جبلی-وحید جلیلی که با شعار تحول وارد سازمان شدند، پرسشی را از آنها طرح کرده است درباره نقش تحول در افزایش مخاطب؟؟
متن گزارش زهره کهندل در روزنامه قدس را بخوانید:
آمارها دروغ نمی گویند اما نگفتن همه واقعیت هم می تواند به ناراستی تعبیر شود. رئیس صدا و سیما چند ماه پیش و همزمان با چهارساله شدن دوره مدیریتی اش گفته بود که تلویزیون بالای ۷۰ درصد مخاطب دارد و نتایج نظرسنجی متا در سه ماه اخیر، شبکه های سه، آیفیلم و شبکه خبر را پرمخاطب ترین شبکه های تلویزیونی نشان داده یعنی مسابقات فوتبال، سریالهای قدیمی و اخبار (که به دلایل شرایط کشور، بسیاری را مجبور به دنبال کردنش کرده است) دستاوردهای این دوره تحولی در جذب مخاطب بوده اند.
رئیس مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما هم درباره آمار ۷۰ درصدی مخاطبان تلویزیون توضیح داده بود که براساس شیوه نظرسنجی آفکام (یک مدل استاندارد جهانی)، هر کسی که ۱۵ دقیقه تلویزیون در روز تماشا کند، مخاطب تلویزیون به شمار میآید یعنی حتی اگر شما مانند بسیاری از خانوادههای ایرانی صرفاً تلویزیون را در خانه روشن بگذارید، در دایره مخاطبان تلویزیون به شمار می روید حتی اگر هیچ برنامهای را «دنبال» نکنید.
برداشت دیگری که می توان از این آمار داشت اینکه ۳۰ درصد مردم حتی گردش ۱۵ دقیقه ای هم در شبکه های تلویزیونی ندارد چون ممکن است اصلا آنتن داخلی نداشته باشند.
تردید در صحت این آمار، آنجا قوت می گیرد که مدیران سیما درباره «تداوم تماشا» توضیحی نمی دهند در حالیکه اثرات رسانه ای در صورت تداوم و پیگیری در مخاطبان عیان می شود.
برخلاف آمارهای اعلام شده از سوی مدیران سیما، شواهد اما مدعی ریزش مخاطبان تلویزیون طی دوران تحولی صدا و سیما است همینکه دیگر خبری از سریالهای خیابان خلوت کن نیست و حتی برخی از سریالها روی آنتن می آیند و می روند و کمتر کسی متوجه حضورشان می شود یعنی تداومی در تماشا نیست و مردم ارتباط پیوسته ای با تلویزیون ندارند این درحالیست که در دهه های هفتاد، هشتاد و حتی نود، یک سریال چنان با زندگی مردم عجین می شد که برخی اکت های کلامی و رفتاری شخصیت های سریالها در جامعه رواج می یافت. پرمخاطب بودن شبکه آی فیلم که سریالهای نوستالژیک را پخش می کند، نشان از بی میلی مردم برای تماشای تولیدات جدید سیما دارد.
به هرحال تلویزیون طی دهه و بویژه سالهای اخیر با ریزش مخاطب روبرو شده است اما اینکه چه سهمی از این ریزش مرتبط با مدیریت رسانه ملی بوده، جای بررسی دارد. حتما عواملی همچون تغییر ذائقه مصرف رسانه ای مردم و توسعه ابزارهای سرگرم کننده در شبکه های اجتماعی در این ریزش، موثر بوده اند اما سهم مدیریت رسانه ملی در خالی شدن سبد تولیدی رسانه ملی از برنامه های تماشایی و پرببینده نیز آشکار است.
پیمان جبلی که چهار سال پیش سکان هدایت کشتی رسانه ملی را به دست گرفت با سندی به نام «سند تحول» پا به میدان گذاشت و منظورش از تحول، این بود که محتوا باید بر کمیت و جذابیت برنامهها اولویت پیدا کند اما نتیجه ای که حاصل شد، حاکم شدن نگاه شعاری و ایدئولوژی زده بر کارکردهای اصلی رسانه بود به طوریکه عنصر سرگرمی به حاشیه رفت. نگاه جبلی در این سند نه توسعه که تحول بود؛ تحول در محتوا، تحول در رویکرد و تحول در ساز و کار اما این رویکرد تحولی باعث شد نه تنها از کمیت و جذابیت برنامه ها کاسته شود که برخی هنرمندان از تلویزیون کوچ کنند و قاب کوچک نمایش از حضور چهره های خاطره ساز و محبوب خالی شود.
جبلی برای اینکه جای خالی نیروهای قدیمی و باتجربه را پر کند، به بهانه کشف استعداد و کادرسازی، نیروهای جوان و کم تجربه را ذیل مرکز تازه تاسیس سیمرغ به میدان آورد، مرکزی که قرار بود با ارتشی متشکل از جوانان گمنام، عرصههای مغفولِ نمایشی را فتح کند اما نتیجه آن نه فقط از دست خاکریزهای قدیمی که دلسردی مخاطبان از تولیدات این نیروهای کم تجربه بود. کسانی که آثارشان بیشتر به پروژه پایان دوره آموزشی فیلمسازی می ماند تا اثری قابل پخش در فراگیرترین رسانه کشور.
مستندسازان و فیلمسازان بی نام و نشانی که رزومه شان به ساخت آثاری برای جشنواره فیلم عمار خلاصه می شد، فرصتی برای آزمون و خطا در کنداکتور پخش یافتند. گاهی کارها آنقدر نازل بود که مخاطب را از شدت عصبانیت به خنده وا می داشت و اثری که قرار بود او را تحت تاثیر مضمونی ارزشی قرار دهد، ناخواسته به نمایشی کمدی تبدیل می شد!
آنتن باید پر می شد ولی وقتی هنرمندان قدیمی و باسابقه تلویزیون با رویکردهای تحولی جدید، همخوانی نداشتند و خودخواسته یا ناخواسته از عرصه همکاری کنار گذاشته شدند، آنتن به دست جوانان تازه کار و کم تجربه ای افتاد که قدر این قاب نمایش را نمی دانستند چون خاکش را نخورده بودند و با روزهای خوش و ناخوشش همدم نبودند ولی به یکباره نور شهرت در صحنه فراگیرترین رسانه کشور بر رویشان افتاد. تک صدایی در دوران تحول صدا و سیما، بسیاری از هنرمندان و چهره ها را وادار به کوچ اجباری کرد و به جوانهای جویای نام، فرصت جولان داد.
امروز از تلویزیون همان می تراود که در اوست و حتما این تراوشات، مورد رضایت مدیران سازمان است که همچنان با همین فرمان می رانند، فرمانی که کمیت مخاطب و کیفیت تولید در مسیرش نیست و غافل از اینکه تحولِ بی مخاطب مانند عالم بی عمل، راه به ناکجا نمی برد؟؟؟
واکنش بازیگر زن سینما به تشییع غریبانه حمید طالقانی- بازیگر فیلم «دبیرستان»/عجیب است
سینماروزان: تشییع جنازه غریبانه ی حمید طالقانی بازیگر فیلم مشهور دبیرستان- بدون حضور حتی همکاران همان فیلم دبیرستان- با واکنش نعیمه نظام دوست مواجه شد.
نعیمه نظام دوست که به همراه محمد نیک بین، محسن محسنی نسب و فرشید نوابی از معدود سینماگرانی بودند که در تشییع حمید طالقانی حاضر بودند، اظهار داشت: باعث تاسف است که هیچ بازیگر دیگری به غیر از من و فرشید نبود. حمید طالقانی جزو بازیگران همین سینما بود و با خیلیها همکاری کرده بود و خیلی عجیب است که میدانیم این مرگ برای همه است و روزبروز در حال تنها شدن هستیم و باز عبرت نمیگیریم.
به غیر از غییت همکاران سینمایی، غیبت روسای صنوف سینمایی و همچنین مدیران دولتی سینما به تشییع حمید طالقانی، شکلی غریبانه داده بود؛ انگار حتی روسای مدعی سینما نیز هنرمندانی که بخشی از تاریخ همین سینمای بعد از انقلاب هستند را به خاطر ندارند؛ پس آن اداهای حمایت از بازیگران قبل و مثلا دعوت از بهروز و اشک تمساح برای ناصر و فردین در روز سینما را هم نباید باور کرد.
