1

آیا فرهنگ‌سوزیِ “چهارشنبه سوری” نیاز به ثبت سینمایی ندارد؟

سینماژورنال: مدتهاست که چهارشنبه سوری به عنوان یکی از سنتهای قدیمی ایرانیان تغییر ماهیت داده و رفتارها در این آیین به جای آن که در خدمت مفاهیم انسانی بجامانده از گذشتگان باشد کاملا علیه آن مفاهیم به کار می رود.

نیاکان ما آخرین سه‌شنبه شب سال را آتش روشن کرده و حین پریدن از روی آن با گفتن “زردی من از تو، سرخی تو از من” در جهت تطهیر و آلایش روحی حرکت می کردند و به این طریق می کوشیدند سال آینده را با گونه ای سرخ و بشاش و بی وامداری به رنگ پریدگی و زردی آغاز کنند.

اما آنچه در سالهای اخیر در چهارشنبه سوری می بینیم صرفا اصوات ناهنجار و بعضا نماهای پردودی است که شاید نظیرش را بتوان فقط در صحنه های جنگ یا در سکانسهایی از آثار جنگی مشاهده کرد.

شما و لبخند احمقانه آنها که با تولید اصوات مهیب شما را سورپرایز کرده اند

کافیست ساعت از 6 بعدازظهر سه‌شنبه شب آخر سال بگذرد که دیگر جرأت نکنید از خانه بیرون بروید؛ چون فقط پیمودن مسیری 500 متری کافیست تا انواع ابزار منفجره در کنار پا یا جلوی رویتان به زمین بخورد تا فقط و فقط لبخندی احمقانه را بر لبان آن کسانی بنشاند که از سورپرایز کردن شما، خرسند شده اند!

اینکه این ایجاد دلهره در ذهن یک همنوع چه ربطی دارد به مفهوم اصلی چهارشنبه سوری که تلاش برای دور ریختن بدیها و زردیها است، مشخص نیست.

اینکه تا بامداد چهارشنبه حتی اگر در خانه هم باشی مرتب باید صدای نارنجکهایی را بشنوی که با فرکانسهای صوتی مختلف در دور یا نزدیک منفجر می شوند و فقط و فقط آرامشت را مختل می کنند و ساعت خواب ات را به تأخیر می اندازند چقدر می تواند مرتبط باشد با معنای “سور” که یکی از دو واژه کلیدی “چهارشنبه سوری” است، معلوم نیست.

سور چه ربطی دارد به صداسازیهای عجیب؟

مگر نه اینکه “سور” به معنای جشن و پایکوبی است پس چرا در چهارشنبه سوری به جای جشن و سرور مدام اصوات دلهره آور است که به گوش می رسد؟

ما از یک طرف ترکاندن ترقه و نارنجک را جایگزین پریدن از روی آتش کرده ایم و از آن طرف بادکنک چینی(!!!) به آسمان فرستادن را جایگزین صرف آجیل مشکل گشا کرده ایم و البته که مرتب هم به این می بالیم که مردمانی فرهنگ دوست هستیم با هزاران سال تاریخ.

عجب است که در میان هجمه ای از سوژه های تکراری که سینما و تلویزیون ما را به خود اختصاص داده کارگردانی پیدا نمی شود که بیاید و درباره این تناقض فرهنگی فیلم بسازد.

یکی از روشنفکرنمایان حال این را ندارد که درباره این وارونگی تصویرسازی کند

حتی اگر درباره این تناقضات فیلم نمی سازید درباره آسیبهایی تصویرسازی کنید که قلب فرهنگ به روح که هیچ به جسم بخشی از هموطنان وارد می کند. برای شروع هم باید به آن دسته از هموطنانی پرداخت که به خاطر بلاهت دیگران از این دگرگونی آیینی آسیب می بینند.

جالب است که طیف فیلمسازان روشنفکرنمای ما تا می توانند درباره آسیبهای برآمده از فقر و گرسنگی و احیانا نبود آزادی بیان در کشور فیلمهایی در رو یا زیرزمین می سازند و به واسطه آنها از جشنواره های آن طرفی هم دلبری می کنند اما یکی از آنها حال این را ندارد که یک درام به سبک خودش پر از تیرگی درباره این وارونگی فرهنگی تولید کند!

از فیلمسازان بدنه هم نمیشود توقع داشت چون آنها عموما منطبق بر الگوهای امتحان پس داده فیلم می سازند و چنین سوژه ای اصلا امتحان نشده که بخواهیم درباره پس دادگی امتحانش صحبت کنیم.

زودتر دست به کار شوید

می ماند طیف فیلمسازان میانه و کم و بیش مستقل که حتما اگر بخواهند می توانند در این باره درام سازی کنند.

فقط زودتر دست به کار شوید و تا این دگرگونی آیینی بیش از این کار دستمان نداده درباره اثرات آن تصویرسازی کنید.