1

خسرو معصومی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐فکر ساخت “کار کثیف”  در زندان بهشهر به ذهنم رسید؛ آن هم بعد از آشنایی با یک فروشنده عرق تقلبی!!/ فیلم‌نامه “کار کثیف” در شورای پروانه ساخت تنها یک مخالف داشت که مجید رضابالا[تهیه کننده فیلم شکست خورده “بی نامی”] بود!!/ رضابالا پیشتر  با فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» هم مشکل داشت!!/رضابالا خودش بهم گفت: «میز خودم را به فیلم‌نامه تو ترجیح می‌دهم»(!!)ولی بعدتر این حرفها را تکذیب کرد/فیلم راست در ایران ساختن یک مصیبت است ولی تکرارش آدم را پوست‌کلفت میکند!/کیانوش عیاری میخواست در «کاناپه» به مورد عجیب “خوابیدن زنان با حجاب کامل در رختخواب”(!) خاتمه دهد ولی نتیجه چه شد؟ توقیف!!/چون میدانم ترس سرچشمه دروغ است پس با سرسختی بیشتری به سراغ ساخت فیلمی با مضمون کولبرها میروم!

سینماروزان: تازه ترین فیلم خسرو معصومی کارگردانی که قابهایی زیبا از طبیعت بکر شمال را زیربنای درامهایش کرده با نام “کار کثیف”در حالی روی پرده رفت که با وجود داشتن سرگروه حتی ده سالن فول سانس هم ندارد.

“کار کثیف” که داستان زندگی یک ساقی مشروبات الکلی را روایت میکند بلحاظ واقع نگاری حقایقی از اجتماع ایران میتواند اثری ماندگار و مبین اوضاع زندگی جوانان دهه نودی قلمداد شود.

خسرو معصومی در چرایی تولید “کار کثیف” به “شرق” گفت: «چندسال پیش، دامادم که وکیل است، از موکلش گفت که کارش فروش مشروبات تقلبی بوده و گیر افتاده بابت آنکه در اثر خوردن مشروبات او چند نفر کور شده‌اند و عده‌ای هم مرده‌اند. دلم می‌خواست او را  که در زندان بهشهر بود ببینم، فکر ساخت فیلمی دراین‌باره آنجا بود که به ذهنم رسید. جست‌وجو کردم تا موفق شدم با برخی از کسانی که کاروبارشان از این راه بوده حرف بزنم. هرچه می‌گذشت و من پیش می‌رفتم، در چندوچون زندگی این افراد، جدیتم در ساخت این فیلم، اساس و پایه محکم‌تری پیدا می‌کرد. بی‌کاری و پیامدهای آن، مشکلات فرار مغزها، بیشترشدن کار خلاف و تنیده‌شدن بحران‌های اجتماعی. همه اینها نکاتی بود که آزارم می‌داد و من کار دیگری از دستم برنمی‌آمد جز ساخت فیلم «کار کثیف».

معصومی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «فیلم‌نامه که نوشته شد، کسانی که در جریانش قرار گرفتند بیش‌وکم بر این باور بودند که امکان پروانه ساخت‌گرفتنش بسیار ضعیف است، می‌گفتند ماجرای فیلم «خرس» که همچنان در انتظار مانده برای این فیلم هم پیش خواهد آمد. «کار کثیف» نام اولیه فیلم‌نامه نبود. نامش چیز دیگری بود. همه ما سانسورشده‌ها، طی این سال‌ها یک پا ممیز شده‌ایم! به همین دلیل نامش به «کار کثیف» تغییر کرد. فیلم‌نامه در شورای پروانه ساخت تنها یک مخالف داشت که آقای رضابالا بود. آقای رضابالا چندسال پیش از این هم با فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» مشکل داشت، اصولا بعضی‌ها با طرح مشکل، مشکل دارند، شاید به این دلیل که فکر می‌کنند چیزی که مشکل من نیست اصلا چرا باید به آن فکر کرد. به‌هرحال آقای رضابالا چندسال پیش فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» را رد کرد و در جواب سؤال من که دلیلش برای این مخالفت چیست، گفت: «میز خودم را به فیلم‌نامه تو ترجیح می‌دهم»، هرچند که او بعدها منکر گفته‌هایش شد، اما چنین مشکلی را در صدور پروانه ساخت برای فیلم‌نامه «کار کثیف» هم داشتم».

