1

پنج فراز خواندنی درباره شهاب حسینی و نمایشی به نام «اعتراف»⇔تیزهوشی شهاب یا ارضای حس خودشیفتگی استار ایرانی!؟

سينماروزان/پيمان اسماعيلي: شهاب حسيني پيش از «اعتراف» تجربه کارگرداني تئاتر را با اجراي «ملاقات»امانوئل اشمیت در فرهنگسراي نياوران پشت سر گذاشته بود اما روي صحنه بردن نمايش «اعتراف» در تئاترشهر و البته به خدمت گرفتن يکي از پيشکسوتان اين حيطه يعني علي نصيريان موجب آن شد که واکنشهاي متفاوتي نسبت به اين تجربه شکل گيرد.

پنج فراز خواندني درباره کارنامه شهاب و جايگاه «اعتراف» در اين کارنامه را مرور مي‌کنيم:

يک.

نمايش «اعتراف» نوشته «برد ميرمن» نويسنده ميان‌مايه آمريکايي است؛ چند سال قبل سريال مهجوري از اين رمان با بازي «دونالد ساترلند»بازيگر کانادايي ساخته شد که چندان هم بازتاب وسيع و مثبتي نداشت.

انتخاب يک داستان نه چندان مطرح از يک نويسنده کم‌نام و نشان حکايت از تیزهوشی شهاب حسيني دارد که کسي نخواهد نمايشش را با آثار آشنا مقايسه کند!

اگر حسيني مي خواست بر اساس کاري از بزرگاني مثل چخوف، پينتر و يا نيل سايمون متني را روي صحنه اجرا کند مدام با اصل اين آثار و اقتباسهاي موفق مقايسه مي شد و کاستي هاي کارش آشکار مي شد ولي در شرايط فعلي بديهي است که مقايسه صورت نخواهد گرفت.

در داستان «برد ميرمن» زندگي گنگستر جواني روايت مي شود که کودکي نابساماني داشته و در جواني تبديل به يک تبهکار و آدمکش قراردادي مي شود که بدون هيچ ترحمي براي خلافکاران کار مي کند و آدم مي کشد. آدمي که ويژگي هاي ضدقهرمان‌هاي سمپات را دارد که دچار عذاب وجدان مي شود و با پدر روحاني که براي اعتراف نزدش آمده درباره خيانت، بخشش، کشتن و معناي زندگي و معناي بخشش صحبت مي کند. شهاب حسيني در نمايش «اعتراف» نقش اين ضدقهرمان سمپات را بازي مي کند.

دو.

شهاب حسيني به همراه رضا ناجي شناخته شده ترين بازيگران ايراني هستند که از جشنواره هاي جهاني برنده جايزه بهترين بازيگري شده اند؛ البته که بردن جايزه رضا ناجي در جشنواره برلين براي «آواز گنجشکها» در حضور دانيل دي لوييس و بازي معرکه اش در فيلم «خون به پا مي شود» کمي شوخي به نظر مي رسيد و شهاب حسيني هم در جشنواره کن رقيب قدري همسان با دانيل دي لوييس نداشت و به خاطر بازيش در فيلم متوسط «فروشنده» شد بهترين بازيگر کن!

حسيني براي دستيابي به چنين جايگاهي مسير پر فراز و نشيبي را طي کرد و در يک بعدازظهر پاييزي بعد از خاتمه اجراي يک برنامه تلويزيوني با صراحت عنوان کرد که اجرا را کنار گذاشته است و تمرکزش روي بازيگري است. در سالهاي اول بازيگر شدن شهاب حسيني فيلم بد و ضعيف کم بازي نکرد. «آدمک»، «محيا»، «زهر عسل»، «ايستگاه بهشت»، «بچه هاي ابدي»، «دلشکسته»، «پيشنهاد 50 ميليوني» و«پرچم هاي قلعه کاوه» از اين جمله هستند که شهاب حسيني در آنها در نقشهاي تک‌بعدي و بدون اوج و فرود خاصي بازي کرد؛ نقش هايي که هر بازيگر معمولي هم مي توانست بازيشان کند.

شهاب حسيني تا اوخر دهه هشتاد بازيگر خوب و قابل احترامي بود که هنوز نتوانسته بود توانايي هايش را نشان بدهد تا اينکه فيلم «سوپر استار» و بازي حسيني در نقش يک سوپراستار مغرور و خودشيفته که مطلوب مديران سينمايي وقت هم بود(!) نظرها را به حسيني جلب کرد. فيلمي که کارگردانش شايد کاملا ناآگاهانه چند سال بعد شهاب حسيني را پيش بيني مي کرد که تبديل به يک سوپر استار نه چندان خوش اخلاق مي شود!

او که پيشتر با روي خوش اهل مصاحبه و حرف زدن حتي با نشريات نه چندان معتبر بود به ناگاه پس از دريافت سيمرغ فجر بخاطر «سوپراستار» در دوران وزارت صفارهرندي و سپس توجه به «درباره الي»، فاصله اي بعيد ايجاد کرد ميان خود و اهالي رسانه!

بازي در فيلم «درباره الي» در نقش دوم کار و حضور در نقش يک جوان مردد که در زندگيش هدفش مشخص نيست استارت جهش کاري حسيني شد. در ادامه شرايط تغيير پيدا کرد و حسيني ضمن پخته تر شدنش در آثاري معتبر همچون «برف روي شيرواني داغ»، «جدايي…» و «خانه پدري» فرصت کار پبدا کرد.

