1

سعید ابراهیمی‌فر مدتی بعد از بازگشت از «جم» در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐با آمدن دولت اعتدال خوشحال شدم که می‌توانم یک طرح ملی را به نتیجه برسانم اما به در بسته ایوبی برخورد کردم!/در سراشيبي افسردگي حاد ناشی از بیکاری بودم كه پیشنهاد GEM رسید/هیچ کدام از سریالهای ماهواره‌ای را ندیده بودم و فقط رفتم تا از بیکاری رها شوم/قرار بود با بهروز وثوقی و فرامرز اصلانی کار کنم…/بعد از بازگشت به ایران فهمیدم اوضاع بدتر شده/سرمایه‌گزارانی که پولهای کلان به سینما می‌آورند هدفی جز پولشویی ندارند!!!/مدیران خانه سینما باید پاسخ دهند که چرا بعد از بیش از دو دهه از راه اندازی خانه سینما، هنوز امنیت شغلی نداریم!؟/«خودی»های سینما هر وقت که بخواهند امکانات و نقدینگی بیشمار جلویشان است!/باندهایی در سینما شکل گرفته که مدام از پروژه‌ای به پروژه دیگر می‌روند/امثال من چون نه «خودی» هستند و نه در «باند»ها عضویت دارند باید بیکار بمانند!!

سینماروزان: سعید ابراهیمی فر کارگردانی که در دهه شصت و اوج قدرت سینمای گلخانه ای با فیلم «نار و نی» مورد توجه قرار گرفت وقتی نتوانست در دولت اول اعتدال هیچ کدام از طرحهایش را به فیلم درآورد مجبور به مهاجرت به ترکیه و همکاری با شبکه جم شد اما این همکاری هم دیری نپایید و ابراهیمی فر زودتر از حد تصور به کشور بازگشت.

این کارگردان درباره مهاجرتش به ترکیه و کار برای جم به تینا جلالی در «اعتماد» اظهار داشت: مهاجرت؟! ببينيد بعضي اوقات بحث مهاجرت نيست،‌ بحث كار كردن و بودن است.توضيح مي‌دهم. سال 92 با انتخاب آقاي روحاني به عنوان رييس‌جمهور از يك لحاظ خيلي خوشحال شدم. چون يك سال درباره پروژه درياچه اروميه و كم‌آبي در كل ايران كار كرده بودم و وقتي ايشان انتخاب شد در اولين نطق خود به بحران درياچه اروميه اشاره كرد و آن را فاجعه ملي ناميد. من به اين نتيجه رسيدم مي‌توانم فيلمي كه برايش زحمت كشيدم، بيشتر از يك سال برايش وقت گذاشتم، تحقيق و پژوهش كردم را بسازم. اما در نهايت اين اتفاق نيفتاد و مسوولان وقت مرا تحويل نگرفتند. به صراحت مي‌گويم چون در باندي نبودم و مستقل كار مي‌كردم كسي حامي من نبود. به هر حال در اولين برخورد با معاونت سينمايي وقت{حجت ایوبی} با در بسته مواجه شدم.

ابراهیمی فر در چرایی عدم حمایت ایوبی از طرحش گفت: از طرح و فيلمنامه من استقبال نكردند از آن دست فيلمنامه‌هايي بود كه مخارج آن بالغ بر دو ميليارد تومان برآورد شده بود. فيلمي بود كه به مساله ملي مي‌پرداخت و من بايد از دريچه دولت وارد مي‌شدم تا با كمك و حمايت مالي وزارتخانه‌هاي زيرمجموعه بتوانم آن را بسازم.

