1

پگاه آهنگرانی: در “جامه‌دران” جای هانیه توسلی را گرفتم/همکاری با گلزار شبیه شرکت در تظاهرات است!

سینماژورنال: پگاه آهنگرانی بازیگر زن جوان سینمای ایران امسال حضوری فعال در جشنواره فجر داشت.

او “خانه دختر” را در بخش مسابقه داشت، “جامه دران” و “نزدیکتر” را در بخش فیلم اولیها و “موقت” را در بخش هنروتجربه.

آهنگرانی یک فیلم دیگر با نام “مادر قلب اتمی” را هم داشت که در جشنواره فجر نبود اما در جشنواره برلین به نمایش درآمد.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر در گفتگویی تفصیلی با محمدصادق شایسته روزنامه نگار توانای سینما در “اعتماد” هم درباره این پرکاری صحبت کرده و هم نکاتی را درباره سیر پیشرفت بازیگران متولد دهه 60 و همکاری آنها با نسلهای مختلف کارگردانی بیان کرده است.

آهنگرانی حین این گفتگو نکاتی خواندنی هم درباره همکاری با محمدرضا گلزار و همچنین جایگزین شدن به جای هانیه توسلی در “جامه دران” بیان کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی توسلی را ارائه کرده است.

در كل ١٥ سال گذشته تنها ١٥ فيلم بازي كرده بودي اما امسال به‌تنهايي پنج فيلم با بازي پگاه آهنگراني به دفتر جشنواره فجر معرفي شدند. به يكباره چه اتفاقي افتاد كه در يك سال به اندازه يك چهارم كل كارنامه بازيگري‌ات فيلم بازي كردي؟

 واقعا قصد بر اين نبود كه اينقدر فيلم بازي كنم، در حقيقت بعد از دربند تا زمستان پارسال فيلمي بازي نكردم اما ناگهان همه دوستانم كه قرار بود نخستين فيلم‌هاي‌شان را بسازند از جمله مصطفي احمدي (نزديك تر)، علي احمدزاده (مادر قلب اتمي) و امير عزيزي (موقت) تصميم گرفتند كه فيلم‌شان را جلوي دوربين ببرند و اين‌گونه شد كه پركار شدم! البته خدا را شكر، فكر كنم سينما جان دوباره‌اي گرفته باشد چرا كه اولا يادم نمي‌آيد تا به حال اينقدر پيشنهاد كاري گرفته باشم و ثانيا پيشنهادهايي دريافت كردم كه تقريبا همه فيلمنامه‌هاي بسيار خوبي داشتند و شايد اگر خيلي از آنها همزمان با كارهاي ديگرم نبود در آنها هم بازي مي‌كردم.

 خب اين توضيحي كه دادي يعني از قبل قرار بوده كه در همه فيلم‌هاي اول دوستانت بازي كني، اين قول و قرارها از كي گذاشته شده بود؟

خب امير عزيزي از دو سه سال پيش فيلمنامه‌اش را برايم فرستاده بود، در خصوص علي احمدزاده هم بعد از ساختن فيلم اولش (مهموني كامي) -كه خيلي اتفاقي و به دليل فيلمنامه خيلي جالبش در آن حضور پيدا كردم- به علت اينكه از مدل و نگاه كارگرداني‌اش خيلي خوشم آمده بود تصميم گرفتم در فيلم بعدي‌اش هم حضور داشته باشم. مصطفي احمدي هم از همان دو سه سال پيش قرار بود فيلم بسازد كه مدام به تاخير مي‌افتاد ولي بالاخره امسال ساخته شد. جالب است كه در فيلمنامه اوليه او اصلا نقش دختري وجود نداشت و من فقط فيلمنامه را مي‌خواندم و به او نظر مي‌دادم تا اينكه در نسخه نهايي كه بهرام توكلي نوشته بود يك نقش دختر اضافه شد و من هم آن را بازي كردم.