واکنش نعیمه نظامدوست به تشییع غریبانه حمید طالقانی
منوچهر شاهسواری-دبیر جشنواره فیلم فجر- ریاست هیات مدیره صندوق هنر را برعهده گرفت!/امید به حل دو مشکل اساسی
سینماروزان: اعضاي جديد هيئتمديره صندوق اعتباري هنر طي مراسمي با حضور حسين انتظامي، معاون توسعه مديريت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي شدند و از خدمات اعضاي پيشين هيئتمديره تقدير بهعمل آمد.
در این مراسم منوچهر شاهسواری، حمیدرضا نوربخش، مرتضی کاظمی، علی غیاثی ندوشن و سعید توکل به عنوان اعضای جدید هیئتمدیره صندوق اعتباری هنر معرفی شدند.
منوچهر شاهسواری به عنوان رئیس هیئتمدیره و حمیدرضا نوربخش با عنوان نایبرئیس انتخاب شدند.
شاهسواری تهیهکننده سینما و تلویزیون که دبیر جشنواره های فیلم فجر۴۳ و ۴۴ هم بوده، سابقه مدیرعاملی خانه سینما را برعهده دارد. مواجهه مستقیم او با مشکلات معیشتی هنرمندان در زمان مدیرعاملی خانه سینما، شاید باعث شود بعد از سالها دو مشکل اساسی نداشتن کد کارگاهی اختصاصی برای بیمهشدگان صندوق هنر در تامین اجتماعی(۱) و فقدان بیمه بیکاری برای هنرمندان(۲) حل گردد.
منوچهر شاهسواری رییس هیات مدیره صندوق هنر شد
آقای زالو ۱۰۷میلیارد/یوز ۷۷میلیارد/قسطنطنیه ۷۶میلیارد/کجپیله ۴۵میلیارد/کفایت مذاکرات ۳۰میلیارد/غریزه ۱۵میلیارد و طهران۵۷ مماس با ۱۰میلیارد/دختر برقی ۸میلیارد+آمار کامل فروش
سینماروزان: بالاترین فروش هفتگی برای دو فیلم اقای زالو و کفایت مذاکرات است؛ آقای زالو حدود ۹میلیارد فروش هفتگی داشته و ۱۰۷میلیاردی شده. یوز ۲/۵میلیارد فروش هفتگی داشته و ۷۷میلیاردی شده.
قسطنطنیه ۱میلیارد فروش هفتگی داشته و ۷۶میلیاردی شده. کجپیله حدود ۱میلیارد فروش هفتگی داشته و ۴۵میلیارد را رد کرده. کفایت مذاکرات ۷میلیارد فروش هفتگی داشته و ۳۰میلیاردی شده.
غریزه ۶۰۰میلیون فروش هفتگی داشته و ۱۵میلیاردی شده. طهران۵۷ بیش از ۳میلیارد فروش هفتگی داشته و مماس با ۱۰ میلیارد است. دختر برقی ۲میلیارد فروش هفتگی داشته و ۸میلیاردی شده.
هایکپی با حضور مرتضی عقیلی در هفته اخیر فقط حدود ۳۰۰میلیون فروخته تا به زحمت ۱میلیارد را رد کند.
آمار فروش سینماهای ایران تا ۲۸ آذر ۱۴۰۴
آمار کامل #فروش_سینماهای_ایران تا ابتدای ۲۸ آذر ۱۴۰۴ به شرح زیر است:
(تمام ارقام به تومان است و منهای اکران سیار)
— #مرد_عینکی ۱۸۲میلیارد ونیم (۱۲۹روز/۵۹هزار سانس)
— #پیرپسر ۱۸۱میلیارد و نیم(۱۳۶روز/۴۵هزار سانس)
— #صددام ۱۳۵میلیارد( ۱۶۲روز/۵۰هزارسانس)
— #آقای_زالو ۱۰۷میلیارد (۴۶روز/۳۳هزار سانس)
— #زن_و_بچه ۱۰۰میلیارد و ۸۰۰میلیون(۱۲۰روز/۳۳هزار سانس)
— #یوز ۷۷میلیارد (۸۱روز/۳۰هزار سانس)
— #قسطنطنیه ۷۶میلیارد(۸۱روز/۳۰هزار سانس)
— #ناجورها ۵۱میلیارد(۱۰۸روز/۲۰هزارسانس)
— #کجپیله ۴۵میلیارد و ۳۰۰میلیون (۶۰روز/۱۹هزارسانس)
— #کفایت_مذاکرات ۳۰میلیارد و ۲۰۰میلیون(۲۱روز/۱۴ هزار سانس)
— #گوزنهای_اتوبان ۱۸میلیارد (۸۸روز/ده هزارسانس)
— #مجنون ۱۸میلیارد(۶۷روز/ده هزارسانس)
— #غریزه ۱۵میلیارد(۵۳روز/۷هزار سانس)
— #بچهمردم ۱۳میلیارد و نیم (۵۳روز/۷هزار سانس)
— #دوروز_دیرتر ۱۲میلیارد و ۲۰۰میلیون(۳۴روز/۷هزار سانس)
— #دختر_برقی ۸میلیارد(۲۶روز/شش هزارسانس)
— #ملکه_آلیشون ۱میلیارد و ۱۵۰میلیون(۶۰روز/هزارسانس)
— #سالن_چهار ۱میلیارد(۷۰روز/۹۰۰سانس)
— #برای_رعنا ۸۵۰میلیون(۲۱روز/۲۰۰سانس)
— #شاهنقش ۴۵۰میلیون(۴۰روز/۸۰۰سانس)
— #قرمز_یواش ۳۷۷میلیون(۴۰روز/۶۰۰سانس)
— #سینماشهرقصه ۳۶۰میلیون(۲۸روز/۳۰۰سانس)
✔️✔️اکران جدید
— #طهران۵۷ ۹میلیارد و نیم (۱۶روز/۳هزار سانس)
— #هایکپی ۱میلیارد و ۲۰۰میلیون (۱۶روز/هزارسانس)
صدور پروانهی عشق کیپاپ!+صدور چهار پروانه دیگر
سینماروزان: با دستور شورای صدور مجوز سینمایی، پنج فیلم سینمایی پروانه نمایش گرفتند.
دو فیلم کودک بامبولک۲ و دختر برقی۲ ازجمله آثاری هستند که پروانه گرفته اند. فیلم چشم بادومی با محوریت دختری نوجوان که عاشق یک خواننده کیپاپ شده، از دیگر فیلمهایی است که پروانه گرفته.
فهرست پروانههای صادره به شرح زیر است:
— «چشم بادومی» به تهیهکنندگی سجاد نصراللهینسب و کارگردانی ابراهیم امینی
— «او نمیخوابد» به تهیهکنندگی علی نوریاسکویی و بهرام عزیزیارجستان و کارگردانی رضا جمالی
–«شهر آرزوها (بامبولک ۲)» به تهیهکنندگی بهروز مفید و کارگردانی محمدمتین اوجانی
–«دختر برقی ۲» به تهیهکنندگی و کارگردانی حسین قناعت
— «سرد باد» به تهیهکنندگی بیژن میرباقری و آرش شجاعی و کارگردانی محمد اسماعیلی
چرا حواستان نیست؟/پرسش لیلا حاتمی از مدیران سینمایی
سینماروزان: لیلا حاتمی بازیگر سینما که اخیرا فیلم پیرپسر را روی پرده داشت و فیلمهای بت و زمانی برای ابدیت را آماده اکران دارد، در پیامی که برای همایشی مرتبط با چرایی توقیف فیلم قاتل و وحشی فرستاده، به انتقاد از مدیریت سینما پرداخته که چرا حواسشان به این فیلم نیست و تکلیف این فیلم را مشخص نمیکنند؟
لیلا حاتمی که نقش اصلی فیلم «قاتل و وحشی» را بازی کرده و تراشیده شدن موی سر او دلیل اصلی توقیف این فیلم عنوان میشود، بیان کرد: این فیلم برای من خیلی ارزشمند است، مثل همه فیلمهای حمید نعمت الله. واقعا احساس خاصی به کارهای ایشان دارم و حتی گاهی فکر میکنم شاید در احساساتم غلو میکنم ولی حرص هم میخورم که چرا اهمیت کار ایشان درک نمیشود، یعنی درک میشود، اما انگار به اندازه کافی گفته نمیشود و آدمها فقط مستفیض میشوند و آنهایی که کاری از دستشان برمیآید عمل مثبتی جهت حمایت از تداوم کار ایشان انجام نمیدهند.
