1

دفاع يكي از نویسندگان “امکان مینا” از بدترین سریال نوروزی تلویزیون

سینماژورنال: وضعیت سریالهای نوروزی 95 تلویزیون چنان که باید جالب نبود و در این بین یکی از ضعیف ترین سریالهای نوروزی “بیمار استاندارد” بود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال این سریال که حاصل همکاری بهرام توکلی-سعید آقاخانی به عنوان زوج نویسنده-کارگردان بود نتوانست توجهات را به خود جلب کرد و در نظرسنجی “همشهری جوان” هم به عنوان بدترین سریال نوروزی انتخاب شد و “تمشک زرین” گرفت!!!(اینجا را بخوانید)

این شکست تلخ را قبول ندارند…
با این حال دست اندرکاران این سریال و از جمله بازیگرانش علاقه چندانی به قبول شکست در جلب مخاطب ندارند و می کوشند با ادعاهایی نظیر اینکه اثرشان به دلیل ساختار بدیع نتوانسته مورد توجه قرار گیرد کیفیت پایین اثر را توجیه کنند.

بابک حمیدیان بازیگر اصلی مرد این سریال كه همزمان با اكران فیلم “بادیگارد” همانند اين فيلم در “بیمار استاندارد” هم کاراكتر مقابل شیلا خداداد را بازی می کرد به تازگی در گفتگویی با “شرق” با این ادعا که چون سرانه مطالعه در ایران پایین است نتيجه گرفته پس مخاطبان ( لابد بي سواد)  نمی توانند با مدلی از طنزپردازی که در “بیمار استاندارد” ارائه شده ارتباط برقرار کنند!!

عجیب تر اینجاست که حمیدیان برای اینکه حقانیت خود را ثابت کند شاهد مثالی هم می آورد از دیدارش با فرهاد توحیدی و اینکه او این سریال را بالاتر از سریالهای متعارف تلویزیون و در حد آثار سینمایی دانسته است.

حمیدیان می گوید: یک روز که اتفاقی در شهر کتاب آقای توحیدی را دیدم، درباره سریال «بیمار استاندارد» با من صحبت کرد. نظرش این بود که سطح کیفی این سریال مثل یک اثر سینمایی و بالاتر از سطح کیفی سریال‌هایی است که در این سال‌ها دیده است.

وی ادامه می‌دهد: به‌شوخی به آقای توحیدی گفتم کاش صدای شما را ضبط می‌کردم برای اینکه این نظر برایم قابل‌احترام است. مقصودم این است که این سریال کار خودش را برای فرهاد توحیدی که یکی از بهترین فیلم‌نامه‌نویسان ماست انجام داده.

حمیدیان خاطرنشان می‌سازد: با تجربه‌ای که در این سریال داشتم، اگر سعید آقاخانی باز هم بخواهد این مدل از سریال یا فیلم‌سازی را تجربه کند و حتی اگر برای یک پلان از من دعوت کند، به دلیل احترامی که برای او قائلم حتما در کنارش خواهم بود و از نگاهش دفاع خواهم کرد و همین‌طور بهرام توکلی و مسعود ردایی. من تحول و شجاعت را ستایش می‌کنم.

آفرین به شما که هوای همکارانت را داری اما…

به گزارش سینماژورنال اینکه بابک حمیدیان این قدر جانانه به حمایت از کار می پردازد از این منظر که او حتی با وجود بازخورد به شدت منفي باز هم قید حمایت از همکارانش را نمی زند جای تقدیر دارد اما درباره اینکه گفته اند چون سرانه مطالعه در ایران پایین است این سبک از کمدی سازی-البته اگر واقعا نامش را کمدی سازی بنامیم- در تلویزیون جواب نمی دهد به شدت سطحی انگارانه به نظر می رسد.

درست است که سرانه مطالعه به دلایل مختلف در ایران پایین است اما این یک واقعیت است که غلبه فضای سایبری باعث شده ایرانیان نه فقط مخاطب آثار روز سینمای جهان و از جمله هالیوود باشند بلکه سریالهای به‌روز آن طرفی هم خیلی سریع به دستشان رسیده و آنها را تماشا می کنند و اتفاقا همین در جریان کیفیت محصولات روز سینما و تلویزیون دنیا قرار داشتن است که وقتی سریالی را فاقد اصلی ترین اصول اساسی شخصیت پردازی می بیند آن را پس می زنند، يعني اگر دانسته هاي مطالعاتي عموم مردم هم كم باشد موانست ديداري آنها با محصولات بصري بين المللي به شدت بالاست.

بابک حمیدیان تلویحا پایین بودن آگاهی فرهنگی جامعه را اسباب عدم اقبال به مخاطب می داند اما از این نکته غافل است که در کلاسیک ترین تعاریف، زیربنای شکل گیری اتفاقات در کمدی بالا بودن سطح آگاهی مخاطب از حوادث و رویدادهاست و همین است که باید اسباب خنده را موجب شود.

منظور توحیدی کدام آثار سینمایی است؟ امکان مینا یا مجردها؟

درباره اظهارنظرات فرهاد توحیدی و اینکه “بیمار استاندارد” را یک کمدی در سطح سینما دانسته اند باید پرسید ایشان منظورشان کدام دسته از آثار سینمایی است؟

برای اینکه پرسشمان ملموس تر باشد از نوشته های اخیر خود جناب توحیدی شاهد مثال می آوریم؛ آیا منظورشان از استاندارد سینمایی اثری است مانند “امکان مینا” که به دلیل ضعف مفرط فیلمنامه در لحظات تراژیک، مخاطب را می خنداند یا فیلمی مانند “مجردها” که  كاري برآمده از سبک کمدی‌های سه‌نفره متوسلانی-گرشا-سپهرنیا بود؟ يا “توكيو بدون توقف” و “بي وفا” و “دنيا” كه فيلم هايي زير متوسط نُرم در قياس با كارهاي مشابه شان هستند، كداميك؟