 ‌ بازي در «جامه‌دران» حميد رضا قطبي و «خانه دختر» شهرام شاه‌حسيني چطور اتفاق افتاد؟

نخستين فيلمي كه در بين اين پنج فيلم بازي كردم كار آقاي قطبي بود، خب دو سال بود فيلم بازي نكرده بودم و دلم براي جلوي دوربين رفتن تنگ شده بود و مي‌دانستم كه فيلمنامه كار بسيار خوب است، البته قرار بود ابتدا هانيه توسلي اين نقش را بازي كند كه گويا مشكلي برايش پيش آمد و يك هفته مانده به آغاز فيلمبرداري آقاي ساداتيان با من تماس گرفتند و من هم بعد از صحبتي كه با هانيه توسلي داشتم پذيرفتم و رفتم سر فيلمبرداري.

 ‌ كار كردن با قطبي چگونه بود، خب به هر‌حال او با اينكه فيلم اولي است اما بيش از ٥٠ سال سن دارد و اين اتفاق جالبي است كه در اين سن و سال تازه كارگرداني كردن را آغاز كرده.

به نظرم بدون احتساب سن و سال نكته‌اي كه وجه مشترك بسياري از فيلم اولي‌هاست و همين موضوع كار كردن با آنها را براي بازيگري من لذت بخش مي‌كند اين است كه آنها انگيزه زيادي دارند و اين انگيزه دقت و وسواس آنها را در همه‌چيز بالا مي‌برد؛ انگيزه‌اي كه شايد در خيلي از كارگردان‌هايي كه خودشان را اثبات كرده‌اند كمرنگ‌تر باشد. اين وجه مشترك تمام چهار كارگردان اولي است كه امسال در فيلم‌شان حضور داشتم. از طرفي آقاي قطبي هفت سال به دنبال اين بوده كه «جامه دران» را بسازد به همين دليل زير و بم فيلمنامه را كاملا مي‌دانست و قدرت تسلطش بر تك تك اجزاي فيلم براي من بسيار جالب بود.

  يك نكته‌اي در خصوص كار با كارگردان اولي‌ها به نظرم رسيد كه بد نيست مطرحش كنيم. با اينكه سن و سال بالايي نداري ولي تجربه كار با بسياري از كارگردانان سرشناس سينماي ايران در كارنامه كاري‌ات ديده مي‌شود: علي رفيعي، سامان مقدم، رسول صدرعاملي، احمد اميني، محمد بزرگ‌نيا، فرزاد موتمن، ابوالحسن داوودي و پرويز شهبازي. سر كار با فيلم اولي‌ها كه مي‌روي اين كارنامه كاري را هم مي‌بري؟ به هر حال آنها كار اولي هستند و تو بازيگري كه هم سيمرغ گرفتي و هم نامزد آن بودي.

نه واقعا. نه تنها من بلكه در شخصيت تمام بازيگران هم سن و سال من از جمله باران كوثري، نگار جواهريان و ترانه عليدوستي كه با هر سه تا امسال فيلم بازي كردم از اين اخلاق‌ها وجود ندارد. واقعا اخلاق و رفتار ما سر صحنه يك كارگردان فيلم اولي و يك كارگردان
با تجربه فرقي ندارد. حتي با اينكه هر كدام از بازيگران اين طيف مثل نگار و باران و ترانه كلي فيلم در كارنامه كاري مان داريم ولي در تمام تجربه‌هاي مشتركي كه داشتيم «من» بين خود ما هم وجود نداشت. آن وسواسي كه ابتدا گفتم در كار اولي‌ها وجود دارد اينجا به درد ما مي‌خورد، چرا كه من و هم سن و
سال‌هايم (حداقل آنهايي كه با هم كار كرده ايم) پز جايگاه و كارنامه كاري نداريم و اين به ما هم كمك مي‌كند تجربه‌هاي بيشتري به دست آوريم. ما سر صحنه فيلم‌ها جدا از پيشنهاداتي كه به عنوان بازيگر با كارگردان مطرح مي‌كنيم هميشه حواس‌مان به خواسته كارگردان است. ضمن اينكه كارگردان اولي‌ها عموما از هم سن و سال‌هاي خود ما هستند، همان‌هايي كه مثل ما وسواس و دغدغه كار درست كردن دارند و به همين دليل خاطرمان جمع است كه حرف همديگر را خيلي خوب مي‌فهميم. اميدوارم ما تا زماني كه كار مي‌كنيم اين خصوصيت را سر صحنه هر كاري كه مي‌رويم با خود داشته  باشيم!