حاتمی افزود: فیلمهایی که نعمتالله میسازد به نظرم فقط یک داستان نیست بلکه فردیت آدمها را به صورت مستقل تحت تأثیر اجتماع بررسی میکند. اهمیت «قاتل و وحشی» در این است که در آن واحد درباره خیلی چیزها صحبت میکند. شخصیتی که خودم بازی میکنم زنی است که مادر است و وقتی پای بچهاش در میان است قدرت پیدا میکند و با امید موفق میشود. اینها همه نکات مهمی است.
این بازیگر با خطاب قرار دادن مدیران سینما ادامه داد: خیلی عجیب است که چرا فیلم اجازه پخش ندارد چون اصلاً قصد آن تحریف چیزی نیست بلکه انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست و هیچ بهرهبرداری برای ایجاد جذابیتهایی که بخواهد نوعی بد سلیقگی یا غذای نامناسب به تماشاچی بدهد و سرگرمش کند در آن وجود ندارد. این در هیچیک از کارهای حمید نعمتالله وجود ندارد و فقط به خشونت واقعی که در آدمها هست اشاره میکند. به نظرم صحبت درباره این خیلی مهم است ولی فکر میکنم کسی حواسش به این محصول نیست و کسی فرصت ندارد به آن نگاه کند، دقیق ارزیابی کند و به آن اهمیت بدهد.
پایان فیلمبرداری «داستانهای موازی» جدیدترین فیلم اصغر فرهادی+تصاویر
سینماروزان: فیلمبرداری دهمین اثر اصغر فرهادی با عنوان «داستانهای موازی» در پاریس به پایان رسید.
فیلمبرداری این فیلم با حضور ستارگان سینمای فرانسه هجدهم شهریور ماه آغاز و پس از سه ماه به پایان رسید.
ایزابل هوپر، ونسان کسل، ویرجینی افیرا، پیِر نی نه، آدام بئسا و کاترین دونو در «داستانهای موازی» مقابل دوربین رفتهاند.
هایده صفییاری در هفتمین همکاری با فرهادی، تدوین «داستانهای موازی» را بر عهده دارد.
«داستانهایموازی» محصول مشترک فرانسه، آمریکا، بلژیک و ایتالیاست و با توجه به پایان فیلمبرداری به نظر میرسد نخستین اکران آن در جشنواره برلین۲۰۲۶ باشد.
حامد مظفری در سینماتیک شرح داد: چرا «یک تصادف ساده» یک فیلم کاملا خودی است؟
سینماروزان: دو فیلم ایرانی داریم که مهمترین نمایندههای ما در اسکار غیر انگلیسی زبان هستند؛ یکی “علت مرگ نامعلوم” که نماینده ایران است و یکی هم “یک تصادف ساده” که نماینده فرانسه هست…شخصا بعد از دیدن تصادف ساده کاملا حق دادم به هیات داوران کن که به فیلم نخل طلا بدهد چون از نظر مضمونی فیلم به شدت بهروز پیش میرود و از همه مهمتر اینکه برخلاف “زن و بچه” که آن هم نماینده ایران در کن بود، پایان بندی تصادف ساده نتیجهی منطقی سیر حوادث فیلم است…
حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار با بیان مطلب فوق در ژورنال تصویری سینماتیک با اجرای علی عطشانی گفت: جعفر پناهی شاید به دلیل اینکه خودش محصول ساختار فرهنگی نظام است در «تصادف ساده» سعی میکند دو طرف درگیر در ماجرا را به سمت پوزش و بخشش ببرد. یعنی انگار پناهی که ظاهرا فیلمساز اپوزیسیون است هم فهمیده که اگه ساختار فعلی سینمای ایران نبود خودش هم نمیتوانست به چنین جایگاهی برسد، پس در نتیجه گیری بجای حذف طرف مقابل- دعوت میکند به پوزش و دلجویی و بعد بخشش…که قاعدتا نسخه ی درمانی موثرتری است تا مثلا آن دیدگاه التقاطی که فقط حذف را چاره راه میداند…
این منتقد ادامه داد: اگر بخواهیم مقایسه کنیم با مثلا علت مرگ نامعلوم خیلی راحت میشود گفت شانس اسکار با فیلم جعفر است به یک دلیل مهم و آن هم اینکه “علت مرگ…” زیاده از حد محافظه کار و لفافه گو ست و جرات ندارد حرف اصلی را بزند پس میافتد به نمادبازی و درگیری های کلامی تکراری و درنهایت آن نتیجهگیری مثلا امیدبخش هم بیشتر یک جور راه گریز برای بستن فیلم هست تا سیر منطقی اتفاقات.
مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان خاطرنشان ساخت: از نظر فرم، پناهی که اصولا مدعی نیست و همه فیلمهایش-به جز طلای سرخ- فرم را فدای شعارهای سیاسی میکند؛ “تصادف ساده” نیز چیزی شبیه بولتنهای خبری است تا اثر هنری و اوضاع “علت مرگ…” هم آن قدر بهتر نیست چون در اجرا فیلم خیلی تنبل تری است و حالا پناهی میتواند محدودیت اجرا و تولید زیرزمینی را دلیل این مساله بداند اما “علت مرگ…” که این محدویت را نداشته چرا اینقدر در اجرا فقیر است؟
این منتقد سینما با اشاره به ماجرای برداشت یک تصادف ساده از نمایشنامه مرگ و دوشیزهی آریل دورفمن-نویسنده شیلیایی- گفت: خود دورفمن که میگوید فیلم پناهی را ندیده و تازه از مشاورانش خواسته، ماجرا را پیگیری کنند ولی برایم خیلی عجیب است که یک ایرانی با دورفمن مکاتبه کرده و در این باره به او گرا داده! واقعا حالا نقد فیلم و سینما به کنار، حتی اگر نمایشنامه دورفمن را ندیده باشیم، فیلمی که رومن پولانسکی براساس آن را ساخته که دیدهایم و بر همان مبنا که قیاس کنیم، شباهت ها اندک تر از آن است که بشود نام اقتباس را بر تصادف ساده گذاشت.
حامد مظفری تاکید کرد: تصادف ساده به اسکار نزدیک شده و با حواشی حول جعفر پناهی، رسیدن به اسکار چندان دور از ذهن نیست و آنچه جای پرسش است فیلمی که در پیام نهایی کاملا همان حرف نظام را میزند، میتوانست با سیاست ورزی صحیح مدیران سینمایی به عنوان گزینه نهایی به اسکار ارسال شود چون ورای همه حرف و حدیثها و اینکه مثلا فیلم بدون مجوز ساخته شده و…، تصادف ساده فیلمی است در خدمت نظام و محصول کارگردانی رشدیافته در ساختار فرهنگی نظام و اینکه چرا این فیلم را از ایران به اسکار نفرستاده اند، فقط میتواند یک دلیل داشته باشد و آن هم حفظ وجهه فیلم به عنوان یک محصول اپوزیسیون تا در صورت دریافت اسکار بگویند یک فیلم غیرخودی، اسکار گرفته؟؟ البته نوعی “غیرخودی” که خودیترین پیام را متبادر میکند.
گفتنی است برنامه سینماتیک با اجرای علی عطشانی و کارگردانی امیر سرایی مقدم و تهیهکنندگی سعید پاکستانی محصول استودیوی برایتلایت است.
مستند «لاماسو»؛ کاریزمای طوسی در برگ تازهی نماوا
سینماروزان/ احمد محمداسماعیلی: مستند «لاماسو» محصول نماوا جزو مستندهای پرتره است که براساس زندگی شخصیت های معروف هنری ، سیاسی و یا ورزشی ساخته می شوند و عموما برای مخاطبان جذابیت دارند. گاهی چالش میان سوژه و کارگردان در حین ساخت نظیر مستند «زندگی لنی ریفنشتال» این جذابیت را دوچندان می کند و گاهی نیز اصل سوژه آن قدر اغواگر است که جذابیت ایجاد میکند.
مسعود امامی کارگردان مستند لاماسو در مستندش به سراغ روایت زندگی جذاب ، پر حاشیه و پرچالش امیر علیاکبری، قهرمان اسبق کشتی و مبارز داخل قفس می رود.
