1

گلایه منتقد نزدیک به کیمیایی از روش‌های مستبدانه اصغر فرهادی!

سینماژورنال: جواد طوسی از جمله منتقدانی است که در همه سالهای اخیر علقه های دیرین خود به کیمیایی را حفظ کرده است.

به گزارش سینماژورنال طوسی یکی از معدود منتقدانی است که کیمیایی اغلب ترجیح می‌دهد در گفتگوهایش او  نیز حضور داشته باشد، در تازه ترین یادداشت خود به گلایه از فیلمسازانی چون اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا و کیارستمی پرداخته است.

گویا جواد طوسی قصد داشته گفتگویی با فرهادی انجام دهد اما بعد از مدتها پیگیری نتوانسته با وی گفتگو کند و همین امر دلخوری او را موجب شده و حالا با یادداشتی با عنوان “پیاده شو با هم بریم” در “شرق” به گلایه از فرهادی پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت طوسی را ارائه می دهد:

افراط در ستایش کیارستمی و فرهادی باعث شده دسترسی به آنها دشوار شود

متأسفانه این منیت، همچون اسب سرکشی در درون ماست که اگر مهارش نکنی، بدجوری کار دستت می‌دهد و حزب‌اللهی و اصولگرا و اصلاح‌طلب و روشنفکر و مستقل نمی‌شناسد. همین افراط در ستایش فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا باعث شده که رفته‌رفته دسترسی به این بزرگواران (حتی از طریق یک تماس تلفنی) امری ناممکن باشد. یا باید با دستیار و مدیربرنامه‌های‌شان هماهنگ شوی که اغلب سنگ‌قلاب‌شدن محترمانه است یا پیغام‌گیر جواب نمی‌دهد و تحویلت نمی‌گیرد.

با اوباما و کاپولا و اسپیلبرگ بهتر می‌توانی دیالوگ ردوبدل کنی

گاهی اوقات فکر می‌کنی با اوباما و کاپولا و اسپیلبرگ بهتر می‌توانی دیالوگ ردوبدل کنی تا با این اساتید! خب این شیوه برخورد متکبرانه یک توهین آشکار است. حتی اگر توجیه این باشد که ما هم کار و زندگی و خلوتی داریم و می‌خواهیم روی فیلم و فیلم‌نامه بعدی‌مان کار کنیم، باز این دلیل نمی‌شود که میان افراد قائل به تفکیک نشویم. به‌هرحال، تماس‌گیرندگان در پیغام‌گیر خود را معرفی می‌کنند و این حضرات می‌توانند لااقل جواب‌گوی اشخاصی باشند که از دید خودشان کار آنها را قبول دارند و دارای شأن و حرمت و سابقه‌ای هستند.

اگر به هر علتی می‌خواهند گفت‌وگو و نظرخواهی را نپذیرند، ‌این را در یک صحبت دوطرفه تلفنی مطرح کنند

حتی اگر به هر علتی می‌خواهند پیشنهادشان را اعم از گفت‌وگو و نظرخواهی و گرفتن یک مطلب نپذیرند، ‌این را در یک صحبت دوطرفه تلفنی مطرح کنند. شاید بگویند «هم‌کلامی و واشدن سر صحبت، مسائل خودش رو داره؛ رودربایستی و اصرار و سماجت و… که دیگه تو سن‌وسال ما حال و حوصله‌اش نیست، پس بهتره جواب ندیم تا این دردسرها متحمل نشیم. اصلا مگه قراره ما دل همه رو به دست بیاریم؟»