 ‌ اين «من» نداشتن‌ها سر صحنه از كجا مي‌آيد، از دوستي، از هم نسل بودن، نتيجه اخلاق حرفه‌اي است؟ كدام علت باعث مي‌شود كه به دور از حاشيه با هم كار كنيد؟

خب ما پشت دوربين شايد روابطي از جنس دوستي‌هاي معمول با هم نداشته باشيم پس اين گزينه
خود به خود حذف مي‌شود. به نظرم در بين ما يك چيز خيلي مهم‌تر از «من»هاست و آن فيلمي است كه ساخته مي‌شود. ما سر صحنه فيلمبرداري اصلا حواس‌مان نيست كه چه بازيگري هستيم و چه كارنامه‌اي داريم، نه عادت به خود‌نمايي داريم و نه به آن فكر مي‌كنيم حتي با اينكه شايد در نظر همه ما رقيب هم محسوب شويم، مثلا نقشي را كه به ترانه پيشنهاد مي‌دهند به من هم پيشنهاد بدهند يا بالعكس ولي خب به نظرم ما بيشتر به محصولي كه قرار است توليد شود فكر مي‌كنيم نه اينكه خودمان در آنچه جايگاهي داريم.

  در فاصله بين انتهاي دهه ٦٠ تا ابتداي دهه ٧٠ در سينما و تلويزيون يك‌سري بازيگر نوجوان و جوان معرفي شدند كه تبديل به ستاره‌هاي سينماي ايران شدند، عين همين اتفاق هم در فاصله بين انتهاي دهه ٧٠ تا ابتداي دهه ٨٠ رخ داد، اما هرچه از دهه ٨٠ گذشت و به  دهه ٩٠ نزديك و نزديك‌تر شديم ديگر چهره‌هايي مثل دو نسل قبل به سينما معرفي نشدند. به عبارت ديگر تا چند سال آينده هيچ بعيد نيست كه سينماي ايران از وجود جوان اول يا بازيگر آينده‌دار خالي شود.
به نظرت چرا اين روند در اين سال‌ها متوقف شد؟

به نظرم ما از دوره‌اي مي‌آييم كه اصلا مدل فيلمسازي به گونه ديگري بود، دوره‌اي كه ما معرفي شديم دوران اصلاحات بود، در اين دوران بود كه فيلمي مثل «دختري با كفش‌هاي كتاني» ساخته مي‌شود، فيلمي كه مطمئنم نه بعد و نه قبل از دوره اصلاحات امكان ساخت آن وجود نداشت. ترانه عليدوستي با «من ترانه پانزده سال دارم» وارد سينما شد، باران كوثري هم با فيلمي مثل «خون بازي» توانست نظر همه را به خودش جلب كند. از اين دست فيلم‌هاي اجتماعي مدت‌هاست كه ساخته نمي‌شود يا اجازه ساخته شدن پيدا نمي‌كند. وقتي شما بخواهي فيلمي در خصوص دغدغه‌ها و معضلات جوانان و نوجوانان بسازي قاعدتا به بازيگري در همين سن و سال هم نياز داري، اينجاست كه مي‌شود روي بحث استعداديابي حساب ويژه
باز كرد. در اين شرايط است كه كارگردان‌ها براي سپردن نقش اصلي فيلم‌شان به يك جوان و نوجوان دنبال استعداد مي‌گردند و نتيجه‌اش مي‌شود معرفي نسل جديدي از بازيگران به سينما. وقتي چنين فيلم‌هايي ساخته نشود و همه‌چيز به سمت ساخت فيلم‌هاي بفروش برود ناخودآگاه نيازي هم براي پيدا كردن بازيگر جديد به وجود نخواهد آمد چرا كه فيلم‌هاي بفروش عموما فرمول‌هاي مشخصي دارند كه بازيگران ناشناخته يا تازه كار در اين فرمول‌ها جايي ندارند.