قوتِ اول مستند، انتخاب سوژه اش یعنی علی اکبری با کاراکتر خاص و کاریزماتیک و البته خاکستری است که بعد از مثبت شدن دوپینگش در کشتی وارد مبارزات درون قفس(امامای) شد و چند وقت پیش وایرال شدن عکسش همراه با بچه شیر حسابی سر و صدای دوستداران حیوانات و محیط زیست را درآورد.
علی اکبری در چند سال اخیر در برنامه های مختلف تلویزیونی به عنوان مهمان حضور داشت و نشان داد قابلیت بازیگر شدن را هم دارد. یکی از ویژگی های مبارزات درون قفس رجزخوانی پیش از مسابقه یا درون قفس است که علی اکبری با تسلط به این خصیصه و رجز خوانی جذابش با تسلط به جملات خاص اسطوره هایی مثل محمدعلی کلی توانسته محبوبیت زیادی بین علاقمندان مسابقات مبارزه درون قفس پیدا کند.
یکی از ویژگی های مستندهای پرتره بحث تحقیق و پژوهش و درست نزدیک شدن به سوژه است و قوت دوم لاماسو، همین است که امامی با صرف دو سال زمان و همراهی با علیاکبری در برخی از مسابقاتش به خوبی زوایای آشکار و پنهان شخصیت وی را در پیش چشم مخاطب قرار می دهد.
یکی دیگر از نقاط قوت مستند لاماسو، وجود امید و میل برای مبارزه و بازگشت است که در کاراکتر سوژه قابل مشاهده است؛ ویژگیهایی که فیلم را نزد نوجوانان و جوانان، محبوب میکند.
وارد شدن شبکه نمایش خانگی و هوش پلتفرم نماوا در تولید یک مستند جذاب زندگینامهای، با توجه به آزادی عمل بیشتری که برای مستندسازان ایجاد میکند باعث شده کارگردان لاماسو بی هر گونه خودسانسوری، بخش عمده فراز و فرود زندگی امیر علیاکبری را به تصویر بکشد و نتیجه هم اثری منسجم، استاندارد و جذاب باشد که هم سرگرم میکند و هم آگاهیبخش است.
فیلم «هایکپی»؛ ملغمهای low level!
سینماروزان/حامد مظفری: آیا به صرف استفاده از یک ستارهی سابقا ممنوعه و معدود مظاهر باقیمانده از فیلمفارسی میتوان فیلمی ساخت که پتانسیل فروش بالا داشته باشد؟ ظاهرا بله ولی باطنا خیر. رفع ممنوعیت مرتضی عقیلی شاید پتانسیل اولیه برای جلب مخاطب را داشته باشد ولی وقتی به بالفعل بدل میشود که اول در داستان پردازی و بعد در اجرا برای این ستاره، قائم به حرفهایگری باشیم.
اینکه اکبر ثقفی بعد از سالها خواسته با یک کمدی نوستالژی-که این سالها اپیدمی شده- با یک تیر دو نشان بزند و هم پز عقیلی را بدهد و هم بفروشد، غلط اول است. آخرین فیلم ثقفی که موفق به جلب مخاطب شده، کدام بوده؟ یادمان نمیرود که ایشان سالها پیش خواست از شهرت امثال علی پروین و استیلی و پیروانی و… جهت جلب مخاطب استفاده کند که نتيجهاش شد «فوتبالیستها» که آن هم چندان نفروخت. سایر فیلمهای این سالهایش چه به عنوان تهیهکننده و چه به عنوان کارگردان، نیز چندان اقبال عمومی نداشته. صددرصد که ایشان در پرکاری به حرفه ای گری رسیده و حالا خود بسازد یا فرزندان، بالاخره میسازد اما به نظر میرسد در کیفیت تولید همچنان نوعی آماتوریسم سطحی بر او سایه انداخت.
«های کپی» در ایده اولیه فیلم تازه ای نیست-ماجرای رفاقتهای دهه پنجاهی و سپس ماجرای بلیت بخت آزمایی و کاباره و حرکات موزون و…- از نهنگ عنبر و مصادره تا اخیرا کوکتل مولوتف تجربه شده بود و غلط اول ثقفی هم همین است که سراغ چنین سوژه دستمالی شده ای رفته.
غلط دوم اجرای دمدستی و سطح پایین فیلمسازی است که فکر کرده چون بناست کمدی بفروش بسازد هرچقدر بزندرروییتر، بهتر و همین است که از گریمهای جوانی پورعرب و عقیلی تا انتخاب بازیگران فرعی، طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن و کیفیت تصویر و نور و رنگ و… همه چیز در سطح مانده… کارگردان گمان کرده کمدی نوستالژی صرفا خط ریش چکمه ای و شلوار پاچه گشاد و کافه گردی و پخش مقادیر متنابهی قطعات شش هشتم است؟ همین است که ناگاه در سکانسهایی بی ربط بدل ویگن هم جلوی دوربین میاید و «زن زیبا…» را لب میزند ولی دریغ از ذره ای شور و حال…
تنها نقطه قوت «های کپی» اول تلاشهای مرتضی عقیلی است که میخواهد هرچه تجربه دارد را صرف متن خنس کار کند و در دو تیپ مشابه جا بیفتد و پس از او ابوالفضل پورعرب و آناهیتا درگاهی هستند که خوشبختانه برخلاف عقیلی، بدون زور زدن، بازی های روانی ارائه میدهند و نشان میدهند اتفاقا گاهی بازیگری فهم نقش است و نه صرفا خاطرهگویی از بهروز و ناصر و فردین و مثلا پزِ بازی در یکی از اقتباسهای جان اشتاین بک و بعد تیپیکال کردن هر نقش محوله.
فقر متن خوب منهای آن سکانسهای ابتدایی باعث شده عقیلی از جاهایی به بعد کاملا بر مدار آن آیتمهای کمدی بیفتد که زمانی در کنار بهمن مفید و در شوهای لسآنجلسی اجرا میکرد و حتی جاهایی تکیه کلام های آن شوها را تکرار میکند…
اینکه فیلم «های کپی» در اقبال مخاطب ناکام است دقیقا به خاطر ضعف از متن تا اجراست و حالا هر چقدر هم بگویند فلانی میفروشد چون بلیت میخرد و ما نمیفروشیم چون بلیت نمیخریم، جز خودگولزنی و پیمایش مسیر انحرافی نیست.
به هر حال همین حال رکوردشکن سال فیلم مرد عینکی است که اتفاقا در اشل اکشن سازی داخلی بسیار فیلم جاه طلبانه و بلندپروازانه ای هم برای تهیهکننده و هم برای کارگردان است ولی می بینیم که دوستان مجوز مرتضی عقیلی را هم گرفته اند و همه جور بشکن و بالابنداز را هم وارد فیلم کرده اند و فیلمشان جلب نظر نمیکند چون انگاری حتی خودشان نیز به کاری که میکنند اعتقاد ندارند؟؟ وگرنه یک پالایش رنگ ساده میتوانست حداقل آن تکلف چهره پردازی دهه پنجاهی را قدری تعدیل کند یا یک انتخاب بازیگر خوب برای زن جوان اول فیلم میتوانست کاری کند که مجبور نشوند به دوبله نماهای دهه پنجاهی! فیس رینوپلاست پلنگی را کردهاند دخترک اغواگر پرسان در لالهزار دهه پنجاه!؟ اینها جز آماتوریسم، چه معنایی دارد؟
همان قدر که زمانی با تولید فیلمهای کشدار و مطول و بیکلام و مثلا زیر انبوه برف و باران یا در دل دشت و کویر خواستند ادای هنریسازی و تارکوفسکیبازی را درآورند و جواب نداد حالا هم باز کاملا تر، کمدی سازی میکنند که نتیجهی هر دو تاریخ مصرفِ کوتاه است. نه آن ادای روشنفکری جواب میدهد و نه این تقلید کمدیسازی.
انشاءالله که از حالا به بعد خودتان باشید نه آنچه در دیگران، مطلوب میبینید.
تلاش برای همکاری با نسلهای مختلف/اعلام فهرست تولیدات تازهی فارابی+اطلاعات کامل درباره روند تولید این ۱۵ فیلم
سینماروزان: در حالی که در سالهای گذشته تازه بعد از اعلام اسامی فیلمهای جشنواره فیلم فجر بود که ارگانهای سینمایی، فهرست تولیدات خود را اعلام رسمی میکردند، امسال فارابی، کار تازهای کرده و حدود دو ماه زودتر از جشنواره، فهرست تولیدات خود را اعلام کرده است.
