1

اقبال همزمان «کیهان» و «شرق» به افشاگری گلپا درباره شجریان

سینماروزان: گفتگوی اخیر اکبر گلپایگانی خواننده موسیقی اصیل ایرانی و افشاگریهایی که این خواننده درباره محمدرضا شجریان داشته(اینجا را بخوانید) با اقبال همزمان «کیهان» و «شرق» مواجه شده است؛ رسانه‌هایی که یکی اصولگراست و دیگری اصلاح‌طلب.

به گزارش سینماروزان روزنامه «کیهان» افشاگری گلپا بخصوص درباره دهه 60 را گواهی بر نقش جمهوری اسلامی در مطرح کردن شجریان دانسته و بر این مبنا ژستهای اپوزیسیون وی را زیر سوال برده است

روزنامه «شرق» هم سخنان گلپا را در درازمدت به نفع موسیقی دانسته و آن را عاملی دانسته بر اینکه بازار مرید و مرادبازی برچیده شود.

ابتدا گزارش روزنامه «کیهان» درباره این افشاگری را بخوانید:

انتقاد یک خواننده از تزویر شجریان

یک خواننده که خود البته پیش از انقلاب سابقه همکاری با دربار را داشت، از تزویر و دورویی شجریان انتقاد کرد.
اکبر گلپایگانی در گفت وگو با روزنامه قانون عنوان کرد: «قبل از بالا گرفتن اعتراضات مردمی علیه حکومت پهلوی، آقای شجریان به هیچ وجه جایگاه برجسته امروز خود را بین خوانندگان هم‌دوره خود نداشت. ایشان با حکومت پهلوی هم مشکلی نداشت و در جشن هنر شیراز هم به اجرا می‌پرداخت. اما بعد از واقعه 17 شهریور، ایشان و برخی دیگر از فضای سیاسی آن دوره برای مطرح کردن هنر خود استفاده کردند… بعد هم که انقلاب شد به شکل انحصاری میدان‌دار شدند و به ناگاه به کانون توجه تبدیل شدند. به‌خصوص طی دهه 60 … آقای شجریان با جهت دادن دیگران به تقلید از خود ایشان، یک موقعیت استادی انحصاری برای خود به وجود آورد. لذا موقعیت انحصاری ایشان، تنها به خاطر ابتکار و خلاقیت هنری نیست، بلکه به‌دلیل انحصاری است که توسط حکومت به وجود آمد.»
این سخنان در حالی است که محمدرضا شجریان همیشه سعی دارد ژست اپوزیسیون بگیرد و با تخطئه انقلاب اسلامی مردم ایران و نقش آن  در مطرح شدنش در فضای هنری ایران خود را تافته‌ای جدا بافته معرفی کند که تنها به دلیل ویژگی‌های شخصی و هنری‌اش مورد استقبال مخاطبانش قرار گرفته است. در واقع‌ با این اظهارات اکبر گلپایگانی مشخص می‌شود این نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده که با فراهم کردن شرایط برای امثال شجریان سبب شهرت آنها شده و اکنون شجریان نمک خورده و نمکدان می‌شکند و به اسلام  و جمهوری اسلامی حمله می‌کند.
گفتنی است، پیش از این نیز موسیقیدان‌های دیگری همچون مرحوم محمدرضا لطفی به انتقاد از شجریان پرداخته بودند.
⇓⇓⇓
حالا یادداشت روزنامه «شرق» را در این باره بخوانید:

حاشیه‌ای بر سخنان استاد اکبر گلپایگانی

سخنان استاد اکبر گلپایگانی و گله‌هایش از استاد شجریان بازتاب بسیاری داشت و محل بحث و نزاع مخالفان و موافقان قرار گرفته است. لب کلام ایشان این است  در دوره‌ای که جریان حفظ و اشاعه و چاووش، سردمدار موسیقی در کشور بود و حتی نهادهای دولتی به نوعی در سیطره آنها قرار داشتند و گفتمان آنها گفتمان مسلط بود، جفاهایی بر او و گروهی از اهل موسیقی رفت. در این میانه چهره‌هایی مانند استادان شجریان، هوشنگ ابتهاج، لطفی و علیزاده، یا سکوت کردند یا به تأیید این رفتار پرداختند و با عنوان‌هایی همچون موسیقی درباری و کاباره‌ای و …آنها را از ادامه فعالیت باز داشتند یا اینکه حرکتی در دفاع از همکاران سابق خود صورت ندادند. نتیجه سخنان استاد گلپا این است که این گروه از اهل موسیقی خود انحصارگر بودند.