 به نظرتان اين مشكل از كجا آمده؟ اين نسل جديدي كه حداقل در حوزه سينما نتوانسته نماينده شايسته‌اي داشته باشد مشكلش از كجا آب مي‌خورد؟

اين مساله از جمع شدن چندين و چند علت در كنار هم به وجود آمده، شما از بحث ضعف به وجود آمده در زمينه‌هاي اخلاق و اعتماد كه در اين چند سال در بطن جامعه رشد كرده بگيريد تا باقي ماجرا. مديري كه در عرصه فرهنگ و هنر بي‌اخلاقي مي‌كند و تسهيلات در اختيار كساني قرار مي‌گيرد كه در برخورد با هنرمند متعهد به دليل تفاوت سليقه و نگاه بي‌اخلاقي مي‌كنند، نتيجه‌اش چه مي‌شود؟ فيلم‌هايي ساخته و نمايش داده مي‌شود يا كتاب‌هايي مجوز مي‌گيرند و چاپ مي‌شوند كه كاملا با سلايق آنها كه امكانات را دست دارند همخواني داشته باشند. در اين شرايط كه ديگر خوراكي براي رشد فكري و فرهنگي نسل جديد وجود نخواهد داشت.

 ‌ خب از همين منظر درباره ظهور نكردن نسل جديدي از بازيگران نوجوان و جوان صحبت كنيم. اين خلأ اساسي تقصير مديران است يا سينماگراني كه فرمول فيلم ساختن و استفاده از بازيگران را فقط در يك مسير مشخص و عمدتا قابل پيش‌بيني  انتخاب كرده اند؟

باز هم به نظرم دليل اصلي نبود شرايط درست براي ساخت فيلم‌هاي جسور و اجتماعي در حوزه جوان‌ها و نوجوان‌ها بوده است. شما نگاه كنيد در اين سال‌ها غير از پرويز شهبازي كه «دربند» را ساخت كدام كارگردان جرات كرده در مورد مشكلات و معضلات جوان‌هاي امروز فيلم بسازد و باز بيشتر جسارت كند و نقش اول فيلمش را به يك استعداد تازه بسپارد؟ اكثريت فيلم‌هاي چند سال اخير سينماي ايران فيلم‌هايي قابل پيش‌بيني با بازيگراني قابل پيش بيني بوده است. وقتي هدف فيلمساز فقط و فقط فروختن است و مديريت هم اين نوع نگاه را نه تنها تاييد كه ترويج هم بكند معلوم است كسي ريسك نمي‌كند و به دنبال بازيگر جديد و معرفي آن به سينما نمي‌رود.

 ‌ اين حرفي كه مي‌زنيد خيلي سنگين است. در ١٠ سال گذشته تقريبا همه كارگردانان به نام سينماي ايران حداقل يك فيلم ساخته‌اند و اين حرف يعني هيچ كدام از بزرگ‌ترين كارگردانان ما هم اين جسارت را نداشته‌اند؟

حتما نداشته‌اند، اگر داشتند كه الان من و شما در خصوص كمبود بازيگر جديد و جوان بحث نمي‌كرديم. به نظرم همه ما در اين يك دهه گذشته سعي كرديم در هيچ زمينه‌اي خطر نكنيم، همان چيزي را ارايه دهيم كه قابل پيش‌بيني است و دردسري براي‌مان ندارد. فيلمسازان خيلي جاها مجبور بودند خطر نكنند تا بتوانند همچنان فيلم بسازند و از صحنه حذف نشوند. مجبور بودند مدام به سراغ سوژه‌هايي بروند كه به خاطر آنها متهم به سياه‌نمايي و برچسب‌هايي از اين قبيل نشوند. البته خوشبختانه در يكي، دو سال اخير اين حربه مورد استفاده توسط برخي كارگردان‌ها، ديگر مثل گذشته اثر ندارد و مخاطب به فيلم‌هايي كه يك قطار بازيگر معروف دارند ولي فيلمنامه شان به دردنخور است توجهي نمي‌كند. شما كارنامه فيلم‌هاي اجتماعي و پرچالش دوره اصلاحات را كه اتفاقا همه‌جور كارگردان با هر سليقه‌اي در آن ديده مي‌شود با كارنامه اين فيلم‌ها در هشت سال بعدي مقايسه كنيد. واقعا سينماي ايران جز اصغر فرهادي چه ثمره فوق‌العاده‌اي داشته، تازه فرهادي هم محصول هشت سال گذشته نيست و در چند فيلم آخرش هم با كلي مشكلات مواجه شد.