در میان پروژههای مصوب هم نام سینماگرانی از نسلهای گذشته مثل تهمینه میلانی و بهمن فرمانآرا و مجید مجیدی و محمدرضا شریفینیا به چشم میخورد و هم نام سینماگرانی از نسلهای جدیدتر مثل بهرام رادان، محمدرضا منصوری، علیرضا معتمدی، سعید خانی و…!
فارابی ۱۵ پروژهی مصوب را برای سال۱۴۰۴ اعلام کرده که در این میان حدود ۱۱ پروژه(غذای نیمروز، قمارباز، دکتر هافمن، مهمان ناخوانده، کارواش، کافه سلطان، اسکورت، دختر پری خانم، موی گرگ، دختر برقی۲، شهر آرزوها) در حال تولید یا آماده اکران هستند و چهار پروژه(چشمهایش، زن هزارچهره، تایپیست، دیپلمات) در پیشتولید یا بازنویسی فیلمنامه به سر میبرند.
در این پروژهها، سه فیلم با موضوع جنگ دوازده روزه، سه فیلم کودک و نوجوان، هفت فیلم با محوریت فیلمسازان اول و دوم و شش فیلم با محوریت سینماگران پیشکسوت هستند.
سه رویکرد تکریم پیشکسوتان، توجه به استعدادهای جوان، تولید مشترک با سازمانها و نهادهای داخلی و خارجی و البته تأکید بر بررسی دقیق فیلمنامه برای سرمایهگذاری در پروژهها مدنظر قرار گرفته است.
در میان فیلمهای ذکر شده، یک فیلم به عنوان تولید مشترک با کشور ترکیه، دو فیلم با تولید مشترک سازمانهای غیرسینمایی داخلی، سه فیلم با موضوع دفاع مقدس ۱۲ روزه، یک فیلم درباره شهدای ایران، سه فیلم کودک و نوجوان، شش فیلم با سینماگران پیشکسوت، یک فیلم با سینماگران بومی، هفت فیلم با فیلمسازان اول و دوم و یک فیلم نیز به عنوان استعداد برتر فیلم کوتاه مورد حمایت قرار گرفتند.
اسامی آثار مصوب فارابی به شرح زیر است:
–«غذای نیمروز» به تهیهکنندگی امیر بنان و کارگردانی مجید مجیدی/ اجتماعی (آماده اکران)
–«کافه سلطان» به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی رزاق کریمی/ جنگ دوازده روزه(در حال تولید)
— «مهمان ناخوانده» به تهیهکنندگی سعید خانی و کارگردانی ابراهیم امینی/ جنگ دوازده روزه(در حال تولید)
–«چشمهایش» به تهیهکنندگی علی اوجی و کارگردانی بهمن فرمانآرا/ تاریخ معاصر، اجتماعی(در حال پیش تولید دوباره)
— «تایپیست» به تهیهکنندگی بهرام رادان و کارگردانی هادی نوری/ تاریخی، عاشقانه(در حال پیش تولید)
–«دیپلمات» به تهیهکنندگی پرویز امیری و کارگردانی مصطفی آقامحمدلو/ تاریخی، شهدای ایران(در حال تولید)
— «زن هزارچهره» به تهیهکنندگی محمد نیکبین و کارگردانی تهمینه میلانی/ درام، اجتماعی(در مرحله بازنویسی فیلمنامه)
— «دختر برقی ۲» به تهیهکنندگی و کارگردانی حسین قناعت/ کودک و نوجوان(آماده اکران)
–«شهر آرزوها» به تهیهکنندگی بهروز مفید و کارگردانی متین اوجانی/ کودک و نوجوان(آماده اکران)
— «دختر پری خانوم» به تهیهکنندگی و کارگردانی علیرضا معتمدی/ فانتزی خانوادگی(آماده اکران)
–«قمارباز» به تهیهکنندگی سجاد نصراللهی و کارگردانی محسن بهاری/ جنگ دوازده روزه(آماده اکران)
–«اسکورت» به تهیهکنندگی محمدرضا منصوری و کارگردانی یوسف حاتمیکیا/ اکشن جادهای، تولید مشترک با بانک کشاورزی(آماده اکران)
–«موی گرگ» به تهیهکنندگی امیرحسین علمالهدی و کارگردانی فریدون نجفی/ کودک و نوجوان(آماده اکران)
–«کارواش» به تهیهکنندگی بهروز مفید و کارگردانی احمد مرادپور/ اجتماعی، تولید مشترک با سازمان امور مالیاتی(آماده اکران)
–«دکتر هافمن» به تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا و کارگردانی رضا حسین آبادی/ اجتماعی، تولید مشترک با ترکیه(آماده اکران)
صدور پروانه برای نهنگ عنبر۳+صدور پروانه برای تهیهکنندهی سفیر +صدور پروانه برای شهاب+یک داماد+یک برادر+یک آقازاده+…
سینماروزان: شورای صدور پروانه سینمایی تازه ترین مجوزهای خود را اعلام کرد.
در میان پروانه های صادره نام قسمت سوم کمدی “نهنگ عنبر” به چشم میخورد که علی قربان زاده پروانه تولید آن را گرفته.
حسن جلایر از نیروهای اسبق بنیاد مستضعفان که سابقه تولید فیلم ماندگار سفیر را در کارنامه دارد و زمانی میخواست “زنگی و رومی”تقوایی را بسازد و نشد، پروانه “رازهای کثیف کوچک” را گرفته که فرزندش-محمداسماعیل جلایر- آن را میسازد.
یوسف منصوری-داماد اصغر پورمحمدی- پروانه فیلم “حاشیه” را گرفته.
کامران(ابراهیم) مجیدی -برادر کوچکتر مجید مجیدی- پروانه ساخت تاناکورا را گرفته که بناست عادل معصومیان آن را بسازد؛ معصومیان فیلم کمدی تقریبا “جزایر قناری” را ساخته که با وجود دارا بودن پژمان، چندان بفروش نشد.
فهرست پروانههای صادره به شرح زیر است:
–«پتک» به تهیهکنندگی سید شهابالدین حسینی و کارگردانی حسام فرهمندجو و نویسندگی محمدعلی حسینی
–«محصول مشترک ایران و فرانسه» به تهیهکنندگی اسماعیل میهن دوست و کارگردانی و نویسندگی مهدی سلطانی
–«حاشیه» به تهیهکنندگی یوسف منصوری و کارگردانی محمد علیزاده فرد و نویسندگی محمد علیزاده فرد و بنیامین هفت لنگ
–«نهنگ عنبر 3» به تهیهکنندگی علی قربانزاده و کارگردانی و نویسندگی سامان مقدم
–«رازهای کثیف کوچک» به تهیهکنندگی حسن جلایر و کارگردانی و نویسندگی محمد اسماعیل جلایر
–«کافه سلطان» به تهیهکنندگی مرتضی رزاق کریمی و کارگردانی مصطفی رزاق کریمی و نویسندگی عطیه زارع
–«تاناکورا» به تهیهکنندگی ابراهیم طالش مجیدی و کارگردانی عادل معصومیان و نویسندگی پدرام سعیدی افشار
وقتی دهها جشنواره سینمایی در کشور داریم، چرا باید حتما جشنواره فجر را تجزیه کنیم؟/ این درخت تناور ریشههای عمیق دارد؛ هرس اشتباه بدجوری به درخت آسیب زد/هیچ دلیل قانعکننده و عقلانی برای گسست بخش بینالملل و فاصلهگذاری میان یک کل منسجم نبود/اتفاقا با برگزاری بخش بینالملل در دهه فجر میشد از فضای مهیای جشنواره اصلی فجر بهرهمند شد و میلیاردها تومان در منابع صرفهجویی نمود و همزمان از ظرفیت صدها رسانه استفاده کرد/اینکه بخش اصلی جشنواره فجر را در دهه فجر و نصفهی دیگر را در اردیبهشت یا آذر و «شاید وقتی دیگر» یا در تهران، منطقه آزاد، شیراز و یا «ناکجاآباد» برگزار کرد فقط باعث بیهویتی، سرگردانی و ضعیفتر شدن جشنواره شد!/اگر واقعا به دنبال جهانی شدن هستند چرا فجر را پاره کردند و چرا مستقلا جشنواره جهانی شیراز یا قشم یا… را برگزار نمیکنند؟/باعث تاسف است که صدای جشنواره جهانی فجر حتی از دروازهی شیراز آن سوتر نرفته است ولی جشنوارهی تازهکار دریای سرخ عربستان که عضو فیاپف هم نیست کل جریان خبری رسانههای خارجی را درنوردیده!