به دنبال آن اشتهارش دوچندان شد و حضورش براي خيلي از فيلم ها مثل «برادرم خسرو»، «امتحان نهايي» و «چهارشنبه» افزايش اعتبار و شرايط مفيد براي اکران را فراهم کرد.

سه.

در دنيا خيلي از بازيگران بزرگ و صاحب کلاس وسوسه کارگرداني داشتند و  وارد اين وادي شدند و البته خيلي هايشان ناموفق بودند. «جان وين»، «کوين کاستنر»، «رابرت دونيرو»، «مل گيبسون» و «کلينت ايستوود» بازيگران بزرگي بودند که بازي هايشان به مراتب بهتر از ساخته هايشان بود. در ايران هم فرامرز قريبيان مثال خوبي براي اين مدعي است. «جان کاساوتيس»، «چارلي چاپلين» و نمونه وطني پرويز صياد بازيگر – کارگردان هايي بودند که برخي از فيلم هايشان بهتر از بازي هايشان بود.

به نظر مي رسد با تجربه سوم کارگرداني شهاب حسيني در سينما و تئاتر او متعلق به گروه اول باشد که در کارگرداني نشاني از نبوغ بازيگريش ندارد و معدل آثارش متوسط است.

حسيني در اولين ساخته سينمايي اش «ساکن طبقه وسط» نقش نويسنده خلاق و مولفي را بازي مي‌کند و خودش را جاي شخصيت‌هاي رمانش از قبيل سقراط ، راجر واترز، سهرودي ، شيخ صنعان و غيره قرار مي داد و در حدود 36 نقش را در فيلمش بازي مي کند تا در کتاب گينس رکوردار شود!

دراين فيلم بازيگران مطرحي مثل هنگامه قاضياني، حسين ياري، حسين محجوب، طناز طباطبايي و غيره هرکدامشان در يک سکانس يکي دو دقيقه‌اي بازي مي کنند تا در لانگ‌شات جناب حسيني را بولد و برجسته کنند؛ «ساکن…» به واسطه طنز فلسفي تلخ خود که برآمده از سناريوي محمدهادي کريمي است شرايطي را فراهم آورد که حتي در يکي از بدترين دوره هاي اکران که محرم باشد بفروشد و در زمره ده فيلم پرفروش سال جاي گيرد و البته بهترين تجربه کارگرداني شهاب تا اينجا باشد.

علاقه حسيني به انتخاب داستان هاي پر شخصيت که يک تک شخصيت قهرمان دارد بعد از «ساکن…» در نمايش «اعتراف» هم ديده مي‌شود.

چهار.

در «اعتراف» حس خودشيفتگي حسيني افزايش پيدا کرده و حسيني به دنبال استفاده از بازيگران کمتر شناخته شده و بعضا گمنام تئاتر رفته و حتي يکي از نقش ها را يکي از رفقاي دوران دبيرستانش بازي مي کند!

مدام نور صحنه بر روي چهره اش است و سعي بر اغواگري از مخاطباني دارد که براي تماشايش و احيانا سلفي در پشت صحنه به تماشاي نمايش آمده‌اند. البته حضور پيشکسوتي همچون علي نصيريان باعث مي شود شهاب حسيني کمي اين خودشيفتگي‌اش را مهار کند و اجازه دهد که علي نصيريان در کنارش در لانگ شات ديده شود و نور صحنه به او هم تابانده شود.

در «اعتراف» شهاب حسيني با اسلحه اي که به دست دارد با شروع اعتراف نزد پدر مقدس به گوشه صحنه ميرود و با اسلحه‌اش گلوله‌اي نثار بدمن هاي ماجرا مي کند و دوباره بر مي گردد کنار کشيش فرزانه و باتجربه و با او بحث هاي فلسفي و هستي‌شناسانه در باب گناه، مسئوليت اجتماعي و عذاب، کينه و نفرت مي‌کند و خلاصه تماشاگر دو ساعت تمام جناب حسيني را حين کشت و کشتار با اسلحه ترقه‌اي(!) مي بيند و خودشيفتگان اين سلبريتي از ديدنش دچار حظ بشري مي‌شوند و طبق شايعات حتي حاضر مي شوند يک ميليون تومان بابت تهيه بليط در بازار سياه بدهند!

ولي آنچه مسلم است شهاب حسيني در کارگرداني خلاقيتي بروز نمي دهد و در مدت دو ساعت نمايش با ميزانسن هاي تکراري و بازي اگزجره که قبلا در نمايش «کرگدن»فرهاد آئيش، گل درشت ترش را ارائه کرده بود مخاطب را مرعوب خودش مي کند. در کشوري که رشد سرانه مطالعه کمتر از يک دقيقه در طول سال است چنين مسأله‌اي بايد خيلي عادي به نظر برسد.

 پنج.

نتيجه زورآزمايي شهاب در تئاتر چيست؟

استقبال حبابي مخاطبان از نمايش «اعتراف» و نارضايتي بدنه تئاتر از اين وضعيت و گلايه‌هاي در خفا و يا آشکار به اشغال مهمترين سالن تئاتري کشور توسط فردي با حداقل رزومه در تئاتر و از آن سو حضور در سالن نمايش «اعتراف» و شنيدن غرولندهاي مخاطبان پيگير تئاتر ايران و برخي از چهره هاي برجسته و آن طرف تر نقدهايي که در فضاي رسانه اي از سوي امثال فاطمه معتمدآريا و قطب الدين صادقي طرح شده خود گواه نتيجه زورآزمايي شهاب حسيني در حيطه تئاتر است…

اعتراف
اعتراف