1

یک رسانه اصولگرا متذکر شد⇐داوود میرباقری اگر در هالیوود بود برای ساخت یک سریال تاریخی آن قدر او را علاف نمی‌کردند که در نهایت از بیمارستان سردرآورد!!/میرباقری اگر در آمریکا بود تا رس او را در تولید محصولات میهنی نمیکشیدند رهایش نمی‌کردند!/چگونه است که سازمانی با ۴۸ هزار نیرو و هزاران میلیارد تومان درآمد، بودجه تولید «سلمان» را ندارد؟/ آنها که آرزویشان به تصویر کشیدن عشق عروس به پدرشوهر است(!) مدام کار میکنند تا امثال میرباقری به محاق بروند؟

سینماروزان: داوود میرباقری کارگردانی که محرم امسال برای چندمین بار سریال “مختارنامه”اش روی آنتن رفت و همچنان جلب نظر کرد مدتهاست به دنبال تولید سریال “سلمان فارسی” است و به جایی نمیرسد.

روزنامه اصولگرای “جوان” با نقد عدم استفاده از نیروهای کاربلدی همچون میرباقری به مدیران رسانه ملی تاخته است که چرا قدر سرمایه هایشان را نمیدانند.

متن گزارش “جوان” را بخوانید:
عمر معدود افراد امتحان پس‌داده‌ای که شوق و اشتیاق دینی و ملی و فهم تکنیکی خود را بار‌ها با آثارشان اثبات کرده‌اند در تنگنا‌ها و پیچ و خم‌های بوروکراتیک در حال تلف شدن است.
داوود میرباقری اگر در هالیوود بود امریکایی‌ها از او خیلی بهتر از اینی که مدیران فرهنگی ما سود می‌برند استفاده می‌کردند و اجازه نمی‌دادند مثلاً فیلمنامه او درباره یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخی کشورشان که با وجود اهمیت و عظمت هنوز میان مردم مهجور مانده سال‌ها در ذهن او خاک بخورد و قطعاً او را آنقدر علاف نمی‌کردند که به مرز سالخوردگی برسد و در آستانه کلید زدن پروژه‌ای که برای ساختنش سال‌ها با مدیران چک و چانه زده به دلیل بیماری قلبی راهی بیمارستان شود.

اگر داوود میرباقری فیلمسازی شیعه نبود و گذرش به هالیوود میافتاد قطعاً از او برای ساخت یک دوجین شخصیت و قهرمان واقعی و قلابی امریکایی استفاده می‌کردند و تا به اصطلاح رس او را در ساخت آثار ایدئولوژیک به نفع سبک زندگی امریکایی نمی‌کشیدند به حال خود رهایش نمی‌کردند. اگر میرباقری در هالیوود بود جوری بستر را برای او مهیا می‌کردند تا وقتش را صرف مثلاً شاهگوش یا دندون طلا برای جایی مثل شبکه نمایش خانگی نکند. اگر داوود میرباقری ایرانی نبود و پایش به هالیوود باز می‌شد امریکایی‌ها همانطور که از استیون اسپیلبرگ، جیمز کامرون و غول‌های دیگر صنعت فیلم‌شان به سود منافع ملی و آرمان‌های امریکایی سود بردند از او نیز بهترین استفاده را می‌کردند، اما داوود میرباقری ایرانی و دلباخته اهل بیت (ع) است و سازمان صداوسیما با ۴۸ هزار نیرو و هزاران میلیارد تومان درآمد تبلیغات بازرگانی سال‌ها برای ساخت «سلمان فارسی» او پول نداشته و وقتی پس از سال‌ها سرکار گذاشتن قانع شده او را یاری کند، قاعدتاً زمان به جایی رسیده که قلب و جسم آقای کارگردان دیگر آن جوانی و طراوت سابق را ندارد.

داوود میرباقری به گفته دوست و رفیق دیرینش، امرالله احمدجو بیش از ۳۰ سال پیش طرح فیلمنامه سلمان فارسی را نوشته، اما هنوز امکان ساخت آن را پیدا نکرده است. احمد جو همان کارگردان سریال فاخر «روزی روزگاری» است که اوایل دهه ۷۰ مخاطب انبوهی را پای گیرنده‌ها می‌نشاند. او نیز سال‌هاست خانه‌نشین است. بی‌مهری و مدیریت ضعیف سینما و تلویزیون ایران نسبت به نخبگانش به امثال داوود میرباقری و امرالله احمدجو خلاصه نمی‌شود.