سینماروزان: اصرار مجدد بر جدایی بخش بین الملل از جشنواره اصلی فجر و برپایی آن در شیراز -علیرغم تجربیات بی فایدهی قبلی- باز هم نتوانست اعتباری را برای این بخش ایجاد کند و از آغاز تا پایان جشنواره شاهد انتقادات مختلف اهالی رسانه و سینما به این جدایی بودیم.
به تازگی یزدان عشیری کارشناس و فعال فرهنگی در یادداشتی صریح که در خبرگزاری تسنیم منتشر شده به ذکر نظرات خود درباره جدایی بیالملل از فجر پرداخته است.
متن یادداشت یزدان عشیری را بخوانید:
جشنواره جهانی فیلم فجر با عبور از فراز و نشیبهای بسیار به پایان رسید. بد یا خوب، در تقویم سینمایی ایران، با همه “دستاوردها و چالشها”، ماندگار شد و شیراز به عنوان میزبان این رویداد در شرایط سخت اقتصادی کشور، همکاری خوبی را به نمایش گذاشت. همچنین، باید خداقوت گفت به همه عزیزانی که در این اتفاق نقش و سهمی داشته اند.اینجانب فعال حوزه فرهنگ و هنر، حسب احساس مسئولیت، چند نکته را بیان میکنم. امید که باعث هم افزایی در جهت تقویت این رویداد برای دورههای آتی شود.
برگزاری جشنواره در این سطح، در دوره «پساجنگ» اقدامی قابل تقدیر است. جهان، متاثر از جوسازیها و شانتاژهای سیاسی و رسانهای، «تصویری کاملا، مبهم، مخدوش و وارونه» از فضای ایران دارد. برگزاری جشنواره، با همه کاستیها و نواقص جدی آن، باز هم، کاری سخت و شجاعانه بود.
در عین حال، و قطعا، برغم این شرایط، میشد جشنواره را کیفیتر و غنیتر برگزار کرد و از دایره تنگ سلیقههای اجرایی سنتی و کلیشههای معمول فراتر برد. از مشارکت دادن واقعی و جدیتر به جامعه فرهنگی، هنری و سینمایی استان فارس و واگذاری بخشی از مسئولیتهای میدانی به نیروهای بومی و همراهسازی بیشتر بخشهای نخبگانی استان تا حضور گستردهتر خانواده بزرگ سینما – نه صرفا در آئین اختتامیه – همچنین، مراقبت بیشتر برای پیشگیری از انباشتهگی افراد نامرتبط، دعوت از منتقدان معتبر و مستقل، بهرهگیری از ظرفیت رسانههای خارجی (دست کم، رسانههای منطقهای)، ارتباطگیری بیشتر با رسانههای داخلی، احترام به منتقدان، اخلاقمداری و تقواپیشگی عوامل اجرایی، پرهیز از نگاه باندی – جناحی و حلقه خودی و غیرخودی، برپایی «نشستهای آسیبشناسی پژوهش محور» با هدف ارتقای کیفی ساختارها، دقت بیشتر در چگونگی چینش، سطح و وزن هیأتهای داوری و اساتید کارگاهها (دارالفنون) و از همه مهمتر، «روایتسازی به هنگام» با “تولید بستههای محتوایی کیفی” و بهرهگیری از “الگوهای ارتباطی مدرن” همگی میتوانست توان اثرگذاری این رویداد را مضاعف سازد و زحمات سازمان سینمایی بیشتر به بار بنشیند.
و اما با نگاهی کلانتر به عمر چهار دههای جشنواره بینالمللی فیلم فجر و رفت و برگشتهای شتابزده چند ساله اخیر، معتقدم بخش بینالملل فجر باید در زمانی مرتبط و نزدیک با ساختار اصلی و تقویم مقرر برگزار شود. چرا که هیچ دلیل قانعکننده و عقلانی برای گسست بخش بینالملل و فاصلهگذاری یک کل منسجم موجود نیست. بیش از چهل دوره جشنواره و حضور صدها سینماگر صاحب نام از جمله؛ آنجلوپلوس، فرانچسکو رزی، هرتزوگ، بلاتار، نوری بیلگه جیلان و … نشان داد که جشنواره بینالمللی فجر در قامت و شمایل کاملش با تکیه بر ظرفیتهای اجتماعی، ملی و اتمسفر بهمنماه، میتواند طنین و صدای بلندتر و رساتر و کارکردهای اجتماعی گستردهتر و فراگیرتر از تبدیل آن به یک «محفل تخصصی و محدود» داشته باشد.
یزدان عشیری کارشناس و فعال فرهنگی
برگزاری ضعیف بخش بینالملل در دورههای اخیر هم، ناشی از “کمتجربهگی و ناهمدلی ستاد برگزاری” بود که اتفاقاً غیر از دبیر آن، همگی هنوز دستاندرکارند. جشنواره، بیتوجه به آرا و نظرات خرد جمعی خانواده سینما دچار جراحی و “دو پارهگی” شد و از آن پس تاکنون، این زخم ترمیم نشد. اکنون، پس از چند دوره جداسازی و برگزاری کمثمر، میتوان گفت که “پاجوش جشنواره فجر” بیتکیه به اصل و قائم خویش نمیتواند محکم و قوی سرپا بایستد.
تجربه برگزاری در آذرماه نشان داد که این زمانبندی وحی منزل نیست و وقتی بشود پنجاه روز قبل از فجر آن را برگزار کرد، میتوان در دهه اول بهمن و متصل به فجر برگزارش کرد که چند حسن و امتیاز دارد؛یک: به طور همزمان، از فضای مهیای جشنواره اصلی فجر بهرهمند میشود و در میلیاردها تومان منابع صرفهجویی میشود. دو: میتوان همزمان از ظرفیت صدها رسانه خارجی و نمایندگیهای مراکز خبری دنیا که برای جشنوارهها و جشنهای سالگرد انقلاب به ایران میآیند استفاده کرد. سه: دیگر مانند این دوره، در تصادم با جشنوارههای مراکش، اوراسیا، گوا و … نخواهد داشت و چهره متمایز جشنواره و اتفاقات مهم آن، بیشتر به رخ کشیده میشود. چهار: و دلیل مهمتر اینکه با برپایی بازار فیلم و بهرهگیری از حضور نمایندگان شرکتهای بینالمللی عرضه و پخش و مدیران فستیوالها و نمایندگان شبکههای تلویزیونی دنیا از جدیدترین محصولات سینمایی سال ایران رونمایی خواهد شد که شانس موفقیتهای بینالمللی آنها را چند برابر خواهد ساخت و رابطه بهمپیوستهای بین اقتصاد سینمای ایران با صنعت تصویر جهانی شکل خواهد گرفت. ضمن اینکه به دستاورد عضویت در فیاپف هم خدشهای وارد نمیشود، و با هماهنگی میتوان این تاریخ را در تقویم فیاپف هم ثبت کرد.
فراموش نکنیم که جدایی بخش بینالملل همواره با مخالفت گسترده صنوف سینمایی و جامعه رسانهای همراه بوده و آن را تصمیمی غیراستاندارد و مغایر با نرم جشنوارههای معتبر جهانی میدانستند. چند صنف مهم خانه سینما و بخش بزرگی از تهیهکنندگان با انتشار بیانیههای صریح، مخالفت علنی خود را اعلام داشتهاند و این مواضع همچنان پا برجاست؛ پس اجازه ندهیم این دیوار کج بالاتر برود و قبول کنیم “گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود.”
جشنواره فجر با فلسفه و منطق ریشهدار جوانه زد، رشد کرد و بالنده شد و نزدیک به چهار دهه نسبتاً موفق را پشت سر میگذاشت و به میعادگاه سینماگران داخلی و خارجی بدل شده بود؛ سپس، دچار این “آزمون و خطا” شد. اینک، این دو پارهگی وضعیت را سخت بغرنج کرد. این سرمایه فرهنگی و اجتماعی سینمای ایران و این میراث ملی از آن ساختار منسجم، متکامل و پیکره کامل و واحدش فاصله گرفت. اینکه نصفش را در دهه فجر و نصفههای دیگر را در اردیبهشت یا آذر و «شاید وقتی دیگر» یا در تهران، منطقه آزاد، شیراز و یا «ناکجاآباد» برگزار شود باعث بیهویتی، سرگردانی و ضعیفتر شدن آن، و به تبع، معنا، کارکردها، گفتمان و تأثیرات آن میشود.