فيلمي هشدار‌دهنده كه نكات مهمي در آن مطرح مي‌شد. البته من هم معتقدم هيچ مدياي هنري باعث تحول عظيم در جامعه نمي‌شود اما قطعا تاثيرگذار است. به همين جهت در ساخت اين فيلم مي‌خواستم همه كوشش خود را بكنم تا بحران كم‌آبي را گوشزد كنم به حدي كه بعد از ديدن فيلم مخاطب حتي آب ته ليوان خود را هم دور نريزد كه تلف شود. شايد ضعف ارتباطي من بود كه باعث شد ساخت اين پروژه براي من ممكن نشود…من حداقل انتظارم اين بود كه وقتي چنين طرحي كه مستقيم به يكي از مهم‌ترين معضلات ملي (كم‌آبي و…) پرداخته ارايه مي‌شود آنها (مسوولان ذي‌ربط) وقتي براي مطالعه آن صرف كنند. دررابطه با موضوع بحران آب و درياچه اروميه تحقيقات زيادي انجام دادم و جزئيات را به خوبي مي‌دانستم. در دوره‌اي كه من روي اين پروژه تحقيق مي‌كردم وزراي مربوطه كاملا اطلاع داشتند و مي‌دانستند كه مملكت دچار بحران كمبود آب مي‌شود.

این کارگردان ادامه داد: راستش را بخواهيد نوع برخورد مسوولان سينمايي من را ناراحت كرد و به من بر خورد. از طرفي بيكاري و مشكلات مالي به من فشار آورد و وقتي پيشنهاد ساخت سريال در استانبول به من شد باعث شد روي اين موضوع فكر كنم. من عاشق استانبول هستم. به نظر من استانبول يكي از زيباترين شهرها و بهترين لوكيشن براي فيلم ساختن است. مهم‌تر اينكه من خاطرات خوبي از اين شهر دارم. سال 1990 لاله طلايي براي فيلم «نار و ني» را از جشنواره استانبول دريافت كردم. نكته مهم ديگر اينكه آنها به من گفتند كه در سريالم با بهروز وثوقي و فرامرز اصلاني همكاري خواهم كرد؛ آن هم دو هنرمندي كه من در دوران كودكي و نوجواني پشت كتاب‌هاي درسي عكس آنها را مي‌چسباندم. خب وقتي من مي‌بينم كه من كارگردان در مملكتم سرخورده‌ام و نمي‌توانم كار كنم و در سراشيب تند افسردگي قرار گرفتم كه تنها راه علاجش كار كردن است چه تصميمي بايد بگيرم؟ اين مهم‌ترين دليل من براي رفتنم شد. براي اينكه راحت‌تر بتوانم از شر افسردگي‌ام خلاص بشوم و فكر كنم و كار كنم. براي شما وضعيت كاري و روحي خودم را توضيح دادم وقتي مي‌ديدم در ايران چيزي براي ماندن ندارم. بايد در اتاقم بنشينم طرح‌هاي بي‌سرانجامم را نوميدانه دنبال كنم. واقعا مي‌گويم كه در سراشيبي افسردگي حاد بودم كه نزديك بود افسرده شوم. به هر حال پيشنهاد اغوا‌كننده‌اي بود كه پذيرفتم.

ابراهیمی فر در تناقضی عجیب افزود: جالب همين است كه اين شبكه‌هاي ماهواره ای عامه‌پسند را كه عمدتا سريال‌ها و فيلم‌هاي دوبله شده پخش مي‌كنند را نه مي‌ديدم و نه الان مي‌بينم. من فيلم دوبله شده را نمي‌توانم تحمل كنم. فيلم سنگاپوري هم كه باشد را با زيرنويس مي‌بينم. براي من مهم نبود چه كسي تهيه‌كننده كارم است مهم براي من اين بود كه كاري به من پيشنهاد شده و به هيچ عنوان قرار بر سياه‌نمايي عليه كشورمان كه نيست. اتفاقا موضوع سريال به مسائل راجع به مهاجرت و مشكلات مهاجرت مربوط مي‌شد.