مرحوم سیدضیاء‌الدین دری در زمان حیات، تلاش نافرجامی برای تولید فیلم حضرت زینب (س) و نیز فیلمی درباره خلیج فارس و استعمار انگلستان به خرج داده بود، اما به گفته خودش همواره او را سر می‌دواندند. این سردواندن‌ها همواره در حالی رقم می‌خورد که شبکه‌های مختلف سیما برای سریال‌های زیرمتوسط و کارگردان‌های میان‌مایه همیشه پول در اختیار دارند و هیچ وقت هم کم نمی‌آورند.

این موضوع البته تنها به کارگردان‌های آثار دینی و تاریخی محدود نمی‌شود. صداوسیما همواره بی‌رغبتی عجیبی به همکاری با کارگردان‌هایی نشان داده که در کارنامه آن‌ها آثار خانوادگی روحیه‌بخش، نشاط‌آور و اخلاق‌گرا به چشم می‌خورد. برای مثال بیژن بیرنگ کارگردان آثار موفقی، چون «خانه سبز» و «همسران» نزدیک به دو دهه است که امکان ساخت هیچ اثری در صداوسیما را پیدا نکرده است. او جزو معدود کارگردان‌هایی است که همواره منتقد جدی پمپاژ ناامیدی، تلخی و منفی‌گرایی بسیاری از آثار سینما و تلویزیون ایران بوده است.

وقتی به لیست سریال‌هایی که طی ۲۰ سال اخیر در صداوسیما ساخته شده نگاهی بیندازیم به طور واضح به انبوهی از آثار برمی‌خوریم که در جذب مخاطب و انتقال مفاهیم دهان پرکن و گل درشت ناموفق عمل کرده‌اند؛ آثار‌ی که رنگ و بوی امید، اخلاق و سبک زندگی صحیح از آن به مشام نمی‌رسد، اما سازندگان آن هیچ وقت بیکار نبوده‌اند. وقتی پیگیر این می‌شوید که نویسنده و کارگردان این آثار چه کسانی هستند می‌بینید که ضعف این آثار رابطه مستقیمی با عقاید، افکار و گرایش‌های سازندگانش دارد. در برهه‌های مختلف برخی از آثار الف. ویژه که اهمیت موضوعات آن‌ها بر هیچ کس پوشیده نیست به دست افراد میان‌مایه و درجه چندمی سپرده شده که اتفاقاً امتحان خود را پیش از آن با ساخت آثاری کم‌ارزش پس داده‌اند، اما هنوز از ساخت اثر قبلی فارغ نشده به پروژه جدید دعوت شده‌اند.

در این باره مثال فراوان است. سعید نعمت‌الله نویسنده آثار میان‌مایه‌ای است که همواره دوره‌های پرکاری را با تلویزیون پشت سرگذاشته و به تازگی نیز خبر همکاری مجدد او به گوش می‌رسد.

