1

چرا حبیب در جایی که دوست داشت دفن نشد؟⇐یک پژوهشگر تاریخ پاسخ می‌دهد

سینماژورنال: حبیب محبیان نه‌تنها نتوانست در ایران آلبوم یا کنسرتی داشته باشد، حتی مجال این را هم نیافت که در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شود.

به گزارش سینماژورنال شاید حالا وقت آن است که نام حبیب را هم به چهره‌هایی بیفزاییم که در قالب آرزو یا وصیت، محلی را برای دفن خود در نظر گرفته بودند اما به دلایلی، جسد بی‌جانشان در جایی دیگر، به خاک سپرده شد.

محمدحسین خسروپناه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در گفتگو با “شرق” از چرایی عدم انجام وصیت حبیب و عواقب آن سخن گفته است.

چه عواملی باعث مي شود تا یک متوفی نتواند در جایی که آرزو داشته یا وصیت کرده دفن شود؟
این قضیه ابعاد مختلفی دارد، دلایل خانوادگی مطرح است، دلایل شرعی و عرفی ممکن است در آن نقش داشته باشند و گاهی اوقات هم دلایل سیاسی. مثلا ممکن است خانواده‌ای استطاعت مالی عمل به وصیت متوفی را نداشته باشد یا گاهی خانواده با وجود داشتن امکان مالی، توان عمل به وصیت را به‌خاطر بُعد مسافت یا مقررات ورود جنازه به شهر یا کشور موردنظر نداشته باشد. یک‌سری دلایل شرعی هم هست، محدودیت‌های شرعی در دفن، گاه مانع از دفن فردی در مکان موردنظرش می‌شود.
در مورد دلایل سیاسی بیشتر توضیح دهید.
در بررسی عواملی که باعث می‌شود یک جسد برخلاف وصیت یا آرزویی که داشته در جایی دیگر دفن شود، دلایل سیاسی را هم می‌بینیم؛ مثلا بسیاری از چهره‌های هنری و فرهنگی که در خارج از ایران زندگی می‌کردند اگرچه آرزوی آن را داشتند که پس از مرگ در داخل کشور به خاک سپرده شوند، اما این امکان در اختیار آنها قرار نگرفت. حتی مواردی هم داریم که فرد در داخل کشور زندگی می‌کرده ولی بنا به دلایلی در کشور به خاک سپرده نشده است؛ مثل فرهاد مهراد. البته در این بین هستند افرادی که به‌خاطر مشی سیاسی‌ای که دارند یا مکانی که در آن روزگار تبعید و عسرت خود را می‌گذرانند، امکان و شرایط دفن در کشور را ندارند، سیاوش کسرایی از این نمونه‌ها بود که با وجود میل خانواده و آرزوی قلبی خودش، این امکان را نیافت که در سرزمینی دفن شود که به زبان مادری آن شعر می‌گفت. گاه فارغ از قوانین رسمی، نمی‌پذیرند که جنازه فردی از کشوری به موطن خودش بازگردد و در آنجا آرام بگیرد. ابوالقاسم لاهوتی نمونه خوبی از این دسته است. نمونه دیگر مصدق است، او پیش از مرگ وصیت کرده بود که او را در کنار شهدای سی‌ام‌تیر دفن کنند اما دولت وقت نپذیرفت و دست‌آخر مجبور شدند او را در یکی از ساختمان‌های احمدآباد دفن کنند.
اما در بسیاری موارد به نظر می‌رسد به‌هم‌ریختگی شرایط در هنگام مرگ فرد، بهانه خوبی می‌شود برای دفن او در نقطه‌ای متفاوت با آنچه میل او بوده.
بله نمونه‌های فراوانی داریم از چهره‌هایی که در داخل کشور زندگی می‌کرده‌‌اند و مشکلی هم به لحاظ سیاسی، فرهنگی، قومی و عقیدتی نداشته‌‌اند اما در زمان مرگ آنها، اتفاقاتی افتاده و شرایط به صورتی پیش ‌رفته که امکان دفن آنها در مکان موردنظرشان فراهم نشده است؛ شبیه سرانجامی که برای احمد محمود نویسنده اتفاق افتاد. در این موارد اگر موقعیت و شرایط عادی بود، امکان دفن جنازه در مکان موردنظرش فراهم بود اما یکباره وضع به صورتی رقم می‌خورد که آشفتگی مانع از یک تصمیم‌گیری درست می‌شود. سرگرد سخایی نمونه خوبی از این دسته است؛ یک مصدقی که در بیست‌وهشتم مرداد به صورت وحشیانه‌ای کشته شد و حالا دیگر قبر واقعی ندارد و آنچه هست، فقط صورت یک قبر دارد. می‌گویند جسدش به شکلی نابود شده که حتی مکان دفن دقیق او مشخص نیست. در کنار این عوامل، عواملی چون فرقه‌گرایی، قوم‌گرایی، دعواهای پایین‌دهی با بالادهی‌ها و… هم گاه مانع از دفن فردی در نقطه موردنظرش می‌شود.
فکر می‌کنید علت اصلی چه باشد؟
اگر از منظر تحلیل جامعه‌شناسانه یا روان‌شناسی اجتماعی با این پدیده برخورد کنیم، نتایج دیگری به دست می‌آید که قابل‌بررسی است. به نظر من، این پدیده از عدم تحمل دیگری، عدم مدارای دیگری و دیگری را از خود ندانستن، ریشه گرفته و حتی به برخورد با شخص مرده هم تعمیم پیدا می‌کند. جامعه‌ای که در سطوح مختلف نمی‌تواند پذیرای دیگری باشد، باعث می‌شود که به‌جای خانواده فرد- به‌عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی- مکان دفن را گروه ديگري تعیین کند؛ گروهي که صرفا سیاسی نیست و گاه قبیله‌ای، عرفی و… است.
پیامد چنین دفن‌هایی چه خواهد شد؟
در حقیقت باید بگوییم که چنین پدیده‌ای اخلاقا، عرفا و شرعا عمل نامطلوبی است. هرروز هزاران نفر در این کشور می‌میرند و به خاک سپرده می‌شوند، ممکن است که کسی در سطح کشور، شناخته‌شده نباشد اما قطعا در محله خودش شناخته‌شده است و دفن او به این صورت اثرات بدي در پی خواهد داشت. علت چنین رخدادی را فقط می‌شود حدس زد و نیاز است که خود مسئولان در این زمینه توضیح بدهند اما باید بررسی شود که آیا تعمدی در کار است یا ملاحظات مسئولیتی، بوروکراسی و سردرگمی، در نهايت باعث مي شود كه با چنين دفني، فرد متوفي بيشتر مشهور شود.