این سخنان البته از جهاتی در درازمدت به نفع موسیقی است و سبب می‌شود تا از فرد هنرمند و نه خود هنر، قدسیت‌زدایی شود و بازار مرید و مراد بازی و شمع و قبله جمع‌بودن برچیده شود. تبعات دنیای مدرن یکی‌اش همین است که به قول مارکس «هر‌آنچه را که سخت و استوار است دود می‌کند و به هوا می‌فرستد»؛  ازجمله این سختی و استواری، داشتن نگاه اخلاقی به هنرمند است. یعنی هنرمندی که در بعد زیبایی‌شناسی، اثرش، روح‌ها را به نوازش و خلجان وامی‌دارد، می‌تواند لزوما فرد منصفی نباشد، حقوق دیگران را نادیده بگیرد، دچار عجب و غرور و خودپسندی شود، آدم دهان‌بین و دمدمی‌مزاجی باشد و ثبات رأی نداشته باشد، به دنبال منافع شخصی باشد و در کار صنفی و جمعی نظر و منافع خود را بر دیگران ترجیح دهد. تمامی این خصایل انسانی‌اند و همه ما به آن دچاریم و باید موقعیت و فرصتش فراهم شود تا مورد محک و سنجش قرار‌ گیریم. هنرمندان به دلیل آنکه زیر ذره‌بین افکار عمومی قرار دارند، کوچک‌ترین خطای اخلاقی آنها نادیده گرفته نمی‌شود.
این البته در هنر شرقی بروز و ظهور دارد که هنر فرد، هنگامی متعالی می‌شود که فرد از منظر اخلاقی نیز دارای توازن باشد، اما تاریخ نشان داده که این‌گونه نیست. نمونه‌اش در همین ایران معاصر خودمان می‌توان به رکن‌‌الدین‌خان مختاری اشاره کرد که موزیسین قهاری بود و آثارش هنوز بازنوازی و اجرا و حتی در هنرستان موسیقی درس داده می‌شود. او همان سرپاس مختاری است که در دوره رضاشاه رئیس‌پلیس پایتخت بود و جان‌های بسیاری را ستاند و اتفاقا بسیار به گل و گیاه هم علاقه‌مند بود و البته از سوی دیگر اهل رشوه‌گرفتن نبود. اما خشونت او سبب شد تا بزرگی همانند روح‌الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی از وجه شخصیتی او به‌نیکی یاد نکند. اما با این همه کمتر کسی است که از ساخته‌های رکن‌الدین‌خان مختاری لذت نبرد.
در چنین فضایی بر مخاطب موسیقی است که بی‌اعتنا به این‌گونه مجادلات از هنر افراد هنرمند لذت ببرد و اخلاق و چپ و راست‌شدن آنها در سیاست را با لذت هنری درنیامیزد. شخص نگارنده که چنین توفیقی را نصیب برده است که ساز و نواپردازی و آوازخوانی یک استاد موسیقی را از کارکرد‌های اجتماعی‌، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی‌اش جدا می‌بیند. به‌همین‌دلیل با توجه به اینکه شاید در برخی دیدگاه‌ها با استاد گلپایگانی سر مرافقت داشته باشم، اما از تک‌تک آوازهای استاد شجریان لذتی بی‌حد و حصر می‌برم. در هفته گذشته اتفاقا سه آواز بسیار زیبا از سه بزرگ موسیقی شنیدم (گلپا، ایرج و شجریان) که هر کدام طعم و رنگی متفاوت دارند و لذت هنری وافر به آدمی می‌بخشند. به مخاطبان هم توصیه می‌کنم اگر دنبال هنرمند پاک‌نهاد می‌گردید، در زمین دنبالش نباشید. اما هنر پاکیزه که روح را جلا می‌بخشد را تا بخواهید می‌توانید بشنوید و نظاره کنید.