او در گفت و گویی با روزنامه اعتماد که سال گذشته انجام شده بخشی از اعتقاداتش را رونمایی می‌کند و عجیب اینکه آن گفت‌و‌گو منجر به کمترین واکنشی از سوی مدیران سیما نمی‌شود. گویی این سخنان را یک کارمند جزء بر زبان آورده نه نویسنده‌ای که به واسطه فیلمنامه‌هایش خوراک فرهنگی برای میلیون‌ها مخاطب مسلمان طبخ می‌کند. «یک دوره کار تدوین و فروش فیلم آن هم به صورت یواشکی! فیلم‌های غیرمجاز انجام می‌دادم! یک روز به این نتیجه رسیدم، چون درآمدم از جای دیگری است، اگر سراغ نوشتن بروم برایم اتفاق بدی نمی‌افتد. برخلاف آنچه همیشه می‌گویند که تلویزیون زیاد دچار ممیزی و سانسور می‌شود باید بگویم اینطور نیست. امنیت تلویزیون خیلی بیشتر از شبکه نمایش خانگی است! خیلی‌ها به من می‌گویند نگو من با تلویزیون مشکل سیاسی دارم، اما من می‌گویم که با تلویزیون مشکل سیاسی دارم ولی می‌توانم با بخش نمایش آن کار کنم. خوشبختانه همه آدم‌هایی هم که ما با آن‌ها کار کردیم آدم‌های دموکراتی هستند، همین آقای میرباقری، یکی از دموکرات‌ترین مدیران تلویزیون است. دوست دارم یک روزی قصه عشق عروسی به پدرشوهرش را بنویسم! اگر سوئیس بودم حتماً می‌نوشتم، کار نمایش سرگرم کردن مردم است و هیچ رسالت دیگری به جز این ندارد. خوشبختی تنها در این است که زندگی را به شیوه خود سپری کنی. تا حالا ممیزی به کار‌های من نخورده است! من آن چیزی که خواسته‌ام را نوشته‌ام. به غیر از خانواده، کسانی را دارم که ساعت‌ها درباره خاطرات‌شان با هم حرف می‌زنیم. آدم‌هایی که نمی‌توانم اسم‌شان را بیاورم، چون شما اجازه چاپ اسم آن‌ها را هم ندارید! من با مرام و مسلک این آدم‌ها جلو می‌روم.

در مورد همسرم از بی‌اهمیت‌ترین چیز که پوشش اوست گرفته تا تفکراتی که دارد، همه مال خودش است. زنان در جامعه ما احترام ویژه‌ای را که باید داشته باشند، ندارند. زن‌ها همیشه نقطه اتکای فیلم‌های من بوده‌اند. مدیریت وقت شبکه، زمان پخش «رستگاران» به من می‌گفت: خیلی فمنیستی می‌نویسی، اما من به او گفتم فمنیستی نیست، واقعیت است! کاراکتر‌های من در یک جامعه عصبانی و خشمناک زندگی می‌کنند. خیلی حرف‌ها در دلم است که نمی‌توانم بزنم، چون زندان‌ها به اندازه کافی برای همه جا دارد.»
این آقای نویسنده خوشحال با وجود سن کم تا به حال بیش از ۱۰ برابر آدم‌هایی مثل میرباقری و مرحوم دری با رسانه ملی همکاری کرده است. عقیق۱۳۹۶، زیر پای مادر ۱۳۹۶، پشت بام تهران، ۱۳۹۴، میکائیل ۱۳۹۴، مدینه۱۳۹۳، مادرانه۱۳۹۲، دیوار۱۳۹۱، جراحت۱۳۸۹، زیر هشت۱۳۸۹و رستگاران ۱۳۸۸ تعدادی از آثاری هستند که سوگلی لیبرال‌مسلک رسانه ملی آن‌ها را برای مخاطبان ایرانی نوشته است. آدم‌های ساده‌لوح قطعاً می‌گویند رسانه ملی از تخصص او استفاده کرده و این ربطی به مثلاً مرام فکری و عقیدتی او ندارد، اما حقیقت این است که آنچه با عنوان سکولاریسم پنهان در آثار نمایشی تلویزیون ایران رواجی سیل‌آسا دارد با همین مغلطه کردن‌ها جریان پیدا کرده است. شاید به کارگیری این عناصر برای برخی بخش‌های سخت‌افزاری نتیجه بدهد، اما وقتی نرم‌افزارتان را به دست مهره‌هایی سپردید که مرام فکری دشمن شما را قبول دارند قطعاً به فرهنگ مردم ظلم کرده‌اید. وقتی به صفحه شطرنج و آرایش نیرو‌ها نظر می‌اندازیم، مشاهده می‌کنیم عمر معدود افراد امتحان پس‌داده‌ای که شوق و اشتیاق دینی و ملی و فهم تکنیکی خود را بار‌ها با آثارشان اثبات کرده‌اند در تنگنا‌ها و پیچ و خم‌های سازمان صداوسیما در حال تلف شدن است تا به نقطه پایان زندگی برسند و در این میان کوتوله‌های فکری جولان می‌دهند. برای ویرانی یک کشور کافی است مسئولیت‌های مهم و راهبردی فرهنگ را به آدم‌های بی‌کفایت بسپارید تا همین مهره‌هایی که آن‌ها را دست کم می‌گیریم از درون همه چیز را دچار فروپاشی کنند.