دهها جشنواره سینمایی در کشور داریم. چرا باید حتما این جشنواره را تجزیه کنیم؟ این درخت تناور ریشههای عمیق دارد! هرس اشتباه به درخت آسیب میزند و زده است. اگر ضرورت جهانیسازی بخش بینالملل یک رویداد فرهنگی به برگزاری مستقل آن است چرا در همین وزارت ارشاد، جشنوارههای دیگر به این «جدایی» گرفتار نشدهاند؟جشنوارههای تئاتر، تجسمی، موسیقی و شعر فجر! اگر واقعا لقب “جهانی” برای جشنواره تا این حد اهمیت دارد چرا به سراغ طراحی و ایجاد یک زیرساخت جدید نرفتهایم؟ یک جشنواره استاندارد مستقل با عنوانی دیگر مانند: «جشنواره جهانی فیلم ایران»، «جشنواره جهانی فیلم تهران»، «جشنواره جهانی فیلم شیراز» یا «جشنواره جهانی فیلم قشم»، و …؟ ای بسا، با انگاره برخی عزیزان، در آن صورت وجوه فرهنگی بر وجوه سیاسی آن بیشتر بچربد.
تجربه ثابت کرده است این رویداد بینسبت با جریان فرهنگی و متن اجتماعی و تقویم زمانی خویش موفق نخواهد بود. حضور چهرههایی چون «نوری بیلگه جیلان» هر چند مغتنم است ولی نمیتوانند جشنواره را نجات دهند، نکته اینجاست که آقای نوری بیلگه جیلان هم، افتخارش به حضور در آن “جشنواره بینالمللی فجر” است که جایزه گرفت و با فیلمسازان بزرگ آشنا شد.
از این رو، نیاز است با تحلیل روندها و فرآیندها، یکبار دیگر، فارغ از فضاسازیهای غیرکارشناسی و «فیک»؛ همایشی علمی توسط معاونت مطالعات سازمان سینمایی طراحی و از دیدگاههای صاحبنظران و کارشناسان استفاده شود تا به بهترین تصمیم و اجماعی اقناعکننده منجر شود. وقتی در کنار انبوه مشکلات خانواده سینما از قبیل: “اشتغال”، “بیمه”، “بازنشستگی”، “شرایط بیماران خاص”، “مسکن”، “عیدی”، “ترمیم حقوق پایه سینماگران”، “شرایط رفاهی و معیشتی”، “وضعیت تولید” و “بحران بیکاری بیش از 80 درصد خانواده سینما و معضلات دیگر” … باید جشنوارهای برگزار کنیم که در خدمت منافع کل سینما و خانواده آن باشد نه افرادی خاص و معدود.
تحلیل یزدان عشیری بر تجزیه ی جشنواره فیلم فجر
سینمای ایران به جشنواره یکپارچه و بزرگ نیاز دارد تا شاهد حضور یکپارچه کلیت سینما، سینماگران موفق اعم از فیلمسازان کوتاه و مستند، جامعه نخبگانی و دانشگاهی، منتقدان بنام داخلی و بینالمللی و رسانههای داخلی و خارجی و فیلمهای قابل توجه و کنجکاویبرانگیز و … باشد. تا صدایی رسا برای اعتلای سینما و اعتبار مضاعف آن در جهان انعکاس پیدا کند. تولیدات سال سینمای ایران از معبر “مجموعه ظرفیت جشنواره” به جهان و میهمانان خارجی معرفی شوند. به موازات، شاهد حضور همزمان سینماگران بزرگ و غولهای صنعت تصویر در کنار فیلمسازان داخلی در ایران باشیم.
در وضعیت فعلی، چون تولیدات مهم و اصلی در جشنواره فجر رونمایی میشوند، بناگزیر، به فیلمهای ضعیف، فیلمسازان و میهمانان گمنام میدان داده میشود. ظرفیت جشنواره را با میهمانان متفرقه، مدیران نامرتبط، “فربهسازی با نشستها و آئینها” و … اشباع نسازیم و به شائبه «توریسم رایگان» دامن نزنیم. جشنواره بینالمللی فیلم فجر فراتر از بحثهای تخصصی و فنی سینما، ظرفیتهای عظیمی به لحاظ عملیات روانی و کارکردهای رسانهای در اذهان جامعه و فضای جهانی برای نمایش و معرفی فرهنگ و الگوی زیست ایرانی فراهم میآورد که حضور صدها رسانه در کنار میهمانان خارجی، این ارزشها، زیباییها، کارکردها و مزیتها را چندین برابر خواهد کرد و به مثابه پل ارتباطی فرهنگی و غیرسیاسی با جهان است. مهم، باید اعتبار سینمای ایران در عرصه ملی و بینالمللی باشد که فرایندهای ارائه شده اقناعکننده نبوده است.
یادمان باشد در همین روزها که صدای جشنواره جهانی فجر ایران حتی از “دروازه قرآن” شهر شیراز آن سوتر نرفته است، بیخ گوش ما، عربستان سعودی در حال برگزاری جشنوارهای است در ساحل دریای سرخ که میزبان نامدارترین چهرههای سینمای دنیا و ستارگان آن است و نامهای برجسته بینالمللی چون: “آدرین برودی”، “مایکل کین”، “وین دیزل” و “آنا د آرماس” بود و رئیس کمیته انتخاب فیلم آن “شان بیکر”، کارگردان برنده پنج جایزه اسکار برای فیلم «آنورا» است و جشنوارهاش با نمایش فیلم «غول» “Giant” افتتاح شد، آن هم عربستانی که از لغو قانون ممنوعیت سینما در آن حدود هشت سال میگذرد و تنها چند سالن سینما دارد و عمر جشنواره دریای سرخش هم پنج سال است نه 43 سال. تازه جشنوارهاش عضو فیاپف هم نیست.
ماجرای انتقادات ناصر تقوایی از کیمیایی و مهرجویی/در گزارش روزنامه اصلاحطلب آمد
سینماروزان: مهرداد حجتی منتقد قدیمی سینما با ارائه یادداشتی در روزنامه اعتماد از خاطرات خود و تقوایی گفته و نقطه نظر او درباره دو فیلمساز همنسل خود را روایت کرده.
مهرداد حجتی در اعتماد نوشت: سال ۹۲ تقوایی در گفتوگویی، درباره همكاران هم نسلش هم حرف زده بود. درباره مسعود كيميايي و داريوش مهرجويي كه در آن سالها هنوز پر كار بودند و هر يكي، دو سال، فيلمي تازه اكران ميكردند. او از اينكه سطح آثار اين دو نسبت به گذشته پايين آمده بود، از عملكرد اخير آن دو دلخور بود. او آشكارا گفته بود كه شأن اين دو، بسيار بيش از آني است كه بخواهند به هر قيمتي فيلم بسازند تا از رونق نيفتند. منظورش آثار متأخر آن دو – مهرجويي و كيميايي – بود. منتقدان هم البته به برخي از آثار اين دو فيلمساز پر آوازه ايرادهايي ميگرفتند. مهرجويي از سنتوري به اين سو، با آثار قبلياش فاصله گرفته بود و كيميايي هم سالها بود كه به شكلي پرنوسان، آثارش بر پردهها ظاهر شده بود. گاه بارقههايي از همان گذشته درخشان در يكي، دو اثرش نمايان شده بود و گاه هيچ بارقهاي – جز در يكي، دو سكانس – در بسياري آثارش ديده نشده بود.
معرفی یک بانوی تهیهکننده بهعنوان دبیر پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم ١٠٠
سینماروزان: در بدعتی قابل توجه بالاخره یکی از جشنواره های سینمایی ایران، دبیری خود را به یک بانوی سینماگر سپرد.