اولین گام در فروپاشی اخلاقی

همین ذهنیت درونی، اولین گام در فروپاشی اخلاقی است. نمی‌خواهم خیلی ایدئال و آرمانی فکر کنم و بگویم هنرمند و فیلم‌سازی که حرف از اصول و مرام و اخلاق و انسان‌بودن می‌زند باید خودش هم از این جهات مو لای درزش نرود. بله، هنرمند (به‌ویژه در این‌گونه جوامع) یعنی تناقض؛ ولی او به‌هرروی، نباید به گونه‌ای در برخوردهای فردی و اجتماعی و فرهنگی‌اش رفتار کند که با یک تفاوت آشکار توی ذوق‌زننده میان اثر هنری و شخصیت سازنده‌اش روبه‌رو شویم و بگوییم واقعا این همونیه که فلان فیلم معروف رو ساخته؟ قبول دارم که هنرمند هم مثل هر آدمی در این اوضاع و احوال گاهی اوقات به هم می‌ریزد، بی‌دل و دماغ می‌شود، روحیه اجتماعی‌‌اش را به هر علتی از دست می‌‌دهد و…، خلاصه «آدم‌به‌دور» می‌شود، ولی این حس‌وحال مقطعی و ناخواسته، با سیر مداوم حصارکشی عامدانه و کلاس‌گذاشتن و تبدیل‌کردن خود به یک شخصیت دست‌نیافتنی فرق دارد.

هنرمند باید منصفانه بپذیرد که مدیون منتقد و خبرنگار و ژورنالیسم است
هنرمند باید منصفانه بپذیرد که بخش مؤثری از هویت و شناسنامه فرهنگی-هنری‌‌اش را مدیون منتقد و خبرنگار و ژورنالیسم است. اینکه من با لحنی معترضانه و تحقیرآمیز بگویم: «حرف‌های منتقدان برایم اهمیتی ندارد» و «نقد فیلم را اصلا جدی نمی‌گیرم» و «کار خودم را می‌کنم» و … دارم خودم و دیگران را گول می‌زنم و دروغ می‌گویم و تصویری جعلی از خود ارائه می‌دهم. رشد و تعالی یک فیلم‌ساز هدفمند، واقع‌بین و ظرفیت‌پذیر و به دور از غرور و خودشیفتگی،‌ در یک رابطه فرهنگی دوطرفه شکل می‌گیرد. آن نویسنده و منتقدی که شما را برای یک گفت‌وگو و میزگرد انتخاب کرده یا می‌خواهد مطلبی از شما بگیرد، خیلی آدم بی‌کار و علاف و پرتی نیست و برای خودش غرور و شخصیتی دارد، همین که وقتش را به شما و کارت اختصاص می‌دهد، باید متوجه باشی که بدون هیچ چشمداشتی کار مثبت فرهنگی می‌کند و این نیاز به قدرشناسی دارد، نه طاقچه‌بالاگذاشتن!

به‌جای توسل به این‌گونه روش‌های مستبدانه و ارائه چهره‌ای استثنائی از خود، کمی فروتنانه رفتار کنیم

بنده یک ‌سال‌ونیم است که دستم به دامان اصغرآقای فرهادی برای یک گفت‌وگوی تخصصی در مجله «سینما و ادبیات» نمی‌رسد. اولش مسئول برنامه‌شان، دستیار فیلم‌های‌شان بود و بعد این مسئولیت خطیر را به خانمی محول کردند و ایشان نیز گویا جمله‌ای کلیشه‌ای را درباره همه به کار می‌برند: «آقای فرهادی فعلا سخت مشغول نوشتن فیلم‌نامه جدیدشان هستند، ان‌شاءالله بعد از فراغت‌شان…» با توجه به اینکه در حد بضاعت برای اکثر قریب‌به‌اتفاق آثار فرهادی قلم زده‌ام، فکر می‌کنم حق دارم بدون واسطه با او طرف صحبت باشم و کسی مرا نپیچاند. این کمترین توقع در رابطه‌ای توأمان و تفاهم‌آمیز فرهنگی است. با این پیش‌فرض‌ها، بهتر است به‌جای توسل به این‌گونه روش‌های مستبدانه و ارائه چهره‌ای استثنائی از خود و اصرار بر «بِرَندبودن» در ساحت فرهنگ و هنر، کمی فروتنانه رفتار کنیم و بپذیریم «ما هم مردمی هستیم.