 ‌ يعني سينما هيچ محصول خوبي در دوره قبلي نداشته است؟

حرفي كه زدم را مطلق برداشت نكنيد ولي واقعا با اتكا به چند جرقه كوچك نمي‌توان كارنامه فيلم‌هاي اجتماعي هشت سال بعد از اصلاحات را مثبت دانست. شايد در زمينه‌هاي ديگر فيلم‌هاي خوب و قابل دفاعي هم ساخته شده باشند و حتي در آنها كارگردان‌هاي آينده‌دار هم وارد عرصه شده‌اند اما در زمينه فيلم‌هاي اجتماعي جز چند جرقه كوچك هيچ اتفاقي رخ نداد.

 ‌ قطعا تا به حال واژه «دهه شصتي‌ها» را شنيده‌اي؛ واژه‌اي كه تا به حال اينقدر خاص براي دهه‌هاي ديگر به كار نرفته است. انگار بچه‌هاي اين دهه جدا از خوب و بد بودن تافته‌هاي جدا بافته و آدم‌هاي خاصي هستند. در زمينه هنر و بالاخص سينما به نظرت اين نسل چه ويژگي‌هايي دارد؟

در دهه ٦٠ كه كودكي ما گذشت اتفاقات اجتماعي و سياسي زيادي افتاد، از جنگ ايران و عراق بگيريد تا رحلت امام خميني. شور و هيجان‌هاي پس از انقلاب و پس از جنگ فضاي بسيار خاصي را براي بچه‌هايي ايجاد كرد كه در اين دهه به دنيا آمدند و در دهه ٧٠ به بلوغ رسيدند. همين اتفاقات باعث شده اشتراكات فراواني بين بچه‌هاي اين نسل در زمينه‌هاي مختلف ايجاد شود.

 ‌ اما خيلي‌ها معتقدند بچه‌هاي اين نسل كه در حوزه فرهنگ و هنر كار مي‌كنند برخلاف نسل‌هاي قبل خود هيچ شناختي از بدنه عام جامعه ندارند و كلا دنيايي كه در آن سير مي‌كنند دنياي ديگري است. چقدر اين حرف را قبول داري؟

اين كه دهه شصتي‌ها واقعا در يك مفهوم كل يك كلوني هستند را قبول دارم. ارتباط خوبي با اكثر دهه هفتادي‌ها ندارند، دهه‌هاي قبلي هم زياد اذيت‌شان مي‌كنند ولي فكر مي‌كنم آدم‌هاي متولد دهه ٢٠ هم خيلي شبيه ما هستند و در بسياري از موارد تجربه‌هايي مشابه ما داشته‌اند. آنها هم در آن دوره حوادث اجتماعي و سياسي سنگيني را به چشم ديدند و در دوران سخت و پرالتهابي بزرگ شدند. دوران كودكي ما در جنگ بود و بعد در دهه ٧٠ قرار بود آرام آرام همه‌چيز به گشايش برسد و فضا باز شود كه اين اتفاق با خرداد ٧٦ رخ داد، روزنامه‌ها زياد شد، فيلم‌هاي خوبي ساخته شد، كتاب‌هاي مهم منتشر شد، موسيقي پيشرفت خوبي داشت و غيره و غيره؛ اتفاقي كه دهه‌هاي قبل از و بعد از ما تا حدود زيادي از آن محروم بودند. همه اينها دست به دست هم داده تا تربيت‌يافته اين دهه تفاوت‌هاي زيادي با قبل و بعدش داشته باشد، اما با همه اين تفاسير قبول ندارم بچه‌هاي اين نسل از جامعه خودشان دور افتاده‌اند فقط به نظرم هنوز زورشان نرسيده كه شيوه و روش خودشان را كه بيش از هر چيز مبتني بر تلاش براي سواد بيشتر و عميق فكر كردن است در جامعه خودشان پياده كنند.