کارگردان «تک درختها» درباره اوضاع و احوالش بعد از بازگشت به وطن گفت: وضعيت به مراتب بدتر هم شده. سيري است كه شروع شده به صورت سينوسي رو به پايين است. كدام سرمايه‌گذاري است كه در شرايط فعلي پول دارد كه خرج كند و توقع داشته باشد هفت ماه ديگر سه برابر فيلم بفروشد كه تازه به پول اصلي خود برسد؟ به نظر من نفس سرمايه‌گذاري براي ساخت فيلم در شرايط فعلي علامت سوال به وجود مي‌آورد. من باور نمي‌كنم كه در شرايط بحراني وضعيت اقتصادي كسي آن‌قدر عاشق سينما باشد كه چند ميليارد خرج ساخت فيلم كند. اصلا معادله جور در نمي‌آيد سرمايه‌هاي كلان كه بودجه‌هاي ميلياردي دارند و اقدام به توليد فيلم مي‌كنند و دستمزدهاي كلان مي‌دهند ممكن است چيزي جز پولشويي نباشد. مثلا سرمايه‌هايي كه براي فرار از ماليات، اسما در كار فرهنگي سرمايه‌گذاري مي‌شود ولي در واقع يك نوع پولشويي است زيرا مانند هر سرمايه‌گذاري صرفا اقتصادي آنها خواهان سود بي‌شمار هستند پس سرمايه‌اي كه قرار است در جهت فرهنگي صرف شود خرج فيلم‌هاي سطحي و بعضا ضدفرهنگي با بازيگران «پولساز» مي‌شود. در اين شرايط چه انتظاري است كه سرمايه‌گذاري سراغ فيلمسازاني مثل من بيايد.

سعید ابراهیمی فر تأکید کرد: وقتي ما با حرفه جمعي به اسم سينما طرف هستيم و تشكلي داريم به اسم خانه سينما كه توسط اهالي سينما براي حمايت از اهالي سينما تشكيل شده كه يكي از اهداف و وظايفش بايد ايجاد امنيت شغلي باشد اين سوال به وجود مي‌آيد كه پس چرا ما اهالي سينما بعد از بيش از دو دهه هنوز امنيت شغلي نداريم. به نظر من اينجا بايد مديريت‌‌ سال‌هاي مختلف خانه سينما پاسخ دهند. ضمن اينكه مشكل مهم ديگر ذهنيت «خودي» و «غيرخودي» است كه سال‌هاست گريبان ملت را گرفته و طبيعتا در حرفه سينما هم لحاظ شده و مي‌شود «خودي‌هاي» سينما كه اغلب تكليف‌شان مشخص است هر زمان كه بخواهند يا بايد فيلمي بسازند با امكانات و نقدينگي بي‌شمار كارشان را انجام مي‌دهند (بماند كه بعضي آنها از پشت چه خنجرها زدند) از طرفي «غيرخودي‌ها» به خاطر عدم امنيت شغلي گروه گروه مي‌شوند.

ابراهیمی فر با اشاره به باندی شدن سینما بیان داشت: به خاطر امكانات كمتري كه دراختيار غيرخودي‌ها قرار مي‌گيرد اين دسته افراد مثل خانواده كه مي‌خواهند خودشان را حفظ كنند به مجموعه‌اي تبديل مي‌شوند كه وقتي كاري به آنها محول مي‌شود بين خودشان تقسيم مي‌كنند. البته شايد من هم همين كار را در گذشته مي‌كردم كه بايد بگويم اشتباه مي‌كردم چون اين‌گونه كار كردن امنيت جمعي را از بين مي‌برد. مثل عشيره‌اي عمل كردن است. فقط فرصت كار كردن براي يك عده فراهم مي‌شود. يكسري افراد از اين فيلم به فيلم ديگر مي‌روند. به عنوان مثال براي فيلمي كه قرار است توليد شود و تكنيك خاصي مي‌طلبد ممكن است تكنيسين‌هاي مناسب‌تري باشند يا براي ايفاي نقش‌هايي بازيگران توانمندتري باشند ولي همان دايره محدود عشيره‌اي جلوي انتخاب مناسب را مي‌گيرد كه هم باعث افت كيفي كار شده و هم موجب دلسردي و انزواي عده بي‌شماري از اهالي سينما مي‌شود.