همزمان با آغاز به کار دبیرخانه دائمی جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰، محدثه پیرهادی به عنوان دبیر دوره پانزدهم این جشنواره معرفی شد. محدثه پیرهادی سابقه تولید فیلم کوتاه را در کارنامه دارد؛
انتخاب یک زن سینماگر به عنوان دبیر در جشنواره ای منسوب به ارگان حاکمیتی حوزه، میتواند دستورکار برای انتخاب مدیر در سایر ساختارهای سینمایی باشد. به هر حال در سینمای ایران بانوان سینماگر کم نیستند و حتی اگر نتوان ساختارهای فرسوده را تغییر داد شاید بشود با رهایی مدیریت ها از سیکل مردانه و واگذاری امور به بانوان-البته بانوان دارای کارنامه- تا حدی نوزایی در پیش گرفت. البته که برخی زنان بیعقبه روشن در سینما و صرفا به واسطه ارتباطات خاص، مدیریت هایی داشته اند ولی تفاوت این است که پیرهادی سابقه تولید تخصصی در حیطه فیلم کوتاه دارد و در همان حیطه کوتاه، دبیر شده.
محدثه پیرهادی، دانشآموخته جامعهشناسی در دانشگاه تهران است. او سابقه فعالیت در معاونت آموزش حوزه هنری، دفتر تولید محتوای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان و معاونت پژوهشی باشگاه فیلم سوره را دارد و علاوه بر تجربه تولید چندین برنامه تلویزیونی، طی یک دهه فعالیت حرفهای، تهیهکننده بیش از ۳۰ فیلم کوتاه بوده که از مهمترین آنها میتوان به فیلمهای تحسینشده «برادر»، «پیش از بهشت»، «گزینش» و «خیلی خیلی دور و بسیار نزدیک» اشاره کرد. این عضو شورای سیاستگذاری دوره پیشین جشنواره ١٠٠، پس از مسئولیت مرکز تولیدات کوتاه سوره، مؤسس مرکز فیلم جوان سوره بوده است و از سال ۱۴۰۲ تاکنون، مدیریت این مرکز را بر عهده دارد.
انتخاب محدثه پیرهادی به عنوان دبیر جشنواره فیلم صد
همزمان با انتصاب دبیر جدید جشنواره فیلم ١٠٠، دبیرخانه دائمی این جشنواره با هدف پیگیری سیاستهای استعدادیابی و پرورش فیلمسازان جوان در طول سال آغاز به کار کرد. دستور کار دبیرخانه دائمی بدین شرح است:
– صدور فراخوانهای تولیدی و حمایت از ساخت فیلم ۱۰۰ در فصول مختلف سال
– برگزاری کارگاههای فیلمسازی در استانها با حضور اساتید برجسته
– پخش سینمایی، تلویزیونی و مجازی آثار برگزیده دورههای پیشین در داخل و خارج از کشور
– تولید محتوای آموزشی مرتبط با فیلم ۱۰۰ در قالب مکتوب و تصویری
– شکلدهی ارتباطات فرهنگی و سینمایی با جشنوارههای خارجی همسو در جهت توسعه دیپلماسی هنری
– همکاری راهبردی با موسسات آموزشی و نهادهای توانمندسازی استعدادهای سینمایی در کشور
جزییات فراخوان و اعضای شورای سیاستگذاری پانزدهمین دوره این جشنواره در آینده اعلام خواهد شد.
احضار به ساواک بهخاطر یک کلاه!+مواجهه با خلخالی بابتِ سرقفلی ملک نمایندهی خلخال!++ماجرای گریهی یکساعته بابت نقش پُرمویی که مهرجویی به او داد/اصغر سمسارزاده در تازهترین گفتگویش مطرح کرد
سینماروزان: زندگی من همین بازیگری است و برایم فرقی ندارد که کجا بازی کنم. من در گذشته آدم شناختهشدهای بودم. انقلاب که شد، یکباره بیکار شدم؛ ممنوعکار، ممنوعالتصویر و به طور کل کنار گذاشته شدم. سپس کمکم گفتند: «برو رادیو کار کن، صدایت آزاد است.» بعد گفتند: «برو تئاتر و سپس اجازه کار در سینما را دادند.»
اصغر سمسارزاده یا همان اصغر ترقه با بیان مطلب فوق به روزنامه ایران گفت: جالب است که در دهه شصت دستمزدم، به اندازه دستمزد یک هنرپیشه دوم سینما بود؛ اما نقشی که میدادند، معمولاً خیلی کوتاهتر از آن بود. نمیدانم چرا چنین پولی میدادند. انگار در جایی دستور داده شده بود که به من نقشهای طولانی ندهند؛ به همین دلیل نقشهایم، سه دقیقه، پنج دقیقه، ده دقیقه، بیست دقیقه بیشتر نبود. شاید هم این موضوع برداشت من باشد.
او ادامه داد: این محدودیتها برای من رخ داد اما شخصاً کار سیاسی نکرده بودم؛ قبل از انقلاب تئاتر بازی میکردم و مردم میخندیدند، اکنون نیز همین است؛ روی صحنه میروم، مردم میخندند. دو سال مانده به پایان جنگ ایران و عراق(سال ۶۵) بود که من تازه اجازه کار در تئاتر را پیدا کردم. بعد از انقلاب، تنها جایی که توانستم سالها بیدردسر کار کنم، رادیو بود. در واقع صدایم مشکل نداشت، چهرهام مشکل داشت. اینجا لازم است از علی منتظری،-از مدیران وقت وزارت ارشاد و اداره نمایش و اداره تئاتر- تشکر کنم. اگر ایشان نبود، شاید هنوز هم بیکار بودم. علی منتظری به من گفت: «برو کار کن، من پشتت هستم» و واقعاً هم پشت من ایستاد.
این بازیگر قدیمی درباره تفاوت نظارت و ممیزی در ادوار مختلف اظهار داشت: در دوران قبل از انقلاب، ما نظارت متمرکز به این شکل نداشتیم. مرکزی نبود که برای هر نمایش برویم و اجازه بگیریم. نمایشها را خودمان انتخاب و اجرا میکردیم. اگر در جایی توهینی به نظام یا خلافی میدیدند، تذکر میدادند، اما سازوکارش به این صورت نبود.
وی با اشاره به احضار به ساواک گفت: به خاطر دارم در یک نمایش، کلاهی انتخاب کرده بودم که بعداً فهمیدم شبیه کلاه نیروهای دربار است. من نمیدانستم و آن را از خیابان حسنآباد؛ همان جایی که لباسهای نظامی میفروختند، خریده بودم. بعدها به خاطر همین کلاه، خواستند برویم و توضیح بدهیم. با کارگردان رفتیم، چند سؤال پرسیدند، حرف زدیم و گفتند: «به سلامت.»
اصغر سمسارزاده
وی درباره فعالیتهایش در تئاتر دهقان گفت: تئاتر دهقان مال من بود؛ سرقفلیاش را داشتم. آنجا را دکتر عبدالله والا -سیاستمدار و نماینده خلخال در مجلس شورای ملی- به من داده بود و من در حال انجام کارم بودم. اما بعد از انقلاب، یک روز آقای خلخالی آمد و همه را بیرون کردند.
سمسارزاده با بیان اینکه حسرت هیچ نقشی به دلش نمانده بیان داشت: من عجیب و غریب فکر میکنم. همیشه معتقد بودهام اگر کارگردانی مثل داریوش مهرجویی یا همسطح او تصمیم بگیرد نقشی به من بدهد، خودش میداند چه میکند؛ من دنبال نقش خاصی نبودهام. به تازگی وقتی بازی خودم در فیلم «آقای هالو» داریوش مهرجویی را دیدم، خودم را نشناختم. آنقدر جوان و پرمو بودم که پس از تماشای فیلم یک ساعت گریه کردم! به خودم گفتم عجب ابهتی داشتی… اما، گذشت. (میخندد)
رقص مرتضی عقیلی در حضور ویگن!⇐رونمایی از تیزر فیلم «های کپی»+ویدئو
سینماروزان: تیزر فیلم سینمایی “های کپی” ساخته علی اکبر ثقفی رونمایی شد. این فیلم از دوازده آذر روی پرده سینماهاست.
“های کپی” بازگشت به سینمای مرتضی عقیلی بعد از حدود چهار دهه محسوب میشود.
داستان “های کپی” درباره دو رفیق قدیمی است که سالها پیش با زنی که بعدتر به آمریکا مهاجرت کرد، روی زمینی شریک بودند. پس از گذشت چهل سال، فرزند آن زن برای گرفتن سهمش به ایران برمیگردد و ورود او، گذشتهی فراموششده و اختلافات قدیمی میان دو دوست را دوباره زنده میکند.