معصومی به بخش دیگری از مصائب نگارش فیلم‌نامه‌هایی که موضوعات اجتماعی را نشانه می‌گیرد اشاره کرد و گفت: «نهایت بدبختی یک نویسنده در ایران این است که به‌جای آزادی در خلاقیت، مدام باید چرتکه بیندازد و محاسبات ننوشته و بیان‌نشده شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش را در چندوچون نوشته‌هایش رعایت کند. کیانوش عیاری در فیلم «کاناپه» آمد و با کلاه‌گیس‌گذاشتن روی سر بازیگران زن، خواست به چیز عجیبی که اکثر خلق‌الله پذیرفته‌اند خاتمه دهد، آخر انصاف بدهید، کدام خواهری در خانه کنار برادرش روسری به سر می‌کند؟ یا باز انصاف بدهید، کدام زنی در خانه برابر همسرش به همان شکل روسری به سر دارد که در خیابان؟ یا باز بیایید و انصاف بیشتر بدهید، کدام زن عاقلی با حجاب کامل خیابان، در رختخواب می‌خوابد؟ نتیجه کار کیانوش عیاری در فیلم «کاناپه» چه شد؟ توقیف فیلمش! با آنکه یک نفر بیاید و کمی عاقلانه به کار او فکر کند، آسیب‌شناسی کند این پدیده را و دست‌آخر، نتیجه معقولی بگیرد و آن را به کار ببندد؛ یعنی همان کاری را که در اکثر جاهای دنیا می‌کنند و کرده‌اند و نتیجه‌اش شده است توسعه پایدار. من بیش‌وکم تلاش کرده‌ام تا نترسم از بیان واقعیت‌هایی که می‌دانم دارد داد از روزگارمان درمی‌آورد، زیرا ترس، سرچشمه دروغ است».

فرازوفرودهای فیلم کار کثیف و پایانی که بعد از نخستین نمایشش در جشنواره فیلم فجر هم برای بسیاری از منتقدان جای پرسش داشت، بار دیگر در این گفت‌وگو مطرح شد؛ پایانی که بسیاری بعد از تماشای فیلم آن را تحمیلی توصیف کردند و برای برخی منتقدان راضی‌کننده نبود. معصومی درباره نتیجه‌گیری فیلمش گفت: «مصیبت هرگز و هیچ‌گاه به صورت سربازی یکه و تک به سنگر زندگی شما حمله نمی‌کند، بلکه درست به همان‌گونه که شکسپیر در هملت می‌گوید با ایل‌وتبارش یورش می‌آورد. بسیاری از آدم‌ها، رخنه این یورش همه‌جانبه در زندگی را درک نمی‌کنند و نمی‌بینند و زمانی چشم باز می‌کنند که کار از کار گذشته و غرق شده‌اند. من در فیلم کار کثیف خواسته‌ام این یورش همه‌جانبه را هم با ذکر جزئیاتش نشان بدهم؛ نشان بدهم که دروغ در تمام ابعاد اجتماعی و خانوادگی و شخصی آن منجر به چه مصیبت غیرقابل‌جبرانی می‌شود».

او ادامه داد: «یادتان نرود که فیلم‌ساختن، فیلم راست در ایران ساختن یک مصیبت است. تکرار مصیبت با تمام معایبش یک حسن هم دارد؛ آدم را پوست‌کلفت می کند. برای همین است که من خیز برداشته‌ام برای ساخت فیلم بعدی‌ام که درباره کولبرهاست، حتی اگر از نظر مالی در نمایش فیلم کار کثیف شکست بخورم. من زمین که می‌خورم درجا برمی‌خیزم و گردوخاک را از لباس‌هایم می‌تکانم و راهم را سرسخت‌تر از قبل ادامه می‌دهم».