 ‌ در ١٥سالگي براي فيلم «دختري با كفش‌هاي كتاني» حسابي مورد توجه قرار گرفتي و حتي جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن از جشنواره قاهره را هم به دست آوردي. ١٤ سال بعد هم براي فيلم دربند سيمرغ بهترين بازيگر نقش مكمل را به خانه بردي. در اين  ١٤ سال چه تجربه‌اي بيشتر از هر چيز در بازيگري به اندوخته‌هايت اضافه شد؟

به نظرم ممكن است موفقيت به سراغ هر كسي بيايد ولي حفظ آن موقعيت موفق كاري به مراتب سخت‌تر از به دست آوردن آن است. همين نكته مهم‌ترين چيزي بود كه در طول اين سال‌ها فهميدم. ولي خيلي خوشحالم كه سيمرغ را براي فيلم دربند به دست آوردم چرا كه به نظرم نخستين‌بار بازيگري به مفهوم واقعي‌اش را در اين فيلم تجربه كردم.

 ‌ سيمرغ گرفتن قبل از رسيدن به ٣٠ سالگي چه طعمي داشت؟ اصلا به اين موضوع كه در اين سن و سال سيمرغ دريافت كردي فكر كردي؟

 واقعا به نظرم اين‌گونه اتفاقات نمي‌تواند كسي را ماندگار كند. الان اگر خوره سينما نباشيد و از شما بپرسند پنج سال، ١٠ سال يا ١٥ سال پيش چه كسي سيمرغ برده يادتان نمي‌آيد، خيلي‌ها هستند كه سيمرغ هم گرفتند اما نه نام و نشاني از آنها وجود دارد و نه حتي ذره‌اي تاثير بر سينما و جامعه فرهنگي خودشان گذاشتند. قطعا آدم از هر موفقيتي در هر مقطعي كه به دست آورد خوشحال مي‌شود ولي واقعا اين موفقيت‌ها نمي‌تواند دليلي براي ماندگاري شما باشد و نبايد به اين فكر كرد كه حالا كه فلان جايزه را گرفتم ديگر همه‌چيز را به دست آورده‌ام و تمام. حداقل من اين‌گونه فكر نمي‌كنم.

 ‌ حدس مي‌زدي در بين اين پنج فيلمي كه بازي كرده‌اي كدام با اقبال منتقدان، كدام با اقبال مخاطبان و احيانا كدام با اقبال هر دو گروه مواجه خواهد شد؟

سوال خيلي سختي است. هر كدام ويژگي‌هايي دارند كه مي‌توانند مورد اقبال هر يك از اين گروه‌ها قرار بگيرند. به نظرم فيلم «مادر قلب اتمي» در هر شرايطي كه ديده شود مي‌تواند غافلگير‌كننده باشد چرا كه نمونه‌اش را اصلا در سينماي ايران نداريم. جسارت علي احمدزاده در ساخت فيلمي كه هيچ شباهتي به جريان جاري سينماي ايران ندارد مي‌تواند كمك كند كه خيلي از كارگردانان جوان ديگر هم كمي از فضاي كليشه‌اي و رايج سينماي ايران خارج شوند. به نظرم الان اين نياز سينماي ايران است كه تجربه‌هاي جديد و متفاوتي در آن ديده شود. سالانه اين همه فيلم در مورد جوان‌ها ساخته مي‌شود ولي جوان‌هاي آن فيلم‌ها هيچ شباهتي به جوان‌هاي امروز ندارند. اين فيلم جوان‌هاي امروزي‌تري در دل خود دارد. فيلم مصطفي احمدي به‌شدت قاعده‌مند و شكيل است، آنقدر دستيار كارگرداني كرده كه در نخستين تجربه‌اش بسيار مسلط عمل كرد و يكي از بهترين تجربه‌هاي من را رقم زد. به نظرم فيلم آقاي قطبي فيلم سن و سال‌داري است؛ كلاسيك، با يك روايت بسيار خوب كه به درستي و كاملا با قاعده قصه‌اش را تعريف مي‌كند. امير عزيزي هم فيلمي ساخته كه باز تجربه بسيار نو و جالبي است، به نظرم «موقت» هم هواخواه زيادي خواهد داشت و هم مخالف. در مورد شهرام شاه‌حسيني هم بايد بگويم هر چه تا قبل از اين در كارنامه كاري‌اش ديده‌ايد (كه فيلم‌هاي خيلي خوبي هم نبوده‌اند) را فراموش كنيد چون شاه‌حسيني كه به نظرم استعداد بسيار خوبي در كارگرداني دارد فيلمي ساخته كه از ابتداي ورودش به سينما بايد از همان جنس مي‌ساخت. فيلمنامه
پرويز شهبازي هم كمك زيادي به او كرده تا بتواند فيلم متفاوتي بسازد.

 در اين پنج فيلم همبازي طيف وسيعي از بازيگران سينماي ايران بودي چون اكثر كارها هم پربازيگر است. از آنهايي كه نخستين همكاري‌ات را با آنها تجربه كردي كدام بازيگر بيشتر از همه غافلگيرت كرد؟

قطعا محمدرضا گلزار. اصلا فكرش را هم نمي‌كردم ولي گلزار در «مادر قلب اتمي» به معناي واقعي درخشان است. رضا گلزار سوپراستار است و كار كردن با اين‌گونه بازيگران هميشه دردسرهاي خودش را دارد؛ دردسرهايي كه يكي مثل من اصلا دل خوشي از آن ندارد (با خنده) چرا كه شما تصور كن ما هر جا كه مي‌خواستيم فيلمبرداري كنيم و مردم مي‌فهميدند كه رضا گلزار هم آنجاست آنقدر تجمع مي‌كردند كه انگار تظاهرات شده و گاهي نمي‌توانستيم فيلمبرداري كنيم. ديدن اين صحنه‌ها براي من شگفت‌آور بود اما نه
به اندازه ديدن بازي گلزار.

 ‌ شعار دولت حسن روحاني «تدبير و اميد» بود، شما هم كه از همان ابتدا نشان دادي از طرفداران پر و پا قرص روي كار آمدن دولت «تدبير و اميد» بودي، نزديك به دو سال از روي كار آمدن دولت جديد مي‌گذرد. به نظرت در مقوله سينما دولت چقدر به مفهوم «تدبير و اميد» نزديك شد؟

درست است كه من جزو طرفداران روي كار آمدن دولت آقاي روحاني بودم اما بلافاصله پس از انتخاب ايشان در موضع كساني قرار گرفتم كه به دنبال محقق شدن مطالباتي هستم كه رييس‌جمهور در زمان انتخابات قولش را داده بود، اگر بخواهم تعريف كنم از موضع خودم عدول كردم و اگر بخواهم مشكلات را بگويم كه بحث بسيار مفصلي است اما در همين حد بگويم كه اگر يكي مثل من امسال پنج فيلم بازي كرده نشان‌دهنده اين است كه حتما ٥٠ تا فيلم خوب بوده كه من توانستم در پنج تا از آنها بازي كنم و اين به نظرم گشايش بزرگي است. با اين حال هيچ چيز صددرصد نيست. البته با تمام كاستي‌هايي كه مي‌دانيم در همه عرصه‌ها چه فرهنگي، هنري، اقتصادي و آزادي‌هاي سياسي- اجتماعي همچنان وجود دارد ولي باز هم خوشحالم كه در انتخابات شركت كردم و به آقاي روحاني راي دادم.